مسئله‌ دعا

مسئله دعا

بحثی در کارکردِ دعا و معنای مستجاب شدن آن

با اینکه خدا در قرآن گفته دعایتان را اجابت می کنم، چرا بسیاری از دعاهایمان مستجاب نمی شود؟ آیا وعده استجابت دعا تعارف است، یا در این قضیه خدا کاره‌ای نیست، یا احیانا به غیبت رفته است؟! معنای مستجاب شدن دعا چیست؟ برای اینکه دعایمان مستجاب شود چه باید بکنیم؟ دعا به چه میزان ممکن است روال طبیعی أمور را تغییر دهد؟ پاسخ به این‌گونه پرسشها را در پنج جا می توان سراغ گرفت: قرآن کریم و تفاسیرش؛ احادیث پیامبر، اهل بیت و شروح آنها؛ اخلاق؛ عرفان؛ و فلسفه.

به این چهار گزاره توجه کنید:

أول. از مؤمنان خواسته شده است که همه حاجات خود را – خصوصا حاجاتی که موفق به انجامش نیستند – از خدا با إصرار بخواهند، در عین این‌که از هر کوشش انسانی هم فروگذار نکنند.

دوم. خدا وعده داده حتما دعاهای بندگانش را اجابت و گرفتاری‌های آنها را رفع می کند.

سوم. بندگان باید به اجابت دعاهایشان از طرف خداوند یقین داشته باشند.

چهارم. برخی أمور بشری بدون دعا رخ نمی دهد، یعنی برای وقوع آنها دعای انسان ضروری است.

اما دعا آدابی دارد و اجابت خداوند هم شرایطی. اگر آداب دعا رعایت نشود طبیعی است که اجابتی در کار نیست. آن گاه جاهلانه خدا را متهم می کنیم که در وعده اجابت دعا تعارف کرده یا أصلا کاره ای نیست، یا مدیریت دنیا از دستش در رفته، یا شر همه جا را گرفته، یا خدا غایب است، به خدای غایب هم امیدی نیست!

قواعد استجابت دعا

با تامل در تعالیم اسلامی حداقل پنج قاعده در مورد کارکرد دعا و چگونگی استجابت آن قابل استخراج است:

قاعده اول: اخلاص در دعا

مؤمن خالصانه حاجت خود را فقط از خدا بخواهد، و احدی را در تقاضای خود جز خدا منظور نکرده باشد. خلوص دعا به سازگاری زبان و قلب، و بی شائبه بودن قلب آدمی است. قلبا خالصانه خدا را بخواند. به ناتوانی و فقر ذاتی خود باور داشته باشد. در دعای خود یقین داشته باشد که خدا صدایش را می شنود، از دلش بهتر از خودش خبر دارد، توان برآوردن حاجت او را دارد، و حاجتش را حتما و یقینا برآورده می کند.

قاعده دوم: نفع حقیقی حاجت

أولا حاجت امری معقول باشد، محال عقلی نباشد، یعنی امکان عقلی داشته باشد. ثانیا آن حاجت «حقیقتا» به نفع درازمدت آدمی باشد، نه توهما و اینکه موقتا نافع و در درازمدت به ضرر او باشد. فراوان اتفاق افتاده چیزی را با إصرار خواسته ایم که به ضرر ما بوده است. انتظار نداشته باشیم که خدواند چنین حاجات حقیقتا مضرّی را اجابت کند. فراموش نکنیم  که ما از بسیاری از آنچه به نفعمان یا به ضررمان است اطلاع نداریم. خدا نفع و ضرر ما را بهتر از خودمان می داند. دانش ما از جهان و خودمان بسیار ناچیز است.

قاعده سوم: سه گونه استجابت دعاها

در حاجات عقلی نافع، زمان استجابت سه گونه است: فوری، با تاخیر در دنیا، در آخرت. این‌که وقت اجابت دعا چه زمانی است یا به زبان دقیق‌تر چه زمانی اجابت دعا بیشترین نفع حقیقی را برای دعا کننده دارد کسی تصمیم می گیرد که عالم بر هر چیزی و خیرخواه مطلق است. ما با علم اندکمان کجا می توانیم چنین جزئیاتی را تشخیص دهیم.

قاعده چهارم: عدم نقض سلسله أسباب و مسببات

اجابت دعا از سوی خداوند نقض سلسله أسباب و مسببات یا سنن الهی نیست. اما این سلسله سبب و مسبب منحصر به علل و معلولات مکشوف بر آدمی نیست. چه بسا اجابت دعا از طریقی خارج از سلسله علل و معلولات عادی صورت گیرد. شفای بیماری که علم پزشکی بیماریش را لاعلاج تشخیص داده، یا فرزندآوری زن یا مردی که پزشکی آنها را نازا اعلام کرده، معنایش نقض قوانین حاکم بر بدن انسان نیست. بر همین منوال در کلیه معجزات سنن الهی و قوانین حاکم بر جهان نقض نشده است، یعنی رعایت دقیق سنن الهی (سلسله أسباب و مسببات واقعی) اما أسباب و مسبباتی که در زمان وقوع بر دانش بشری مکشوف نبوده اند. اگر جهول و عجول نباشیم، دیر یا زود شاهد استجابت دعاهای خود خواهیم بود.

قاعده پنجم: ضرورت دعا برای دستیابی به برخی حاجات

دعا برای دستیابی به برخی حاجات ضروری است، به این معنی که بدون دعا این قبیل حاجات برآورده نمی‌شود. به عبارت دیگر در نظام قضا و قدر الهی تحقق این أمور متوقف بر تقاضای آدمی است به نحوی که دعا از اجزای سبب وجودی این أمور است. أمور عالم بر دو دسته است. دسته اول: خداوند این أمور را با تقاضای وجودی مخلوقاتش محقق می کند و اختیار مخلوق در آن نقشی ندارد. دسته دوم: اموری که دعای آگاهانه و با اختیار آدمی در آنها نقش دارد. این دسته از حاجات بدون دعای مصرّانه آدمی محقق نمی شوند.

هر یک از پنج قاعده نیاز به شرح و بسط دارد. در این مجال به بحثی اجمالی درباره ادله نقلی و عقلی آنها می پردازم.

ادله نقلی و عقلی قواعد استجابت دعا   

مرادم از ادله نقلی محکمات آیات قرآن کریم و غرر روایات معتبر رسول خدا و ائمه هدی است. مقصودم از ادله عقلی دلایلی است که در فلسفه اسلامی بر ضرورت دعا و شرایط اجابت آن اقامه شده است. متناسب با قواعد پنج‌گانه ادله را نیز در ضمن پنج دسته به شرح ذیل دسته بندی می کنم.

دسته اول ادله

در این دسته غرر آیاتی که مستند قاعده اول است را ارائه کرده اهم آنها را شرح و تفسیر می کنم:

الف. وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (۲:۱۸۶)

۱) و هنگامی که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، [بگو:] من نزدیکم. ۲) دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم، ۳) پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند [و به مقصد برسند]

این صمیمی‌ترین آیه قران است: خدا در آن هفت بار از خود با «ضمیر متکلم وحده: من» یادکرده است. تکیه آیه بر رابطه پروردگار و بنده است. خدا بنده اش را تنها نمی گذارد. بنده بی‌کس نیست، خدا را دارد، و این نهایت امیدواری و رجا برای بنده است. هیچ واسطه ای هم بین خدا و انسان لازم نیست: من و بنده ام، رابطه کاملا مستقیم. دعا مطالبه کسی است که ناقص و فقیر است از کامل و غنی برای رفع نقصان و فقر. ماسوای خداوند مِلک او و تحت مُلک (سلطنت) او هستند. مالکیت و ملوکیت خدواند حقیقی است نه اعتباری، مطلق است نه مقید. خداوند قادر مطلق، عالم مطلق، حکیم علی الاطلاق و خیرخواه مطلق است. هیچ امری در جهان اتفاق نمی افتد که از علم او مخفی باشد یا خارج از شمول قدرت او باشد یا از دائره خیرخواهی او بیرون باشد.

ب. تکیه بر قریب بودن خداوند به بندگانش در آیه اتفاقی نیست: إنّی قریب (۲:۱۸۶)، ونحن اقرب الیه منکم ولکن لاتُبصِرون (۵۶:۸۵) (ما از شما [مدعیان] به او [انسان] نزدیک تریم، ولی نمی بینید)، ونحن اقرب الیه من حبل الورید (۵۰:۱۶) (ما به او [انسان] از رگ گردنش نزدیک‌تریم)، انّ الله یحوُل بین المرء وقلبه (۸:۲۴) (خدا میان انسان و قلب او حائل می شود). هر بنده ای مطلقا به خداوند نزدیک است و خدا به آدمی از هر کسی نزدیک تر است.

پ. این مالکیت و ملوکیت خیرخواهانه است و باعث می شود که خدا دعاهای بندگانش را اجابت کند هرگاه به خیر بنده باشد. این موضع اسلام در مقابل دو موضع دیگر است: یهودیان که می پندارند که بعد از خلقت جهان زمام از کف خداوند خارج شد و اجابت دعا معنی ندارد چرا که خدا توان تصرف در جهان را ندارد! قدریه هم می پندارند که خدا در أفعال بندگان قدرتی ندارد. موضع اسلام در این آیه خلاصه شده است: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید (۳۵:۱۵) (ای مردم شما نیازمند به خدائید. تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.) در مقام دعا باید با تمام وجودمان درک کنیم که نیازمند و فقیر ذاتی به خداوند هستیم و او غنی و بی نیاز مطلق است.

ت. بنا به تفسیر المیزان، آیه دعا علاوه بر اعلام اجابت دعا مشتمل بر علل آن نیز هست. چون دعاکننده بنده خداوند است موجب قرب او به خدا می شود و قرب به خداوند موجب اجابت مطلق دعای آدمی است. هر دعایی را خداوند اجابت می کند، البته خدا در همین آیه دو قید به دعا زده است: قید اول بنده بطلبد و دعا کند (دعوة الداع)، قید دوم (اذا دعانِ = دعانی) وقتی از من بخواهد. این قید مجازی نیست. یعنی وقتی دعاکننده حقیقتا به حسب علم فطری خدا را بخواند. وقتی زبان او گویای خواسته فطری قلب او باشد. مدار دعا لقلقه زبان نیست، صدای حقیقی قلب است.

ث. از جمله آیات روشن دعای وجودی کائنات این دو آیه است: «وآتاکم من کلّ ما سألتموه وإن تَعُدُّوا نعمةَ الله لاتُحصوُها إنّ الانسان لظَلوم کَفّار» (۱۴:۳۴) (و از هرچیزی که از او خواستید به شما داد، و اگر نعمتهای خدا را بشمارید هرگز آنها را شماره نتوانید کرد. انسان ستمگر و ناسپاس است) اما ما انبوه نعمتهای الهی را با زبان ظاهر نطلبیده ایم، بلکه با زبان باطن یعنی لسان فقر و استحقاق فطری وجودی طلبیده ایم. بر همین منوال خداوند فرموده است: یسأله من فی السموات والأرض کلُّ یوم هو فی شأن (۵۵:۲۹) (تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا می کنند و او هر روز در شأن و کاری است) پس این دعا و تقاضا و طلب به زبان باطنی فطری و وجودی است.

ج. این قاعده است: اجابت سوال و دعا و تقاضای فطری از خداوند تخطی بردار نیست. دعا و تقاضایی که مستجاب نمی شود یکی یا هر دو این شرایط را فاقد است: دعوة الداع اذا دعانِ. اگر دعاکننده چیزی را بطلبد که نشدنی است (محال عقلی)، یا اگر حقیقت امر بر او آشکارشود آن دعا را نمی کرد (عدم نفع حقیقی حاجت)، در چنین مواردی دعایش مستجاب نمی شود (در دسته دوم مستندات این قاعده ارائه می شود). یا اینکه اگر در دعا مشکلی نیست، اما از خدا به تنهایی نخواسته و قلبش متوجه أسباب عادی یا موهوم است دعا خالصانه نیست، چرا که او حقیقتا از خدا نخواسته است. خدایی که شریک ندارد البته دعا را اجابت می کند. اینگونه دعا خالصانه نیست تا اجابت شود.

چ. از جمله مستندات دیگراین قاعده آیات ذیل است: قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّـهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ (۶:۴۰-۴۱) (بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا (برای حل مشکلات خود،) غیر خدا را می‌خوانید اگر راست می‌گویید؟!» (نه،) بلکه تنها او را می‌خوانید! و او اگر بخواهد، مشکلی را که بخاطر آن او را خوانده‌اید، برطرف می‌سازد؛ و آنچه را (امروز) همتای خدا قرارمی‌دهید، (در آن روز) فراموش خواهید کرد.)

قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَـٰذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ قُلِ اللَّـهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ (۶:۶۲-۶۳) بگو: «چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا رهایی می‌بخشد؟ در حالی که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانی می‌خوانید؛ (و می‌گویید:) اگر از این (خطرات و ظلمتها) ما را رهایی می‌بخشد، از شکرگزاران خواهیم بود.» بگو: «خداوند شما را از اینها، و از هر مشکل و ناراحتی، نجات می‌دهد؛ باز هم شما برای او شریک قرار می‌دهید! (و راه کفر می‌پویید.)»

بر أساس این آیات انسان به شکل غریزی سوال فطری می کند. اما در حالت رفاه و آسانی شرک می ورزد و سراغ خدای واحد نمی رود، امر بر او ملتبس می شود می پندارد خدا را نخوانده است و از او چیزی نخواسته است. اما در زمان سختی که أسباب از تاثیر ساقط شده اند و شرکا و شفعا از کار افتاده اند تازه می فهمد که کسی جز خدا برآورنده حاجاتش نیست، پس به توحید فطری برمی گردد و اسباب از یادش می روند. رویش را به خدا می کند و گرفتاریش مرتفع می شود و حاجتش مرتفع می گردد. باز تا به راحتی و آسانی رسید باز به شرک و نسیان برمی گردد.

ح. وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (۴۰:۶۰) پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می‌ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می‌شوند!» آیه به دعا دعوت می کند و وعده اجابت می دهد. دعا را عبادت خوانده. عبادت یعنی دعا. اصل عبادت دعاست. این آیه بعد از آیه ۱۸۶ سوره بقره در زمره آیات کلید و صمیمی دعاست. اگر مرا بخوانید (و همه نکته در همین است: اگر مرا بخوانید) من اجابت می کنم. پس اگر دعا اجابت نشد یک احتمالش این است که او را نخوانده اید و به زبان دقیق تر غیر او هم در دعای ما دخیل بوده است. یعنی دعا خالصانه نبوده است.

خ. از جمله مستندات اخلاص در دعا آیات ذیل است: فادعوا الله مخلِصین له الدین (۴۰:۱۴) (تنها خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید)؛ وادعوه خَوفا وطمَعا ان رحمة الله قریب من المحسنین (۷:۵۶) (او را با بیم و امید بخوانید، رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است)؛ ویدعوننا رَغَبا ورَهَبا وکانوا لنا خاشعین (۲۱:۹۰) ([زکریا و همسرش و فرزندش یحیی] ما را در حال بیم و امید می خواندند، و پیوسته برای ما خاشع بودند)؛ اُدعُوا ربُّکُم تضرّعا و خُفیَة انه لایُحِبّ المُعتَدین (۷:۵۵) (پروردگار خود را (آشکارا) از روی تضرع و پنهانی بخوانید، خدا متجاوزان را دوست نمی دارد)؛ اذ نادی ربَّه نداءا خفیّا … ولم أکن بدعائک ربّ شقیّا (۱۹:۳-۴) (در آن هنگام که [زکریا] پروردگارش را درخلوت گاه پنهان خواند … و من هرگز از اجابت دعای تو محروم نبوده ام).

ویستجیب الذین آمنوا وعملوالصالحات ویزیدهم من فضله (۴۲:۲۶) (و درخواست کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده اند می پذیرد و از فضل خود بر آنها می افزاید) و دیگر آیات مناسب که مشتمل بر ارکان دعا و آداب دعاکننده است و عمده آنها اخلاص در دعا از محضر خداوند است. شرط اصلی این است که زبان و قلب کاملا هماهنگ باشند، آدمی حقیقتا از هر سببی جز خداوند منقطع شده باشد و به خدا متعلق گشته باشد. به این أمور ملحق می شود خوف، طمع، رغبت، ترس، خشوع، تضرع، إصرار، ذکر، عمل صالح، ایمان، ادب حضور که در این آیات بود و دیگرنکاتی که در روایات معتبر آمده است. ایمان به اینکه خدا دعایتان را اجابت می کند و یقین به اینکه قریب است.

د. أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ (۲۷:۶۲) (یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد، و شما را خلفای زمین قرارمی‌دهد؛ آیا معبودی با خداست؟ کمتر متذکّر می‌شوید) با این دعا آشنائیم. وقتی در دام بلا گرفتاری و هیچ گریزگاهی نداری مضطری. در چنین شرایط سختی دعا آخرین راه رفع مشکل است. گرفتاران قدررهنمود این آیه را می دانند. مضطر دل شکسته دارد و به وصول به مقام فقر نزدیک است البته اگر بعد از رفع مشکل فراموشش نشود!

این دسته از ادله را با دو حدیث معتبر از رسول خدا (ص) به پایان می برم: الدعاء سلاح المؤمن (دعا سلاح مؤمن است). این روایت را فریقین با اسناد مختلف از رسول خدا روایت کرده اند از جمله کلینی در کافی (۲:۴۶۸ ح۱). ادعوا الله و انتم موقنون بالاجابة (خدا را بخوانید در حالی که به اجابت یقین دارید). (عدة الداعی ونجاح الساعی، ابن فهد حلی، ۱:۱۴۴). بیان دیگر این روایت: ادعوا الله و انتم موقنون بالاجابة، واعلموا ان الله سبحانه لایستجیب دعاء من قلب غافل (سنن ترمذی، ۱۳:۲۲) (خدا را بخوانید در حالی که به اجابت یقین دارید و بدانید خداوند سبحان دعای قلب غافل را مستجاب نمی کند.) قلبی که از یاد خدا غافل است و تنها به زبان خدا را می خواند اما در دل تعلقات دیگری دارد دعایش مستجاب نمی شود.

دسته دوم ادله

اهم ادله نقلی که مستند قاعده دوم هستند به شرح زیر است:

وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (۲:۲۱۶) (چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.) وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا (۱۷:۱۱) (انسان [بر اثر شتابزدگی]، بدیها را طلب می‌کند آن گونه که نیکیها را می‌طلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است).

ریشه قضیه دانش اندک آدمی است: وما اُوتیتُم من العلم الّا قلیلا (۱۷:۸۵) (و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است). آدمی نه تنها به جاهل بلکه جَهوُل (صیغه مبالغه از جهل) است: إنّه کان ظلوما جَهوُلا (۳۳:۷۲) ([در درک عظمت امانت الهی] او بسیار ظالم و بسیار جاهل بود). البته نسبت به گذشته دانش ما بسیار پیشرفت کرده، ما راه درمان وبا، طاعون، آبله، تیفوس، مالاریا، آنفولانزا و آبولا را می دانیم، اما هنوز از پس برخی بیماری‌ها از قبیل سرطان و کووید ۱۹ یعنی ویروس کرونا برنیامده ایم.

اما دلیل اینکه دعا به محالات عقلی تعلق نمی گیرد فلسفی است. قدرت خدا متعلق به دایره ممکنات عقلی است. امر ممتنع عقلی نمی تواند موجود شود. در تحقق این أمور قدرت باری محدود نیست، قدرت خداوند در دائره ممکنات عقلی مطلقه است.

دسته سوم از ادله

ادله این دسته روایات معتبری هستند که اقسام استجابت را تشریح کرده اند. به نقل و تحلیل دو روایت نبوی و علوی اکتفا می کنم.

قال رسول الله (ص): أَفْزِعُوا إِلَى اللَّهِ فِي حَوَائِجِكُمْ وَ َلْجِئُوا إِلَيْهِ فِي مُلِمَّاتِكُمْ وَتَضَرَّعُوا إِلَيْهِ وَادْعُوهُ فَإِنَّ الدُّعَاءَ مُخُّ الْعِبَادَةِ وَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَدْعُو اللَّهَ إِلَّا اسْتَجَابَ لَهُ فَإِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ لَهُ فِي الدُّنْيَا أَوْ يُؤَجِّلَ لَهُ فِي الْآخِرَةِ وَإِمَّا أَنْ يُكَفِّرَ عَنْهُ مِنْ ذُنُوبِهِ بِقَدْرِ مَا دَعَا مَا لَمْ يَدْعُ بِمَأْثَمٍ. (ابن فهد حلی، عدة الداعی ونجاح الساعی، ۴۰-۴۱، ح۸) (ترجمه: در حاجتهایتان به خدا فزع کنید، در شدائدتان به او پناه ببرید، تضرع کنید و او را بخوانید، دعا عبادت خالص است، مؤمنی خدا را نمی خواند مگر اینکه دعایش مستجاب می شود، یا خدا در دنیا به تعجیل برایش فراهم می کند یا به آخرت به تاخیر می اندازد، یا از گناهانش به میزانی که دعا کرده می پوشاند به شرطی که به زمینه سازی گناه دعا نکرده باشد.)

صدر حدیث ناظر به قاعده اول است: اخلاص در دعا. شاهد مثال در ذیل روایت است. هر دعایی که به نفع بنده باشد حتما استجابت می شود. طرق و زمان استجابت دعا چند گونه است: اجابت در دنیا، اجابت در آخرت، و بخشش از گناهان. مورد اخیر زمانی است که عین حاجت به نفع دعاکننده نبوده و خداوند در عوض از بخشی از گناهان او درمی‌گذرد. در هر حال هیچ داعی خیری بدون استجابت باقی نمی ماند.

قال امیرالمؤمنین علی (ع): ثُمَّ جَعَلَ فِي يَدَيْكَ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ. فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ، وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِيبَ رَحْمَتِهِ، فَلَا يُقَنِّطَنَّكَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ. وَ رُبَّما أُخِّرَتْ عَنْكَ الْإِجَابَةُ، لِيَكُونَ ذلِكَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ، وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْأمِلِ. وَ رُبَّما سَأَلْتَ الشَّيْ‌ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ، وَ أُوتِيتَ خَيْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا، أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ، فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاك ‌دِينِكَ لَوْ أُوتِيتَهُ، فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيَما يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ، وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ؛ فَالْمَالُ لايَبْقَى لَكَ وَ لَاتَبْقَى لَهُ. (نهج البلاغه، نامه ۳۱: وصیت به حسن بن علی)

ترجمه: «خداوند كليدهاى خزائنش را در دست تو قرار داده، زيرا به تو اجازه داده كه از او درخواست كنى، بنابراين هر گاه خواستى، مى‌توانى به وسيله دعا درهاى نعمت خدا را بگشايى و باران رحمت خدا را فرود آورى. امّا هرگز نبايد از تأخير در اجابت دعا مأيوس گردى، زيرا بخشش به اندازه نيّت است. گاه مى‌شود كه اجابت به تأخير مى‌افتد تا اجر و پاداش و عطاى درخواست كننده و آرزومند بيشتر گردد و گاه مى‌شود كه درخواست مى‌كنى، امّا اجابت نمى‌گردد، در حالى كه بهتر از آن به زودى و يا در موعد مقرّرى به تو عنايت خواهد شد و يا اين كه به خاطر چيز بهترى، اين خواسته‌ات برآورده نمى‌شود زيرا چه بسا چيزى را مى‌خواهى كه اگر به تو داده شود موجب نابودى دين تو مى‌شود. روى اين اصل بايد خواسته تو هميشه چيزى باشد كه جمال و زيباييش برايت باقى و وبال و بديش از تو رخت بر بندد، مال براى تو باقى نمى‌ماند و تو نيز براى آن باقى نخواهى ماند.»

مطابق بیان علوی دعا راه ورد به خزانه رحمت الهی و برخورداری از عطایای ربّانی است. امام علی به یک قاعده ارزشمند اشاره کرده است «فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ» (بخشش به اندازه نيّت است) استجابت مطابق با دعا است به میزانی که سائل حقیقت ضمیرش را با دعایش هماهنگ کرده است. آقای طباطبایی صاحب المیزان این جمله امام علی را بهترین و جامع ترین جمله آن در بیان ارتباط بین دعا و اجابت دانسته است و همین‌طور است. این جمله را به خاطر بسپاریم و بدانیم به میزان نیت تقرب از خوان رحمت الهی برخوردار می شویم.

تاخیر در استجابت چند دلیل می تواند داشته باشد: اول. برای بیشتر کردن آتش اشتیاق و تقرب بیشتر بنده به خداوند. معشوق لحظه وصال را به تاخیر می اندازد تا عاشق بیشتر راز و نیاز کند و عشقش گداخته تر شود. دوم. حاجت خواسته شده به نفع آدمی نیست، بلکه به شدت به ضرر اوست، لذا خداوند در زمان مناسب آنچه به نفع حقیقی بنده است به او عطا می کند. امام علی در انتهای این بخش از سخنانش دوباره به قاعده اول و اصلی برمی گردد: اخلاص خداوند.

دسته چهارم ادله

اما ادله ای که اثبات می کند استجابت دعا نقض سلسله اسباب و مسببات الهی نیست عقلی است و در فلسفه اسلامی أقامه شده است. در این مجال استدلال ملاصدرا حکیم بزرگ شیعه ایرانی درباره دعا را به زبان ساده تقریر می کنم. وی در کتاب پرارج اسفار بعد از نقل قولهای مکرر از ابن سینا – که در دسته بعد ادله خواهم أورد – این‌گونه نوشته است (تلخیص):

«أولا همه موجودات و ارتباط أجزاء نظام عالم با یکدیگر و ترتیب مسببات بر أسباب به وجه خیر تحت أراده و قدرت و عنایت الهی هستند. ثانیا از جمله أسباب عالم هستی وعلل آنْ وجود دعاکننده و دعای اوست، هم‌چنان‌که از اسباب حصول فعل وجود فرد [فاعل]، علم، قدرت، اراده و اختیار اوست؛ به همین شکل دعا و طلب از خداوند و الحاح و تضرع به درگاه او از جمله اسباب حصول مراد است. دعا چه بسا بابِ ملکوت را بکوبد و در گوش ملکوتیان مؤثر افتد. بعید نیست که دعاهای مضطرین و استغاثه ملهوفین تاثیر کند و و دعایشان به اذن خداوند اجابت شود و حاجاتشان قضا و درخواستهایشان محقق شود.

آنچه تغییر در آن راه ندارد عالَم امر کلیِ عقلی است. طلب و دعا از اموری است که قلم قضا و قدر الهی بر آن جاری شده است چرا که آن دو از علل و شرایط حصول مطلوب مقضی مقدر هستند. هر گاه قضا و قدر به حصول امری از أمور تعلق گرفت به حصول أسباب و شرایطش هم تعلق گرفته است. از جمله أسباب حصول شی دعاشده دعای داعی و تضرع است. نسبت ادعیه و تضرعات به حصول مطالب در اعیان مانند نسبت افکار و تاملات به حصول نتایج و علوم در عقول و اذهان است. پس ادعیه و اذکار جدولی از جداول بحار قضاء و یکی از ساقی های انهار قدَر است.» (صدرالدین محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی، الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، السفر الثالث: فی العلم الالهی، الموقف الرابع: فی قدرته تعالی، الفصل ۱۴: فی استیناف القول فی استجابة الدعوات ودفع ما أورد علیها، ۶:۴۰۳-۴۱۳)

ملاصدرا از یک سو تمام کائنات از جمله طبیعت و آدمی را تحت علم و قدرت و حکمت و خیرخواهی لایزال الهی دانسته، از سوی دیگر دعا را نیز مشمول نظام أسباب و مسببات حاکم بر کائنات قرار داده است. به بیان وی در برخی أمور دعا از جمله اجزای سلسله أسباب برای تحقق حاجت (مسبب) است. هم‌چنان‌که در مباحث نظری نتیجه معلول علم به مقدمات است، در جهان خارج نیز تحقق حاجت معلول دعا در ظرف استجابت است. در ضمن دسته بعدی ادله در این باره بیشتر توضیح خواهم داد.

در انتهای این دسته از ادله به دلیلی نقلی که در حکم مؤید ادله عقلی است اشاره می کنم. رسول خدا (ص) به معاذ بن جبل فرموده است: لو عرفتُم الله حقَّ معرفتِه لزالتْ لدعائِکم الجبالُ (جلال الدین سیوطی، الدر المنثور) (اگر خدا را حقیقتا می شناختید، با دعای شما کوهها در هم فرو می ریخت!) یعنی با شناخت عظمت خدا بنده او چنان قدرتی پیدا می کند که با دعایش کوه – که عظیم‌ترین پدیده روی زمین است – در هم فرو ریزد. با دعا هر حاجتی به هر بزرگی استجابت می شود اگر دعاکننده در نیت و تقرب و معرفت پیش‌رفته باشد.

ناموس علیت و معلولیت استثنا ندارد، اما معنایش انحصار حوادث بر أسباب عادی در قلمرو دانش بشری نیست. بحث عقلی نظری، کتاب و سنت اصل توسط أسباب بین خداوند و مسببات را تثبیت و انحصار در اسباب عادی را باطل می کند. البته محالات عقلیه از مدار بحث بیرون است. علم به خداوند موجب اذعان به این است که آنچه محال ذاتی نیست هرچند محال عادی است دعا در آن مستجاب می شود، عمده معجزات انبیاء راجع به استجابت دعاست. اینکه زکریا به دعا در اوج کهنسالی از همسر نازایش صاحب فرزند – یحیی – شود یکی از مصادیق استجابت دعا در قلمرو ممکنات عقلی و محالات عادی است. تو در خلوص تقرب زکریا باش تا استجابت دعاهایت را به نظاره بنشینی. العطیة علی قدر النیة!

دسته پنجم ادله

در این‌جا اهم ادله قاعده پنجم ارائه می‌شود یعنی اموری که برای تحققشان دعا ضروری است و قضا و قدر الهی برای تحقق این أمور دعا را در سلسله علل حاجت قرار داده است. این ادله عقلی و نقلی است.

اما نمونه ای از ادله عقلی: شیخ الرئیس ابن سینا حکیم بزرگ مشائی در کتاب «تعلیقات» که از تالیفات قطعی الانتساب به اوست در چندین جا نوشته است: «سبب اجابت دعا وفا کردن أسباب به حکمت الهی است به اینکه سبب دعای شخص در آنچه دعا می کند و سبب وجود آن شیء با هم از خداوند است به نحوی که بدون دعا اراده باری به امر دیگر [مسبب] تعلق نگرفته است. خدا سبب وجود آن شیء را دعا قرار داده است، آن چنان که سبب صحت بیماری را استفاده از دارو قرار داده است. خدا برای دعا نیز چنین تاثیری قرار داده است. پس دعا و توقع اجابت واجب است و هر دو معلول علت واحده است. وقتی دعا مستجاب نشود، سبب آن است که غایت نافعه ای که فرد به خاطر آن دعا کرده به حسب نظام کل محاسبه می شود نه به حسب مراد فرد. به نفس زکیه در زمان دعا قوه ای افاضه می شود که به واسطه آن در عناصر تاثیر می کند، این سبب اجابت دعاست.»

ملاصدرا کلیه این عبارات را در فصل پیش‌گفته اسفارش نقل کرده است. ابن سینا به زیبایی تبیین کرده است که در برخی أمور خداوند دعا را از جمله أسباب تحقق حاجت (مسبب) قرار داده است. وی این سلسله أسباب و مسببات (دعا و حاجت) را شبیه کارکرد سلسله اسباب و مسببات در مورد دارو و شفای از بیماری دانسته که هر دو سلسله أسباب و مسببات تحت نظام احسن الهی است. ابن سینا به شفافیت دعا و توقع اجابت را ضروری و واجب عقلی معرفی کرده است. بنا بر تبیین وی عدم استجابت دعا زمانی که فرد به دلیل جهل از نفع حقیقی خود حاجتی خواسته که به ضرر وی است، رعایت خیر جامع در نظام هستی است، در حالی که فرد تنها منافع شخصی زودگذرش را می شناسد. اگر دعاکننده به مرتبه بالایی از تقرب و خلوص رسیده باشد از جانب خداوند به او قوه تصرف در طبیعت افاضه می شود.

به مفاد این آیه توجه کنید: قل ما یَعبَؤُ بکم ربّی لولا دعاؤُکم (۲۵:۷۷) (بگو پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد) آن که دعا نمی کند نزد خداوند ارج و قربی ندارد. آن که از معشوق یاد نمی کند عاشق نیست، مدعی لاف زن است!

امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند: الدعاء یرُّدُ القضاءَ بعد ما أُبرِم إبراما (دعا قضای الهی را برمی گرداند بعد از اینکه ابرام شده باشد) (کلینی، الکافی، ۲:۴۷۰، ح۶) بنگرید به باب در این‌که دعا قضا و بلا را ردّ می کند در همین کافی. البته مراد برگرداندن قضای غیرمحتوم است. دعا و صدقه به اذن الله چنین قضائی را برمی گردانند.

ملا محسن فیض کاشانی در این زمینه نوشته است: «از جمله آثار دعا رد بلاست. دعا سبب رد بلا و جلب رحمت خداوند است. ربط اسباب به مسببات قضای الهی است و ترتیب تفصیل مسببات بر تفاصیل أسباب به تدریج و تقدیر قدر است. خدا خیر را با سببش تقدیر کرده و همان که شر را تقدیر کرده برای دفعش نیز سببی تقدیر کرده است. دعا باعث حضور قلب با خداوند می شود که منتهای عبادت است. غالب مردم تنها زمانی دعا می کنند که درمانده باشند و به بلا مبتلا شده باشند لذا بلا موکل انبیا، سپس اولیا و بعد الأمثل فالامثل است. انسان مستغنی مستکبر است.» (محجة البیضا فی تهذیب الاحیاء، ملا محسن فیض کاشانی، کتاب الاذکار و الدعوات: ج۲ ص۳۴۱) این کتاب ارزنده با عنوان «راه روشن» به فارسی ترجمه شده است.

برای امانتداری: در این بحث از آراء استاد اساتیدم آقا سید محمد حسین طباطبائی در تفسیر المیزان، (ذیل آیه ۱۸۶ سوره بقره، ۲:۳۰-۴۳) فراوان استفاده شده است. دیگر منابع را در ضمن نقل قول معرفی کرده ام. در ترجمه قرآن و نهج البلاغه از ترجمه ناصر مکارم شیرازی و همکاران استفاده شده است.

این بحث در ضمن مجموعه جلسات «نواندیشی دینی»، سلسله مباحث خدا، طبیعت و بشر: مسائل شرّ، معجزه و دعا در تاریخ زیر به صورت مجازی القا شده است:

یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۲۶ آوریل ۲۰۲۰، ۳ رمضان المبارک ۱۴۴۱

دریافت فایل صوتی

***

پرسش و پاسخ

 

دربافت فایل صوتی پرسش و پاسخ