عدم مشروعیت شهادت ثالثه در اذان

شیخ صدوق و شهادت ثالثه در اذان

یکی از علائم مفوّضه از دیدگاه شیخ صدوق (۳۰۶-۳۸۱)، اضافه کردن شهادت ثالثه (شهادت به‌ولایت امام علی علیه‌السلام) در اذان است. در اذانی که پیامبر (ص) به مسلمانان تعلیم کرده یقینا چنین جمله‌ای نبوده است، اذان ائمه (ع) نیز مطمئنا فاقد چنین جمله ای بوده است. شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه اضافه کردن این جمله به اذان را به مفوضه [غلاة] نسبت داده است. مفوضه گروهی از شیعیان غالی بوده‌اند که معتقد بوده‌اند به‌این که خداوند محمد (ص) و اهل بیت (ع) را خلق کرد، سپس خلقت عالم و تدبیر أمور خلایق را به ایشان تفویض کرد، پس چهارده معصوم (ع) به‌إذن الله خالق و مدبّر عالَم هستند.

شیخ صدوق در روایتی از امام جعفر صادق (ع) أذان صحیح را این‌گونه روایت می‌کند:

” الله أكبر، الله أكبر، الله أكبر، الله أکبر، الله أكبر؛ أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله؛ أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله؛ حي على الصلاة، حي على الصلاة؛ حي على الفلاح، حي على الفلاح؛ حي على خير العمل، حي على خير العمل؛ الله أكبر، الله أكبر؛ لا إله إلا الله، لا إله إلا الله؛ والإقامة كذلك “.

سپس تصریح می‌کند: «هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِیحُ لَا یُزَادُ فِیهِ وَ لَا یُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِی الْأَذَانِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ مَرَّتَیْنِ، وَ فِی بَعْضِ رِوَایَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ مَرَّتَیْنِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَی بَدَلَ ذَلِکَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً مَرَّتَیْنِ؛ وَ لَا شَکَّ فِی أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ وَ لَکِنْ لَیْسَ ذَلِکَ فِی أَصْلِ الْأَذَان، وإنمّا ذكرتُ ذلك ليُعرَف بِهذهِ الزيادةِ المُتِّهمُونَ بِالتَّفويِضِ، المُدلِّسُونَ أَنفُسَهُم فِي جُملَتِنا.» (من لا یحضره الفقیه، حدیث ۸۹۷ ، ج۱، ص ۲۹۰)

«این همان اذان صحیح است که چیزی به آن اضافه نمی‌شود و چیزی از آن کم نمی‌شود. مُفَوِّضِه ـ که لعنت خدا برایشان باد ـ  اخباری جعل کردند و به اذان این عبارت را اضافه کردند: “مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ” (محمد و آل محمد بهترین خلایق هستند) دو باراضافه کردند، در برخی روایاتشان بعد از “أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ‌اللَّهِ” “أشهد أنّ علیاً ولیّ‌الله” (شهادت می‌دهم که علی ولیّ خداوند است) را دوبار اضافه کردند، گروهی دیگر به‌جای آن “أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ حَقّاً” (شهادت می‌دهم که علی حقیقتا امیرالمؤمنین است) دو بار [اضافه کردند.]»

شیخ صدوق ادامه می‌دهد: «تردیدی نیست که علی (ع) ولیّ خدا است، و حقیقتاً امیرالمؤمنین است، و محمد و خاندانش ـ که درود خدا برایشان باد ـ بهترین مخلوقات‌ند، اما این جملات در اصلِ اذان نیست، من این را ذکر کردم تا با این افزایش [شهادت ثالثه به اذان]،آن‌ها که ائمه (ع) را به تفویض امور خلق [از جانب خداوند به ائمه] متهم می‌کنند، و خود را به فریب در میان ما ـ شیعیان ـ جا زده‌اند، مشخص شوند.»

به‌قول سلطان العلماء در حاشیه‌ من لایحضره الفقیه: حاصل کلام مؤلف این است: «شهادت به ولایت [امیرالمؤمنین علیه‌السلام] از ارکان ایمان [در مذهب امامیه] است، نه از فصول أذان.»

با توجه به گزارش شیخ صدوق، می‌توان گفت: شهادت ثالثه (شهادت به‌ولایت امام علی علیه‌السلام) در اذان و اقامه در قرون سوم و چهارم نه‌تنها در میان شیعیان رایج نبوده، بلکه شیعیان گوینده‌ آن را مفوّضه و غالی می‌دانسته‌اند.

گروهی از فقها نیز ادای شهادت ثالثه در اذان را تنها به «قصد رجا» مستحب یا مطلوب شمرده‌اند نه «جزئیت». قول حق این است:

اذان عبادتی توقیفی و تعبدی است و می‌باید بر آنچه پیامبر (ص) تعلیم داده‌اند و ائمه (ع) عینا عمل کرده‌اند، بی یک کلمه کم یا زیاد اکتفا کرد. اذان دو شهادت بیشتر ندارد: شهادت به وحدانیت خداوند و شهادت به رسالت محمد بن عبدالله (ص). شهادت به ولایت علی‌بن ابی‌طالب (ع) در عین حق بودن جزء اذان نیست، و ادای آن به عنوان جزء اذان تشریعی حرام و بدعتی باطل است، ادای آن به‌قصد رجاء نیز پذیرفته نیست.

۲۳ فروردین ۱۳۹۲

***

 

نقد مستندات شهادت ثالثه در اذان

پس از انتشار مطلب فوق این‌گونه به من اشکال شد: در مورد اذان و شهادت ثالثه، در رد فرمایش شما در آنچه پیامبر درباره اذان تعلیم داده اند، این دو حدیث قابل ذکر است. مراغي مصري از علماي اهل سنت در کتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابوذر غفاري و نيز صحابي گران مرتبه سلمان فارسي نقل مي کند:
روايت اول در مورد ابوذر: أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (ص) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى (ع) . قال رسول اللّه‏ (ص) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه؟ (السلافة في أمر الخلافة، ص ۳۲). ترجمه: شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا؛ ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد؛ رسول خدا فرمودند: همين است؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که «هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست»؟
روايت دوم در مورد سلمان: دخل رجل على رسول الله (ص) فقال : يا رسول الله! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال (ص): ما هو؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولاية لعلي (ع) ، قال (ص): سمعت خيرا. (السلافة في أمر الخلافة، ص ۳۲). ترجمه: شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟ پاسخ داد: ‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي! (پایان اشکال)

پاسخ: در حد اطلاع نخستین کسی که به این دو حدیث و چنین کتاب و چنین نویسنده ای اشاره کرده است شیخ عبدالحسین الربیعی (۱۳۲۳-۱۳۹۹ق) در کتاب سیاسة الحسین (ع) (ج۲ ص ۱۰۸) می باشد با این عبارت: «حدثني بعض المولعين بالأسفار والمنقبين فيها عين الآثار أنه رأى كتابا لا يزال مخطوطا في المكتبة الظاهرية العربية بدمشق اسمه (السلافة في أمر الخلافة) لصاحبه الشيخ عبد الله المراغي من أعلام السنة في القرن السابع الهجري، وفيه روايتان مضمون إحداهما أنه أذن الفارسي فرفع …. الی آخره»
مرحوم ربیعی خودش کتاب را ندیده و فردی که نامش را نبرده برایش نقل کرده که در ضمن مخطوطات کتابخانه ظاهریه دمشق نسخه‌ خطی کتابی بنام «السلافة فی امر الخلافة» به قلم شیخ عبدالله المراغی از اعلام قرن هفتم اهل سنت را دیده و دو روایت موجود در آن را نقل به مضمون کرده است.

در فهرست مخطوطات نسخ خطی کتابخانه‌ی ظاهریه چنین کتابی ثبت نشده است. عبدالحسین امینی (م ۱۳۴۹ش) صاحب الغدیر در ضمن تفحص خود در این کتابخانه و دیگر کتابخانه ها از چنین کتاب و چنین احادیثی یاد نکرده است. محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۰) صاحب بحار الانوار که کلیه روایات مرتبط با تشیع را گردآوری کرده چنین کتاب و احادیثی را نیافته است. کلیه کسانی که بعد از ربیعی این دو حدیث را نقل کرده اند به مشخصات نسخه و شماره صفحه این کتاب استناد نکرده اند. بنابراین می توان گفت: هیچکدام از نویسندگانی که این دو حدیث را در کتب خود نقل کرده اند شخصا این کتاب را ندیده اند.

بنابراین قاطعانه می توان گفت:
۱. شخصی به نام عبدالله المراغی المصری از اهل سنت در قرن هفتم کاملا مجهول است.
۲. کتابی بنام «السلافة فی امر الخلافة» در فهارس نسخ خطی و فهارس دوران ما ثبت نشده است و کاملا مجهول است.
۳. اینکه دو روایت مذکور مسند هستند یا مرسل، اگر مسند هستند سندشان صحیح است یا ضعیف، کاملا مجهول است.
۴. کسی که ادعا می کند چنین روایاتی را در چنین کتابی دیده و برای ربیعی نقل به مضمون کرده کاملا مجهول است.
نتیجه: این دو روایت مجهول در مجهول در مجهول در مجهول (مجهول به توان چهار!) است. اگر کسی می خواهد آداب شرعی خود را بر چنین ادله‌ مجهولی بنا کند باکی نیست، اما نام آنرا مذهب اهل بیت (ع) نگذارد.

۵ اردیبهشت ۱۳۹۲