فصل اول: من از مقلّدان آیت‌الله خمینی هستم

بخش اول

خطیب دانشمند حجت الاسلام خامنه‌ای

این بخش به آزمون اجتهاد حجت‌الاسلام‌والمسلمین خامنه‌ای در پنجاه سال اول زندگی وی یعنی تا روز وفات آیت‌الله خمینی (۱۴ خرداد ۱۳۶۸) اختصاص دارد[۱]و شامل سه فصل است:

– دوران قبل از انقلاب: تحصیل و مبارزه (۵۷-۱۳۱۸)

– دوران زعامت آیت‌الله خمینی: مشاغل انقلابی (۲۲ بهمن ۵۷ تا ۱۴ خرداد ۶۸)

– نظر آیت‌الله خمینی دربارۀ فقاهت آقای خامنه‌ای.

فصل اول

من از مقلّدان آیت‌الله خمینی هستم

فصل دوران قبل از انقلاب از چهار باب به شرح زیر تشکیل شده است:

– دوران تحصیل

– دوران مبارزه

– نداشتن اجازۀ اجتهاد

– اقرار به تقلید

در این فصل به دنبال قرائنی مبنی بر دستیابی جناب آقای سیدعلی حسینی خامنه‌ای به درجۀ اجتهاد تا سن چهل سالگی (۵۷-۱۳۱۸) هستم. عنوان فصل برگرفته از باب چهارم (اقرار مکتوب ایشان) است.

باب اول: دوران تحصیل (۴۷-۱۳۲۹)

جناب آقای خامنه‌ای (متولد ۱۳۱۸) تحصیل علوم دینی را از یازده سالگی در سال ۱۳۲۹ در مشهد آغاز کرده و در سال ۱۳۴۷ در سی‌سالگی در همان شهر فارغ‌التحصیل شده است. در این فصل در ضمن سه مقطعِ مشهد اولیه، قم و مشهد ثانویه وضعیت تحصیلی ایشان را بررسی می‌کنم.

مطلب اول. تحصیل در حوزۀ مشهد (۳۷-۱۳۲۹)

ایشان خود دربارۀ تحصیلات حوزوی و جدیدش چنین نوشته است:

«پس از پایان کلاس ششم این مدرسه [دارالتّعلیم دیانتی]، تصدیق ششم را دور از چشم پدر با رفتن به کلاس شبانه دریافت کردم و سپس در کلاس‌هاى دبیرستان نام‌نویسی کرده، دورۀ متوسّطه را طى دو سال به‌صورت جهشى خواندم و دیپلم را گرفتم. دروس علوم اسلامى را نیز در همان مدرسه اسلامى شروع کردم.»[۲]

«من از آن اوّل که رسماً طلبه شدم تا وقتى درس خارج را شروع کردم، پنج‌سال و نیم طول کشیده، یعنى دورۀ سطح را تماماً در طى پنج‌سال و نیم گذراندم.»[۳]

«در شانزده سالگى تمام دروس سطح را خوانده و درس خارج را شروع کرده بودم.»[۴]

«درس خارج را هم نزد مرحوم آیت‌اللّه‌العظمى میلانى(ره) شروع کردم. یک سال درس خارج اصول و دو سال و نیم درس خارج فقه ایشان را رفتم تا اواخر سال ۱۳۳۷ شمسى که به قم عزیمت کردم.»[۵]

«در سال ۱۳۳۷ شمسى با اجازۀ پدر به قم رفتم و تا سال ۱۳۴۳ شمسى در قم ماندم. در همان سال چون پدرم به دنبال عارضۀ چشم، بینایى خود را کاملاً از دست داد، ناگزیر به مشهد بازگشتم، گرچه حتى بعضى استادان بزرگ من در قم [آیت‌الله مرتضی حائری یزدی] به‌شدّت مخالف بازگشت من بودند.»[۶]

براساس سرگذشت خودنوشتِ فوق جناب آقای خامنه‌ای تحصیل علوم حوزوی را از کودکی زمانی که کلاس پنجم ابتدائی می‌رفته آغاز کرده، یعنی حدود سال ۱۳۲۹ و به مدت پنج ‌سال و نیم و در سن ۱۶ سالگی یعنی در سال ۱۳۳۴ تحصیل دورۀ مقدمات و سطح حوزه را به پایان رسانیده است و دورۀ خارج را در مشهد در سال ۱۳۳۴ شروع کرده، و بعد از دو سال و نیم در اواخر سال ۱۳۳۷ عازم قم شده است.

دیگر اشتغالات دوران مشهد:

یک. در این دورۀ ۸ سالۀ تحصیل در حوزۀ مشهد (۳۷-۱۳۲۹) وی دو سال به‌طور حضوری در کلاس پنجم و ششم ابتدایی درس می‌خوانده، و دو سال نیز به‌طور شبانه و جهشی دورۀ متوسطه را به دور از چشم پدر خوانده و دیپلم گرفته است. علاوه‌برآن در زمان تحصیل خارج در سال ۱۳۳۶ «حدود دو ماه» به اتفاق مادر، خاله‌ها، برادر کوچک، مادر ناتنی مادرش و دو دختر وی روانۀ زیارت عتبات عالیات شده و در این فرصت به درس اساتید نجف سر می‌زند و دروس آیت‌الله سیدمحسن حکیم و آیت‌الله میرزاحسن بجنوردی را می‌پسندد، اما پدرش با تحصیل وی در نجف موافقت نمی‌کند.[۷]

دو. از دیگر اشتغالات آقای خامنه‌ای در این دوره و نیز دهۀ چهل خواندن کتب داستان و رمان‌های ترجمه شده است.[۸] «کمتر رمانی بود که آن وقت‌ها اسم آورده بشود و من نخوانده باشم.» خود احتمال می‌دهد تعداد رمان‌هایی که در مشهد و پیش از حرکت به قم (۱۳۳۷) خوانده است، «بیش از هزار عنوان» است.[۹]

سه. دیگر اشتغال وی در این ایام تا سال ۱۳۴۳ شعر است، اعمّ از خواندن و سرودن و شرکت در جلسات ادبی و نقد شعر. اشعار مورد علاقه‌اش را در دفتری به نام سفینۀ غزل ثبت می‌کرد و تخلّصش امین و کنیه‌اش ضیاءالدین بود. او در انجمن‌های ادبیِ نگارنده (فردوسی) و فرخ شرکت می‌کرد.[۱۰]

مطلب دوم. دوران تحصیل در قم (۴۳-۱۳۳۷)

ایشان از اواخر ۱۳۳۷ تا بهار ۱۳۴۳ به مدت پنج سال و چند ماه در حوزۀ علمیۀ قم به تحصیل دورۀ خارج مشغول بوده است: یعنی در درس آیت‌الله بروجردی (۲ سال و دو سه ماه فقه، تا اردیبهشت ۱۳۴۰ وفات ایشان)، آیت‌الله خمینی (فقه و اصول) و آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی (فقه) شرکت داشته است.[۱۱]

مهم‌ترین هم‌بحث‌های ایشان حجت‌الاسلام سیدجعفر شبیری زنجانی (متولد ۱۳۱۵، رئیس شعبه ۱۵ دیوان عالی کشور و امام‌جماعت مسجد ارک تهران) و مرحوم حجت‌الاسلام شیخ‌محمدحسین بهجتی اردکانی متخلّص به شفق (شاعر انقلاب و امام‌جمعۀ اردکان) (۱۳۸۶-۱۳۱۳) بوده‌اند.[۱۲]

در دورۀ قم شیخ‌غلام‌حسین ابراهیمی دینانی (متولد ۱۳۱۳)، هم‌غذا و دوست سیدعلی بود. «این دو، اتاق‌های جدا داشتند اما وعده‌های غذایی را با هم می‌گذراندند.»[۱۳] سنخیّت آن‌ها مسائل شعر و ادب بود.[۱۴]

دیگر اشتغالات دوران قم:

یک. در دوران تحصیل در قم با شروع نهضت روحانیت در سال ۱۳۴۱ بیشترین فعالیت آقای خامنه‌ای به کمک برادرش آقاسیدمحمد و هم‌بحثش آقاسیدجعفر شبیری زنجانی تکثیر و توزیع اعلامیه و سرزدن به تهران و مشهد و ابلاغ پیام آیت‌الله خمینی برای علمای مشهد به اتفاق برادرش بود. آقای خامنه‌ای در سال ۱۳۴۲ در ضمن تبلیغ دو بار مجموعاً به مدت دو ماه و ده روز بازداشت می‌شود. به تصریح آقاسید‌محمد خامنه‌ای «آن زمان [حوالی سال‌های ۱۳۴۲ به بعد] وضعیت همه‌چیز حتی حوزه‌ها و درس طلبه‌ها به هم ریخته بود و کسی حال درس خواندن نداشت.»[۱۵]

دو. از دیگر اشتغالات وی و برادرش آقاسیدمحمد در قم در روزهای پنجشنبه و جمعه آموزش زبان عربی معاصر نزد آقای کرمی طلبۀ عرب‌زبان خوزستانی بود. حاصل این جلسات برای آقای خامنه‌ای ترجمۀ کتابی شد از نویسنده و شاعر نامدار لبنانی جبران خلیل جبران به نام «دمعة و ابتسامة». این ترجمه که «اشک و لبخند» نام گرفته بود رنگ چاپ به خود ندید، چراکه توسط مترجم دیگری زودتر انتشار یافت.[۱۶]

سه. اشتغالات شعری و ادبی نیز در ایام تعطیل ادامه داشت.[۱۷] او تنها در انجمن ادبی اصفهان (کمال‌الدین اسماعیل) دستِ شعر خود را رو کرد.

آقای خامنه‌ای تقریرات دروس هیچ‌یک از اساتیدش را در این دوره که مهم‌ترین دوران تحصیلی وی است تدوین و منتشر نکرده است. هم‌بحث‌های او نیز اشتهار به فقه و اصول نداشته‌اند.

مطلب سوم. تحصیل ثانوی در مشهد (۴۷-۱۳۴۳)

آقای خامنه‌ای در بهار ۱۳۴۳ به قصد یاری پدر از قم به مشهد مهاجرت کرد. «ایشان در مشهد از ادامۀ درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به‌طور رسمى تحصیلات فقهى و اصول خود را تا سال ۱۳۴۷ در محضر اساتید بزرگ حوزۀ مشهد به‌ویژه آیت‌الله میلانى ادامه دادند.»[۱۸] وی در پائیز ۱۳۴۳ در مشهد ازدواج می‌کند.

در دوران تحصیل ثانوی مشهد آقای خامنه‌ای غیر از تحصیل و تدریس حوزوی چند اشتغال دیگر هم دارد: مبارزه، تبلیغ و ترجمه.

یک. مبارزه

۱. در اواخر دوران قم از سال ۱۳۴۲ آقایان سیدمحمد و سیدعلی خامنه‌ای در گروه یازده نفرۀ اصلاح حوزه شرکت می‌کردند.[۱۹]به دنبال دستگیری افراد گروه در قم آقایان منتظری، ربانی شیرازی و سپس آذری قمی در سال ۱۳۴۴، آقای خامنه‌ای از خرداد تا آخر اسفند سال ۱۳۴۵ را به‌طور مخفی در تهران زندگی می‌کند. آقاسیدمحمد خامنه‌ای به زندگی مخفی خود و برادرش در این دوران اشاره کرده است:

«بعد از کشف این جمعیت، ما جوانترها متواری شدیم، من تابستان را مخفیانه در مشهد بودم و مدتی من و آقای اخوی [آقاسیدعلی] و شیخ‌اکبر هاشمی [رفسنجانی] در یکی از ییلاقات اقامت کرده بودیم و شنا و گردش‌مان ترک نمی‌شد. خودمان را برای زندان و شکنجه هم آماده کرده بودیم.»[۲۰]

مشخص است که از اول سال ۱۳۴۲ تا آخر ۱۳۴۵ آقای خامنه‌ای به‌شدت درگیر مبارزات سیاسی مخفی بوده و هیچ اشتغال علمی حوزوی نداشته است.

۲. وی از ۱۴ فروردین تا ۲۶ تیر ۱۳۴۶ نیز به مدت سه ماه و ده روز در زندان بوده است.

دو. ترجمه

فهرست ترجمه‌های ایشان در این دوران چنین است:[۲۱]

۱. ترجمۀ کتاب «المستقبل لهذا الدین» سید‌قطب با عنوان «آینده در قلمرو اسلام» در سال ۱۳۴۴. علاوه‌بر ترجمه، وی مقدمه و پاورقی‌هایی بر این کتاب متناسب با مسائل روز دارد. کتاب در اوایل سال ۱۳۴۵ قبل از توزیع توقیف می‌شود. وی در سال ۱۳۴۴ رئیس هیئت‌مدیرۀ شرکت انتشاراتی سپیده برای چاپ و توزیع این‌گونه کتاب‌های انقلابی است.

۲. ترجمۀ «کفاح المسلمین فی تحریر الهند» نوشتۀ عبدالمنعم النمر یکی از علمای دانشگاه الازهر با عنوان «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان»، در سال ۱۳۴۵ در تهران و سپس ابرده مشهد انجام شد.

۳. ترجمۀ سه چهارم کتاب «الاسلام و مشکلات الحضارة» نوشتۀ سید‌قطب، در زندان در سال ۱۳۴۶، به علت کم‌حوصلگی ادامه نداد. برادرش سیدهادی بخش ترجمه نشده‌اش را ترجمه کرده بود. «آخرین بخش کتاب را دوباره خودم ترجمه کردم. بخش‌های پیشین را تجدیدنظر کلی کردم.» تاریخ مقدمه ۱۷ آذر ۱۳۴۹، نام کتاب «ادعانامه‌ای علیه تمدن غرب و دورنمایی از رسالت اسلام»، سید‌قطب، ترجمۀ سیدعلی و سیدهادی خامنه‌ای، مشهد، طوس، ۱۳۴۹.[۲۲]

او همچنین در سال ۱۳۴۶ بخشی از وقت خود را مصروف تدوین «گزارشی از سابقۀ تاریخی و اوضاع کنونی حوزۀ علمیۀ مشهد» کرد که در سال ۱۳۶۵ منتشر شد.[۲۳]

سه. منبر و تبلیغ

منبر برای ایشان دو کارکرد داشت، یکی معیشت و کسب که با آن بر دشواری‌های معاش فائق می‌آمد و در کنار شهریۀ ناچیز طلبگی اموراتش را می‌چرخانید،[۲۴]، دیگر اشاعۀ تعالیم انقلابی استادش آیت‌الله خمینی. اکثر وقت وی بین سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷ در سفرهای تبلیغی طولانی در خارج از مشهد می‌گذشته است.

نگاهی به این کارنامه پربار مبارزاتی و فرهنگی نشان می‌دهد که حجت‌الاسلام خامنه‌ای بین سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷ ممحّض در تحصیل فقه و اصول نبوده است. ترجمۀ چند کتاب نسبتاً حجیم اجتماعی- تاریخی از عربی به فارسی، بازداشت چندماهه و زندگی مخفی در تهران، سفرهای مکرّر و طولانی تبلیغی در تهران و دیگر شهرها (غیر از مشهد) وقت چندانی برای تحصیل باقی نگذاشته است.

مطلب چهارم. مقام حوزوی آقای خامنه‌ای نزد آیت‌الله خمینی

آقای خامنه‌ای درضمن بیان خاطراتش به فقر دوران طلبگی و اجازۀ أخذ وجوه شرعی اشاره کرده است: «به‌هرحال من لباس‌هایم همیشه مرتّب بود و منظّم. عینک زده و شقّ و رقّ. اصلا هیچ‌کس باور نمی‌کرد با این قیافه پول توی این جیب‌ها نیست… یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف [بقره ۲۷۳]» «مردم مشهد مرا شناخته بودند. مراجعات مالی داشتند. وجوهات‌شان را به من می‌دادند. امام اجازه أخذ وجوه به من داده بود.»[۲۵]

اجازۀ أخذ وجوه فوق‌الذکر یکی از ۵۳۱ اجازه‌نامۀ شرعی صادر شده از سوی آیت‌الله خمینی در مدت اقامت در نجف اشرف است:

«گیرنده: آقای آقاسیدعلی خامنه‌ای – مشهد ۱۸/ ربیع‌الاول/ ۱۳۸۶ [۱۶ تیر ۱۳۴۵] معرّف: معروفند. حدود اختیارات: أخذ سهمین و ایصال دو ثلث سهم و حسبیات»[۲۶]

توضیح:

یک. آیت‌الله خمینی ایشان، پدر و برادرش را می‌شناخته و لذا نیازی به معرّف نداشته است.

دو. مطابق این اجازه‌نامه که متن کامل آن منتشر نشده آقای خامنه‌ای از تیر ۱۳۴۵ مجاز بوده خمس (سهم امام و سهم سادات) را به نمایندگی آیت‌الله خمینی از مردم أخذ کند، و دو سوم سهم امام را برای ادارۀ امور حوزه به نجف ارسال کند و مابقی را صرف معاش خود کند و اگر چیزی هم باقی ماند زیر نظر خود در امور حسبیه هزینه کند.

سوم. بااینکه اغلب اجازه‌نامه‌ها لقب دارد معلوم نیست چرا این اجازه‌نامه لقب ندارد یا لقبش حذف شده است.

برای درک جایگاه آقای خامنه‌ای مقایسۀ اجازه‌نامۀ فوق با دیگر اجازه‌ها مفید است.[۲۷]

مقدار اختیارات تفویض شده به آقای خامنه‌ای را با اختیار روحانیون زیر مقایسه کنید:

«(۶) آقای آقاشیخ‌غلامحسین یزدی، ۱۴/ شعبان/ ۱۳۸۵: مجاز در أخذ و صرف در اعاشه و ایصال بقیه و مجاز در حسبیات»

«(۲۰) آقای آقاسیدروح‏اللّه‏ خاتمی اردکانی،۲۰/ ذی‌القعدة/ ۱۳۸۵: حسبیات و أخذ و صرف نصف و دست‌گردان»

«(۲۶) آقای آقاشیخ‌محمد مؤمن قمی، غرّه/ ذی‌الحجة/ ۱۳۸۵: حسبیات و ایصال پس از مصرف اعاشه»

«(۲۰۱) حجت‌الاسلام آقای حاج‌سیدمهدی روحانی قمی، ۹/ ذی‌القعدة/ ۱۳۸۷: در حسبیات، ایصال نصف سهمین»

فضلای رده اول مجاز در «حسبیات و أخذ و صرف نصف و دست‌گردان» یا مجاز در «حسبیات و أخذ و صرف در اعاشه و ایصال بقیه» بوده‌اند. طلابی از قبیل آقای خامنه‌ای مجاز در «حسبیات، أخذ سهمین و ایصال دو سوم سهم» بوده‌اند، نه نصف و نه ما بعد اعاشه. به وی اجازۀ دست‌گردان هم داده نشده است. از اینکه دربارۀ سهم سادات سکوت شده یعنی وی مجاز به تصرف در سهم سادات برای مصرف شخصی یا مصرف زیرنظر خود بوده است.

به‌هرحال با مقایسۀ اجازه‌نامۀ فوق با دیگر اجازه‌نامه‌ها محرز می‌شود که ایشان در سال ۱۳۴۵ از نظر آیت‌الله خمینی در ردۀ فضلا به حساب نمی‌آمده چه برسد به اینکه مجتهد به‌حساب آید.

نتیجۀ باب اول

الف. جناب آقای خامنه‌ای از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۷ از دو دوره تحصیل خارج در حوزۀ مشهد (دو سال و نیم اولیه ۳۷-۱۳۳۴ و چهار سال ثانویه از ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷) و تحصیل در حوزۀ علمیۀ قم (حدود ۵ سال ۴۳-۱۳۳۷) حداکثر هفت سال ممحّض در تحصیل بوده و شش سال دیگرش را یا در حوزۀ قم و مشهد نبوده یا اهمّ اشتغالش فقه و اصول نبوده است.

ب. از سال ۱۳۴۲ درگیر مبارزات سیاسی، خطابه و منبر بوده، سه بار بازداشت شده، حدود پنج ماه را در زندان گذرانده، ۹ ماه در تهران زندگی مخفی داشته و چهار کتاب تاریخی اجتماعی ترجمه کرده است ازجمله: آینده در قلمرو اسلام، مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان، و ادعانامه‌ای علیه تمدن غرب و دورنمایی از رسالت اسلام که هیچ‌کدام فقهی اصولی نیست.

ج. تقریر هیچ‌یک از دروسی که شرکت کرده منتشر نشده، از هم‌بحث‌هایش نیز نشانه‌ای بر توغّل در فقه و اصول در دست نیست. از تحصیل ایشان قرینه‌ای دالّ بر ممحّض بودنش در فقه و اصول به‌دست نمی‌آید و از این طریق اجتهاد ایشان احراز نمی‌شود.

د. از مقایسۀ اجازه‌نامۀ أخذ وجوهات شرعیه با دیگر اجازه‌نامه‌ها محرز می‌شود که ایشان در سال ۱۳۴۵ از نظر آیت‌الله خمینی در زمرۀ فضلا هم به‌حساب نمی‌آمده چه برسد به‌اینکه مجتهد محسوب شود و به وی تنها اختیار مصرف یک‌سوم داده شده که ردۀ طلاب عادی بوده است.

باب دوم: دوران مبارزه (۵۷-۱۳۴۷)

بین سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ جناب آقای خامنه‌ای به‌عنوان خطیبی دانشمند و فاضلی انقلابی چند مشغله داشته است:

اول. مبارزه، زندان و تبعید

۱. سه نوبت زندان: اول. از مهر تا ۲۱ دی ۱۳۴۹؛ دوم. از ۴ مهر ۱۳۵۰ تا ۲۲ آبان ۱۳۵۰؛ سوم. از ۲۰ دی ۱۳۵۳ تا ۲ شهریور ۱۳۵۴؛ مجموعاً حدود ۱۳ ماه.

۲. حکم سه سال تبعید: آذر ۱۳۵۶ به ایرانشهر تا ۲۳ مرداد ۱۳۵۷، و ۲۳ مرداد تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۷ جیرفت، با شروع نهضت اسلامی ایشان به مشهد بازگشت. مجموعاً حدود ۱۰ ماه.

دوم. تدریس عمومی معارف اسلامی برای طلاب، دانشجویان و جوانان

جلسات تفسیر قرآن، شرح نهج‌البلاغه و اعتقادات که با رویکردی سیاسی- اجتماعی همراه بود با اقبال فراوان جوانان مواجه شد و باعث اشتهار آقای خامنه‌ای در خراسان گشت. سه چهرۀ اصلی انقلابی در حوزۀ مشهد شهید سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد، سیدعلی خامنه‌ای و عباس واعظ طبسی بودند.

«جلسات تفسیر قرآن از پائیز ۱۳۵۰ در مدرسۀ میرزا جعفر شروع شد.»[۲۸]

«من امروز [۱۳۵۲] بیش از هرچیز شناخت قرآن را لازم می‌دانم و لذا این ضرورت را احساس کرده‌ام و در حوزۀ علمیۀ قم و مشهد گفتم که بیایید دروس فعلی را به‌مدت بیست سال متوقف کنیم به‌یک‌باره بپردازیم به قرآن. و خودم مدت شش سال درس تفسیر می‌گویم…»[۲۹]

«این فعالیت‌ها موجب می‌شد که ساواک مرا تحت مراقبت ویژه قرار دهد و یا همواره به ساواک احضار، و مورد بازجویى قرار دهد و یا منزل مرا محاصره و از رفت‌وآمد افراد ممانعت به‌عمل آورد و درس‌هاى مرا نیز با زور تعطیل کنند.»[۳۰]

سوم. ترجمه و تألیف

۱. ترجمۀ کتاب «صلح الحسن علیه‌السلام» نوشتۀ شیخ راضی آل‌یاسین با نام «صلح امام‌حسن پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ»، ۱۳۴۹ انتشارات آسیا تهران ۵۴۶ صفحه.[۳۱]

۲. در سال ۱۳۵۱ یادنامه‌ای برای علامه عبدالحسین امینی صاحب الغدیر به همت دکتر سیدجعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی در شرف تدوین و انتشار بود. آقای خامنه‌ای هم نگارش مقاله‌ای با عنوان «چهار کتاب اصلی علم رجال» را آغاز کرد. اما تنها موفق به نگارش معرفی دو کتاب اختیار معرفة الرجال (رجال کشّی) و الفهرست شیخ طوسی شد (۴۰ صفحه) و معرفی رجال شیخ طوسی و رجال نجاشی به آینده‌ای که هرگز نرسید موکول شد.[۳۲]

۳. «از ژرفای نماز»، ۱۳۵۲، ۶۸ صفحه (بازنویسی چند سخنرانی کوتاه).

۴. انتشار کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» با نام سیدعلی حسینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۴، ۱۳۶ صفحه، حاصل سخنرانی‌های ماه رمضان سال ۱۳۵۳.[۳۳]

۵. گفتاری در باب صبر، ۱۳۵۴، ۱۰۸ صفحه.

چهارم. تدریس فقه و اصول

جناب آقای خامنه‌ای تدریس اصول را اواخر دوران اول مشهد حوالی سال ۳۷-۱۳۳۶ آغاز کرده است.[۳۴] «اواخر دوران اقامت در مشهد به تدریس اصول روی آورد. کتاب «اصول الاستنباط فی اصول الفقه» اثر سیدعلی‌نقی حیدری از شاگردان آیت‌الله سیدابوالقاسم خوئی را آموزش می‌داد. این کتاب در مشهد به جای معالم ‌الاصول درس داده می‌شد.»[۳۵]

«پس از برگشتن از قم به مشهد، تدریس یکى از برنامه‌هاى اصلى و همیشگی‌ام بود و در طول این سال‌ها (تا ۱۳۵۶ شمسى) سطوح عالیۀ (مکاسب و کفایة)، تفسیر و عقاید تدریس مى‌کردم.»[۳۶]

«وی دراین‌زمان [فروردین۱۳۵۱] همچنان به تدریس در حوزۀ علمیۀ مشهد می‌پرداخت. روزانه دو درس از سطوح عالی (رسائل و مکاسب) را به شاگردانش می‌داد. از ساعت ۶ تا ۷ و نیم صبح برای گروهی از طلاب و زائرین تفسیر می‌گوید.»[۳۷]

آقای خامنه‌ای در این ده سالِ مشهد مکاسب و حداقل تا سال۱۳۵۱ رسائل و بعد از آن کفایة تدریس کرده است. حجت‌الاسلام عبدالرضا ایزدپناه از اعضای هیئت‌أمنای دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم گفته است که در درس کفایة جناب آقای خامنه‌ای در مشهد شرکت می‌کرده است.[۳۸]

پنجم. رجوع دوباره به شعر

«از سال ۴۳ رشتۀ الفت او با شعر گسسته شد، از سال ۵۳ – ۵۲ دوباره این رشته ادامه یافت.»[۳۹]

نتیجۀ باب دوم

الف. آقای خامنه‌ای در دهۀ آخر قبل از انقلاب در درجۀ اول درگیر مبارزات سیاسی بود، و در این مقطع سه‌بار و جمعاً ۱۳ ماه به زندان رفت و ۱۰ ماه تبعید شد. در زمان باقیمانده مهم‌ترین فعالیت ایشان جلسات پرشور تدریس معارف اسلامی با رویکرد سیاسی اجتماعی ازقبیل تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه برای دانشجویان و طلاب بود که با استقبال فراوان جوانان مواجه شد و ازجمله مهم‌ترین و مؤثرترین جلسات انقلابی خراسان محسوب می‌شد.

ب. دومین فعالیت ایشان ترجمۀ کتاب صلح امام حسن† و تألیف کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی» بوده است. تنها تألیف مرتبط با فقه و اصول ایشان تا سال ۱۳۵۷ مقالۀ ۴۰ صفحه‌ای «چهار کتاب اصلی علم رجال» است که در آن تنها دو کتاب علم رجال معرفی شده است.[۴۰]

ج. ایشان سه کتاب اصول الاستنباط، رسائل و کفایة را در اصول و مکاسب را در فقه در مشهد تدریس کرده است. اشتهار ایشان در مشهد به‌دلیل جلسات تفسیر انقلابی قرآن و نهج‌البلاغه برای جوانان و منابر جذاب وی بود، نه حوزۀ درسی سطح فقه و اصول ایشان.

د. آقای خامنه‌ای به‌عنوان خطیبی دانشمند و روحانیِ خوش‌فکر شناخته می‌شد اما از ایشان به‌عنوان فقیه یا مجتهد یاد نمی‌شد. کارنامۀ ایشان در این دهه نشان می‌دهد که فقه و اصول مشغلۀ اصلی وی نبوده است.

باب سوم: نداشتن اجازۀ اجتهاد از اساتید

حجت‌الاسلام خامنه‌ای از هیچ‌یک از اساتید خود اجازۀ اجتهاد ندارد. مهم‌ترین اساتید وی آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی (م۱۳۵۴)، آیت‌الله سیدروح‌الله موسوی خمینی (م ۱۳۶۸)، و آیت‌الله شیخ‌مرتضی حائری یزدی (م۱۳۶۴) بوده است.[۴۱]

به گزارش خود وی از اساتیدش توجه فرمائید: «درس خارج را هم نزد مرحوم آیت‌اللّه‌العظمى میلانى(ره) شروع کردم. یک‌سال درس خارج اصول و دو سال و نیم درس خارج فقه ایشان را رفتم تا اواخر سال ۱۳۳۷ شمسى که به قم عزیمت کردم. ناگفته نماند که در مشهد یک مدتى هم در درس خارج آیت‌اللّه حاج‌شیخ هاشم قزوینى رفتم؛ یعنى ایشان با اصرار خودِ ما، یک درس خارج (اصول) شروع کرد.»[۴۲]

«از میان همۀ آن درس‌ها، یکى درس امام و بعد از آن درس آیت‌اللّه آقامرتضى حاج‌شیخ و دیگرى درس آیت‌اللّه‌العظمى بروجردى را می‌رفتم، و در درس فقه و اصول امام هم مستمراً شرکت مى‌کردم.»[۴۳]

آقای خامنه‌ای در ضمن بازجوئی‌هایش در سال ۱۳۴۹ درموردِ اساتیدش نوشته است: «سال‌ها (در حدود شش یا هفت سال) به درس ایشان [آیت‌الله میلانی] حاضر شده‌ام و صدها صفحه تقریرات درس ایشان نوشته‌ام».[۴۴]

دربارۀ درس آیت‌الله مرتضی حائری یزدی نوشته است: “ایشان خیلی خوش‌بیان نبود، اما من می‌پسندیدم. همان که بود، من خوشم می‌آمد، شاگردهای ایشان تدریجاً کم شدند و [غیر از من] دو نفر ماندند.” یکی هم‌مکتب و هم‌مدرسه‌ای سابق، سیدمحمد خامنه‌ای، و دیگری سیدجعفر شبیری زنجانی. این دو تن نیز رفته‌رفته ترکِ این درس کردند و ماند استاد و شاگردی تنها که سیدعلی خامنه‌ای بود.[۴۵]

نتیجۀ باب سوم:

نه آیت‌الله میلانی کلمه‌ای در فقاهت آقای خامنه‌ای اظهار داشته،[۴۶] نه آیت‌الله حائری یزدی خطی در اجتهاد شاگرد خصوصی جوان خود نوشته است. علاوه‌بر نداشتن اجازۀ اجتهاد، ایشان در ردۀ معاریف شاگردان هیچ‌یک از اساتید خود نیز به حساب نمی‌آمده است، و از هیچ‌یک سند مکتوبی دالّ بر اعتبار فقهی وی در دست نیست. درموردِ آیت‌الله خمینی مفصلاً در فصلی مستقل بحث می‌شود.

باب چهارم. اقرار به تقلید

آقای خامنه‌ای حداقل سه‌بار قبل از انقلاب به تقلید از آیت‌الله خمینی اقرار کرده است. ایشان قبل از انقلاب در پاره‌ای از مسائل از آیت‌الله منتظری تقلید کرده است. کسی تقلید می‌کند که خود را مجتهد مطلق بالفعل نمی‌داند. چهار مدرک این باب برگرفته از کتاب «شرح اسم» مشروح‌ترین سرگذشت جناب آقای خامنه‌ای و براساس اسناد اختصاصی شخص رهبر و اظهارات ایشان تنظیم شده است. این کتاب اثری سفارشی و ترویجی و گاه مبالغه‌آمیز است. نقل‌قول از این کتاب در بخش سوابق قبل از انقلاب جناب آقای خامنه‌ای به معنای تأیید مفاد مبالغه‌آمیز و یک‌طرفۀ آن نیست.

مطلب اول. شواهد اقرار به تقلید

الف. بازجویی کتبی مهر ۱۳۴۹ در زندان مشهد جلسۀ اول:

«اینجانب آیت‌الله خمینی را مجتهد مسلّم می‌دانم و خودم مقلّد ایشانم.»[۴۷]

ب. بازجویی کتبی مهر ۱۳۴۹ در زندان مشهد جلسۀ سوم:

«اینجانب پس از وفات آیت‌الله بروجردی از مرحوم آیت‌الله [سیدعبدالهادی] شیرازی تقلید کردم و پس از فوت ایشان (چند ماه بعد از آیت‌الله بروجردی) از آیت‌الله خمینی تقلید کردم.»[۴۸]

ج. دفاعیۀ مکتوب قرائت شده در جلسۀ دادگاه مورخ ۲۱ دی ۱۳۴۹:

«خود اینجانب از مقلّدان ایشانم [آیت‌الله خمینی] و در مسائل شرعی بر طبق رسالۀ ایشان عمل می‌کنم. از لحن گزارشگر ساواک چنین برمی‌آید که این نیز خود جرمی است، و بنده دراین‌باره عرضی ندارم که تقلید از مجتهدی که شرائط مرجعیت در او احراز شده جرم است یا نه، این به عهدۀ دادرسان محترم است که تعیین کنند کدام‌یک از مواد قانون مدنی و جزائی این را جرم دانسته و آزادی عقیده، آن‌هم در چنین مواردی را ممنوع ساخته است.»[۴۹]

د. خاطرات اردیبهشت ۱۳۵۳:

«این دومین سالی بود که او [آقای سیدعلی خامنه‌ای] و آقای [عباس] واعظ طبسی در تلاطم و نگرانی پیاده‌شدن برنامه سازمان یاد شده [اوقاف] در حوزۀ علمیۀ مشهد بودند. آنان بارها دراین‌مورد مشورت کرده بودند. آیا طلبه‌ها پس از اجرای نظام آموزش موردنظر اوقاف در مدارس بمانند؟ این پرسشی بود که برای یافتن پاسخ آن به آقای منتظری رجوع کردند. ازاین‌رو سیدعباس موسوی قوچانی و امیر مجد راهی طبس شدند. نظر آقای منتظری چنین بود: طلاب در مدارس بمانند و به‌هیچ‌وجه حرف اوقاف را گوش نکنند. بنا شد بر همین نهج عمل شود.»[۵۰]

مراجعۀ آقایان خامنه‌ای و واعظ طبسی به آیت‌الله منتظری اعلم شاگردان آیت‌الله خمینی و تعیین تکلیف از ایشان اشعار به عدم اجتهاد استفتاکنندگان داشته است.

مطلب دوم. تحلیل اقاریر تقلید

سه سند اول، اقاریر آقای خامنه‌ای در زندان است که زیرنظر وی اخیراً منتشر شده است. ساواک و شهربانی هم وی را بیش از یک خطیب مبارزِ پیرو آیت‌الله خمینی نمی‌شناختند. در همان زمان از گروه یازده نفره‌ای که آقای خامنه‌ای هم عضو آن بود در بهار ۱۳۴۵ چند نفر دستگیر شدند. ساواک به درجۀ اجتهاد سه نفر از روحانیون دستگیرشده اعتراف کرده: «سه نفر از آنان حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی و احمد بیگدلی آذری [قمی] دارای درجۀ اجتهاد بوده در حوزۀ علمیۀ قم به کار تدریس اشتغال دارند.»[۵۱]

اگر آقای خامنه‌ای اسناد کتاب شرح اسم را معتبر نمی‌دانست اجازۀ انتشار آن‌ها را نمی‌داد. تردیدی نیست که تا پیروزی انقلاب آقای خامنه‌ای خود را مقلّد مراجعی که برشمرده می‌دانسته است. هیچ دلیلی برای کتمان اجتهاد اگر وجود داشت به نظر نمی‌رسد.

از زمان اقاریر فوق تا پیروزی انقلاب هیچ اتفاق تازه‌ای در حیات علمی آقای خامنه‌ای نیفتاده است تا ایشان مجتهد شوند. چند سالی جسته‌وگریخته رسائل و مکاسب و کفایة تدریس کرده است. از کیفیّت این تدریس‌ها هیچ سندی در دست نیست. در همان زمان ایشان درگیر منابر و کلاس‌های عمومی موفق خود بوده است و تدریس‌های حوزوی در حاشیۀ کار او بوده است، نه متن آن. شهرت وی به واسطۀ منابر انقلابی و جلسات درس تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه برای جوانان بوده نه تدریس سطح فقه و اصول.

نتیجۀ باب چهارم

حجت‌الاسلام‌والمسلمین خامنه‌ای تا قبل از انقلاب نه خود ادعای اجتهاد مطلق داشت نه کسی ایشان را مجتهد مطلق می‌دانست. ایشان دو بار در مهر ۱۳۴۹ و یک‌بار در دی ۱۳۴۹ کتباً به تقلید خود از آیت‌الله خمینی اقرار کرده است. در اردیبهشت ۱۳۵۳ ایشان و آقای واعظ طبسی از آیت‌الله منتظری در تبعیدگاه طبس استفتاء می‌کنند.

نتیجۀ فصل اول

الف. حجت‌الاسلام‌والمسلمین خامنه‌ای تا پیروزی انقلاب نه‌تنها ادعای اجتهاد نداشته بلکه خود را مقلّد آیت‌الله خمینی می‌دانسته و رسماً چندین‌بار اعلام کرده است. در دوران تحصیل خارج تنها حدود دو سال و نیم نخست مشهد و دو ثلث نخست دوران قم ممحّض در فقه و اصول بوده است.

ب. بیشترین مشغلۀ وی ازیک‌سو مطالعۀ انبوه رمان، شعر و ادبیات معاصر عربی و ترجمۀ کتب انقلابی و ازسوی‌دیگر منبر و تبلیغ و جلسات عمومی انقلابی معارف اسلامی به‌ویژه تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه برای جوانان بوده است. هم‌بحث‌های اصلی ایشان نیز اشتهاری به فقه و اصول نداشته‌اند.

ج. یک دهه به تدریس سطوح عالی فقه و اصول اشتغال داشته اما با چندین‌بار بازداشت، تبعید، زندگی مخفی خارج از مشهد و فشار نیروهای امنیتی تدریس‌هایش را گسسته بوده است. اشتهار ایشان در دهۀ پنجاه به خطبه‌های انقلابی و جلسات معارف اسلامی روشنگرانۀ وی بوده است.

د. ایشان از هیچ‌یک از اساتید خود اجازۀ اجتهاد ندارد و تقریر دروس اساتید خود را مطلقاً منتشر نکرده است. از ایشان تا سال ۱۳۵۷ (جز یک مقالۀ ۴۰ صفحه‌ای رجالی) هیچ اثر فقهی اصولی منتشر نشده است.

 

[۱]. منابع سرگذشت آقای سیدعلی خامنه‌ای عبارتند از:

خبرگان ملت (شرح‌حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری)، تهران، دبیرخانۀ مجلس‌خبرگان رهبری، ۱۳۷۸، جلد اول، ص ۷۵ – ۴۷.

– زندگی‌نامه در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری [بی‌تاریخ]

– نگاهی گذرا به زندگی‌نامۀ حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی حسینی خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی ایران، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، مورخ ۱ فروردین ۱۳۸۷.

– کتاب «شرح اسم: زندگی‌نامۀ آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای (۱۳۵۷- ۱۳۱۸)» نوشتۀ هدایت‌الله بهبودی [رئیس دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزۀ هنری]، مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، تهران،۱۳۹۱، ۷۵۶ صفحه، چاپ ششم.

مورد اول به قلم خود ایشان است و بقیه مبتنی بر آن. مورد اخیر مشروح‌ترین است. در برخی موارد منابع فوق ناهمخوان هستند.

[۲]. سرگذشت خودنوشت، خبرگان ملت، ج۱ ص۵۰.

[۳]. پیشین، ص۵۳.

[۴]. پیشین، ص۵۱.

[۵]. پیشین، ص۵۳.

[۶]. پیشین، ص۵۲.

[۷]. شرح اسم، ص۷۸-۷۷.

[۸]. سیدعلی بسیاری از رمان‌های منتشر شدۀ خارجی را در نوجوانی مطالعه کرد… بعدها گفت که رمان‌خوانی او در ابتدا بی‌هدف بود و تحت‌تأثیر کشش‌های داستان‌پردازی قرار داشت. «اشتباه کردم که همه‌جور رمان‌هایی خواندم چراکه رمان مثل آبی که در خاک نرم نفوذ می‌کند همه‌جا را می‌گیرد، وقت را پر می‌کند»… كتاب‌هايي چون جنگ و صلح نوشتۀ لي‌يف نيكالايوويچ تولستوي، بينوايان اثر ويكتور ماري هوگو، برخي آثار رومن رولان مانند ژان كريستوف، هرآنچه از الكساندر دوماي پدر و پسر ترجمه شده بود، كتاب‌هاي ميشل ژواگو، دن آرام نوشتۀ ميخاييل شولوخوف، كمدي الهي اثر دانته آليگي هري و… را در اين دوره و نيز دهۀ چهل خواند و گاه چون بينوايان را دوباره خواند… با ورود به آموزش‌هاي فقهي در پايان دورۀ سطح و ابتداي درس خارج، از شدت مطالعه و گرايش سيدعلي خامنه‌اي به رمان كاسته شد، اما قطع نگرديد. در آن دوره که شايد پنج سالي به درازا كشيده شده باشد «كمتر رماني بود كه آن وقت‌ها اسم آورده بشود و من نخوانده باشم.» (شرح اسم ص۷۱-۷۰).

[۹]. پیشین، ص۷۰.

[۱۰]. پیشین، ص۷۷-۷۱.

[۱۱]. ضمناً فلسفه را با درس اشارات آیت‌الله منتظری آغاز کرد (شرح اسم ص۸۵) و با اسفار و شفای علّامه طباطبائی ادامه داد. (پیشین ۸۵-۸۴) ادعای دوم در منابع مستقل ازجمله توصیف دکتر دینانی دربارۀ ایشان «هم‌اتاق و هم‌خرج و هم‌صحبت» (نه هم‌درس و نه هم‌بحث) به چشم نمی‌خورد.

[۱۲]. سه نفر دیگر به‌عنوان هم‌بحث ایشان معرفی شده‌اند:

– یک‌سال را با [آیت‌الله] شیخ‌مهدی ربانی املشی (۱۳۶۴-۱۳۱۳) کتاب صلوة را بدون درس مباحثه کرده است. (شرح اسم، ص۸۵)

– «مدت کوتاهی نیز با [آیت‌الله محمدباقر] مهدی باقری کنی [متولد ۱۳۰۵، عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس دانشگاه امام صادق†] به‌مرور درس‌ها گذراند.» (پیشین ص۸۴)

– در سرگذشت دفتر حفظ و نشر آثار رهبری علاوه‌بر چهار هم‌بحث مذکور حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی كرمانی(متولد ۱۳۱۱) «از هم‌مباحثه‌های نزدیک او» معرفی شده است.

[۱۳]. شرح اسم، ص۸۹. نظر استاد دکتر غلام‌حسین ابراهیمی دینانی (متولد ۱۳۱۳) دربارۀ دوست دوران طلبگی‌اش خواندنی است: «سخن بر سر تفسیر این رباعی از خیّام بوده است: یاران موافق همه از دست شدند/ در پای اجل یکان‌یکان پست شدند. خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر/ دوری دو سه پیشتر زما مست شدند. فیضی می‌پرسد:” بیرون از فضای این رباعی، در شرائطی که خودتان در آن به سر می‌برید، از حال‌وهوای خودتان با دوستانی که داشتید که دیگر ندارید سخن بگویید.”دکتر دینانی می‌گوید:”من دقیقاً حالی را که خیّام وصف می‌کند، درک می‌کنم و آن حال را دارم… دوستانی دارم که سال‌هاست راه ما از هم جداست. در جوانی و طلبگی با هم بودیم و بیش از ده سال هم‌اتاق و هم‌خرج و هم‌صحبت بودیم. ولی بعدها روزگار ما را به دانشگاه برد و تندباد حوادث آن‌ها را به سیاست و قله‌های رفیع پُست و مقام کشاند و در واقع راه‌مان جدا شد. بااینکه ممکن است من از کرده‌های منسوب به آنان ناراضی باشم – کمااینکه هستم – و با اینکه هیچ رابطه‌ای بین ما وجود ندارد، بااین‌حال اگر خطری آن‌ها را تهدید کند، من نگران می‌شوم و بی‌آنکه بخواهم، یک دلدادگی عاطفی بین ما وجود دارد. شوخی که نیست عمری را با هم گذراندیم” (هستی و مستی، حکیم عمر خیّام نیشابوری به روایت حکیم دکتر دینانی” گفت‌وگوی کریم فیضی با دکتر دینانی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۸، ص۳۶۰).

[۱۴]. حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری (متولد ۱۳۲۲) در مصاحبۀ مورخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۸ با پایگاه اطلاع‌رسانی رهبری با عنوان «آقا مثل عمار بودند»: «ایشان بیشترین رفاقت‌شان در مدرسه، با آقای شیخ‌حسین ابراهیمی دینانی بود؛ كه الآن معروف است به آقای دكتر دینانی. آقاشیخ‌حسین، رفیق خیلی صمیمی آقا بود. چون آن‌موقع خصوصیات اخلاقی آقای ابراهیمی هم خیلی نزدیك به آقا بود. خیلی معاشرتی بود. خیلی آدم خوش‌برخورد و خوش‌ذوقی بود. باز در این قضایا آقا برجستگی داشت. یعنی ذوق و نگاه فرهنگی‌ای كه آقا دارند… مثلاً در مسائل شعر و ادب، ایشان حسابی تسلط داشتند….. آقاشیخ‌حسین هم چنین ذوقیاتی داشت. در بحث فلسفه هم، همان موقع محسوس بود كه آقای ابراهیمی، گرایش حسابی به فلسفه دارند. از شاگردهای آقای طباطبایی بودند. آدم‌های لطیف و عارفی بودند. سنخیت‌شان با آقا بیش از بقیه بود… اما كسی كه بیش از همه به آقا نزدیك بود در مدرسه، آقاشیخ‌حسین بود؛ دكتر دینانی.»

[۱۵]. خاطرات آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، ج۱ ص۱۹۸.

[۱۶]. شرح اسم، ص۸۵.

[۱۷]. پیشین، ۸۴.

[۱۸]. زندگی‌نامه پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری. البته در کتاب شرح اسم (ص۲۲۱) مدت تحصیل ایشان دو سال بیشتر ذکر شده است: «او تا سال ۱۳۴۹ ش همچنان به درس‌آموزی خارج فقه ادامه داد.» گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر رهبری به‌واقع نزدیک‌تر است.

[۱۹]. خاطرات آیت‌الله منتظری، ج۱ ص۲۱۳. تفصیل نحوۀ شکل‌گیری و دستگیری این گروه در کتاب زیر مفصّل‌تر از دیگر منابع آمده است: خاطرات آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، ج۱ ص۲۲۲-۱۹۵.

[۲۰]. خاطرات آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، ج۱ ص۲۱۹.

[۲۱]. علاوه‌بر ترجمه «دمعة و ابتسامة» اثر جبران خلیل جبران که منتشر نشد، ترجمۀ كتابی از محمد قطب، برادر سیدقطب را آغاز کرده بود كه شنید كه سیدصدرالدین بلاغی با نام برهان قرآن آن‌را چاپ و منتشر كرده است؛ بی‌آنكه از نام نویسنده مصری، نشانی روی آن گذاشته باشد. (شرح اسم ص۲۴۳).

[۲۲]. شرح اسم، ص۲۷۱ و ۳۹۶.

[۲۳]. پیشین، ص۲۹۹.

[۲۴]. پیشین، ص۲۱۸، ۳۰۱.

[۲۵]. خاطرات سیدعلی خامنه‌ای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شمارۀ بازیابی ۱۲۲۷، به‌نقل از شرح اسم ص۳۰۰ و ۳۰۱.

[۲۶]. صحیفۀ امام، جلد اول، اجازه‌نامه‌های شرعی وجوهات، شماره ۵۶.

[۲۷]. علی‌القاعده اجازه‌نامۀ فوق چنین مضمونی داشته است: بسم‌اللّه‏ الرحمن الرحیم. الحمدللّه‏ رب‌العالمین، والصلوة والسلام علی محمد و آله الطاهرین، ولعنة‏اللّه‏ علی اعدائهم اجمعین

و بعد، جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقة‏الاسلام آقای حاج‌سیدمحمد نبوی‏‌زاده-دامت‌افاضاته- ازطرف حقیر مجازند در تصدّی امور حسبیه که تصدّی آن در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر – عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف – از مختصّات فقیه جامع‌الشّرائط است «فله‏ التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز جناب ایشان مجازند در دست‌گردان نمودن و امهال به مقدار متعارف و أخذ سهمین مبارکین و صرف نصف از سهم سادات و ثلث از سهم مبارک امام -علیه‌السلام- را در معیشت خودشان و سایر موارد مقرّرۀ شرعیه و ایصال مابقی را نزد اینجانب جهت صرف در حوزه‏‌های مقدسۀ علمیه – صانها اللّه‏ تعالی عن الحدثان.

و اوصیه‌-‌ ایّده‌اللّه‌تعالی‌- بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی والتجنّب عن الهوی والتمسک بعروة الاحتیاط فی‏الدین والدنیا؛ و ارجو منه ان لاینسانی من صالح دعواته؛ والسلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة‏اللّه‏ و برکاته.

به تاریخ بیست‌وهفتم شهر جمادی‏الثانی ۱۳۸۵. روح‏اللّه‏ الموسوی الخمینی.

(صحیفۀ امام جلد اول، اجازه‌نامه‌های شرعی وجوهات).

[۲۸]. شرح اسم، ص ۴۵۹.

[۲۹]. پیشین، ص۴۷۷.

[۳۰]. خبرگان ملت، ص۶۲.

[۳۱] . شرح اسم، ص۳۹۷.

[۳۲]. عبارت پایانی مقاله: «تا اینجا دربارۀ دو کتاب از چهار کتاب اصلی علم رجال، یعنی اختیارالرجال و فهرست شیخ طوسی سخن گفته شد. بدین‌گونه تتمّه این مقال مشتمل است بر معرفی دو کتاب دیگر، یعنی کتاب الرجال یا الابواب تألیف شیخ طوسی و کتاب فهرست معروف به رجال نجاشی تألیف ابوالعباس احمد نجاشی. امید است این تتمّه نیز تکمیل شود.»

[۳۳]. شرح اسم، ص۵۱۳ و ۵۵۲.

[۳۴] . «تدريس را از اوّلين روزهاى طلبگى رسمى، يعنى بلافاصله پس از تمام شدن دوره دبستان شروع كردم. اوّلين تدريس، كتاب امثله يا صرف مير بود كه براى دو شاگرد بزرگ‌سال از منبری‌هاى مشهد شروع كردم و تا سال ۱۳۳۷ شمسى كه در مشهد بودم، كتاب‌هايى از صرف، نحو، معانى، بيان، اصول و فقه را تدريس می‌كردم. در قم هم در كنار درسى كه می‌خواندم، تدريس نيز می‌كردم.» (خبرگان ملت، ج۱ ص۵۱) «او در تدریس کتاب «جواهرالبلاغه» که مدتی در مشهد به جای مطوّل آموزش داده می‌شد تبحّر داشت.» (شرح اسم ص ۶۸)

[۳۵]. شرح اسم، ص۶۸.

[۳۶]. خبرگان ملت، ص۵۲.

[۳۷]. شرح اسم، ص ۴۵۷.

[۳۸]. رهبری فرزانه از نسل کوثر، تدوین پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بهار ۱۳۷۸، ص۸۶، تاریخ مصاحبه ۳۰ بهمن ۱۳۷۲.

[۳۹]. شرح اسم، ص۵۳۷.

[۴۰]. یادنامۀ علّامه امینی، ص۴۱۲ -۳۷۱. این مقاله مستقلاً به‌صورت کتاب منتشر شده است: دفتر فرهنگ نشر اسلامی، تهران، ۱۳۶۹، ۶۲ صفحه.

[۴۱]. دعاوی دیگری درباره اساتید مقام رهبری در کتاب شرح اسم مطرح شده که در سرگذشت خودنوشت آقای خامنه‌ای به چشم نمی‌خورد:

الف. «مدت‌ها (نزدیک یک‌سال) در درس ایشان [آیت‌الله سیدحسن قمی] حاضر شده‌ام». (ص۳۷۳) آیت‌الله قمی از فروردین ۱۳۴۶ تا مهر ۱۳۵۷ به‌مدت ۱۲ سال تبعید بوده است، علی‌القاعده باید این یک‌سال تلمّذ در سال ۱۳۴۴ بوده باشد. آقای خامنه‌ای سال ۱۳۴۵ در تهران زندگی مخفی داشته است!

ب. «حدود يك‌سال نيز در درس اصول آقاي [آیت‌الله سیدمحمد] داماد شركت جست.» (ص۸۲)

ج. «حدود يك‌سال هم در جلسه‌هايي كه آيت‌الله [سیدکاظم] شريعتمداري به درخواست عده‌اي از فضلاء قم در خانه‌اش تشكيل داده بود شركت جست.» (پیشین)

[۴۲]. سرگذشت خودنوشت، خبرگان ملت، ج۱ ص۵۳.

[۴۳]. پیشین، ص۵۴.

[۴۴]. شرح اسم، ص۳۷۳.

[۴۵]. پیشین، ص۸۲.

[۴۶]. سرگذشت و مجموعۀ مکاتبات و اجازات مرحوم آیت‌الله میلانی در کتاب زیر منتشر شده است: علم و جهاد: حیاة آیةالله‌العظمی السیدمحمدهادی الحسینی المیلانی، تألیف السیدمحمدعلی الحسینی المیلانی، مراجعة و اشراف السیدعلی بن السیدعباس الحسینی المیلانی، ۱۴۲۷ ق، قم، لسان‌الصدق، مجلّدان. در این کتاب تنها در دو جا اسم آقای خامنه‌ای به چشم می‌خورد: یکی نام ایشان در فهرست ۱۳۳ نفرۀ شاگردان آیت‌لله میلانی به‌ترتیب حروف الفبا: «۴۶. السیدعلی الخامنئی» (ج۱ ص۱۲۱) دیگری دست‌خط نامۀ ایشان به آیت‌الله میلانی (اعزام مشمولین مشهد و برنامۀ منابر) نامه فاقد تاریخ (۲۴ شعبان) است، از قرائن داخلی آن می‌باید متعلق به سال ۱۳۴۲ باشد. «کتاب من السید القائد الخامنئی الی سماحة السید المیلانی» (ج۲ ص۱۹۴) دربارۀ این نامه بنگرید به شرح اسم (ص۱۶۴- ۱۶۲). جوابی به نامه داده نشده است. در این کتاب کلمه‌ای دربارۀ مقام علمی یا اجتهاد آقای خامنه‌ای به چشم نمی‌خورد.

[۴۷]. شرح اسم، ص۳۶۶.

[۴۸]. پیشین، ص۳۸۷.

[۴۹]. شرح اسم، ص۴۱۴.

[۵۰]. پیشین، ص ۵۰۵-۵۰۴.

[۵۱]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، روایت پایداری: شرح مبارزات آیت‌الله ربانی شیرازی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۷۹، ص۶۶-۶۵.