روحانیت پس از شریعتی

خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران

سرويس سياسي

حجت‌الاسلام محسن كديور ادعا كرد كه «شريعتي جدا از اينكه مخالف و موافق قرائتي از روحانيت بود، تز جديدي را به نام اسلام منهاي روحانيت مطرح كرد، همانطور كه مصدق، تز اقتصاد منهاي نفت را مطرح كرد.»

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، وي در همايش «شريعتي، فجايع ديروز، بحرانهاي امروز، دغدغه‌هاي فردا» در دانشگاه تهران ادعا كرد كه شريعتي منادي اسلام منهاي روحانيت در عمل و گفتار بوده است و با اشاره به نقادي‌هاي وي به برخي روحانيون، مدعي شد: او به لحاظ تئوري نه تنها تز اسلام منهاي روحانيت را مطرح كرد ،بلكه در عمل نيز اعتقاد به سخن‌گويان غيرروحاني داشت و مي‌توان گفت سخنگوي غير روحاني و نافذ اسلام در ايران بود. شريعتي را مي‌توان جدي‌ترين رقيب و منتقد روحانيت دانست؛ رقيب بود به خاطر اين كه كالايي كه روحانيت عرضه مي‌كردند را امروزي‌تر و پر جاذبه‌تر معرفي مي‌كرد به نحوي كه كالاي او خريدار بيشتري داشت و منتقد بود.

وي ادامه داد: امروز ۲۷ سال از درگذشت شريعتي مي‌گذرد و اگر بخواهيم ارزيابي كنيم كه شريعتي اگر زنده بود اكنون از روحانيت چه طرز تفكري داشت با توجه به شواهد مي‌توان اين ارزيابي را كرد.

وي ادامه داد: بعد از شريعتي دوران مهمي را شاهد بوديم. بعد از آنكه شريعتي درگذشت روحانيت وارد فضاي سياسي ايران شد و اين خود دوران جديدي بود. مشكل اصلي روحانيت كه خود دكتر شهيد مطهري نيز به آن اشاره مي‌كند اين است كه روحانيت درختي است كه شاخه‌هاي آن آفت ديده، ولي ريشه‌ي آن سالم است و در شاخه‌ها مشكل وجود دارد، اگر اين آفت‌ها از شاخه‌ها جدا نشود به ريشه سرايت مي‌كند. ما روحانيون و عالماني داريم مانند آيت‌الله بروجردي كه از ايشان در زمان خودش همه حساب مي‌بردند ولي مردم در زمان كنوني وقتي صحبت از روحانيت مي‌شود به ياد افرادي مانند بروجردي نمي‌افتند، بلكه به روحانيون كه پيش نماز آنها در مسجد هستند يا واعظ هستند مي‌افتند و اگر اشتباهي نيز از جانب آنها وجود دارد متوجه روحانيت مي‌دانند.

وي ادامه داد: ايراد در اين است كه بسياري از روحانيون به علم روز آگاه نيستند و آنها شايد عامل عمده‌ي رويگرداني جوانان از دين هستند. برخي از آنها نتوانسته‌اند اسلام را متناسب با واقعيت جامعه ارايه دهند و آنها با عمل خود مانع دينداري جوانان شده‌اند.

كديور ادعا كرد: ما در هيچ مقطع از تاريخ مشاهده نمي‌كنيم كه روحانيون اين چنين قدرت داشته باشند. در كشورهاي توسعه نيافته در عرصه‌ي قدرت هميشه انتقاداتي مطرح بود و روحانيان در ابتداي انقلاب براي مبارزه با مفاسد قدرت، قدرت را در دست گرفتند و اكنون بعد از بيست و پنج سال مي‌توانيم بفهميم كه آنها چقدر در مبارزه با فساد قدرت موفق بودند. آيا آنان توانستند با فساد موجود در قدرت مبارزه كنند؟

وي ادامه داد: يكي از مشكلات روحانيت كه باعث ضعف آن است مي‌تواند عدم تحمل نقد باشد. روحانيان نقد را نپذيرفتند و اگر نقد را مي‌پذيرفتند بسياري از مشكلات از بين مي‌رفت. رهبر انقلاب، امام خميني(ره) ذكر مي‌كردند كه حوزه و روحانيت بايد نبض تفكر حال و‌ آينده را در دست داشته باشد، ولي آيا اكنون روحانيت نبض تفكر جامعه را در دست دارد؟ آنها اكنون اهرم‌هاي نظامي، اقتصادي و امنيتي را در دست دارند ولي سوال اين است كه آيا روحانيون با داشتن اين ابزار، اقتدار گذشته‌ي خود را اكنون نيز دارا هستند يا خير؟

كديور با انتقاد از عملكرد برخي از روحانيان، ابراز عقيده كرد: روحانيت براي بقاي خود بايد به عقلانيت در عرصه‌ي عمومي تن دهند. راه برون‌ رفت از اين بحران تن دادن به عقلانيت در عرصه‌ي عمومي از نوع تعبير هابز است. بايد روحانيت به گونه‌اي سخن بگويد كه آراي او از طريق عقل عمومي جامعه قابل درك باشد، وارد گفت‌وگو شود. مردم امكان سوال از آراي او را داشته باشند و روحانيت نيز آماده‌ي جواب دادن و شنيدن نقدها باشند و سخنان خود را قابل فهم بگويند و احتمال دهند كه هر چه مي‌گويند مورد قبول جامعه نيست و ممكن است رد شود، آماده شوند كه با منطق از راي خود دفاع كنند.

وي ابراز عقيده كرد: اكنون در بعضي از كتاب‌ها كه منتشر مي‌شود و نظارتي نيز بر روي آن صورت نمي‌گيرد مشاهده مي‌كنيم كه امامت، نبوت و روز قيامت را زير سوال مي‌برند و اين كتاب‌ها به راحتي منتشر مي‌شود ولي اگر كسي سخني برخلاف روحانيت بگويد و روحانيت را زير سوال ببرد واويلا. گويي روحانيت قداستش از نبوت و امامت بيشتر است و فرد را در هنگام انتقاد از روحانيت مرتد مي‌خوانند و بلايي مانند بلايي كه بر سر دكتر آقاجري آمد بر سر او مي‌آورند.

كديور افزود: كسي كه تحمل نقد را ندارد در مسير حذف از تاريخ قرار مي‌گيرد.

________________________________________

تهران-خبرگزاري كار ايران

محسن كديور گفت: شريعتي جدي‌‏ترين رقيب و منتقد روحانيت بود، زيرا همان كالاي روحانيان را امروزي‌‏تر و پر جاذبه‌‏تر عرضه مي‌‏كرد. ما رقبايي داريم كه زياد منتقد نيستند فقط مي‌‏خواهند جاي رقيب بشينند ولي شريعتي منتقد بود.

به گزارش خبرنگار” ايلنا” استاد دانشگاه تربيت مدرس در همايش دو روزه” شريعتي؛ فجايع ديروز, بحرانهاي امروز, دغدغه‌‏هاي فردا” پيرامون مساله روحانيت پس از شريعتي در دانشكده فني دانشگاه تهران با اشاره به اينكه راز جذابيت شريعتي در زمان قيد حياتش به علت انتقاد به روحانيت رسمي بود، گفت: شريعتي جمله‌‏اي دارد كه مي گويد؛” مرحوم مصدق تز اقتصاد منهاي نفت را مطرح كرد و من مي‌‏خواهم تز اسلام منهاي روحانيت را مطرح نمايم. شريعتي منادي تز اسلام منهاي روحانيت در گفتار و عمل بود”. او به علت نقدي كه به روحانيت رسمي مطرح كرد، مورد اقبال عمومي واقع شد.

وي ادامه داد: شريعتي نه تنها به لحاظ علمي روحانيت را نقد مي‌‏كرد بلكه جزء پرطرفدارترين سخنگويان غير روحاني در اسلام بود، قبلاً فقط روحانيون از اسلام سخن مي‌‏گفتند البته سحابي و بازرگان از سخنگويان غير روحاني بودند اما ميزان اقبال عمومي كه شريعتي داشت اينان نداشتند. منبرش پر طرفدارتر از منابر روحانيان رسمي در عصر خودش بود.وي با اشاره به اينكه ۲۷ سال از درگذشت شريعتي مي‌‏گذرد، گفت: حال بايد ببينيم پيش‌‏بيني و ارزيابي شريعتي از روحانيت صادق بوده يا نه؟ اگر امروز بود نسبت به آنچه گفته بود اصلاحاتي را لازم مي‌‏دانست يا به حرفهاي گذشته خود تاكيد مي‌‏كرد؟ اتفاق بعد از شريعتي اتفاق بسيار دوران سازي بود، بعد از درگذشت او مولفه‌‏اي وارد شد كه فضاي ايران را عوض كرد. آن موقع اسلام و روحانيت و دينداري به شكل خاصي بود.

وي گفت: قبل از وارد شدن به اين مولفه انتقادهايي به روحانيت مي‌‏شد، مطهري در مقاله‌‏اش گفت؛ روحانيت مثل يك درخت آفت زده است، ريشه آن سالم است ولي شاخه‌‏اش آسيب ديده كه اگر به موقع به دادش نرسيم ممكن است آفت به ريشه‌‏اش برسد.

وي با اشاره به اينكه شريعتي مثلث زر, زور و تزوير را ترسيم كرد، گفت: منظور شريعتي از زور، قدرت استبدادي وقت بود و منظورش از زر كاپيتالسيم و زرمداران بودند و منظور از تزوير بخشي از روحانيت بود. كساني بودند كه با لباس دين، سالوسانه اهداف خود را به پيش مي‌‏بردند اما برخي از روحانيون خدمات شاياني به علم و دين كرده‌‏اند كه فراموش كردني نيست و مواجهه مردم با آن بدنه‌‏اي است كه تقوي و سواد چنداني ندارند و اين قضاوت به تمام روحانيون تسري مي‌‏يابد.

وي با اشاره به اينكه وقتي بحث از روحانيت مي‌‏شود بايد به بخشي از صاحبان اين لباس مراجعه شود كه ارتباط بيشتري با مردم دارند و با نام بردن از روحانيت، در ذهن مردم فوراً تداعي مي‌‏شوند، گفت: روحانياني كه به علوم زمانه مسلط نيستند و توانايي ارائه اسلام را به روز ندارند، شريعتي اينان را بزرگترين مانع دينداري جوانان معرفي مي‌‏كرد. او هرگز عليه اجتهاد سخن نگفت هر چند تقليد را نپذيرفت و از اجتهاد نه به شكل سنتي بلكه آنگونه كه خود مي‌‏فهميد دفاع مي‌‏كرد, شريعتي مي‌‏گفت؛ ما مي‌‏توانيم بدون تقليد ديندار بمانيم.

استاد دانشگاه تربيت مدرس گفت: نقطه عطف تاريخ, ورود روحانيت در قدرت سياسي است, تصدي‌‏گري قدرت سياسي توسط روحانيون كه در تشيع و ايران سابقه نداشت در سطح وسيع كشور و جامعه صورت گرفت كه اين اتفاق جديدي بود.

وي افزود: بيش از ۲۵ سال كه روحانيت متصدي قدرت شدند، بنابراين زمان مناسبي است براي ارزيابي كارنامه اين قشر از جامعه كه آيا موفق بوده‌‏اند؟ و آيا توانسته‌‏اند مفاسد را حذف كنند؟

وي گفت: يكي از مهمترين نكات درگذشته روحانيت چه قبل و چه بعد از انقلاب كه جاي سخن فراواني دارد، مسائل نقد پذيري روحانيت است, اگر روحانيت اين صفت را با خود داشت بسياري از مشكلات از بين مي‌‏رفت و يا حداقل كم مي‌‏شد. وي ادعا كرد: مي‌‏شود بررسي كرد كه آيا نبض تفكر جامعه با روحانيت مي‌‏تپد يا نه؟ مي‌‏توان قدرت را در دست داشت اما اقتدار نداشت، روحانيت قبلاً از اقتدار برخوردار بود, سخنانش نافذ بود وقتي مي‌‏گفتند بروجردي چنين گفته، همه حساب باز مي‌‏كردند. حتي شاه جرأت نمي‌‏كرد تا زماني كه بروجردي در قيد حيات بود، انقلاب سفيدش را اجرا كند.

وي مدعي شد: اما آنچه كه پس از انقلاب اتفاق افتاد تصدي‌‏گري روحانيون صورت گرفت، حالا روحانيون در قدرت و از تمام اهرمهاي نظامي, امنيتي, اقتصادي برخوردار هستند ولي اقتدار گذشته را ندارند. نبض تفكر جامعه در دست آنها نيست و بين گفتمان روحانيت و گفتمان ملت فاصله جدي ايجاد شده است. امروز بسياري از مردم براي پذيرش ارزشها ملاك اصلي‌‏اشان روحانيت نيست. اين زنگ خطر را شريعتي قبلاً به صدا درآورده بود.وي با اشاره به اينكه روحانيت اگر مي خواهد باقي بماند چاره‌‏اي جز اين ندارد كه به خواستي كه در عرصه عمومي وجود دارد، تن در دهد، گفت: اگر روحانيت اين كار را نكند با ارتقاي آگاهي جامعه محكوم به حصر و تحليل خواهد بود. ما بايد به گونه‌‏اي سخن بگوييم كه آراء ما توسط عقل عمومي جامعه امكان طرح شدن داشته باشد. بايد زمينه‌‏اي فراهم كنيم كه مردم ما با وارد گفت و گو و آماده شنيدن جواب شوند، اگر حرف ما را نپسنديدند آماده شنيدن نقد باشيم.

وي ادامه داد: روحانيت نبايد هيچ خط قرمزي در حوزه بحث و گفت و گو به رسميت بشناسد، بايد با منطق از راي خود دفاع كند. كديور با اشاره به اينكه” آنچه من مي‌‏گويم مقدس نيست, نه من مقدسم و نه گفته من مقدس است”، گفت: ممكن است برداشتهاي من از اين اشتباه باشد و منطبق يا واقعيت نباشد، اينكه برداشت از امر مقدس, مقدس است اين درست نيست، قداست از آن خدا و رسول است, گويندگاني كه از دين حرف مي‌‏زنند و گزارش مي‌‏دهند ممكن است اشتباه نمايند. قداست وصف روحانيت نمي‌‏تواند باشد. تقدس شايسته خداست، هيچ بنده‌‏اي شايسته اين قداست نيست.

استاد دانشگاه تربيت مدرس با اشاره به اينكه نبايد در جامعه فضايي ايجاد شود كه انتقاد از خدا و پيغمبر آسانتر از انتقاد از روحانيت باشد، گفت: نبايد اين رويه برقرار شود كه اعتقادات سه گانه؛ توحيد, معاد و نبوت به سادگي مورد نقد قرار مي‌‏گيرد و مجاز است اما اگر كسي پيدا شود و اموري كه مرتبط و متوجه به روحانيت است مورد مناقشه قرار دهد، تا پاي چوبه دار هم مي رود.

كديور مدعي شد: روحانيت رسمي پس از انقلاب نشان داد نسبت به انتقاد از خود كم صبر است، يك روحاني كه همه شما هم مي‌ ‏شناسيد، مي‌‏گويد؛ ولايت فقيه مي‌‏تواند توحيد را تعطيل كند! اين حرف براي اسلام خطرناك است، يا حرفي كه آقاجري در مورد تقليد گفت؟

وي گفت: حرف من اين نيست كه روحانيت حذف خواهد شد بلكه اقشار تحصيل كرده نسبت به ميزان ارتقاء آگاهي عمومي از رجوع‌‏ شان به اين طبقه كاسته خواهد شد، به گونه‌‏اي كه اگر همين مسير ادامه يابد، اين قشر به عنوان آخرين گروههاي مرجع قرار خواهند گرفت.