منقولات ائمه: تشریع، نقل از پیامبر یا استنباط شخصی؟

پرسشها : آيا همه احكامي كه ائمه داده اند ، از پيامبر به آنها رسيده است؟ يعني علومي كه از پيامبر به آنها رسيده ، خود احكام بوده است يا روش فهم و استنباط احكام؟
– احكام متفاوتي كه از ائمه مختلف در زمانهاي مختلف داريم ، آيا توسط پيامبر ارائه شده بوده و يا استنباط هر كدام از آنهاست در شرايطي كه بودند و حد فهم آنها؟
– اگر قائل باشيم كه همه احكام توسط پيامبر ارائه شده با اعلام زمان و محل و موقيت فعال شدن آن احكام، علم غيب وسيعي به او نسبت داده ايم . چه لزومي دارد اين مدل را مطرح كنيم؟ آيا نتيجه مفيدي بدست مي دهد ؟ جز يك بحث اختلافي بين مذاهب كه ائمه ما به اين دليل بهترند!
– آيا مدل استنباط ائمه، بهتر و عقلاني تر و منطقي تر نيست؟ ( و پيامبر استنباط فقهي آنها را تاييد كرده است . )
– قطعا مدل استنباط با حديث ثقلين كه اهل بيت تا قيامت با قرآن قرين هستند بهتر جور در مي آيد ؟ چرا كه آنها روش استنباط را بهتر از ديگران بلد بودند و به پيروان خود نيز ياد داده اند . و شما امروز نيز همان روش را در اجتهاد خود پياده مي كنيد.
هدف من از اين بحث اين است كه :
– بشر طبق فطرت خداجوي خويش با خداوند آشناست و رفتنش در جاده اخلاق ،همان رفتن به راه خدا امرست .
– اديان ، يكي پس از ديگري آمده اند تا به مشتركات فهم انساني از خداوند و اخلاق ، امر كنند . ( تعالوا الي كلمة سواء ..)   و هرگز بر كوس تفرقه و مرز بندي بين خدا و خداجويان ، نكوفته اند .
– وقتي بيان حق بصراحت از حضور خدا در جمع ( يدالله مع الجماعه ) و اعتصام بحبل او و عدم تفرقه ، صحبت مي كند ، آيا فتوا مي تواند ، اين اصل اساسي خلقت را به فراموشي بسپارد .
– اصولي كه اساس خلقت خداونديست ، بايد محور فتواي فقيهان باشد و هر حكم و يا نظري كه انسان را از وحدت به تفرقه بكشاند ، جاي ترديد دارد . ( مثال ايشان ، رويت هلال ماه است ، كه نظر ايشان يكساني همه مسلمين در رعايت يك زمان مشخص با استفاده از هر وسيله كه عيد را محرز كند . )

 
پاسخ:
۱. شارع نبودن ائمه منافاتی با اینکه اموری را استنباط کرده باشند ندارد. اگر کسی از ایشان مستند آرائشان را می پرسید ایشان به نقل از آباء خود تا پیامبر نقل می کردند. روایات معتبری در کافی حکایت از آن دارد که پاسخهای پیامبر (ص) به امام علی (ع) نسلا بعد نسل در دست ائمه بوده و منبع اصلی آراء ایشان محسوب می شده است. شارع دانستن ائمه (یعنی هم عرض پیامبر صلاحیت وضع احکام را داشتن) قول غلات است که فعلا به نظر رایج شیعه تبدیل شده است. تا قرن پنجم بخشی از شیعیان آراء ائمه را فتاوای ایشان می دانسته اند. ابن جنید اسکافی از جمله شعیان متقدم قائل به این قول بوده است. آثار وی بالکل محو شده و جز منقولاتی از وی در کتب برخی فقهای بعدی باقی نمانده است. به هر حال این صحیح نیست که تمام منقولات ائمه را استنباطات و فتاوای ایشان بدانیم. یقینا بخشی از این منقولات را عینا از پیامبر شنیده و سینه به سینه نقل کرده اند.

۲. تفاوت روایات موجود از ائمه چند سبب دارد: اول، تقیه: از یک امام در یک مسئله نقلهای متفاوتی در دست است. خود ایشان به مشکل تقیه که برای حفظ جان شیعیان در شرائط خفقان علمای جور اعمال می شده اشاره کرده اند. دوم، جعل حدیث: برخی از این اختلافات ناشی از دستگاه حدیث سازی جعالان بویژه غلات و ولات جائر است. این نکته که توسط ائمه تصریح شده است. سوم، عدم دقت در نقل: برخی قیود از برخی احادیث بواسطه‌ی بی دقتی حذف شده یا نقل به معنی شده یا مقدمه و موخره و برخی قرائن نقل نشده در نتیجه به دیگر روایات متعارض شده است. چهارم، استنباط مختلف ائمه: این امر نیز محتمل است که استنباط یک امام با امام دیگر یکسان نباشد به عنوان مثال در مسئله‌ی اباحه‌ی خمس. ملاحظه می فرمائید هر اختلاف روایتی را نمی توان به سبب چهارم حمل کرد.

۳. اینکه پیامبر علم اوسعی از ائمه داشته و ایشان باذن الله شارع بوده اند و ائمه حداقل به نظر شیعیان قرون نخستین امثال ابن جنید شارع نبوده اند باعث نمی شود که نسبت خلافی به پیامبر داده باشیم. تنوع احکام منقول از ائمه در حدی نیست که انتساب آنها به پیامبر باعث انتساب علم خارق العاده ای به ایشان شود. رجحان مدرسه اهل بیت بر مدرسه‌ی خلفا بر اساس مقایسه‌ی تحلیلی باورهای متفاوت این دو مدرسه کار دشواری نیست و از اینگونه اختلافات علمی گریزی نیست و هرگز به وحدت اسلامی خدشه نمی زند. انکار این اختلافات علمی غفلت از واقعیت و انکار هویت هر دو مدرسه هل بیت و صحابه است.

۴. نظریه‌ی استنباط ائمه یکی از فروع شارع نبودن ایشان است، که به صورت موجبه‌ی جزئیه قابل قبول است نه موجبه‌ی کلیه، یعنی اثبات اینکه همه‌ی منقولات ایشان استنباط آنهاست کاری ساده نیست، اما اینکه برخی از آنها چنین است ممکن است و قابل پذیرش.

۵. انصاف مطلب این است که حدیث ثقلین درباره استنباط اهل بیت یا شارعیت ایشان ساکت است و دلالتی به اثبات یا نفی آنها ندارد.

۶. نسخ احادیث با شارعیت و عدم شارعیت ائمه هر دو سازگار است. در نظریه‌ی عدم شارعیت ناسخ و منسوخ هر دو از پیامبر نقل شده اند یا برخی از آنها منقول از پیامبر و برخی استنباط خود ائمه بر سر آمدن اَمَد و تاریخ اعتبار حکم بوده اند. در نظریه شارعیت ناسخ تشریع خود ائمه اند. ملاحظه می فرمایید که نسخ روایات با هر دو نظریه سازگار و به نظریه‌ی شارعیت اقرب است.

۷. مطالبی که در انتها به عنوان هدف خود ذکر کرده اید از قبیل اینکه هرچه ما را از وحدت به تفرقه بکشاند جای تردید دارد، اموری استحسانی و فاقد مستند معتبر و گاه قابل سوء استفاده هستند. زورگویان تاریخ همواره با همین حربه‌‌ی جلوگیری از تفرقه، موحدان و حق طلبان و عدالت خواهان را سرکوب کرده اند. منطق فرعون در قبال موسی کلیم الله به روایت قرآن کریم جز این نبوده است.

۸. هدف بعثت رسل و انزال کتب بسی بالاتر از ارشاد انسان به حکم اخلاق عقلی بوده است، آشنایی با عوالمی که فراتر از عقل آدمی است از قبیل غیب و ملکوت و زندگی را رنگ خدایی زدن و معنی بخشی به زندگی جلوه های از این عطیه‌ی الهی است.

موفق باشید.