امامت و اعتدال دینی

 

دریافت فایل صوتی

[podcast]https://kadivar.com/wp-content/uploads/2012/12/Kadivar-Emamat-va-Etedale-Dini.mp3[/podcast]

موضوع بحث بررسی اصل بنیادی امامت بر مبنای قرآن کریم و سنت و سیره‌ی معتبر، نقد افراطها و تفریطها و در نهایت ترسیم سیمای امامت اعتدالی  در مدرسه ی اهل بیت (ع) است.

چکیده‌ی ممیزات تشیع
این بحث در حقیقت جلسه‌ی دوم بحث ممیزات تشیع است. خلاصه‌ی جلسه‌ی نخست این شد که ممیزات تشیع سه بخش دارد: روشها، باورها و افعال. ممیزه‌ی تشیع در روش، پذیرش عقل و شهود در کنار وحی از یک سو، و تقدم عقل و شهود بر ظاهر شریعت از سوی دیگر است.
ممیزات تشیع در باورها پنج محور دارد. در محور توحید شیعیان به چهار ساحت توحید باور دارند: توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید در عبادت. مدرسه‌ی اهل بیت بجای جبر یا تفویض به اختیار انسان اعتقاد دارد. در این مدرسه قرار است توسل حاشیه‌ی رقیق بر متن غلیظ توکل باشد و شفاعت کورسوی امیدی برای مرتکبان کبیره است با تاکید بر اینکه مشفوع له، معصیت و زمان پذیرش شفاعت کاملا نامشخص است. ادعیه‌ی توحیدی از مفاخر این مدرسه است.
در محور آخرت ملاک رستگاری اخروی ایمان به خدا، ایمان به معاد و عمل صالح است. امکان رستگاری کامل پیروان مذهب حق معنایش بی بهرگی کامل خارجان از مذهب و دین حق نیست. سازگار با تعالیم اهل بیت شمول گرایی است و نه انحصارگرایی در رستگاری.
در محور نبوت اولا به بهانه جعلی بودن برخی احادیث مجاز نیستیم «حسبنا کتاب الله» بگوییم و به سنت پیامبر بطور کامل پشت پا بزنیم. ثانیا عدم تحریف قرآن لازمه‌ی مدرسه‌ی اهل بیت است. به بهانه‌ی بالا بردن ائمه نمی توان با قول به حذف آیات فضائل ائمه از قرآن، کتاب خدا را بی اعتبار کرد. ترتیب قرآن چه از حیث سور و چه از حیث آیات توسط پیامبر (ص) تعیین شده است و امام علی (ع) قرآن مجزایی مثلا به ترتیب نزول نداشته اند. «کتاب جدید» آخرالزمان زدودن پیرایه ها از فهم کلام الله است نه چیز دیگر.
در محور عدالت، در ساحت اعتقادی عدل بر دین مقدم است، لذا خدا باید عادل باشد. این دین است که باید عادلانه باشد نه اینکه عدالت دینی باشد. در ساحت اجتماعی و سیاسی عدالت اساس شریعت است. فقه شیعه عدالت محور بوده در قبال فقه اهل سنت که امنیت محور بوده است.  محور امامت موضوع بحث امشب است.
اما ممیزات تشیع در اعمال، عمل صالح با معرفی قرآن و سنت پیامبر تعیین می شود. درِ ورودی شیعیان به باب علم نبی باب علی و اهل بیت اوست. اولا تقیه استثنایی در شرائط اضطراری برای حفظ ایمان است نه قاعده ای قابل تعمیم به خارج از این شرائط. ثانیا  در مذهب اهل بیت سبّ و دشنام به هیچکس پذیرفته نیست. آنها که به بهانه‌ی احترام به ائمه به صحابه‌ی پیامبر دشنام می دهند کار ناشایستی انجام می دهند. لعن ظالم هرکه می خواهد باشد مجاز است. شیعه با بزرگان اهل سنت از امهات مومنین و خلفای راشدین و صحابه مواجهه‌ی انتقادی محترمانه است.
امویان و قاتلان سیدالشهدا (ع) نمایندگان تفکر اهل سنت محسوب نمی شوند. اهل سنت ظاهرا خود را ادامه ی جریان جمل می دانند و عبدالله بن زبیر را شاخص ترین نماینده‌ی خود در وقایع اختلافی صدر اسلام می دانند.

 امامت اصل اعتقادی
این جلسه منحصرا به ممیزات تشیع در محور امامت اختصاص دارد. در مدرسه‌ی اهل بیت امامت اصل اعتقادی است، همانند نبوت و عدالت. در مدرسه‌ی خلافت امامت فرع فقهی است، همانند وصایت و ارث. فرع فقهی با خبر واحد معتبر ظنی الدلالة هم اثبات می شود. اما اصل اعتقادی را تنها با دلیل قطعی می توان اثبات کرد، قطعی در سند و صدور و قطعی در دلالت. اینگونه ادله‌ی قطعی بر سه قسم است: اول، نص قرآنی یعنی آیات محکم قطعی الدلالة، دوم سنت متواتر نص و سوم دلیل عقلی قطعی. بنابراین از آیات متشابه یا ظهورات غیر نص قرآنی، اخبار متواتر ظاهر غیر نص، اخبار واحد مطلقا، و دلیل عقلی ظنی نمی توان در اثبات امامت استفاده کرد.

سه ساحت امامت
امامت سه ساحت متمایز و متفاوت دارد. کدام یک از این ساحات اصل اعتقادی است؟ آیا باور به هر سه ساحت لازمه‌ی تشیع است؟
ساحت اول: مرجعیت علمی و اسوه‌ی عملی. امام پس از خدا و پیامبر منبع سوم اخذ معارف دینی، معلم، مفسر و شارح بی خطای وحی الهی و سنت نبوی است.
ساحت دوم: زعامت سیاسی. امام خلیفه‌ی پیامبر در زمامداری و حکومت داری و قضاوت در مرافعات مردم دوران خود است.
ساحت سوم: ولایت تکوینی و وساطت فیض. امام به اذن الله توان تصرف در کائنات دارد و تدبیر بخشی از عالم طبیعت و نیز عوالم مافوق از طرف خداوند به ایشان واگذار شده است. ائمه مجرای فیض الهی هستند.

شرائط امامت
این سه ساحت ضمن تفاوت مفاد در شرائط نیز یکسان نیستند.
ساحت اول سه شرط دارد:
شرط اول: علم کافی به معارف دینی از طریق پیامبر بطور مستقیم یا از طریق ائمه‌ی پیشین.
شرط دوم: طهارت نفس، تقوا و خلوص در حد طاقت بشری برای عدم وقوع خطا یا عدم ارتکاب معصیت در فهم دین و اسوه‌ی عملی بودن.
شرط سوم: نصّ جلیّ پیامبر یا امام قبلی بر امامت جهت معرفی به مردم.
لازمه‌ی ساحت دوم شرائط مخففی نسبت به ساحت اول است. هر سه شرط در ساحت دوم جاری است اما به شکل کاملا رقیق تری. علم لازم در حد کشورداری و قضاوت است. تقوا در حد متعارف قضات و زمامداران است. مفاد نص پیامبر یا امام قبلی بر زمامداری است نه بر منبع دین و مرجعیت علمی.
اما لوازم ساحت سوم پنج مورد است:
اول علم لدنی. امام بجای برخورداری از علم اکتسابی که لازمه‌ی شأن «انا بشر مثلکم» است  با علم لدنی که به اشتباه علم غیب خوانده شده امور گذشته و حال و آینده برایش یکسان است و از طفولیت چنین دانش لایزالی در جانش سرشته شده است.
دوم عصمت. امام با برخورداری از ملکه‌ی عصمت به لحاظ تکوینی از خطا و معصیت مبرّی است. ملکه‌ی عصمت فراتر از طهارت و تقوی و مخلَص بودن است که شئونی تشریعی هستند.
سوم نصب الهی. امام در این ساحت نه با واسطه‌ی پیامبر یا امام قبلی بلکه مستقیما از جانب خود خداوند به امامت منصوب شده است.
چهارم. الهام یا وحی غیر رسالی. به امام در این ساحت الهام یا وحی می شود. اما این وحی ادعای رسالت پس از آن نیست. امام محدَّث است. خداوند مستقیما با وی سخن می گوید.
پنجم کرامت. امام در این ساحت همانند پیامبر صاحب معجزه است. به معجزه‌ای که با ادعای رسالت همراه نیست، کرامت گفته می شود.

وجه نیاز به امام
چرا به امام نیازمندیم؟ آیا این نیاز دائمی است؟
نیاز انسان با امام در ساحت اول یعی مرجعیت علمی و اسوه‌ی عملی تا زمانی است که معارف نظری و عملی دین به حد کافی در اختیار آدمیان گذاشته شود. با رسیدن به این حد کفایت انسانها با مراجعه به میراث علمی ائمه تغذیه می کنند. در این ساحت نیاز انسان به امام همانند نیاز به پیامبر است که پس از درگذشت ایشان نیاز معرفتی و اسوه‌ای با مراجعه به میراث علمی و عملی ایشان تامین می شود. نیاز به وجود ایشان دائمی نیست.
نیاز به امام در ساحت دوم به زمان حضور و حیات ائمه منحصر است. این نیاز تاریخی است و متعلق به گذشته است. واضح است که در صورت برخورداری از زعامت سیاسیِ ایشان شاهدِ بسیاری کاستی ها نبودیم.
نیاز به امام در ساحت سوم نیازی ابدی و دائمی است. خالی بودن زمین و زمان از امام – اعم از حاضر یا غائب – امکان ندارد. بدون وجود ایشان آسمان بر زمین سقوط می کند و طبیعت از حرکت باز می ایستد و جهان به آخر می رسد.

ادله‌ی امامت
چه دلایلی بر سه ساحت مختلف امامت اقامه شده است؟
ادله‌ی ساحت سوم امامت، ادله‌ی نبوت از قبیل قاعده‌ی لطف است.
ادله‌ی ساحت دوم امامت، ادله‌ی نبوت از قبیل نیاز بشر به قانون و سائس است که در کتب کلامی و فلسفی به چشم می خورد.
ادله‌ی ساحت اول، برخی آیات و روایات است.
البته در اغلب قریب به اتفاق کتب کلامی در حین استدلال ساحات سه گانه از هم تفکیک نشده است. این ادله را نقل می کنم.

اول. آیات عمومی امامت
یک. «ولكل قوم هاد» (رعد ۷)
براى هر قومى راهبرى است.
دو. «وإن من أمة إلا خلا فيها نذير» (فاطر ۲۴)
و هيچ امتى نبوده مگر اينكه در آن هشداردهنده‌اى گذشته است.
اگر منظور از این آیات نیاز تمام جوامع به امام است، پرسیدنی است آیا همه‌ی جوامع بشری هادی و نذیر داشته اند؟ من برای این پرسش پاسخ تعقلی و تحقیقی ندارم.
سه. «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۖقَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» ﴿بقره ۱۲۴)
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم‌] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى‌رسد.»
امامت به ظالمان نمی رسد. گناه و معصیت مهمترین ترین ظلمهاست. امامت به کسی که معصیت کرده است نمی رسد. این آیه دلیل طهارت نفس یا تقوای امام است.
این آیه ظهور در ساحت اول دارد.

دوم. آيات سه گانه‌ی غدير
اول. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿مايده ۶۷)
اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى پيامش را نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.
دوم. الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚالْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (مائده ۳)
امروز كسانى كه كافر شده‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده‌اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آيينى برگزيدم.
سوم. سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ – لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ – مِّنَ اللَّـهِ ذِي الْمَعَارِجِ (معارج ۱-۳)
پرسنده‌اى از عذاب واقع‌شونده‌اى پرسيد، كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارنده‌اى نيست. [و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب‌] است.
این آیات به کمک برخی روایات ظهور در مسئله‌ی امامت دارد، اما نص در آن نیست.

سوم. آیه‌ی تطهیر
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهيرا (احزاب ۳۳)
خدا فقط مى‌خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر ]بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
این آیه بدون روایات ظهوری در اینکه اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند ندارد، بخصوص با صدر آیه که درباره امهات مومنین است. بعلاوه اینکه اراده‌ی تطهیر اراده‌ی تشریعی است یا تکوینی بحث است. متفکر معاصر آیت الله صالحی نجف آبادی در رساله‌ی مفرده ای که در این زمینه نگاشته معتقد است اراده‌ی مورد بحث آیه اراده‌ی تشریعی است. با اراده‌ی تکوینی جایی برای اختیار اهل بیت نمی ماند و آنان همانند ملائک امکان ارتکاب معصیت ندارند.
مخلَص بودن از موارد اراده ی تشریعی الهی است:
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ  قَالَ هَـٰذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ (حجر ۳۹-۴۲)
گفت: «پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى‌آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.» فرمود: «اين راهى است راست [كه‌] به سوى من [منتهى مى‌شود]. در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلّطى نيست، مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند،

چهارم. آيه‌ی مباهله
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ (آل عمران ۶۱)
پس هر كه در اين [باره‌] پس از دانشى كه تو را [حاصل‌] آمده، با تو محاجه كند، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
دلالت آیه به کمک روایات به پیامبر، علی بن ابی طالب، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهم السلام است. این دلیل ملفق به واسطه‌ی متواتر نبودن روایاتِ ناظر نص در مطلوب نیست.

پنجم. آيه‌ي ولاية
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (مائده ۵۵)
ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‌اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند.
دلالت این آیه به ولایت علی بن ابی طالب (ع) به کمک روایات است. خود آیه در این مورد نص نیست. اینکه معنای ولایت در اینجا کدامیک از معنی پنج گانه است بحث است.
مسئله‌ی امامت در ساحات سه گانه با آیات مستقل از روایات قابل اثبات نیست. اکنون به مهترین روایات اشاره می کنم.

ششم. حدیث ثقلین
پیامبر در آخرین خطبه خود در حجة الوداع فرمود: “أيها الناس، إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي فتمسكوا بهما لن تضلوا فإن اللطيف الخبير أخبرني وعهد إلي أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض ”
ای مردم من در میان شما دو چیز گرانبها را باقی می گذارم: کتاب خدا و عترت اهل بیتم را، اگر به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید، خدای لطیف خبیر به من خبر داده و با من عهد کرده است که این دو از هم جدا نمی شوند تا بر من در حوض [کوثر] وارد شوند.
سند روایت متواتر است. پیامبر یقینا چنین فرموده است. نقلهای اهل سنت درباره ثقل دوم متفاوتند. برخی همانند نقل فوق عترت و اهل بیت را ثقل دوم معرفی کرده اند. گروهی نیز بجای عترت «سنتی»  گذاشته اند و ثقل دوم را سنت پیامبر دانسته خود را مقید به سنت ایشان دانسته اند. بعلاوه اینکه مراد از عترت اهل بیت چیست خود حدیث به تنهایی دلالت ندارد و نوبت به مراجعه به احادیث دیگری می رسد که هر یک به تنهایی متواتر نیستند.

هفتم. حدیث غدیرخم
امام أحمد بن حنبل به سند صحيح از زيد بن أرقم رویت کرده است: «نزلنا مع رسول الله (صلى الله عليه وسلم) بواد يقال له: وادي خم، فأمر بالصلاة فصلاها بهجير، قال: فخطبنا، وظلل لرسول الله (صلى الله عليه وسلم) بثوب على شجرة سمرة من الشمس، فقال رسول الله: ألستم تعلمون؟ ألستم تشهدون أني أولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلى، قال: فمن كنت مولاه فإن عليا مولاه، اللهم عاد من عاداه ووال من والاه.»
رسول خدا در وادی خم فرمود آیا نمی دانید؟ آیا شهادت نمی دهید که من از هر مومنی بر نفس او اولی هستم؟ پاسخ دادند: بله. فرمود: هر که من مولای او هستم علی هم مولای اوست. خدایا دشمن بدار هرکه او را دشمن می دارد و دوست بدار هرکه او را دوست می دارد.
علامه‌ عبدالحسین امینی در کتاب الغدیر به بیش از یکصد طریق مستقل تواتر این حدیث را اثبات کرده است. مفاد آن که ولایت علی بن ابی طالب (ع) را میرساند نیز قطعی است. اما اینکه معنای ولایت در آن چیست و کدام ساحت امامت را می رساند نص نیست. ظهور آن ساحت نخست امامت است.

هشتم. حدیث سفینه
أن مثلهم في هذه الأمة كسفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها غرق وهوى
مثل اهل بیت من در این امت همانند کشتی نوح است، هر که بر ان سوار شد رهایی می یابد و کسی که از آن جا بماند غرق می شود.
بر فرض تواتر سندی روایت در اینکه اهل بیت کیست نص نیست.

نهم. برخی احادیث ولایت تکوینی
آیات و روایات فوق نهایتا ساحتهای اول و دوم امامت را اثبات می کند. برخی مستندات ساحت سوم عبارت است از:
یک. إن الله خلقنا فأحسن خلقنا، وصورنا فأحسن صورنا، وجعلنا عينه في عباده، ولسانه الناطق في خلقه، ويده المبسوطة على عباده بالرأفة والرحمة، ووجهه الذي يؤتى منه، وبابه الذي يدل عليه، وخزانه في سمائه وأرضه، بنا أثمرت الأشجار وأينعت الثمار وجرت الأنهار، وبنا ينزل غيث السماء ونبت عشب الأرض، وبعبادتنا عبد الله، ولولا نحن ما عبد الله (الکافی ج۱ ص١٤٤ رقم ٥ و ١٩٣ رقم ٦)
خداوند ما [اهل بیت] را آفرید و آفرنش ما را نیکو گردانید. ما را تصویر کرد و تصویر ما را نیکو گردانید. و ما را چشمش در بندگانش و زبان ناطقش در خلقش و دست گشاده اش در بندگانش به رافت و رحمت و وجهی که از ان بسوی او می آیند و بابی که بر او دلالت می کند و خزانه دارش در آسمان و زمینش قرار داد. به سبب ما درختان میوه می دهند، و میوه ها می رسند و نهرها روان می شوند، به سبب ماست که باران می بارد و سبزه ها می روید، به سبب ماست که خدا پرستیده می شود، و اگر ما نبودیم خدا پرستیده نمی شد.
دو. وقال أمير المؤمنين (عليه السلام) في نهج البلاغة: ولولا ما نهى الله عنه من تزكية المرء نفسه، لذكر ذاكر فضائل جمة تعرفها قلوب المؤمنين، ولا تمجها آذان السامعين، فدع عنك من مالت به الرمية، فإنا صنايع ربنا والناس بعد صنايع لنا (نهج البلاغه نامه ۲۸)
اگر ستايش از خويش را خداوند نهى نكرده بود، اين گوينده فضايل بسيارى را يادآورى مى كرد كه قلوب بيدار اهل ايمان به آن معرفت دارد، و گوشهاى شنوندگان شنيدن آنها را كنار نيندازد. كسى راكه به طمع صيد دنيا از راه حق منحرف شده واگذار، كه مسلّماً ما دست پرورده پروردگارمان هستيم، و مردم پس از آن تربيت شده ما هستند.
زیارت جامعه‌ی کبیره منبع اصلی ساحت سوم امامت است.
در این بحث به گزارش ابعاد سه ساحت اشاره شد بی آنکه به جزئیات نظر مختار پرداخته شود.

نتیجه
امامت همان ساحت علمی و اسوه بودن ائمه است.
امامت به معنای سیاسی امری تاریخی است.
امامت به معنای ولایت تکوینی از ضروریات تشیع نیست. اگر کسی ادله‌ی این ساحت را کافی نمی داند عدم باور به آن ضرری به اعتقادات او نمی زند.
روایات متواتر پیامبر بر فرض نص بودن بر ساحت اول امامت دلالت دارد.
عمومات قرآن با ساحت اول امامت منافاتی ندارد.
ساحت سوم نص قرانی ندارد.