آزادي هاي فرهنگي در اسلام

آزادي هاي  فرهنگي  در اسلام [۱]

آيا اسلام  به  آزادي  تفكر و انديشه  در هر زمينه اي  و در هر موضوعي  قائل  است  به عبارت  ديگر در چه  مواضعي  اسلام  اجازه  تفكر و انديشه  در مورد موضوع يا مسئله اي  را نمي دهد اسلام  آزادي  تفكر و انديشه  را به  رسميت  شناخته  است ، و هر مسئله اي  را قابل  انديشيدن  مي داند. بالاتر از آن ، اسلام  از مشوقان  و مروجان  انديشيدن  و تفكر بوده  است .

در اين  زمينه  تعاليم  اهل بيت  عليهم السلام  برجستگي  خاصي  دارد. از سوي  ديگر اسلام  حوزه  انديشه  را از عقاب  و مجازات مبرا دانسته  به  اين  معني  كه  تا انديشه اي  به  مرحله  ابراز و عمل  خارجي  نرسد، مستوجب  عقاب اخروي  و مجازات  دنيوي  نمي گردد. برعكس  علاوه  بر ثواب  مترتب  بر عمل ، انديشه  نيكو و نيت حسنه  را مستوجب  ثواب  و پاداش  دانسته  ولو منجر به  عمل  هم  نگردد.

واضح  است  كه  انديشه  منتهي به  امور ناصواب  و حرام  مورد پسند شارع نيست  و مومنان  را از ورود به  اين  وادي  برحذر داشته است . اما اين  نهي  ارشادي  است . ارشاد به  پرهيز از مضرات  امر مردود. نهي  وارد در بعضي  روايات نسبت  به  تفكر در ذات  خداوند نيز نهي  ارشادي  است ، ارشاد به  ضرر از ضلالت  اذهان  بسيط در راهي خطير. ضمنا به  انديشيدن  در مسائل  مستحسن  تفضلا ثواب  تعلق  مي گيرد. فارغ از اين  نهي هاي ارشادي ، آزادي  انديشه  در اسلام  محدوديتي  ندارد.

آيا اسلام  پس  از طرح  آزادي  تفكر و انديشه  و پژوهش ، انسان  را آزاد نهاده  است  كه  به  هر عقيده اي معتقد و مقيد شود، به عبارت  ديگر حد آزادي  عقيده  در اسلام  چيست از ديدگاه  اسلام  انسان  به  لحاظ فلسفي  و تكويني  در پذيرش  عقيده  آزاد و مختار است  نه  مكره  و مجبور، اما به  لحاظ تشريعي  عقيده اي  غير از اسلام  از او پذيرفته  نمي شود. اسلام  خود را برترين عقايد و اديان  دانسته ، براين  باور است  كه  اگر فردي  سالم  و منصف  به  تحقيق  و تفحص  بپردازد، بالمآل اسلام  را برخواهد گزيد. سعادت  كامل  اخروي  و ثواب  تمام  بهره  مسلمان  است .

واضح  است  كه  اسلام عنوان  عام  تمامي  اديان  وحياني  در ظرف  اعتبار خود است  و پس  از بعثت  حضرت  محمد(ص )  اسلام عنوان  خاص  دين  محمدي  است . لذا در آخرت  هر عقيده اي  مستوجب  حصول  به  سعادت  كامل  و ثواب تمام  نخواهد بود. اما بحث  آزادي  عقيده  بحثي  در حوزه  دنيا است .

از ديدگاه  اسلامي  در دنيا:۱.

  1. اسلام  اكراه  و اجبار در گزينش  عقيده  از جمله  اسلام  را مردود شمرده  است .
  2. در پذيرش  اسلام  و اعتقادات  اسلامي ، تحقيق  و يقين  شرط لازم  است  و تقليد پذيرفته  نيست .
  3. در دعوت  به  اسلام  روشهاي  حكمت  (برهان  و استدلال )، موعظه  حسنه  و جدال  احسن توصيه  شده  (نه  زور و اجبار و اكراه ). سيره  اوليا دين  همواره  تكيه  بر مباحثه  و گفتگوهاي  آزاد علمي با ارباب  اديان  و عقايد ديگر بوده  است  (نه  سركوب  و تحميل  و تفتيش  عقيده ).
  4. اسلام  جهاد ابتدايي  را با شرائط بسيار دقيقي  به عنوان  رفع  موانع  آزادي  تعقل  و عقيده  تجويز كرده  است ، محيط بازي  كه  انسانها بتوانند آزادانه  به  نداي  فطرت  خداجوي  خود پاسخ  دهند. مراد از جهاد تحميل  دين  و مسلمان كردن  به  زور شمشير نيست . هربار كه  توسط مسلمانان  صدر اسلام   اصر و اغلال  از ساكنان  سرزمينهاي  تحت  كفر و استبداد برداشته  شد، مردم  تحت  ستم  آزادانه  و مشتاقانه فوج فوج  به  دين  خدا گرويدند.
  5. اگر كسي  اسلام  را نپذيرفت ، هيچ  اجباري  در تغيير عقيده  او به  اسلام  شرعا مجاز نيست ، و او آزاد است  بر عقيده  خود بماند، (بحث  عدم  مقبوليت  اخروي  بجاي  خود محفوظ است ) و تا اين عقيده  (غير اسلامي ) ابراز نشده  از هيچ  حقوقي  نيز محروم  نمي شود.
  6. اگر مسلماني ، از آئين  اسلام  برگشت ، در صورت  عدم  ابراز، مشمول  مجازات  دنيوي  نمي شود.
  7. تفتيش  عقيده  مجاز نيست .بنابراين  اسلام  اگرچه  معتقد است  در محيط آزاد «اسلام » انتخاب  افراد منصف  است  و بر اين گزينش  نيز توصيه  مي كند، اما اگر كسي  عقيده  ديگري  را پذيرفت ، صرف  داشتن  عقيده  (بدون  ابراز، عمل ، ترويج  و تبليغ ) را مستوجب  مجازات  دنيوي  نمي داند. به  يك  بيان  اسلام  آزادي  عقيده  را به رسميت  شناخته  است ، بدون  اين كه  حقانيت  ديگر عقايد را بپذيرد.

آيا اسلام  پس  از طرح  «آزادي  انديشه » و طرح  «آزادي  عقيده »، انسان  را آزاد نهاده  است  كه  به  هر تفكر يا عقيده اي  كه  نايل  شد آنرا نيز ابراز نمايد به  عبارت  ديگر حد آزادي  «ابراز عقيده » در اسلام  چيست در اسلام  اصل  بر آزادي  (ازجمله  آزادي  ابراز عقيده ) است  مگر دليل  خلاف  آن  را اثبات  كند. حدود آزادي  ابراز عقيده  در مجامع  علمي  با مجامع  عمومي  متفاوت  است

.الف : در مجامع  علمي ، در چهارچوب  ضوابط علمي  (عرف  رايج  اهل  علم ) ابراز عقيده  آزاد است و هيچ  منع  ديني  ندارد. به  اين  معنا كه  ابراز عقايد غير اسلامي  و نقد آرا اسلامي  در مجامع  علمي  و در حضور عالمان  دين  آزاد است . اين  آزادي  ابراز عقيده  در مجامع  علمي  حاكي  از قوت ، متانت  و استحكام  انديشه  اسلامي  در مواجهه  با ديگر آرا و انديشه هاست . در مجامع  علمي  تنها محدوديت آزادي  ابراز عقيده ، ضوابط علمي  است .

ب : در مجامع  عمومي ، ابراز عقيده  آزاد است  با رعايت  قيودي . دو قيد سلبي  ابراز عقيده  در مجامع  عمومي  عبارتند از:۱.

۱. ترويج  و تبليغ  و اشاعه  آرا منافي  اسلام .

۲. تمسخر و تحريف  آرا اسلامي .

ابراز عقيده  آزاد است  به شرطي  كه  مشمول  اين  دو قيد نشود. واضح  است  كه  قيود يادشده  متناسب  با ميزان  بلوغ جوامع  ديني  از سوي  عالمان  بصير دين  در شرائط خاص  زماني  و مكاني  تعيين  مي شوند. ابراز عقايد مغاير (نه  منافي ) اسلام  (بدون  تبليغ  و تمسخر و تحريف ) با رعايت  ضوابط در جامعه اسلامي  آزادي  است . به عنوان  مثال  اهل  كتاب  همواره  در ابراز عقايد خود در جوامع  اسلامي  آزاد بوده اند.

آيا با اعتقاد به  اسلام  (به عنوان  يك  دين ) الزامات  و تعهدات  خاصي  براي  انسان  متدين  حاصل نمي شود كه  با عقل  جمعي  آدمي  منافات  و ضديت  داشته  باشد، و درواقع  اعتقاد و عمل  به  آن الزامات  ديني  موجب  اختلال  آزادي  آدمي  شود. مانند «حكم  ارتداد» در اسلام  كه  از طرفي  با عقل جمعي  انسان  غيرمتدين  منافات  دارد و از جهتي  مخل  آزادي  فرد مسلمان  در برگشت  از دين  اسلام  و گرايش  به  دين  ديگري  است مومن  آنگاه  كه  از سر اختيار ديني  را برگزيد، با ايمان  خود الزامات  و تعهداتي  را بر گفتار و كردار خود با رضا پذيرفته  است . پذيرش  رضايتمدانه  قيود و الزامات  و تعهدات  منافي  آزادي  نيست . فردي كه  به  اسلام  پشت  مي كند، از آن  رو كه  ديگر به  ايمان  سابق  خود پايبند نيست ، ضرورتا به  الزامات ناشي  از ايمان  نيز راضي  نخواهد بود. با توجه  به  اين كه  بعضي  تغيير دين  را وسيله  ضربه زدن  به حيثيت  و هويت  ديني  و اهانت  به  دينداران  قرار داده  بودند (و چه  بسا بدهند)، تغيير دين  در اسلام سنگين  تلقي  شده  است ، و مرتد از حقوقي  اخروي  و دنيوي  محروم  مي گردد.  اما مهمترين  مسئله  در بحث  مرتد، موضوعشناسي  مسئله  است . مرتد كيست  مرتد مسلماني  است  از دين برگشته  كه علي رغم  دانستن  حق ، آن  را انكار مي كند، يعني  جحود و انكار و عناد لازمه  تحقق  موضوع مرتد است . در مجازات  اخروي  مرتد بحثي  نيست . اما مجازات  دنيوي  او بعد از تبيين  حق ، و رفع  شك  و شبهه  اعتقادي  و رد استنابه  قابل  اجراست . واضح  است  كه  فردي  كه  از سر تحقيق  به  دنبال  حقيقت است ، و ندانسته  عقيده اي  جز اسلام  را پذيرفته ، اما اهل  جحد و عناد نيست ، قصد جريان سازي  و توطئه  عليه  مسلمانان  را نيز ندارد، مشمول  مجازات  مرتد نمي گردد. موضوع و احكام  مرتد با رعايت همه  قيود ظريف  آن  منافاتي  با آزادي  ندارد.

آيا اعتقاد به  دين  و هدايتهاي  ديني  با تسامح  و تساهل  چه  نسبتي  دارد (هميشه  قابل  جمع  است، اصلا قابل  جمع  نيست  يا بايد قائل  به  تفصيل  شد) اعتقاد به  دين  با تساهل  و تسامح  قابل  جمع  است . مراد از تساهل  و تسامح ، تحمل  آنچه  فرد قبول ندارد، از روي  اختيار و از موضع  فرادستي  و قدرت  مي باشد. tlerance نزديك  به  «مدارا» در فرهنگ  ديني  است . مقابل  مدارا، عصبيت  و جزميت  و تعصب  و خشونت  است . لازمه  مدارا، زيرپاگذاشتن  عقايد حق  نيست ، بلكه  در عين  اعتقاد به  دين  و پايبندي  به  لوازم  آن ، همچون  طبيب حاذقي  با شناختن  شرائط مزاجي  بيمار خود، با نرمي  داروي  مناسب  را تجويز مي كند، نه  اين كه  براي همه  بيماران ، نسخه  واحدي  بپيچد و آن  هم  «آخرالدوا الكي » باشد. اسلام  همواره  پيروان  خود را به مدارا و سعه  صدر و معامله  منصفانه  و خيرخواهانه  با ديگران  دعوت  كرده  است . سيره  «رحمه للعالمين » همواره  بر اين  مدارا تعلق  گرفته  بوده  است .

نسبت  باور ديني  با تساهل  و آزادي  چيست  به عبارت  واضحتر اگر جامعه اي  اهل  تساهل  و مدارا بود زمينه  ظهور آزادي هاي  اجتماعي  و اعتقادي  و سياسي  بيشتر مي شود يا اگر اهل  ديانت  و دينداري  بود باور ديني  مقابل  تساهل  و آزادي  نيست . مقابل  تساهل  و آزادي ، تعصب  و جزميت  و عصبيت  است .

در جامعه  اهل  تساهل  و مدارا زمينه  ظهور آزادي هاي  اجتماعي  و سياسي  بيشتر است ، بلكه  در چنين جامعه اي  انديشه  و ايمان  ديني  نيز بيشتر رشد مي كند. در جامعه  اهل  تصلب  و جزميت  و استبداد راي و خشونت ، نه  دين  رشد مي كند نه  آزادي . محصول  چنين  جامعه اي  دين  قشري  است ، رواج  شعائر بدون  معنويت  متعالي  دين .

آيا مي توان  به  چيزي  به نام  «تساهل  ديني » يا «آزادي  ديني » معتقد بود به  چه  مفهومي  اين  اصطلاح قابل  پذيرش  است بله ، تساهل  ديني  همان  مداراي  ديني  است ، براساس  تعاليم  قرآني  با آنها كه  برعليه  دين  ما وارد جنگ  نشده اند، ما را از خانه  و كاشانه  خود اخراج  نكرده اند، صرفا دين  و آئين  و عقيده  ديگري  دارند،

در عين  حفظ اعتقاد ديني  و پايبندي  به  احكام  دين  و تخلق  به  اخلاق  ديني ، با مدارا، عطوفت  و سعه صدر برخورد مي كنيم ، مداراي  اسلامي  همواره  بزرگترين  جاذبه  دين  حنيف  بوده  است .

نظر اسلام  در باب  آزادي هاي  اجتماعي  و آزادي هاي  سياسي  چيست اسلام  آزادي هاي  سياسي  و اجتماعي  را به  رسميت  شناخته  است . دينداري  تعهدات  ويژه اي  را در حوزه  الزاميات  (واجبات  و محرمات ) باعث  مي شود. فارغ از اين  حوزه ، حوزه  فراخي  است  به نام منطقه الفراغ يا حوزه  مباحات . اكثر مسائل  اجتماعي  و سياسي  در اين  حوزه  واقع  مي شوند. مسلمانان براساس  اصول  و ضوابط عامي  كه  از حوزه  اول  (الزاميات ) بدست  مي آورند، آزادند كه  مقدرات عمومي  خود را به  روش  عقلايي  پيش  برند. به  بيان  دقيق تر تنها ملاك  عمل  سياسي  اجتماعي  اين است  كه  در راستاي  اهداف  متعالي  دين  باشد و با احكام  شرع ناسازگار نباشد. به جز اين  ملاك مضبوط و مشخص  آزادي هاي  سياسي  و اجتماعي  در اسلام  قيد ديگري  ندارد. ملاك  يادشده  در هر عصر توسط عالمان  منتخب  مسلمانان  تبيين  مي شوند.

اهرمهاي  اسلام  براي  كنترل  آزادي هاي  فردي  و اجتماعي  چيست آزادي هاي  فردي  و اجتماعي  نمي تواند با احكام  شرع ناسازگار باشد. در حوزه  فردي اين عدم ناسازگاري  با فتاواي  مجتهد خاص  موردنظر فرد سنجيده  مي شود. در حوزه  اجتماعي  اين  عدم ناسازگاري  توسط شورايي  از عالمان  منتخب  مردم  مسلمان  تعيين  مي شود. در جامعه  اسلامي براساس  ضوابط ديني  حوزه  عمومي  برمبناي  اراده  عمومي  اداره  مي شود. نظارت  عمومي  مسلمانان با اهرمهايي  از قبيل  امر به  معروف  و نهي  از منكر، نصيحت  به  ائمه  مسلمين ، سوال ، استيضاح  در چهارچوب  قوانين  جامعه  صورت  مي گيرد. اهرمهاي  اسلام  براي  كنترل  آزادي هاي  اجتماعي  سياسي عقلايي  هستند نه  تعبدي .


[۱] فصلنامه  قبسات ، شماره  پنجم  و ششم ، پائيز و زمستان  ۱۳۷۶.