فصل دهم: نامه‌های اختصاصی آیت‌الله خمینی

این دو نامۀ تاریخی در سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۲ در پاسخ به آیت‌الله سیدصادق روحانی نگاشته شده و کلیشۀ دستنویس هر دو نامه در بخش گزیدۀ اسناد همین کتاب درج شده است.

نامۀ اول

«باسمه تعالی

به عرض عالی می‌رساند مرقوم محترم که مشعر سلامت مزاج شریف بوده واصل و موجب تشکر گردید. مطالبی که مرقوم شده بود، مطالعه کردم و جای تقدیر است که جنابعالی از آن استفسار فرمودید. باید عرض کنم که تا حالِ تحریرِ این ورقه، نه آن نوشته را دیده‌ام و نه مندرجات آن را تفصیلا مطّلعم و نه اطلاع دارم که چه اشخاص این کار را کرده‌اند. فقط به‌طور اجمال یک روز شنیدم و فوراً قدغن کردم که مذاکره نشود، اینک آنچه مرقوم شده است، باید یک به یک مورد جواب شود.

مرقوم شده است (نه تنها جاعلین را تنبیه نفرمودید، بلکه آن‌ها کما فی‌السابق از اطرافیان و اصحاب محسوب می‌شوند) سرکار دور تشریف دارید و اطلاع ندارید. ازاین‌جهت آنچه شنیده‌اید یا نوشته شده است، باور فرمودید.

اینجانب اطرافی و اصحابی ندارم، حتی کاتب برای نوشته‌جات و اصحاب استفتا ندارم. خودم با قدرت کم و ضعف چشم و لرزش دست که اخیراً پیدا شده است، متکفّل امور هستم. دو نفر در منزل اینجانب دائماً تقریباً هستند که به نوبت رابط بین اینجانب و بیرونی هستند، که اگر کسی از طلاب احتیاج داشت، برسانند. جنابعالی یکی از آن‌ها را می‌شناسید به‌نام آقای حاج شیخ‌عبدالعلی اصفهانی، که از صلحا [ست] و احدی دربارۀ او احتمال این معانی نمی‌دهد، حتی آقای اخوی [یعنی آقاسیدمحمد روحانی]. دیگری شخصی افغانی که آن هم داخل در این نحو امور نه هست، و نه می‌تواند باشد.

بیرونی مختصر بسیار کوچکی که دارم، فقط شبها قریب سه ربع ساعت و گاهی نیم ساعت در آنجا شخصاً هستم و اشخاص متفرقه که اکثراً در این ایام افغانی و پاکستانی است، آنجا می‌آیند و بعضی از عرب‌ها و ایرانی‌ها نیز می‌آیند، که آنهایی که می‌شناسم، ابداً در این امور کثیفه دخالت ندارند، و از صلحا هستند و بعضی از آن‌ها را هم نمی‌شناسم. هیچ‌یک سمت صحابت با اینجانب ندارند، و بعضی که اکثرا می‌آیند، ابداً در این امور دخالت ندارند، و درهرصورت خلاف عرض شده است و من نمی‌دانم چه اشخاصی به این امور باطله دست زده‌اند تا تنبیه کنم یا ترک مراوده. حضرت آقای اخوی [سیدمحمد روحانی] هم با آنکه نزدیک هستند، از منزل من هیچ اطلاع نزدیک ندارند و ممکن است به ایشان خلاف عرض شده باشد و ایشان هم باور فرموده و گفته‌اند این ورقه با اطلاع فلانی درست شده است، بدون آنکه تحقیق صحیح بفرمایند و یا همان‌طور که مرا استفسار فرمودید، بفرمایید، و الی‌الله المشتکی، و ان ربک لبالمرصاد» [فجر ۱۴].

مطلب پیش آقای اخوی کوچک جنابعالی [سیدمهدی روحانی] بالاتر جلوه کرده است و تلگرافی مشحون از هتاکی زده‌اند که رونوشت آن را به آقای اخوی بزرگ [آقا سیدمحمد روحانی] فرستاده‌اند و پس از هتاکی مرقوم داشته‌اند (من سرگرم به جمع‌آوری مدارکی کافی هستم تا شما و فرزند شما را به جمعیت روحانیت و ملت ایران معرفی نمایم. با ابراز انضجار [انزجار] از اعمال ظالمانۀ شما. دکتر روحانی پاریس)

اینجانب این تلگراف را به احدی نشان ندادم، حتی به مصطفی. چون لاتین بود، شخصی که آن را ترجمه کرده است، مطّلع است و سفارش کردم که اظهار نکنند بلکه شخصی که آن را ترجمه کرده بود، اظهار کرد آن را منتشر کنم، که با کمال تأکید منع کردم.

اینجانب با آقای اخوی [سیدمهدی روحانی] مکاتبه ندارم لکن شما اگر مکاتبه دارید، مرقوم بفرمایید: جنابعالی [سیدمهدی روحانی] در این امر زحمت نکشید، زحمت شما را شاه در قزوین و [سرلشکر حسن] پاکروان در تهران پشت رادیو به تفصیل و شواهد و بعضی از سنخ خودمان علی‌المحکی در قم با نشر کتابچه و هتاکی، فوق‌العاده کشیده‌اند.

و بعید است شما بیش از آن‌ها مدارک پیدا کنید و دست نشر داشته باشید و اگر امر به منکر حرام نبود، عرض نمی‌کردم [می‌کردم] شما تمام مدارک را تهیه فرمایید و با شهامت امضا فرمایید، که در مجامع ایران و جاهای دیگر خیلی موثر شود. جناب ایشان خوب است کسی را بترسانند که دلبستگی به این مسند را مقصد اعلایی خود محسوب می‌دارد.

مرقوم شده است (در قم کسان منتسب به شما نامه ادعایی را منتشر نموده‌اند) خوب است مرقوم دارید که اینها چه اشخاصی هستند. البته اشخاص بسیاری به مقاصد مختلفه به اینجانب خود را منتسب می‌کنند حتی اشخاص منحرف از قبیل حزبی‌ها. لکن این امر باعث نمی‌شود که این امور مربوط به من باشد. در آمریکا اشخاص منحرفی که معلوم نیست به دین تعلق داشته باشند، نسبت به ساحت مقدس مرحوم آیت‌الله حکیم جسارت کرده و از من تمجید نموده‌اند و من به قدری ناراحت شدم که نمی‌توانم تحریر کنم، اما باید گفته شود که این کار من است یا من مطلع بوده‌ام؟ والله من ورائهم محیط.

من به جنابعالی علاقه دارم و مدتی که محصور بودید، هر روز دعا کردم به شما. و الان هم کارهای شما که اشتغال به تصنیف علوم شرعیه و دفاع از حق است، مورد تقدیر است. چطور ممکن است که یک نفر انسان اگر چه معتقد به معاد نباشد، از کسی که در مقصد با او همراه است و به‌هیچ‌وجه مخالفتی از او ندیده است، اهانت کند یا راضی به اهانت شود.

مرقوم شده است [«] چندی قبل از رادیو بغداد کسی آمده بود می‌گفت ما هروقت بخواهیم از شما [آقا سیدصادق روحانی] در رادیو چیزی بگوییم، اطرافیان فلان [آقا سیدروح‌الله] منع می‌نمایند [»]، باید عرض کنم که آن شخص یا مفسد بوده است، و به دروغ گفته است، یا در اشتباه بوده است، من اطرافی ندارم. یا پخش فرمایشات شما از رادیو بغداد چه ضرری به من دارد؟ خوب است که مرقوم داشته‌اید [«] شما از آن‌ها بیزارید[»]، لکن باید عرض کنم که اطرافی من به رادیو بغداد کاری ندارد و اگر کسی با شما کار داشته باشد، اطرافی من نیست، اگر چه از من صبحت کند.

از آنچه ذکر شد، جواب آنکه[«] در اصحاب نجف و قم تجدیدنظر نمایید[»] معلوم می‌شود. من از قم اطلاعی ندارم. سرکار اگر اشخاصی که در منزل من هستند، مرتکب این نحو اعمال هستند، مرقوم دارید با اسم، تا آن‌ها را تصفیه کنم.

و اما فشارهایی که به شما می‌آورند، نه ضرر دنیایی دارد و نه اخروی. انسان اگر به تکلیف عمل کند، هر چه شود به نفع اوست. کتب ایصالی و رسالۀ جبر و اختیار موجب تشکر گردید. ان‌شاءالله تعالی موفق به طبع دیگر کتاب‌ها و تتمیم دورۀ کامله بشوید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم و توقع دارم هر وقت مطلبی از اینجا شنیدید، تا مراجعه به من نکنید، باور نفرمایید.

والسلام علیکم و رحمة الله.»[۱]

نامۀ دوم

«۱۶ / ج۱/ ۹۳ [۲۷ خرداد ۱۳۵۲]

باسمه تعالی

بعد التحیة و السلام مرقوم شریف واصل و مطالبش موجب تأسف شد. کوشش اینجانب در این اواخر عمر برای وحدت کلمه حضرات دوستان به جایی نرسید و هر روز بر اختلاف آن‌ها دامن زده می‌شود و نمی‌دانم باید چه کرد. دشمن از این اختلافات بهرۀ کامل می‌برد و ما همه در غفلت می‌گذرانیم.

پخش اکاذیب برای تفرقه روزافزون است و آقایان بدون تحقیق باور می‌کنند. اینجانب در این مدت که در خارج هستم به‌هیچ‌وجه در شخصیات دخالت نکرده و بنا ندارم دخالت کنم و به اهانت به اشخاص راضی نبوده و نیستم. از دو شقّی که مرقوم شده بود که[«] یا مطلع هستی یا نه[»] دوم صحیح است، و بنا ندارم در این امور دخالت کنم و وقت و حال و مزاجم اجازه نمی‌دهد.

جنابعالی مطمئن باشید که تاکنون نسبت به شما و کسان شما یک کلمه نگفته‌ام، چه باور کنند کسان شما یا نه، و باید بگویم که از مدتی که در این مکان مقدس سر می‌برم احدی از من پیش خدای تعالی طلبی ندارد، و الی الله المشتکی.

والسلام علیکم.»[۲]

بررسی:

۱. هر دو نامه فاقد امضاست. در جوّ خفقان نامه‌ها امضا نمی‌شد تا اگر به دست مأموران امنیتی افتاد مشکلی برای گیرنده و فرستنده ایجاد نشود و اسرار کمتری به دست ساواک بیفتد. نامه‌ها به وسیلۀ مسافر یا پست به آدرس‌های غیرمستقیم رد و بدل می‌شد. اما به سه دلیل در انتساب نامه‌ها تردیدی نیست، یکی به دلیل شهادت آیت‌الله سیدصادق روحانی در کنار ده‌ها نامۀ دیگری که وی در این کتاب منتشر کرده است. دوم به دلیل وجود دستخط آیت‌الله خمینی در کنار متن نامه. سوم کتاب حاوی این دو نامه با مجوز رسمی وزارت ارشاد اسلامی در اواسط بهار ۱۳۹۲ در قم منتشر شده است. اگر تردیدی در اعتبار نامه‌ها بود قطعاً تاکنون دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی که خود را در این امور مسئول می‌داند تکذیب کرده بود.

۲. نامۀ نخست فاقد تاریخ است. به قرینۀ پاورقی حجت‌الاسلام ناصرالدین انصاری قمی (ص ۲۶۵) تاریخ نامه سال ۱۳۴۹ است. از قرائن داخلی نامه تعیین ماه و روز آن ممکن نیست. نامۀ دوم تاریخ قمری دارد، معادل ۲۷ خرداد ۱۳۵۲.

۳. از جواب آیت‌الله خمینی به دست می‌آید که آیت‌الله سیدصادق روحانی به وی در سال ۱۳۴۹ چنین نوشته بود:

«استفسار از ورقۀ منتشره در نجف… نه تنها جاعلین را تنبیه نفرمودید، بلکه آن‌ها کمافی‌السابق از اطرافیان و اصحاب [شما] محسوب می‌شوند… در قم کسان منتسب به شما نامه ادعایی را منتشر نموده‌اند… چندی قبل از رادیو بغداد کسی آمده بود می‌گفت ما هر وقت بخواهیم از شما [آقاسیدصادق روحانی] در رادیو چیزی بگوییم، اطرافیان فلان[آقاسیدروح‌الله] منع می‌نمایند، [البته] شما [آقاسیدروح‌الله] از آن‌ها بیزارید… در اصحاب نجف و قم تجدیدنظر نمایید… [من ازجانب رژیم تحت] فشار [هستم]… چند کتاب [فقه‌الصادق] و رسالۀ جبر و اختیار [خدمتتان ارسال می‌دارم]» از پاسخ مورخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۲ به‌دست می‌آید که آیت‌الله سیدصادق روحانی به ایشان چنین نوشته بود: «[نسبت به اکاذیب پخش شده دربارۀ آقاسیدمحمد] یا مطلع هستید یا نه… .»

۴. از جواب آیت‌الله خمینی به دست می‌آید که حجت‌الاسلام سیدمهدی روحانی تلگرافی به شرح زیر به ایشان زده بود:

«… من سرگرم به جمع‌آوری مدارکی کافی هستم تا شما و فرزند شما را به جامعۀ روحانیت و ملت ایران معرفی نمایم. با ابراز انزجار از اعمال ظالمانه شما. دکتر روحانی پاریس» رونوشت آیت‌الله سیدمحمد روحانی.

۵. از هر دو نامه به دست می‌آید که شایعات منتشره علیه آقاسیدمحمد به گوش دو برادر کوچکتر در قم و پاریس رسیده و هر دو علیرغم مشی سیاسی کاملا متفاوت (مبارزه علیه رژیم شاه و مدافع رژیم شاه) به دفاع از برادر بزرگتر برخاسته‌اند و هر دو نیز به نحوی آیت‌الله خمینی را در این شایعات مقصر دانسته‌اند. آقاسیدصادق با لحن استفسارانه و مؤدبانه و سیدمهدی با لحن هتاکانه. ارتباط سه برادر علیرغم مشی‌های متفاوت سیاسی نیز محرز است.

۶. شب‌نامه مورد بحث در سال ۱۳۴۹ در نجف پخش شده است. براساس توضیحات آقای انصاری قمی این شب‌نامه «بر علیه مرحوم آیت‌الله حاج سیدمحمد روحانی و جمعی دیگر از بزرگان و علما» و «ازسوی برخی منحرفین به امضای مجعول برخی دوستداران امام خمینی» بوده است. مشخص نیست که به غیر از آقاسیدمحمد کدام یک از علما و بزرگان نجف در این شب‌نامه هتک شده‌اند. ازسوی‌دیگر نویسندگان شب‌نامه برخی منحرفین بوده‌اند، کدام منحرفین؟ این منحرفین مجهول امضای برخی دوستداران آیت‌الله خمینی را جعل کرده بودند، کدام یک از دوستداران ایشان؟ منظور عبارات پاورقی‌نویس این است که شب‌نامه‌نویسان تعلقی به بیت آیت‌الله خمینی نداشتند و برخلاف واقع این‌گونه وانمود کرده بودند که از جانب بیت آیت‌الله خمینی صادر شده است. ایشان بر این داوری خود هیچ سندی ارائه نکرده است. با توجه به اینکه کتاب در مضیق‌ترین شرائط بعد از انقلاب در بهار ۹۲ با مجوز رسمی منتشر شده معلوم نیست که این عبارات مبهم تمام واقعیت است یا محصول توافق ناشر با مفتّشان ارشاد برای امکان انتشار کتاب است. چاره‌ای جز مراجعه به متن نامه برای آزمون دعاوی فوق نیست.

۷. در فصول قبلی مشخص شد که در مرداد ۱۳۴۹ ازسوی برخی اطرافیان جوان آیت‌الله خمینی چک ساواک یا دربار ایران در وجه آقاسیدمحمد جعل شد و در نجف و سپس قم بسیار صدا کرد. در بهار ۱۳۵۰ نیز دو اتهام دست داشتن سیدمحمد در توطئۀ ترور آیت‌الله خمینی و مزدوری وی برای ساواک توسط دو نشریۀ مخالفان رژیم ایران مرتبط با روحانیون مبارز نجف منتشر شد و در نجف انعکاس فراوان داشت. شب‌نامۀ مورد بحث قبل از اتهامات دو نشریۀ یادشده پخش شده، پس ظاهراً امری مستقل از آن است. اما آیا مفاد شب‌نامه با بحث چک جعلی متفاوت است یا همان اتهام را متوجه آقاسیدصادق کرده است؟ در هیچ‌یک از منابع متعدد قبلی به این شب‌نامه کمترین اشاره‌ای نشده بود. چیزی که دامنۀ اتهام را تا قم و پاریس کشانیده و برادر انقلابی سیدمحمد یعنی سیدصادق را نیز به گمانه‌زنی واداشته چگونه از نگاه مورخ رسمی «نهضت امام خمینی» دورمانده است؟ چگونه این دو نامه در صحیفۀ امام درج نشده است؟ اگر این شب‌نامه اتهام چهارمی را متوجه سیدمحمد کرده منابع موجود چنین چیزی را اثبات نمی‌کند، و اگر همان اتهام چک جعلی است با دیگر منابع سازگار است. ظاهراً این شب‌نامه همان است که در خاطرات عمید زنجانی، خاتم یزدی، جلال‌الدین فارسی و شیخ‌الشریعة با اشاره به نام یا مشخصات نویسندگان آن از یاران آیت‌الله خمینی مورد بحث قرار گرفته است.

۸. از عبارات منقول از آقاسیدصادق در خلال پاسخ آقاروح‌الله به‌دست می‌آید که به نظر وی اولاً برخی اطرافیان شناخته شدۀ آیت‌الله خمینی چیزی را برعلیه سیدمحمد جعل کرده بودند، ثانیاً جاعلان همچنان در میان اصحاب نجف باقی هستند و ازجانب اصحاب قم حمایت می‌شوند. وی از آقاروح‌الله می‌خواهد که در اصحاب نجف و قم تجدیدنظر نماید. گلایۀ وی از آقاروح‌الله عدم تنبیه جاعلین و طرد ایشان بوده است. در نامه دوم او حتی اطلاع آقاروح‌الله را نیز به‌عنوان یکی از دو شقّ محتمل مسئله مطرح می‌کند. این اطلاع حداقل اطلاع بعد از وقوع جعل و شناسایی جاعل می‌تواند باشد. از پاسخ آقاروح‌الله به‌دست می‌آید که آقاسیدمحمد هم ظاهراً پنداشته شب‌نامه «با اطلاع آقاروح‌الله درست شده است، بی‌آنکه تحقیق صحیح بفرمایند».

۹. براساس پاسخ آیت‌الله خمینی در سال ۱۳۴۹ ایشان اولاً شب‌نامه را شخصاً ندیده است. ثانیاً از مندرجات آن تفصیلا مطلع نبوده است. ثالثاً اطلاع نداشته چه کسانی عامل آن شب‌نامه بوده‌اند. رابعاً ایشان بعد از اطلاع اجمالی از مفاد شب‌نامه مذاکره دربارۀ آن را در بیت خود قدغن کرده است. عمدۀ توضیح ایشان بر نکتۀ پنجم یعنی نفی اطرافیان و اصحاب متمرکز شده است. ایشان با معرفی دو نفر از مباشران بیت خود اطمینان می‌دهد که شب‌نامه کار این دو نفر نبوده است. دیگر افراد ایرانی و غیرایرانی که شبها بین نیم ساعت تا سه ربع ساعت به بیرونی مختصر ایشان می‌آیند از دو حال خارج نیستند کسانی که ایشان آن‌ها را می‌شناسد و آن‌ها که ناشناخته هستند. افراد شناخته شده که اکثرا آمد و شد دارند «ابداً در این امور کثیفه دخالت ندارند، و از صلحا هستند». افراد ناشناخته هم «هیچ یک سمت صحابت با اینجانب ندارند». نتیجه: «من نمی‌دانم چه اشخاصی به این امور باطله دست زده‌اند تا تنبیه کنم یا ترک مراوده». ایشان در مورد اتهام انتشار شب‌نامه توسط اطرافیان خود در قم متذکر می‌شود «اشخاص بسیاری به مقاصد مختلفه به اینجانب خود را منتسب می‌کنند حتی اشخاص منحرف از قبیل حزبی‌ها. لکن این امر باعث نمی‌شود که این امور مربوط به من باشد.» ایشان بار دیگر تاکید می‌کند که این‌گونه امور نه کار ایشان است نه ایشان از آن مطلع بوده‌اند.

۱۰. آیت‌الله خمینی مفاد شب‌نامه را «از امور کثیفه» تعبیر کرد. اینکه این‌گونه امور کثیفه همان‌گونه که ایشان تصریح کرده کار وی نبوده پذیرفتنی است. اما اینکه از آن مطلع نبوده‌اند اطلاع بر دو قسم است: اطلاع قبل از وقوع به این معنی که جاعلان قبلا ایشان را در جریان گذاشته باشند، عدم اطلاع قبلی ایشان نیز موجه به نظر می‌رسد، دربارۀ صحت نسبت حجت‌الاسلام سیدمنیرالدین حسینی شیرازی به ایشان (مبنی بر اینکه آیت‌الله خمینی بعد از شنیدن کاری که منیرالدین می‌خواسته با سیدمحمد انجام دهد سکوت کرده) تردید کردم. قسم دوم اطلاع بعد از وقوع است به این معنی که بدون اطلاع قبلی ایشان افرادی این قبیل امور کثیفه را مرتکب شده باشند. چگونه ایشان با آن هوش و زکاوت سیاسی جاعلین را شناسائی نکرده است؟ پذیرش این شقّ کمی دشوار است. توضیح آنکه ایشان افرادی که اکثراً به بیت وی مراجعه می‌کنند را توثیق کرده آن‌ها را از «صلحا» دانسته است. بی‌شک روحانیون مبارز نجف که جان بر کف در آن شرائط دشوار با رژیم شاه مبارزه می‌کردند در این زمره‌اند. در قسمت قبل با این گروه ۲۵ نفره فعال تحت اشراف آقاسیدمصطفی و با هستۀ سه نفره مرکزی آشنا شدیم. بی‌شک آقایان سیدحمید روحانی زیارتی، سیدمحمود دعایی، محمدحسین املائی و سیدمنیرالدین حسینی شیرازی ازجملۀ این صلحا بوده‌اند.

۱۱. یک نکتۀ ابهام باقی می‌ماند. «امری کثیف» اتفاق افتاده است. به یکی از رقبای ضد انقلاب آیت‌الله خمینی بهتان زده شده و در سطح وسیعی در نجف و سپس قم و دیگر بلاد منتشر شده است. افکار عمومی مفتریان را یاران جوان و انقلابی آیت‌الله خمینی می‌دانسته‌اند. نام چهار نفر از ایشان هم برده شده است. اینکه آیت‌الله خمینی ادعا کند شب‌نامه را ندیده، و از آن بی‌اطلاع است و یاران او که از صلحا بوده‌اند در چنین امور کثیفه‌ای دخالت نداشته‌اند و اجازه پرداختن به آن در بیت خود هم ندهد آیا رافع مسئولیت شرعی و اخلاقی وی بوده است؟ در چنین جایی که آبروی یک مومن هتک شده و انگشت اتهام هتک آبرو به سوی یاران وی دراز شده آیا تفحّص از چند و چون ماجرا شرعاً و اخلاقاً برایشان لازم نبوده است؟ عدم اطلاع ایشان به دلیل عدم تفحّص محقق شده است. تفحّصی که اگر انجام می‌شد با توجه به زکاوت ایشان یقیناً به نتیجه می‌رسید. بسیاری از یاران ایشان اذعان کرده‌اند که کارگردانان آن «امر کثیف» چند نفر از همان صلحای مبارز و انقلابی بوده‌اند. آیا اگر آیت‌الله خمینی حقیقتاً مباهته و افترا و بی‌آبرو کردن و رسوا کردن رقیب ضد انقلابی را از امور کثیفه می‌دانست نمی‌بایست ذره‌ای حساسیت از خود نشان دهد؟ و اگر چنین حساسیتی ابراز شده بود نباید یکی از یاران ایشان از قبیل مورخ انقلاب به آن اشاره می‌کرد؟ (همچنان‌که در قضیۀ دو افترای دیگر به شکل بسیار رقیقی به مخالفت ایشان و فرزندشان اشاره کرد.)

۱۲. یک نکتۀ دیگر هم باقی می‌ماند. آقاروح‌الله در پاسخ به سوءتفاهم آقاسیدصادق نوشته است: «چطور ممکن است که یک نفر انسان اگر چه معتقد به معاد نباشد، از کسی که در مقصد با او همراه است و به‌هیچ‌وجه مخالفتی از او ندیده است، اهانت کند یا راضی به اهانت شود.» سیدصادق و سیدروح‌الله در سال ۴۹ همراه بوده‌اند و آقاروح‌الله به‌هیچ‌وجه مخالفتی از آقاسیدصادق ندیده است، حتی اگر اعتقاد به معاد هم در کار نبود، چطور ممکن است به این همراه موافق اهانت کند یا راضی به اهانت به او شود؟ اما آقاسیدمحمد اولاً با آقاسیدروح‌الله همراه نبوده، ثانیاً مکرراً هم از وی مخالفت دیده، آیا اهانت به چنین کسی یا رضایت به اهانت دیگران به وی مشکلی دارد!؟ درست است که اصولیون مفهوم وصف را حجت نمی‌دانند، اما اشاره به این دو قید با توجه به جواز بهتان در آن حدیث باهتوهم منسوب به امام صادق(ع) در نظر بسیاری از فقها حداقل اجازۀ رسوا کردن و بی‌آبرو کردن به غیر بهتان و افترا را می‌دهد، آیت‌الله خمینی هم با همین منطق حکم به رسوا کردن روحانیون درباری داد. اگر ایشان این عمل را شرعاً جایز می‌دانسته‌اند دراین‌صورت جعل به قصد بی‌آبروکردن رقیب ضد انقلابی از امور کثیفه نیست. و اگر ایشان حتی کارگردانان این اقدامات را هم شناخته باشد یا حدس زده باشد لزومی به ریشه‌یابی و تحقیق تا وصول به نام افراد را لازم ندانسته ازهمین‌رو نه خود این شب‌نامه را ملاحظه کرده نه طلب کرده ببیند و مذاکره دربارۀ آن را هم قدغن کرده و اکنون هم به آقاسیدصادق دروغ نگفته است. با ظرافت توریه یا تقیه کرده است. آقاسیدصادق هم قانع نشده دوباره سه سال بعد در نامۀ دوم مطرح کرده یا شما از این اتهامات متوجه برادرم اطلاع دارید یا ندارید! اگر اطلاع دارید… و اگر اطلاع ندارید… .

۱۳. اینکه آقاروح‌الله تلگراف هتاکانه سیدمهدی روحانی را از همگان حتی پسرش آقاسیدمصطفی مخفی کرده با تحلیل فوق سازگار است. آقاسیدمصطفی که با روحانیون مبارز نجف حشرونشر داشته معقول نیست، شب‌نامه را ندیده باشد، معقول نیست از ماهیت جاعلین بی‌اطلاع باشد یا حداقل آن‌ها را حدس نزده باشد. اگر وی با توجه به تندمزاجی که نسبت به مخالفان نهضت داشت تلگراف هتاکانه را می‌دید اقدامات متقابل تشدید می‌شد و پدر برای تعدیل شرائط تلگراف را از پسر و یاران انقلابی‌اش مخفی کرده است. ایشان در نامه خرداد ۱۳۵۲ تصریح می‌کند: «اینجانب در این مدت که در خارج هستم به‌هیچ‌وجه در شخصیات دخالت نکرده و بنا ندارم دخالت کنم و به اهانت به اشخاص راضی نبوده و نیستم. از دو شقّی که مرقوم شده بود که [«] یا مطلع هستی یا نه[»] دوم صحیح است، و بنا ندارم در این امور دخالت کنم و وقت و حال و مزاجم اجازه نمی‌دهد. جنابعالی مطمئن باشید که تاکنون نسبت به شما و کسان شما یک کلمه نگفته‌ام، چه باور کنند کسان شما یا نه». کاملا باورکردنی است که ایشان شخصاً علیه آقاسیدمحمد اسائۀ ادب نکرده، و اطلاع قبلی هم از اسائه‌کنندگان نداشته، و در کار کسانی که چنین کارهایی می‌کرده‌اند نیز دخالت نکرده است. اما لزومی هم ندیده ریشه‌یابی کند آیا این امور کثیفه توسط یاران انقلابی او – که وی آن‌ها را از صلحا می‌دانسته – صورت گرفته یا نه. ابهام قبلی به قوت خود باقی است.

نتیجه

آنچه از این دو نامه در کنار منابع گذشته به‌دست می‌آید سه نکتۀ ذیل است:

یک. آیت‌الله خمینی شخصاً نه علیه سیدمحمد روحانی چیزی گفته نه اقدامات تخریبی علیه وی را هدایت کرده است.

دو. ایشان از این اقدامات تخریبی اطلاع قبلی نداشته است.

سه. اما ایشان هیچ فعالیتی برای شناسائی کسانی که این اقدامات تخریبی را انجام داده بودند لازم ندانسته است. اطرافیان خود را از صلحا دانسته که مرتکب امور کثیفه نمی‌شوند. برخی از همین صلحا با اغماض عملی ایشان تخریب رقیب در حد مباهته و افترا را مجاز دانسته بودند. با توجه به هوش سیاسی و زکاوت ایشان اگر اندکی تفحص می‌کرد مطمئناً جاعلین را شناسائی می‌نمود. رسوا کردن و بردن آبروی رقیب ضد انقلابی ولو از طریق مباهته و افترا برای ایشان چندان اهمیتی نداشته که نسبت به آن حساسیتی از خود نشان نداده است. و نکتۀ اصلی همین‌جاست.

 

یادداشتها:

[۱]. «در سال ۱۳۴۹ش. اعلامیه‌ای در نجف اشرف ازسوی برخی منحرفین به امضای مجعول برخی دوستداران امام خمینی برعلیه مرحوم آیت‌الله حاج‌سیدمحمد روحانی و جمعی دیگر از بزرگان و علما پخش گردید، که انعکاس ناخوشایند وسیعی را در پی داشت، این نامه در پاسخ به آن واقعه می‌باشد.» (نامه‌های تاریخی، ص ۲۶۵-۲۵۸).

[۲]. نامۀ بدون امضای امام خمینی، (نامه‌های تاریخی، ص۲۷۳).