انتظار از دین و نواندیشی دینی (۳)

 

با پذیرش وجود أمور غیر دائمی در متن دین و تعالیم دینی البته دامنه دین کوچکتر اما عمیق تر می شود. هیچ تضمینی بر ثبات و ایستایی معرفت انسانی نسبت به دین نیست. امنیت باورهای دینی در دوران تفکر انتقادی با دوران عقاید جزمی تفاوت دارد. امنیت دوران عقاید جزمی یقینا در هم فرو می ریزد و چه بهتر که فرو ریزد! اگر کسی با تعالیم آباء و اجدادی خود با دین راحت تر است دنبال کردن این مباحث ذهنش را مشوش خواهد کرد!

خلاصه بخش اول: رئوس انتظارات آدمی از دین: اول ـ معنی‌ بخشی به‌ زندگی؛ دوم ـ آشنا کردن انسان با امر متعالی، شناخت مبدء؛ سوم ـ آشنا کردن انسان با معاد؛ چهارم ـ آشنائی با غیب و ملکوت؛ پنجم ـ ضمانت اخلاق، به این معنی که گزاره‌های اخلاقی توسط عقل آدمی قابل دست ‌یابی است و تعبدی نیستند؛ ششم ـ آموزش مناسک و عبادات؛ هفتم ـ آموزش شِبه مناسک، در خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، و امور جنسی چه آدابی را رعایت کنیم؟ هشتم – ذکر برخی مثالها و تذکر پاره ای أمور مهم حوزه اجتماعی از قبیل حرمت ربا و کم فروشی، ناپسندی تفرعن، لزوم مشورت. دین نظام سیاسی خاص، و روش سیاسی خاصی را تجویز نکرده است. دین علم اقتصادی بنام اقتصاد اسلامی یا مدیریت اسلامی تجویز نکرده است.

خلاصه بخش دوم: متن دین (کتاب و سنت) و متون تدوین شده توسط عالمان دین منحصر به أمور هشت گانه نیست یعنی أمور متعدد دیگری در آنها هست که در این هشت امر نمی گنجد. این أمور در عصر نزول یا صدر اسلام در زمره أمور دینی بوده اند. بتدریج با پیشرفت عقل و علوم بشری و تجارب انسانی کشف شد که بسیاری از أمور مورد بحث، اموری سکولار و غیر دینی هستند و انسان با اتکا با عقل و دانش و تجربه خود بدون مراجعه به متون یادشده می تواند به أمور مذکور پاسخ دهد، خصوصا پاسخهایی متقن تر از پاسخهای دینی. مشکلات عصر نزول حجاز لزوما مشکلات انسان در تمام زمانها و مکانها نیست، حتی اهم آنها هم نیست، مثالها و الگوهایی برای حل دیگر مشکلات بشری بیشتر نیستند. قرآن به عنوان کلام الله منزل همین است با آیاتی در حد فهم علمی انسان قرن اول هجری در حجاز آغشته به فرهنگ آنها با احکامی متناسب با عقلانیت آن دوران. همه گزاره های دینی در عصر نزول، این چهار ویژگی را دارا بوده اند: مطابق عقلانیت آن دوران عقلائی، عادلانه، اخلاقی و در مقایسه با راه حلهای رقیب کارآمدتر بوده اند. تا زمانی که هر چهار ملاک باقی باشند آن گزاره دینی است. زمانی که برخی یا همه چهار ویژگی یقینا ساقط شد کشف از منسوخ شدن آن گزاره می شود. تفکیک أمور جاودانه و دائمی و ثابت از أمور متغیر، عرضی و منسوخ را عالمان دین (نه منحصرا فقیهان) به عهده دارند.

 

۱۲. آیا با پذیرش وجود أمور غیر دائمی در متن دین و تعالیم دینی عملا قداست دین نفی نشده است؟

قداست سنتی و آباء و اجدادی چرا، اما قداست حقیقی که با مواجهه انتقادی با معرفت دینی محقق می شود، خیر! قداست به حقیقت و معرفت حقیقی امر متعالی اسنت نه به أوهام و خرافات. قداستی که ملازم با امور خردستیز است از أمور وهمی است نه حقیقی.

 

۱۳. آیا با پذیرش وجود أمور غیر دائمی در متن دین و تعالیم دینی عملا دامنه دین کوچک و کوچکتر نمی شود؟ آیا این احتمال ندارد که امری که امروز دینی و از أمور دائمی و ثابت دین پنداشته شده فردا از زمره متغیرات و منسوخات دین قلمداد شود؟ در این صورت امنیت باورهای دینی مخدوش نشده است؟

البته دامنه دین کوچکتر و عمیق تر می شود.  ضمنا این روند به اراده دینداران نیست. سیر پرشتاب گسترش معرفت بشری چنین اقتضای ناگزیری را دارد. این احتمال منتفی نیست که امری که امروز دائمی پنداشته می شود فردا چنین نباشد. این مشکل محدودیت معرفت آدمی است و ارتباطی با حقیقت دین ندارد. ما درمی یابیم که حوزه دین چنین و چنان بوده است. هیچ تضمینی بر ثبات و ایستایی معرفت انسانی نسبت به دین نیست. امنیت باورهای دینی در دوران تفکر انتقادی با دوران عقاید جزمی تفاوت دارد. امنیت دوران عقاید جزمی یقینا در هم فرو میریزد و چه بهتر که فرو ریزد! اگر کسی با تعالیم آباء و اجدادی خود با دین راحت تر است دنبال کردن این مباحث ذهنش را مشوش خواهد کرد!

 

۱۴. در اختلاف نظر متخصصان و دین شناسان چه باید کرد؟ عده ای می گویند فلان امر از أمور دائمی و جاودانه دینی است و عده ای دیگر برعکس همان امر را از أمور متغیر و منسوخ دینی می دانند. آیا این اختلاف نظر به تشتت و تشویش خاطر دینداران و هرج و مرج منجر نمی شود؟

همان روشی که در دیگر اختلافهای علمی اتخاذ می کنیم بی کم و کاست باید در پیش گرفت! قول قوی تر در نقد و بررسی های علمی بر کرسی خواهد نشست. تشویش خاطر ناشی از کم اطلاعی یا بی اطلاعی از موازین علمی است. اطلاع اندکی از ماهیت وحشی علم از جمله علوم دینی رافع تشویش خاطر خواهد بود. این تشویش خاطر از نشانه های عارضه رویکرد جزمی به دین است. اگر جزمیت را به کناری بگذاریم و با تفکر انتقادی مانوس و جلیس شویم به طمأنینه و امنیت فکری جدیدی دست می یابیم. در هر صورت برای هجرت از جزمیت به تفکر انتقادی چاره ای جز تحمل درد زایمان طمأنینه جدید نیست.

 

۱۵. آیا تفکیک متن دین به گزاره های ثابت و متغیر نوعی انفعال در برابر تجددگرایی و غربزدگی نیست؟ چرا نباید روش سنتی دینداری  دین پژوهی را تداوم بخشید؟

این پرسش را به عبارات دیگری هم می توان ادا کرد: آیا عدم تفکیک دین به گزاره های ثابت و متغیر نوعی انفعال و تحجر و جمود در درجازدن در اندیشه قبایلی حجاز قرون ماضی نیست؟! بین پذیرش عقلانیت جدید که دستاورد عقل نقاد و تجربه بشری در طول قرون در سرزمینهای مختلف است و هیچ تعلقی هم به آخرین سرزمینی که این عقلانیت و تجربه در آن به بار نشسته است با روش و منش انسان غربی باید به دقت تفکیک کرد. انکار و نفی امر اول نشانه تحجر و جهالت و جمود و بی خبری از موازین علمی و عقلی است. انفعال در مقابل دومی یعنی غربزدگی و خودباختگی که امر مذمومی است. من از مدافعان اخذ معارف جدید بشری یعنی امر اول و همزمان از مبارزان و منتقدان امر دوم یعنی خودباختگی به غرب و غربزدگی هستم.

اگر کسی هر چه در غرب است را دربست و بی چون و چرا و کورکورانه می پذیرد و به قبله غرب سجده می کند شایسته سرزنش است. اما اگر کسی آگاهانه دستاوردهای عقلانیت و معارف و تجربه جدید بشری که از چند قرن قبل مهد آن غرب بوده را مورد بررسی قرار داده و جواهر آن را اخذ می کند این شیوه نه تنها مذموم نیست بلکه شایسته تقدیر و تشکر است. تعالیم دین و مذهب ما روش اخذ امر صحیح بدون توجه به قائل آن را توصیه می کند. دعوت قرآن کریم به تعقل معنایی جز تایید نتیجه تعقل مضبوط نیست. جایگاه رفیع اولوالالباب یعنی تقدیر از روش عقلانی.

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّـهُ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (زمر ۱۷-۱۸؛ ترجمه: پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.)

المَسيحُ (ع): خُذوا الحَقَ مِن أهلِ الباطِلِ، ولا تأخُذوا الباطِلَ مِن أهلِ الحَقِّ ، كونوا نُقّادَ الكَلام (المحاسن، ج۱ ص ۳۵۹ ح ۷۶۹ ؛ ترجمه: حق را از اهل باطل بدست آورید، اما باطل را از اهل حق نپذیرید، نقاد کلام باشید)

 امام علی (ع): خُذِ الْحِكْمَةَ اَنّى كانَتْ، فَاِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فى صَدْرِ الْمُنافِقِ فَتَلَجْلَجُ فى صَدْرِهِ حَتّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ اِلى صَواحِبِها فى صَدْرِ الْمُؤْمِنِ. (نهج البلاغه، حکمت شماره ۷۹؛ ترجمه حكمت را هر جا هست فرا گيريد، كه حكمت در سينه منافق هم هست، در آنجا قرار نمى گيرد تا بيرون آيد و در سينه مـؤمن بـا ديگـر يـارانـش آرام گيـرد.) الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ اَهْلِ النِّفاقِ (نهج البلاغه حکمت ۸۰؛ ترجمه: حكمت گمشده مؤمن است، پس حكمت را فراگير گرچه از اهل نفاق باشد)

اگر کسی با روش دینداری سنتی خوش است و دانش و عقلانیت جدید او را قلقلک نداده است، با همان روش موروث سنتی حال کند! و ذهن خود را مشوش نکند.

 

۱۶. در مقابل تفکر سنتی چه رویکردهایی در حوزه دین پژوهی معاصر مطرح است؟ وجه ممیزه نظریه اجتهاد در مبانی و أصول (تفکیک ثوابت هشت گانه از متغیرات و منسوخات)  چیست؟

تفکر سنتی هنوز عقلانیت و علم و تجربه معاصر بشری را لمس نکرده و خوابهای خوش می بیند! در میان نواندیشان ایرانی معاصر حداقل دو رویکرد دیگر قابل شناسایی است. در هر دو مشکل زمان مند بودن متن دین (مشخصا قرآن کریم) را کاملا پذیرفته بعلاوه با الهی دانستن قرآن مشکل را لاینحل پنداشته اند، لذا با نفی کلام الله بودن قرآن کوشیده اند با انتساب آن به کلام محمد که «بشر مثلکم» است به دو شیوه متفاوت اما با نتیجه مشابه راه حلی پیدا کنند.

رویکرد نخست (نظر جناب آقای محمد مجتهد شبستری): قرآن نه تنها در لفظ و معنی کلام خداوند نیست، بلکه أصلا کلام خداوند ممتنع است، مصحف تفسیر نبوی از جهان است. بنابراین متن قرآن نهایتا تفسیر محمد بن عبدالله از مواجهه با امر قدسی است. اگر خطایی در این متن است به تفسیر بشری محمد بازمی گردد و ساحت ربوبی مبرا از خطاست.

رویکرد دوم (نظر جناب آقای عبدالکریم سروش): قرآن و وحی تابع شخصیت محمد بن عبدالله است و با فراز و فرود شخصیت او شکل گرفته است. محمد مولد فعال وحی بوده نه گیرنده منفعل آن. از آن بالاتر آنچه ما به عنوان وحی و قرآن می شناسیم تاویل رؤیای رسولانه است. یعنی محمد بن عبدالله تجاربی در عالم رؤیا داشته است. مجموعه رؤیاهایی که دیده است نامش قرآن است. نظم پریشان و زمان پریشی و مشکلات علمی و حقوقی در متن قرآن اگر چه در عالم بیداری لاینحل است اما چون در عالم خواب رخ داده قابل تاویل و تعبیر است. برای تعبیر خوابهای رسولانه محمد باید به معبران خواب (نه مفسران متن) مراجعه کرد. (بنگرید به تأملی درباره وحی: نقد نظریه رؤیاپنداری وحی)

در هیچیک از این دورویکرد مشکلات فراروی مسلمان معاصر حل نشده است. برعکس متن دین یعنی قرآن مجید منحل شده یا به تفسیر محمد از جهان یا تعبیر خوابهای او.

رویکرد اجتهاد در مبانی و أصول (تفکیک ثوابت هشت گانه از متغیرات و منسوخات) بر هر دو رویکرد امتیازاتی دارد: أولا در آن قرآن کلام خداوند است در لفظ و معنی. ثانیا محمد بن عبدالله رسول خداوند و تابع وحی الهی است نه برعکس. ثالثا مشکلات فراروی مسلمان معاصر را با ۱) تفکیک متغیرات از ثوابت در متن دین، ۲) نسخ موقت (نه نسخ دائم) عقلی حکم (و نه نسخ تلاوت) برخی آیات با چهار میزان مشخص (عقلانیت، عدالت، اخلاق و کارائی برتر)، ۳) سپردن تکلیف موارد منسوخ به عقل جمعی بشر بدون انتساب به دین، و ۴) تعمیق امور ثابت و جاودانه دین قابل حل می داند. واضح است که این اجمال نیاز به تفصیل دارد.

 

از هشت امر شمرده شده به عنوان انتظار از دین در چهار امر نخست بحثی نیست، اما چهار امر آخر یعنی أمور پنجم تا هشتم نیازمند توضیح بیشتر است. ضمانت اخلاق، مناسک و شبه مناسک و ذکر برخی مثالها و تذکر پاره ای أمور مهم حوزه اجتماعی. سوالات بعدی ناظر به چهار امر اخیر است:

۱۷. آیا اخلاق را امری عقلی دانستن و دین را تنها ضامن اخلاق اعلام کردن سپرانداختن دربرابر اخلاق سکولار نیست؟ آیا اخلاق دینی هیچ رجحانی بر اخلاق سکولار ندارد؟

اخلاق امری عقلی و سکولار است. أمور اخلاقی در نقل (کتاب و سنت) ارشاد به حکم عقل است. بدون وحی و ایمان به خدا و پیامبر هم فضایلی از قبیل راستگویی و امانتداری و دفاع از حق پسندیده و رذایلی از قبیل دروغگویی، خیانت در امانت و ظلم ناپسند و مذموم است. نقلی یا دینی دانستن اخلاق امری خلاف تحقیق و کاملا نادرست است. اما برای غالب انسانها عقل عملی ضامن لازم و کافی پایبندی به اخلاق نیست. دین و باور به مبدء و معاد بزرگترین ضامن اخلاق است. براین أساس اخلاق دینی بر اخلاق سکولار رجحان دارد، زیرا در اخلاق سکولار فعل اخلاقی ضامنی جز عقل ندارد. در حالی که در اخلاق دینی فعل اخلاقی دو ضامن دارد عقل و وحی یا عقل و دین.

 

۱۸. بدون اخلاق دینی تکلیف مبارزه با ظلم و قیام امام حسین و اعتراض به وضع موجود به عنوان رکن تشیع چه می شود؟ 

اخلاق دینی و فریضه مبارزه با ظلم و اعتراض به نارسائیهای موجود به قوت تمام به عنوان رکن تشیع سرجای خودش باقی می ماند. هرچند مبارزه با ظلم در دیگر مذاهب وادیان و آئین ها هم جاری است و اختصاصی به این آئین ندارد. روش عملی راقم این سطور شاهد وفاداری به این سنت باارزش اخلاقی تشیع است.  

 

۱۹. چه تضمینی وجود دارد که با همین ملاکهایی که بسیاری از معاملات منسوخ شدند، عبادات و مناسک و شبه مناسک هم منسوخ نشوند؟ أصلا این رویکرد چیزی برای دینداری باقی می گذارد؟!

هر جا این میزانهای چهارگانه یعنی عقلانیت، عدالت، اخلاق و کارائی برتر قابل تطبیق بود، جریان نسخ موقت عقلی به راه می افتد. اما در عبادات اکثر این موازین یا همه آنها جریان ندارند. اینکه نماز را اینگونه پنج بار در شبانه روز با قیام و قعود و رکوع و سجود بجا آوریم با عقلانیت و عدالت و اخلاق چه تعارضی دارد؟ آیا اصولا عقل در حوزه شکل عبادت ورودی دارد؟ آیا اینکه از طلوع فجر تا غروب آفتاب در یک ماه خاص به شرط عدم عذر روزه بگیریم و یک بار در عمر مناسک خاصی را در ماه ذیحجه در مکانهای خاصی در مکه بجا آوریم یا مقدار مشخصی از درآمد سالیانه خود را به مصارفی از جمله کمک به نیازمندان برسانیم چگونه ممکن است با عقلانیت، عدالت و اخلاق متعارض شود؟ در حد فهم من حوزه عبادات از موازین فوق بیرون است. اما کارایی برتر وقتی قابل تحقق است که این امور تحت عقلانیت بشری قرار گرفته باشد. بنابراین با موازین چهارگانه نمی توان سراغ عبادات رفت.

اما معنای این تحلیل این نیست که عبادات مشمول اجتهاد و خصوصا اجتهاد در مبانی و اصول نمی شوند. طهارت ذاتی انسان، امکان تطهیر مخرج بول با غیر آب، طهارت سگ، سفر شرعی در نماز و روزه، روزه در مناطق بالاتر از ۴۳ درجه، قربانی خارج از منی، عدم انحصار زکات در موارد نُه‌گانه و وجوب زکات در درآمد مازاد بر احتیاج، نسخ حکم موقت خمس ارباح مکاسب مواردی از نتایج نواندیشی در حوزه عبادات است.

اما اینکه چیزی برای دینداری باقی ماند، بله آن هشت امر باقی می ماند با ژرفای فراوان. نگران نباشید. حوزه دین همین هشت امر است و اگر خارج از این أمور چیزی منتفی شود از دیانت دین چیزی کاسته نمی شود.

 

۲۰. بدون تبیین ایدئولوژیک دین و تأسیس حکومت مستضعفان و شیعه یک حزب تمام آیا دین بی محتوا نشده است؟ مگر نه این است که اسلام بالذات ایدئولوژیک است؟

تبیین ایدئولوژیک دین و تاسیس حکومت مستضعفان و شیعه یک حزب تمام میراث زنده یاد علی شریعتی است که حتی پیروان او نیز امروز می کوشند قرائت دیگری از وی را تبلیغ کنند و از تبیین ایدئولوژیک دین فاصله گرفته اند. تبیین ایدئولوژیک در دوران نهضت فوایدی دارد ، اما در دوران نظام وبال گردن می شود که قابل لمس است. در حد فهم من اسلام بالذات ایدئولوژیک نیست و تبیین ایدئولوژیک مضرات فراوان دارد.

 

سخنرانی مجازی به دعوت جمعی از دانشجویان ایرانی خارج از کشور

یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۷ آگوست ۲۰۱۷

 

دریافت فایل صوتی سخنرانی

 

دریافت فایل صوتی پرسش و پاسخ