رضا علیجانی، فعال ملی مذهبی ساکن کشور فرانسه در مجموعه گفت و گویی با تعدادی از نواندیشان دینی به معضل طولانی بودن زمان روزه برای مسلمانان در بخش های مسکونی در شمال کره زمین پرداخته و نظرات آنان را در این باب جویا شده است.
به گزارش کلمه، وی با این اعتقاد که بحث جمعی نواندیشان دینی با پرهیز از ملاحظهکاری و محافظهکاری مفرط میتواند حداقل در میان این اقلیت مذهبی (نواندیشان دینی و متأثران از آنها) وحدت و همبستگی نسبی ایجاد کند و در همین حیطه نیز هویتساز شود، تصریح می کند کهاسلام از ابتدا خود را دین سمحه وسهله خوانده و گذشت و آسان گیری را ویژگی اساسی خود خوانده است اما با کمال تاسف به نظر می رسد نگرانی از غوغاسالاری برخی متعصبان تندرو و بعضی عوامفریبان؛ این نحله را به سکوت و ملاحظه کاری و محافظه کاری واداشته است.
محسن کدیور، صدیقه وسمقی، ابوالقاسم فنایی، عبدالکریم سروش، حسن یوسفی اشکوری، احمد صدری، حسن فرشتیان، محمدجواد اکبرین و محمود صدری نواندیشان دینی مخاطب این فعال و رهرو طریقت نواندیشی بوده اند که متن کامل این گفت و گو در اختیار کلمه قرار گرفته و گزارش آن را به روایت رضا علیجانی با هم می خوانیم:
مشروح پاسخ های این روشنفکران دینی را هم در اینجا بخوانید.
***
در آستانه فرارسیدن ماه رمضان، موضوعی که سالها در ذهن داشتم را با جمعی از نواندیشان دینی مطرح کردم. نقطه عزیمت اولیه این پرسش و گفت و گو، طولانی بودن روزها به خصوص در اروپای شمالی (حدود ۱۹ ساعت) و سختی روزه برای بسیاری از افراد روزه گیر است در حالی که دین اسلام خود را دین آسان و پرگذشت (سهله و سمحه) خوانده و در قرآن (از قضا در ذیل آیات مربوط به روزه) آمده است که خدا برای شما آسانی می خواهد و نه سختی و یا بارها مطرح شده که خدا بیشتر از توان تان وظیفه و تکلیفی از شما نمیخواهد.
از این نقطه شروع بحث که مستند به محکمات و بدیهیات مشترک بین مسلمانهاست به سمت یک سوال بنیادیتر رفتم و آن پرسش از نسبت عبادات با زمان خورشیدی و وضعیت طبیعی طلوع و غروب آن است. در زمان صدر اسلام زندگی مسلمانها به طور طبیعی به ساعت خورشیدی مرتبط بود. کار و زندگی روزانه آنها با طلوع خورشید آغاز و با غروب آن خاتمه مییافت. فاصله این دو وضعیت نیز فاصلهای نسبتا متوسط و قابل قبول برای همگان بود. اما امروزه روز با اختراع برق وضعیت زیست روزمره آدمیان از اساس تغییر کرده و با اختراع «ساعت»؛ زندگی روزمره آدمیان ارتباط وثیق گذشتهاش را با طلوع و غروب خورشید از دست داده است.
در گذشته نماز و عبادات «صبح» واقعا در شروع روز قرار داشت و موارد مرتبط با «ظهر» با شروع استراحت و «عصر» با شروع مجدد کار و «غروب» با اتمام کار و «عشا» و شب با هنگام خواب در پیوند بود. امروزه هنگام نماز صبح یا سحری خوردن ماه رمضان با زیست روزمره متقارن نیست و ساعات عبادی گذشته باعث چندپارگی خواب و بیداری افراد میشود.
در هر حال شروع بحث از روزه در روزهای طولانی با این عزیزان بالطبع دامن به حیطه ها و مسائل دیگر میگشود.
از ابتدا خدمت این صاحب نظران اهل فکر نوشتم که «این پرسش و پاسخ را می توان در عرصه عمومی نیز مطرح کرد». و اینک با کسب اجازه قبلی از دوستان درگیر گفت و گو یا عزیزان و بزرگانی که نظرشان را در این باب مرقوم کردند، گزارش اجمالی از این مراوده را به طور همگانی طرح میکنم. به ویژه آن که معتقدم «موضع» هر یک از اندیشمندان در باره «موضوع» مورد بحث فراتر از موضع درباره یک موضوع خاص و محدود است و در واقع حاوی «متد» و روش اسلامشناسانه ای است که میتواند افق دید وسیعتری بدهد برای راهگشایی در حوزهها و موضوعات متعدد دیگر.
نواندیشان دینی (به خصوص ایرانی) تاکنون عمدتا در حوزههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حقوقی و کمتر در حوزه عبادیات به طرح نظر پرداختهاند. هر چند در این حوزه ملاحظات جدیتر و بازدارنده بیشتری وجود دارد که حتیالامکان باید مد نظر قرار گرفته و مراعات شود اما نباید به نوعی حصاربندی و منطقه ممنوعه و خودسانسوری تبدیل شود که مانع مباحث راهگشا و خروجیهای مناسب گردد.
احکام عبادی معمولا و عموما به علت ایجاد همبستگیهای جمعی «هویت» سازند. اما این امر نباید مانع اثرگذاری فردی و اخلاقی و معنویشان شود. حفظ فرم بدون محتوا اگر در میان عامه مذهبی به صورت مناسکی عادتی و دینی آیینی ادامه یابد (و کارکردهای اجتماعی و محصولات سیاسی مثبت و منفی نیز داشته باشد) اما در میان نخبگان و حتی تحصیلکردگانی که روز به روز گستره بیشتری مییابند نمیتواند عمری طولانی بیابد. آنها اگر از این مناسک دوری نجویند و ترک نکنند؛ ممکن است هر یک به صورت فردی راهکارها و شیوههایی خاص در پیش گیرند. بحث جمعی نواندیشان دینی با پرهیز از ملاحظهکاری و محافظهکاری مفرط میتواند حداقل در میان این اقلیت مذهبی (نواندیشان دینی و متأثران از آنها) وحدت و همبستگی نسبی ایجاد کند و در همین حیطه نیز هویتساز شود. برگزیدن راهها و شکلهای جدید مناسکی در میان این اقلیت (اقلیت نسبت به اکثریت مسلمانها) که البته چندان نیز کمشمار نیستند، بهتر از ترک کامل آن به خاطر تناقضات عقل نظری یا عملی با زیست روزمره امروزیشان است. هم چنین هماهنگی و همبستگی نسبی بین این اقلیت باز بهتر از اجتهادهای نهانی فردی و رفتاری خاص شخصی هر یک از آنهاست. هویتسازی بین این اقلیت رو به گسترش نیز میتواند در تعامل با اکثریت و متفکران و متولیان دین رسمی و عمومی، موثر واقع شود و باعث گشوده شدن باب گفتگو و گشاده شدن افقهای دید هر یک و مفاهمه متقابل و شاید هم روزی هماهنگی و وحدت بیشتر مناسکی گردد.
در فایل ضمیمه مباحث رد و بدل شده به صورت کامل خواهد آمد. اما در زیر فشردهای از آرای هر یک از صاحب نظران به ترتیبی که به پرسش و ایمیل بنده پاسخ دادند را گزارش میکنم تا به طور فشرده و اجمالی نظرات این عزیزان و بزرگان مطرح و احیانا از سوی خوانندگان عزیز مورد تدقیق و تحلیل و جمعبندی قرار گیرد.
محسن کدیور: خدا برای شما آسانی میخواهد نه سختی
دکتر محسن کدیور آخرین نظریهشان در این باب که تاریخ ۲۷ خرداد ماه سال ۱۳۹۴ را دارد، روی سایت شان گذاشته اند.
وی در ابتدا با تاکید به لزوم اصلاح ساختاری تمام فقه حتی عبادات به آیهای که میگوید خدا برای شما آسانی میخواهد نه سختی اشاره کرده و روزه روزهای طولانی (به ویژه در سرزمینهای بالای مدار ۴۳ درجه عرض جغرافیایی) را مصداق همین سختی دانسته و معتقد است با فتوا به انجام ندادن آن در روزهای طولانی و انجامش در روزهای کوتاه؛ رفع اشکال از اصل حکم در این مناطق نمیشود.
وی افزوده است قبلا در مورد احکام اجتماعی به مقید بودن آن ها به شرایط مکانی- زمانی شان رسیده بودم و الان در مورد عبادات نیز همان نظر را دارم و در همین راستا این نظر مهم را مطرح کردهاند که هرگونه تعمیم احکام شرعی، چه احکام اجتماعی و چه عبادی، به دیگر زمان ها و مکان ها نیازمند دلیل است.
محسن کدیور گزارش داده که فقها، مناطق کره زمین را از حیث اوقات شرعی به دو بخش دارای روز و شب متمایز بیست و چهار ساعته و مناطق فاقد آن (یعنی مناطق قطبی) تقسیم کردهاند. آنها درباره منطقه دوم چون اساسا طلوع و غروب خورشید در آن جا معنای دیگر مناطق را ندارد، حکم جداگانهای دادهاند. از جمله اینکه عبادات شان مثلا روزه را بر اساس طول روز یکی از مناطق غیرقطبی به انتخاب خودشان و با تأکید بر افق مکه و مدینه انجام دهند. آقای کدیور معتقد است این نظرات فاقد دلیل هستند.
خود آقای کدیور مناطق مختلف کره زمین را به جای دو قسمت به سه قسمت تقسیم کرده است (الف – بین دو مدار ۴۳ درجه شمالی و جنوبی، ب – بین مدار ۴۳ تا ۶۶ درجه، ج – بالای مدار ۶۶ درجه) و نصوص آیات و روایات را ناظر به منطقه اول دانستهاند.
وی گزارشی از نظر فقهای شیعه و سنی در رابطه با منطقه سوم (قطبی) داده که برخی خواهان قضا کردن و یا هجرت به مناطق دیگر و برخی خواستار تأسی به افق دیگر مناطق (به خصوص مکه و مدینه) شدهاند. یعنی شروع روزه از طلوع فجر و مدت آن به مدت مناطق معتدله باشد.
محسن کدیور خود معتقد است احکام در مورد مناطق دوم و سوم در کتاب و سنت نیست و از مسائل «مستحدثه» و تازه و نوآمد است و زدن تبصره دائمی به حکم مناطق اول را نادرست دانسته اند.
نظر نهایی آقای کدیور در مورد این مناطق این است که فرد روزه گیر در ماه رمضان؛ در انتخاب زمان شروع و زمان پایان روزه دارای اختیار است. اما مدت آن را باید به طول مدت روزه یک منطقه دیگر مانند موطن فرد؛ نزدیکترین شهر از مناطق اول و یا مکه و مدینه (با اولویت مکه مکرمه) قرار دهد. بنابراین شروع را میتواند طلوع فجر در منطقه خود بداند و پس از روزهگیری به مدت زمان روزه در شهر مکه، افطار کند و یا میتواند افطارش را زمان غروب در محل زندگی خود قرار دهد و شروع آن را خود بر اساس مدت روزه شهر مکه حساب کند و نیز میتواند طول مدت روزه شهر مکه را به دو نیم تقسیم کند و با مبنا قرار دادن ظهر در محل زندگی خود نیمی از آن مدت را قبل از ظهر محل زندگی خود قرار دهد و نیمه دوم را بعد از ظهر و هنگام شروع(امساک) و پایان روزه اش(افطار) را بر این مبنا محاسبه کند.
بدین ترتیب در نظر دکتر کدیور «طول مدت» روزه (با تأسی به مثلا مکه) اهمیت دارد و «شروع» و «پایان» آن بر عهده و انتخاب فرد روزهگیر خواهد بود که میتواند بین طلوع یا غروب در شهر خود در نوسان باشد.
احمد صدری: نیازمند جهش پارادایمی و رسیدن به پارادایمی جدید هستیم
دکتر احمد صدری با رویکردی جامعه شناختی و نگاهی مبتنی بر عقل عملی معتقد است برای حل مشکل یادشده ما نیازمند یک جهش پارادایمی و رسیدن به پارادایمی نو و جدید هستیم؛ پارادایمی که از اسلام تنها جنبه فقهی و حقوقی آن فربه نباشد بلکه جنبههای اخلاقی و اجتماعی آن هم برجسته باشد.
وی این امر را مستلزم یک برخورد انقلابی با فقه (شبیه رفرم یهودیت) میداند و نه وصله و پینه و اصلاح از طریق امور مستحدثه و صلاحدید امت و تعطیلی موقت احکام و نظایر آن، بلکه از طریق تفقه در اصول با تغییر در جهانبینی و انسانشناسی و اسلامشناسی رایج و مرسوم.
البته دکتر صدری از منظری جامعهشناختی رویکرد ضدروحانی نواندیشان دینی را نقد میکند و معتقداست پروژه مورد نظر ایشان نیاز به روحانی دارد. همچنین تاکید می کند این امر کاری فردی نیست و نیازمد حرکتی جمعی است. این پروژه مستلزم برخورداری از مسجد، مدرسه، روحانی و مومن پیرو و خلاصه محتاج فضا و مجتمع است و با یک حرکت روشنفکرانه و نخبهگرانه میسر نیست.
از منظر وی این امر در خارج از کشور و در میان جوامع تبعیدی که در فضای بازتر و متفاوت و لیبرال دموکراتیک این کشورها فعالیت میکنند (و مثلا در برخی مساجدشان نیز حجاب اجباری نیست)، دستیافتنی است. اما باید جمعی از متفکران نواندیش دینی در مجتمعی گرد آیند، هزینههای زندگیشان تأمین شود تا به صورت متمرکز بدین امر بپردازند و پروژهشان را در مدرسه و مسجدشان همراه با مومنانی پیرو پیش ببرند.
از نگاه او دین تنها عقاید صرف نیست و نیازمند اعمال و مناسک جمعی است و این پروژه و پارادایم جدید نیز بدون پیرو و مناسک و اعمال جمعی عملی نخواهد شد.
و بالاخره احمد صدری معتقد است در زمانهای که دینگریزی در بین اقشار جوان وسعت دارد، در صورت پا گرفتن این نحله باعقاید و مناسک خودشان؛ حتی دینداران سنتی نیز وجود و حضور آنها با پاردایم و مناسک خاصشان را بهتر از ترک دین و دینگریزی توسط جوانان تلقی کرده و مورد پذیرش قرار خواهند داد.
صدیقه وسمقی: نیازی به راه حل هایی که تعریف این تکلیف شرعی را به هم می زند، نیست
دکتر صدیقه وسمقی که دارای دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی و استاد و عضو سابق هیئت علمی دانشگاه تهران است؛ معتقدند اگر روزه را تکلیف شرعی بدانیم آن گاه باید ضابطه متعارف روزه در قرآن یعنی امساک از طلوع فجر تا غروب آفتاب را رعایت کنیم.
خانم وسمقی در رابطه با حل مشکل روزه داری در مناطقی که روزها بسیار طولانی هستند و دیگر مواردی که ایجاد مشکل می کنند معتقد است «معافیتهای مطلق» مثل پیری و ناتوانی و «موقت» مانند بیماری و سفر و بچه شیر دادن و سختی و دشواری روزه گرفتن در روزهای طولانی و… برای حل مشکل کافی است و فرد میتواند قضای روزهاش را در روزهای کوتاه بگیرد؛ بنابراین نیازی به راه حل هایی که تعریف این تکلیف شرعی را به هم می زند، نیست.
ابوالقاسم فنایی: جداشدن فقه از عرفان و اخلاق فاجعه است
وقتی دکتر ابوالقاسم فنائی دانش آموخته حوزه و دانشگاه و دارای دکترای فلسفه اخلاق دانشگاه شفیلد سه مقالهشان در این باره را برایم فرستادند غبطه خوردم که چرا قبلا این مقالات را نخوانده بودم. بر اساس این مقالات که در تیر و مرداد ۱۳۹۲ منتشر شدهاند، میتوان گفت علیرغم این که تمامی نواندیشان دینی کم و بیش از سالها پیش در این مورد تأمل داشته و به گفته برخیشان از مدتها قبل به نظراتی کم و بیش مشابه رسیدهاند؛ اما تا آنجا که اینک بنده از آن مطلعم نوشته فنایی از نخستین مقالاتی است که به صورت مستدل و مفصل به این مسئله پرداخته و نتیجه و محصول نهایی کاوش محققانه خود (با تکیه و تأکید بر ضرورت جایگزین کردن «ساعت» امروزی به جای اوقات خورشیدی رایج) را به صورت مکتوب عرضه کرده اند.
روش کلی آقای فنایی این است که از یک نقطه عزیمت پلمیک و جدلی حرکت میکند و آن این که با تقسیم کره زمین به سه نقطه جغرافیایی (الف – مناطقی که شاهد طلوع و غروب خورشید است و طول روز و شب تفاوت چشمگیری ندارد ب – طلوع و غروب خورشید دارد اما گاه طول شب و روز تفاوتی جدی و محسوس دارد ج- مناطقی که طلوع و غروب خورشید به صورت متداول را ندارد و شب و روز بیمعناست یعنی مناطق قطبی) اشاره میکند که در این که اوقات شرعی رایج مربوط به حکمهای عبادی نماز و روزه شامل منطقه «ج» نمیشود هیچ اختلاف نظری بین علما و فقها وجود ندارد.(چون اساسا طلوع و غروب دقیقی وجود ندارد).
ابوالقاسم فنایی سپس به پاسخهای مختلف فقها و علمای سنتی به مشکل اوقات عبادت در منطقه «ج» میپردازد و پس از شرح آن نتیجه میگیرد که در چارچوب فقه سنتی مبتنی بر طلوع و غروب خورشید بالطبع هیچ راه حلی برای این مشکل نیست مگر آن که به راهحلهایی چون قیاس و استحسان، تکیه بر افق مکه و مدینه و… توجه شود یا از اساس به «ترجمه فرهنگی متون دینی» و «بسط تجربه فقهی نبوی» پرداخته شود.
وی راهحلهای ارائه شده سنتی را مورد مداقه قرار میدهد و نتیجه میگیرد که بنابراین به لحاظ دینی طلوع و غروب خورشید اصالت و «موضوعیت» ندارد بلکه تنها «طریقیت» دارد؛ حتی در مورد مناطق الف. اما میافزاید شیوه استنباط رایج در فقه سنتی اجازه چنین تفکیکی را نمیدهد (تفکیک موضوعیت و طریقیت ملاک طلوع و غروب خورشید). از اینجا ایشان به این نکته میرسد که اصل نماز و روزه «ذاتی» شریعت است اما مبتنی کردن اوقات آن بر طلوع و غروب خورشید امری «عرضی» است. امر ذاتی میتواند و باید حفظ شود، اما مسائل عرضی میتواند و باید تغییر کند. ایشان از این فرآیند استدلال نتیجه میگیرد که تعیین اوقات شرعی برای مناطق «ج» مستلزم تجدید نظر در پارادایم اجتهاد و شرایط آن است و میافزاید برخلاف نظر فقیهان و برخی نواندیشان دینی این مشکل فقط مختص احکام اجتماعی دینی نیست بلکه احکام عبادی را نیز در برمیگیرد.
نکته بعدی نتیجهگیری از بحثشان تا اینجا این است که به دلایل متعدد این ادعا که شریعتی که پیامبر آورده است حاوی آخرین و کاملترین احکامی است که خداوند میتوانسته تا ابد تشریع کند؛ نامعقول و ناپذیرفتنی است. وی در ادامه همین آسیبشناسی میافزاید روحیه اخباریگری در تاروپود فقه شیعه رسوخ کرده و آن عبارت است از تعطیل «عقل» و «تجربه» در برابر «نقل».
از نظر وی معقولترین راه حل تعیین اوقات شرعی برای مناطق «ج»، معادل اوقات شرعی در نقطهای با طول جغرافیایی همان نقطه و عرض جغرافیایی مکه است.
اما مهم ترین نتیجهای که آقای فنایی از شروع بحث جدلی و پلمیک خود از موضوع مناطق «ج» که همه علما و فقها نیز چارهای جز ارائه راهحلهایی مستقل و جدا از راهحلهای سنتی اوقات شرعی مبتنی بر طلوع و غروب خورشید ندارند؛ این است که از این اجتهاد اجباری آنها نتیجهای بزرگ تر و مهم تر و روششناختی بگیرد و بگوید که پیامد پذیرش پارادایم جدید برای حل مشکل منطقه «ج» به این مقدار محدود نمیشود بلکه این پارادایم راه را برای تجدیدنظر در اوقات شرعی مناطق الف و ب نیز باز میکند.
این تمهید و طریقی هوشمندانه و منطقی است که آقای فنایی در کل نوشتارش از آن بهره میگیرد. به یاد دارم که سال ها پیش موضوع «عبادت در قطبین» به حق مورد طعن و کنایه بسیاری از نواندیشان دینی به خاطر پرداختن به مسائل ذهنی و انتزاعی بود؛ حال می بینیم همین موضوع به غایت ذهنی مقدمه و سکوی پرشی بسیار جدی برای مستدل و مستند کردن یک امر فکری و دینی بسیار جدی و البته انضمامی قرار گرفته است!
نتیجه آقای فنایی از این پروسه استدلال این است که معیارهای خورشیدی موضوعیت ندارند بلکه طریقیت دارند و ذاتی شریعت نیستند و عرضیاند و آنچه موضوعیت دارد «فاصله» میان این اوقات و «ارتباط» نماز و روزه با «فعالیت روزانه» و استراحت شبانه است. بنابراین اهداف اخلاقی و معنوی مورد نظر دین باید در تعیین اوقات «مناسب» برای این دو عبادت در نظر گرفته شود.
آقای فنایی توضیح میدهد اگر فرض کنیم پیامبر امروز مبعوث میشد، آیا باز این معیارهای خورشیدی و یا محاسبات نجومی مبتنی بر آنها را تعیین میکرد و یا از اساس و در خود قرآن «ساعت» هایی خاص از روز و شب را جایگزین معیارهای طبیعی و جوی مذکور میکرد و زحمت محاسبات نجومی و ریاضی را از روش مسلمانان برمیداشت؟
وی تصریح میکند اگر زندگی روزمرهی انسانها در دنیای جدید، اعم از اینکه مسلمان باشند یا غیر مسلمان، بر مدار ساعت میچرخد، نه بر مدار طلوع فجر و طلوع و غروب آفتاب، چرا زندگی دینی آنان باید بر مدار دیگری بچرخد و بر اساس معیاری دیگر تنظیم شود؟
آقای فنایی در ادامه دلایل فقهی؛ استدلالهای عقلی خود را نیز برمیشمرد مانند سهله و سمحه بودن شریعت، «حکمت» خداوند و این که شریعت در چارچوب حکمت باید به فقهی در چارچوب حکمت بیانجامد.
او در ادامه می افزاید اگر پیامبر امروز به پیامبری مبعوث می شد «معیار ساعت» را برای تعیین اوقات شرعی به مسلمانان معرفی می کرد. این معیار در هر سه منطقه در دسترس و به سهولت قابل پیروی است. اما برای استفاده از این معیار «فاصله میان اوقات شرعی» در مکه و مدینه را باید در نظر گرفت.
آقای فنایی در این باره می گویند: طلوع و غروب خورشید معیارهای مانوسی بود که مردم با آنها میزیستند و زندگی روزمره خود و خواب و بیداری و فعالیت و استراحت خود را بر اساس آن تنظیم میکردند. و در ادامه می افزایند: پیروی از این معیار زندگی روزمره مسلمانان را مختل نمی کرد و اوقات کار و استراحت و خواب و بیداری آنها را بر هم نمی زد.
و ادامه می دهد: در مورد اوقات نماز نیز مشکلی که وجود دارد این است که اوقات آن با ساعات خواب و بیداری و زندگی روزانه در جهان مدرن سازگار و هماهنگ نیست. الان نماز صبح بسیاری از مسلمانان قضا میشود و قضای آن را هم کسی به جا نمیآورد. چرا به جای این که فتوایی صادر کنیم که خیل کثیری از مکلفین عملاً از آن پیروی نمیکنند و نمازشان قضا میشود و آن را به حساب ضعف ایمان و تعهد دینی آنان بگذاریم، از همان آغاز سبک زندگی روزمرهی پیروان خود را در نظر نگیریم و به آنان نگوییم: «شما که ساعت ۷ صبح از خواب بر میخیزید و ساعت ۸ صبح سر کار میروید نماز صبح خود را هم در همین فاصلهی زمانی بخوانید»، به جای اینکه به آنان بگوییم: «بین ساعت ۴ و ۵ صبح از خواب برخیزید و خوابآلوده نماز صبح خود را بخوانید و دوباره بخوابید، و اگر برای نماز از خواب بیدار نشدید عیبی ندارد، تا آخر عمر وقت دارید که قضای آن را به جا آورید». این لقمه را دور سر گرداندن است.»
و بالاخره آقای فنایی نتیجه می گیرد که جداشدن فقه از عرفان و اخلاق فاجعه است. باعث تأسف بسیار است که بسیاری از فقیهان هم دشمن عرفاناند و هم اخلاق را به مستحبات و مکروهات فرومیکاهند. … قشریگری و اخباریگری و ظاهربینی در تفسیر متون دینی و اصرار بر تفسیر تحت اللفظی متون دینی و جدا کردن «احکام شریعت» از «مقاصد شریعت» و عدم توجه به رشد فزایندهی آمار مسلمانانی که روزه نمیگیرند و نماز نمیخوانند، و بی اطلاعی فقیهان از مقتضیات زندگی در جهان مدرن و تفاوت آن با جهان پیشامدرن موجب میشود که اینان همچنان بر برداشتهای سنتی خود از متون دینی اصرار ورزند و فاصله گرفتن مردم از دین را به حساب تهاجم فرهنگی دشمنان و تلاشهای نواندیشان مسلمان بنویسند.
مطالعه نوشتار آقای فنایی و مسیر استدلالها و نتیجهگیریشان بیانگر آن چیزی بود که در طرح پرسش و بحث و گفت و گو با جمعی از بزرگان نواندیشی دینی به دنبالش بودم و درونمایه و عناصر اصلی و اساسی آن در آراء و اندیشههای اکثرشان وجود داشته و دارد.
محمود صدری: مطالعه جریان رفرم در یهود و مسیحیت بدون توهم تقلید از آنها مفید است
آقای دکتر محمود صدری مطالعه جریان رفرم در یهود و مسیحیت را بدون توهم تقلید از آنها مفید میداند.
وی هم چنین از باب عبرت نه تقلید و تأیید، مطالعه تاریخ و رویکرد اسماعیلیان به روزه که گاه رفرمهایی کردهاند (روزه قلب نه دهان) و این که گاه روزه را برای پیروانشان مستحب میدانستند نه واجب؛ درسآموز میداند.
حسن یوسفی اشکوری: بسیاری از فقیهان از ترس عوام، شجاعت کافی برای ارائه راه حل ندارند
آقای یوسفی اشکوری به سان حلقه های یک زنجیره استدلالی؛ در ابتدا توضیح میدهند که به اصطلاح «حکم» تابع «موضوع» است و به لحاظ «موضوعشناسی»، فقیهان باید نظر طبیبان را درباره روزه، مد نظر قرار داده و پیروی کنند. چرا که روزه نیز همانند دیگر احکام اهداف و غایاتی دارد که آزار جسمی و روانی باعث از دست رفتن آن اهداف خواهد شد.
بنابراین از نظر جسمی، پزشکان و از جنبه تأثیرات روانی و معنوی فرد فرد مومنان خود باید نظر دهند که آیا انجام حکمی در تولید معنویت برای آنها موثر است یا خیر؟ و بر این اساس و در راستای «مقاصد و علل الشرایع» اگر حکمی ساقط نشود؛ باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. در همین عرصه و فضاست که موافقان ثبات شکل و فرم آن حکم نیز میتوانند وارد گفت و گو و استدلال و دفاع از نظر خویش شوند.
آقای یوسفی اشکوری در ادامه به ضرورت تجدیدنظر و پیدا کردن راهحلهای جدید، به جای انحلال و صرف نظر کردن از یک حکم میپردازند و دلایل این تجدیدنظر را توضیح میدهند. از نظر ایشان راه و رویکرد فقهی چندان گشوده نیست مگر با اجتهاد در اصول از جمله و به ویژه در انسانشناسی و فلسفه دین.
وی برخی دلایل و مبانی اصولی خود برای تجدیدنظر را چنین برمیشمرند: حسن و قبح ذاتی افعال (که عقل متصدی کنکاش از آن است نه صرفا و الزاما شرع)؛ ممتنع بودن تکلیف بیش از حد بر آدمیان که قرآن نیز بر آن تصریح کرده چرا که طاقت و توان شرط اصلی هر حکمی است و بالاخره تصریح قرآن بر این که خداوند برای شما سهل و آسان را اراده کرده است نه سختی و دشواری را.
او طی طریق در مسیر حل این مشکلات را مستلزم همراهی نواندیشان دینی و فقهای اصلاحطلب حوزوی میداند؛ گروه نخست به امور جدید آگاهی بیشتری دارد و گروه دیگر صاحب فتوا و پیروند.از نظر ایشان در قرن اخیر نیز برخی رفرمها حاصل این تعامل بوده است.
اما در رابطه با روزه روزهای بلند آقای یوسفی اشکوری میگویند من راه حل نهایی ندارم و به نظر قطعی نرسیدهام. ایشان به برخی راه حلهای ارائه شده مانند مباح کردن نوشیدن آب در حد ضرور، ملاک قرار دادن افق مکه، تقسیم کره زمین به سه منطقه و … اشاره میکنند و معتقد اند نظریه ای که فصل اعتدال سال معیار باشد، نظر معتدلتری است. از نظر ایشان ۸ ماه سال (پاییز و زمستان به علاوه فروردین و اردیبهشت) برای روزهداری مشکل چندانی ایجاد نمیکند. اما یا باید به حل مشکل چهار ماه دیگر پرداخت و یا کلا ساعاتی مشخص مثلا دوازده ساعت (و تقلیل روزهای بیش از آن به دوازده ساعت) را برای تمام فصول سال ثابت کرد.
وی در پایان میافزاید که بسیاری از فقیهان به این مشکلات آگاهاند اما از ترس عوام و غوغاسالاری مقلدان یا پیروان مراجع رقیب، شجاعت کافی برای ارائه راه حل برای این امور که عمدتا در قلمرو فقیهان و مجتهدان است را ندارند.
حسن فرشتیان: زیست مسلمانان در کشورهای غیراسلامی به شناخت اسلام عاری از پوششهای زمان و مکان کمک میکند
آقای دکتر حسن فرشتیان در پاسخ شان که به نوعی جمع بندی آراء دیگر عزیزان نیز هست، دو مقدمه و یک نکته بنیادی مطرح میکنند.
مقدمه اول وی گزارش خلاصه و جمعبندیشده از دو پاسخ کلی به مشکل روزه در روزهای بلند است. بسیاری از فقها و علما در دسته اول قرار می گیرند که با استناد به عسر و حرج (سختی و دشواری) در پی حل مشکلاند تا فرد روزه نگیرد و به وقت دیگری موکول کند.اما ایشان معتقد است وقتی حکمی استثنائات فراوانی یافت از جهت حقوقی شمول و فراگیریاش را از دست میدهد و قانونگذار باید در اصل آن تجدید نظر کند.
دسته دوم کسانیاند که تلاش کردهاند با عقلانی کردن موضوع راه حلی برای این مشکل بیابند. اینها روزهگیری بر اساس زمان و ساعات مناطق معتدل یا به افق برخی شهرهای مذهبی و یا مناطق هم عرض جغرافیایی و… را مطرح کردهاند. نکتهای که ایشان در رابطه با صاحبان این رویکرد دارند این است که این برخورد و برداشتی خردمندانه از دین است ولی به لحاظ عملی برای موفقیت نظرشان باید بتوانند فقهای سنتی را نیز با خود همراه و همدل سازند.
مقدمه دوم آقای فرشتیان در مورد ساعات نمازهای روزانه است که هر یک در زمانی خاص، معنای ویژه خود مانند نماز صبح آغاز فعالیت، ظهر استراحت نیمه روز، عصر شروع مجدد فعالیت و… را دارد. این زمان ها با اوقات زندگی و فعالیت روزانه مسلمانان در صدر اسلام هماهنگی کامل داشت.اما از نظر ایشان اینک در اروپا نماز مفهوم اسمی و توصیفی خود را از دست داده است و مثلا نماز صبح وقتی خوانده میشود که فرد میخوابد؛ نه این که فعالیت روزانهاش را آغاز میکند. در واقع این نماز خفتن (عشا) است نه نماز صبح واقعی.
وی سپس به معرفی خصایص «اسلام غربی»؛ اسلام مسلمانان در اقلیت در کشورهای مختلف غربی (به خصوص اروپایی) میپردازد مانند بیفرهنگی؛ بی پیشینگی و جدا بودن از فرهنگ های بومی جوامع مسلمان چون اعراب، ایرانیها، ترکها و…؛ عاری بودن از عادات پیشینی، جغرافیای جدید و الزامات خاص آن (از جمله مشکل زمانهای عبادات و…). ایشان مثال میزنند که اگر پیامبر در نروژ بود دیگر این اوقات را برای روزه یا نماز قرار نمیداد. در آن صورت شاید همسرش نیز به این دین سختگیر با اعمال طاقتفرسا ایمان نمیآورد!
او معتقد است زیست مسلمانان در فضای کشورهای غیراسلامی کمک شایانی به شناخت «اسلام برهنه» و عاری از پوششهای زمان و مکان نزول میکند.
و بالاخره از منظر آقای فرشتیان اهمیت بحث و گفت و گو درباره روزه در روزهای طولانی فقط برای ایجاد تسهیل در آنها نیست بلکه میتواند زیربنا و ملاکی به دست دهد تا بتوانیم محتوای پیام دین را صرف نظر از الزامات جغرافیایی و تاریخی آن درک کنیم.
عبدالکریم سروش: در اسلام نیز مانند دیگر ادیان نیاز به مجتمع و شورای علمی است
در گفت و گویی که در حاشیه جلسه سخنرانی دکتر سروش در پاریس در همین باب با ایشان داشتم آقای دکتر سروش روی نکاتی چند اشاره و تأکید داشتند که در آثار مختلفشان نیز به کرات آمده است از جمله این که در اسلام به طور کلی تکیه و تأکید روی روزه، به اندازه نماز نبوده و حتی گاه به عنوان جریمهای برای برخی تخلفات مطرح شده است؛ بنا به دلایل مختلف ساقط میشده و خود مسلمانان صدر اسلام نیز کوتاهی و تخلفاتی میکردند و قرآن و پیامبر نیز رسما تخفیفهایی میدادند که در قرآن آمده است.
از نظر وی راه حل تغییر ساعات روزه بر اساس مدار ۴۳ درجه جغرافیایی مناسب نیست و بهترین راه اصلاح سال قمری و ثابت کردن ماههای آن به خصوص با لحاظ کردن دو ماه مهم مرتبط با روزه و حج در زمانهایی مناسب به لحاظ طول روز و دمای هواست.
وی همچنین بر نقش هویتساز عبادات به خاطر وحدت مکان (مثلا «مکه» و کعبه و … در حج) و زمان (مثلا ماه «رمضان» برای روزه) و ظواهر مشترک در مناسک تأکید میکردند و یادآور شدند بسیاری از نومسلمانهایی که امروزه در جهان از ادیان دیگر به اسلام روی آوردهاند بیشتر از جاذبههای عقیدتی، مجذوب مناسک جمعی آن بودهاند.
دکتر سروش به لحاظ عملی؛ برای ارائه پاسخی مشترک و واحد به این نوع پرسشها، معتقد بودند در اسلام نیز همانند دیگر ادیان نیاز به مجتمع و شورای علمی است و تأکید داشتند این امر بدون مشارکت اهل تسنن (که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند) میسر نیست.
محمدجواد اکبرین: تشخیص خود فرد یا افراد و یا پزشک ملاک است
آقای اکبرین با استناد به نظر علامه محمدحسین فضل الله در مبنا قرار دادن «استطاعت» معتقدند که اگر در برخی مناطق چه به صورت فردی و چه به صورت «نوعی» و عمومی عمل به روزه میسر نیست و بالاتر از استطاعت تلقی می شود حکم روزه اساسا از وی ساقط می شود. این امر می تواند به تشخیص خود فرد یا افراد و یا پزشک باشد.
وی می افزاید در مورد انجام قضای روزه نیز همین امر مصداق دارد. بنابراین روزه از این افراد ساقط می شود و آن ها می توانند شکل های دیگری از تقرب به خداوند را تجربه کنند.
جمع بندی اجمالی
آنچه از مجموعه مباحث فوق در رابطه با یک حکم عبادی یعنی روزه در روزهای طولانی بر می آید این است که:
برخی معتقدند باید در چارچوب قواعدی که در متن مقدس و احکام رایج دینی آمده باقی ماند و از تخفیف ها و رخصت های دائمی و موقت آن استفاده کرد.
برخی نیز مکملی بر این امر دارند و آن اینکه برای حل مشکل در عین حفظ ظاهر شریعت باید ماه های قمری را مناسب با قرار گرفتن روزه و حج در فصول معتدل سال تثبیت کرد.
به نظر می رسد هر چند این راه حل به لحاظ نظری رویکردی رفرمیستی تلقی می شود اما در عمل احتمالا دشواری های فراوان خاص خود را دارد و نیازمند نیرو و انرژی فراوانی در حد همان رویکردهای تغییر بنیادی و پاردایمی برای تغییر مدت روزه و قطع نسبی ارتباط آن با زمان خورشیدی است. به ویژه آن که تلاش برای تثبیت ماه های سال قمری از همان صدر اسلام با مخالفت هایی درون متنی و درون دینی مواجه بوده است.
جمع بیشتری اما با نقد تلاش برای حفظ شکل و قالب شریعت و استفاده از تخفیف ها و رخصت ها، معتقدند استثنائات نمی تواند آن چنان زیاد شود که اصل قانون توسط کثیری افراد زیر سئوال برود و یا عملا رعایت نشود.
راه حل این دوستان اما در دو بخش نسبتا مستقل قابل جمع بندی است:
برخی سعی می کردند به نوعی ارتباطی نسبی و به اصطلاح نصفه و نیمه با زمان خورشیدی را در ابتدا یا انتهای روزه حفظ کنند و بعضی دیگر از اساس فکر می کردند ارتباط با زمان خورشیدی با زیست امروزی ناسازگار است و باعث مشقت و چندپارگی زندگی روزمره خواهد شد(هر چند ممکن است نوعی دلبستگی به این اوقات، طبق عادت؛ پدید آمده باشد)؛ و باید «ساعت» مدرج امروزی جایگزین «زمان خورشیدی»(مرتبط با طلوع و غروب خورشید) شود. برخی نظرات نیز در میانه این دو رویکرد قرار داشت و یا بدون ارائه راه حلی روشن اما سختی ها و دشواری های وضعیت فعلی که زندگی روزمره آدمیان از زمان خورشیدی منفک شده را تشریح می کرد.
اما در درون مایه رویکرد هر دو دسته اخیر یک امر مشترک است و آن ضرورت تغییر نسبی یا کامل معیار زمان خورشیدی در تعیین اوقات عبادی. و البته همه گی تحقق این امر را در چارچوب رویکرد فقهی سنتی ناممکن دیده و رویکرد خویش را نیازمند اجتهاد در اصول و تغییر پارادایم و روش شناسی فهم دین و به خصوص تغییر بنیادی در حوزه انسان شناسی و فلسفه دین می دانند.
خارج از این مباحث «نظری»؛ برخی از عزیزان در چارچوب عقل «عملی» و به صورت کارکردی این دغدغه را داشتند که این گونه مباحث صرفا در بستر نظری و روشنفکری قابل پیگیری و تحقق نیست بلکه نیازمند مجتمع و فضای خاص خود و نظریه پردازان روحانی و پیروان و مومنان خاص خویش و به عبارتی مسجد و مدرسه مخصوص خوداست. و برخی نیز معتقد بودند بدون همراه و همدل کردن ولو نسبی فقهای سنتی و یا حداقل رفرمیست های حوزوی پیگیری این امور میسر نخواهد بود. و در زاویه و افقی بازتر و بزرگ تر؛ بعضی معتقد بودند مسلمانان هم چون دیگر ادیان نیاز به شوراهای فکری و دینی برای ارائه نظریات مشترک و واحد برای عموم پیروان هستند و این امر بدون همیاری اکثریت اهل تسنن و اقلیت اهل تشیع میسر نیست.
مرور این آراء نشان می دهد که راه زیادی برای حل این نوع مشکلات ولو برای اقلیت کثیر الهام گیرندگان از نواندیشان دینی و ایجاد وحدت رویه و همبستگی هویت ساز بین آنان باقی است. راهی بس طولانی. اما راه آمده تا کنون نیز کم نبوده است و طرح این گونه مباحث به صورت عمومی و بحث و گفت و گو در باره آن می تواند راهگشای مسیر های طولانی آینده باشد.