بازرگان

سخنرانی

مجلس ترحیم پدر در زادگاه

پدرم از مرحوم محمود شهابی استادش در دانشکده حقوق دانشگاه تهران نقل می‌کرد که استاد دانشجویانش را از شغل قضایی منع کرده بود. به آنچه به‌نام اسلام تدریس می‌کرد، خود قبل از همه عمل می‌کرد، خصوصا انفاق در راه خدا آن هم با حقوق ناچیز معلمی. نوشت ما جمهوری اسلامی را به اعتبار موازین علوی پذیرفتیم. می‌پرسید «آیا این بود اسلام رحمانی و عدالت علوی که وعده داده شده بود؟!» پدرم رفت و بهاری که منتظرش بود را ندید. آیا فرزندانش شکستن کمر سرما و رفتن زمستان را خواهند دید؟!

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۱۰

حکومت اسلامی به معنای حکومت روحانیون یا ولایت فقیه قابل پذیرش نیست. پیامبران نیامده اند که امور دنیوی که عقل بشری به آنها می رسد به ما تعلیم دهند. تعلیم اصلی پیامبران ایمان به خدا و آخرت است. اقتصاد و سیاست از جمله اهداف بعثت نبوده است. دین برای دنیا (و دین برای دنیا و آخرت) به تخریب دین و دنیا منجر می شود. آقای طباطبایی با بازرگان متقدم در اصول تفکر اشتراک نظر دارد، اما با بازرگان متأخر در دین شناسی و اندیشه سیاسی تفاوت نظر اساسی دارد.

سخنرانی

سیاست‌ورزی مسلمانان در دوران معاصر

سیاست‌ورزی امری تماما عرفی است. ترکیبی از عرف و دین نیست. اینکه کدام شیوه زمامداری کم خطاتر است، و کدام شکل مدیریت سیاسی پرفایده‌تر است اموری نیست که به کتاب و سنت مراجعه کنیم. اسلام نیامده دنیای ما را سامان کند. سامان دنیا که همان علوم تجربی، انسانی و اجتماعی است را عقل بشری و تجربه انسانی انجام می دهد. دولت دینی به هر معنایی در دوران مدرن ممتنع است. در کتاب «آخرت و خدا هدف رسالت انبیاء» بازرگان در نهایت به جدایی نهاد دین از دولت یا سکولاریسم رسید.

مصاحبه تحلیلی

مفسده صدور حکم مهدورالدم بودن رشدی و اجرای آن

حکم مهدورالدم بودن سلمان رشدی بیش از آن‌که وجهه دینی داشته باشد وجهه سیاسی دارد. سید رضا صدر و مهدی بازرگان با حکم مذکور مخالفت کرده اند. برخلاف ادعای خامنه ای حکم مجازات دنیوی مرتد و سابّ النبی فاقد هرگونه مستند قرآنی است! دوران صدور حکم و فتوا خصوصا حکم اعدام در اداره جامعه گذشته است. کشور را باید با قانون اداره کرد و در مورد شهروندان دیگر کشورها تابع قوانین بین المللی بود. با قتل و ترور جز نفرت و ضرر برای اسلام و ایران به دست نمی آید.

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۹

شهادت آقای طباطبایی بر اعلمیت و تعین آقای میلانی بر مرجعیت بعد از آقای بروجردی به معنی این بود که آقای طباطبایی از هیچیک از مراجع حاضر در قم و نجف خصوصا آقای خمینی علیرغم فعالیتهای پرشور سیاسیش حمایت نکرده است. در ملاقات زمستان ۱۳۴۱ تمرکز آقای خمینی بر « لزوم مبارزه با اعمال خلاف شرع حکومت» در مقابل تمرکز مهندس بازرگان بر لزوم «مبارزه با استبداد، و پافشاری بر احقاق حقوق مردم» بوده است. در جمهوری اسلامی رویکرد ارتجاعی اول به قدرت رسید و رویکرد مترقی دوم حذف شد.

اخبار

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۹

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ، شنبه ۸ مرداد: مقایسه اندیشه سیاسی طباطبایی و بازرگان. دیدگاه سیاسی متفکران مسلمان ایرانی مستقل از آقای خمینی در دهه‌های چهل و پنجاه چه بوده است؟ کتاب «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» به مرام طباطبایی نزدیک‌تر بوده یا روش خمینی؟ مهدی بازرگان در دهه چهل از چه رابطه‌ای بین اسلام و سیاست دفاع کرده است؟ این تلقی به عنوان دیدگاه روشنفکر دینی آن دوران چه نسبتی با تلقی آقای طباطبایی از اسلام اجتماعی، حکومت اسلامی و نسبت بین اسلام و سیاست دارد؟

بیانیه های جمعی

اعاده حیثیت از امیرانتظام

چکیده: برای نسل امروز، آن‌هم پس از گذشت چهار دهه از انقلاب، تصور ظلم و ستمی که با انتساب بدترین اتهام بر این وطن‌پرست خستگی‌ناپذیر و دارای سابقه روشن سیاسی رفت، بسیار دشوار است. اما می‌توان او را اولین قربانی برجسته‌ی خیز اقتدارگرایان برای انحراف از آرمان‌های انقلاب ۱۳۵۷ توصیف کرد. امیرانتظام قربانی فضای هیجانی و تب و ‌تاب انقلابی بود که تقریبا همه نیروهای سیاسی چپ و راست را فراگرفته بود و قلمفرسایان آن‌زمان یک‌سره در مدح محاکمه و مصادره و افشاگری و اعدام، و ذم مذاکره و اصلاح و آزادی و آرامش و عمران می‌نوشتند. مرد آزاده و مصدقی، ملامت‌شده‌ی همه جریان‌های انقلابی بود که بعدها خود مورد ملامت و محکومیت دیگرانی قرار گرفتند که در بالارفتن از نردبان قدرت چابک‌تر بودند؛ از دانشجویان خط امام گرفته تا جانشینان بعدی دولت موقت، بی‌استثناء و به نوبت تا به امروز. در واقع آنچه گذشت جنگ قدرتی بود برای پائین کشیدن دولتی که نه به ولایت فقیه باور داشت و نه به شیوه‌های زود و زور و ضربتی رهبری انقلاب و نیروهای مجذوب ایشان. امیر انتظام تنها قربانی دولت موقت، نهضت آزادی، و جبهه ملی نشد، او قربانی همه کسانی شد که به جدایی نهاد دین از نهاد دولت، و نیز به حاکمیت ملت باور داشتند. برادران انقلابی او را به چاه بدنامی و شیفتگان جاه و مقام او را به زندان فراموشی انداختند، اما امیرانتظام یوسف‌وار عزت و آبروی خود را با صبر و استقامت بازخرید و به سربلندی و افتخار و آبرومندی رسید. مرد آزاده و آزادی‌ خواه که تأکید داشت «ساختار حقیقی و حقوقی نظام موجود مانعی برای استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی» است، خواستار «مبارزات مدنی و مسالمت‌آمیز» و «پرهیز از خشونت و انتقام‌جویی و کینه‌توزی» برای نیل به ایران آزاد بود. زنده‌ یاد مهندس امیرانتظام قریب به ربع قرن زندان سخت، و بیش از آن، محدودیت و فشار و تهدید را با استواری و صبوری تحمل کرد، اما تا پایان زندگی، نه از پیگیری آرمان‌های وطن‌دوستانه‌اش خسته و ناامید شد، و نه در بیراهه‌ی خشونت‌طلبی و انتقام‌جویی افتاد. اینک که آن آزاده شریف قفس تن را شکست و به اوج آزادی پرواز کرد، شایسته است تا کسانی که ظلمها در حق این شخصیت آزادیخواه روا داشتند، باب عذرخواهی گشوده و برای اقناع وجدان عمومی از وی اعاده حیثیت رسمی نمایند.

یادداشت

در سوگ عباس امیرانتظام

چکیده: عباس امیرانتظام (۱۳۱۱-۱۳۹۷) معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت مهدی بازرگان و از نخستین و قدیمی ترین زندانیان سیاسی پس از انقلاب با عزت و سربلندی درگذشت. امیرانتظام از صادق ترین مدافعان استقلال ایران، قائل به جدایی نهاد دین از دولت، و مخالف ولایت فقیه بود که توسط نظام جهل و جور جمهوری اسلامی به اتهاماتی واهی برخلاف قانون به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد، و از آذر ۱۳۵۸ بیش از هفده سال متوالی و چندین سال متناوب بعد از آن را در زندان گذرانید، و اگرچه از سال ۱۳۷۵ به دلیل بیماری آزاد بود اما هرگز حکم زندان ابدش لغو نشد. امیرانتظام راه برون رفت از بحران موجود را دو چیز می دید: بخشیدن اما فراموش نکردن بی‌عدالتی‌های نهادینه جمهوری اسلامی و دیگری برگزاری رفراندم تعیین حکومت آینده ایران زیرنظر سازمانهای بین المللی. محمدی گیلانی قاضی شرع دادگاه انقلاب وی را مفسد فی الأرض شناخت، از جمله به دلیل “ایجاد رابطه با دشمنان دین و ملت و روی دل باز کردن با آنها” و “توطئه علیه مجلس خبرگان رهبری”. اینکه معاون نخست وزیر را به دلیل انجام وظایف محوله در ارتباط رسمی با سفرای خارجی محاکمه کنند از ادله بارز جهالت عمیق نظام جمهوری اسلامی است. به نظر امیرانتظام مجلس خبرگان باید منحل می شد زیرا این افراد انتخاب شده بودند که پیش نویس قانون اساسی مصوب دولت موقت را مورد بررسی قرار دهند، حال آن‌که آنها آن پیش نویس را دور انداخته یک پیش نویس مذهبی را دستور کار خود قرار داده بودند. دادگاه امیرانتظام فاقد هیات منصفه و وکیل بود، و از همه مهمتر قاضی و دادستان از کمترین دانش حقوقی برخوردار نبودند. در سال ۱۳۸۲ نوشت: «اصلاح قانون اساسی مشکلی را حل نمی کند. متمدنانه ترین و دموکرات‌ترین راه حل برپایی رفراندمی برای تعیین حکومت ایران زیر نظارت نهادهای بین المللی است.» امیرانتظام در سال ۹۲ زمانی که برای معالجه به بیمارستان پارس رفته بود، وقتی متوجه شده محمدی گیلانی در آن بیمارستان بستری است، به عیادت وی رفت، با این توضیح: «چارۀ کار آیا دامن زدن به کینه‌توزی‌ها و انتقام‌جویی‌های قبیله‌ای و نسل‌کشی است یا بخشیدن خطاکاران در جهت ایجاد امنیت برای نسل‌های بعدی؟ اینجانب گزینه دوم را منطقی یافته‌ام.» هرچند وی از حق انتقام شخصی خود جوانمردانه گذشت اما تصمیم در مورد جنبه عمومی جنایات جمهوری اسلامی با ملت ایران است، که می تواند ببخشد و فراموش نکند.

یادداشت

نخستین نقد ولایت مطلقه فقیه

چکیده: در بن بستهای پیش آمده ناشی از ناکارآمدی شیوه مدیریت کلان کشور در نظر و عمل، بعد از استفتای وزیر کار از رهبر جمهوری اسلامی، و اظهارات آقای خامنه ای رئیس جمهور وقت در نماز جمعه تهران، رهبر انقلاب آقای خمینی در نامه مورخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ خطاب به رئیس جمهور نوشت: «شما حكومت را كه به معناي ولايت مطلقه‌اي كه از جانب خدا به نبي اكرم (ص) واگذار شده و از اهم احكام الهي است و بر جميع احكام فرعيه الهيه تقدم دارد، صحيح نمي‌دانيد و تعبير به آن كه اينجانب گفته‌ام: «حكومت در چهارچوب احكام الهي داراي اختيار است» به كلي بر خلاف گفته‌هاي اينجانب است….. حكومت مي‌تواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است… يك جانبه لغو كند.» از آن تاریخ اصطلاح ولایت مطلقه فقیه وارد فضای سیاسی ایران شد و در بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸ این اصطلاح به قانون اساسی نیز افزوده شد. علیرغم تبلیغات فراوانی که درباره ولایت مطلقه فقیه از زمستان ۱۳۶۶ به بعد صورت گرفت این نظریه از آن زمان تا کنون به جز آقای خمینی و برخی شاگردانش از سوی احدی از فقها و مراجع پذیرفته نشده است. نهضت آزادی ایران در دو بیانیه کوتاه و بلند در این باره اظهار نظر کرده است. بیانیه اول با عنوان «بیانیه نهضت آزادی ایران پیرامون ولایت مطلقه فقیه یا انقلاب چهارم» مورخ ۳۰ دی ۱۳۶۶ و کتابی با عنوان «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه» (فروردین ۱۳۶۷) که تا کنون امکان انتشار داخل کشور نیافته است. کتاب مذکور نخستین نقد نظریه رسمی است. این کتاب از زوایای مختلف مهم است. به مناسبت سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان عضو مؤسس و نخستین دبیر کل نهضت آزادی ایران، کتاب مزبور که بیانیه نخست نیز پیوست آن است بازنشر کرده همراه با تلخیصش به اجمال به عکس العمل نظام به آن اشاره می کنم. اشکالات عقیدتی از دیدگاه کتاب و سنت و عترت: ولايت فقيه يا مجتهد، يك مسأله فقهي مستحدث در ميان فقهاء است و مشموليت عام ندارد. ولايت مطلقه فقيه از ديد قرآن بي‌اساس و در حكم شرك است. ولايت فقيه از ديدگاه فقهي و روايات نقل شده مردود است. حكومت، شايستگي تغيير و تعيين احكام دين را ندارد. حكومت و ولايت حق لغو يك طرفه تعهدات و پيمان‌ها را ندارند. بررسي حقوقي و قانوني از ديد انقلاب و نظام: تعارض با نظريات و تعهدات قبلي رهبر جمهری اسلامی، تعارض با قانون أساسي، ميان ولايت مطلقه و استبداد مطلقه مرزی نیست . جنبه های سیاسی اجتماعي: چرا رهبر انقلاب از روز اول، مسأله و برنامه مهمي چون ولايت مطلقه فقيه را عنوان و اجراء نكردند، بلكه خلاف آن را وعده مي‌دادند؟ براي خروج از بن‌بست، رهبر انقلاب مرحله به مرحله از حق وتوي شوراي نگهبان، از حاكميت فقه يا اسلام فقاهتي و از اقتدار و اعتبار مقامات و متوليان طرفدار آن كاستند و بالاخره با صدور فرمان ١٦ دي ماه ١٣٦٦ انقلاب چهارمي انجام دادند تا به اين ترتيب قانون اساسي ارزش خود را عملاً از دست بدهند. فقه ساقط شود، ولايت فقيه به مقام مطلقه ارتقاء يابد، و استبداد ديني ـ دولتي با داعيه قيموميت خلق و وكالت خدا، خود را از تعهد و امانت و اطاعت هر دو آزاد سازد! عکس العمل نظام: بیانیه و کتاب نهضت آزادی نقدی تیز و جدی به مواضع آقای خمینی درباره ولایت مطلقه فقیه با لحنی مؤدبانه و علمی و مبتنی بر موازین اسلامی و قانونی است. ترور شخصیت و تخریب سران نهضت در سال ۶۷ تشدید شد. اتهام اصلی قائم مقام وقت رهبری آقای منتظری به قدرتْ بازگردان لیبرالها بود. طنز تاریخ اینکه کسی جانشین رهبر جمهوری اسلامی و ولیّ مطلق فقیه شد که اولا فقیه و مجتهد مطلق نبود، ثانیا به ولایت مطلقه باور نداشت و توسط آقای خمینی علنا مورد نقد قرار گرفته بود، البته همو تا به قدرت رسید در نظر و عمل مدافع دوآتشه ولایت مطلقه فقیه شد، تا همگان شعبده بازی قدرت سیاسی بنام دین را بالعیان مشاهده کنند. اکثر قریب به اتفاق نکات انتقادی مذکور در بیانیه و کتاب نهضت آزادی در مورد ولایت مطلقه فقیه در نظر و عمل درست بوده است. نویسندگان این بیانیه و کتاب به دلیل تحلیل صائب، شجاعت در بیان، سبقت در نقد تیز این بدعت دینی و فقهی، و پیش بینی لوازم سوء سیاسی و اجتماعی آن شایسته تقدیر و تحسین هستند.

مقاله

میراث بنیان‌گذار: رویه‌ی یکه‌سالاری فراقانونی

میراث بنیان‌گذار جمهوری اسلامی به دو دسته قابل تقسیم است. میراث دسته‌ی نخست سرمایه‌ی رهایی و بیداری ملل شرق و مسلمان است، در حالی که میراث دسته‌ی دوم استبداد دینی و سلطنت اسلامی است. از دسته‌ی نخست می‌توان به خدمات آقای خمینی یاد کرد، در حالی که دسته‌ی دوم می‌تواند صدمات ایشان به اسلام معاصر تعبیر شود. آقای خمینی وقتی احساس تکلیف می‌کرد، یا امری را برای مصلحت نظام لازم می‌دانست نظر خود را بر هر چیزی از جمله قانون (اعم از اساسی و عادی) و مشورت با دیگران (اعم از کارشناسان و مردم) مقدم می‌دانست، و هیچ‌کس و هیچ‌چیز جلودارش نبود. این تقدم فقط عملی نبود، او برای آن مبانی نظری هم داشت. اصولا «ولایت انتصابی مطلقه‌ی فقیه» معنایی جز اولویت نظر ولی فقیه بر نظر دیگران ولو جمهور مردم و تقدم بر قانون ولو قانون اساسی ندارد. بنابراین ولایت انتصابی مطلقه‌ی فقیه حکومتی یکه‌سالار و فراقانونی است. در حکومت یکه‌سالار تصمیم‌گیرنده‌‌ی کلان کشور یک نفر است: شخص اول. آقای خمینی انتقاد را برنمی‌تافت و منتقدی که نفوذ دینی و اجتماعی داشت بدون رعایت موازین قانونی از حیّز انتفاع ساقط می‌کرد. در دوران زمام‌داری وی آزادی منتقدان به‌نحو نهادینه سلب شد. آقای خمینی هرگز نظارت هیچ بنی‌بشری از جمله مجلس خبرگان رهبری را بر خود نپذیرفت. ایشان خود را تنها در برابر خداوند در سرای دیگر مسئول می‌دانست و لاغیر.

مقاله

ابتکارات یک نواندیش

قرآن خود را کتابی خدا ساخته، دارای نظم، انسجام و هماهنگی ویژه، انزال با نزول تدریجی، برخوردار از استحکام اولیه و تفصیل و بسط ثانویه معرفی کرده است. بازرگان در جستجوی نظم درونی قرآن به آزمونی بشری او با روش تحقیق ریاضی آماری دست زده است. در کار بازرگان شش نکته ابتکاری به چشم می خورد: یک. طول متوسط آیات، طول غالب آیات و دامنه منحنی آیات، تابع صعودی زمان نزول است و ارتفاع منحنی آیات، تابع نزولی زمان نزول آیات است. طول مبنای آیات به طور تدریجی طی ۲۳ سال نزول وحی، افزایش یافته است، از ۱۸/۲ به ۰۴/۴۲. دو. قرآن کریم ۱۹۴ بار نزول داشته است مشتمل بر سوره‌های مستقل و گروه آیات است. سه. تعیین سال نزول آیات: در هر سال چه دسته آیاتی نازل شده است. آیات نازل شده در هر سال، از تعداد کلمات همگون و طول متوسط یکسانی برخوردارند. چهار. تعداد کلمات نازل شده بر پیامبر در هر سال یکسان است : ۳۶۳۰ کلمه با تقریب بسیار اندک. پنج. تعیین موضوعی درصد آیات قرآن در هر سال در هفت دسته. آیات اعتقادی قرآن مجموعا ۷۵%، و آیات فقهی کمتر از ۵%. شش. آزمون مواردی را که ما تدریجی می‌دانیم، با شیوه تحول لفظی آیات از جمله احکام حرمت شرب خمر. آزمون این موارد با نتایج بخشهای قبلی سازگار است. این که در هر سال تقریبا تعداد کلمات نازل شده در قرآن ثابت مانده، یا طول آیات قرآن از کوتاه به بلند کشیده شده، به معجزه‌ می‌ماند. اگر قرآن مصنوع شخص پیامبر است و پیامبر هم یک بشر است، کدام بشر می‌تواند این نظم را در طول ۲۳ سال، در زمان سختی و آسانی رعایت کند؟ کار بازرگان در «حوزه تاریخ قرآن» در کتاب «سیر تحول قرآن»، همسنگ کار سترگ علامه طباطبائی در «المیزان» در حوزه تفسیر قرآن کریم است. سیر تحول قرآن مهندس مهدی بازرگان اثری ماندنی است و می‌تواند به عنوان «یکی از سه اثر ماندگار تاریخ قرآن در قرن حاضر» معرفی شود.

مقاله

علم و دین

علم و دین مهم‌ترین دغدغه‌ی ذهنی بازرگان از آغاز تا انجام بوده است. او در فضایی که دین‌داری و مسلمانی نوعی سرشکستگی محسوب می‌شد با افتخار در کسوت یک استاد دانشگاه از حقانیت اعتقادات اسلامی دفاع کرد و نشان داد که علوم جدید نه تنها در تعارض با ایمان دینی نیست بلکه در تأیید مدعیات دینی به کار می‌آیند. بازرگان نه تعارض علم و دین را باور دارد، نه به تمایز قلمرو آن دو اعتقاد دارد، بلکه علم و دین را دو امر مکمل می‌داند. بازرگان در نیمه‌ی اول قرن جاری در بحث علم و دین در ایران از چند زاویه پیش‌کسوت است: او در یکی از علوم تجربی (ترمودینامیک) متخصص‌ترین استاد ایرانی است. از تعالیم اسلامی مطلع و بر قرآن در حد یک مفسر مسلط است. نخستین تألیف فارسی در سازگاری علم و دین با زبان تخصصی علم جدید یعنی راه طی شده به قلم اوست. بیش‌ترین تألیفات در حوزه‌ی سازگاری علم و دین به او تعلق دارد. بیش‌ترین نفوذ را در میان تحصیل‌کردگان در سه دهه داشته است. رویکرد بازرگان در سازگاری علم و دین در موارد زیر قابل نقد است: یک. ضعف مبانی فلسفی و چارچوب نظری و اصول تئوریک. ادعای سازگاری نیازمند ارائه مدل است. علوم تجربی نمی‌توانند این مهم را برآورده سازند. دو. تبیین علمی تعالیم دینی در مورد گزاره‌های جهان‌شناسی طبیعی موجه است. اما تبیین علمی جهان ماوراء طبیعی، از جمله آخرت و نیز مناسک و عبادات قابل توجیه نیست. سه. تبیین‌های علمی گزاره‌های دینی تبیین‌هایی زمان‌مند، موقت و مقید به بقای اعتبار فرضیه‌های علمی هستند. حال آن که گزاره‌های دینی به ویژه در حوزه‌ی اعتقادات ثابت، فرازمانی و غیرمتغیرند. عمر این‌گونه تبیین‌ها طولانی نیست. چهار. دین زبان خاص خود را دارد؛ این زبان، نه فلسفی است نه عرفانی است و نه علمی. این زبان را به زبان علمی تقلیل دادن، فروکاهش بسیاری از معارف متعالی دین است. پنج. رویکرد بازرگان در بحث سازگاری علم و دین پس از وی چندان قابل تداوم نیست. سازگاری علم و دین منشوری چندپهلو است و هر پهلوی آن مدل خاص خود را می‌طلبد.