سمینار دین و مدرنیته
تهران- خبرگزاري كار ايران
مسلمان در داد و ستد اسلام و مدرنيته هم از مدرنيته مطلب ميگيرد و هم به آن مطلب ميدهد.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا، “محسن كديور” در همايش يك روزه دين و مدرنيته كه در حسينيه ارشاد برگزار شد، گفت: بحث من محدود به رابطه اسلام و مدرنيته است. منظور اصلي سخن من هم داد و ستد ميان اسلام و مدرنيته است. با اين تذكر كه دو طرف به طور مشترك در اين معادله شركت كنند.
وي تصريح كرد: عدهاي مدرنيته را يك دوران تاريخي ميدانند كه در اروپا و آمريكا اتفاق افتاده است. اما دسته بعد به امر تاريخي قائل نيستند، بلكه مدرنيته را حالت، جهانبيني و شيوه زندگي ميدانند كه در دو، سه قرن اخير اروپا اتفاق افتاد، ولي تعلق تاريخي ندارد و هركس ميتواند آن را داشته باشد.
وي با طرح سؤالي مبني بر اينكه براي سنجش نسبت اسلام و مدرنيته بايد كدام تلقي را قبول كرد؟ اظهار داشت: بحث از تلقي اول علميتر است. ولي تلقي دوم انتزاعي شده است. مدرنيته در اين تلقي به نوعي ايدئولوژي تبديل شده است.
كديور با طرح سؤالي ديگر مبني بر اينكه آيا ميتوان هم مسلمان بود و هم متجدد؟افزود:طي ۱۵۰ سال اخير در جوامع شبيه به جامعه ما، ۳ تلقي مختلف نسبت به دين و مدرنيته قابل مشاهده است؛دو تلقي اول قائل به ناسازگارياند. يكي از آنها مدرنيته را يكسره باطل ميداند كه دوگونه هستند: متشرعان سنتي و سنتگرايان. سنتگرايان در دنياي مدرن زيست كردهاند، ولي آن را براي انسان مضر ميدانند. اما متشرعان تلقي سطحي از مدرنيته دارند و صرفاً ظواهر امر مدرن را ميبينند. در جامعه ما متشرعان سنتي زياد، ولي سنتگرايان قليل هستند.
حوزههاي علميه تلقي اول و سنتگرايان هم از “هانري كربن” تا شاگردانش در نحله دوم قرار دارند. اينها معتقدند بايد در نسبت ميان اسلام و مدرنيته بايد طرف اسلام را گرفت.
وي درباره نحله سوم گفت: نحله سوم قائل به سازگاري اسلام و مدرنيته هستند كه ميتوان اقتضائات مدرنيته را حتيالامكان پذيرفت كه در جامعه ما روشنفكران نمايندگان اين دسته هستند. اما از اين نحله هم سه تفسير برداشت ميشود. تفسير اول معقتدند دين اسلام است كه بايد با مدرنيته منطبق شود. تفسير دوم معتقد است مدرنيته است كه بايد با اسلام هماهنگ شود. ولي سخن من كه تفسير سوم است معتقد به داد و ستد و گفتوگو بين اسلام و مدرنيته است. به عبارت ديگر تفسير سازگاري مبتني بر تفاهم و داد و ستد و گفتوگو است نه تطابق.
كديور افزود: اما در اين ميان طرفين داد و ستد چه كسانياند؟ ما مسلمانان معتقديم دينمان كامل است. پس با اين گزاره يقيني، ما چه چيزي ميخواهيم بدهيم و چه بگيريم؟ بايد گفت: اين طرف معرفت ما از دين و عمل ديني ماست و طرف ديگر معرفت و عمل مدرن يا مدرنيته است. اين دو امر انتزاعياند (دين و مدرنيته) و نميتوان از آنها كم و زياد كرد. ولي معرفت و عمل من بشري است و ميتوان آن را كم و زياد كرد. طرف مقابل هم ميتواند از عمل مدرن خود بگويد.
پس ميتوان گفت طرفين گفتوگوي اسلام و مدرنيته، معرفت و عمل مدرن از طرفي و معرفت و عمل مسلماني ما از طرف ديگر است.
اين محقق فلسفه و دينپژوه تصريح كرد: مسلماني كه ميخواهد وارد بحث داد و ستد دين و مدرنيته شود بايد بپذيرد كه دينش كامل نيست. ولي نه دين قدسي. بلكه معرفت و عمل ديني او كه همه روزه انجام ميدهد. از طرف ديگر هم او نبايد محو جهان مدرن شود و فكر نكند مدرنيته همه كمالات را در خود دارد.
وي افزود: مشكل اينجاست كه وقتي بپذيريم معرفت و كمال ديني ما كامل نيست بايد متواضعانه بپذيريم كه عمل ديني ما در تاريخ نقاط قابل نقدي دارد. يعني چيزي كه ما آن را دين ميناميم لزوماً دين نيست, بلكه عرفياتي است كه در طول تاريخ به آن اضافه شده و بايد تكليف آن را مشخص كنيم. از اين رو مواجهه با تجدد باعث شده خيلي از نقاط منفيمان را بپذيريم و آن را اصلاح كنيم. از طرف ديگر مدرنيته نه آنقدر زيباست و دين هم نه آنقدر زشت كه مي گويند.
سمینار دین و مدرنیته
وي ادامه داد: در ناحيه دين، رحمتهايي در جوامع وجود دارد كه جز در دين نميتوان از آنها سراغ گرفت. مدرنيته هم فقط حقوق بشر و ساير مفاهيم انساني و مثبت نيست. بلكه جنگ ويتنام، جنگهاي جهاني اول و دوم، فاشيسم و بنيادگرايي هم هست. از اينرو اگر بخواهيم مدرنيته را بپذيريم بايد بپذيريم كه فاشيسم و بنيادگرايي هم فرزندان مشروع مدرنيتهاند.
وي ادامه داد: قائلان به پروژه “همه يا هيچ” كه قائل به ناسازگاري دين و مدرينتهاند مورد پذيرش نيستند. بلكه بايد از هر دو طرف نقاط مثبت و منفي را گزينش كرد.
اين مدرس فلسفه با اشاره به دو گزاره پيشرو در همين زمينه گفت : گزاره اول ميگويد معرفت ديني به دستاوردهاي خرد بشري نيازمند است. به بيان ديگر ما به عقل بشري حتي در دينداريمان احتياج داريم. گزاره دوم ميگويد خرد بشري به رهاورد پيامبران نيازمند است.
ما طي ۴۰ سال گذشته برگزاره اول تاكيد كردهايم. اما نبايد از بخش دوم هم غفلت كرد. اگر پنداشتيم خردبشري هيچ نيازي به دين ندارد ديگر استقلال آن باقي نميماند.
كديور ادامه داد: من به هر دو گزاره قائلم. هم به وجه خرد بشري و هم به رهاورد انبيا. از اين رو بايد مشخص كرد كه حوزه نياز كجاست؟ آيا در يك نقطه است و يا هر كدام در حوزه به خصوص است؟
به اعتقاد كديور در صورت پذيرفتن اين طرز تلقي از رابطه دين و مدرينته، مسلمان متجدد دو وظيفه دارد. اول اصلاح و تكميل عمل ديني براساس معرفت مدرنيته و دوم تكميل و اصلاح عمل مدرن خود براساس رهاورد دين.
وي تصريح كرد: در عرصه اول يعني نوسازي معرفت ديني ۴۰ سالي است كه آغاز شده است. اما هنوز به عرصه دوم نپرداختيم.
وي با بيان اينكه عمل مدرن در ۳ حوزه محتاج آموختن از دين است گفت:ناحيه اول حقيقتيابي است كه همان عقل نظري در فلسفه سنتي ماست و منظور عرصههايي است كه به كمك عقل قابل حصول نيستند. پيامبران به كمك وحي از عالمي خبر ميدهند كه وراي عقل است. حوزه دوم خيريابي يا عقل عملي است. حوزه سوم هم عمل انساني فردي و جمعي است كه پاي منافع آدمي در بين قرار ميگيرد.
وي افزود: پيامبران آمدند تا اين آيه را به آدمي گوشزد كنند: “انسان نوع انسان است هر آينه حتما طغيان ميكند زماني كه خود را مستغني بداند.” پيامبران آمدند كه انسانها خود را نيازمند امر قدسي بدانند.
كديور در پايان گفت: مسلمان در داد و ستد اسلام و مدرنيته هم از مدرنيته مطلب ميگيرد و هم به آن مطلب ميدهد.
پايان پيام
_______________________________
خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران
سرويس: فرهنگ و ادب – حكمت و فلسفه
همايش يكروزهي “دين و مدرنيته” ديروز در حسينيه ارشاد (تهران) برگزار شد.
…در ادامه، محسن كديور گفت: تلقي از مدرنيته به تجدد و امروزي بودن دلالت ميكند و اين طرز تلقي نه بار مثبت دارد و نه بار منفي، ضمن اين كه هيچ معناي ارزشي هم از آن استنباط نميشود.
به گزارش ايسنا، مدرس فلسفه دانشگاه تربيت مدرس همچنين معتقد بود كه بين دو نگاه به مدرنيته كه يكي آنرا يك دوران تاريخي و ديگري آنرا نوعي جهانبيني ميبيند، گاهي خلط صورت ميگيرد.
وي با بيان اين كه در تامل خودش طرز تلقي اول را مد نظر قرار داده است، تصريح كرد كه به نوع نگاه دوم هم بيتوجه نبوده و در ۱۵۰ سال گذشتهي تاريخ ايران ميتوان سه برداشت متفاوت را درباره داد و ستد اسلام و مدرنيته مشاهده كرد؛ متشرعان سنتي و سنتگرايان قايل به ناسازگاري اسلام و مدرنيته كه البته هر كدام از زاويهاي متفاوت به موضوع مينگرند، اما و جه اشتركي هم دارند و آن اعتقاد به پروژهي همه يا هيچ است. برداشت سوم نيز نگاه روشنفكران ديني است كه سعي در سازگار كردن اين دو داشته و دارند.
وي گفت: اگر طرفين بپذيرند كه هيچ كدام كالاي بينقصي در اختيار ندارند و قرار است چيزي را به دست آورند كه ندارند، معناي داد و ستد بيشتر روشن خواهد شد. بايد بپذيريم كه عمل دينيمان در طول تاريخ غير قابل انتقاد نبوده و عرضياتي به اين دين اضافه شده كه امروز بايد تكليف آن مشخص شود. جهان مدرن و مواجههي آن با اسلام باعث شده است كه برخي از نقاط ضعف معرفت وعمل دينيمان را بشناسيم و پالايش كنيم. اگر تعصباتي در تاريخ دين را همراهي كرده، رحمتهايي هم از آن ناشي شده است و اگر مدرنيته پيامآور حقوق بشر و دموكراسي است، جنگ ويتنام و بنيادگرايي و فاشيسم هم فرزندان مشروع آن هستند؛ بنابراين چارهاي جز گزينش نداريم؛ چراكه دو طرف نقاط مثبت و منفي دارند.
كديور در مواجهه اسلام و مدرنيته كه آنرا داد و ستد دوطرفهي آنها ناميد و نقد و تكميل اين دو را از وظايف مسلمان متجدد دانست، معتقد بود كه سه معيار و ميزان همواره بايد مد نظر فرد مسلمان باشد؛ “عقلانيت” با همه ابهامهايي كه بر آن مترتب است، “عدالت”، يعني آنچه كه در عرف امروز عادلانه محسوب شود، ديني است و “رجحان راه حل” به اين معنا كه راه حل برتر هميشه راه حل درست است و دليلي ندارد كه بر راه حلهاي گذشته بيش از حد تاكيد شود.
وي همچنين گفت: مدرنيته هم در چند حوزه نيازمند دين است. از آن جهت كه عقل مستقل نميتواند همه حقايق را درك كند، در حوزه حقيقتيابي و درك مفاهيمي كه در دسترس عقل نيستند، نيازمند وحي است. همچنين در حوزهي خيريابي كه مربوط به عقل عملي است و در آن از بايدها و نبايدها سخن به ميان ميآيد؛ اما سوال اين است كه وقتي در رفتار و عمل جمعي پاي منافع پيش ميآيد، كدام عقلانيت است كه بتواند در برابر منافع خود و لگدمال كردن منافع ديگران مقاومت كند. پيامبران آمدهاند تا نفس انسان را چنان مقاوم كنند كه نفس انسانياش را در برابر منافعش ذبح نكند.