جلسه ششم: ويژگيهاي ايمان ديني (۲)

خلاصه مطالب گذشته

الف: هر چند ايمان منحصر به انسان نيست، اما ايمان مورد بحث ما امري انساني است.

ب: انسان ناقص و كمال جو ايمان مي آورد تا كامل شود و آنچه را ندارد بدست آورد.

ج: ايمان به اموري تعلق مي گيرد كه در نظر مؤمن از نوعي حقانيت و اعتبار برخوردار باشد.

د: متعلق ايمان ديني، عيني و واقعي، متعالي و قدسي، ماوراي حواس انساني يا داراي منشاء ماورايي، زنده و قادر به رفع نياز انسان است.

ه: ايمان ديني امري نيكو، پسنديده و مطلوب است.

و: ويژگيهاي ايمان ديني:

۱- ايمان فعل است نه انفعال.

۲- ايمان فعل قلبي است، نه زباني.

۳- ايمان فعلي اختياري است.

۴- ايمان قابل امر و دعوت پذير است.

۵- ايمان زور بردار نيست.

۶- ايمان تحول آفرين است

ايمان در زندگي مؤمن يك نقطه عطف است، لذا قبل و بعد آن تفاوت جدي دارد. ايمان آدمي را از درون متحول مي كند و دگرگون مي سازد. ايمان انقلابي باطني است، زير و رو شدني دروني و تحولي بنيادي است. نوسازي جان انسان است. با ايمان آدمي عوض مي شود، يكي ديگر مي شود. ايمان به تشتت دروني آدمي پايان مي دهد، به او جهت مي دهد، اجزاي وجودش را همسو مي كند، ايمان بزرگترين حادثه زندگي انسان است. (مراد از حادثه آني بودن و نفي تدريجي بودن نيست، بلكه تأكيد بر اهميت آن است.) اين تحول مي تواند دفعي يا تدريجي باشد. اما تغيير اساسي و تحول ريشه أي صفت جدايي ناپذير آن است. آنچنانكه خواهد آمد ايمان، امري تشكيكي و داراي مراقبت است. بر اين مبنا تحول آفريني ايمان نيز شدت و ضعف دارد. به هر حال اگر تحولي در كار نباشد، قطعا ايمان نيز در كار نيست.

يكي از نمونه هاي بارز تحول آفريني ايمان، ايمان سحره در قصه قرآني موسي و فرعون است. اين بخش از قصه در چهار موضع قرآن كريم مطرح شده است. (سوره هاي طه، شعراء، اعراف و يونس) موسي و هارون با معجزات و نشانه هاي روشن در بين بني اسرائيل مبعوث مي شوند. فرعون و اشراف حول او دعوت موسي را نمي پذيرند. فرعون موسي را تهديد مي كند كه اگر جز او خدايي اتخاذ كند حتما به زندان رهسپارش خواهد كرد. در بار فرعون معجزات موسي را سحر و جادو معرفي مي كند و اينگونه تبليغ مي كنند كه او (موسي) آمده است تا مردم را از خانه و ديارشان آواره كند و چشم طمع به قدرت سياسي دوخته است. با توجه به تأثير شگرف تعاليم و معجزات موسي (ع) در ميان مردم، درباريان فرعون را از برخورد تند و عجولانه با موسي و هارون برحذر مي دارند. در عوض پيشنهاد مي كنند كه فرعون نيز ساحران مصر را فرا خواند و آنان را به مقابله با موسي وادارد، و مردم با چشم خود شكست موسي را در برابر ساحران فرعوني مشاهده كنند. فرعون اين پيشنهاد را مي پذيرد و مردم را در بامداد روز عيد (بوم الزينته) به تماشاي نمايش فرهنگي سياسي نبرد ساحران با موسي جمع مي كند.

قبل از روز موعد در بار فرعون به توجيه ساحران اقدام مي كند. به ساحران گفته مي شود كه موسي و هارون دو جادوگرند كه مي خواهند مردم را با جادوي خود از خانه و كاشانه شان آواره كنند و قصد آن دارند كه “طريقه مثلي” يعني سياست جاري جامعه را كه بهترين شيوه ها در اداره جامعه و اقرب طرق به حق است، تغيير دهند. بنابراين آنها خرابكار، مفسد في الارض و قدرت طلبند و شما مدافعان حق و پاسداران كيان فرعوني ايد.

– قال الملاء من قوم فرعون ان هذا لساحر عليم. يريدان يخرجكم من ارضكم فهاذا تامرون. قالوارجه و اخاه و ارسل في المدائن حاشرين. يا توك بكل ساحر عليم (اعراف /۱۱۱-۱۰۹)

اشراف قوم فرعون گفتند اين “موسي” جادو گيري داناست، مي خواهد شما را از سرزمينتان آواره كند، تا رأي شما چه باشد. گفتند او و برادرش را “به نحوي” بازدار و گرد آورندگان را به شهرها بفرست تا هر جادوگر دانايي را به نزد تو آورند. (ونيز رجوع كنيد به يونس /۷۹-۷۶ ، شعرا/۳۷-۳۴ و طه/۶۴-۵۷)

– قالوا ان هذان لساحران يريدان ان يخرجاكم من ارضكم بسحر هما و يزهبا بطريقتكم المثلي.

فاجمعوا كيدكم ثم ائتواصفا و قد افلح اليوم من استعلي (طه/۶۴-۶۳)

“اشراف قوم فرعون” به ساحران گفتند كه اين دو جادوگرند و مي خواهند با جادويشان شما را از سرزمينتان آواره كنند و آئين پسنديده و بر تر شما را از بين ببرند. پس نيرنگهايتان را گرد آوريد و هماهنگ عمل كنيد و امروز هر كه چيره شود رستگار است. در آيين فرعون هدف، وسيله را توجيه مي كند. آنچه مهم است پيروزي است،‌ پيروزي به هر شيوه أي و از هر طريقي هر كسي كه به انتقاد از شيوه فرعوني سخن گويد دشمن مردم و مخالف طريقه مثلي معرفي مي شود. جادوگران در تحكيم فرهنگي سياست فرعوني نقش مهمي دارند. سحر و جادو نوعي تصرف در حواس مردم است. به نحوي كه امور غير واقعي در ديده مردم حق جلوه كند. لذا سحر و جادو باطل است. بر خلاف معجزه كه امري خارق العاده اما حق است. معجزه امري است كه از توان انسان عادي بيرون است، اما تابع قانون عليت و نشانه قدرت موجودي ماوراي انسان است. فرعون، اشراف و جادوگران مي پندارند معجزات موسي از نوع سحر و جادوست، لذا با جادويي قوي تر ابطال مي شود. جادوگران از فرعون مي پرسند اگر بر موسي چيره شوند پاداش ملوكانه به آنها تعلق مي گيرد يا نه؟ فرعون در پاسخ مي گويد كه نه تنها به آنان اجرت شاهانه خواهدداد بلكه بالاتر از آن ايشان از جمله مقربان درگاه خواهند بود. و واضح است كه در نظام فرعون مقربان درگاه در حقوق ويژه أي برخوردارند كه مردم عادي از آن محرومند. ساحران در هوس اجرت شاهانه و حقوق ويژه مقربان درگاه به نبرد با موسي روانه مي شوند.

– فلما جاء السحرة قالوالفرعون أين لنا لا جرا ان كنا نحن الغالبين. قال نعم و انكم اذا لمن المقربين چون جادوگران گرد آمدند به فرعون گفتند: آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش داريم. (شعراء/۴۲-۴۱)

در روز موعود ساحران چشمان مردم را سحر كردند و با ترساندن مردم بزرگترين جادوي خود را به نمايش گذاشتند موسي كليم الله به دستور خداوند عصاي خود را به زمين انداخت، عصا به اژدهايي مخوف بدل شد و تمامي اساب جادوي ساحران را بلعيد.

– قال القوا فلما القوا سحروا اعين الناس و استرهبوهم و جاء و بسحر عظيم (اعراف/۱۱۶)

موسي گفت شما بياندازيد چون “جادويشان را” در انداختند. مردمان را چشم بندي كردند و به هول و هراس افكندند و جادويي سترك به ميان آوردند.

– قال بل القوا فاذا جبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعي (طه/۶۶)

“موسي” گفت شما بياندازيد و “انداختند” ناگهان از جادوي آنها چنين به نظر آمد كه ريسمانهايشان و چوبدستيهايشان جنب و جوش دارد.

– فقالوا حبالهم و عصيهم و قالوا بعزة فرعون انا لنحن الغالبون. فالقي موسي عصاه فاداهي تلقف ما يأفكون (شعراء/۴۵-۴۴)

آنگاه ريسمانها و چوبدستي هايشان را در انداختند و گفتند به جاه و جلال فرعون كه ما پيروز خواهيم شد، سپس موسي عصايش را در انداخت “كه اژدها شد” و ناگهان آنچه را آنان به دروغ ساخته بودند، فرو بلعيد.

ساحران به طمع گرفتن اجرت ملوكانه و برخورداري از حقوق ويژه مقربان درگاه‌، كار خود را به نام نامي فرعون و با قسم به عزت فرعوني آغاز مي كنند. اين وضعيت ساحران قبل از ايمان آوردن است. اما در مواجهه با معجزه موسي در مي يابند كه كار موسي از سنخ كار آنها نيست و بر خلاف تبليغات فرعوني اصولا نمي تواند جادو و سحر باشد، چرا كه آنان در زمان خود آگاهترين افراد به شيوه هاي جادوگري و سحر بودند. ساحران درك كردند كه موسي راست مي گويد، موسي بارها اعلام كرده بود كه پيامبر خداوند است. ساحران واقعيت را به چشم ديدند و باور كردند كه موسي پيامبر پروردگار است.

– فغلبواهنالك و انقلبوا صاغرين، و ألقي السجرة ساجدين. قالوا امنا برب العالمين. رب موسي و هارون (اعراف/۱۲۲-۱۱۹)

و آنجا بود كه شكست خوردند و خرد و خوار شدند و ساحران به سجده در افتادند. گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم، پروردگار موسي و هارون.

ساحران كه به استخدام فرعون براي درهم شكستن پيام موسي به ميدان فرستاده شده بودند، به موسي و خداي موسي ايمان آوردند. ايمان چنان تحولي در جان آنان ايجاد كرد كه در برابر ديدگان متعجب مردم به خاك افتادند و خداوند را سجده كردند. آنان ايمان خود را به صداي بلند به گوش مردم رسانيدند. فرعون كه خود ناظر صحنه است و اين نمايش را كارگرداني كرده بود تا در افكار عمومي موسي را خوار و خفيف كند، به ساحران ايمان آورده اعتراض مي كند كه چرا از من براي ايمان آوردن اجازه نگرفتند. گويي ايمان بخشنامه أي و برابر دستور حكومتي انجام مي شود. فرعون ايمان ساحران را توطئه أي از پيش طراحي شده از جانب موسي اعلام مي كند. توطئه أي كه براي آواره كردن مردم برنامه ريزي شده است. اتهامي كه بارها موسي را به آن متهم كرده بود. فرعون نمي خواهد باور كند كه ساحران در برابر واقعيتي انكار ناپذير قرار گرفته و عليرغم وعده هاي قابل توجه فرعوني به خداوند ايمان آورده اند. او آنچنانكه شيوه همه ستمگران تاريخ است تهديد به مجازات به ويژه اعدام مي كند. اگر از ايمان خودتان دست بر نداريد، دست و پايتان را قطع مي كنم و به صليب مي كشمتان. سركوب و ارعاب و تهديد و اعدام شيوه بي منطقان شكست خورده در برابر مؤمنان پيروز است و فرعون اگر جز اين كند فرعون نيست.

– قال فرعون امنتم به قبل ان آذن لكم ان هذالمكرمكر تموه في المدينة لتخرجوامنها اهلها فسوف تعلمون (اعراب/۱۲۳)

فرعون (به ساحران) گفت: آيا پيش از آنكه من به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ اين فكري است كه در شهر سكاليده ايد. تا اهل شهر را از آن آواره كنيد، به زودي خواهيد دانست.

– قال آمنتم له قبل ان آذن لكم انه لكبير كم الذي علمكم السحر فلا فطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف و لأضلبنكم في حذوع النخل و لتعلمن أينا اشد عذابا و ابقي (طه/۷۱)

“فرعون” گفت: آيا بيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد، بي شك او “موسي” بزرگتر “و آموزگار” شماست كه به شما جادوگري آموخته است، پس بدانيد كه حتما دستها و پاهايتان را بر خلاف جهت يكديگر مي برم و شما را بر تنه هاي درخت خرما به دار مي كشم و خواهيد دانست كه كداميك عذابي شديدتر و پاينده تر دارد. (ونيز رجوع كنيد به شعراء/۴۹)

ساحران پس از رؤيت معجزه ايمان آوردند. و از دين رسمي فرعون به دين موسوي در آمدند. و بلا فاصله از سوي فرعون به جرم ارتداد – خروج از دين رسمي – به مجازات اعدام محكوم شدند. آنان بايد مجازات شوند تا مردم عبرت بگيرند و هوس خروج از ضوابط فرعوني و ايمان به موسي و خداي موسي به سرشان نزند. ساحران پيشين و مؤمنان فعلي بجاي آنكه از تهديد مخوف فرعون بترسند به او مي گويند آنچه مي تواني بكن، حوزه اقتدار تو تنها دنياست ما از مجازات تو واهمه أي نداريم، ما متحول شده ايم و به سوي خداوند رهسپاريم. ما به آمرزش او دل بسته ايم.

ساحراني كه تا لحظاتي قبل ابزار تبليغاتي فرعون بودند و به هوس اجرت ملوكانه و برخورداري از حقوق ويژه مقربان درگاه به عزت فرعون سوگند ياد مي كردند، با ايمان به خداوند چنان متحول شدند كه اكنون مجازات بخاطر ايمان را به بازي مي گيرند و مردانه در مقابل تهديدهاي فرعون مقاومت مي كنند و در برابر زندگي اخروي، حيات دنيا – حوزه اقتدار فرعون – را به هيچ مي گيرند. آري ايمان، اينگونه انسان را از درون متحول مي كند و مزدور فرعوني را به مصلح دلير تبديل مي كند.

– قالوا لا ضيرانا الي ربنا منقلبون. انا نطمع ان يغفرلنا ربنا خطايانا ان كنا اول المؤمنين (شعراء / ۵۱-۵۰) “ساحران در پاسخ به تهديدهاي فرعون” گفتند، باكي نيست، ما به پروردگارمان روي آورده ايم، ما اميد داريم كه پروردگارمان خطاهاي ما را ببخشد، چرا كه نخستين ايمان آورندگان بوده ايم.

– قالوا انا الي ربنا منقلبون. و ما تنقم منا الا ان آمنا بآيات ربنا لما جائتنا ربنا افرغ علينا صبرا و توفنا مسلمين (شعراء) “ساحران در پاسخ به تهديد فرعون” گفتند: “هر چه مي خواهي بكن” (اعراف/۱۲۶-۱۲۵) ما به پروردگارمان روي آورده ايم، تو فقط از آن روي با ما كينه مي ورزي كه آيات پروردگارمان، به هنگامي كه بر ما ظاهر شد ايمان آورده ايم. پروردگارا بر ما صبر فرو ريز و ما را مسلمان بميران.

– قالوا لن نؤثرك علي ماجائنا من البينات و الذي فطرنا فاقض ما انت قاض انما نقضي هذه الحياة الدنيا. انا آمنا بربنا ليغفرلنا خطايانا و ما اكرهتنا عليه من السحر و الله خير وابقي (طه/۷۴-۷۲)

(ساحران در برابر تهديدهاي فرعون) گفتند: هرگز تو را بر روشنگريهايي كه براي ما آمده است و بر كسي كه ما را آفريده است بر نمي گزينيم، هر چه خواهي بكن، جز اين نيست كه تو فقط در زندگي دنيوي كار مي تواني كرد. ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا گناهانمان را و همين جادويي را كه تو به آن وادارمان كرده أي ببخشد و خداوند است كه بهتر و پاينده تر است.

تحول انجام شده در ساحران اختصاصي به آن ندارد. اين تحول بنيادي، ذاتي هر ايماني است. هر چند ميزان اين تحول و عمق و ژرفاي آن به ميزان و رتبه ايمان بستگي دارد. هر چه ايمان شديدتر، تحول آفريني آن افزون تر.

۷- ايمان قدرت زاست

ايمان يكي از منابع قدرت است. قدرت فرد مي تواند ناشي از وضعيت اقتصادي، موقعيت سياسي، توانايي نظامي يا فيزيكي، اطلاعات علمي و غير آن باشد. قدرت زايي ايمان چه در فرد و چه در جامعه از ديگر منابع بيشتر و ريشه دارتر است. قدرت زايي ايمان ناشي از تحول آفريني آن است. اجزاي وجودي مؤمن در سايه ايمان چنان همسو و منسجم شده كه به او امكان مقاومت در برابر هر مانعي را عطا مي كند.

قدرت زايي ايمان ناشي از متعلقات واقعي و بر حق ايمان نيست. ايمان به باطل تا زمانيكه مؤمن آنرا حق مي پندارد از اين ويژگي برخوردار است. باور و اعتماد به امري باعث چنين قدرتي است.

يكي از نمونه هاي بارز قدرت زايي ايمان، ايمان ساحران در قصه موسي و فرعون است كه بحث آن به تفصيل گذشت. آنگاه كه فرعون ساحران را به اشد مجازات- قطع اعضا و صليب كشيدن- تهديد كرد، ساحران ايمان آورده اعلام كردند.

– قالوا لا ضيرانا الي ربنا منقلبون (شعراء/۵۰)

گفتند، باكي نيست. ما به سوي پروردگارمان رهسپاريم.

– فاقض ما انت قاض انما تقضي هذه الحيوة الدنيا (طه/۷۳)

هر چه مي خواهي بكن، جز اين نيست كه تو فقط در زندگي دنيوي كار مي تواني كرد.

قرآن كريم نيكوكاران (محسنان) را اينگونه توصيف كرده است:

– الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوالكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل (آل عمران/۱۷۳)

آنان كه چون مردم به ايشان گفتند: مردم براي (آزار) شما جمع شده اند، از ايشان بترسيد. (آنان بجاي اينكه بترسند) ايمانشان افزايش يافت و گفتند خداوند ما را بس است و او بهترين وكيل است.

تاريخ دينداري آكنده از شهامت مؤمنان است. مؤمناني كه رنج شكنجه و زندان و مرگ را به جان خريدند و از ايمان خويش دست بر نداشتند. ياسر و سميه دو نمونه از مردان و زنان مؤمن صدر اسلام هستند كه بخاطر ايمانشان از جانشان گذشتند. واضح است كه باعث چنين اقتداري ايمان بوده است.

لازم به ذكر است كه از آنجا كه ايمان امري تشكيكي و داراي مراتب است – آنچنانكه خواهد آمد- ميزان مديريت آفريني ايمان نيز بستگي به شدت و ضعف ايمان خواهد داشت. عالي ترين درجات ايمان منشاء بالاترين قدرتهاست و ديگر درجات ايماني قدرتي متناسب با درجه ايمان را باعث مي شود. بي بهرگي از هر گونه اقتدار دروني نشان از فقدان ايمان دارد.

۸- ايمان در ظرف اختيار پذيرفتني است

از جمله ويژگيهاي ايمان، اختياري بودن و زور بردار نبودن آن بود. فارغ از اين دو ويژگي اگر انسان در شرايطي قرار بگيرد كه از او سلب اختيار شود، به اين معنا كه واقعيت – آنچنانكه هست بر او آشكار شود و او جز ايمان راهي نداشته باشد، بي آنكه زور و فشاري در كار باشد، او ايمان مي آورد و باور مي كند اما اين باور را بنفعي نمي رساند و اين ايمان از او پذيرفته نيست. به اين معنا كه اين پذيرش و باور را مي توان اصولا ايمان نناميد. اين ويژگي جديد كه با دو ويژگي سابق متفاوت است، توصيف “ظرف ايمان” است. ظرف يا فضا يا جوابمان، ظرف اختيار است. ظرفي كه انسان اگر چه امكان علم به واقعيت (متعلق ايمان) را دارد، اما به همه ابعاد آن علم تفصيلي ندارد. يعني وجوه و ابعادي از متعلق ايمان بر انسان مجهول است. انسان در چنين ظرفي خطر مي كند، با اتكاء بر آنچه شناخته است بر سر يك دو راهي انتخاب مي كند و ايمان مي آورد. لذا اين ايمان ارزشمند است. اما اگر انسان در شرايطي قرار گرفت كه علم محدود او به علم تمام نسبت به متعلق ايمان بدل شد او چاره أي جز پذيرش و باور آن متعلق نخواهد داشت. اين شرايط خاص در سه زمان اتفاق مي افتد: يكي در آخرت، ديگري در سكرات موت و سوم در هنگام نزول عذاب الهي. در اين سه وضعيت انسان واقعيت را بالعيان مي بيند و به ناچار ايمان مي آورد، اما از آنجا كه اين ايمان از سر اختيار نيست، پذيرفته نخواهد بود. بنابراين ظرف ايمان دنيا است. قبل از مرگ و قبل از رؤيت عذاب الهي، يعني در شرايط عادي حيات دنيوي.

– هل ينظرون الا ان تأيتهم الملائكة اوياتي ربك اويأتي بعض آيات ربك يوم يأتي بعض آيات ربك لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا قل انتظروا انا منتظرون

آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان بر آنها نازل شوند يا خداوند به ملاقاتشان بيايد، يا برخي (انعام/۱۵۸) آيات الهي بر آنها نازل شود. (آگاه باشيد) روزي كه برخي آيات (عذاب) الهي نازل شود. اگر از قبل ايمان نياورده باشيد يا در ايمان خود چيزي نيندوخته باشيد، ايمان او را سودي ندارد. پس منتظر باشيد كه ما نيز منتظرانيم.

– فلما راؤابأ سنا قالوا آمنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركين. فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا سنت الله التي قد خلت في بعباده في عباده و خسرهنا لك الكافرون (غافر/۸۵-۸۴)

پس آنگاه كه عذاب ما را ديدند گفتند به خداوند واحد ايمان آورديم و به آنچه شرك ورزيده بوديم كافر شديم. اما ايمانشان در آن هنگام ايشان را سودي نمي رساند چرا كه عذاب ما را ديده اند. اين نسبت خداوند است كه در بندگانش جاري شده است و در آنجا كافران زيانكار شدند.

دو آيه فوق اشاره به موقعيت رؤيت بأس و عذاب الهي دارد. در چنين شرايطي ايمان پذيرفته نمي شود. چون اولا فرد واقعيت را بالعيان ديده، ثانيا بناچار و بدون اختيار ايمان مي آورد، در چنين شرايطي هيچكس نمي تواند ايمان نياورد. پس چنين پذيرفتني ايمان نيست و چنين ايماني پذيرفته نيست.

در آيه ذيل به موقعيت دوم، لحظات قبل از مرگ اشاره شده است انسان در اين لحظات سكرات الموت پرده غفلت از ديدگانش كنار مي رود و حقيقت را برأي العين مي بيند. باز بناچار ايمان مي آورد، اما چه فايده او مي بايست در ظرف اختيار ايمان مي آورد الان او چاره أي جز ايمان ندارد.

– و جاوزنا بني اسرائيل البحر فابتعهم فرعون و جنوده بغيا و عدوا حتي اذا ادركه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذي آمنت به بنوالسرائيل و انا من المسلمين. ءالان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين. فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية و ان كثيرا من الناس عن آياتنا لغافلون (يونس/۹۲-۹۰)

ما بني اسرائيل را از دريا گذرانديم، فرعون و لشكرش به ظلم و تجاوزگري ايشان را دنبال مي كردند تا اينكه نزديك بود غرق شود. (چون فرعون احساس كرد كه در حال غرق شدن است) گفت: به خدايي كه بني اسرائيل ايمان آورد، ايمان آوردم. و من از مسلمانان هستم. (خداوند به فرعون پاسخ داد) آيا الان (ايمان مي آوري) حال آنكه قبلا عصياني كردي و از تبهكاران بودي، امروز بدن ترا از آب نجات مي دهيم تا براي ديگران نشانه (عبرت) باشد و بسياري از مردم از آيات ما غافلند.

از جمله آياتي كه به توصيف آخرت در ارتباط با ايمان پرداخته است، آيه ذيل است:

– و نفخ في الصور ذلك يوم الوعيد و جاءت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد، لقد كنت في غفلة من هذا فكشفنا عنك عظاءك فبصرك اليوم الحديد (ق / ۲۲-۱۹)

و چونكه (براي بار دوم) در شيپور دميده شد روز (تحقق) وعده الهي رسيد، مستي مرگ به حق آمد، اين همان چيزي است كه از آن مي گريختند. هر نفسي با او راننده و گواهي است. شما قبل از اين در غفلت بوديد، امروز پرده را بالا زديم پس ديدگان تو امروز تيز است. (همه چيز را مي بيني)

بنابراين ايمان در دنيا ميسر است، يعني در ظرف غفلت، علم محدود و اختيار در آخرت پرده ها به كناري زده مي شود، واقعيت بالعيان براي همگان آشكار مي شود. همه بناچار حقيقت را مي پذيرند و ديگر ايمان ارزشي ندارد. بنابراين در آخرت، در هنگام رؤيت بأس و عذاب الهي و در سكر موت ايمان پذيرفته نيست، چون سه صفت، علم محدود، غفلت و اختيار منتفي است. در اين زمينه در ويژگي نسبت ايمان و علم به تفصيل سخن خواهيم گفت.