گزارش اعتماد ملی از همايش بازانديشي سنت نبوي

اعتماد ملي:‌تالا‌ر فردوسي دانشكده ادبيات در دانشگاه بزرگ تهران محل گردهمايي اسلا‌م‌شناسان و عالمان ديني بود، جايي كه در آن دو روز متوالي همايش <حكمت و بازانديشي سنت نبوي> برگزار شد. در فهرست سخنرانان اين همايش اسامي آشنايي نيز به چشم مي‌خورد، اسامي چون آيت الله مصطفي محقق داماد، غلا‌محسين ابراهيمي ديناني، محمد مجتهد شبستري، آيت‌ا… موسوي بجنوردي، محسن كديور و…، اين همايش به ابتكار موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه و با همكاري جهاد دانشگاه و دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران در روزهاي اول و دوم اسفند برگزار شد.

همايش هر دو روز از ساعت ۹ صبح آغاز شد و هنگام غروب پايان گرفت. در روز نخست بيش از ۱۰ نفر به ايراد سخنراني پرداختند كه سخنرانان عبارتند بودند از حجت‌ا لا‌سلا‌م علي شيخ‌الا‌سلا‌مي، غلا‌مرضا اعواني، غلا‌محسين ابراهيمي ديناني، آيت‌ا… مصطفي محقق داماد، مولوي عبدالرحمن ملا‌زهي،‌هادي گمشادزهي، حجت‌الا‌سلا‌م محسن كديور، محمدرضا بهشتي، جلا‌ل جلا‌لي‌زاده، حجت‌الا‌سلا‌م رسول جعفريان و حميدرضا پارسانيا. از ميان آنها سه سخنراني را براي انتشار در اعتمادملي برگزيديم كه گزارش آن را مي‌خوانيد.

مواجهه معاصرين با سنت نبوي

عنوان سخنراني كديور <مواجهه سنتي، سنت‌گرايانه، بنيادگرايانه و نوانديشانه با سنت نبوي> بود. به گفته كديور، سنت نبوي فصل مشترك همه مسلمانان است؛ پس از قرآن كريم آنچه همه مذاهب و فرق اسلا‌مي را به هم پيوند مي‌زند، نام مقدس رسول‌ا…(ص) و سنت و سيره ايشان است، اما مواجهه همه مسلمانان با اين سنت در طول تاريخ يكسان نبوده و نيست. وي در ابتدا به گذشته مسلمانان و مواجهه آنان با سنت نبوي در قرون گذشته پرداخت. به گفته او، در گذشته سه رويكرد متفاوت به سنت پيامبر(ص) نزد مسلمانان رواج داشته كه عبارتند از رويكرد فقهي، رويكرد عرفاني و رويكرد حكمي و فلسفي. محسن كديور اظهار داشت: <هر سه اين رويكردها باارزش و ارجمند هستند، اما رويكرد فقهي به نسبت دو ديگر، فربه و ضخيم است؛ از اين نظر كه كتاب‌هاي بسياري با اين رويكرد نوشته شده است. رويكرد عرفاني به سنت هم يكي از امتيازات فرهنگ اسلا‌مي حتي در دنياي معاصر است. چه‌بسا ديگران رويكرد فقهي ما را نپذيرند، اما رويكرد عرفاني كه نه زبان دين و مذهب دارد و نه وابسته به جغرافياست، در همه جا پذيرفتني است و شايد شيرين‌ترين زبان براي ترويج و اشاعه اسلا‌م باشد. از اين دو كم‌حجم‌تر، رويكرد حكيمانه است، رويكردي از آن سنخ كه فارابي و قبل از او كندي آغاز كرد و توسط ابن سينا، ابن رشد و ملا‌صدرا ادامه يافت.>

اما صحبت كديور درباره هيچ يك از اين سه رويكرد نبود، چرا كه همه آنها متعلق به گذشته هستند. وي رويكرد مسلمانان در زمان معاصر به سنت پيامبر را در نظر داشت كه به چهار دسته تقسيم مي‌شود؛ سنتي، سنت‌گرايانه، بنيادگرايانه و نوانديشانه. از اين چهار رويكرد، رويكرد سنتي به جا مانده از زمان گذشته است، اما سه رويكرد ديگر زاده قرن جديد و دنياي مدرن است. وي در تشريح رويكرد سنتي به اسلا‌م و سيره پيامبر گفت: <من از رويكرد غزالي به سنت نبوي در عصر خود او مي‌توانم دفاع كنم، اما اگر در قرن جديد كسي بخواهد به شيوه غزالي يا شيخ مفيد و يا علا‌مه مجلسي بينديشد و با سنت پيامبر مواجه شود، نامش را سنتي مي‌گذارم؛ آنچه بر مواجهه سنتي غلبه پيدا مي‌كند، رويكرد فقهي است، اگرچه در گذشته هر سه رويكرد عرفاني، حكيمانه و فقهي را داشته‌ايم. بر اين اساس مواجهه سنتي يعني مواجهه فقيهانه يا متشرعانه يا شرعي با سنت نبوي.>

كديور اضافه كرد: <علمايي كه رويكرد فقيهانه به سنت نبوي دارند، به ادامه سنت رسول‌ا...(ص) در زمان معاصر به شيوه فقهي يا شرعي مي‌انديشند. آياتي هم كه از آنها استفاده مي‌كنند، آياتي هستند كه بر اطاعت از رسول خدا تاكيد مي‌كنند، آياتي چون يا ايهاالذين آمنوا اطيعوا... و اطيعوالرسول. اين علما از ميان همه صفاتي كه براي پيامبر وجود دارد، صفت شارع را ترجيح مي‌دهند و ايشان را رسول شارع مي‌نامند، يعني پيامبر صاحب شريعت و قانون‌گذار.>

او با اشاره به مشكلا‌ت رويكرد سنتي گفت: <آنچنان كه هر رويكرد حقوقي تاكيد فراواني بر شكل و فرم دارد، رويكرد سنتي هم درگير چارچوب‌هاي شكلي است و كمتر در پي معنا و غايت است.>

كديور در ادامه سخنان خود به مواجهه سنت‌گرايانه رسيد و درباره آن اظهار داشت: <سنت‌گرايان با سنتي‌ها متفاوتند. اگر سنتي‌ها مدرنيته را باور نكرده‌اند و آن را نشناخته‌اند، سنت‌گرايان آن را درك كرده‌اند، اما منتقد مدرنيته هستند. نمونه آنها سيدحسين نصر است.>

به گفته كديور، در مواجهه سنت‌گرايان با اسلا‌م و سنت نبوي، وجه عرفاني دين اهميت بيشتري دارد، اگرچه از ساير وجوه دين نيز غفلت نشده است. وي افزود: <جان كلا‌م سنت‌گرايان، تداوم ولا‌يت الهي پس از رسول‌ا...(ص) است. آنها معتقدند كه ختم نبوت منجر به ختم ولا‌يت نمي‌شود. مراد از ولا‌يت نيز حكومت و زمامداري نيست. آنها در مفهوم ولا‌يت رابطه معنوي با انسان‌هاي مقرب به خداوند را مي‌جويند و از اين نظر ولا‌يت به معناي قرب به خداست. بنابراين به آياتي متوسل مي‌شوند كه بر ولا‌يت تاكيد دارد. مي‌گويند راه پيامبر يك چيز بيشتر نيست؛ همه چيز را در خدا ديدن و خدا را در همه چيز ديدن. سنت نبوي يعني اينكه در همه چيز صورت خدا را مشاهده كني. آنها از ميان همه ابعاد شخصيتي پيامبر(ص)، شخصيت سالك او را مي‌پسندند و به جاي رسول شارع، از رسول سالك سخن مي‌گويند.>

اين محقق با اشاره به مشكلا‌ت رويكرد سنت‌گرايانه گفت: <اگرچه اين رويكرد به مراتب معنوي‌تر از رويكرد فقيهانه است، اما نقص‌هايي هم دارد. اگر دسته نخست به مسائل لفظي اهميت مي‌دادند، اين گروه هم بيشتر در پي تأويل احاديث و روايات است.>

كديور در دنباله بحث خود رويكرد بنيادگرايانه به سنت نبوي را مورد توجه قرار داد و در اين‌باره گفت: <اين رويكرد متأخرتر از دو رويكرد قبلي است. متأسفانه هستند كساني كه با اين رويكرد چهره منور اسلا‌م را در دنيا مشوش كرده‌اند و سيمايي نه‌چندان پذيرفتني از اسلا‌م ساخته‌اند. بنيادگرايان اسلا‌م مدينه را مي‌جويند، نه اسلا‌م مكه را. اسلا‌م مدينه، اسلا‌م حكومت و قدرت است، در حالي كه اسلا‌م مكه، اسلا‌م دعوت و رحمت است. بنيادگرايان از ميان همه ابعاد وجودي پيامبر تنها به تاسيس حكومت او توجه دارند. آنها معتقدند كه اسلا‌م حق است و به همين خاطر به هر روشي مي‌توان ديگران را مسلمان كرد؛ هدف پسنديده است و براي رسيدن به آن مي‌توان از هر شيوه‌اي استفاده كرد، خواه مسالمت‌آميز و خواه خشونت‌آميز. بنيادگرايان معتقدند كه انسان پاكيزه نمي‌شود و جامعه به صلا‌ح نمي‌رسد، مگر آنكه قدرت به دست صالحان مسلمان بيفتد و اين قدرت را به هر روشي بايد حفظ كرد.>

وي اضافه كرد: <آيات مطلوب بنيادگرايان نه آيات ولا‌يت است و نه اطاعت از رسول خدا. تنها آياتي كه آنان از قرآن كريم مي‌فهمند، آياتي است كه بر قتال كافران تاكيد مي‌كند. بنيادگرايان در پي سياست هستند و به آن به چشم ابزار نگاه مي‌كنند. صفتي هم كه براي رسول خدا قائلند، نه شارع است و نه سالك، بلكه حاكم است؛ رسول حاكم.>

چهارمين رويكردي كه كديور از آن سخن گفت، رويكرد نوانديشانه به سنت نبوي بود، رويكردي كه از سه ديگر متاخرتر است. وي با اشاره به آيه ۲۴ سوره مباركه انفال <يا ايهاالذين آمنوا استجيبوالله و للرسول، اذا دعاكم لما يحييكم> اظهار داشت: <اين آيه‌اي است كه نوانديشان به آن توسل مي‌كنند. مواجهه نوانديشانه با سنت نبوي، مواجهه احياگرانه است. نوانديشان معتقدند، پيامبر آمده است كه به ما حيات دوباره ببخشد، يك زندگي همه‌جانبه و حيات طيبه واقعي. از نگاه آنها هر چيزي كه از سنت باقي‌مانده و به درد حيات مي‌خورد، بايد حفظ شود. حال اگر فقه و شريعت در راستاي اين حيات باشند، بايد حفظ شوند و اگر عرفان و سلوك نيز هست، بايد از آن مراقبت كرد. سياست هم به شكل اختياري و مسالمت‌جويانه پذيرفتني است.>

كديور اضافه كرد: <نوانديشان معتقدند مجموعه احاديث و رواياتي كه به جاي مانده، آكنده از گوهرهايي است كه بايد آنها را استخراج كرد. در اين مجموعه مطالب بسياري نيز وجود دارد كه يا به اشتباه نقل شده و يا اينكه منحصر به شرايط زماني و مكاني خاص بوده و اگر امروز در محضر وجود مبارك پيامبر بوديم، مي‌ديديم كه به آنها عمل نمي‌كردند و به‌گونه‌اي ديگر پيش مي‌رفتند. آن بخش از سنت نبوي پذيرفتني و خواستني و ركن مسلماني است كه جزو متغيرات و مقتضيات عصر نزول نباشد. بنابراين بايد به پالا‌يش جدي اين سنت دست زد.>

محسن كديور در خاتمه سخنان خود گفت: <نوانديشان به اختياري‌بودن پذيرش دين تاكيد مي‌كنند و معتقدند كه همگان بايد با جان و دل خود اسلا‌م را بپذيرند. مي‌توان اين نوع مواجهه با سنت نبوي و اسلا‌م را مواجهه غايت‌گرايانه يا معناگرايانه يا معنوي با سنت نبوي ناميد. نه عرفان به معناي مصطلح آن است،‌اگرچه بسيار به آن نزديك است و نه فقهي و فرماليستي و نه سياسي است. صفتي هم كه نوانديشان براي رسول‌ا...(ص) قائلند، احياگر است، رسول احياگر.>

اصل وفاي به عهد ‌

<اصل وفاي به عهد در سنت نبوي> عنوان سخنراني آيت‌ا… مصطفي محقق داماد بود. وي در ابتداي سخنان خود مقايسه‌اي ميان نظام‌هاي حقوقي در جهان و اسلا‌م به عمل آورد و اظهار داشت: <در اغلب نظام‌هاي حقوقي امروز، اصل حاكميت اراده يكي از اصول مبنايي حقوق است. اين اصل گاهي توسط دولت‌هاي راديكال مورد خدشه واقع شده و در مقابل، گاهي نيز توسط دولت‌هاي ليبرال به صورت مطلق اجرا شده است. از تعاليم نبوي برمي‌آيد كه انسان در تصميمات خود آزاد مطلق است، مگر آنكه آزادي او منجر به اعمالي در ضديت صريح با قوانين آمرانه شرعي و مخالفت با كتاب و سنت باشد. اصل حاكميت اراده در حقوق در زمان معاصر بحث‌هاي متعددي را موجب شده است و موافقين و مخالفين بسياري دارد.>

وي با اشاره به سخن <محقق اصفهاني> درباره اصل حاكميت اراده، از منظر فقه اين اصل را مورد مداقه قرار داد و گفت: <محقق اصفهاني معتقد است كه انسان بر خودش مالكيت دارد و هيچ كس نيز از بيرون نمي‌تواند بر او ولا‌يت داشته باشد. خدا به انسان چنين اختياري داده است. او مي‌گويد كه ولا‌يت از جانب خدا به پيامبر داده شد و بعد به پايان رسيد. وحي قطع شده است. از آيات قرآن نتيجه گرفته است كه فقط نبي اكرم اولي است. هيچ كس به جز پيامبر بر انسان ولا‌يت ندارد و پس از او انسان‌ها بر خود ولا‌يت دارند.>

محقق داماد با اين مقدمه به سراغ اصل وفاي به عهد در سنت نبوي رفت. او گفت: <براساس همين ولا‌يت، هرگونه قرارداد عقلا‌ني لا‌زم‌الوفاست. دولت‌ها نيروي الزام‌آور بيروني براي رعايت اين قرارداد هستند، اما چه نيرويي الزام دروني مي‌آورد؟ دنياي امروز سعي كرده است كه اين قدرت الزام‌آور دروني را به اجتماع نسبت دهد، اما سنت نبوي و قرآن مجيد چيز ديگري مي‌گويد. براساس قرآن، الزام مبتني بر ايمان است. انسان براي اجراي عهدي كه بسته است، مسووليت الهي دارد. قرآن از مسووليت مدني نمي‌گويد، بلكه از ايمان صحبت مي‌كند. اصل وفاي به عهد يكي از مهمترين اركان فقه اسلا‌مي و حاكم بر تمام اصول ديگر است.>

محقق داماد با اين نتيجه‌گيري قرارداد صلح حديبيه را مورد بازخواني قرار داد، قراردادي كه ميان پيامبر(ص) و مشركين منعقد شد. وي اظهار داشت: <حج خانه خدا واجب است، اما از آنجا كه پيامبر تعهد داده است، به حج نمي‌رود و واجبات را ناديده مي‌گيرد. او به عهدش وفا مي‌كند تا مسلمانان مكه براي عبادت خدا آزاد باشند و مورد آزار مشركين قرار نگيرند. در بند ديگر قرارداد آمده است كه اگر جواني از جوانان مكه نزد پيامبر به مدينه آمد تا اسلا‌م بياورد، پيامبر بايد او را برگرداند. باز هم پيامبر قبول كرد. در همان لحظه امضاي قرارداد پسر يكي از سران مشركين كه همراه پدر خود آمده بود، خود را در آغوش پيامبر افكند و گفت كه مي‌خواهم اسلا‌م بياورم. پيامبر اما او را برگرداند چون عهد بسته بود هر چقدر هم كه جوان التماس ‌كرد تأثيري در تصميم پيامبر نداشت. پيمان صلح حديبيه چنين پيماني بود؛ پيامبر به آن چه رخ مي‌داد آگاهي داشت و بنابراين پيمان دقيقي بست. هنگامي كه مشركان قرارداد را نقض كردند، به استناد همان قرارداد پيامبر به سمت مكه حركت كرد و آن را فتح نمود.> ‌ محقق داماد در خاتمه سخنان خود نتيجه گرفت: <پيامبر اكرم همه شروط مشركان را كه در قرارداد حديبيه آمده بود، اجرا كرد چون آن را امضا كرده بود. اگر ما هم امروز قراردادي را امضا مي‌كنيم، موظف به اجراي آن هستيم. اگر تعهد دهيم كه با زندانيان رفتار خوب مي‌كنيم، دادگاه‌هاي ما همه اصول را رعايت مي‌كنند و... بايد به آن عمل كنيم. ما براساس اين اصل مي‌توانيم به تمام كنوانسيون‌هاي پيشرفته جهان ملحق شويم و اعلا‌م كنيم هر كسي كه در كشور ما كسي را شكنجه كرد و يا كشت، دنيا مي‌تواند او را محاكمه كند.> ‌

از سنت‌گرايي تا بنيادگرايي

موضوع سخنراني غلا‌محسين ابراهيمي ديناني نيز <تفاوت ميان سنت‌انديشي و بنيادگرايي> بود. ديناني سخن خود را با تعريف مقام پيامبر اكرم(ص) آغاز كرد. او گفت: <رسول‌ا... در مقام علو و كمال است. هيچ مقامي فوق مقام او قابل تصور نيست و همين نكته سر خاتميت است. خاتميت، ختم سلسله نبوت است و اوج كمال بشريت. بعد از پيامبر اسلا‌م نبوت جايگاهي نخواهد داشت. او افضل انبيا است. اعتقاد مسلمين جهان بر اين اساس استوار است. خاتميت اصل است.> ‌ ديناني در ادامه سخنان خود اظهارداشت: <خاتميت و ابديت زمان دو مفهوم است. ابديت در پيش روي ما قرار دارد و خاتميت هم تمام شده است. زمان در گذر است. زمين همواره مي‌چرخد و زمان متحول مي‌شود. زمان فرزند ابديت است. ما در زمان زندگي مي‌كنيم و زمان همه چيز را در مي‌نوردد. زمان، كوه را فرسوده و پير مي‌كند. با واژه ابديت هم مواجهيم. آيا زمان ابدي است؟ آيا ابديت صفت زمان است؟ زمان فرزند ابديت است و كسي كه زمان خودش را مي‌كشد به ابديت هم آسيب مي‌رساند.> ‌

وي اضافه كرد: <چگونه مي‌توانيم در زمان زندگي كنيم و آن را نكشيم؟ چگونه مي‌توانيم زمان را نكشيم و با ابديت انس داشته باشيم؟ سر خاتميت در اين نكته است. بايد خاتم را بشناسيم. پيامبر اسلا‌م داراي كمال و كتاب است. هر كدام از پيامبران را به نشانه‌اي مي‌شناسيم. حضرت موسي كليم‌ا... است و مظهر تكليم. حضرت عيسي مظهر تمثيل يا تجسيد است. مسيحيان او را تجسد الوهيت مي‌دانند اما قرآن از تجسد نمي‌گويد. بيان قرآن لطيف تر است و از تمثيل ‌مي‌گويد و بالا‌خره از قرآن مدد مي‌گيريم و مي‌گوييم، محمد(ص) تنزيل است. قرآن كلا‌م خدا از زبان پيامبر است. پيامبر تجسم قرآن است.> ‌

ديناني باتوجه به واقعيت پايان وحي گفت: <تمام حقيقت فرود آمده. وحي براي هميشه قطع شده است. اين حرف اهميت فراواني دارد. بيت‌الغزل معارف ما است. انبياي ديگري آمدند اما با رفتن آنها وحي قطع نشد. انتظار وحي را ديگر نداشته باشيد. اين جمله چه معنايي دارد؟ نااميدي است يا اميد؟ البته كه جاي نااميدي نيست. قطع وحي يعني اين كه همه چيز را گفته‌ايم و تا ابد تأمين هستيد.> ‌

وي اضافه كرد: <البته نبايد خوش‌خيال باشيم و به جمود روي بياوريم. نبايد بگوييم كه همه چيز در قرآن است و من هم فهميدم و تا ابد هم اين‌گونه است. خدا نكند كه فهم من منجمد باشد. قرآن همه چيز است. اين يك واقعيت است اما ادعاي من براي فهم هميشگي قرآن وحشتناك است.> ‌

ديناني با تأكيد برخردورزي گفت: <ما با يك وظيفه سنگين مواجهيم. انديشمندان مي‌گويند كه علم و آگاهي با مساله آغاز مي‌شود و با مسائل جديدتر ادامه مي‌يابد. فهم لا‌زم است. قرآن كلا‌م خداوند است. بنيادگرايان مي‌گويند با وجود قرآن ما نيازي به فكر نداريم. اما واقعيت درست عكس آن است. با آمدن كلا‌م باب تفكر گشوده مي‌شود. قرآن معجزه پيامبر است. اما معجزه بودن كلا‌م يعني چه؟ يعني بايد بينديشي و بفهمي. اعجاز كلا‌م در فهم آن است نه در خواندن. بايد مطالب فهميده شود.> ‌

او در پايان سخنان خود با اشاره به برداشت‌هاي متفاوت از قرآن كريم گفت: <از صدر اسلا‌م تاكنون مرتجعانه‌ترين فهم‌ها از قرآن به وجود آمده است. در مقابل آن، حقيقي‌ترين فهم‌ها نيز در پرتو نور قرآن به منصه‌ظهور رسيده است. ابن ملجم مدعي فهم قرآن بود. همان شب جنايت هم تا صبح قرآن خواند. فهم او منجمد، قشري و وحشتناك بود. بنابراين مسووليت ما سنگين است. قرآن را بايد فهميد. نشانه خدا انديشه است. بينديشيم تا قرآن را بفهميم.> ‌