شب قدر در آینه قرآن و سنت معتبر

شب قدر

در آینه قرآن و سنت معتبر

این گفتار مروری بر معارف شب قدر برگرفته از آیات قرآن و سنت معتبر است و شامل یک مقدمه، یک خاتمه و دو مبحث به شرح زیر است: قرآن یک نزول بیشتر نداشته است، آن هم تدریجی در طول ۲۳ سال؛ و دیگر مباحث مرتبط با شب قدر.

مقدمه

اطلاعات ما از شب قدر برگرفته از آن چیزی است که خداوند متعال در قرآن مجید در سوره های قدر، دخان و بقره معرفی کرده است. ترتیب نزول این سه سوره بنا به تحقیق تئودر نولدکه Theodor Nöldeke به ترتیب ۱۴، ۵۳ و ۹۱ است.

الف. إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ (قدر ۱-۵ :۹۷) «همانا ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم. و تو چه می‏دانی كه شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. در آن شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان برای هر كاری فرود می‏آیند. آن شب تا طلوع فجر، همه‏اش سلامت است.»

ب. حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ‏ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‎(دخان ۱-۶ :۴۴) «حا، میم. سوگند به این كتاب روشنگر، كه ما آن را در شبی مبارك نازل كردیم، كه ما پیوسته اخطاركننده بوده‏ایم. در آن شب هر كار حكیمانه‏ای فیصله می‌یابد، كاری كه از نزد ماست. بی‏گمان، ما فرستنده [پیامبران] هستیم. كه رحمتی از سوی پروردگار توست، به یقین اوست كه شنوای داناست.»

ج. شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ (بقره ۲:۱۸۵) «[آن روزهای برشمرده] ماه رمضان است، ماهی كه قرآن در آن نازل شده است؛ [كتابی] كه راهنمای مردم و [دربردارنده] دلیل‏های روشن هدایت و جدایی حقّ از باطل است.»

از این آیات حداقل چهار نکته استفاده می کنیم: اول. شب قدر شبی بسیار گرانقدر و مبارک، بهتر از هزار ماه، و شبی آکنده از رحمت و سلامت است؛ دوم. یکی از شبهای ماه رمضان است؛ سوم. قرآن در آن شب نازل شده است؛ چهارم. فرشتگان و روح در آن شب برای فیصله دادن هر کار حکیمانه ای فرود می آیند.

اینکه شب قدر دقیقا چه شبی است در قرآن تعیین نشده است. این امر در روایات بحث شده و دیدگاه شیعه و اهل سنت در تعیین آن متفاوت است. مطابق توصیه روایات در شب قدر بیدار می مانیم و با تلاوت قرآن، تهجد، دعا و برگزاری مجالس معرفت و ذکر از خدا می خواهیم ما را از مشمولان رحمت و مغفرت خود قرار دهد.

مبحث اول. قرآن یک نزول بیشتر نداشته است، آن هم تدریجی در طول ۲۳ سال

این مهمترین مبحث امشب است و شامل یک مقدمه و پنج بحث به شرح زیر است: شروع نزول قرآن در لیلة القدر، انزال و تنزیل یعنی مطلق نزول، سه معنی بعثت، افسانه نزول دفعی قرآن به بیت المعمور سماوی! و نقد نظریه نزول دفعی بسیط تمام قرآن بر قلب پیامبر در شب قدر.

مقدمه: در این مقدمه به سه نکته می پردازم: پرسش اصلی بحث، منابع اصلی و فایده بحث.

الف. پرسش اصلی: مراد از نازل شدن قرآن در شب قدر نزول تمام قرآن یا نخستین آیات آن است؟ بنا بر احتمال اول، با توجه به اینکه قرآن در طول بیست و سه سال تدریجا بر قلب پیامبر نازل شده است، آیا علاوه بر آن نزول دیگری به صورت دفعی در کار بوده است؟ به چه دلیل؟ بنا بر احتمال دوم با توجه به اینکه شیعه ۲۷ رجب را به عنوان عید مبعث جشن می گیرد، نخستین آیات قرآن چه زمانی نازل شده است؟ بنابراین مباحث مهمی مثل اینکه قرآن یک یا دو نزول داشته، امکان عقلی این نزول دفعی، تعیین روز مبعث، و آنچه از قرآن در شب قدر نازل شده از موضوعات مهم این مبحث است.

ب. در پاسخ به این سوال مهم من از تحقیقات دو قرآن‌پژوه معاصر ایرانی استفاده کرده ام و برای قدرشناسی از ایشان مشخصات دو منبع مورد استفاده ام را در صدر بحث نقل می کنم. یکی نعمت الله صالحی نجف آبادی (۱۳۰۳-۱۳۸۵)، کتاب حدیث‌های خیالی در تفسیر مجمع البیان به همراه چهار مقاله تفسیری (تهران: کویر، ۱۳۹۰) مقاله سوم: دو نزول یا یک نزول برای قرآن؟! ص۳۰۹-۳۴۶؛ و دیگری محمدهادی معرفت (۱۳۰۹-۱۳۸۵)، مجموعه ده جلدی التمهید فی علوم القرآن، (قم: دار التعارف للمطبوعات، ۱۳۹۰، الجزء الاول)، بحث نزول القرآن، ص۱۳۵-۲۵۴. هر دو محقق به نزول واحد تدریجی قرآن باور دارند و نزول دفعی را فاقد دلیل دانسته اند. من نیز به همین قول قائلم. البته گروه قابل توجهی از علمای اهل سنت و شیعه به دو نزول قائلند که مهمترینشان در ادامه معرفی می شوند. در حد اطلاع من مقاله صالحی نجف آبادی در این زمینه مهمترین مقاله بحث نزول قرآن حداقل در زبانهای فارسی و عربی است.

ج. این بحث چه فایده ای دارد؟ اینکه قرآن یک بار بیشتر نازل نشده و نزول دفعی فاقد دلیل معتبر قرآنی، روایی است بلکه اصولا عقلا ممکن نیست، از زمره مباحث اعتقادی و قرآنی است و در علوم قرآن و تفسیر آن تاثیر جدی دارد. حذف قول نزول دفعی بار معارف اسلامی را سبک می کند، فهم آیات متعدد قرآن خصوصا آیات مرتبط با شب قدر را تصحیح می کند، روایات مجعولی که باعث چنین قول عجیبی بوده را افشا می کند، در نتیجه فایده ای معرفتی دارد. فایده ای که از چنین مباحثی شایسته است انتظار داشته باشیم.

بحث اول. شروع نزول قرآن در لیلة القدر

الف. بنا به قول حق و صحیح نزول قرآن در شب قدر در ماه رمضان سال اول بعثت (۱۳ قبل از هجرت) آغاز شده است، نه اینکه تمام قرآن در چنین شبی نازل شده باشد. به عبارت دقیق‌تر شب قدر و ماه رمضان سالگرد تولد قرآن است. اینکه در سوره قدر گفته شده إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ معنایش این نیست که «تمام قرآن» را در آن شب نازل کردیم، بلکه معنایش این است که «گروه نخست آیات قرآن» در چنان شبی نازل شده است. اطلاق واژه قرآن به یک آیه قرآن یا دسته ای از آیات «اطلاق حقیقی» است، نه مجازی و نیازی به تقدیر گرفتن کلمه بعض هم ندارد تا گفته شود «انا انزلنا بعض القرآن او آیات منها فی لیلة القدر».

ب. کلا زمان امور تدریجیِ مهم زمان شروع آنهاست، و این امری کاملا متعارف در همه زبانهاست. به این مثال توجه کنید: کسی مشغول حفر قنات است و بعد از مدتها حفاری در یک روز جمعه قنات به آب می رسد، با خوشحالی به هم ولایتی‌هایش اعلام می کند که آب قنات روز جمعه بیرون آمد، معنایش شروع به آب رسیدن قنات در این روز است، نه اینکه همه آب قنات آن روز بیرون آمد و قنات بعدش می خشکد! اطلاق آب قنات به آبی که روز جمعه درآمده حقیقت است نه مجاز. مثال دیگر اگر در روز اول ماه رمضان بگوییم رمضان داخل شد، معنایش شروع شدن ماه رمضان در آن روز است، نه تحقق تمام ماه در این روز! که امری محال است.

پ. این مطلب در همه امور تدریجی صادق است. در مورد قرآن هم برای همگان معلوم بوده که نزول قرآن تدریجی بوده است و آیه سوره قدر یعنی شروع نزولش در شب قدر بوده، بدون مجاز و تقدیر بعض، نه چیز دیگر. اطلاق قرآن هم به «بعض قرآن» (اولین گروه آیات نازل شده قرآن) حقیقی است. معنی آیه سوره قدر این می شود: نزول قران از شب قدر آغاز شده است. معنای آیات ابتدایی سوره دخان هم این است: ما نخستین آیات قران را در شب مبارک (قدر) نازل کردیم. معنی آیه سوره بقره هم این است که آغاز نزول قرآن درماه رمضان بوده است.

ت. «شب مبارک» آیه دوم سوره دخان چیزی جز «شب قدر» آیه اول سوره قدر نیست. وقتی آیه ۱۸۵ سوره بقره نازل شد مسلمانان به سادگی آن شب مبارک قدر را بر ماه رمضان تطبیق کردند، یعنی شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است. در حقیقت قیاسی با مقدمات زیر در ذهنشان تشکیل شده بود: مقدمه اول. قرآن در شب قدر نازل شده است. مقدمه دوم. قرآن در ماه رمضان نازل شده است. نتیجه: شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است. ظهور لیلة القدر یا لیلة مبارکة در یک شب است نه در چند شب یا سی شب مگر با تکلف. واضح است مراد از قرآن در قیاس مذکور دسته اول آیات قران است نه تمام قرآن.

ث. چه آیاتی نخستین آیات نازل شده بوده است: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ‏ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‏ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ (۱-۵ :۹۶) «بخوان به نام پروردگارت كه [جهان هستی را] آفرید. انسان را از خونی بسته آفرید. بخوان، و پروردگار تو گرامی‌ترین است. همان كه به وسیلۀ قلم آموزش داد. و به انسان چیزهایی آموزش داد كه نمی‏دانست.» دومین دسته آیات نازله هم این آیات بوده است: يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ‏ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ‏ وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ (مدثر ۱‫-۷ :۷۴) «ای جامه بر خود كشیده، به پا خیز و اخطار كن. و پروردگارت را بزرگ بدار. و جامه‏های خویش پاكیزه‏دار. و از ناپاكی دوری گزین. و منّت منه كه زیاده‏ بخشیده‌ای. (یا: بخشش نکن آن‌گونه که چشمداشت زیاده‌خواهی داشته باشی) و برای رضای پروردگارت صبر پیشه كن.»

در ترتیب نولدکه نخستین آیات نازل شده به ترتیب ذیل است: علق (۹۶)، مدثر(۷۴)، مسد (۱۱۱)، قریش (۱۰۶) و کوثر (۱۰۸). در ترتیب محققان مسلمان سوره حمد یا فاتحة الکتاب (۱) ردیف سوم را دارد. تحقیق در ترتیب نزول سوره حمد مجالی دیگر می طلبد.

بحث دوم. انزال و تنزیل یعنی مطلق نزول

انزال و تنزیل به لحاظ لغوی هر دو از باب إفعال و تفعیل هستند و به صرف نزول دلالت دارند، دفعی بودن یا تدریجی بودن برگرفته از قرائن بیرونی است، و ارتباطی به این دو باب ندارند، درست مثل إکرام و تکریم که هر دو به یک معنی هستند.

الف. در برخی آیات از هر دو باب از این ریشه در یک آیه استفاده شده است. شاهد اول: وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ‎(نحل ۱۶: ۴۳-۴۴) «و این قرآن را به سوی تو نازل كردیم تا برای مردم آنچه را كه به سویشان نازل شده است بیان كنی، و باشد كه آنان بیندیشند.» شاهد دوم: أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (انعام ۶:۱۱۴) «[بگو:] پس آیا جز خدا داوری بجویم، در حالی‏كه اوست كه قرآن را به تفصیل به سوی شما نازل كرده است؟ و كسانی‏كه كتابشان داده‏ایم می‏دانند كه آن از جانب پروردگارت به حقّ نازل شده است؛ پس هرگز از تردیدكنندگان مباش.» در آیه اخیر تفصیل کتاب در باب انزال بکار رفته است. به این نکته بازخواهم گشت.

ب. اینکه پنداشته شده انزال مختص نزول دفعی و تنزیل متعلق به نزول تدریجی است، نادرست است. شاهد اول: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا (فرقان ۲۵:۳۲) «و آنان كه كفر ورزیدند گفتند: چرا قرآن یكباره بر او نازل نشده است؟ این‏گونه [قرآن را به ‏تدریج نازل می ‏كنیم] تا دلت را با آن استوار گردانیم، و آن را شمرده و به تدریج برخوانده‏ایم.» این صریح‌ترین مدرک در ابطال انتساب تنزیل به نزول تدریجی و انزال به نزول دفعی است. در آن گفته نشده لولا انزل! شاهد دوم: وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ (ق ۵۰:۹) «و از آسمان، آبی با بركت نازل كردیم، پس به وسیلۀ آن باغ‏ها و دانه‏های درو كردنی رویانیدیم.» وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً «و از آسمان آبی نازل كرده» (بقره ۲:۲۲) نزول باران تدریجی است و با هر دو لفظ استعمال شده است.

ج. آیه ای که نزول تدریجی قرآن را تصریح کرده است: وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا (اسراء ۱۷:۱۰۶) «و آن را قرآنی بخش بخش (آیه به آیه و سوره به سوره) كرده‏ایم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی، و آن را چنان‏كه باید به تدریج نازل كردیم.» این آیه به شفافیت و روشنی بر شهود عینی مسلمانان از نزول تدریجی قرآن در طول بیست و سه سال منطبق است. بنابراین نمی توان با تمسک به آیه ذیل و مشابه آن صرفا بر اساس باب افعال و تفعیل نتیجه گرفت نزول قرآن دفعی و نزول تورات و انجیل تدریجی بوده است: نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ (آل عمران ۳:۳) «این كتاب را كه تصدیق ‏كنندۀ كتاب‏های آسمانی پیش از آن است، به حقّ بر تو نازل كرد، و تورات و انجیل را [نیز] فرو فرستادیم.»

بحث سوم. سه معنی بعثت

چگونه بعثت روز ۲۷ رجب است وقتی نخستین آیات در شب قدر و ماه رمضان نازل شده است؟ به این دو گزاره توجه کنید: گزاره اول: قطعی نیست که نبوت پیامبر (ص) با نزول قرآن شروع شده باشد، اگرچه این قول مشهور است. گزاره دوم: قطعی نیست که بعثت پیامبر اسلام (ص) در ۲۷ رجب بوده باشد بلکه احتمال دارد در ماه رمضان بوده باشد. اما توضیح هر دو نکته: مورخان بعثت را به سه معنی به کار برده اند: احتمال اول. نزول اولین وحی قرآنی به ایشان، به این معنی که همزمان با اولین وحی قرآنی ایشان پیامبر شده باشد. احتمال دوم. اعطای نبوت با وحی غیر قرآنی قبل از نزول قرآن، به این معنی که جبرئیل پیامبر را در این زمان آگاه می کند که پیامبر شده است، اما وحی قرآن مدتی بعد صورت می گیرد. احتمال سوم. مبعوث شدن و ماموریت علنی کردن دعوت، به این معنی که بعثت زمان نخستین وحی قرآنی و زمان انتصاب به نبوت نبوده، بلکه زمان علنی شدن ماموریت تبلیغ به اسلام بوده که سه سال بعد از انتصاب به نبوت صورت گرفته است.

بنابر احتمال اول (شروع پیامبری با وحی قرآنی) قطعا بعثت در ماه رمضان و شب قدر بوده است. این احتمال موید به برخی روایات شیعی است از جمله روایت فضل بن شاذان از امام رضا (ع) در علل الشرایع صدوق. این قول در اهل سنت قول اصلی است، و چون تعیین شب خاصی به عنوان قدر نزد ایشان چندان روشن نیست، عیدی بنام مبعث هم در فرهنگ ایشان به رسمیت شناخته نشده است. به عبارت دیگر عید مبعث همانند عید غدیر خم ماهیت شیعی دارد. بنا بر احتمال سوم (بعثت یعنی آغاز دعوت علنی پیامبر) احتمال مبعث در ماه رمضان البته سه سال بعد منتفی نیست. اما بنا بر احتمالهای دوم (مبعث یعنی آغاز نبوت و نه آغاز وحی قرآنی) و سوم (بعثت یعنی آغاز دعوت علنی پیامبر) این اقوال درباره مبعث در منابع شیعی دیده می شود: دهم ربیع الاول (یعقوبی و مسعودی در التنبیه والإشراف)، بیست و پنجم رجب (صدوق در المقنِع) و بیست و هفتم رجب (شیخ طوسی در تهذیب الاحکام و فتّال نیشابوری در روضة الواعظین) است.

کدام‌یک از این احتمالات اصح و اقوی است؟ هر یک از این احتمالات مؤیداتی دارند و به شکل قطعی نمی توان یکی را قول صحیح و دو احتمال دیگر را باطل دانست. از زمان شیخ الطایفه شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰) مختار ایشان ۲۷ رجب به عنوان قول رسمی شیعه در مورد مبعث درآمده است و در ایران هم این روز عید و تعطیل رسمی است. بزرگداشت یک روز به نام مبعث پیامبر بیشک کار خوبی است، اما به لحاظ علمی مطلب همین است که گذشت. بنابراین شروع نزول قرآن در شب قدر ماه رمضان با مبعث به معنای شروع پیامبری با نزول قرآن (احتمال اول) همراه بوده، اما با مبعث به معنی آغاز وحی غیر قرآنی (احتمال دوم) یا آغاز دعوت علنی (احتمال سوم) می تواند همراه نبوده باشد و مبعث در روزی مانند ۲۷ رجب (یا ۱۰ ربیع الاول یا ۲۵ رجب) بوده باشد و شروع نزول قرآن همچنان در شب قدر ماه رمضان رخ داده باشد. در نهایت من احتمال اول در مورد مبعث را اقوی و در نتیجه متمایل به این قول هستم که شب قدر و مبعث همزمان در ماه رمضان اتفاق افتاده است.

لازم به ذکر است که مطابق تحقیقاتی که منتشر کرده ام: دوازدهم ربیع الاول عام الفیل (آوریل ۵۶۹ میلادی) به عنوان روز میلاد رسول خدا بر أساس مدارک موجود تاریخی اقرب به واقع است. (روز میلاد پیامبر (ص)، ۲۶ آبان ۱۳۹۸) روز وفات پیامبر هم دوشنبه دوم ربیع الاول سال یازدهم هجری بوده است. (آخرین روزهای پیامبر (ص) –۱، ۵ دی ۱۳۹۶)

بحث چهارم. افسانه نزول دفعی قرآن به بیت المعمور سماوی!

اما نظری اجمالی به قول به نزول دوگانه قرآن و ادله نزول دفعی می اندازم. اجمالا سه دسته آیه اصلی بحث (قدر، اوایل دخان و ۱۸۵ بقره) ظهوری در دو نزول دفعی و تدریجی ندارند. در اینکه قرآن در طول بعثت پیامبر تا زمان وفات ایشان نازل شده است هم تردیدی نیست، اما با توجه به اینکه در این آیات نزول آن به ماه رمضان یا شب قدر نسبت داده شده این نظر برای برخی پیدا شده که باید نزول دیگری در کار باشد و آن نزول دفعی بوده است.

اجمالا این قول مشهور مفسران بزرگ اهل سنت است، از جمله قرطبی (م. ۶۷۱)، ابن کثیر (۷۰۱-۷۷۴) و سیوطی (۸۴۹-۹۱۱). در شیعه برخی محدثان مثل شیخ صدوق (۳۰۶-۳۸۱) در رساله اعتقادات و برخی مفسران حکیم مانند سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۱-۱۳۶۰ش) در تفسیر المیزان به دو نزول قائل شده اند. یک نزول دفعی در شب قدر در ماه رمضان و یک نزول تدریجی در طول بیست و سه سال. به برخی آیات و روایت استشهاد کرده اند. این بحث را در ضمن دو مطلب برگزار می کنم: ریشه روایی افسانه بیت المعمور سماوی و قرآن نزول دفعی را تایید نمی کند.

مطلب اول. ریشه روایی افسانه بیت المعمور سماوی

الف. در تفسیر طبری از ابن عباس نقل شده: «شب قدر همان شب مبارک است و در رمضان قرار دارد، قران جملگی به طور دفعی از «زبر» به بیت المعمور نازل شد و بیت المعمور مواقع ستاره ها در آسمان دنیاست همان جا که قرآن فرود آمد، پس از ان قران در قسمتهای گوناگون قطعه قطعه بر محمد (ص) نازل شد که حاوی امر و نهی است ودرباره مسائل جنگها سخن می گوید.» در تفسیر ابن کثیر ابوهریره به پیامبر نسبت داده است: «درآسمان هفتم بیتی است بنام بیت المعمور در مقابل کعبه، و در آسمان چهارم نهری است بنام نهر حیوان. جبرئیل روزی یک نوبت در آن نهر آب تنی می کند و بیرون می آید و بالهای خود را می تکاند و از بالهایش هفتاد هزار قطره آب می چکد و از هر قطره ای یک فرشته خلق می شود و این هفتاد هزار فرشته مامور می شوند به بیت المعمور در آسمان هفتم بروند و در آنجا نماز بخوانند ….»

قرطبی مفسر بزرگ قرن هفتم: «در این مطلب اختلافی نیست که قرآن از لوح محفوظ در شب قدر جملگی نازل شد و آن را در بیت العزة [یعنی همان بیت المعمور] نهادند که در آسمان دنیاست و پس از آن جبرئیل پاره پاره آن را در اوامر و نواهی و اسباب نزول دیگر نازل می کرد و این نزل تدریجی در بیست سال به انجام رسید.» یعنی از قرن دوم که کتابت احادیث شروع شد این دو نزول فکر مسلط شد. جلال الدین سیوطی در اتقان گفته «این اصح اقوال و اشهرشان است.» به نظر وی «روایات فراوانی که اکثرشان صحیح است بر همین امر دلالت دارند». روات متعددی از جمله ابوهریره از قرن دوم ناقلان نزول دفعی قرآن به بیت المعمور بوده اند، و این قول توسط صحابه و تابعین به قول مسلط تبدیل شده است. باور کرده اند قرآن دو نزول داشته است. نزول دفعی در ماه رمضان به آسمان و نزول تدریجی به زمین به قلب پیامبر. شروع دومی در ماه رجب یا ربیع الاول بوده و نزول اول در ماه رمضان.

ب. از اینجا بیت المعمور با مفهومی مبهم و غیرقابل تشخیص وارد فرهنگ ما مسلمانان شده است. برخی آنرا با البیت المعمور در سوره طور یکی گرفته اند. وَالطُّورِ وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ‏ فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ (طور ۵۲: ۱-۳) «سوگند به [كوه] طور، و سوگند به كتابی نوشته شده، در صفحه‏ای گشوده، و سوگند به این خانۀ آباد (كعبه).» در حالی که کعبه البیت المعمور (خانه آباد) خوانده شده چون با زائرانش آباد می شده است: إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ (توبه ۹:۱۸) «مساجد خدا را تنها كسانی آباد می‏كنند كه به خدا و روز بازپسین ایمان دارند و نماز بر پا می‏دارند و زكات می‏دهند و جز از خدا نمی‏ترسند.» نامهای دیگرش البیت الحرام و البیت العتیق. به تدریج نزول قرآن به بیت المعمور چنان شاخ و برگی در اهل سنت پیدا کرده دیدنی. کافی است به تفسیر طبری و ابن کثیر و الدر المنثور سیوطی سری بزنیم تا ببینیم ادبیات ساخته و پرداخته عصر اموی و عباسی چه کرده است. این روایات با هم متعارض و ناهماهنگ هستند و افضل از کعبه معرفی شده است. پس البیت المعمور سوره طور باید اینجای آسمانی باشد که افضل از کعبه زمینی است.

این بخشی از ادبیات ساخته و پرداخته عصر اموی و عباسی است که به علوم اسلامی تحمیل شده است. در تفاسیر اهل سنت گفته ابوهریره قول مسلط بوده است چرا که توسط فردی مورد حمایت حکومت ترویج می شده است و کسی جرأت مخالفت نداشته است. به این نقل تاریخ الخلفای سیوطی توجه کنید: «محدثی در حضور هارون الرشید حدیثش را به رسول خدا (ص) نسبت داد که در آن آمده بود: «آدم و موسی با هم محاجه کردند.» یکی از بزرگان قریش که حاضر بود گفت: موسی در کجا با آدم ملاقات کرد؟! هارون به غضب آمد و گفت: این زندیق به حدیث پیامبر طعن می زند. شمشیر و سفره چرمی بیاورید و گردن او را بزنید. آن محدث با التماس و الحاح زیاد هارون را از فکر کشتن آن بزرگ قریشی منصرف کرد.» آنها که اینها را به نام مِخیال مسلمانان و پدیدارشناسی تاریخی مرجع داوری خود درباره پیامبر و اسلام قرار داده اند چگونه از مصنوعات خلفای اموی و عباسی غافل مانده اند.

ج. این روایات بعد هم به تشیع سرایت می کند. کافی است مجمع البیان طبرسی را ببینیم، و قبل از آن و مهمتر از آن باب ۳۱ رساله اعتقادات شیخ صدوق: «اعتقاد ما درباره قرآن این است که قرآن در ماه رمضان در شب قدر به طور کامل به بیت المعمور نازل شده است، سپس در مدت بیست سال از بیت المعمور [به قلب پیامبر نازل شده است] و خدای عز و جل علم [به قرآن] را جملگی اعطا کرده بود.» محمد باقر مجلسی در بحار الانوار همین قول را برگزیده است.

شیخ مفید در رساله تصحیح الاعتقاد نظر استادش را قاطعانه مردود شمرده است: «آنچه شیخ صدوق گفته است اصلش خبر واحدی است که موجب علم و عمل نمی شود.» روایت مورد بحث این است: سلیمان بن داود منقری از حفص بن غیاث از امام صادق می پرسد: قول خداوند در سوره بقره که شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ چطور قرآن در ماه رمضان نازل شده در حالی که قرآن در مدت بیست سال از اول تا آخرش نازل شده است؟ امام پاسخ داد: قرآن جملگی و یکپارچه در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در مدت بیست سال از بیت المعمور [بر قلب پیامبر] فرود آمد.  (اصول کافی ج۲ ص۶۲۸ و صدوق در امالی مجلس ۱۵ ح۵) این حدیث قابل انتساب به امام صادق نیست. دو راوی اصلی متصل آن را بشناسید. سلیمان بن داود منقری (م۲۴۳) در رجال اهل سنت تفسیق شده، و کذاب و جعال حدیث معرفی شده است. حفص بن غیاث (م. ۱۹۴) قاضی هارون الرشید بوده، در رجال اهل سنت اینگونه تضعیف شده است: مدلّس، کثیر الغلط، ضعیف الحافظه، و حدیث منفرد او قابل قبول نیست. بدون هیچ تردیدی حدیث مزبور کاملا بی اعتبار است. چرا شیخ صدوق علاوه بر نقل به مدلول آن معتقد شده است؟! هیچ حدیث معتبری در مورد نزول دفعی به بیت المعمور در منابع شیعی موجود نیست. به تحقیق صالحی نجف آبادی هیچکدام از احادیث بیت المعمور در اهل سنت هم اعتبار سندی ندارند. می توان نتیجه گرفت روایات نزول دفعی قرآن به بیت المعمور همگی بی اعتبارند.

مطلب دوم. قرآن نزول دفعی را تایید نمی کند

آیا نزول دفعی قرآن مستند یا شاهد قرانی دارد؟ شیخ صدوق به دو آیه برای تایید قولش استشهاد کرده است: وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَىٰ إِلَيْكَ وَحْيُهُ (طه ۲۰:۱۱۴) «و در خواندن قرآن، پیش از آنكه وحی آن بر تو پایان یابد، شتاب مكن.» لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ‏ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (قیامت ۱۶-۱۸ :۷۵) «[ای پیامبر،] زبان خود را به [قرائت] قرآن حركت نده كه در [حفظ] آن عجله كنی، زیرا گردآوری و خواندن آن تنها برعهدۀ ماست. پس هنگامی‏كه ما آن را خواندیم، خواندن آن را دنبال كن.» شیخ صدوق استدلالی اقامه نکرده اما پنداشته بر اساس این دو آیه پیامبر قبل از نزول تدرجی آیات از مفاد آنها مطلع بوده و از تلاوت انها نهی شده است.

شیخ مفید دلالت این آیات را بر دلالت دفعی به دو وجه مردود شمرده است. اما وجه دوم وقتی جبرئیل آیه را نازل می کرد قبل از پایان ادا پیامبر به حرص بر ضبط و حفظش آن را کلمه به کلمه می خواند. پس امر شد که بگذار کلام جبرئیل تمام شود آنگاه شروع به تلاوت آن کن. چطور پیامبر قبل از وحی به سماء رابع علم داشت تا نهی شود؟! سید مرتضی هم در پاسخهایش در مسائل طرابلسیات به راه شیخ مفید رفته است.

نقد دیگر شیخ مفید به نزول دفعی شنیدنی است: «این همه آیات قران که ناظر به قضایایی است که در زمان پیامبر رخ داده است چطور قبل از وقوع وحی مفهوم می شده است؟ این گونه آیات خلاف صریح حدیث مذکور و نزول دفعی است. مثلا قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ (مجادله ۵۸:۱) «بی‏گمان، خدا سخن آن زن را كه دربارۀ همسرش با تو چون‏وچرا می‏كرد و به خدا شكایت می‏برد شنید؛ و خدا گفت‏وگوی شما را می‏شنید. همانا خدا شنوای بیناست.» مربوط به مدینه است چطور سیزده سال قبل از هجرت در مکه معنی می شود؟! الفاظ قالوا و قال و جاءوا و جاء به لفظ ماضی و نیز ناسخ و منسوخ اینها با نزول یکپارچه سازگار نیست در حالی که هیچکدام از اینها هنوز رخ نداده بود. این به مذهب مشبهه اشبه است که پنداشتند قرآن قدیم است و از ازل متکلم بوده و با لفظ کان از سیکون خبر داده است!» شیخ مفید نتیجه می گیرد که «نزول چند آیه ابتدایی در شب قدر مشکلی ندارد اما نزول تمام قرآن در شب قدر با ظاهر قرآن، اخبار متواتر و اجماع علما علیرغم اختلاف آرائشان بسیار بعید است.» پس ادعای شیخ صدوق که شیعه اعتقادش دو نزول قرآن است دقیق نبوده و قول به دو نزول چنین مخالفان قوی هم دارد.

بحث پنجم. نزول دفعی بسیط تمام قرآن بر قلب پیامبر در شب قدر

الف. صاحب المیزان با سه تغییر جدی نزول دفعی را بازسازی کرده: اول حذف نزول قرآن به بیت المعمور سماوی، دوم تبیین فلسفی نزول دفعی به نزول بسیط فرازمانی فرامکانی، سوم نزول دفعی به قلب پیامبر. به خلاصه سخن ایشان در ذیل آیه ۱۸۵ سوره بقره توجه کنید: «معنای آیاتی که می گویند قرآن در ماه رمضان و در شبی مبارک و در شب قدر نازل شده این است که حقیقت قرآن در آن مرحله ای که در لوح محفوظ و در کتاب مکنون و در امّ الکتاب است، و دور از کثرت و تدرج و تغیر می باشد بر قلب رسول خدا نازل شده است و این مرحله قبل از تفصیل است که در قالب الفاظ و عبارات نمی گنجد و قرآن در این مرحله علیّ و حکیم و نزد خداست و دور از درک عقول می باشد و جزءبه جزء و آیه آیه نیست و در صقع ربوبی قرار دارد. در این مرحله حقیقت قرآن به طور دفعی بر قلب پیامبر نازل شد ولی اجازه نداشت چیزی از آن را بر زبان بیاورد. در این مرحله بعثت و رسالت رسمی برای وی وجود ندارد، چون قرآنی که در قالب الفاظ و عبارات بگنجد نازل نشده است تا آن را بر مردم بخوانند و با خواندن ان تبلیغ رسالت کند و آنچه نازل شده حقیقت قرآن است نه الفاظ آن. آنگاه از هنگام شروع بعثت آن حضرت قران کریم در طول بیست و سه سال تا پایان بعثت به تدریج در قالب الفاظ و عبارات بر قلب رسول خدا نازل شده است. پس قرآن دو نزول بر قلب رسول خدا داشته یکی دفعی که مربوط به حقیقت قرآن و در مرحله لوح محفوظ قبل از تفصیل و دور از کثرت و تدرج و دور از عقول که در ماه رمضان و در شب قدر واقع شده است. و دیگری نزول تدریجی قرآن که در قالب الفاظ و عبارات و آیه آیه و سوره سوره و قابل فهم مردم است. و با این نزول دوم که در ۲۷ رجب شروع شده بعثت رسمی رسول خدا آغاز می شود.»

ب. تکیه آقای طباطبایی به آیات زیر است: وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ (حجر ۱۵:۲۱) «و هیچ چیزی نیست مگر اینكه خزانه‏های آن نزد ماست، و آن را جز به اندازۀ معینی نمی‏فرستیم.» لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ ‏يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (رعد ۱۳: ۳۸-۳۹) «برای هر مدّتی حكمی مكتوب است. خدا هرچه را بخواهد محو و [یا] اثبات می‏كند، و اصلِ نوشته‏ها فقط نزد اوست.» حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ‏إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (زخرف ۴۳ ۱-۴) «حا، میم. سوگند به این كتاب روشنگر. كه ما آن را قرآنی [به زبان] عربی قرار دادیم، باشد كه عقل خود را به كار گیرید. و همانا، آن در اُمُّ الكتاب (لوح محفوظ) كه نزد ما است، بلندمرتبۀ حكمت‏آمیز است.» انَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ‏ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ (واقعة ۵۶: ۷۷-۸۰) «كه به راستی این قرآنی است ارجمند. در كتابی پوشیده (لوح محفوظ)، كه جز پاكیزه‏شدگان، آن را مسّ نمی‏كنند. [این قرآن] نازل شده از جانب پروردگار جهانیان است.» وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (اعراف ۷:۵۲) «و همانا ما كتابی برایشان آوردیم كه آن را از روی علم تفصیل داده‏ایم؛ تا هدایت و رحمتی باشد برای مردمی كه ایمان می‏آورند.» الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ (هود ۱۱:۱) «الف، لام، راء. [این] كتابی است كه آیاتش از جانب حكیم آگاه استوار گشته، آنگاه تفصیل یافته است.» این آیات اجمالا وجود قبلی قرآن در ام الکتاب و لوح محفوظ  را خاطرنشان می سازد که مخزن آن نزد خداوند است و بعد از إحکام تفصیل یافته است.

لازم به ذکر است که من در گذشته رای ایشان را صائب می دانستم. بنگرید به زیبائی‌های روزه و شب قدر (۲۷ آبان ۱۳۹۲).

ج. مناقشه در مبنای المیزان:

اولا این متفکر بزرگ و مفسر عالی‌مقام (رحمة الله علیه) هیچ دلیل عقلی یا نقلی از قرآن یا سنت بر مدعای خود نیاورده و به استحسان و ذوق اکتفا کرده است. به شکل مشخص اینکه حقیقت قرآن به صورت وحدت قبل از کثرت و بدون درآمدن به قالب الفاظ و عبارات مشخصا بر قلب پیامبر نازل شده است مبتنی بر کدام دلیل قرآنی و روایی است؟ کدام دلیل عقلی بر امکان انزال بسیط حقیقت کل قرآن بر قلب پیامبر در دست داریم؟ متاسفانه هیچیک از آیات استشهادی ایشان نکات فوق را پشتیبانی نمی کند. اینکه فرضا در صقع ربوبی حقیقت بسیط قرآن قبل از پوشیدن لباس الفاظ وجود داشته دلیل نزول آن به قلب پیامبر نمی شود.

ثانیا قرآن در این آیه ۲:۱۸۵ وسیله هدایت مردم معرفی شده است: شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ (بقره ۱۸۵) «[آن روزهای برشمرده] ماه رمضان است، ماهی كه قرآن در آن نازل شده است؛ [كتابی] كه راهنمای مردم و [دربردارنده] دلیل‏های روشن هدایت و جدایی حقّ از باطل است.» مطابق تبیین ایشان این نزول دفعی قبل از رسالت است، که در قالب الفاظ و عبارات نمی گنجد. در این صورت چطور چنین وجود بسیط فراتر از کلمات و الفاظ مایه هدایت و فارق حق و باطل است؟

ثالثا به فرموده صاحب المیزان در نزول دفعی حقیقت قرآن در لوح محفوظ برتر از زمان و مکان است. در این صورت این امر فرازمانی چطور در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است؟! آیا این تناقض نیست؟

رابعا تمسک استاد اساتید من (رضوان الله علیه) به واژه انزال برای نزول دفعی بسیط فرازمانی، و واژه تنزیل برای نزول تدریجی تفصیلی در طول بیست و سه سال خلاف آیات متعددی است از جمله: شاهد اول: كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ ‎(ص ۳۸:۲۹) «[این] كتابی مبارك است كه آن را به سوی تو نازل كردیم تا در آیات آن بیندیشند و تا خردمندان تذكّر یابند.» حقیقت منبسط در نزول دفعی که هنوز به قالب کلمات درنیامده قابل تدبر نیست! شاهد دوم: وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ (انعام ۶:۷) «و اگر نوشته‏ای را در كاغذی بر تو نازل می‏كردیم و آن را با دست‏های خود لمس می‏كردند، آنان كه كفر ورزیده‏اند می‏گفتند: این جز جادویی آشكار نیست.» این آیه بحث از إنزال دفعی مورد تقاضای مخالفان قرآن است که بنا بر قاعده ایشان باید با لفظ انزال می آمد نه تنزیل! شاهد سوم: هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ (آل عمران ۳:۷) «اوست كه این كتاب را بر تو نازل كرد، در حالی‏كه بخشی از آن، آیاتِ محكمند كه آنها اصلِ این كتابند، و بخشی دیگر متشابه‏اند.» انزال کتاب که متعلق به نزول دفعی حقیقت بسیط قران است با تفصیل آیات محکم و متشابه ناسازگار است.

نتیجه: علیرغم جلالت مقام مرحوم طباطبایی در تفسیر و حکمت متاسفانه مبنای ایشان درباره نزول دفعی قرآن قابل پذیرش نیست.

مبحث دوم. دیگر مباحث مرتبط با شب قدر

در این مبحث به شش بحث دیگر مرتبط با شبهای قدر به اختصار به شرح ذیل اشاره می کنم: شب تقدیر یا شب قدرت؟ ملائکه و روح تنها عوامل فیصله دادن حکیمانه امور سالانه در شب قدر؛ مراد از عظمت، برکت، رحمت و سلامت شب قدر؛ سیره عملی پیامبر و ائمه در مراسم شب قدر؛ تفاوت اهل سنت و تشیع در تعیین شب قدر؛ و ادعیه معتبر یا بدون اشکال شبهای قدر.

بحث اول. شب تقدیر یا شب قدرت؟

آیا شب قدر شب تقدیر و فیصله امور است، یا شب قدرت night of power و نمایش اقتدارگرایی خداوند؟ واژه قدراز ریشه واحد سه معنی می تواند داشته باشد: اول: قدرت و قوّت، قادر از این معنی است. دوم: اندازه و مقدار، تقدیر از این معنی است. سوم: تنگ گرفتن در رزق (مثلا در آیات طلاق ۶۵:۷ و فجر ۹۶:۱۶). مترجمان قرآن به زبان انگلیسی آن را در حد اطلاع من واژه لیلة القدر را سه گونه معنی کرده اند:

دسته اول: آن را به معنای اول به «شب قدرت» Night of Power معنی کرده اند. از جمله این مترجمان: Arberry, Daryabandi, Maududi, Yusef Ali, Nasr

دسته دوم: آن را به معنای شب تقدیر، سرنوشت، تعیین و حکم (معنای دوم) با الفاظ مختلف ترجمه کرده اند. (نام مترجمان در پرانتز آمده است) اکثر قریب به اتفاق این ترجمه ها را از وبسایت تنزیل استفاده کرده ام.

Night of Destiny (Ahmed Reza Khan, Asad, Sarwar, Wahiduddin Khan)

Night of Decree (Haliali & Khan, Itami, Shih International)

Night of Determination (Ahmed Ali)

Night of Predestination (Pickthal)

Night of Ordainment (Qarai)

دسته سوم از مترجمان آن را به معنی سومی گرفته اند: افتخار، جلال یا شب بزرگ، اصلا ترجیح داده اند آن را ترجمه نکنند:

The Night of Honor (Qaribullah & Darwish)

The Night of Glory (Abdel Hakeem)

The grand night (Shakir)

یک مترجم هم ترجیح داده اصلا ترجمه نکند! همه مترجمان فارسی قرآن نیز چنین کرده اند.

The Night of Al-Qadr (Mubarkpuri)

به نظرم ترجمه دسته دوم (سرنوشت و تقدیر) به معنای شب قدر نزدیکتر باشد. در عین حال حتی اگر قدر را به معنی قدرت (قدرت خدا) بگیریم ارتباطی با ادعای اقتدارگرایی authoritaranism خداوند ندارد. استعمال این واژه کاملا منفی درباره خدا و پیامبر نادرست است.

بحث دوم. ملائکه و روح تنها عوامل فیصله دادن حکیمانه امور سالانه در شب قدر

مراد از تدبیر امور یا فیصله یافتن حکیمانه آنها در شب قدر چیست؟ از فرشتگان و روح چه می دانیم؟ آیا غیر از فرشتگان و روح کس دیگری اعم از پیامبر یا ائمه در این تدبیر نقشی دارند؟ به چه دلیل؟

الف. می دانیم که در این شب امور آن سال به شکل حکیمانه ای فیصله می یابند. فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا ‎(دخان ۴۴:۳) «در آن شب هر كار حكیمانه‏ای فیصله می‌یابد، كاری كه از نزد ماست.» می دانیم که فرشتگان و روح به اذن خداوند در این فیصله حکیمانه و تدبیر مدبرانه نقش دارند. تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ (قدر ۴) «در آن شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان برای هر كاری فرود می‏آیند.» دانش ما درباره روح در این حد است: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء ۱۷:۸۵) «و از تو دربارۀ روح می‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و به شما از دانش جز اندكی داده نشده است.» اینکه تقدیر و فیصله حکیمانه امور چگونه صورت می گیرد؟ حقیقتا این از امور غیبی است و هیچ نمی دانیم.

ب. اما اینکه تقدیر عالم در شب قدر به غیر ایشان مثلا ائمه تفویض شده است قول غلات مفوضه است و روایاتی که حتی یکی از انها هم از اعتبار سندی برخوردار نیست همین را می گویند. بنگرید به الکافی، کتاب الحجة، باب ۴۱: فی شأن انا انزلناه فی لیلة القدر وتفسیرها. حاوی ۹ حدیث. برای بی اعتباری سندشان بنگرید به مرأة العقول مجلسی و صحیح الکافی بهبودی. تقدیر و فیصله دادن حکیمانه امور بندگان و به حساب آنها رسیدن در شب قدر از جمله امور تفویضی و بخشی از ولایت تکوینی ائمه در این رویکرد است.

به تصریح قرآن حساب آدمی توسط خود خداوند مورد رسیدگی قرار می گیرد: ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُم ﴿غاشية ۸۸:۲۶﴾ «سپس حسابشان هم تنها بر عهدۀ ماست.» إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ ﴿شعراء ۲۶:۱۱۳) «حساب آنان جز بر عهدۀ پروردگارم نیست، اگر درك كنید.» و احدی حتی پیامبر در این امر هیچ دخالتی ندارند: فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ ﴿الرعد ۱۳:۴۰﴾ «جز این نیست بر عهدۀ تو تنها پیام رسانی است، و حساب [آنان] بر عهدۀ ماست.» حساب اخروی و تقدیر دنیوی شب قدر از یک مقوله هستند. کسی که این دو را متفاوت می داند می باید اقامه دلیل کند. شفاعت البته با حساب و تقدیر تفاوت ماهوی دارد.

زیارات و روایاتی که خلاف این قاعده‌ی مسلم دینی که از لوازم توحید است هستند اخبار آحاد فاقد اعتبار سندی می باشند. حتی اگر سندا هم معتبر بودند در مسائل اعتقادی به ظنون اخبار آحاد اعتنایی نیست و سند متواتر و دلالت نص مورد نیاز است. از سوی دیگر روایت در صورتی معتبر است که با نص کتاب الله مخالف نباشد. نص کتاب انحصار رسیدگی به پرونده‌ی آدمیان و تقدیر کارشان توسط خداوند است و لاغیر. نتیجه: در شب قدر و غیر آن حساب آدمیان توسط خداوند تقدیر و ارزیابی می شود و هیچ بشری از جمله امام زمان در این امر الهی دخالتی ندارد.

بحث سوم. مراد از عظمت، برکت، رحمت و سلامت شب قدر

آنچه دراین باره می دانیم از آیات زیر است: وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ … سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ (قدر ۲-۳ و۵) « و تو چه می‏دانی كه شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. آن شب تا طلوع فجر، همه‏اش سلامت است.» «وما ادراک استفهام انکاری و مبین حیرت و تعجب است یعنی درک عظمت شب قدر آنقدر زیاد است که درک کامل آن ممکن نیست، این پرسش بلاغی نیازمند پاسخ نیست بلکه فقط وجه پرسشی را جایگزین وجه اخباری می کند تا تاثیر کلام را بیشتر کند.» هزار ماه هم از باب تمثیل و عدد کثرت است.

 إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ … فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ (دخان ۲-۶) «ما آن را در شبی مبارك نازل كردیم، كه ما پیوسته اخطاركننده بوده‏ایم. در آن شب هر كار حكیمانه‏ای فیصله می‌یابد، كاری كه از نزد ماست. بی‏گمان، ما فرستنده [پیامبران] هستیم. كه رحمتی از سوی پروردگار توست.» شب مبارکی که در آن هر کار حکیمانه ای فیصله می یابد، ان هم از جانب خداوند و بارش رحمت از جانب خداوند.

در روایات عظمت آن از جمله به این دانسته شده که هر کار خیری از جمله عبادات در آن ضریب بسیار بالا دارد. به نظر می رسد عظمت آن باید بیش از اینها باشد. در هر حال اینها به صورت «راز» باقی مانده است، رازی بزرگ. بیش از این چیزی نمی دانیم، و همین هم البته فراوان است.

بحث چهارم. سیره عملی پیامبر و ائمه در مراسم شب قدر

از سیره عملی پیامبر و ائمه در مراسم شب قدر چه می دانیم؟ آیا روایت یا روایات معتبری درباره شب قدر در منابع سنی و شیعه یافت می شوند؟ مفاد این روایت یا روایات معتبر چه نکاتی بر نکات قرآنی می افزاید؟

الف. روایات معتبری که حاوی نکته ای اضافی بر نکات قرآنی باشند بسیار اندک هستند. اجمالا احیای به عبادت، غسل، تهجد، تلاوت قرآن، و دعا و مناجات را می توانیم از روایات استفاده کنیم. گفته شده پیامبر دهه آخر ماه رمضان را اعتکاف می کرد. به سند معتبر تقریبا چیزی نمی دانیم جز همین عبادات مستحب.

ب. اینکه مراسم احیاء جمعی بوده من دلیل معتبری بر آن نیافته ام. در این زمان بلای کرونا اگر در تجمع بنام احیای شب قدر که امری مستحب است باعث سرایت بیماری به دیگران شویم شرعا و اخلاقا ضامن هستیم. اضرار به غیر و خود قطعا حرام است. به نیت انجام مستحب حرام مرتکب نشویم.

بحث پنجم. تفاوت اهل سنت و تشیع در تعیین شب قدر

شب قدر در اهل تسنن و شیعیان از حیث تعیین زمان چه فرقهایی دارد؟

الف. در شیعه شبهای نوزدهم، بیست یکم و بیست و سوم ماه رمضان به عنوان لیالی محتمل قدر معرفی شده اند. احتمال دو مورد اخیر بیش از اولی است، و احتمال سومی بسیار شدیدتر است.

ب. نزد اهل سنت شب قدر چند احتمال است: دسته اول اقوال عدم تعیین شب مشخص: تمام ماه رمضان (دهه آخر موکدتر است، و در لیالی وتر شدیدتر)؛ یکی از شبهای دهه سوم؛ یکی از شبهای دهه وسط. دسته دوم: اقوالی که روزی را معین کرده اند، مشهورترینشان: شبهای اول، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم و بیست و هفتم. فرصت تحقیق عمیق در این زمینه را نداشته ام. اجمالا با ابهام در تعیین شب قدر کوشش شده که مومنان را به عبادت و تجهد در همه شبهای ماه رمضان تشویق کنند.

در حقیقت هیچ علم قطعی بر مشخص بودن شب قدر نداریم.

بحث ششم. ادعیه معتبر یا بدون اشکال شبهای قدر

کدامیک از دعاها و مراسم شب قدر قابل انتساب به پیامبر یا ائمه است یا حداقل بدون اشکال است؟ سوالی که فراوان از من پرسیده شده است. خلاصه انچه قبلا پاسخ داده ام اینجا می آورم: تأملی در ادعیه مشهور ماه رمضان (۲ تیر ۱۳۹۵)

دسته اول. دعاهایی که انتسابشان به پیامبر یا ائمه قابل اثبات نیست، اما به لحاظ محتوا اعوجاجی ندارند، تعارضی با قران ندارند و قرائت آنها مفید است:

۱. دعای جوشن کبیر (اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ يا اَللّهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا كَريمُ يا مُقيمُ …) از قرن دهم پیدا شده است. مضمون دعای جوشن کبیر نوعا برگرفته از آیات قرآن و روایات معتبر است و از احادیث موضوعه‌ی غلات نیز نیست. روح توحید بر سراسر آن حاکم است و و با توجه به نظم خاصش از قرن دهم به شدت در میان شیعیان جای خود را باز کرده و به رایج ترین دعای شبهای قدر تبدیل شده است. اگرچه اعتبار سندی آن مبهم است اما علوّ مضمون آن ما را مجاز به قرائتش می کند.

۲. دعای افتتاح (اللَّهُمَّ إِنِّي أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِكَ وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّکَ …) از قرن پنج در منابع شیعی نقل شده است. فاقد سند معتبر است و انتساب آن به امام زمان قابل اثبات نیست. به لحاظ دلالت – به استثنای اواخر آن – برگرفته از معارف مسلم قرآنی است.

۳. دعای سحر (اللهم إنی أسألک من بهائک بأبهاه …) از قرن هفتم به بعد دیده شده است. انتساب آن به امام باقر قابل اثبات نیست، اما مضمون آن اعوجاجی ندارد و با معارف مسلم قرآنی سازگار است.

۴. دعای « اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» از قرن دهم بدون سند از پیامبر نقل شده است. دعا به لحاظ دلالت مشکلی ندارد.

۵. دعای «یا علیّ یا عظیم یا غفور یا رحیم انت الرب العظیم الذی لیس کمثله شیء» از قرن هفتم از امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) نقل شده است. دعا به لحاظ دلالت مشکلی ندارد.

۶. دعای «اللهم ارزقنا توفیق الطاعة وبُعد المعصیة» از قرن دهم از امام زمان نقل شده است. دلالت دعا بدون اشکال است.

۷. دعای نشر قرآن «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِيهِ وَفِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَأَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَمَا يُخَافُ وَيُرْجَى» منتسب به امام باقر (ع) سندا ضعیف است، اما به لحاظ مضمون مشکلی ندارد و قابل عمل است.

دسته دوم. دعای قرآن به سر «بهذا القرآن وبحق من أرسلته به، وبحق کل مؤمن مدحته فیه، وبحقک علیهم …» از قرن پنجم به بعد رایج شده است. دعای قرآن به سر شبهای قدر از مجعولات غلات کذاب و مایه‌ی وهن مذهب است. بسیار مستبعد است که امام جعفر صادق (ع) به اصحابش فرموده باشد در شب قدر بجای خواندن خدایی که از رگ گردن به شما نزدیکتر است، برای برآوردن حاجتتان ده بار بگویید الهی بجعفر بن محمد. اصحاب طراز اول هر یک از ائمه بعد از امام ششم از امام بعدی خبر نداشتند و به همین دلیل فرق فراوانی از قبیل واقفیه و فطحیه و غیر ایشان در میان اصحاب ائمه پدیدار شد. یقینا در زمان امام صادق (ع) اسم شش امام بعدی غیر از امام کاظم (ع) بر زبان ایشان رانده نشده است و اصحاب ایشان از نام ائمه‌ی بعدی اطلاع نداشته اند. پیامبر(ص) اسامی ائمه‌ی اثنی عشر غیر از علی بن ابی طالب (ع) را یقینا اعلام نفرموده اند. این‌گونه روایات همانند روایات خلفای راشدین همگی در ازمنه‌ی بعدی ساخته و به پیامبر (ص) نسبت داده شده است. بحث از عدد دوازده و قائم آل محمد موضوع دیگری است که حتی اهل سنت نیز مستفیضا نقل کرده اند. هیچ امامی جز به نام امام بعد از خود تصریح نکرده است. روایات مخالف این معنی بعدا ساخته و به ساحت ائمه نسبت داده شده اند. قرآن را باید تلاوت کرد، در آن تدبر نمود و به تعالیمش عمل کرد. گذاشتن جسمش بر سر خاصیتی ندارد.

ضمنا از دعاهای عمومی دعاهای کمیل، ابوحمزه، عرفه و مناجات شعبانیه عالیة المضامین هستند همینطور اکثر دعاهای صحیفه سجادیه و از همه بالاتر دعاهای قرآنی.

خاتمه

شب مناجات و دعاست. سخنم را با چند دعای زیبای قرآنی به پایان می برم. خدایا تو گفته ای که: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر ۴۰:۶۰) «و پروردگارتان گفته است: مرا بخوانید، [تا دعای] شما را اجابت کنم.» و اطمینان داده ای که وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره ۲:۱۸۶) «و هرگاه بندگانم از تو دربارۀ من بپرسند [كه نزدیكم یا دور؟ بگو:] بی‏گمان، من نزدیكم، دعای دعاكننده را وقتی كه مرا بخواند اجابت می‏كنم. پس باید مرا اجابت كنند، و به من ایمان آورند، باشد كه به رشد خود برسند.»

رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (بقره ۲:۲۰۱) «پروردگارا، در دنیا به ما خیری و در آخرت [نیز] خیری ده، و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار.»

رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ‎(بقره ۲:۲۵۰) «پروردگارا، صبری [عظیم] بر ما فرو ریز، و قدم‏هایمان را ثابت بدار، و ما را بر گروه كافران پیروز كن.»

رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (بقره ۲:۲۸۶) «پروردگارا، اگر فراموش نمودیم یا خطا كردیم ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا، و هیچ تكلیف سختی بر عهدۀ ما مگذار، چنان‏كه آن را بر عهدۀ كسانی‏كه پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا، و آنچه را كه ما طاقت آن را نداریم بر ما تحمیل مكن، و از ما بگذر، و ما را بیامرز، و بر ما رحم كن؛ تویی مولای ما، پس ما را بر گروه كافران پیروز گردان.»

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (آل عمران ۳:۸) «پروردگارا، پس از آنكه ما را هدایت كردی دل‏هایمان را منحرف مكن، و از نزد خود رحمتی به ما ببخش، بی‏گمان، تو خود بسیار بخشنده‏ای.»

رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (اعراف ۷:۲۳) «پروردگارا ما به خود ستم كردیم، و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نكنی، قطعاً از زیانكاران خواهیم بود.»

رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ (ابراهیم ۴۰-۴۱ :۱۴) «پروردگارا، مرا بر پا دارندۀ نماز قرار ده و از فرزندانم نیز. پروردگارا، و دعایم را بپذیر. پروردگارا، مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی كه حساب برپا می‏شود، بیامرز.»

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا (فرقان ۲۵:۷۴) «پروردگارا، از همسران ما و فرزندانمان چشم‏روشنی به ما عطا فرما و ما را پیشوای تقواپیشگان قرار ده.»

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ (حشر ۵۹:۱۰) «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان كه در ایمان بر ما پیشی گرفته‏اند ببخشای، و در دل‏هایمان به آنان كه ایمان آورده‏اند كینه‏ای قرار نده. پروردگارا، همانا تو مهرورز مهربانی.»

در این ایام بلای کرونا دعای ما برای همه انسانهای بیمار خصوصا مبتلا به کرونا: اللهمَ اشفِ کلَّ مریض «خدایا همه بیماران را شفا عنایت فرما»

در دوران ابتلا به استبداد دینی و ولایت جائر: اللهمَ أَصلِحْ کلَّ فاسد مِنْ أمور المسلمین «خداوندا همه فاسدان در امور مسلمانان را اصلاح بفرما»

و برای خودم و تک تک حاضران در این مجلس روحانی: اللهمَ اجْعَل عَواقبَ أمورِنا خیرا «خداوندا پایان کارهایمان را به خیر ختم بفرما».

آمین یا ربّ العالمین

شنبه ۱۸ ماه رمضان ۱۴۴۲، ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

جمعی از دانشگاهیان مقیم آمریکای شمالی

متن کتبی این گفتار در شب بیست و یکم ماه رمضان و ایام شهادت امیر مؤمنان امام علی بین ابی طالب (ع) منتشر می شود. قال رسول اللّه (ص): عَلِی مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، یدورُ مَعَهُ حَیثُما دارَ. «پیامبر خدا (ص) فرمود: على با حق است و حق با على. حق بر مدار او مى گردد.»

شب قدر در آینه قرآن و سنت معتبر

دریافت فایل صوتی

***

پرسش و پاسخ

دریافت فایل صوتی پرسش و پاسخ