تأملی در مسئله‌ي حجاب ۱

[podcast]https://kadivar.com/wp-content/uploads/2012/07/910431-Hejab-1speech-mp31.mp3[/podcast]

دریافت فایل صوتی

 مسئله پوشش شرعی بانوان در زمره اموری است که بیشترین پرسشها را از من در بر داشته است. در گذشه به اختصار در این مسئله اظهار نظر کرده ام. در پنج سال اخیر در این زمینه تأملات تازه ای کرده به نکات جدیدی رسیده ام.*
بحث حجاب شرعی حداقل سه بخش می تواند داشته باشد: حجاب در قرآن، حجاب در روایات و حجاب در فتاوا. نخستین جلسه این بحث به «حجاب شرعی در قرآن کریم» اختصاص دارد. در این باره فراوان بحث شده است. مستقیما سر اصل مطلب می روم و از پرداختن به مباحث غیرضروری پرهیز می کنم.
پرسشهای بحث این است مسئله اصلیِ قرآن در حوزه پوشش و حجاب چیست؟ در این زمینه چه تکلیف یا تکالیفی را برای زنان و مردان مومن تعیین کرده است؟ مشخصا کدام اعضای زن می باید شرعا از انظار عمومی پوشیده باشد؟ آیا این تکالیف معلّل (همراه با ارائه علّت حکم) است یا علت و فلسفه حکم برما پوشیده است؟ این احکام به چه میزانی متأثر از شرائط زمانی مکانی عصر نزول و به چه میزانی قابل تعمیم به همه زمانها و مکانها و شرائط است؟ حداقل پوشش قرآنی چیست و چه ابعادی از پوشش تابع عرف محلی و زمانی است؟

شناخت زمینه نزول آیات حجاب
مقدمه اول. توجه به وضعیت پوشش مخاطبان اولیه قرآن در فهم آیات حجاب تاثیر بسزا دارد.  اعراب حجاز در زمان نزول قرآن اولا غالبا بسیار فقیر بودند. این فقر مفرط در پوشش آنها تأثیر فراوان می گذاشته است. ثانیا در مقایسه با جوامع آن دوران کاملا غیرمتمدن و عقب مانده بودند. ثالثا فساد، انحطاط اخلاقی و فحشاء در آنها رایج بوده است. تک تک این عوامل سه گانه به لحاظ شواهد تاریخی و مستندات قرآنی قابل اثبات است و در بحث جداگانه ای به آن خواهم پرداخت.
مقدمه دوم. در آن دوران لباس دوخته رایج نبوده است. پارچه های بلندی همانند احرام حج یا لنگ حمام امروزی مهمترین تن پوشها بوده است. پارچه هایی که بخشی از آن برای خروج سر و گردن بریده شده است. لباسها یکپارچه و واحد بوده و از لباس زیر و رو خبری نیست. به دلیل فقر شدید اقتصادی همین لباسهای ندوخته بلند هم نیست و بخشهایی از دستها و پاها لخت است، چه برسد به سر و گردن و بخشهایی از سینه ها. بخشهایی از بدن که توسط همین لباسهای ندوخته پوشانیده شده است به راحتی از شکافهای جانبی در زمان حرکت یا وزیدن باد قابل رویت است، چه در مرد چه در زن.
مقدمه سوم. در میان عرب جاهلی عریانی امر چندان مذمومی نیست. در زمان طواف در حج زن و مرد لخت مادرزاد طواف می کردند، تا در لباسی که در آن گناه کرده بودند به محضر خدایان نروند! کوشش چندانی برای پوشیده نگاه داشتن آلات جنسی زن و مرد به کار گرفته نمی شد، چه برسد به دیگر اعضای بدن از قبیل سر و سینه.
مقدمه چهارم. مسکن اعراب حجاز نیز متناسب با وضعیت اقتصادی، تمدنی و اخلاقی پیش گفته بود. حانه های سنگی یا گلی متعلق به اشراف بوده و غالب مردم در خانه هایی از حصیر خرما یا خیمه و چادر زندگی می کردند. خانه ها علی الاغلب فاقد اتاقهای متعدد، فاقدِ در و حتی پرده بودند. دیده شدن اندرون خانه و اهل آن بسیار عادی بود.
مقدمه پنجم. خانه ها مجهز به سرویس بهداشتی نبود، افراد در صحرا، در پستی زمین دور از خانه قضای حاجت می کردند. محیطی سرپوشیده و محفوظ بنام مستراح وجود نداشت. در این حالت دیده می شدند و سخن می گفتند و احیانا مورد آزار هم قرار می گرفتند. تفاوتی هم بین زن و مرد نبود.
مقدمه ششم. به دلیل کمبود شدید آب، استحمام نیز امری رایج نبود. حمام خصوصی وجود نداشت. حمام عمومی نیز کنار رودخانه ها و تالابها و برکه ها بود. محیطی سرپوشیده و محفوظ در کار نبود. جداسازی زمان استحمام هم در کار نبود. عریانی کامل در زمان به آب زدن هم پدیده‌ی رایجی بود.
مقدمه هفتم. با توصیفات پیش گفته در عصر جاهلی روابط جنسی نیز انضباط خاصی نداشت. بی بند و باری، فحشاء، تعویض همسران و غیر آن رایج بود. نحابت و عفاف عرف جاری نبود، و روابط باز جنسی مذموم نبود.

مسائل اصلی قرآن در امر حجاب
در چنین محیط و زمینه ای آیات قرآن کریم در باره انضباط روابط جنسی و پوشش زن و مرد نازل می شود. قرآن از آغاز زندگی مؤمنانه در حوزه خانواده را با ممنوعیت کامل هرگونه رابطه جنسی خارج از خانواده و محدودیت تعدد زوجات و مقررات ارتباط با بردگان تعریف کرد. از سال پنجم هجری به بعد (یعنی کمتر از شش سال به وفات پیامبر) آیات پوشش نازل شد. رعایت حریم خصوصی خانه ها و آداب ورود به خانه دیگران قدم بعدی بود.
مهمترین مسائل قرآن درباره پوشش امور زیر است:
اول. پوشاندن شرمگاه و آلات جنسی و مقابله با عریانی در شرائط مختلف الزامی است. پوشاندن شرمگاه نخستین نمود مومنانه زیستن در حوزه زندگی خانوادگی و اجتماعی است.
دوم. پوشاندن درست و کامل اعضای باطن بدن توسط همان لباسهای متعارف. مومنان می باید بدنشان را در حد متعارف بپوشانند، لباسهایشان را رها نکنند تا اعضای بدنشان دیده شود. حد متعارف آن روز در مورد بانوان که لباس آن را می پوشانید از زیر گردن تا زانو و از بازو تا آرنج بوده است. زنان مومنه مجاز نیستند به گونه ای لباس بپوشند که این اعضایِ پوشیده آشکار شود.
سوم. آنچه باقی می ماند سه بخش بدن است که در آن زمان با لباس پوشانیده نمی شده است: یکم. بخشی از سینه، دوم. سر و گردن، سوم. دست از آرنج و پا از زانو به پائین.
آیات قرآن کریم مرتبط با مسئله پوشش عبارتند از:
دسته اول. آیات استیذان: نور ۲۸-۲۷ و ۵۹-۵۸ و احزاب ۵۵-۵۳ و ۳۳-۳۲.
دسته دوم. آیات پوشش شرمگاه: اعراف ۳۳-۱۹ در داستان آدم و حوا.
دسته سوم. آیات زنان پیامبر، حجاب و جلباب: احزاب ۳۳، ۵۳ و ۵۹.
دسته چهارم. آیات زینت و خمار: نور ۳۱-۳۰ و ۶۰.
از آیات فوق حکم لزوم پوشش شرمگاه بدون هیچ مشکلی بدست می آید. برای یافتن  پاسخ به این پرسش که قرآن پوشش چه بخشهایی از بدن زن را لازم دانسته است بحث را بر اهم آیات دسته سوم و چهارم متمرکز می کنم، یعنی آیات ۵۹ احزاب و ۳۱ نور.

آیه ۵۹  سوره احزاب
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗوَكَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب ۵۹) «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است؛ خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
این آیه زنان مومنه را نیز علاوه بر زنان و دختران پیامبر در خطاب شریک کرده است. دو نکته در آن حائز اهمیت است: نکته اول ادناء جلابیب به خود و نکته دوم علت این حکم شناخته شدن و مورد آزار واقع شدن بیان شده است.
 پوشش متعارف اعضای پنهان بدن
جلابیب جمع جِلباب معانی سه گانه ای دارد: اول. ملحفه (چادر مانند) که تمام بدن را می پوشاند و روی دیگر لباسها قرار می گیرد، دوم. مقنعه و خمار (روسری) که سر ویا سر و صورت یا علاوه برآن سینه و بازوان را می پوشاند، سوم. پیراهن و لباس گشادی که نیم تنه بالایی یا همه اندام بدن را دربرمی گیرد.
جلباب از دو ناحیه مبهم است، یکی از اینکه کدامیک از معنی سه گانه اراده شده ملحفه، مقنعه یا پیراهن و دیگر اینکه با آن چه عضوی از بدن قرار است پوشیده شود؟ سر و گردن یا سینه یا تمام بدن؟
قدر متیقن از جلباب «پوشاک» است. آیه در مقام بیان نحوه استفاده از پوشاک برای تحصیل غرض ذیل آیه است. تاکید آیه بر ادناء جلابیب است نه بر معرفی یا توصیه جلباب.
إدناء دو معنی دارد: اول. نزدیک کردن. دوم. فرود آوردن و فروهشتن و پائین آوردن. بنا بر هر دو معنا مقصود این است که جامه های رها و ول را به خودتان نزدیک کنید، به اندامهایتان بپوشانید، لباسهایتان را جمع و جور کنید.
با توجه به توصیفی که از پوشاک غالبا ندوخته و از دو سو شکاف دار و رها در آن دوران شد، آیه می خواهد بگوید پوشاکتان – هرچه که هست – به گونه ای استفاه کنید که بدنتان را بپوشاند و اندام پنهانتان آشکار نشود. شکافهای جامه را هرگونه می توانید محافظت کنید. آیه پوشاک جدیدی معرفی نمی کند. پیام تازه آیه این است: بدنتان را درست با پوشاکتان بپوشانید. آیه نفیا و اثباتا با پوشش سر و مو کاری ندارد.
علت پوشش
اما نکته دوم: درست پوشیدن البسه به شناخته شدن برای آزار ندیدن نزدیکتر است. در مورد شناخته شدن دو احتمال است: اول. شناخته شدن به عفاف و پاکدامنی و نجابت در مقابل هرزگی و آلودگی و ناپاکی. بیشک نحوه پوشاک حکایت از این دو سبک زندگی می کند. قران زنان مومنه را به سبک اول توصیه کرده تا با زنان گروه دوم که خود تمایل به فحشاء دارند اشتباه نشوند و در نتیجه کمتر مورد آزار بیماردلان قرار گیرند.
دوم. شناخته شدن به حر و آزاد بودن در مقابل کنیزان. معنای این احتمال این است که با تمایزِ پوشاکی زنان آزاد از کنیز بیماردلان با فهم اینکه صاحب این پوشاک پوشیده زن آزاد است متعرض او نخواهند شد. اما تالی فاسد ان این است که کنیزان نجیب را در قبال بیماردلان بی دفاع رها کرده ایم. احتمال دوم متعارض با مسلمات قرآنی و موازین اسلامی است.
بر اساس احتمال نخست ادناء جلابیب به بیش از پوشانیدن سینه ها علاوه بر دیگر اندامی که با لباس پوشانیده می شوند اشعار (مادون دلالت) ندارد. پوشانیدن مو و سر اگرچه یکی از معانی جلباب است اما با توجه به دیگر معانی آن و قرائن قطعیه عصر نزول نمی تواند حکم مستفاد از آیه باشد هرچند با آن مخالفتی نیز ندارد. برای تحقق این علت منصوص همین که زن مومنه بدن خود را حفظ کند کفایت می کند.

آیه ۳۱ سوره نور
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ﴿۳۰﴾ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿نور ۳۱﴾
«به مؤمنان بگو چشمهای خود را [از الودگی جنسی] فروگیرند، و دامان خود را [از ارتکاب فحشاء] حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است! و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را – جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و خِمار خود را بر سینه خود افکنند (تا سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‌کیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان‌]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!»
این آیات مهمترین آیات پوشش در قرآن کریم است. مردان به دو تکلیف موظف شده اند: بهداشت چشم و پرهیز از نگاههای آلوده و پاکدامنی یا پوشانیدن شرمگاه. زنان نیز عینا به همین دو تکلیف موظف شده اند. اما زنان به دلیل  ویژگی های بدنی علاوه بر آن دو تکلیف اضافی نیز دارند: اول آشکار نکردن زینتهای غیرمتعارف و دوم پوشانیدن سینه و گریبان با خِمار.
زینت آشکار و پنهان
نکته اول. در مورد زینت سه بار در آیه بحث شده است: یکم. زنان مومنه زینتهایشان – جز زینتهای آشکار- را ظاهر نکنند. دوم. این زینتهای متعارف را جز بر گروه خاصی از زنان و مردان و کودکان – محارم – خویش ظاهر نسازند. سوم. به گونه ای راه نروند که زینتهای پنهانشان آشکار شود. مراد از زینت در آیه زینت طبیعی یعنی اعضای بدن زن یا تن و پیکر زیباست. زینتهای عارضی و الحاقی (آرایش و زیور) در قرآن با واژه «تبرّج» یادشده است.
زینت به دو دسته تقسیم شده: اول متعارف و آشکار (معاری)، دوم پنهان و غیرمتعارف (عورت). زینتهای متعارف و آشکار نیازی به پوشش ندارد. زینتهای غیرمتعارف و پنهان تنها می تواند بر افراد خاصی که در آیه مشخص شده اند آشکار شود و در مقابل دیگران باید پوشیده بماند.
«ماظهر منها» یعنی آنچه از بدن زن آشکار بوده است در عصر نزول ساعد، ساق، صورت، گردن و مو بوده است. این مقدار از پوشش امری عقلایی و در اغلب جوامع متعارف همین مقدار بوده است. اعراب حجاز همین مقدار را نیز به دلایلی که گذشت درست نمی پوشانیدند. آیه در مقام بیان لزوم پوشش آن است، همان که در آیه ۵۹ احزاب هم مورد تاکید قرار گرفت.
«لایبدین زینتهن» عدم ابداء زینت یعنی مواظبت بر آشکار نشدن زینت پنهانی و اعضای بدن است که با لباس پوشانیده می شود از سینه تا زانو، بالاخص با لباسهای یکپارچه و ندوخته  آن دوران. زنان آن عصر نسبت به حفظ اعضای اصلی بدن (عورت: از سینه تا زانو و بازو) مقید نبودند. قرآن در این آیه زنان مومنه را از آشکار کردن این مواضع – جز دربرابر محارم –  نهی اکید می کند. پیام اصلی آیه نهی از برهنگی است. درآوردن لباس در برابر نامحرمان مجاز نیست.
پوشانیدن جیوب با خِمار
نکته دوم. درباره «ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» است. خُمُر جمع خِمار پوشاکی است با سه معنی یکم. روسری یا سرانداز، دوم. رداء (پارچه ای برای پوشاندن نیم تنه بالا) و سوم. إزار و لنگ (پارچه ای برای پوشاندن نیم تنه پائین). با توجه به معانی مختلف خِمار قدر متیقن آن «پوشاک و پوشیدنی» است و دلالت آن به روسری و مقنعه نیازمند قرینه است.
جُیوب جمع جَیب به معنی شکاف است. مراد از شکاف سه مورد می تواند باشد: اول شکاف حاصل از جدایی طرفین لباس که در آن دوران بشدت رایج بوده است. ناحیه
سینه زنان و بالاخره اشاره به شرمگاه. احتمال اول تاکیدی بر «لایبدین زینتهن الا ماظهر منها» ست و سخن تازه ای نیست. احتمال سوم نیز بیان دیگری از حفظ فرج است که در آیه‌ی قبل آمده است. مراد اظهر از جیوب شکاف ناحیه سینه است. این احتمال که هر سه مورد را شامل شود و مطلق شکاف و بستن دریچه های محتمل شهوترانی اراده شده باشد نیز بعید نیست.
ضرب خِمار بر جیوب به معنای پوشاندن سینه ها با خِمار است. از زیر گردن تا زانو و بازو – عورت و زینت – باید پوشیده می شد، بخش شکاف سینه به دلیل رواج برهنگی آن صریحا مورد تاکید قرآن کریم قرار گرفته است و زنان مومنه را از آشکار کردن آن موضع نهی کرده است. پیراهنهای زنانه (دِرع) و خِمار (سربند) به گونه ای نبوده است که جیوب (گریبان، شکاف سینه) را بپوشاند. مفاد آیه این است که دو طرف خِمار را به گونه ای استعمال کنید که سینه هایتان کاملا پوشیده باشد. خِمار (اگر به معنی سرانداز است) را آویزان رها نکنید یا پشت سرتان گره نزنید و اگر به معنی رداء (شال و پارچه نیم تنه بالاست) جمع و جور استفاده کنید تا یقینا سینه تان پوشیده بماند. ناگفته نماند اگر خِمار به معنی سرانداز هم باشد به عمامه عربی نزدیکتر است تا به روسری شرعیِ ساتر ِمو.
در هر صورت آیه نه صریحا و نه التزاما دلالتی بر پوشش مو و سر ندارد. دلالت مطابقی آن پوشش بالای سینه است. از آنجا که از واژه خِمار از حیث اینکه کدامیک از معنی سه گانه (سرانداز، رداء و ازار) اراده شده مبهم است و با توجه به احتمال شبه عمامه در معنای سرانداز نسبت دادن روسری ساتر مو به آن نیازمند قرائنی است که در آیه موجود نیست. بعلاوه قرائن قطعی در عصر نزول از قبیل میزان پوشش زنان آن دوران چنین احتمالی را جدّاْ مستبعد می سازد.

حاصل بحث
نتیجه اینکه مستفاد از این آیات و دیگر آیات قران کریم این است که مردان و زنان مومن موظف به پاکدامنی و دور نگاه داشتن نگاههایشان از آلودگی هستند. زنان مومنه علاوه بر این دو تکلیف ایمانی، شرعا موظفند بدنشان را که زینت طبیعی است در برابر افراد نامحرم حفظ کنند و اجازه ندهند از گردن تا زانو و بازویشان در هیچ شرائطی در معرض نگاه افراد نامحرم قرار گیرد. بویژه موظفند سینه خود را با پوشاک مناسب از دیده ها پنهان نمایند. در مورد پوشش ساق پا، ساعد دست، گردن، صورت و مو دلیل قرآنی در دست نیست.
و عبارت «ماظهر منها» در عصر نزول بر این مواضع دلالت می کرده است. اینکه در فتاوای فقهی «ماظهر منها» منحصر در وجه (گردی صورت) و کفین (دستها از مچ به پایین) و قدمین (از قوزک پا به پایین) شده است، یقینا مستند قرانی ندارد و برخاسته از مفاد روایات است. اصولا از قرآن نیز انتظار نمی رود در این جزئیات وارد شود.
به نظر می رسد این حداقل از پوشش بدن زن مؤمنه (گردن تا زانو و بازو) که عقلایی نیز هست از احکام ثابت دینی است و با شرائط متفاوت زمانی مکانی کاهش نمی یابد. پوشش بیش از آن البته به چنین شرائطی بستگی دارد. والله عالم.
نیازی به ذکر نیست که بحث حجاب شرعی برای عمل، با قرآن تمام نیست و نیاز به بررسی روایات مرتبط و سنت پیامبر (ص) و سیره ائمه (ع) است. بحث در مفاد روایات و میزان دلالت آنها و سنت و سیره اولیاء دین را در جلسه بعد بررسی خواهم کرد.
با توجه به اهمیت و حساسیت بحث از انتقادات و پیشنهادات اهل نظر استقبال می کنم. والحمدلله رب العالمین**
ــــــــــــــــ

* مطالعه کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر  (ص)» نوشته محقق محترم آقای امیر ترکاشوند را هفته اخیر به پایان بردم و می کوشم نظر خود را نیز درباره آن با نویسنده و خوانندگان در میان بگذارم، چرا که بسیاری دوستان درباره آن نیز پرسیده اند. در بحث امروز در قسمت موضوع شناسی از این تحقیق مفید بسیار سود برده ام.

** درس گفتار مورخ ۳۱ تیر ۱۳۹۱، جلسه مجازی با دانشجویان ایرانی دانشگاه بین المللی سنگاپور