باز هم درباره‌ی توسل

پرسش: بعد از مطالعه‌ی مقاله‌ی اخیر شما با عنوان «تأملاتی درباره‌ی توسل به اولیاء» حقیقتاً بنده آخر کار متوجه نشدم که توسل به اولیا را پذیرفته اید یا رد کرده اید زیرا در جایی از مقاله فرموده اید: متوسل اليه يا وسيله مي تواند صفات خداوند يا اسماي حسناي الهي، قرآن مجيد، ملائک، ايمان و عمل صالح خود انسان، انبياء، اولياء و صالحين باشند. و در پایان مقاله فرمودید: توسل از پيامبر يا هر انسان ديگري مستند قرآني ندارد.

 
پاسخ: توسل به اولیاء «امکان» دارد، یعنی محال و ممتنع نیست. اما فاقد مستند معتبر دینی است، یعی به لحاظ قرآن و سنت معتبر قابل اثبات نیست.

 
پرسش دوم: آیا اینکه برادران حضرت یوسف پدرشان را واسطه قرار دادند (که جنابعالی در مقاله به صورت گذرا به آن اشاره کردید) یک مستند قرآنی نیست؟ اگر این کار غلط بود می بایست حضرت یعقوب فرزندانش را نهی می کرد. یا لااقل خود خداوند در آیه بعد این را رد می کرد.

 
پاسخ: کار برادران یوسف استغفار از طریق پدرشان یعقوب است. آیه ی مورد بحث از مستندات شفاعت است نه توسل (به معنای تقاضای وساطت از غیر برای رفع حوائج دنیوی و اخروی). بحث در عناوین نیست. وساطت در استغفار یعنی بخشش گناهان در آخرت پذیرفته است، غیر آن فاقد مستند معتبر قرآنی است، و هوالمطلوب.

 
پرسش سوم: البته در جایی از مقاله در مورد تفسیر واژه وسیله فرمودید: اگر چه وسيله عموميت دارد،… خوب پس شامل اولیا هم می شود. آیا این مستند نیست؟ ولی می فرمایید که وسیله فقط عمل صالح و ایمان است. خداوند کجای این آیه این را فرموده اند؟ می بایست به جای وسیله عمل صالح را قرار می داد نه اینکه بطور عام وسیله را منظور می گرفت.

 
پاسخ: وسیله در این آیه عمومیت دارد، یعنی نهایتا ظهور در امکان نه بیشتر. برای دلالت بر اینکه وسیله شامل اولیاء هم می شود نیاز به ادله‌ی نص یا صریح در مقصود است. چنین آیات صریحی در دست نیست. برعکس به قرینه‌ی دیگر آیات و آیات قبل و بعد همین آیه درمی یابیم که مراد از عمومیت همین آیه اولیاء نمی باشد. تمام آیاتی که در باره ایمان و عمل صالح و نفی شفاعت و نفی دعاوی یهود مبنی بر تضمین بهشت برای ایشان است نص در این قاعده‌ی قرانی است که وسیله‌ی اصلی و اساسی ایمان و عمل صالح آدمی است. ذهنیت شما پشتوانه‌ی قرانی ندارد.

 
پرسش چهارم: از طرفی یک سوال پیش می آید که اگر شخصی ایمانش ضعیف و عملش ناقص بود چه باید بکند؟ این مدارک ناقص به چه دردش می خورد؟ نباید در کنار عملش به دنبال مدرک کامل برای تقرب بگردد؟ مسلماً بايد مدارك كامل باشد، از اين جهت وقتي كسي مي خواهد از خداوند چيزي بگيرد با مدارك كامل رجوع كند و اگر مداركش ناقص است بايد متوسل به كسي شود كه او بتواند نزد خداوند آبرو داري كند.

 
پاسخ: برای تقرب باید ایمانش را تقویت و عمل صالحش را تکمیل کند، نه اینکه فکر کند بدون برآورده کردن شرائط الزامی به سعادت می رسد. آری اگر در پایان عمر باشد تنها مفر باقیمانده بعد از توکل و توبه شفاعت رسول الله است. توسل فاقد مستند معتبر دینی است.

 
پرسش پنجم: برای رد وسیله بودن اولیا در سوره اسرا آیه ۵۷، استناد کردید به آیه قبل (۵۶) که خداوند متعال فرموده اند (به طور خلاصه): از چیزی که توانایی ندارد کمک نخواهید. آیه بعد (۵۸) نیز خداوند تهدید کرده اند. بنده چیزی پیدا نکردم که وسیله بودن اولیا را رد کرده باشد. می فرماید: به چیزی که توانایی ندارد توسل نکنید. شما چگونه استنباط فرموده اید که آیه ۵۶ شامل حال اولیا هم می شود و منظور وسیله، فقط ایمان و عمل صالح است؟

 
پاسخ: مستند توسل مثبت آیه‌ی ۳۵ سوره‌ی مائده است:
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ۖ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٣٤﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿٣٥﴾ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿٣٦﴾
قرینه‌ی اول در آیه‌ی قبل: توبه (پشیمانی واقعی از معصیت). قرینه ی دوم در صدر آیه: تقوی (تهذیب شخصی بر اساس ایمان و عمل صالح). قرینه‌ی سوم: جهاد در راه خدا (عمل صالح بر اساس ایمان). قرینه‌ی چهارم: نفی پذیرش شفاعت کفار. نتیجه: ایات قبل و بعد آیه‌ی ۳۵ مائده ظهور در ایمان و عمل صالح و نفی وسیله بودن اولیاء و مانند آن دارد.

 
پرسش ششم: در آخر نیز باید به بگویم تفسير قرآن بدون روايات ممكن نيست، بلكه روايت مفسر قرآن است. در این مورد نمی دانم نظر شما چیست. زیرا بحث را تمام کرده اید.

 
پاسخ: تفسیر قرآن نیازی به روایات ندارد، زیر قرآن کتاب مبین است و ابهامات آن به کمک خود آن مرتفع می شود. در این زمینه به مقدمه تفسیر المیزان و نیز کتاب قرآن در اسلام به قلم علامه طباطبایی مراجعه فرمایید. ضمنا روایات موجود تنها درباره کمتر از یک ثلث آیات است. دو ثلث باقیمانده را چگونه تفسیر کنیم؟ بعلاوه اکثر همین یک ثلث هم در مقام جری و تطبیق است نه تفسیر. به بیان ساده تر کمتر از یک دهم آیات قرآن روایات تفسیری دارد!

 

 

پرسش هفتم: و اینکه سوالی برای بنده پیش می آید که کجای قرآن طریقه نماز خواندن من و شما (مثلاً دو رکعت خواندن نماز صبح و یا اصلاً خم و راست شدن و نشستن و …) تشریح شده؟ می فرمایید فقط قرآن خوب این درک سخت باعث شده خیلی از جوانان از اسلام گریزان شوند چون در قرآن (به ظاهر) تضادهای فراوان وجود دارد که نمی شود برخی را با خود قرآن پاسخ داد. می پرسند شما که اینگونه نماز می خوانید، از کجای قرآن در آورده اید؟ خدای شما فقط گفته نماز را بر پا دار یعنی هر طور دلت خواست برپا دار و خدا را بخوان. نه اینکه بر اساس (تاریخ) آنچه که نمی دانیم درست است یا غلط برایش مدل بسازید. البته شاید مساله “قرآن بدون روایات” یک مزیت داشته باشد و آن رهایی از دست کتب روایی پر از دروغ امت اسلامی چه شیعه و چه سنی است که باعث تمسخر غرب و ساختن فیلم موهن به پیامبر اسلام شده. بنده این را قبول دارم. اما خوب ما از آن طرف می افتیم و جواب برخی از تضادها و ابهامات قرآن را از دست می دهیم.

 

 

پاسخ: شما دو مسئله را با هم خلط کرده اید. مسئله‌ی اول: فهم قرآن نیازی به روایات ندارد. مسئله‌ی دوم: احکام شرعی نیازی به سنت و در نتیجه به روایات ندارد و حسبنا کتاب الله. کلیه‌ی مثالهای شما مربوط به مسئله دوم است، حال انکه استنتاج شما مسئله ی اول است. مسئله‌ی اول از مسلمات تفسیر قرآن با قرآن است، حال انکه مسئله‌ی دوم خلاف ضروریات تعالیم پیامبر و خلاف خود قران است. اینکه همه احکام باید از خود قرآن استخراج شده باشد مغالطه است. اینکه تضادهای ظاهری قرآن غیرقابل رفع است ناشی از بی اطلاعی گوینده‌ی آن است. تضادهای غیرقابل رفع در روایات موجود الی ماشاء الله است.

موفق باشید.