قسمت آخر مصاحبه با اعتماد ملی (ویژه نامه نوروز ۱۳۸۶)

* آزادی های آکادمیک

به عنوان آخرین سوال، از فشارهای دانشگاه چه خبر؟ آیا محدودیتها مرتفع شد؟

نحوه اداره دانشگاههای ما نمودار شیوه مدیریت کلان جامعه ماست: انتصابی، بی اعتنا به قانون و غیر پاسخگو. در دولت اخیر نگاه امنیتی به دانشجو، استاد و دانشگاه؛ رؤیای انقلاب فرهنگی دوم و پندار مهندسی و تسطیح فرهنگی، عرصه را بر نگرش علمی تنگ کرده است. اگر اولیای آموزش عالی به جای ایفای نقش داروغه و محتسب به انجام وظایف علمی خود می پرداختند، حداقل یکی از دانشگاههای ایرانی در بین دو هزار دانشگاه اول دنیا، یا دویست دانشگاه اول آسیا، یا بیست دانشگاه اول کشورهای اسلامی قابل رؤیت بود. صاحب مقام بین المللی در فرار مغزها بودن و ازدیاد روند مهاجرت نخبگان در چند سال اخیر یکی از شاخصهای مطمئن ارزیابی سلامت فرهنگی کشور است. اعمال فشار در دانشگاه بر استاد به خاطر انتشار آراء علمی متفاوت یا فعالیتهای سیاسی قانونی خارج از دانشگاه، و تشکیل سه پرونده امنیتی انتظامی در یک سال، نشانگر میزان امنیت و آزادی های آکادمیک و قانونی در این جامعه است. پرونده اول درباره سخنرانی«بازحوانی امامت در پرتو نهضت حسینی»(تفتیش عقاید)، پرونده دوم درباره مصاحبه های ۸ و ۹ آبان منتشر شده در روزنامه ها از جمله همین روزنامه(نقض اصل آزادی بیان مصرح در قانون اساسی)…

آقای دکتر، نکند این مصاحبه هم اساس پرونده جدیدی برای شما باشد؟!

چه عرض کنم؟ خدا کریم است! از قرار مسموع در پرونده سوم، پس از چند سال اخیرا الهام شده که اسناد گزینشی این عضو هیأت علمی رسمی قطعی ناقص است.

یعنی چه؟مگر می شود؟

مسئله واضح تر از اینهاست. بگذاریم و بگذریم.عرایضم را با چند بیت از اشعار سوزناک ملاصدرای شیرازی حکیم دگراندیش قرن دهم و مؤسس حکمت متعالیه به پایان می برم:

«صحبت عرفان کجا و دیو و دد

خست ابنای جنسم می کشد

دفتر فرزانگی را گاو خورد

خانه عقل و خرد را آب برد

بس ستمها کز خسان بر وی رسید

بس جفاها کز کسان دید و شنید

داد از این کاسد قماشی ها بسی

داد از این حق ناشناسی ها بسی

بر حکیمان ابلهان محنت فزا

بر سلیمان دیو و دد فرمانروا».

از شما سپاسگزارم.