پايان دوئل فرهنگي، کديور از «تربيت مدرس» به «انجمن حکمت و فلسفه» رفت

شايد اين طنز روزگار است كه اكنون محسن كديور از دانشگاه تربيت مدرس– دانشگاهي كه مولود انقلاب فرهنگي و هدف از تاسيس آن، تربيت مدرسان مومن و انقلابي براي دانشگاه‌ها بود- به پژوهشكده حكمت و فلسفه – پژوهشكده‌اي كه سال‌ها پيش‌تر با عنوان «انجمن سلطنتي فلسفه» پايه‌گذاري شد- منتقل مي‌شود.

به اين ترتيب پس ازعبدالكريم سروش كه عضوي از ستاد انقلاب فرهنگي بود و بعدها عضو حاشيه‌نشين اين پژوهشكده شد، اكنون قرعه به نام كديور افتاده تا با دانشگاه وداع گويد و رخت اقامت در منزلگاه پژوهشي جديد خود افكند. محسن كديور دو روز پيش از دانشگاه تربيت مدرس خارج شد تا از اين پس بر كرسي «ابن سيناپژوهي» پژوهشكده حكمت و فلسفه تكيه زند.

فصل پاياني داستان محدوديت‌هاي يك‌ساله كديور در دانشگاه تربيت مدرس اگرچه اكنون با آخرين نامه فرهاد دانشجو، رئيس دانشگاه تربيت مدرس به دكتر اعواني، رئيس موسسه حكمت و فلسفه رقم خورده است اما اين آخرين نامه را ياراي بستن پرونده نيست كه اين انتقال خود چراغ سوالاتي بي‌شمار را در ذهن شاهدان يكساله اين «دوئل فرهنگي» ايجاد كرده است.

شايد صبح امروز فرهاد دانشجو آن هنگام كه پشت ميز رياست دانشگاه تربيت مدرس بنشيند، نفسي به راحتي كشد وقتي پرونده محسن كديور را روي ميزكار خود نيابد، اما اين احساس رضايت، سطرپاياني اين ماجرا نيست. رئيس دانشگاه تربيت مدرس اگرچه اكنون مي‌تواند چشم در چشم پرسشگران دوزد و انتقال كديور به موسسه حكمت و فلسفه را اجابت درخواست كتبي شخص كديور معرفي كند اما بايد همزمان به پرسش‌هاي ديگري نيز پاسخ گويد تا شبهه‌اي بر دامن اين انتقال باقي نماند.

محسن كديور در آغازين روزهاي پاييز ۸۵ ، آن هنگام كه در تداوم محدوديت‌ها، عضويتش نيز در شوراي تخصصي گروه فلسفه و حكمت دانشگاه تربيت مدرس لغو شد، نامه‌اي به دكتر اعواني، رئيس موسسه حكمت و فلسفه به عنوان عالي‌ترين مركز فلسفه كشور نوشت و درخواست انتقال به آن موسسه را طرح كرد.

در اين نامه كه كديور به تاريخ يازدهم آبان ماه به اعواني مي‌نويسد البته دليل اين تقاضا را نيز بيان مي‌كند: «جهت تداوم و ارتقاي فعاليت‌هاي فلسفي خود و در جست‌وجوي محيطي علمي، امن و قدردان حكمت و خرد، در اسرع وقت خواستار انتقال به آن موسسه محترم هستم.»

درخواست آن روز كديور اما مسكوت ماند و حتي نامه‌نگاري‌هاي دكتر اعواني با فرهاد دانشجو نيز به سامان نرسيد. درمقابل اما سه پرونده در هيات انتظامي ‌اعضاي هيات علمي ‌دانشگاه تربيت مدرس عليه كديور تشكيل شد و اين استاد فلسفه تا روزهاي پاياني سال ۸۵ به تناوب به پاسخگويي در اين هيات مشغول بود.

افزايش فشارها اما بارديگر كديور را واداشت تا در روز هشتم اسفندماه نامه‌اي مجدد به اعواني بنويسد و اين بار نه ديگر تقاضاي انتقال به موسسه حكمت و فلسفه كه تقاضاي استمداد نمايد: «… با توجه به اينكه ظاهرا روند اقدامات انجام شده به سوي حذف كامل اينجانب از گردونه آموزش‌عالي كشور پيش مي‌رود، براي احقاق حقوق آكادميك و تضمين امنيت شغلي خود، از جنابعالي به عنوان رئيس معتبرترين مرجع فلسفي كشور، استمداد مي‌طلبم.»

دكتر اعواني اما خيلي زود مددرسان استمداد آن روز كديور مي‌شود و اين بار درخواست ماموريت و انتقال موقت كديور به موسسه حكمت و فلسفه براي سه ترم، روي ميز فرهاد دانشجو قرار مي‌گيرد. اما اين درخواست نيز در حاشيه ميزكار رئيس قرار مي‌گيرد، همچنانكه سه پرونده محسن كديور در هيات انتظامي‌اعضاي هيات علمي ‌نيز درحاشيه رها مي‌شود.

در آخرين ماه بهار ۸۶ اما ناگهان ورق برگشت و در ميانه خردادماه فرهاد دانشجو با انتقال دائم محسن كديور به موسسه حكمت و فلسفه موافقت و اين موافقت را در نامه‌اي به تاريخ شانزدهم خرداد به رئيس موسسه و شخص كديور اعلام كرد تا به اين داستان پايان دهد و انتقال بي‌دردسر كديور به جاي اخراج او صورت بگيرد به اين ترتيب اكنون كديور بايد سومين خروج اجباري خود از عرصه دانشگاه را تجربه كند.

او سال‌هايي پيشتر و در ميانه سال ۷۴ از تدريس در مدرسه فيضيه قم ممنوع شد و چندسالي بعد در تيرماه ۷۷ عرصه تدريس در دانشگاه امام صادق را به علت انتشار مقالاتي تحليلي درباب جنبش دوم خرداد و در روزنامه سلام برخود تنگ ديد. و اكنون گويي زمان آن رسيده كه دانشگاه تربيت مدرس نيز با استاديار قطعي خود وداع كند.

شايد اين دست تقدير بود كه محسن كديور را پس از عبدالكريم سروش از گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس به پژوهشكده حكمت و فلسفه كشاند. پژوهشكده‌اي كه ساليان پيشتر توسط سيدحسن نصر پايه‌گذاري شد تا خاندان سلطنتي ايران، مجالي يابند كه سر، بالا گيرند و بر علاقه خود به دانش و حكمت ببالند.

نصر آن روزها با همكاري سيدجلال‌الدين آشتياني، كوربن، اعواني، پورجوادي و ديگراني چند چراغ مهمترين مركز فلسفه ايران را روشن كرد. چراغي كه البته اتفاقات سال‌هاي آغازين انقلاب به اجبار از فروغ آن كاست، اما بايد زمان مي‌گذشت تا بارديگر درخشش ازسرگيرد.

به اين ترتيب درست در سال‌هايي كه دانشگاه تربيت مدرس، پرورش اساتيد مذهبي و متعهد به اصول انقلاب فرهنگي را پيش مي‌برد، موسسه حكمت و فلسفه با همراهي‌هاي گلشني، سروش، ضياءموحد، شاپور اعتماد، اعواني و… نيز جاني تازه كرد تا بازهم در مقام اولين جايگاه پرورش نخبگان فلسفه قرار گيرد.

اكنون محسن كديور، درميانه روزهايي كه فريادهاي انقلاب فرهنگي دوم در دانشگاه‌ها شنيده مي‌شود، از دانشگاهي كه براي انقلاب فرهنگي تاسيس شد، به اجبار مي‌رود تا در گوشه‌اي آرام از پژوهشكده حكمت و فلسفه، پرونده‌اي براي ابن‌سيناپژوهي گشايد.

اينچنين است كه اكنون و در غياب اساتيدي كه يك به يك از گروه فلسفه و حكمت دانشگاه تربيت مدرس مي‌روند در اين دانشگاه عرصه‌اي تازه براي طرح ديدگاه‌هاي شاگردان مصباح يزدي – رضا اكبريان، رئيس دانشكده علوم انساني و محمد سعيدي‌مهر، مدير گروه فلسفه- گشوده مي‌شود، اگرچه خبرنامه گروه فلسفه و حكمت دانشگاه تربيت مدرس، از تيرماه ۸۵ كه كديور رياست گروه را به سعيدي مهر واگذار كرد، تاكنون به روز نشده است!