مناظره ‌ پلوراليزم‌ ديني

پلورالیزم دینی
پلورالیزم دینی، مناظره ی عبدالکریم سروش – محسن کدیور، انتشارات‌ روزنامه‌ سلام‌، تهران‌، ۱۰۳ صفحه چاپ‌ اول‌: بهار ۱۳۷۸، چاپ‌ پنجم‌: بهار ۱۳۷۹

نسخۀ pdf

دكتر عبدالكريم‌ سروش‌ در مقاله‌ صراط‌هاي‌ مستقيم‌ در ماهنامه‌ كيان‌ از پلوراليسم‌ ديني‌ دفاع‌ كرد. فضاي‌ آلوده‌ جامعه‌، بررسي‌ و نقد مفاد اين‌ مقاله‌ را در روزنامه‌ها و نشريات‌ رسمي‌ به‌ واديهاي‌ ديگر كشانيد. صفحه‌ معارف‌ روزنامه‌ سلام‌ در زمينه‌سازي‌ بحثي‌ علمي‌ و فني‌ پيشقدم‌ شد. اين‌ مناظره‌ حاصل‌ يك‌ جلسه‌ بحث‌ در شهريور ۷۶ است‌. متن‌ پياده‌ شده‌ مناظره‌ از هر دو سو مورد اصلاح‌ و افزايش‌ قرار گرفت‌ و در نهايت‌ در بهمن‌ ۱۳۷۶ طي‌ پنج‌ شماره‌ در روزنامه‌ سلام‌ منتشر شد. كتاب‌ مناظره‌ پلوراليسم‌ ديني‌ بدون‌ اشراف‌ و نظارت‌ گفت‌وگوكنندگان‌ در ماههاي‌ آغازين‌ زندان‌ كديور، از سوي‌ روزنامه‌ روانه‌ بازار شد

به‌ نظ‌ر دكتر سروش‌ پلوراليسم‌ ديني‌ با قبول‌ كثرت‌ و تباين‌ نازدودني‌ اديان‌ آغاز مي‌شود و خبر از حادثه‌اي‌ طبيعي‌ و به‌ مقتضاي‌ دستگاه‌ ادراكي‌ بشر و ساختار چند پهلوي‌ واقعيت‌ مي‌دهد. تكثر اديان‌ و تكثر حقايق‌ محصول‌ سوفهم‌ و بدخواهي‌ و حق‌ستيزي‌ و هواپرستي‌ گروهي‌ از آدميان‌نيست‌. از تكثر بالفعلي‌ كه‌ در عالم‌ اديان‌ اتفاق‌ افتاده‌ دو تفسير قابل‌ ارائه‌ است‌: راه‌ تفسير علتي‌ و راه‌ تفسير دليلي‌.راه‌ تفسير علتي‌ اصلا چيزي‌ باقي‌نمي‌گذارد، همه‌ تابع‌ يك‌ رشته‌ اغراض‌ و عواطفند و كوركورانه‌ دين‌ را اختيار مي‌كنند و عقلشان‌ در سيط‌ره‌ منافعشان‌ است‌. اما از راه‌ دليل‌ به‌ تكافو ادله‌ مي‌رسيم‌. عرضه‌ دين‌ عرضه‌ تكافو ادله‌ است‌. ارباب‌ اديان‌ هريك‌ بر مدعاي‌ خود اقامه‌ دليل‌ كرده‌اند، ادله‌ ديگران‌ را هم‌ شنيده‌اند، اما هيچيك‌ دليل‌ ديگري‌ را نپذيرفته‌اند. سر اين‌ مسئله‌ تكثر نازدودني‌ حقيقت‌ است‌. عرصه‌ دين‌ عرصه‌ معنايابي‌ است‌ و عرصه‌ معنايابي‌ عرصه‌ تكثر است‌، كثرتي‌ ناگزير در فهم‌ تجربه‌ ديني‌ و فهم‌ دين‌. در اين‌ صورت‌ حقانيت‌ را بايد يك‌ حقانيت‌ تاويلي‌ و تفسيري‌ بدانيم‌ و تنوع‌ و تكثر حقيقت‌ را اجتناب‌پذير بشماريم‌

به‌ نظ‌ر كديور حقيقت‌ امري‌ واحد است‌ كه‌ في‌الجمله‌ قابل‌ معرفت‌ انساني‌ نيز هست‌. هر دين‌، مذهب‌ و مكتبي‌ به‌ ميزان‌ بهره‌اي‌ كه‌ از اين‌ حقيقت‌ برده‌ بر صواب‌ است‌. مي‌توان‌ ديني‌ را فرض‌ كرد كه‌ بيش‌ از ديگر اديان‌ به‌ اين‌ حقيقت‌ واصل‌ شده‌ باشد و شامل‌ نكات‌ مثبت‌ ديگر اديان‌ باشد. لذا مقابل‌ تكثرگرايي‌ ديني‌، لزوما حصرگرايي‌ ديني‌ نيست‌، شمول‌گرايي‌ ديني‌ نيز مطرح‌ است‌

كثرت‌ واقعي‌ اديان‌ هم‌ علت‌ دارد، هم‌ دليل‌. تفاوت‌ ظرفيت‌ آدميان‌ و تو در تو بودن‌ حقيقت‌ ازجمله‌ ادله‌ تنوع‌ اديان‌، و هواي‌ نفس‌ و مطامع‌ دنيوي‌ ازجمله‌ علل‌ كثرت‌ اديان‌ است‌. خلع‌ يد كردن‌ از اينگونه‌ علل‌ در تمامي‌ اديان‌ موجود نادرست‌ است‌ و تعميم‌ اينگونه‌ علل‌ در پذيرش‌ تمامي‌ اديان‌ ادعايي‌ بدون‌ دليل‌ مي‌باشد. عرضه‌ دين‌ را عرضه‌ تكافو ادله‌ اعلام‌ كردن‌ مباني‌ خاص‌ معرفت‌شناختي‌ و لوازم‌ ويژه‌ دين‌شناختي‌ دارد. اما به‌لحاظ‌ معرفت‌شناختي‌ تئوري‌ پلوراليسم‌ ديني‌ خروج‌ از موضع‌ رئاليسم‌ انتقادي‌ به‌ موضع‌ نسبيت‌گرايي‌ مط‌لق‌ Relativism است‌.اينجا ديگر تنها تكثر فهمهاي‌ ديني‌ مط‌رح‌ نيست‌. تكثر حقايق‌، كثرت‌ متباين‌ نازدودني‌، صراطهاي‌ مستقيم‌ و تكافو ادله‌ مطرح‌ است‌، يعني‌ از تكثر در فهم‌ به‌ تكثر در حقيقت‌ درغلتيده‌ايد. به‌علاوه‌ از تبيين‌ معرفت‌شناختي‌ درجه‌ دوم‌ و برون‌ديني‌ اديان‌ و مذاهب‌ نمي‌توان‌ نتايج‌ درجه‌ اولي‌ و توصيه‌هاي‌ دين‌شناسانه‌ ارائه‌ كرد. درضمن‌ تكافو ادله‌ حديقف‌ ندارد، بنابراين‌مبنا حوزه‌ علوم‌ انساني‌، حتي‌ بالاتر حوزه‌ علوم‌ بطور مطلق‌ حوزه‌ تكافو ادله‌ خواهد بود. اما به‌لحاظ‌ دين‌شناسي‌، قائل‌ شدن‌ به‌ پلوراليسم‌ ديني‌ و تكثر نازدودني‌ حقايق‌ و تكافو ادله‌ در حوزه‌ اديان‌ با حقانيت‌ يك‌ دين‌ خاص‌ و برتري‌ يك‌ دين‌ بر ديگر اديان‌ متنافي‌ است‌. آن‌ راي‌ برون‌ديني‌، اين‌ راي‌ درون‌ديني‌ را برنمي‌تابد. بر اين‌ اساس‌ حقانيت‌ و ايمان‌ ديني‌ بلادليل‌، بلاموضوع‌ و منتفي‌ خواهد بود. ايمان‌ آنگاه‌ منعقد مي‌شود كه‌ حقيقتي‌ متعالي‌، واحد و بي‌بديل‌ در ميان باشد. عدم‌ امكان‌ تفكيك‌ حق‌ از باطل‌ لازمه‌ منطقي‌ پلوراليسم‌ ديني‌ است‌. با پذيرش‌ تكافو ادله‌ هيچ‌ عرصه‌اي‌ براي‌ حقانيت‌ دين‌ باقي‌ نمي‌ماند نه‌ اعتقادات‌، نه‌ اخلاق‌ و نه‌ هيچ‌ عرصه‌ ديگري‌ در مجموع‌ دينداري‌ با پلوراليسم‌ ديني‌ سازگار نيست‌. يعني‌ هركس‌ هر دين‌ و مذهبي‌ را به‌ هر دليل‌، علت‌ و معنايي‌ پذيرفته‌ حق‌ است‌، چرا كه‌ حقيقت‌ متكثر است‌. حقانيت‌ پلورالي‌ همزاد نسبيت‌ مطلق‌ معرفتي‌ است‌. ضمنا تمسك‌ به‌ معنايابي‌ در حوزه‌ دين‌ مشكل‌ حقانيت‌ يك‌ دين‌ خاص‌ را حل‌ نمي‌كند و‌ كماكان‌ كثرت‌ نازدودني‌ و تباين‌ حقايق‌ با قبول‌ حقانيت‌ يك‌ دين‌ خاص‌ منافي‌ است‌. قول‌ به‌ كثرت‌ نازدودني‌ معنا و ابهام‌ ذاتي‌ متن‌ دريچه‌ ديگري به‌ ديدگاه‌ نسبيت‌ مطلق‌ است.