دو روز قبل دانشجویی با ذکر مشخصات کامل خود درخواست زیر را مطرح کرد:
«بنده در حال تدوین رسالهی دکتری خود با عنوان …… در رشتهی …. در دانشگاه …….. هستم. غرض از مزاحمت کسب اجازه برای استفاده از مقالات و کتابهای جنابعالی است. همانطور که مستحضرید به دلیل شرایط موجود در کشور و ذهنیت بوجود آمده نسبت به استفاده از مقالات و دستاوردهای علمی جنابعالی، ارجاع مستقیم به آثار آن استاد محترم دارای تبعات میباشد. لذا خواهشمندم به بنده اجازه فرمایید بدون ذکر منبع از مقالات و کتابهای شما در رسالهی خود استفاده کنم.» (تهران، ۲۵ دی ۱۳۹۴)
این نخستین ایمیل از این دست نبود. حداقل سه ایمیل دیگر با همین مضمون در یک سال اخیر دریافت کردهام. ایمیل دوم از یک استاد حوزهی علمیه است که تذکر داده برای امور امنیتی از اسم مستعار در ایمیلش استفاده کرده است. وی چنین نوشته:
«این حقیر بسیاری از آراء شما را بدون ذکر اسم شریفتان در چند سال اخیر در درسهای خود در حوزه مطرح کردهام. طلاب خیال میکنند اینها آراء استادشان است، در حالی که چنین نیست. آراء شماست که البته من هم با شما همنظرم. خاطر شریف مستحضر است که اگر اسم قائل را بر زبان بیاورم، از تدریسم جلوگیری شده، امکان ادامهی حضور در حوزهی علمیه را از دست خواهم داد. تماس گرفتم تا استیذان کنم. مبادا مشغول ذمه باشم. حلالم کنید.» (قم، ۷ خرداد ۱۳۹۴)
ایمیل سوم از یکی از اساتید فعلی دانشگاه است که در دوران دانشجوییاش داوطلبانه در کلاسهای دکتری اینجانب شرکت میکرد:
«مقاله پیوست تحت عنوان —— که در —— ماه امسال در مجلهی علمی پزوهشی —— چاپ شده را خدمتتان تقدیم میکنم. ایدهی این مقاله را از کلاسهای دکتری فلسفهی شما گرفتم. نکاتی به آن اضافه کردم، و اکنون که خود استادیار در دانشگاه —— هستم، رسالهی کارشناسی ارشدی تحت راهنمایی اینجانب تحت همان عنوانی که شما مبتکر آن بودید دفاع شد. متاسفانه چنانکه قابل حدس بود، امکان درج نام شما در پاورقی، و تشکر وجود نداشت! و این امر بنده را شرمنده نمود.» (تهران، ۶ آذر ۱۳۹۴)
نویسندگان این ایمیلها افراد متدینی هستند، یکی را خوب میشناسم، دو دیگر هم از قرائن نوشتهشان پیداست که وجدانشان ناراحت بوده که تماس گرفتهاند و کسب اجازهی بعد از استفاده کرده و حلالبودی طلبیدهاند. چون دیدم تعداد این افراد دارد زیاد میشود برآن شدم یادداشتی عمومی بنویسم.
کسی که کار علمی میکند یکی از بالاترین لذاتش ارجاع به آثار اوست، آن هم در رسالهی دکتری یا مقالهی علمی پژوهشی یا کلاس درس حوزهی علمیه. اینکه کسی به هر دلیلی رأی دیگری را بهنام خود جا بزند شرعا و اخلاقا و قانونا مردود است. اگر در مقاله، رساله یا کتاب خود آراء دیگری را به منبع اصلی ارجاع ندهد و به دلیل عدم ارجاع، آراء صاحب مقاله، رساله یا کتاب قلمداد شود مصداق سرقت علمی (plagiarism) است. اینکه نویسنده اجازه بدهد یا ندهد سرقت علمی منتفی نمیشود. در اینسوی دنیا با ابزار پیشرفته متن مقالهای که قرار است در مجلهی علمی پژوهشی منتشر شود، یا رساله ای که قرار است دفاع شود، یا کتابی که قرار است توسط ناشر معتبر دانشگاهی منتشر گردد بررسی میکنند اگر حتی یک پاراگراف رونویسی شده باشد یا رأی کسی بدون منبع و تصریح به صاحب رأی آورده شده باشد با صاحب مقاله یا رساله یا کتاب برخورد سخت صورت میگیرد.
دانشجویی چند سال قبل برای رسالهی دکتریش با من مصاحبه کرد، و با اجازه من مصاحبهی علمی را ضبط کرد و متذکر شد که تنها برای استفاده در رساله است و مطلقا جایی درج نخواهد شد. دو سه سال بعد از دفاعش ایمیلی از او دریافت کردم. رسالهی دکتریش قرار بود بهصورت کتاب منتشر شود. مطلب منقول از مرا در گیومه فرستاده بود و رسما پرسیده بود آیا من اجازه دارم این عبارت را از شما در کتابم نقل کنم. نوشته بود که تنها با اجازهی رسمی و کتبی گوینده امکان انتشار خواهد بود. این مسئله چندین بار دیگر هم برایم اتفاق افتاد.
از طرف دیگر دیدم ایمیلی خصوصی که با دوستی رد و بدل شده بدون اجازهی من برای دیگران فوروارد شده است! اینها مرزهای اخلاق عملی است. دانشجویانی که از من برای نقل عبارتم اجازه رسمی خواستند هیچیک مسلمان و ایرانی نبودند، اما هر سه ایمیلی که درابتدای مطلب نقل کردم از مسلمانان ایرانی است، دوستی هم که ایمیل شخصی را بدون اجازه به دیگران فوروارد کرده مسلمان ایرانی و درسخواندهی فرنگ است. راستی چرا برخی هموطنان و همدینان دانشگاهی ما موازین اخلاقی را بهاین راحتی نقض میکنند؟
حالا اگر فردا یکی یقهی مرا بگیرد که به دلیل فلان مقالهی منتشرشده یا بهمان رسالهی دفاع شده اینها آرای نویسندگان این مقاله و رساله یا فلان استاد حوزه است و تو از آنها سرقت کردهای و ارجاع ندادهای! حالا تا بنده اثبات کنم که اینها رای خودم است و فلان رساله و بهمان مقاله آراء مرا به دلیل مشکل امنیتی که در ذکر نام من پنداشتهاند بدون ذکر مأخذ درج کردهاند، آب از سرم گذشته است.
قضیه به همین موارد پایان نمییابد. از برخی دانشجویانی که در چند سال آخر اقامتم در ایران رسالهی دکتری یا کارشناسی ارشد خود را با راهنمایی اینجانب دفاع کردهاند، مقالاتی از رسالهی دکتری یا پایاننامهی کارشناسی ارشدشان بدون ذکر اسم استاد راهنما در مجلات علمی پژوهشی منتشر شده است. مطابق قانون اینگونه مقالات میباید مشترکا با نام استاد راهنما و دانشجو منتشر شود.
یکی از عوارض منفی استبداد و دیکتاتوری رخت بربستن موازین اخلاقی از جامعه است. استبداد مروج سرقت است، سرقت و اختلاس منحصر به امور مادی نمیشود، اختلاس معنوی و سرقتهای علمی تلختر است.
راستی آیا ارجاع به آراء اینجانب آن هم در امور فلسفی قانونا و رسما ممنوع شده است؟ یا دانشجویان و اساتید صرفا بر اساس برخی حسابگریها از تبعاتی ناخواسته میهراسند؟ هر کدام درست باشد نتیجه فرقی نمیکند. حکومت ولایی موفق شده با ارعاب و فشار مرا از فضای ارجاعات علمی حذف کند. از خرداد ۱۳۸۸ انتشار کتاب، اعم از چاپ اول یا تحدید چاپ کتب قبلی، انتشار مقاله، مصاحبه، و حتی برگزاری سخنرانی مجازی عملا ممنوع شده است. وبسایت شخصی و فیس بوک اینجانب هم از همان تاریخ فیلتر میباشد. سانسوری همهجانبه و چند لایه برای کشتن فکر. آیا حکومت ولایی در این راه موفق خواهد شد؟ قطعا نه!
قرائن نفوذ افکار و آثار اینجانب نیازی به ابراز ندارد. دلیلش همین تخلفات اخلاقی! از این افراد میخواهم یکلحظه خودشان را جای من بگذارند. نسبت بهکسی که دسترنج علمی آنها را بدون ذکر صاحب آن مطرح کرده، و در حقیقت بهخود نسبت داده، چه احساسی خواهند داشت؟ با کلاه شرعی قبح اخلاقی و تخلف قانونی رفع نمیشود. در هر صورت با صراحت اعلام میکنم: نقل آراء اینجانب تنها با ذکر مأخذ آزاد است. نقل رأی با حذف نام قائل و مأخذ اخلاقا، قانونا و شرعا مردود است، و از مصادیق بارز سرقت علمی میباشد.
۲۸ دی۱۳۹۴