گناه جرس

جرس: ۲۹ تیر، جرس دو ساله شد. آنچه در پی می‌خوانید یادداشت اختصاصی و نقد ی است از جناب آقای محمدجواد اکبرین، روزنامه نگار در همین خصوص. ضمن تشکر از آقای محمدجواد اکبرین، دیدگاه ایشان در زیر آمده است.

خواستم در پاسخ دعوت جرس، فهرستي بنويسم از نداشته های دو ساله ی اين وبسايت كه روزگاري مهمترين داشته ي جنبش سبز بود و همين حالا هم با اطلاع رساني ٢٤ ساعته اش يكي از مهمترين منابع خبري جنبش به شمار مي رود؛ اما وقتي ديدم دیگر دوستان در شمردن نداشته ها بسيار توانا و حسابگرند بر آن شدم تا به جاي تكرار مكررات، ناگفته اي را بگويم كه حاصل يكسال همراهی ام با شورای سردبیری جرس است؛ از اكتبر ٢٠١٠ بيروت تا اكتبر ٢٠١١ پاريس.

به گمانم گناه جرس اين نيست كه نگاه ديني اش در انتشار پاره اي از وقايع دو سال اخير و تحليل كارنامه سي ساله نظام بسيار پررنگ است؛ معلوم است كه وقتي يك اسلام شناس، مديريت يك رسانه ي خاص را بر عهده مي گيرد هم نگاه دینی اش بر فضاي كار، تأثير مي گذارد و هم جرياني كه اين رسانه در نزديكي با آن متولد شده، اولويت خبرها را تعيين مي كند.

گناه جرس اين نيست كه گردانندگانش در خفايند؛ از قضا اين سايت از معدود رسانه هايي است كه چند نفر با اسم حقيقي و رسم تعريف شده ى سياسي، اجتماعي و علمي، شوراي سياستگذاري اين سايت را بر عهده گرفته و پاسخگوي اعتبار آن هستند.

گناه جرس در بی مدارایی آن نيست؛ از قضا هرچه از عمر دوساله اين رسانه گذشته مرزهاي بيشتري از تسامح را گشوده و با تكيه بر «آرمان هاي اعلام شده نخستين» اش ميزبان آراء متنوعي بوده كه شامل مخالفان تمام عيار سياسي و عقيدتي اش نيز مي شود و اينك در آغاز سال سوم به نقطه اي رسيده كه حتي از انتشار «شبه نقد» برخي كه از ادب اخلاقي و آداب حرفه اي بي بهره اند نيز ابايي ندارد و اين يك گام بلند است.

پس گناه جرس چيست كه به پاره اي از مخاطبانش احساس آزادي دست نمي دهد حتي اگر خود رسانه اي نسبتاً آزاد باشد؟
چرا مخالفانش وقتي ادعا مي كنند كه جرس بي مداراست جز چند نمونه تكراري كه در اين دو سال بارها و بارها تكرار شده مثال ديگري ندارند؛ اما باز هم احساس بي مدارايي مي كنند؟ (و البته روشن است كه احساس آزادي مهمتر از ااصل وجود آزادي است).

چرا برخي اصحاب رسانه، چنان نسبت به جرس نامهربانند كه حتی از اخبار و گفتگوهای اختصاصي جرس، با هر میزان از اهمیت آن، یا چشم می پوشند و یا پس از انتشار در سايت هاي ديگر منتشر مي كنند تا مبادا مجبور شوند نام جرس را به عنوان منبع ذكر كنند؟

اين همه كافي است تا با پاسخ ناگفته ام اين يادداشتِ تبريك را به پايان برم:

گناه جرس اين است كه رنگ برخي از سياستگذاران دو سال اخيرش چنان پررنگ تر از خانواده سردبيري و خبرنگاران آن است كه مي توانند با يك اظهار نظر ويژه، همه زحمات اين خانواده را كمرنگ يا پررنگ كنند.

به صراحت عرض كنم كه از رفتن جناب آقاي دكتر مهاجراني از جرس شادمانم نه از آن رو كه قدر مرتبت علمي آن بزرگوار را نمي شناسم بلكه از اين جهت كه نمي شد در افكار عمومي، ميان موضع شخصي و صفت ايشان به عنوان يكي از سياستگذاران جرس، فرق گذاشت. ايشان حق دارند آيت الله خامنه اي را بر اساس شناخت شخصي يا تأمين هر مصلحت ديگري كه خود صلاح مي دانند از فساد مالي و يا اخلاقي تبرئه كنند اما خانواده جرس نبايد تاوان موج كراهتي كه چنين اظهارنظري ايجاد مي كند را بپردازند. از اين منظر، سكوت نسبي سردبير سابق جرس، سركار خانم دكتر جميله كديور در دوران مسئوليت اش احترام به آراء متنوع خانواده جرس تلقي شد و قابل ستايش بود و البته اين سخن به نوعي درباره جناب آقاي دكتر كديور هم صادق است با اين تفاوت كه آراء او منطبق با دريافت هاي نظري و دانشي است كه هر چه مي گذرد واقعگراتر مي شود و تابع ملاحظات سياست ورزانه نيست؛ محسن كديور دو سال پيش با كديور امروز تفاوت قابل توجهي دارد. او اينك نه تنها به «حكومت دموكراتيك سكولار» مي انديشد بلكه اين نگاه را اعلام هم مي كند و اين تفاوت در آغاز سومين سال جرس مشهود است.

دو سالگي اين رسانه كه امانتدار خون شهيدان و داغ خانواده ها و رنج اسيران و آوارگان جنبش سبز است را تبريك مي گويم و زحمات شبانه روزي شان را مي ستايم و از ايام همكاري با آنان خاطراتي نيك دارم.