عدمِ قبحِ اخلاقی شرطِ کافیِ مشروعیتِ فعل نیست

پرسش:
تجویزهای شما مثلا در بحث خودارضائی برای چه کسانی است؟ اگر ادعا شود که خودارضائی یا مثلا عدم حجاب مو و سر و گردن قبح اخلاقی ندارد، یا فرضا خودارضائی حسن اخلاقی هم دارد شما چه پاسخی دارید؟ واقعا با وجود عقلانیت و اخلاق اصل جایی برای شریعت و دین و فقه باقی می ماند؟

پاسخ:
واضح است که پاسخ من برای دینداران بوده است، والا کسانی که تعالیم دینی داور زندگیشان نیست، استناد به قرآن و سنت پیامبر برایشان وجهی ندارد. ادعای امثال اخلاقی بودن خودارضایی را به دو امر می توان تقسیم کرد: اول قبح اخلاقی ندارد. دوم حسن اخلاقی دارد. اما تحلیل دینی مسئله با تحلیل اخلاقی تمام نمی شود.

عرصه‌ی ماقبل دینی
تبیین حسن اخلاقی مبتنی بر فايده علمی چنین فعلی است، که پذیرش آن متوقف بر ارائه ادله‌ی معتبر علمی است، که جای بحث دارد. بیشک به صورت «عادت» در آمدن آن نیز یقینا مضراتی دارد که تقبیح اخلاقی آن دور از ذهن نیست. به عبارت دیگر آنچه  مدار حسن و عدم قبح است فعل «اتفاقی» خودارضائی است به شرطی که به صورت عادت درنیاید، چرا که چنین عادتی به باور من اخلاقا قبیح است، مادون عادت نیز نهایتا بدون هر حسنی تنها می تواند ادعا شود قبیح نیست.

عرصه‌ی دینی
استدلال فوق متعلق به عرصه‌ی ماقبل دین است، یعنی داوری دین را نادیده گرفتن، اما اگر به عنوان دین دار به قضیه بنگریم، و برای خدا و رسولش در افعال انسانی وقعی قائل باشیم در این صورت علاوه بر اخلاقی بودن و راضی بودن فاعل انسانی یک عامل دیگر هم دخیل است و آن اطمینان از رضایت خداوند یا حداقل اطمینان از عدم سخط الهی است.
اخلاقی بودن یا داور دانستن عقل آدمی به حسن و قبح افعال در اموری است که یقین داشته باشیم عقل آدمی توان کشف همه ابعاد قضیه را دارد، در برخی ابواب معاملات نفس اخلاقی بودن برای مشروع بودن فعل کافی است. حداقل می توان گفت هیچ امر قبیح عقلی/ اخلاقی نمی تواند شرعا واجب باشد. هیچ امر حسن عقلی/ اخلاقی نمی تواند شرعا حرام باشد.
اما در حوزه عبادات و مناسک ما توان تشخیص امور جزئی حسن و قبیح اخلاقی/عقلی را نداریم. آنچه می توانیم اذعان کنیم تنها اموری کلی از قبیل حسن شکر منعم است نه بیشتر و اینکه چنین شکرگزاری به چه صورت باشد راه بر ما بسته است.
در حوزه معاملات برخی امور هست که شبیه عبادات و مناسک هستند، همانند مناکحات، مأکولات و مشروبات. اینکه خوردن گوشت خوک و نوشیدن مشروب الکلی (مادون مستی) و تناول بسیاری از حیوانات غیردریایی بر مسلمانان ممنوع است، هرگز با اتکا با گزاره های اخلاقی قابل اثبات نیست. تمسک به گزاره های اخلاقی نمی تواند نتیجه بدهد چون این امور اخلاقا قبیح نیستند، پس شرعا مجاز هستند.
حوزه مناکحات نیز همینگونه است. یعنی علاوه بر اخلاقی بودن و رضایت طرفین (در مواردی که طرف دیگری هم در کار است) به عامل سومی نیاز است و آن عدم نهی معتبر شرعی است که از آن به رضایت خداوند یا عدم سخط او تعبیر می شود، و نشانه عملی دینداری است. اموری از قبیل حرمت همجنس گرائی، انحصار روابط جنسی به ازدواج اعم از دائم و موقت، حرمت سقط جنین، ممنوعیت خودارضائی، لزوم عده‌ی وفات، لزوم ستر بدن از نامحرم، حرمت ازدواج با محارم (از قبیل خاله و عمه و خواهر و مادرزن)، نیاز به محلل پس از طلاق سوم، حرمت ازدواج با خواهر و برادر رضاعی، نگاه به صحنه های شهوت انگیز و بدن لخت دیگران یا تصویر آنها، با اکتفا به نفی قبح اخلاقی بلامعنی و بی وجه می شوند.
بحث در محدود کردن روابط جنسی به عنوان سیر و سلوک نیست، بحث در این است که سبک زندگی مومنانه الزامات عملی دارد و در حداقل سه حوزه‌ی عبادات و مناسک، مناکحات، مأکولات و مشروبات  یقینا نمی توان به اخلاقی بودن اکتفا کرد و اطمینان از عدم حکم الزامی دینی به فعل یا ترک آن ضروری است. به عبارت دیگر اخلاق نمی تواند جای شریعت را بگیرد. اخلاق شرط لازم هست، اما در حوزه های یادشده شرط کافی نیست.
در مورد خودارضایی ادعای من این است که ادله منع شرعی تمام است و بر فرض عدم قبح اخلاقی مؤمن شرعا مجاز به ارتکاب آن نیست، هر چند واضح است که این منع شرعی شدت حرمت امثال زنا را ندارد. در این زمینه بیشتر توضیح خواهم داد.
موفق باشید
محسن کدیور