صالحی نجف آبادی و تفسیر آیۀ تطهیر

دریافت فایل صوتی

 

پیشگفتار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ یازدهمین سالگرد درگذشت مورخ صاحب سبک تاریخ اسلام، قرآن پژوه، حدیث شناس و فقیه معاصر آقای شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی است. در بزرگداشت یاد کسی که از او بسیار آموخته ام و بر گردنم حق استادی دارد، متن ویراسته سخنرانی مورخ ۱ تیر ۱۳۸۵ در تهران همراه با فایل صوتی آن برای نخستین بار منتشر می شود.

این بحث شامل هفت بخش به شرح زیر است: ۱. اهمیت آراء صالحی نجف آبادی،  ۲. نقّاد متبحر احادیث، ۳. تاملی در احادیث علم لدنی ائمه، ۴. نقد اجمالی نزول دفعی قرآن، ۵. تفسیری تازه از آیه مودت، ۶. تفسیری نو از آیه تطهیر، و۷. ادامه راه صالحی.

تفسیر آیه تطهیر نیمی از بحث را به خود اختصاص داده و شامل چهار قسمت به شرح زیر است: الف. جایگاه آیه تطهیر، ب. معنای اهل بیت در آیه تطهیر، ج. اراده تطهیر تکوینی یا تشریعی؟ د. آیه تطهیر و حدیث کساء.

این تفسیر بدیع و در عین حال متکی به معارف متقن قرآنی، روائی و عقلی پایه بازخوانی بسیاری مباحث اعتقادی تشیع است. با توجه به حساسیت و اهمیت بحث از پیشنهادات و انتقادات اهل نظر استقبال می کنم.

متن کامل رساله تاملی در آیه تطهیر صالحی نجف آبادی

***

 

یک. اهمیت آراء صالحی نجف آبادی

الف. بحث این جلسه در واقع در بزرگداشت یاد استاد شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی (۱۳۰۲-۱۳۸۵) است. در جلسه چهلم ایشان من نکاتی را مطرح کردم (۱) و نکته ای باقی ماند، چون در آن جلسه عمومی امکان ذکر آن نبود، آن را گذاشتم تا در این جلسه که تقریباً جلسه خواص است، (۲) به آن بپردازم. مرحوم صالحی نجف آبادی در میان علمای دوران ما، یک ویژگی داشت که تا حدود زیادی منحصر به فرد است، راهی را شروع کرد و این راه نا تمام است و باید ادامه پیدا کند، حدود دوازده کتاب از ایشان باقی مانده است، اما این همه آثار ایشان نمی باشد. بحث امشب من فی الواقع گزارش یکی از آثار منتشر نشده ایشان است. این اثر منتشر نشده، که خوشبختانه دست خط آن در دست من است، و خیلی متأسفم چرا تا کنون امکان انتشار پیدا نکرده است، دیدم ارزش دارد که گزارش آن را محور جلسه امشب قرار بدهیم.

ویژگی اصلی آقای صالحی، نبرد علمی او با غلو در اندیشه تشیع بود، و به بیان ساده تر، او مروج رویکرد بشری به مسئله امامت بود. او کوشش می کرد آنچه که در تاریخ درباره ائمه اتفاق افتاده، با بیانی عقلی تبیین و به مردم تفهیم کند. امروز به سادگی وقتی بحث غلو مطرح می شود، همه می گویند غلو چیز بدی است، اما آنچه کمتر درباره آن صحبت می شود آن است که ضابطه و شاخص غلو چیست؟ خط قرمز چیست که بالاتر از آن غلو محسوب می شود و پائین تر از آن مجاز است. کاری که آقای صالحی انجام داد به شکل جزئی و بدور از کلی گویی پرداختن به مصادیق رایج غلو در دوران ما بود.

ب. دوستان کم و بیش با کتاب شهید جاوید آشنا هستند. می شود گفت که پر سر و صدا ترین کتابی که از حوزه علمیه منتشر شد و به قول حمید عنایت و حتی علی شریعتی مهمترین اثر حوزه های علمیه در قرن اخیر. اثری که نقدهای فراوانی از جانب خود علما بر آن شده مثل آبی بود در خوابگه مورچگان. (۳) حرف شهید جاوید این بود که امام حسین کار معقولی انجام داد،  من (صالحی) می خواهم آن را به شکل معقول گزارش کنم. امام حسین (ع) مأموریت شخصی از جانب خداوند نداشت، کاری که او کرد هر مسلمانی باید انجام می داد. این مطلب خیلی ساده به نظر می رسد، اما لوازمی دارد.

از جمله این که کار امام حسین در حوزه سیاست کاری بشری بود. ائمه سیاست ورزیشان بشری بوده نه فرا بشری. ایشان صرفاً در حوزه القای معارف دین متصل به عالم ماوراء بوده اند، اما وقتی می خواستند سیاست ورزی کنند، همچون انسانهای دیگر این افعال را انجام می دادند. به زبان ساده تر، ائمه در حوزه عمومی، در سیاست، در اقتصاد، در اجتماع، در فرهنگ، در این گونه امور چیزی به نام علم لدنی (یا به قول عوام علم غیب) نداشته اند. آنچه که به این گونه علوم منتسب می شود، مربوط به حوزه دیگری است و آن حوزه ، حوزه معارف خاص دینی است، نه حوزه های دیگر. به زبان دیگر در این فعل سیاسی – قیام کربلا – این قیام متکی بر پیش بینی های بشری، حساب گری های بشری و نتیجه گیری های بشری بوده است. این رویکرد بسیاری از پیش فرضهایی که در زمینه معارف ائمه بود را بر هم زد.

صالحی تنها این کتاب را ننوشت، کتابهای دیگری هم نوشت. تکیه من بیشتر روی سه بحث قرآنی ایشان است. همه اینها هم به نحوی از انحاء به مسئله امامت مربوط می شود. ما می باید امامان را با زبان و نگاه دیگر، و از منظری دیگر مورد بررسی قرار بدهیم و با بسیاری از پیش فرضهای خودمان خداحافظی کنیم. بدانیم که امامت را به گونه ای دیگر هم می توان خواند و فهمید و بر تشیع هم باقی ماند. البته همه موارد را نه آقای صالحی گفت و نه امکان گفتن آن بود و هست! اما راهی را شروع کرد، که از تداومش نکات تازه ای بدست می آید.

دو. نقّاد متبحر احادیث

او حدیث شناسی متبحر بود. (۴)  تفاوتش با دیگر علمای رجالی و علمای حوزوی این بود که بدیگرعلما واساتید به سند روایت نگاه می کنند و سند را مورد بحث قرار می دهند، یا می پذیرند و یا به کناری می نهند و درباره جهت صدور ودلالت هم نکاتی را ذکر می کنند. اما دقتهای آنها در سند و جهت صدور بیش از دقتشان در دلالت است، به خصوص سنجیدن متن حدیث احادیث با ضوابط قرانی، که همه قبول دارند اما عمل به آن چندان رایج نیست، و همچنین سنجیدن متن احادیث با ضوابط عقلی. کاری که صالحی انجام می داد این بود که در باره احادیثی که حتی دارای سند ظاهرا معتبر هم بودند به همین پذیرش سندی آنها اکتفا نمی کرد، بلکه آنها را مورد نقادی عقلی و به عبارت دیگر تاریخی و نقادی قرآنی قرار می داد، و بسیاری از احادیث در این دو نقادی به کناری زده می شدند. چون با قرآن ناسازگار بودند و یا به لحاظ عقلی مجاز به پذیرش آنها نبودیم.

نکته ای که صالحی بر آن انگشت نهاد و جای انگشت نهادن هم داشت، بخصوص در کتاب اخیرش کتاب غلو (۵)، این بود که افرادی را به نام پیدا کرده بود، که حدیث جعل می کردند، و این احادیث چنان در میان شیعیان رایج بوده است که راویان بزرگی مثل یونس بن عبدالرحمن این روایات را تلقی به قبول کرده بودند و وقتی وی این روایات منقول از امام باقرو امام صادق را خدمت امام رضا (علیهم السلام) برد و امام رضا آنها را تخطئه کرد و گفت این احادیث را پدران من نگفته اند، صالحی این سوال را مطرح می کند: یونس بن عبدالرحمن در عداد راویان تراز اول ماست ، یعنی اگر بخواهیم پنج راوی شاخص را مشخص کنیم، یکی از آنها یونس بن عبدالرحمن است، که در علم و تقوای او هیچ تردیدی نیست. وقتی عالمی مثل یونس روایت جعلی را از روایت معتبر نتواند تشخیص دهد، پس ما به طریق اولی به ناتوانی در شناخت این روایات دچار هستیم.

صالحی درست می گوید. روایاتی را ذکری کرده که از لحاظ سند مشکلی ندارند، اما جعالان حدیث آمده اند و دفتر روایات که آن زمان اصل نامیده می شده از راوی به امانت گرفته تا استنساخ کند، اما حدیثی را در آن جعل کرده، یعنی چیزی که امام نگفته و راوی روایت نکرده با سند مشابه دیگر روایات در دفتر راوی پنهانی اضافه کرده و به راوی برگردانده است. نه صاحب آن اصل می داند که روایاتی جعلی در دفترش راه پیدا کرده است و نه دیگران. خود ائمه می توانستند تشخیص بدهند و حدیث معتبر را از حدیث جعلی تمییز دهند. ائمه نمونه هایی را هم در این زمینه ذکر کرده اند. صالحی به دنبال کشف این گونه احادیث بود، احادیثی که با شیوه سنتی تحقیق سندی قابل شناسایی نبود، و صرفاً با مقایسه آنها با روایات دیگری که قطعا از جانب ائمه بوده و مطابق ضوابط قرآنی وعقلی تاریخی اینگونه روایات جعلی را کشف کرده است.

 

سه. تاملی در احادیث علم لدنی ائمه

الف. هر کشف تازه در این حوزه باعث می شد صدایی از جایی بلند شود. این دشواری کار اوست. یکی از کارهای میکروسکپی که صالحی انجام داده، بررسی کتاب الحجه اصول کافی است. کتاب الحجة کافی، یعنی قسمتی از اصول کافی که روایات مربوط به نبوت و امامت را گرد آورده است. حجت اعم از پیامبر و ائمه است. براساس تحقیقی که محمد باقر مجلسی صاحب بحار الانوار یکی از روایات شناسان بزرگ ما، در کتاب مرآت العقول انجام داده، به این نتیجه رسیده که حداقل دو سوم از روایات کتاب الحجة کافی دارای سند غیر معتبر است. او مهمترین منبع روایی را دست گذاشته و نه کتبی مثل بصائرالدرجات، یا تفسیر قمی، یا تفسیر عیاشی فاقد سند. اصول کافی و آن هم مهمترین بخش آن، بحث امامت در کتاب الحجة. مراد مجلسی از معتبر خیلی وسیع است، و حتی احادیث حسن (راوی امامی توثیق نشده) را هم به عنوان معتبر پذیرفته است. اگر معتبر را منحصر به احادیث صحیح و موثق می کرد میزان احادیث معتبر خیلی از این مقدار (حدود یک سوم) کمتر می شد.

صالحی نتیجه می گیرد که محدثین بزرگی مانند ثقة الاسلام کلینی یا شیخ صدوق (که رحمت خدا بر ایشان باد) برخی روایات را در کتابهایشان ذکر کرده اند، که ناقلین آنها، متأسفانه افراد قابل اطمینانی نیستند، مثلا ابوالخطاب سر دسته حدیث سازان و غالیان که به لسان امام صادق ملعون محسوب شده است. صالحی متذکر می شود که صرف اینکه حدیثی در کتاب کافی نقل شده باشد، چه برسد به بحار الانوار، مفید فایده نیست. در همین کافی روایاتی در باب تحریف قرآن (تحریف به نقصان البته) آمده است. چرا کلینی اینها را نقل کرده است؟ راویان آنها هم اکثراً قابل اعتماد نیستند. او بدرستی تذکر می دهد ما می باید با ضوابط دیگری کتابهای حدیث را مورد بررسی قرار بدهیم.

ب. از جمله روایاتی که به شدت مورد نقد قرار داده است، روایتی است که در کافی  کلینی، بصائر الدرجات صفار قمی و محاسن برقی آمده است، همگی هم متعلق به قرون سه و چهار هستند. متن حدیث این است: ائمه [ع) هر آنچه را که بخواهند و هرگاه بخواهند می دانند. این مضمونی است که ملاک متکلمین ما در علم ائمه بوده است. صالحی در مرحله بعد حدود پانزده متکلم را از قدیم تا امروز تا آقای محمد تقی مصباح یزدی آورده است. صالحی استدلال کرده که ملاک این متکلمان در بحث علم لدنی ائمه، این روایت است.

این روایت به لحاظ سندی جزء روایات «مجهول» است! تمام سندهای آن را آورده و نشان داده است که این گونه روایات را راویانی درست کرده اند که می توان اثبات کرد که هیچ ربطی به امامت نداشته اند. حال جالب است که این روایت «الامام یعلم ماشاء، متی شاء». یعنی با این دو قید به این گستردگی (هرچه بخواهد، هر وقت که بخواهد) ملاک بسیاری از آراء کلامی در علم لدنی ائمه یکی از مهمترین مسائل امامت، برخاسته از یک روایت جعلی ست. در آثار صالحی از این گونه موارد کم نیست، منتها مرتب کردن اینها و دسته بندی کردن آنها وقت فراوانی از او گرفته، و در نهایت کار بزرگی انجام داده است.

 

چهار. نقد اجمالی نزول دفعی قرآن

یکی از مسائلی که صالحی در علوم قرآنی انجام داده، بحثی مشهور است در بین ما، این که قرآن دو نزول داشته است، یک نزول دفعی و یک نزول تدریجی. از جمله مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی هم در تفسیر المیزان همین قول را پذیرفته و تبیین کرده است. صالحی با این قول به شدت مخالف است و اثبات کرده که قرآن یک نزول بیشتر ندارد و آن نزول تدریجی در طی ۲۳ سال است، و اصولاً امکان ندارد  چیزی به عنوان نزول دفعی محقق شده باشد. به نظر وی استناد به «البیت المعمور» (آیه ۴ سوره طور) برای اثبات نزول دفعی «افسانه ای بی پایه» است و متأسفانه بسیاری از بزرگان از سنی و شیعه آن را پذیرفته اند. (۶) اینها تحقیقهای قابل توجهی هستند. یعنی جاهایی هم که پنجه در پنجه علما افکنده، مسائل قابل اعتنایی است.

پنج. تفسیری تازه از آیه مودت

الف. یکی از مباحث بدیع بحث ایشان درباره «آیه مودت» است. می دانید که این بحث هم در زمان ما چون محور یک مجموعه ای مسائل کلامی و سیاسی و مانند اینها قرار گرفته جای تأمل دوباره دارد. آیه مودت آیه ۲۳ سوره شوراست: «قل لااسئلکم علیه اجرا الّا المودة فی القربی» قول مشهور در تفسیر آیه این است که پیامبر اجری را برای رسالتش نمی خواهد مگر دوستی با اقربا و خویشاوندانش، «قُربی» تعبیر به «اهل بیت پیامبر شده، و مراد از اهل بیت هم یعنی ائمه بلکه معصومین، که می باید نسبت به آنها مودت داشت. بحث مودت هم یکی از ملاکها و ارکان تشیع شده است. بحث در چنین مواضعی رشادت، توان علمی و شجاعت دینی می خواهد.

صالحی می گوید که این آیه نمی تواند با آیات دیگری که همین مضمون را دارد  ناسازگار باشد. آیا پیامبر از مردم اجر خواسته و آن اجر این بوده است که نسبت به اهل بیت من محبت کنید؟ مثلاً نوه ام حسین بن علی را نکشید؟! و اگر چنین اتفاقی شنیعی افتاد مرتکبان آن فی الواقع مخالفت با این آیه کرده اند، یا نه، مسئله به گونه ای دیگر است؟ تحقیق قابل توجهی کرده که خلاصه اش این است: اولا این آیه، آیه مکی است نه مدنی، و زمانی نازل شده که پیامبر هنوز به مدینه نرسیده که دولت تشکیل دهد.

ثانیاً مقابل او کفار قریش هستند، سخن پیامبر هم این است، ساده و سازگار با آیات دیگر، مردم! من از شما اجری نمی خواهم، فقط من قُربای شما هستم، من هم قریشی هستم مثل شما. حداقل ارزش خویشاوندی مرا با خودتان حفظ کنید، مرا آزار ندهید، آزادم بگذارید تا سخن خدا را در بین شما تبلیغ کنیم. صالحی می گوید در«فی القربی» «ذی» در تقدیر نیست، نگفته است «فی ذوی القربی». متن آیه «لااسئلکم علیه اجرا الّا المودة فی القربی» استثناء هم استثنای منقطع است، استثنای متصل نیست، یعنی پیامبر هیچ اجری نمی خواهد، نه اینکه هیچ اجری غیر از مودت به اقربا که نتیجه اش درخواست اجری معنوی به عنوان مودت به اقربا باشد.

به صراحت می گوید مگر رسالت پیامبر قابل توزین با اجر است؟! مگر در این دنیا احدی می تواند اجر رسول الله را بدهد؟ آیا با مودت اهل بیت می توان اجر پیامبر را ادا کرد؟ کلا و حاشا! خدا پیامبرش را اینگونه معرفی کرده محمد بگو من از شما اجر نمی خواهم. نقطه، استثناء منقطع، ادامه جمله: با من به عنوان خویشاوند خود درست برخورد کنید، با مودت و مهربانی رفتار کنید، خشونت نورزید، بگذارید که سخنم را بگویم. چیزی بیشتر از این نخواسته است. این مقاله با عنوان «بحثی در آیه مودت» در کتاب «قضاوت زن در فقه اسلامی و چند مقاله دیگر» آمده است. (۷)

ب. این تفسیر به زیبایی با آیات دیگر سازگار است. این مضمون پنج بار در سوره شعراء از زبان پیامبران مختلف، نوح، هود، صالح، لوط و شعیب ذکر شده است: وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعراء ۱۰۹، ۱۲۷، ۱۴۵، ۱۶۴ و ۱۸۰) «من برای این دعوت، هیچ مزدی از شما نمی‌طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است.» (۸) آن پیامبران اجر نخواسته اند، آن وقت پیامبر خاتم اجر می خواهد آن هم با این لفظ که بگوئیم که پیامبر گدایی مودت اقربایش از مردم کرده است؟! این مقایسه دقیق پایه مطلب بزرگتری قرار می گیرد و اینکه قربی در اینجا خود پیامبر بوده، و قرابت او هم با قریش منظور بوده است. اقربای پیامبر، نسبت به پیامبر بنی هاشم و اهل بیت او در این آیه اراده نشده است.

وقتی ما پیش فرضهای فراوان مذهبی داشته باشیم ، قاعدتاً آیات قرآن را هم به گونه ای دیگر – نادرست – می فهمیم و اتفاقاً یکی از مشکلات ما به عنوان شیعه، این است که بواسطه همین زمینه ذهنی، برخی از آیات را از سیاق خود خارج می کنیم و می خواهیم اصول مسائل مذهبی خودمان را با مستندات قرآنی محکم بکنیم و چه بسا آن موارد از قرآن بدست نیاید و از منابع دیگر باید سراغ آنها رفت.

 

شش. تفسیری نو از آیه تطهیر

الف. جایگاه آیه تطهیر

به هر حال شاه بیت غزل آقای نعمت الله صالحی نجف آبادی بحث منتشر نشده اش یعنی تفسیر آیه تطهیر است، در سوره ۳۳ سوره احزاب آیه ۳۳. این دست نوشته با خط خودش به عربی ۵۵  صفحه می شود. (۹) با اینکه صالحی همه آثار خود را به فارسی نوشته است این شاید تنها اثر او به عربی است. در این رساله با مفسرین بزرگی در افتاده، یعنی وارد چالش علمی شده است و مهمترین آنها هم علامه طباطبایی است و با توجه به مقبولیت آراء صاحب المیزان، می باید بگوئیم که آراء صالحی باید از چه قوتی برخوردار باشد تا بتواند با این قدرتهای علمی و تفسیری وارد چالش و بحث شود.

آیه تطهیر بین آیاتی است که در باره همسران پیامبر نازل شده است از آیه ۲۸ تا آیه ۳۴ سوره احزاب: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّـهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرًا وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا. (۱۰) قبل و بعد از این آیه، همه خطاباتی است در باره همسران پیامبر. در بین این آیات، آیه ای است که هم به لحاظ ضمیر، مؤنث نیست و مذکر است، به لحاظ مفهومی هم متفاوت است، یعنی بخشی از آیه ۳۳ احزاب: « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».

این آیه مهمترین آیه عصمت ائمه و اهل بیت در قرآن کریم شمرده شده است. در بین اصحاب هرمذهب موازین مذهبی عملا از اصول دین هم بالاتر شمرده می شوند! یعنی اگر بدون تعارف و رودربایستی بخواهیم صحبت بکنیم، چه بسا در مورد توحید افعالی و توحید صفاتی بتوانیم دهها نکته را مورد مناقشه قرار دهیم، اما اگر در یک اصل مذهبی نه اصول دین، مربوط به تشیع بخواهم وارد بحث و مناقشه بشویم، صداهای فراوانی برخاسته می شود و حساسیتهای فراوانی بر می انگیزد. شاید راز عدم انتشار این رساله تا کنون هم همین نکته بوده باشد . ترجمه تحت الفظی آیه: این است و جز این نیست که خداوند اراده کرده است که رجس و ناپاکی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاکیزه کند، پاکیزه کردنی.

ب. معنای اهل بیت در آیه تطهیر

سوالاتی در ذیل این آیه از زمان نزول تا کنون مطرح بوده است، بین مفسرین شیعه و سنی، از جمله اینکه این آیه چه تناسبی با آیات قبل و بعدش دارد؟ آیا آیه منحصر در زنان پیامبر نیست؟ قولی داریم در میان اهل سنت که مراد از اهل بیت، منحصراً در اینجا زنان پیامبر است، و پاکیزگی و طهارت را صرفا متوجه آنها می دانند.

قول دیگر که قول اکثر قریب به اتفاق شیعیان است: این آیه هیچ ربطی به زنان پیامبر ندارد و اهل بیت هم مراد اهل بیت به زبان عرفی آن نیست، مراد افراد خاصی از اقربای پیامبرهستند و آن افراد هم در زمان نزول آیه صرفاً امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام بوده اند. لذا اگر در زبان عرفی هم اهل بیت افراد دیگری را شامل شود، این آیه منحصراً غیر از افراد یادشده را در برنمی گیرد. المیزان هم همین قول دوم را پذیرفته و اثبات کرده است.

آقای صالحی قول سومی را اختیار کرده و می گوید: این آیه نه منحصر به زنان پیامبر است، نه دلیلی داریم که از این آیه بخواهیم این نکته را استفاده کنیم که شامل این چهار یا پنج نفر (با خود پیامبرپنج نفر) می شود. این آیه اهل بیت به همان بیان عرفی آن را مطرح کرده است. او قول خود را به روایات مستند می کند که مراد از اهل بیت همان چیزی است که در لغت است، نه معنای خاص اضیق اهل بیت. نکته تازه صالحی در اینجا این است: اهل بیتی که در این آیه به کار رفته منظور «اهل بیت نبی» نیست، منظور«اهل بیت نبوت» است. اگر بگوئیم اهل بیت نبوت، خود رسول الله را هم شامل می شود، یعنی اینجا محلی است که نبوت در آن حاصل می شود. اما اگر بگوئیم اهل بیت نبی،  یعنی خانواده و متعلقین پیامبر.  دیگر شخص نبی داخل آن نیست.

مستند صالحی قرآنی و بدیع است. من جای دیگر ندیده ام، و حرف هم، حرف فاخر و زیبایی است. او استناد می کند به اهل بیت بکار رفته در قصه حضرت ابراهیم، زمانی که فرشتگان می آیند و می خواهند به مادر اسحاق که هنوز به دنیا نیامده بشارت بدهند، که تو صاحب فرزند می شوی. سارا با تعجب می پرسد: من صاحب فرزند بشوم؟! من که پیرزنی نازا بیشتر نیستم، ابراهیم هم که پیرمرد و شیخی کبیر است، چطورما می توانیم صاحب فرزند بشویم؟ این خیلی عجیب است. فرشتگان می گویند آیا از قدرت خدا تعجب می کنید؟! او هر کاری که اراده کند اتفاق می افتد. رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت. او ستوده و والاست. «وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ …. وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوب قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَـٰذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّـهِ رَحْمَتُ اللَّـهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ» (سوره هود آیات ۶۸ تا ۷۳)

صالحی می گوید: آیا اهل بیت در این آیه ابراهیم را شامل می شود یا نمی شود؟ قطعاً می شود، چون آنجا انسانی نیست جز ابراهیم و همسرش! پس اهل بیت در آیه سوره هود یعنی اهل بیت نبوت، یعنی جایی که مختلَف الملائک است، ملائک می آیند و می روند، مهبط وحی است، خانه ای که وحی به پیامبر در آن نازل می شود. پس اگر پیامبر داخل آن می شود، چرا نگوئیم در اینجا (آیه سوره احزاب) «لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»، مراد از اهل بیت افرادی غیر از رسول الله هستند، خیر! ایشان هم داخل هستند. این نکته تازه اول صالحی در این آیه.

نکته دوم درباره اهل بیت، مراد از اهل بیت چه کسانی است؟ صالحی می گوید اهل بیت در زبان عربی یعنی خود فرد، همسرش تا زمانی که در ازدواج اوست، فرزندانش تا هر چه پائین رود، نوه ها و نتیجه ها، تا آخر، عموها و عموزاده ها، وقتی زن آمد داماد هم در کنارش می آید. عرب زبان وقتی اهل بیت را بکار می برد تمام این افراد را اراده می کند. بر یک یک اینها شاهد از ادبیات عرب می آورد. صالحی می گوید علی بن ابی طالب (ع) ابن عم و داماد پیامبر بدون کمترین تردیدی داخل این اهل بیت است. بر این مورد خاص استشهادهایی متعدد از عرب جاهلی، نظم و نثر عربی و از روایات پیامبر مستند می آورد.

بنابراین با این بیان زنان پیامبر هم داخل اهل بیت می شوند. خدیجه، ام سلمه، عایشه و … جزء اهل بیت پیامبرند. ابوطالب و عباس و فرزندهایشان هم داخل هستند، می گوید این مصادیق را چطور می خواهند خارج کنند؟ اخراج این مصادیق در زبان عربی احتیاج به قرینه قوی دارد.

ج. اراده تطهیر تکوینی یا تشریعی؟

سوال مهم بعدی: اراده الهی در «انما یرید الله» چه اراده ای است؟ پاسخ صالحی به این پرسش کلیدی لوازم و نتایج کلامی متعددی دارد. آیا اراده الهی در آیه ۳۳ احزاب مثل اراده الهی در این آیه است؟ «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» (یس ۸۲) «فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: موجود باش! آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود.» یعنی اراده تکوینی است؟ ما دو گونه اراده داریم، یک اراده تشریعی و دیگری اراده تکوینی. اراده تکوینی یعنی اراده وجودی. یعنی تا خدا بخواهد و اراده کند، پس موجود می شود، کن فیکون!

اما اراده تشریعی کن فیکونی نیست، خدا می خواهد و اراده خود را به انسانها ابلاغ می فرماید که من مطلوبم این است، اینگونه باشید. ولی آدمیان اختیار دارند به اراده تشریعی خداوند جامه عمل بپوشانند و مومن صالح شوند، یا ادبار کنند و کافر فاجر شوند. مثال اراده تشریعی از زبان صالحی که بسیار به بحث ما هم نزدیک است درباره طهارت است اتفاقا! آیه ۶ سوره مائده در مورد وضوست:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ …مَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگامی که به نماز می‌ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید، و سر و پاها را تا مفصل [= برآمدگی پشت پا] مسح کنید…. خداوند نمی‌خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه می‌خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را بجا آورید.» به ذیل این آیه توجه کنید: «مَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ» تردیدی نیست که هر دو «يُرِيدُ» در این آیه «اراده تشریعی» است، تکوینی نیست. پس «يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ» یعنی خدا أراده کرده شما را مطهر و پاکیزه سازد به اراده تشریعی.

صالحی می پرسد چه فرقی است بین «يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ» و«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ». می پرسد وقتی خداوند در آیه وضو می فرماید «يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ» یعنی تا خدا اراده فرمود بنده مطهر می شود؟! یا باید ما زحمت بکشیم ، برویم و وضو بگیریم، صورت و دستها را بشوئیم و پاها را مسح کنیم تا تطهیر شرعی صورت گرفته باشد. به این می گوئیم اراده تشریعی. یعنی خداوند می فرماید و ما آدمیان اراده خداوند را متجلی می کنیم، خواستیم می کنیم و عاقبت بخیر می شویم، و نخواستیم گناه کرده و به اراده تشریعی خداوند عمل نمی کنیم!

حال اراده در آیه تطهیر به کدام معنا است  تکوینی یا تشریعی؟ «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ» آیا یعنی خدا اراده کرد و در یک طرفة العین رجس از وجود مبارک اهل بیت نبی رخت بر کشیده و رفته است؟ این یعنی اراده تکوینی. این آیه سال ۱۸ بعثت نازل شده است. در این صورت لازمه منطقی آن این می شود که قبل از وقوع این آیه و این اراده تکوینی خداوند می باید رجس در آن افراد که یکیشان هم خود پیامبر است موجود بوده باشد، تا با نزول آیه تطهیر رجس زدوده شده باشد. قبول کردیم که مراد آیه «اهل بیت نبوت» است نه اهل بیت نبی. آیا می شود این (اراده تکوینی تطهیر) را قائل شد؟ لازمه آن، اذعان به وجود رجس در پیامبر قبل از نزول آیه به مدت ۱۸ سال است! پاسخ صالحی منفی است. یعنی اگر اراده مورد نظر آیه ۳۳ احزاب تکوینی باشد چنین لازمه بیّن الفسادی دارد.  

در این صورت چه تفاوتی است بین اراده در آیه وضو و اراده در آیه تطهیر؟ صالحی پاسخ می دهد: هیچ! اراده در هر دو آیه اراده تشریعی است. اگر اراده تشریعی باشد، لوازمی دارد. یعنی اینکه خداوند فرموده است که من می خواهم که این بیت – بیت نبوت – بیت رفیعی باشد. شما به شرافت بعثت نبی مفتخر شده اید. اگر می خواهید زن این خانه باشد، داماد این خانه باشید، فرزند این خانه باشید، از اعضای این خانه باشید، وظیفه دارید ضوابط آن را رعایت بکنید. اگر زن پیامبر و بانوی این خانه هستید، شما ام المؤمنین مانند زنهای دیگر نیستند، اگر شما گناه بکنید دو برابر دیگران عذاب می شوید: يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ. (أحزاب ۳۰)

تکالیفی که قبل از این آیه خطاب به زنان پیامبر آمده  تکالیف عمومی همه مسلمانان است. پس چرا به زنان پیامبر خطاب شده است؟ «وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا … وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا …ٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ»  خضوع برای خدا و رسولش، عمل صالح، اطاعت از خدا و رسول، اقامه نماز و ایتاء زکات که اختصاصی به همسران و اهل بیت پیامبر ندارد، دیگر مسلمانان هم با آنها همراه هستند. صالحی می گوید آن تکالیف را در آیات قبلی ذکر کرده تا به این آیه رسیده، این آیه غایت آن تکالیف می شود. خدا به پیامبرش فرموده به همسرانت بگو من به شما گفته ام که اگر اراده دنیا دارید بیایید شما را طلاق بدهم و آزاد شوید. ولی اگر می خواهید بانوی این خانه باشید، (و خطاب به دیگر اهالی خانه اگر می خواهید بچه و داماد این خانه باشید) می باید به اراده تشریعی خداوند گردن نهید «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ». اذهابِ هر نوع پلیدی  ناشی از گناه را در خودتان جامه عمل بپوشانید، پاکیزه شوید تا بتوانید به درد این بیت بخورید، تا عنوان فاخر اهل بیت نبی شامل شما شود.   

صالحی می گوید این بیان دیگر اختصاصی به پنج نفر نخواهد داشت. آری آن پنج نفر (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام) این اراده تشریعی خداوند را با اختیار و آزادی متجلی کرده اند، و دیگران چنین توفیقی نداشته اند. صالحی می پرسد: در تفسیر آیه تطهیر به اراده تکوینی چه شرافتی برای ماست؟ اراده تکوینی چه بخواهیم چه نخواهم در مخلوقات محقق است، مثل اینکه خدا خواسته است که درخت را اینگونه قرار دهد، سنگ را آن گونه قرار بدهد، فرشته را معصوم قرار دهد. این برای سنگ و درخت و فرشته شرافتی ندارد. برای انسان است که شرافت دارد که می تواند گناه کند، اما تقوی می ورزد و گناه نمی کند.

لذا اگر اراده موجود در آیه را تکوینی تفسیر کنیم، در این صورت این وجودهای محترم خمسه یا چهارده گانه، جز آنچه بر آن سرشته شده اند، کار دیگر نمی توانند بکنند و این چه شرافتی دارد؟ اما اگر اراده را تشریعی بگیرید، در این صورت آنها دارای اختیار هستند و فردی که اختیار دارد، یعنی خودش با اختیار خودش با عمل به موازین الهی این ناپاکی ها را از درون خودش زدوده است. به نظر صالحی اراده مذکور در این آیه می باید اراده تشریعی باشد. آری برخی از زنان پیامبر متأسفانه به دستور خداوند عمل نکردند و بعد از پیامبر بحرانها اجتماعی سیاسی آفریدند. آنها نتوانستند این اراده تشریعی خداوند را در خود محقق کنند و شایسته سرزنش و انتقاد هستند. اگر چه شرافت نساءالمؤمنین و ام المؤمنین را دارند اما بعد از وفات پیامبر موفق نبوده اند. البته برخی هم موفق بودند.

د. آیه تطهیر و حدیث کساء

صالحی سپس وارد یک بحث روایی بسیار سنگین می شود که بیش از دو سوم رساله را تشکیل می دهد و آن بحث «حدیث کساء» است. این حدیث در بین ما شیعیان اعتباری شگفت انگیز پیدا کرده است و دو گونه هم روایت شده است. آن گونه ای که در ملحقات مفاتیح الجنان نوشته شده مجعول است. آن را شیخ عباس قمی ننوشته، ناشر به آن اضافه کرده است! این را خواص می دانند. آن، حدیث کساء اصلی آن نیست که در مفاتیح می ببینید و احیاناً در برخی مجالس هم خوانده می شود.

اما حدیث کسائی داریم قابل اعتناء، (۱۱) حدیث هم این است: بعد از نزول آیه تطهیر از پیامبر (ص) صادر شده است. مرحوم علامه شرف الدین در کتاب الکلمة الغراء (ص۱۲) می گوید اجماع داریم که واقعه کساء بعد از نزول آیه تطهیر اتفاق افتاده است. چون بعضی از روایات می گوید در زمانی که پیامبر با آن چهار عضو شاخص اهل بیت (علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام) مواجه شد این آیه نازل شد. این را هم صالحی رد می کند.

حدیث این است که پیامبر در زمانی که درخانه ام سلمه بوده است، امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و حسنین (علیهم السلام) پیش ایشان بودند، پیامبر اینها را دعوت می کند، پارچه ای – عبا یا کساء – روی آنها می اندازد و دعایی می خواند، دعائی که متخذ از آیه تطهیر است: اللهم اذهب عنهم الرجس اهل البیت وطهرهم تطهیرا. ام سلمه همسر پیامبر می خواهد داخل شود. می پرسد مگر من جزء اهل بیت شما نیستم؟ پاسخ می شنود: تو بر خیری. معنایش این است که شما داخل نشوید. من این دعا را در مورد این افراد می خواهم بخوانم.  

کاری که صالحی انجام می دهد این است، می گوید حدیث کساء یک مسئله است و آیه تطهیر مسئله دیگری است. دیگران از بزرگان شیعه کوشش کردند که مصداق اهل بیت را با مصداق حدیث کساء یکی کنند. صالحی می گوید ما هیچ دلیلی در هیچ کدام از این روایات معتبر نداریم که مصداق این دو یکی است. آیه تطهیر نازل شده، عمومیت دارد و همه اهل بیت را به اراده تشریعی شامل می شود. اذهاب رجسی هم که اینجا ذکر می شود، و نهایتش به پاکیزگی کامل از گناه می انجامد، درجاتی دارد. اما پیامبر دعایی که کرده است منحصر در آن چند نفر خاص بوده است، آنها مفتخر به یک افتخار ویژه شده اند که آن افتخار شامل حال دیگر اهل بیت پیامبرحتی ام سلمه نشده است.

صالحی روایات را یکی یکی بررسی می کند و در مورد بسیاری از آنها می گوید فقط یک نفر می تواند آن را روایت کرده باشد و آن هم خود ام سلمه است چرا که کسانی که حاضر بوده اند، از فاطمه زهرا تا علی مرتضی و سبطین (علیهم السلام) این روایت را نقل نکرده اند، دیگر راویان هم که در مجلس حاضر نبوده اند، و همه باید از ام سلمه گرفته باشند. آن‌گاه نقل ام سلمه را بحث می کند و می گوید اهل بیت در این حدیث ناظر به آن وجودهای خارجی حاضر در خانه ام سلمه بوده است و پیامبر برای آنها دعا کرده است، اما به چه دلیل این دعا مصداق آیه تطهیر است؟ به نظر وی دو مطلب کاملاً جدا است. اگر ما بخواهیم اهل بیت در آیه را به مصداق حدیث کساء برگردانیم  باید تأویلهای متعددی در آیه بکنیم که قابل پذیرش نخواهد بود.

 نتیجه بحث صالحی این می شود که با اراده تشریعی، آیه همه اهل بیت را به عنوان یک درخواست الهی در بر می گیرد، برخی از اهل بیت پیامبر، اهل بیت به معنای عرفی عربیش که در تمام روایات ، حدود بیست روایت از از فرمایشات پیامبر، نهج البلاغه، از روایات دیگر ائمه از جمله امام حسین و امام سجاد نقل کرده و می گوید ببینید این ائمه ما اهل بیت را کجا استعمال کرده اند؟ و نشان می دهد که در مدارک اهل بیت درجایی بکار برده شده که شامل عمو، عموزاده، داماد و همسر می شود. بعد اضافه می کند که اگر چنین تخصیصی انجام گیرد، امر مذهبی یک مطلب است و تفسیر قرآن مطلب دیگری است.

صالحی بعد از نقد رأی صاحب المیزان می گوید  جناب استاد اینجا خواسته آیه را بر اساس نکات مذهبی تفسیر کند. از شیخ مفید و شیخ طوسی و دیگران هم مطالبی را یک به یک نقد می کند. به نظر وی شیخ مفید کوشش کرده که آیه را با حدیث کساء تطبیق کند. بعد از نقد رأی بزرگان مذهب می نویسد این سخنها سخن تمامی نیست.

مشابه این آیه در مورد حضرت مریم هم داریم: وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ (آل عمران ۴۲) «(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است.» تطهیر در اینجا تکوینی است یا تشریعی؟ اتفاقا تطهیر آیه آل عمران با تطهیر آیه احزاب قرابت بیشتری دارد. خدا تو – مریم – را تطهیر کرده، یعنی تو به گونه ای شده ای که گرد گناه نمی گردی. اما گرد گناه نمی روی یعنی نمی توانی گناه بکنی یا اینکه به تو قدرتی داده است که در عین توانایی گرد گناه نخواهی گشت؟ تطهیر مریم که قرار است برای او کرامت، شرافت و امتیاز باشد تنها با اختیار او صورت می گیرد نه تکوینی و جبری. تطهیر در هر دو آیه (آل عمران و احزاب) تشریعی است.

هفت. ادامه راه صالحی

الف. در این صورت سوال جدی تری مطرح می شود که دیگرصالحی وارد آن نشده است و آن این است که اصلاً خود واژه عصمت و بحث عصمت از کی در میان ما رایج شده است؟ با این تلقی امروزی که از قرن چهارم و پنجم به بعد داریم، قبلش فکر مسلط شیعی چگونه بوده است؟ که در قرن سوم و قبل از آن اندیشه رایج و مسلط شیعی، چیزی به عنوان عصمت را در محور خود نمی شناخته است، نه اینکه نبوده، بوده، اما در حاشیه. این اندیشه، اندیشه متأخر است. منتها چون کتب ما نوعاً به شکل تاریخی نوشته نمی شود و ما آنچه را که صحیح می دانیم ، می پنداریم که از روز اول چنین بوده است، هیچ وقت در این اصول و نکات تردید به خود راه نمی دهیم.

صاحب کتاب حقائق الایمان حوالی قرن دهم (۱۲) سوالی را مطرح کرده، می گوید اگر کسی به این جزئیات اعتقادی، مثلا به عصمت ائمه قائل نبود، آیا نمی توانیم بگوئیم که او شیعه است؟ صاحب حقایق الایمان می گوید من قائل هستم ، اما اگر کسی قائل نبود، نمی توان او را از تشیع خارج دانست، بعد این عبارت او قابل تأمل است، می گوید در زمان ائمه بسیاری از شیعیان، یا اکثر شیعیان که با ائمه محشور بوده اند بواسطه شبهاتی که برایشان حاصل شده بود یا به دلیل قصور علمشان به عصمت قائل نبودند. (۱۳)

می شود عبارت حقایق الایمان را به گونه ای دیگر خواند. زراره در زمره قوی ترین صحابه ائمه است، از او بالاتر دیگر نداریم. زارة بن اعین و محمد بن مسلم از اصحاب تراز اول ائمه هستند. کشی در رجال خودش در باره  زراره روایاتی نقل کرده که می شود بگوئیم با امام صادق (ع) به عنوان یک عالم بزرگوار صحبت می کرده  سوال می کرده، پاسخ می گرفته، مناقشه می کرده و ظاهرا چیزی به عنوان عصمت از اندیشه او بیرون نمی آید. نمی توان گفت زراره امام صادق را نمی شناخته یا تشیع او ضعیف بوده یا مذهب اهل بیت را نمی فهمیده است! به هیچ وجه نمی شود این را به او نسبت داد. به زبان دیگر مباحث کلامی قرون بعدی یک گونه است و مباحثی که خود ائمه و اصحاب معاصر آنها با آن مواجه بودند به گونه دیگری است.

ب. این قسمت اخیر را صالحی در موردش سخنی نگفته است ، اما اگر بخواهیم آیه تطهیر را درست بفهمیم لازم است به نکته اخیر هم توجه کنیم. جالب اینجا است که عدم معصیت در قرآن فقط برای ملائک بکار رفته است و لاغیر: لَّا يَعْصُونَ اللَّـهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ (تحریم ۶) «هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی‌کنند و آنچه را فرمان داده شده‌اند (به طور کامل) اجرا می‌نمایند». از سوی دیگر حفظ قرآن را جانب خدا تضمین شده است: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (حجر ۹) «ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم. اما فراتر از آن هیچ نص معتبر دینی یا نص قرآنی نداریم که بگوید چیز دیگری اینگونه است. بعلاوه وقتی قرآن تصریح می کند: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ «بگو: من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود» (کهف ۱۱۰) بنابراین غیر از وحی که خدا حفظ می کند، پیامیر بشر است مثل دیگر انسانها. به طریق اولی ائمه هم بشر هستند، نه فرابشر! به لحاظ انسانی بشری مانند من و شما هستند و از سرشت جدایی خلق نشده اند. آن چیز دیگر ماورایی و مافوق انسانی وحی است. (۱۴)

والسلام.

 

 یادداشت ها:

۱. مقام صالحی نجف آبادی در نقد غلو، تالار ابن سینای دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، ۲۲ خرداد ۱۳۸۵.

۲. سخنرانی ماهانه در منزل آقای عبدالله نوری، تهران، ۱ تیر ۱۳۸۵. فایل صوتی این سخنرانی را چند ماه قبل دوستان کانال نعمت صالح ( نشر افکار و آرا زنده یاد آیت الله شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی) در اختیارم گذاشتند: https://telegram.me/salehinajafabadi . با سپاس فراوان از ایشان. متن ویراسته این سخنرانی به مناسبت یازدهمین سالگرد خاموشی مرحوم صالحی نجف آبادی منتشر می شود.

۳. بنگرید به: سخنرانی قیام حسینی از دو منظر (تاسوعا و عاشورای ۱۴۳۴، ۱۰ و ۱۱ آبان ۱۳۹۳) ومقاله شخصیت دوم نهضت (از آغاز تا پیروزی) مطلب سوم: قضیه شهید جاوید (۴ بهمن ۱۳۹۴).

۴. بنگرید به دو تالیف وی: حدیثهای خیالی در تفسیر مجمع البیان، به همراه چهار مقاله تفسیری، ۱۳۸۲؛ تاثیر روایات در تفسیر و فهم قرآن؛ به کوشش محمدعلی کوشا، صحیفه‌ی خرد، قم، ۱۳۹۱.

۵. غلوّ: درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین، ۱۳۸۴.

۶. نظریه ای درباره کیفیت نزول قرآن، کیهان اندیشه، قم، مهر و آبان ۱۳۶۹، شماره ۳۳ ص۵۸-۸۳.

۷. قضاوت زن در فقه اسلامی و چند مقاله دیگر، تهران، ۱۳۸۴، ص۱۵۵-۲۰۰.

۸. نیز بنگرید به آیات انعام ۹۰، هود ۲۹ و۵۱، و فرقان ۵۷.

۹. به شماره گذاری خود نویسنده ۵۲ صفحه، اما صفحات ۱۲ و ۱۳ با اندیکس ۱/۱۲ و مانند آن سه صفحه با همان قلم اضافه شده است. صفحه جلد در شماره گذاری حساب نشده، ایشان کلا برای رساله اسم نگذاشته است. رساله حواشی به خط متن دارد اما فاقد تاریخ کتابت است. در زمان ویرایش متن سخنرانی، دسترسی به نسخه ای که در ایران از رساله داشتم میسر نبود. از  دوست محترم آقای محمد علی کوشا که کپی نسخه به خط مولف را در اختیارم گذاشت تشکر می کنم. از ایشان شنیدم در نظر دارد متن عربی و ترجمه فارسی رساله را با هم منتشر کند. توفیق ایشان را در نشر آثار مرحوم صالحی نجف آبادی از خدای بزرگ خواستارم.  

۱۰. ترجمه آیات: ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می‌خواهید بیایید با هدیه‌ای شما را بهره‌مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم! و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را می‌خواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.» ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود؛ و این برای خدا آسان است. و هر کس از شما برای خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزی پرارزشی برای او آماده کرده‌ایم.  ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید! و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. آنچه را در خانه‌های شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده می‌شود یاد کنید؛ خداوند لطیف و خبیر است! (ترجمه ناصر مکارم شیرازی و همکاران. متاسفانه به ترجمه قرآن صالحی نحف آبادی دسترسی ندارم.)

۱۱. حدیث کساء در صحیح مسلم، سنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل از کتب اهل سنت و در کافی کلینی، تفسیر فرات کوفی و علی بن ابراهیم قمی از کتب شیعه نقل شده است.

۱۲. کتاب حقایق الایمان با مشخصات زیر منتشر شده است: زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، ح‍ق‍ائ‍ق‌ الای‍م‍ان‌ (او رس‍ال‍ة‌ ح‍ق‍ی‍قة‌ الای‍م‍ان‌ وال‍ک‍ف‍ر) م‍ع‌ رس‍ال‍ت‍ی‌ الاق‍ت‍ص‍اد (الاق‍ت‍ص‍اد والارش‍اد ال‍ی‌ طری‍ق‍ة‌ الاج‍ت‍ه‍اد) و ال‍ع‍دالة (رس‍ال‍ة‌ ف‍ی‌ ال‍ع‍دال‍ة‌)، اشراف‌ السید م‍ح‍م‍ود ال‍م‍رع‍ش‍ی‌؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ السید م‍ه‍دی‌ ال‍رج‍ائ‍ی، قم ۱۴۰۹ق (۱۳۶۷ش)، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی.‌ نسخ خطی آن هم بنام شهید ثانی بوده است. بعد از انتشار مقاله قرائت فراموش شده اینجانب، رضا مختاری در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۸۵ با لحنی غیرتحقیقی به نویسنده تاخت که حقایق الایمان متعلق به زین الدین بن محسن عاملی همشهری و معاصر زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی) است نه شهید ثانی. وی بعد از سه سال تحقیق مدارک ادعای خود را منتشر کرد. در ویرایش دوم مقاله قرائت فراموش شده به تفصیل به این مهم خواهم پرداخت.

۱۳. « آنچه از حال راويان و شيعيان معاصر ائمه (ع) در احاديث‌شان ظاهر مي‌شود، بسياري از ايشان [روات شيعه و شيعيان معاصر ائمه (ع)] به عصمت ائمه اعتقاد نداشته‌اند، بواسطه مخفي ماندن اين امر [عصمت] از آنها، بلكه معتقد بودند كه ائمه علماي ابرار هستند، اين مطلب [عدم اعتقاد بسياري از شيعيان راوي احاديث ائمه (ع) و شيعيان معاصر ايشان به عصمت ائمه (ع)] از تتبع سيره و احاديث ائمه (ع) دانسته مي‌شود و در كتاب ابوعمرو[محمد بن عمر بن عبدالعزيز] كشّي ـ كه رحمت خدا بر او بادـ [متوفاي ۳۸۵ هجري، يعني كتاب اختيار معرفه الرجال كه توسط شيخ طوسي از كتاب كشّي گزينش شده و‌الّا اصل كتاب كشّي به زمان مولف در قرن دهم و زمان ما نرسيده است] مطالبي است كه [باعث] اطلاع بر اين امر [عدم اعتقاد به عصمت ائمه از سوي بسياري از روات و شيعيان معاصر] مي‌شود، با اينكه از سيره ائمه (ع) با ايشان [بسياري ازشيعيان راوي احاديث ائمه (ع) و شيعيان معاصرين ايشان كه به عصمت ائمه (ع) معتقد نبوده‌اند] اين است كه ائمه به ايمان بلكه عدالت اين افراد حكم مي‌كرده‌اند.» (حقايق الايمان، پیشین، صفحه ۱۴۹ تا ۱۵۱).

۱۴. در سه مقاله زیر درباره نکته مورد نظر به تفصیل بحث کرده ام: «قرائت فراموش شده، بازخوانی نظریۀ علمای ابرار، تلقی اولیۀ اسلام شیعی از اصل امامت» (ارديبهشت ۱۳۸۵)، «طبقه بندی اعتقادات دینی» (بهمن ۱۳۸۵) و «تأملی در منابع اعتقادی» (مهر ۱۳۸۵). سخنرانی «علمای ابرار» (۱۳ دی ۱۳۹۵) جدیدترین بحث اینجانب در این موضوع است.

 

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶