بردگی زنان در جنگ (آیه ۲۴ سوره نساء)

 

پرسش: چرا زنانی که در جنگ اسیر میشوند بر فاتحان جنگ حلال هستند؟(آیه ۲۴ سوره نساء)

پاسخ: در گذشته اسیران جنگی برده و کنیز محسوب می شدند. اسلام با برخی تعدیلها برخی احکام برده داری را موقتا امضا کرده است، از آن جمله زنان غیرمسلمانانی که در جنگ با مسلمانان اسیر شوند بشرط اینکه معاهد، مستامن و وفادار به قرار داد ذمه نباشند و مشمول استرداد متقابل و آزادی بلاعوض نشوند حکم غنیمت جنگی داشته بین جنگ آوران مسلمان قسمت می شدند. به مجرد بردگی عقد سابق ازدواج (در صورت مزدوج بودن برده) باطل می شود و پذیرش مالکیت در حکم عقد نکاح نسبت به کنیزان خواهد بود. برقراری رابطه جنسی با ایشان منوط به استبراء یعنی نگاه داشتن یک طهر و حداکثر ۴۵ روز است. آیه ۲۴ سوره نساء یکی از مستندات حکم فوق محسوب شده است.

در مقاله برده داری در اسلام معاصر (۱۳۸۲، منتشر شده در کتاب حق الناس “اسلام و حقوق بشر”، تهران، کویر، ۱۳۸۷، صفحه ۳۴۱ تا ۳۷۸) به تفصیل در این زمینه بحث کرده ام. درباره این مسئله بطور مشخص در صفحه ۳۶۷ بند نهم. در پایان مقاله نتیجه گرفته ام:

ده – با زوال سيرة عقلا كه مبناي اصلي حكم امضايي رقيت و مملوكيت در اسلام بوده است، طبيعي است كه اين حكم نيز به عنوان يك حكم موقت و موسمي شرعي شناخته شود، حكمي موقت كه اَمُد و دوران اعتبار آن به سر آمده است و در اين دوران فاقد اعتبار و مشروعيت است، يعني برده‌داري، رقيت و مملوكيت انسان در اين ظرف غيرمشروع و حرام است. اين حرمت و عدم‌مشروعيت وهني براي مشروعيت و حليت رقيت در گذشته نيست، چرا كه يك موضوع همانند رقيت و مملوكيت انسان در دو ظرف زماني متفاوت ممكن است دو حكم متفاوت داشته باشد. رقيت در شرايطي كه مورد تأييد عرف عقلايي زمانه خود به امضاي شارع رسيده، حلال بود و رقيت در اين شرايط كه در سيرة عقلا قبيح و مذموم و ظالمانه محسوب مي‌شود، حرام و نامشروع است. هيچ دليلي بر امضاي ثابت و دائمي حكم رقيت در دست نيست. همة احكام امضايي مشروط به تداوم عدالت و عقلايي بودن است. راستي اگر جهت‌گيري شرع انور در مسألة رقيت به تقليل و حذف تدريجي بوده است، امروز كه شرايط جهاني مهياي ريشه‌كني بنيادي رقيت و برده‌داري است، چرا در لغو رقيت و برده‌داري ترديد كنيم و غايت نهايي رسول رحمت(ص) را محقق نسازيم؟

يازده – به نظر مي‌رسد روح تعاليم اسلامي و اهداف متعالي شريعت نيز با لغو رقيت و ريشه‌كني برده‌داري سازگار است و رقيت از احكامي عرضي بوده كه حذف آن هيچ خدشه‌اي به اركان شريعت و ذاتيات ديانت وارد نمي‌كند، بلكه با چنين پالايشي جمال تدين بيش از پيش جلوه‌گري مي‌كند. در انسان‌شناسي اسلامي، انسان خليفة خداست (بقره ۳۰، انعام ۱۶۵) و داراي بزرگترين ظرفيت‌هاي علمي است (بقره ۳۳ – ۳۱) او امانتدار خداوند است (احزاب ۷۲). و لقد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البر و البحر و رزقنا هم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلاً (اسراء ۷۰) «همانا ما بني‌آدم را كرامت بخشيديم و آنان را بر خشك و تر مسلط كرديم و بر بسياري از مخلوقات خويش برتري داديم.» آدميان از نفس واحدي خلق شده‌اند (نساء ۱) در اسلام برتري به تقوا است نه به اعتبارات زودگذر دنيوي از قبيل ثروت و مالكيت و مولويت. يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله تقيكم ان الله عليم خبير (حجرات ۱۳) «اي مردم، همانا ما شما را از يك مرد و زن آفريده‌ايم و شما را به هيأت اقوام و قبايلي در آورده‌ايم تا با يكديگر انس و آشنايي يابيد. بي‌گمان گرامي‌ترين شما در نزد خداوند، پرهيزكارترين شماست كه خداوند داناي آگاه است.» سعادت اخروي به ايمان و عمل صالح است و حريت و رقيت در آن دخالتي ندارد: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات انا لانضيع اجر من احسن عملاً (كهف ۳۰) «آنان كه ايمان آورده، عمل صالح مرتكب شدند، ما پاداش آنكه را نيكو عمل كرد ضايع نمي‌كنيم.»

پيامبر(ص) فرمود: لا فخر لعربي علي العجمي و لا للابيض علي الاسود الا بالتقوي «عرب بر عجم و سفيد بر سياه افتخاري ندارد جز به تقوا.» از ديدگاه پيامبر اسلام(ص) مردم همانند دندانه‌هاي شانه با هم مساويند و امام علي(ع) فرموده است: لاتكن عبد غيرك قد جعلك الله حرا (نهج‌البلاغه، نامه ۳۱، ص ۴۰۰) «اي انسان بنده غير خود مباش، خدايت آزاد آفريد.» لغو كامل بردگي در راستاي اهداف پيامبر (اعراف ۱۵۷) قرار مي‌گيرد. راستي چه «اصر و اغلالي» بالاتر از بردگي؟

دوازده – چه بسا توهم شود ذكر مسأله‌اي در قرآن كريم دلالت بر اين دارد كه مورد از احكام ثابت و دائمي ديني است. اولاً قرآن ناسخ و منسوخ دارد و ذكر منسوخ در كتاب قبيح نيست و مجاز شمرده شده است. ثانياً ذكر مسائل تاريخي چه در مورد اقوام و انبياء پيشين و چه در مورد پيامبر اسلام(ص) در قرآن كريم رايج است و اختصاص مضموني به گذشته صلاحيت آية قرآن بودن را ساقط نمي‌كند. باب عبرت از گذشته مفتوح است. ثالثاً هيچ‌يك از اسباب بردگي در قرآن نيامده است. رابعاً عادلانه نبودن و عقلايي نبودن بردگي و رقيت در اين دوران قرينة قطعيه بر عدم مشروعيت رقيت در همين ظرف است نه در ظروف گذشته. احكام بردگي در ظرف اعتبار اين حكم موقت مشروع بوده‌اند و خارج از اين زمان نه. خروج از اصيل مهم اصاله الحريه تنها با دليل معتبر ممكن است و احكام موقت خارج از ظرف اعتبارشان توان خروج از اين اصل را ندارند.

۸ خرداد ۱۳۹۰