پیام تسلیت جمعی از فعالین حوزه فرهنگی و اجتماعی بهمناسبت درگذشت مظلومانه استاد رضا بابایی
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم انا الیه راجعون
که همچو نیلوفر برو زین طرف جو
همچو مستسقی حریص و مرگجو (مولوی)
شادروان استاد رضا بابایی (ره) نویسنده، اندیشمند توانا، درد آشنا، دیندار آزادیخواه و عدالت خواه و مولوی شناس متعهد، پس از مدتها دست و پنجه نرم کردن با سرطان، سرانجام سحرگاه دوشنبه ۱۸ فروردین به بارگاه حضرت حق جل و علا پر کشید که گویی «مرگ او آبست و او جویای آب». وی سالهای عمر با برکت خود را در راستای آگاهیبخشی و اعتلای فرهنگ میهن سپری کرد.
در این روزهای کرونایی که مرگها و سوگهای غریبانه را ناگزیر کرده و اندوهمان را اندوهبارتر میکند، به خانواده گرامی و بازماندگانش تسلیت گفته و خود را در غمشان شریک میدانیم. برای روح بلندش، آمرزش و حشر با اولیاءالله و شادی غرقه در رحمت الهی را مسألت داریم.
۱۹ / ۱ / ۱۳۹۹
***
عمری اگر باشد …
عمری اگر باشد، پس از این هیچ فضیلتی را هم پايه ى مهربانی با آدمیزادگان نمی شمُرم.
عمری اگر باشد، کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میخوانم و مى شنوم.
عمری اگر باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستندگان میشمرم، نه طلبکار.
عمری اگر باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگ تر قربانی نمی سازم.
عمری اگر باشد، دیگر با دو گروه بحث و گفت و گو نمیکنم: آنان که از عقیده ى خویش منفعت میبرند و آنان که از اندیشه ى خویش پیشه ساختهاند.
عمری اگر باشد، عدالت را فدای عقیده، آرزو را فدای مصلحت، و عمر را در پای خوردنیها و پوشیدنیها قربانى نمیکنم.
عمری اگر باشد، چندان در خطا و کوتاهیهای دیگران نمینگرم که روسیاهی خود را نبینم.
عمری اگر باشد، از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دوخته است.
عمری اگر باشد، هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمرم.
عمری اگر باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
عمری اگر باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گُلی را میبویم، هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید به دل راه میدهم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن؟
عمری اگر باشد، سیاستمداران را از دو حال بیرون نمیدانم: آنان که دروغ را به راست میآرایند و آنان که راست را به دروغ میآلایند.
عمری اگر باشد، همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم.
عمری اگر باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهنسال میسپارم.
عمری اگر باشد، از هر عقیدهای میگریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.
عمری اگر باشد، در جنگلهای بیشتری گم میشوم؛ از کوههای بیشتری بالا میروم؛ ساعتهای بیشتری به امواج دریا خیره میشوم؛ دانههای بیشتری در زمین میکارم و زبالههای بیشتری از روی زمین برمیدارم.
عمری اگر باشد، کمتر غم نان میخورم و بیشتر غم جان میپرورم.
عمری اگر باشد، دیگر هیچ گنجی را باور نمیکنم جز گنج گهربار کوشش و مرارت را.
عمری اگرباشد، برای خشنودی منتظر رويدادهاى خوشایند نمینشینم.
عمری اگر باشد، خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت در شأنِ او نیست.
عمری اگر باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم.
رضا بابایی (١٣٩٩-١٣٤٣)