فصل سوم: روایت مورخ رسمی «نهضت امام خمینی»

در این فصل ابتدا اظهارنظرِ نخستِ مورخ رسمی انقلاب و نویسندۀ کتاب «نهضت امام خمینی» حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی زیارتی (متولد ۱۳۲۱) از اعضای موثر روحانیون مبارز نجف نقل و بررسی می‌شود، سپس روحانیون مبارز نجف از زبان خود آن‌ها معرفی می‌شوند، و بعد از نقل و بررسی حکم آیت‌الله خمینی برای وی به‌عنوان مورخ انقلاب اسلامی اظهارنظر ثانوی نامبرده نقل و تحلیل خواهد شد.

قسمت اول. اظهارنظر نخست سیدحمید روحانی زیارتی

الف. «رویارویی با روحانی‌نماها و تحجرگراها: شهید حاج‌سیدمصطفی نه تنها با زورمندان و طاغوتیان مبارزۀ آشتی‌ناپذیر داشت، بلکه با روحانی‌نماها و روحانیان دگم و متحجر نیز برخوردی طوفان‌بار و پایدار داشتند. در برابر این نوع عناصر مرموز یا ناآگاه سرسختانه می‌ایستاد و بر ضد آنان افشاگری می‌کرد و نسل جوان حوزه را علیه آنان می‌شورانید. ازاین‌رو می‌توان گفت محافل ارتجاعی نجف آن اندازه که از او ناراحت بودند و حقد و کینۀ او را در دل داشتند، از امام(س) نداشتند! زیرا روی ضعف و لغزش آنان انگشت می‌گذاشت و به آنان پرخاش می‌کرد.

حاج‌سیدمصطفی آنگاه که خبردار شد مرحوم آیت‌الله خوئی (قدس‌سره) طی تلگرافی به رژیم بعث عراق به‌اصطلاح ملّی کردن نفت عراق را تبریک گفته است در پاسخ به پرسشی که بعثی‌ها از او کرده بودند هرگونه بدرفتاری با ایرانیان را انکار کرده است، ارتباط خود را با ایشان قطع کرد و تا زنده بود هرگز با ایشان ملاقات نکرد.

روحانی‌نماهای سرسپرده‌ای مانند میرزا باقر کمره‌ای در ایران و جاسوس‌های عمامه‌دار CIA مانند مهدی روحانی در پاریس و برادر متحجّر و متهتّک او در نجف [سیدمحمد روحانی] با همۀ نیرو بر ضد حاج‌سیدمصطفی خمینی به سم‌پاشی و جوّسازی سرگرم بودند و وجود او را برای رژیم‌های طاغوتی و استکبار جهانی زیان‌بار می‌دیدند.»[۱]

ب. «کنفدراسیون جهانی محصّلین و دانشجویان ایرانی در ماهنامه خود پیرامون این توطئه گزارشی را که به نظر می‌رسد ازسوی برخی از روحانیون مبارز نجف دریافت داشته، آورده است. متن این گزارش چنین است:

«… اوایل فروردین‌ماه ۵۰…. از طرفی در نجف جسته‌وگریخته شنیده می‌شود که دولت عراق شبکه‌ای را که قصد قتل حضرت آیت‌الله خمینی را داشته است کشف کرده و نام سیدمحمد روحانی قمی که از مزدوران دستگاه جاسوسی ایران در نجف است به‌عنوان شبکۀ مزبور برده می‌شود، هنوز از طرف دولت عراق علیه نامبرده اقدامی نشده…. »[۲]

یکی از ارگان‌های جبهۀ ملی برون‌مرزی در اروپا نیز متن کامل گزارش بالا را زیر عنوان توطئه آورده است…[۳]

بررسی: به نقل حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی زیارتی:

یک. آقامصطفی خمینی با روحانی‌نماها و تحجرگراها برخوردی طوفان‌وار و سرسختانه داشت. علیه آن‌ها افشاگری می‌کرد و به آن‌ها پرخاش می‌کرد.

دو. ایشان بعد از یکی از مواضع آیت‌الله خوئی (تبریک به مناسبت ملی شدن صنعت نفت عراق) ارتباط خود را با ایشان قطع کرد و تا زنده بود هرگز با ایشان ملاقات نکرد.

سه. ازجمله روحانی‌نماهای سرسپرده و جاسوس‌های عمامه‌دار سازمان سیا سیدمهدی روحانی در پاریس و برادر متحجّر و متهتّک او در نجف یعنی سیدمحمد روحانی با همۀ نیرو به سم‌پاشی علیه آقاسیدمصطفی خمینی سرگرم بودند.

چهار. کنفدراسیون جهانی محصّلین و دانشجویان ایرانی ظاهراً به نقل از برخی روحانیون مبارز نجف در اوایل فروردین۱۳۵۰ در ماهنامۀ ۱۶ آذر مدعی می‌شوند که سیدمحمد روحانی قمی از مزدوران دستگاه جاسوسی ایران در نجف در رأس شبکه‌ای که قصد قتل آیت‌الله خمینی را داشته توسط دولت عراق کشف شده است. ایران آزاد ارگان جبهۀ ملی برون‌مرزی در اروپا نیز متن کامل گزارش توطئۀ مزبور را آورده است.

قسمت دوم. آشنایی با روحانیون مبارز نجف

برای بصیرت بیشتر در مورد دستۀ دوم طلاب اطراف آیت‌الله خمینی و نحوۀ ارتباط آن‌ها با رهبری نهضت و نیز نقش آیت‌الله سیدمصطفی خمینی و منش و روش ایشان به سه گزارش اشاره می‌شود:

الف. روایت مرحوم اسماعیل فردوسی‌پور (۸۵-۱۳۱۷):

«در نجف اشرف هم بعد از رهبر عالیقدر، شهید حاج‌آقا مصطفی(ره) محور انقلاب بود و با راهنمایی ایشان روحانیون مبارز خارج از کشور تشکل پیدا کردند و نقطه اتکا و پشتوانه آن‌ها شهید حاج‌آقا مصطفی(ره) بود. منزل و شخص ایشان محوری بود برای کسانی که از ایران، امریکا و اروپا می‌آمدند. ما خودمان قریب ۲۵ نفر بودیم که تمام کارهایمان با ایشان هماهنگ می‌شد، آقایان دعائی، سیدحمید روحانی، سیدهادی موسوی، سجادی، سیدباقر موسوی، قاسم‌پور، املائی، شیخ‌حسن کروبی، طاووسی، رحمت، محتشمی، ناصری، شهید [محمد] منتظری، و تعدادی دیگر از جملۀ این دوستان بودند.

من، آقای محتشمی و آقای ناصری هستۀ مرکزی روحانیون مبارز بودیم. شورای روحانیون مبارز خارج کشور در یک انتخابات، ما سه نفر را برگزیده بود. مسائل به وسیلۀ ما به امام(س) منتقل می‌شد. امام(س) هم دستورات‌شان را از ناحیۀ ما منتقل می‌کردند. وقتی چنین تشکّلی به وجود آمد، خدمت امام رسیدیم، گزارش دادیم و گفتیم که قرار است بدون اطلاع شما کاری انجام ندهیم، ایشان هم تأیید کردند و فرمودند: «سعی کنید که این تشکّل‌تان از هم نپاشد، اگر این تشکّل از هم پاشید دوباره جمع‌کردن آن خیلی مشکل است.» این تشکل ادامه داشت تا وقتی که به پاریس رفتیم، در آنجا هم بیت امام(س) را اداره می‌کردیم….»[۴]

ب. روایت محمدعلی رازی‌زاده علی‌پور:

«آقای سیدحمید زیارتی در زمینۀ مسائل سیاسی با حاج‌آقامصطفی(ره) در ارتباط بود. او معمولا پیش از درس زودتر می‌آمد و مطالب و نوشته‌های دانشجویان خارج از کشور را می‌آورد و دراین‌زمینه با ایشان کار می‌کرد، اما در اثنای درس به یاد ندارم که مسائل سیاسی را مطرح کرده باشد… اما شب‌ها با برخی از آقایان به مباحث سیاسی می‌پرداخت با افرادی مانند آقای [سیدمحمود] دعایی، آقای سیدحمید زیارتی [روحانی]، آقای شیخ‌حسن کروبی، مرحوم [محمدحسن] املائی و شهید محمد منتظری.»[۵]

ج. روایت سیدمحمد موسوی بجنوردی:

«… اگر [آقاسیدمصطفی خمینی] کسی را می‌دید که از خط انقلاب و اسلام منحرف است و مغرض هم هست، حاضر نبود حتی برای یک‌بار هم با او سلام‌وعلیک و نشست و برخاستی داشته باشد… دربارۀ نیروهای انقلابی… و آن‌هایی که بعد مشخص می‌شد که خطوط فکری انحرافی دارند [لیبرال‌ها، منافقین، مقدسین، واپس‌گراها…] به من می‌گفت: «من با اینها هیچ خوش ندارم که نشست‌وبرخاست کنم. شما کاری کنید که اینها اصلا طرف ما نیایند.»… یا درباره همین گروهک منافقین… می‌گفت: «اینها آدم‌های فاسدی هستند، اینها از مسلمین نیستند، اینها ضررشان برای اسلام از کافر بی‌دین بدتر است، چون اینها به نام اسلام می‌خواهند اسلام را از بین ببرند». شناخت ایشان دربارۀ افراد منحرف بسیار دقیق بود، معمولا وقتی نگاه می‌کرد می‌شناخت…خوب اینها در اثر عبادت است که روشنایی به انسان می‌دهد که افراد را دقیقاً بشناسد.»[۶]

بررسی:

یک. روحانیون مبارز نجف حدود ۲۵ نفر از طلاب جوان انقلابی طرفدار آیت‌الله خمینی بودند که زیر نظر مرحوم آقاسیدمصطفی خمینی فعالیت می‌کردند و تمام فعالیت‌هایشان را با ایشان هماهنگ می‌کردند. این تشکل بیت آیت‌الله خمینی را در پاریس اداره می‌کرد.

دو. هستۀ مرکزی روحانیون مبارز نجف سه نفر بودند: حجج‌اسلام اسماعیل فردوسی‌پور، علی‌اکبر محتشمی‌پور و محمدرضا ناصری. ایشان در تشرّف خدمت آیت‌الله خمینی گزارش دادند که قرار است بدون اطلاع شما کاری انجام ندهیم.

سه. حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی زیارتی در زمینۀ مسائل سیاسی با آقاسیدمصطفی خمینی مرتبط بود و مطالب دانشجویان خارج از کشور را به ایشان منتقل می‌کرد و به اتفاق چهار نفر دیگر خدمت ایشان مسائل سیاسی را دنبال می‌کرد.

چهار. مرحوم آیت‌الله سیدمصطفی خمینی تبرّای قوی داشت. با مغرضین منحرف از خط انقلاب و اسلام حتی حاضر نبود برای یک‌بار هم سلام‌وعلیک و نشست‌وبرخاست کند. او به واسطۀ عبادت با نگاه افراد منحرف را شناسایی می‌کرد.

قسمت سوم. حکم رسمی تاریخ‌نگاری انقلاب

حکم آیت‌الله خمینی به حجت‌الاسلام زیارتی روحانی از دو زاویه مورد توجه است: یکی نگاه خاص و انتظارات آیت‌الله خمینی از تاریخ و سیاست، دیگری وجه اعتماد ایشان به افرادی با میزان دانش و خصوصیات مَنِشی و روشی آقای روحانی زیارتی. متن این حکم را مرور کنیم:

«بسم ‌الله الرّحمن الرّحیم

جناب حجت‌الاسلام آقای آسیدحمید روحانی (زیارتی) دامت‌افاضاته

با تشكّر از زحمات جنابعالی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و تلاش قابل تقدیرتان در تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، امیدوارم بتوانید با دقّت، تاریخ حماسه‌آفرین و پرحادثۀ انقلاب اسلامیِ بی‌نظیر مردم قهرمان ایران را بدان‌گونه كه هست ثبت نمایید.

شما به‌عنوان یك مورّخ باید توجّه داشته باشید كه عهده‌دار چه كارِ عظیمی شده‌اید. اكثر مورّخین، تاریخ را آن‌گونه كه مایلند و یا بدان‌گونه كه دستور گرفته‌اند می‌نویسند، نه آن‌گونه كه اتفاق افتاده است. از اوّل می‌دانند كه كتابشان بناست به چه نتیجه‌ای برسد و در آخر به همان نتیجه هم می‌رسند.

از شما می‌خواهم هر چه می‌توانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید؛ چرا كه همیشه مورّخین، اهداف انقلاب‌ها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح می‌كنند. امروز همچون همیشه تاریخ انقلاب‌ها، عدّه‌ای به نوشتن تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند كه سر در آخور غرب و شرق دارند. تاریخ جهان پُر است از تحسین و دشنام عدّه‌ای خاص، له و یا علیه عدّه‌ای دیگر و یا واقعه‌ای درخورِ بحث. اگر شما می‌توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده‌های مردم رنجدیده كنید، كاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده‌اید. باید پایه‌های تاریخ انقلاب اسلامی ما، چون خودِ انقلاب، بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها باشد. شما باید نشان دهید كه چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجّر و واپس‌گرایی قیام كردند و فكر اسلام ناب محمّدی را جایگزین تفكّر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاط و در یك كلمه اسلام آمریكایی كردند.

شما باید نشان دهید كه در جمود حوزه‌های علمیۀ آن زمان، كه هر حركتی را متّهم به حركت ماركسیستی و یا حركت انگلیسی می‌كردند، تنی چند از عالمان دین‌باور دست در دست مردم كوچه و بازار، مردم فقیر و زجركشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.

شما باید به روشنی ترسیم كنید كه در سال ۴۱ سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزه روحانیّت اصیل در مرگ‌آباد تحجّر و تقدّس‌مآبی چه ظلم‌ها بر عدّه‌ای روحانی پاكباخته رفت، چه ناله‌های دردمندانه كردند و چه خون‌دل‌ها خوردند، متّهم به جاسوسی و بی‌دینی شدند ولی با توكّل بر خدای بزرگ كمر همّت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و كفر، علم و خرافه، روشنفكری و تحجّرگرایی، سرافراز ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند.

حرف بسیار است و من حال نوشتن بیش از این را ندارم. خداوند به شما كه مورد علاقۀمن هستید و خود از ستم‌كشیده‌های این انقلابید، توفیق بندگی دهد تا بتوانید با در نظر گرفتن او ـ جلّ و علا ـ واقعیت‌ها را برای نسل آینده ثبت كنید. من به شما دعا می‌كنم و از واحد فرهنگی بنیاد شهید تشكر می‌كنم كه به شما كمك می‌كند تا ان‌شاءالله بتوانید كارتان را به پایان برسانید.

والسّلام

۲۵ دی ۱۳۶۷

روح‌الله الموسوی الخمینی»[۷]

بررسی:

۱. عبارت «هر حركتی را متّهم به حركت ماركسیستی و یا حركت انگلیسی می‌كردند» می‌تواند اشاره به مخالفت‌های آیت‌الله سیدمحمد روحانی با ایشان و انقلاب اسلامی باشد.

۲. براساس گزارش‌هایی که گذشت، آقای سیدحمید روحانی زیارتی از طلاب سیاست‌پیشۀ اطراف آیت‌الله خمینی بوده که بی‌پروائیش در قضیۀ آیت‌الله سیدمحمد روحانی به نقل حداقل آقایان خاتم یزدی و عمید زنجانی (با ذکر نام) و جلال‌الدین فارسی (بدون ذکر نام) (در سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰) قابل ذکر است. کتاب «شریعتمداری در دادگاه تاریخ» (۱۳۶۱) یکی دیگر از شاهکارهای اوست. حجت‌الاسلام اشعری هتاکی وی را نسبت به مرحوم آیت‌الله بروجردی (در سال‌های ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳) نقل کرده است. کتاب «نهضت امام خمینی» که جلد نخست آن در سال ۱۳۵۶ در بیروت منتشر شد و به گفته مؤلف دو سوم آن به ویرایش آیت‌الله خمینی رسیده بود از بارزترین نشانه‌های عدم صلاحیت مؤلف آن برای چنین کار خطیری است. کافی است مطالب مربوط به امثال آیت‌الله منتظری و آقایان ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعلی خامنه‌ای و مهدی کروبی در ویرایش‌های مختلف کتاب مقایسه شود تا قبض و بسط تاریخ‌نگاری با حوادث روزمرۀ بعدی ملموس گردد.

۳. راستی چگونه آیت‌الله خمینی چنین فرد بی‌پروا و کم‌مایه‌ای را مأمور ثبت تاریخ انقلاب اسلامی کرده است؟ آیا صدور حکم فوق‌الذکر با سوابقی که ترسیم شد نشان از موافقت مرحوم آیت‌الله خمینی با روش و منش امثال سیدحمید زیارتی روحانی ندارد؟ اگر تاریخ‌نگار منصوب بنیانگذار «خط امام» را نشناسد، پس چه کسی می‌شناسد؟ به نظر می‌رسد «خط امام» را باید عملا در روش و منش مورخ رسمی آن شناخت.

قسمت چهارم. تصحیح دیدگاه اولیه

حجت‌الاسلام سیدحمید زیارتی (روحانی) مورخ معتمد آیت‌الله خمینی و دارای حکم رسمی از وی برای نگارش تاریخ انقلاب اسلامی خوشبختانه نکات دیگری از شیوۀ مواجهۀ اطرافیان آیت‌الله خمینی با آیت‌الله سیدمحمد روحانی را ثبت کرده است. گزارش نخست وی در ضمن قسمت اول گذشت. این قسمت بیست و دو سال بعد از قسمت اول نگاشته شده است.

«…دربارۀ شایعۀ ترور امام و آنچه پیرامون آن گفته و نوشته‌اند، نخست باید دانست که نوشتۀ ماهنامۀ ۱۶ آذر و ایران آزاد دربارۀ دست داشتن [آیت‌الله] سیدمحمد روحانی در این توطئه از پایه دروغ و دور از واقعیت است. نامبرده نه تنها در این توطئه کوچکترین نقشی نداشته بلکه طبق اسنادی که در دست است از هرگونه وابستگی به ساواک و مقامات ایران بری بود، لکن بی‌حرمتی‌ها و ناسزاگویی‌های او به امام این اندیشه را در درون بسیاری از روحانیون نجف رشد داد که شاید با مقامات ایران سر و سرّی دارد، هرچند دست‌های مرموز و پشت‌پرده را در انگیختن غیرمستقیم این‌گونه افراد به رویاروئی با امام و تلاش در راه بدنامی او در عراق و حوزۀ نجف نتوان انکار کرد.

لیکن آنچه که در نشریه‌های یادشده پیرامون نامبرده آمده و نیز شایعه ای که در نجف اشرف دربارۀ او بر سر زبان افتاده بود که «ساواک برای سیدمحمد روحانی پول فرستاده و از موضع او بر ضد امام ستایش کرده است و…» از دروغ‌هایی بود که به‌عنوان واکنش در برابر برخورد او با امام و روحانیان مبارز آن حوزه ساخته و پراکنده شد و می‌توان آن‌را برخاسته از «نفسانیات» دو طرف درگیر دانست که از خودسازی و «تهذیب نفس» بیگانه بودند و ازاین‌رو در پرخاش به امام و نیز در پشتیبانی از او به کژراهه دچار می‌شدند و از مرز واقعیت‌ها دوری می‌گزیدند.

امام با مطالعۀ آنچه که دربارۀ [آیت‌الله] سیدمحمد روحانی در ماهنامۀ ۱۶ آذر و ایران آزاد آمده بود، سخت خشمگین و ناراحت شد و با کمک شهید سیدمصطفی خمینی کوشید که نویسنده یا نویسندگان گزارش یادشده برای نشریات پارسی‌زبان برون‌مرزی را شناسائی کند و آنان را به‌سبب این‌گونه پیرایه‌ها و نسبت‌های ناروا به نامبرده مورد نکوهش و بازخواست قرار دهد، لیکن هیچ‌یک از روحانیان مبارز نجف اشرف به نگارش این گزارش اعتراف نکردند و کوشیدند این اندیشه را در امام زنده کنند که شاید گزارش از ایران رفته باشد.»[۸]

بررسی:

۱. مورخ کتاب «نهضت امام خمینی» به توطئۀ سه‌وجهی علیه آیت‌الله سیدمحمد روحانی اعتراف کرده آن را محکوم می‌کند:

اول. آیت‌الله سیدمحمد روحانی یکی از مزدوران دستگاه جاسوسی ایران در نجف است.

دوم. ساواک برای آیت‌الله سیدمحمد روحانی پول فرستاده و از موضع او بر ضد آیت‌الله خمینی ستایش کرده است.

سوم. آیت‌الله سیدمحمد روحانی در توطئۀ قتل آیت‌الله خمینی دست داشته است.

۲. در گزارش‌های قبلی فقط به پول گرفتن از حکومت ایران و درباری بودن اشاره شده بود، با توضیحات آقای زیارتی روحانی مشخص می‌شود که توطئه علیه وی به مراتب گسترده‌تر از آن بوده است.

۳. زمان این توطئه مرداد ۱۳۴۹ تا خرداد ۱۳۵۰ است.

۴. به اشارۀ آقای زیارتی روحانی توطئه‌گران «به نظر می‌رسد برخی روحانیون مبارز نجف» بوده‌اند. آنان اطلاعات دروغ را در اختیار ماهنامه ۱۶ آذر (کنفدراسیون جهانی محصّلین و دانشجویان ایرانی) و نشریۀ ایران آزاد (جبهۀ ملی برون‌مرزی در اروپا) قرار داده در نجف به شکل وسیعی شایع کرده بودند.

۵. وی «بیست و دو سال بعد» از این توطئۀ خلاف شرع و ضداخلاقی تصریح می‌کند که نوشتۀ دو نشریه دربارۀ دست داشتن آیت‌الله سیدمحمد روحانی در این توطئۀ ترور از پایه دروغ و دور از واقعیت است.

۶. مورخ «نهضت امام خمینی» ۲۲ سال بعد اقرار می‌کند که آیت‌الله روحانی طبق اسنادی که در دست است از هرگونه وابستگی به ساواک و مقامات ایران بری بوده است.

۷. وی تصریح می‌کند: شایعه‌ای که در نجف اشرف دربارۀ او بر سر زبان افتاده بود که «ساواک برای سیدمحمد روحانی پول فرستاده و از موضع او بر ضد امام ستایش کرده است و…» از دروغ‌هایی بود که به‌عنوان واکنش در برابر برخورد او با امام و روحانیان مبارز آن حوزه ساخته و پراکنده شد.

۸. آقای زیارتی روحانی زمینۀ این توطئه را چنین ترسیم می‌کند:

«بی‌حرمتی‌ها و ناسزاگویی‌های او به امام این اندیشه را در درون بسیاری از روحانیون نجف رشد داد که شاید با مقامات ایران سر و سرّی دارد، هرچند دست‌های مرموز و پشت‌پرده را در انگیختن غیرمستقیم این‌گونه افراد به رویاروئی با امام و تلاش در راه بدنامی او در عراق و حوزۀ نجف نتوان انکار کرد.»

۹. ایشان درس اخلاق هم داده است: [این توطئه‌ها را] می‌توان برخاسته از «نفسانیات» دو طرف درگیر دانست که از خودسازی و «تهذیب نفس» بیگانه بودند و ازاین‌رو در پرخاش به امام و نیز در پشتیبانی از او به کژراهه دچار می‌شدند و از مرز واقعیت‌ها دوری می‌گزیدند.

۱۰. به گزارش آقای زیارتی روحانی:

«امام خمینی از مطالب بی‌پایۀ نشریات ۱۶ آذر و ایران آزاد سخت خشمگین و ناراحت شد و با کمک فرزندش شهید سیدمصطفی خمینی کوشید که نویسنده یا نویسندگان گزارش یادشده برای نشریات پارسی‌زبان برون‌مرزی را شناسائی کند و آنان را به سبب این‌گونه پیرایه‌ها و نسبت‌های ناروا به نامبرده مورد نکوهش و بازخواست قرار دهد، لیکن هیچ‌یک از روحانیان مبارز نجف اشرف به نگارش این گزارش اعتراف نکردند و کوشیدند این اندیشه را در امام زنده کنند که شاید گزارش از ایران رفته باشد.»

۱۱. این جلد از کتاب نهضت امام خمینی در سال ۱۳۷۲ چهار سال بعد از وفات آیت‌الله خمینی منتشر شده است. به گزارش آقای زیارتی روحانی، روحانیون مبارزِ نجف به نگارش این گزارش اعتراف نکردند و کوشیدند این‌گونه به آیت‌الله خمینی و فرزندش القا کنند که گزارش شاید از ایران رفته باشد. جالب اینجاست که براساس این گزارش آن مرحوم و فرزندش هم ناباورانه نتوانستند سازندگان این افتراهای نامشروع و غیراخلاقی را شناسایی کنند.

۱۲. آقای زیارتی روحانی کلمه‌ای دربارۀ موضع مرحوم آیت‌الله خمینی و فرزندش در قبال شایعۀ پول گرفتن آیت‌الله روحانی از حکومت ایران نگفته است. باتوجه به اینکه شایعۀ مزبور به‌طور گسترده‌ای در نجف منتشر شده بود (آن‌چنان‌که در فصل بعد خواهد آمد)، عدم اطلاع ایشان از آن جدّاً مستبعد بوده است. آیا اگر آیت‌الله خمینی این افتراها را علناً محکوم کرده بود عضو هیئت استفتای وی آیت‌الله خاتم یزدی نشنیده بود و از صحّت و سقم قضیۀ ارسال پول توسط سفارت ایران در نجف برای آیت‌الله روحانی اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد؟

۱۳. آیا سازندگان این افتراها، برخی روحانیون مبارز نجف یا بیت آیت‌الله خمینی به‌ویژه بعد از اطلاع از ناخشنودی معظم‌له و فرزندشان (به ادعای ۲۲ سال بعد آقای روحانی زیارتی دربارۀ دو مورد از افتراها) به‌نحوی از انحاء این افتراها را تکذیب نکردند؟

۱۴. همین مقدار که حجت‌الاسلام سیدحمید زیارتی روحانی حتی پس از ۲۲ سال این توطئه را محکوم کرده قابل تقدیر است، اما وی تنها به یک نکته اشاره نکرده است، و آن اینکه آیا خود وی نام و مشخصات جاعلان چک و شایعه‌پراکنان و فرستندگان خبر جعلی علیه آیت‌الله روحانی به نشریات انقلابی اروپا و آمریکا را شناسائی نکرده بوده است!؟ آیا ایشان «روحانیون مبارز نجف» را نمی‌شناخته است!؟ آیا واقعاً حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی زیارتی نام جاعلان چک و مفتریان و تولیدکنندگان شایعه‌های دروغ را نمی‌دانسته است!؟ در گزارش آیت‌الله خاتم یزدی به نام وی در این قضیه اشاره شده بود. در گزارش حجت‌الاسلام محمدعلی رازی‌زاده علی‌پور هم آمده بود که آقای سیدحمید زیارتی معمولا پیش از درس زودتر می‌آمد و مطالب و نوشته های دانشجویان خارج از کشور را برای آقاسیدمصطفی می‌آورد.

گزارش بعدی رافع بسیاری ابهامات است.

 

یادداشتها

[۱]. خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدحمید روحانی، یادها و یادمان‌ها از شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی(ره)، ج۱ ص۲۱۲-۲۱۱.

[۲]. سید حمید روحانی زیارتی، نهضت امام خمینی، دفتر سوم، [چاپ اول خرداد ۱۳۷۲، مرکز اسناد انقلاب اسلامی]، (ویرایش دوم، چاپ پنجم، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۲، صفحه ۸۹۸-۸۹۷) به نقل از ایران آزاد، سال نهم، شماره ۷۹، اردیبهشت و خرداد ۱۳۵۰.

[۳]. روحانی زیارتی، نهضت امام خمینی، دفتر سوم، پیشین، صفحه ۸۹۸-۸۹۷ به نقل از ایران آزاد، سال نهم، شماره ۷۹، اردیبهشت و خرداد ۱۳۵۰.

[۴]. خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین اسماعیل فردوسی‌پور، یادها و یادمان‌ها از شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی(ره)، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۲۱۰.

[۵]. خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدعلی رازی‌زاده علی‌پور، یادها و یادمان‌ها از شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی(ره)، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۲۴۲-۲۴۱.

[۶]. خاطرات آیت‌الله موسوی بجنوردی، یادها و یادمان‌ها از شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی(ره)، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۶.

[۷]. صحیفۀ امام، ج۲۱، ص۲۴۰-۲۳۹.

[۸]. سیدحمید روحانی زیارتی، نهضت امام خمینی، دفتر سوم، [چاپ اول خرداد ۱۳۷۲، مرکز اسناد انقلاب اسلامی]، ویرایش دوم، چاپ پنجم، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۲، صفحه ۸۹۹-۸۹۷.