نامه به نایب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

سلام عليكم. در پاسخ به مصاحبه مورخ ۷/۷/۱۳۸۶ حضرتعالي با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) ضمن تشكر از توضيحاتتان در باره نامه اعتراض ارديبهشت ۸۶ جامعه محترم مدرسين حوزه علميه قم خطاب به مرجع محترم تقليد حضرت آيت الله العظمي موسوي اردبيلي در باره مقاله قرائت نشده اينجانب در همايش حقوق بشر دانشگاه مفيد تحت عنوان «بازشناسي حق عقل، شرط لازم سازگاري اسلام و حقوق بشر» نكات ذيل را معروض مي دارد :

۱. در مصاحبه فوق از جنابعالي نقل شده است: «چندي قبل به جامعه‌ي مدرسين و هم‌چنين حوزه‌ي علميه‌ي قم و فضلا و استادان خبري مبني بر ارائه مقاله‌اي در باب آنچه ارجحيت منشور حقوق بشر بر حقوق بشر در اسلام و اديان ديگر الهي خوانده شده، منتشر شد كه موجب ناراحتي آقايان مراجع شد.»

اولا، خبر مشار اليه (كه منبع آن ذكر نشده و با توجه به انتشار خبر نامه توسط يكي از سايتهاي خبري مرتبط با برخي نهادهاي امنيتي در ۲۹/۶/۸۶، شناسائي آن چندان دشوار نيست) مخدوش است، زيرا در مقاله هرگز از «ارجحيت منشور حقوق بشر بر حقوق بشر در اسلام و اديان ديگر الهي» بحثي به ميان نيامده، بلكه از «رجحان اسناد بين المللي حقوق بشر بر قرائت سنتي از اسلام» مستدلا بحث شده است. واضح است كه قرائت سنتي و برداشت تاريخي از اسلام و ديگر اديان الهي همانند اسناد بين المللي حقوق بشر انديشه هاي بشري، خطاپذير و قابل نقد هستند، برخلاف اسلام در لوح محفوظ و صقع ربوبي كه حقيقتي الهي، قدسي و مصون از خطا و نقصان و برتر از انسان مي باشد. قرائت سنتي از اسلام به اصطلاح فني همان «احكام ظاهري» است. اين احكام ظني بنا بر مبناي حق لزوما «حكم الله واقعي» نيستند. آنچه در مقاله با برهان اثبات شده مرجوحيت احكام ظاهري قرائت سنتي در حوزه حقوق بشر است، و آنچه در خبر به نويسنده نسبت داده شده مرجوحيت احكام الله واقعي است. هر فتواي جديد از سوي فقيهان مناقشه اي بر احكام ظاهري پيشين است. انتساب اين مناقشات در احكام ظاهري به حكم الله واقعي قرينه قطعيه بر بي بهرگي تنظيم كنندگان خبر از حداقل معلومات ديني است.

ثانيا، مراجع عظام تقليد (اعلي الله كلمتهم) هرگز تحقيق نكرده و براساس يك گزارش خبري مشكوك ابراز نظر یا ناراحتي نمي كنند. ايشان به شيوه سلف صالح با رعايت احتياط كامل ابتدا از صحت وسقم خبر جويا مي شوند، سپس اصل مقاله را طلب مي كنند و پس از قرائت متن كامل آن(نه حتي چكيده چند سطري آن) نظر علميشان را بشكل فني مرقوم مي نمايند، يا فضلاي حوزه استفتاي خود را امر به نگارش نقد عالمانه مقاله و ارائه آن در همان همايش مي كنند. فقهاي بصير نيك مي دانند انتشار آراء متفاوت علمي ناراحتي ندارد، آنچه باعث آزردگي خاطر علماي رباني است دفاع ناشيانه از مباني متين اسلامي و سركوب منتقدان بنام حفظ بيضه اسلام است.

ثالثا، اينكه ناراحتي از ارائه مقاله در يك همايش علمي را به مراجع نسبت داده ايد، ناتمام است، چرا كه بعضي مراجع عظام تقليد از جمله استاد اينجانب كه از آراء شاگردش مطلع است، از انتشار آنها ابراز ناراحتي نكرده است. يكي ديگر از اين مراجع عظام كه فتاواي اخيرش در حوزه حقوق زنان خلاف مذاق حضرات آقايان است نيز به همين شرح ابراز ناراحتي ننموده است. بنابرين دقت علمي اقتضا دارد كه ابراز ناراحتي را بر فرض صحت تنها به بعضي مراجع نسبت مي داديد.

۲. در ادامه فرموده ايد: « به دنبال اين امر اعضاي جامعه مدرسين نامه‌اي را خطاب به آقاي موسوي اردبيلي مرقوم و نسبت به اين مطلب ابراز ناراحتي كردند، هم‌چنين تأكيد كردند كه اين يك مطلب غيرحقي است و پاسخي روشن دارد، هم چنين گفتند چرا ‌چنين مباحث شبهه‌ناكي در دانشگاه شما (مفيد) مطرح مي‌شود و از شما و دوستان شما انتظار مي‌رود كه از انتشار اين‌گونه مطالب در دانشگاه جلوگيري كني.»

اولا، از اينكه جامعه محترم مدرسين حوزه علميه قم (حفظهم الله) اهميت مقاله مورد بحث را دريافته جاي سپاس دارد. هرچند شيوه مناسبي براي مقابله با انديشه مقابل اتخاذ نكرده است.

ثانيا، اينكه فرموده ايد«اين يك مطلب غيرحقي است» نياز به اقامه دليل دارد. من ديدگاه خود را به وضوح نوشته ام. جامعه محترم مدرسين نيز بطلان نظر مرا با براهين و شواهد منتشر نمايد. رياست عاليه دانشگاه مفيد دام ظله به نقل دبير محترم همايش يادشده پس از مطالعه متن كامل مقاله ضمن اينكه هيچ اشكال علمي برآن وارد نديدند ، قرائت آنرا به دليل پيش بيني عكس العمل آقايان به مصلحت ندانستند و نويسنده مطابق نظر معظم له عمل كرد و حتي به احترام ايشان مبادرت به انتشار مقاله ننمود، تا اينكه خبرِ نامه جنابعالي در سايت جهان منتشر شد.

ثالثا، از اينكه فرموده ايد«پاسخي روشن دارد» بسيار خشنود شدم. اينجانب و بسياري از علاقه مندان مباحث حقوقي و فقهي بي صبرانه منتظر استماع ديدگاه رسمي جامعه مدرسين حوزه علميه قم درباره حقوق بشر هستيم. من از پاسخ آن جامعه محترم به شدت استقبال مي كنم.

رابعا، اگر اينگونه مطالب به زعم شما «شبهه ناك» در يك دانشگاه علوم انساني در شهر قم و در يك همايش علمي مطرح نشود و به فتواي آن جامعه محترم از انتشار آن جلوگيري شود، آيا در عصر انفجار اطلاعات با اين شيوه مي توان از قرائت مورد نظرتان از دين دفاع كرد؟ آيا اين شيوه، مناسب مدرسه فاخر امام صادق(ع) است؟ اگر اين فرزند حوزه در شهر فقاهت و اجتهاد امكان بيان آراء ديني و علمي خود را نداشته باشم آيا اين افتخاري براي مذهب اهل بيت(ع) است؟ كجا سراغ داريد كه رسول الله (ص) و اميرالمؤمنين (ع) از ابراز نظر علمي منتقدان جلوگيري كرده باشند؟ صاحبان منطق قوي از انتشار آراء مخالف آن هم در محافل تخصصي و علمي واهمه اي ندارند. اگر در دانشگاه و حوزه به فتواي شما از انتشار آراء متفاوت علمي جلوگيري شود، به طريق اولي در فضاي عمومي جامعه هم كه چنين امكاني نيست، صريحا بفرمائيد ابراز آراي متفاوت با جامعه مدرسين حوزه علميه قم مطلقا ممنوع است. بعيد مي دانم جنابعالي و بسياري از علماي عضو جامعه مدرسين به چنين وضعي راضي باشيد.

۳.در ادامه فرموده ايد: « مدتي پيش در يكي از سايت‌ها – كه نمي‌دانم آن نامه را از كجا آورده بودند- اين نامه منتشر شد و بعد آقاي كديور در ارتباط با آن توضيحي داد و جامعه‌ي مدرسين را به مناظره دعوت و اعلام كرد حاضر است با آقايان جامعه‌ي مدرسين در مدرسه فيضيه كه پايگاه علم و نظر است مناظره كند.»

اولا، برخي از اعضاي محترم جامعه مدرسين حوزه علميه قم به صراحت در ناسازگاري اسلام (بخوانيد برداشت ايشان از اسلام) با اسناد بين المللي حقوق بشر به عنوان يكي از فروع انديشه ليبراليستي غرب داد سخن داده اند. اينجانب در مقاله خود مدعاي فوق (تعارض قرائت سنتي از اسلام با اسناد بين المللي حقوق بشر) را اثبات كرده ام. صد البته بر اساس مباني علمي با ارائه برداشتي ديگر از اسلام بر سازگاري اسلام نوانديش با انديشه حقوق بشر تأكيد كرده ام.

ثانيا، از آنجا كه آن جامعه محترم نظر مرا صائب نيافته و حكم به منع انتشار آراء من داده است و بحمدالله براي اجراي اين حكم عِدّه و عُدّه كافي نيز دارد، اينجانب حهت استيفاي حقوق قانوني و شرعي خود سه پيشنهاد دارم:

اول، مناظره در حضور فضلا و طلاب حوزه در مناسب ترين مكان يعني مدرسه فيضيه قم كه به فرموده شما پايگاه علم و نظر است.

دوم، مباحثه با اعضاي محترم جامعه مدرسين حوزه علميه قم در دفتر ايشان در قم پشت درهاي بسته، شبيه آنچه دبيرخانه دائمي مجلس خبرگان رهبري در سالهاي ۷۵-۱۳۷۴ زير نظر حضرت آيت الله شيخ ابراهيم اميني درباره بحث مهم ولايت فقيه انجام داد و اينجانب آراء متفاوت خود را در ميان جمعي از خبرگان ابراز داشتم و آراء عرضه شده مورد نقد متقابل قرار گرفت و نتايج نيكوئي به بار آورد. متن مضبوط و مكتوب آن جلسات در دبير خانه خبرگان موجود است. اي كاش اين مباحث ارزنده بي كم و كاست منتشر شود.

سوم، انتشار نقد رسمي جامعه مدرسين حوزه علميه قم. در اين صورت پیشنهاد می شود اين جامعه محترم به سؤالات ساده ذيل پاسخ دهد: مطابق فتاواي حضرات جامعه مدرسين حوزه علميه قم آيا اسلام با اصول و مواد ارائه شده در اسناد بين المللي حقوق بشر سازگار است يا نه؟ اگر اسلام با اين زائده هاي انديشه متعفن ليبراليستي اومانيستي غربي سازگار نيست، درباره نابرابري ديني، نابرابري مذهبي، نابرابري جنسيتي، نابرابري حقوقي احرار و عبيد و اماء، نابرابري فقها و عوام در حوزه عمومي، آزادي عقيده و بيان و دين، و بالاخره مجازاتهاي خشن و خودسرانه فتواي شرعي شما چيست؟ مراد از حقوق بشر در انديشه فقهي شما دقيقا چيست؟

۴. در پايان فرموده ايد: «ما به ايشان توصيه مي كنيم كه اين موضوعي روشن و شفاف است. دخالت در امور عقلي و بيان اينگونه مسائل احتياج به استاد دارد، و انسان فكر نكند هرآنچه را كه مي گويد مطالب عقلي است و شرع را زير سؤال ببرد. مطالب عقلي نياز به استاد دارد، استادي با سابقه.»

اولا، اينكه «اين موضوع روشن و شفاف است» را من باور ندارم. انتشار مباحث پيش گفته يا انجام مناظره يا برگزاري مباحثه يادشده يا نقد مكتوب نظريات من ادعاي روشن و شفاف بودن موضوع را محك خواهد زد.

ثانيا، توصيه حضرت آيت الله مبني بر نياز به استاد ديدن براي ورود در هر عرصه اي به لحاظ كبروي متين است. براي استحضار ايشان به لحاظ صغروي متواضعانه به عرض مي رساند:

اينجانب هفده سال(و بطور مشخص ده سال در مرحله خارج) از محضر مهمترين اساتيد حوزه علميه قم به شرح ذيل (به ترتيب طول تلمذ) بهره برده ام: در مرحله مقدمات و سطح مقدماتی: حضرات آيات مرحوم شيخ محمد علي افغاني(جامع المقدمات، سیوطی، باب اول مغنی، حاشیه ملا عبدالله، معالم الاصول، مطول)، شيخ علي پناه اشتهاردي (لمعتین، شرح باب حادی عشر، منیه المرید، اعتقادات صدوق و مجلسی)، شيخ صالحي افغاني(جلدین اصول فقه مظفر)، سيد محسن موسوي گرگاني(مختصر، باب رابع مغنی).

مرحله سطح عالی: حضرات آیات مرحوم شيخ احمد پاياني(بخش اعظم بیع و خیارات مکاسب)، شيخ حسين اعتمادي تبريزي(بخش اعظم رسائل)، شيخ گنجعلي(کفایتین)، شيخ حسين راستي كاشاني(قوانین، اوایل رسائل)، مرحوم ستوده(بخشی از خیارات مکاسب)، سيد حسن طاهري خرم آبادي(بخشی از بیع مکاسب).

در مرحله خارج منقول حضرات آيات عظام منتظري(زکات، ولایت فقیه و مکاسب)، مرحوم شيخ جواد تبريزي(کتاب طهارت، مباحث الفاظ، استصحاب، تعادل و تراجیح، لاضرر)، سيد كاظم حائري(مباحث ظن، برائت، تخییر و احتیاط)، سيد محمد روحاني(کتاب اجاره) و سيد محمود شاهرودي (مباحث قطع و ظن).

در معقول: حضرات آيات شيخ عبدالله جوادي آملي(جلد اول اسفار، خارج اسفار جلد اول)، شيخ يحيي انصاري شيرازي (منظومه حکمت، شرح تجرید) و شيخ حسن حسن زاده آملي(شرح اشارات). علاوه بر اين در ایام تعطیل حوزه (یعنی حداقل شش ماه از هر سال) به صورت غیر حضوری از دروس حضرات آيات شیخ شهید مرتضی مطهری(جلد سوم اسفار)، شيخ عبدالله جوادي آملي (مجلدات دوم، ششم، هفتم و نهم اسفار، تمهید القواعد)، شيخ محمد تقي مصباح يزدي(برهان و الهیات شفا، جلد هشتم اسفار، نهایه الحکمه) و شيخ غلامرضا فياضي(بدایه الحکمه) استفاده و مباحثه کرده ام. ضمنا در تفسیر قرآن(سوره رعد، مقدمات تفسیر، سوره حمد، سوره بقره) از محضر آیت الله جوادی آملی بهره برده ام.

حضرت آيت الله، آيا اين اساتيد با سابقه هستند يا نه؟ خوشبختانه نتايج درخشان امتحانات شفاهي سالانه اينجانب در شوراي مديريت حوزه علميه قم به شماره پرونده ۵۳۷۵ قابل مراجعه حضرات آقايان است. در امتحانات كتبي سراسري پايان مرحله سطح در خرداد سال ۱۳۶۷ كه امتحانات زير نظر مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنكراني برگزار شد نفر اول شدم و از مراجع عظام ازجمله مرحوم امام خميني جايزه گرفتم. بعلاوه مدت چهارده سال از جمله در مدارس رضويه، مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني و فيضيه از آغاز مقدمات تا پايان سطح عالي و در معقول شرح باب حادی عشر، شرح تجرید، بدایه الحکمه، منطق و حکمت منظومه، نهایه الحکمه و الشواهد الربوبیه را تدريس كرده ام. فرزندان برخي از معاريف عضو جامعه مدرسين در دروس اصول اين بنده شرف حضور داشته اند. در سال ۱۳۷۶در زمان مهاجرت به تهران نيز از مهمترين استادم حضرت آيت الله العظمي منتظري (دامت بركاته) موفق به اخذ اجازه اجتهاد شدم و لله الحمد.

واضح است كه مهمترين معرف علمي هر كس كتب و مقالات اوست و اگر حضرتعالی متعرض اساتید ابنجانب نمی شدید، نیازی به ذکر بلند فهرست اسامی ایشان نبود. ضمنا طبيعي است كه شاگرد با اساتيدش اختلاف نظر يا اختلاف مبنا داشته باشد، آنچنانكه رأي فقهي حضرتعالي با رأي استادتان در مسئله شطرنج تفاوت داشت. برخی از این اختلافات علمی در ضمن بحث نافع بررسی و نقد نظریه تکامل معرفت دینی در سال ۱۳۷۱ که گزارشی از آن در کتاب «شریعت در آینه معرفت» حضرت استاد آیت الله جوادی آملی (دامه ظله) منعکس شده است، قابل ذکر است. نمي دانم به نظر جامعه محترم مدرسين چنين سابقه علمي مجوز اظهار نظر شرعی در زمينه حقوق بشر هست يا نه؟!

ثالثا، آنچه در اين مقاله و ديگر مقالات و كتبم نوشته ام، كوششي متواضعانه براي فهم دين خدا در زمانه ماست. حرف آخر نيست، اما تفنني هم نوشته نشده، خدمتي مشفقانه با بضاعت مزجات است. دست هركس كه نقدي عالمانه برآراء ابراز شده ام بنويسد مي بوسم و شجاعت پس گرفتن رأي ابطال شده نيز دارم. اما تا زماني كه نقدي در خور نشنيده ام محكم و استوار از آنچه با برهان به آن رسيده ام دفاع مي كنم.

۵. در پایان مناسب می دانم بخشی از مقدمه کتاب حق الناس (اسلام و حقوق بشر) به این قلم که چهار ماه است در انتظار مجوز انتشار از وزارت فخیمه ارشاد به سر می برد، برای ایضاح بیشتر آراء اینجانب درباره نسبت اسلام و حقوق بشر به محضرتان تقدیم دارم:

«نزديک نيم قرن است کتب متعددي درباره «اسلام و حقوق بشر» در ايران منتشر شده‌است. مضمون اغلب اين کتب در دو نکته ذيل قابل تخليص است:

اول، حقوق بشر حرف تازه‌اي نيست. مضامين آن از ديرباز در متون ديني ما به‌وفور يافت مي‌شود. آن‌گاه شواهد متعددي از کتاب و سنت بر اين مدعا ارائه شده‌است. اصولاً آموزه‌هاي الهي ديني ما را از امثال اعلاميه جهاني حقوق بشر بي‌نياز مي‌کند، هرچند مسلمانان از توجه به اين آموزه‌ها غفلت کرده‌اند.

دوم، حقوق بشر در اسلام بسيار غني‌تر و گسترده‌تر از اعلاميه جهاني حقوق بشر است. شارع مقدس حقوق واقعي آدميان‌را به‌طور کامل در احکام ديني لحاظ کرده‌است، در حالي که در اعلاميه يادشده تنها برخي از حقوق انسان‌ها آن هم به‌طور ناقص و بر مبناي غيرالهي ذکر شده‌است. ضمناً در اسلام علاوه بر حقوق انسان‌ها، حقوق خداوند، حقوق حيوانات و نباتات و جمادات نيز رعايت شده ‌است.

اين کتاب ضمن احترام به ديدگاه فوق (که از آن به اسلام تاريخي يا اسلام سنتي ياد مي‌شود) از منظري ديگر به «مسئله نسبت اسلام و حقوق بشر» نگريسته‌است. اين منظر را در نکات ذيل مي‌توان تخليص کرد:

يک، حقوق بشر يکي از بزرگترين دستاوردهاي جديد بشر در قرون اخير است، و به اين معني، عمق و گستره دغدغه انسان ديروز نبوده‌است.

دو، اگرچه در اديان الهي به‌ويژه اسلام موارد قابل توجهي از آن‌چه امروزحقوق بشر خوانده‌مي‌شود، صريحاً يا ضمناً مورد توجه و عنايت واقع شده‌است، اما در قرائت سنتي از اديان يا در دين تاريخي به‌ويژه در بخش شريعت و فقه، موارد تعارض با نظام حقوق بشر، اساسي و غير‌قابل اغماض است.

سه، اسلام در اسلام تاريخي يا قرائت سنتي آن خلاصه نمي‌شود. اسلام معنوي يا غايت‌گرا که روايتي نوانديشانه يا روشنفکرانه از اسلام است، با نظام حقوق بشر سازگار است.

«حقّ‌النّاس» تحليل انتقادي قرائت سنتي يا روايت تاريخي از اسلام در نسبت با حقوق بشر از يک‌سو، و کوششي متواضعانه براي ارائه طريق و يافتن راه‌حل مشکل نسبت اسلام و حقوق بشر از منظر قرائت معنوي يا روايت غايت‌گرايانه از اسلام از سوي ديگر است. پيام نهايي کتاب گزاره ذيل است:

ايمان به خدا، باور آخرت و پيروي از تعاليم پيامبر اسلام(ص)، در ذات خود هيچ تعارضي با رويکرد انساني حقوق بشر ندارد. مي‌توان از صميم دل مسلمان بود و واقعا از انديشه حقوق بشر دفاع کرد.

چارچوب پژوهشي اين کتاب مبتني بر نکات ذيل است:

آ، اگرچه انديشه حقوق بشر امري عادلانه، اخلاقي و عقلائي است؛ اما همچون هر انديشه ديگر بشري خطاپذير، قابل نقد و ارزيابي است.

ب، اگرچه نظام حقوق بشر توسط انسان غربي تدوين شده‌است، اما جغرافيا ندارد و دستاورد تجربه بشري و رهاورد خرد جمعي آدميان است.

ج، برداشت‌هاي ديني روايتي انساني از تعاليم الهي است، و به اعتبار انسانيش قابل نقد و ارزيابي است. اختلاف آراء علماي دين و تفاوت مکاتب مختلف مذهبي و انتقادات متقابل آن‌ها بر همين منوال است. لذا اگرچه مسلماني تسليم محض حق متعال بودن است، اما هيچ برداشت انساني از حقيقت وحياني مافوق نقد نيست.» (کتاب حق الناس، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۸۶، صفحات ۸ و ۹)

با آرزوي قبولي طاعات و عبادات در ماه مبارك رمضان بويژه ليالي متبرك قدر

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

محسن كديور

۱۲ مهر ۱۳۸۶