انقلاب

یادداشت

برای نجات ایران

ایران مهیای تحولی بنیادین‌ است، که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. این سه کلمه بذرهای آینده‌ای روشن‌ پیراسته از ظلم، فقر، تحقیر و تبعیض است. ۱. برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم در مورد ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید. ۲. در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه. ۳. همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق باموازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم.

یادداشت

بازخوانی تجارب بین المللی رویارویی اقتدارگرایی و دموکراسی

گذار از اقتدارگرایی دینی به دموکراسی کاری تخصصی است و نیازمند استفاده از دانش آکادمیک و تجارب موفق و ناموفق دیگر کشورها. دانش دینی و فلسفی پاسخگوی این پرسشهای ستبر نیست. تلاش برای برقراری نظامی دموکراتیک از خواسته‌های اصلی بسیاری از جوامع در جریان پویش‌های یک قرن اخیر بوده‌است. رسیدن به این خواسته از یک سو نیازمند بازخوانی موفقیت‌ها و شکست‌های بومی در رویارویی اقتدارگرایی و دموکراسی است، و از سوی دیگر نیازمند مطالعه‌ی تجربه‌های جوامع مختلف و حرکت‌هایی است که توانسته‌اند گذار به دموکراسی را با موفقیت طی‌ کنند.

سخنرانی

وارونه‌نمائی و مغالطه‌های رهبری

اینکه انقلاب ۵۷ ایران برخلاف انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی مردم را کنار نزده و به دوران گذشته بازنگشته است کاملا خلاف واقع و وارونه‌نمایی است. بسیاری از مردم ایران شبح استالین را در پاستور و روح ناپلئون را در ماجراجویی‌های سپاه قدس در منطقه به وضوح مشاهده می‌کنند. از وابستگی به آمریکا به وابستگی به روسیه و چین مبتلا شده‌ایم. مانند دوران شاه، همچنان خفقان، زندان، شکنجه، و سرکوب ادامه دارد. اگر خامنه‌ای ذره‌ای در تقابل اکثریت مردم با نظام تردید دارد برگزاری همه‌پرسی عمومی فصل‌الخطاب است.

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۶

نقد و بررسی واکنش خانواده محترم قدوسی. خوشحالم که دیانت و اخلاق آقای طباطبایی را در بازماندگانش مشاهده کردم. کسی که اولین شهید این انقلاب را اسلام می‌دانسته طبیعی است که عکس‌العملش نسبت به ترور دادستان کل انقلاب حتی اگر شاگرد و دامادش باشد مشابه عکس‌العمل رهبر جمهوری اسلامی یا همسر و فرزندان آن دادستان نباشد. از عبارت حکیمانه «اولین و تنها شهید این انقلاب اسلام بود» مهم‌تر، مواضع انتقادی آقای طباطبایی درباره انقلاب، نظام و شخص آقای خمینی است که ادله متعدد متقنی بر آن در دست است.

اخبار

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۶

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ، شنبه ۲۴ اردیبهشت: در بحث از میراث علمی بزرگان – چه در کلیات، چه در جزئیات – منسوبان ایشان هیچ امتیازی بر دیگران ندارند. نورافشاندن به مواضع آقای طباطبایی درباره انقلاب و نظام هیچ منافاتی با تحلیل کلیات شیوه فکری عقلانی ایشان ندارد. هر چیز به جای خویش نیکوست. اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند! این ادعا که خمینی رابطه حسنه‌ای با طباطبایی داشته و طباطبایی هیچ موضع منفی علیه انقلاب و نظام نداشته ادعایی بدون دلیل، بلکه خلاف مدارک متقن متعدد است.

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۵

آقای خمینی حوالی سالهای ۱۳۲۳-۱۳۲۲ در سنین چهل و یکی دو سالگی در نجف به ملاقات آقای قاضی رفته است. آقای قاضی در این ملاقات به آقای خمینی اعتنایی نکرده و با شرح حکایتی اشارات و تعریضاتی به او داشته که فتنه و امتحانی پیش می آید. پنجمین سند مستقل عبارت تاریخی آقای طباطبایی «اولین شهید این انقلاب اسلام بود» روایت محمد شجاعی زنجانی استاد اخلاق است. روایت محمدرضا حکیمی از آقای طباطبایی «این انقلاب یک شهید دارد و آن هم اسلام است» در کتاب عقلانیت جعفری همچنان مرسل است.

اخبار

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۵

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ یکشنبه ۱ اسفند. محمدرضا حکیمی عبارت «نخستین شهید این انقلاب اسلام بود» را در سال ۱۳۸۲ از سیدعبدالباقی فرزند ارشد آقای طباطبایی در قم شنیده است. محمد شجاعی زنجانی نیز آن را به نقل از استادش برای برخی شاگردانش نقل کرده است. پنج نقل از عباس قوچانی درباره بی اعتنایی آقای قاضی به آقای خمینی، و اظهارات آقای قاضی تفاوتهای اساسی بلکه متعارض دارد. عبدالباقی در پاسخ سوال هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۶: باقیمانده املاک پدرم از اصلاحات ارضی اول انقلاب مصادره شد.

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۴

عبارت حکیمانه آقای طباطبایی «اولین شهید این انقلاب اسلام بود» را از سه طریق مستقل از محمداسماعیل صائنی زنجانی به نقل از استادش آقای طباطبایی روایت می‌کنم. آقای خمینی مستاجری مانند آقای طباطبایی را در فصل زمستان از خانه روبروی مدرسه حجتیه بیرون انداخت و چند سال بعد آقازاده ایشان در آن خانه که از وجوهات شرعیه بوده‌است جشن عروسی برگزار کرده است. در تلگراف آبان ۱۳۴۱ آقای خمینی به «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی»: «از خداوند تعالی استقلال ممالک اسلامی و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسالت می‌نمایم.»

اخبار

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۴

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ: چهارشنبه ۱۳ بهمن. محمداسماعیل صائنی زنجانی و محمد شجاعی زنجانی دو نفر از شاگردان آقای طباطبایی، عبارت حکیمانه «نخستین شهید این انقلاب اسلام بود» را از استاد خود شنیده و روایت کرده‌اند. صائنی زنجانی بیشترین شباهت را در علم و عمل با استاد خود داشته‌است. به روایت کتاب «اقلیم خاطرات دکتر فاطمه طباطبایی عروس امام خمینی» مجلس جشن ازدواج او با سیداحمد خمینی در پائیز ۱۳۴۹ در خانه روبروی مدرسه حجتیه برگزار شده‌است، همان خانه‌ای که طباطبایی مجبور به «تخلیه فوری» آن شد.

اخبار

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۳

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ، یکشنبه ۲۶ دی: مدارک تازه درباره مناسبات خمینی-طباطبایی. تنها اطلاعیه مکتوب آقای طباطبایی درباره ترور مرتضی مطهری؛ نکات تازه‌ای درباره نظر صاحب المیزان درباره انقلاب و هشیاری ایشان یک ماه قبل از وفات از لابلای کتب حسینی طهرانی؛ نکات تازه‌ای درباره علت فشار آقای خمینی بر مستأجرش آقای طباطبایی برای تخلیه فوری خانه روبروی مدرسه حجتیه در اواخر زمستان ۱۳۴۵: آخوند اوقافی! چرا تحلیل عملکرد آقای خمینی نسبت به آقای طباطبایی و نظر ایشان درباره انقلاب و نظام هنوز از اهمیت برخوردار است؟

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، سیاست و انقلاب

گفتگوی محسن کدیور با سیدحسین نصر. به نظر دکتر نصر علت توقف هیچیک از جلسات (کربن – طباطبایی، و با محوریت طباطبایی) فشار انقلابیون یا فشار حکمت‌ستیزان خشک‌مغز نبوده است. سه روایت مستقیم دکتر نصر از آقای طباطبایی در سال ۱۳۵۷: اول. از آقای طباطبایی پرسیدم: نظرتان راجع به انقلاب و نهضت آیت الله خمینی چیست؟ پاسخ: «دونِ شأن یک روحانی است». دوم. «بزرگترین قربانی این نهضت، اسلام خواهد بود». سوم «نخستین شهید این انقلاب اسلام خواهد بود.» (تهران، آذر ۱۳۵۷). این دو نقل کاملا تازه و اختصاصی این گفتگوست.

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام – ۲

من هیچ محمل موجه شرعی و اخلاقی برای اخراج مستاجر تنگدستی که اتفاقا عالم بلکه علامه بوده است از سوی آقای خمینی نمی شناسم. دکتر ابراهیمی دینانی تا کنون سه امر را علت توقف جلسات مذاکره کربن و طباطبایی ذکر کرده است: فشار «دوستان انقلابی»، مرگ کربن و طباطبایی، و فشار کله خشک‌های منجمد! علیرغم اینکه خبرنگار-بازجو نهایت کوشش خود را کرده که کلمه ای از استاد علیه دانشجویش بیرون بکشد، استاد او را ناکام گذاشته و به بهانه غیرسیاسی بودن از پاسخ مستقیم به اکثر پرسشها طفره رفته است.

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۱

اواسط سال ۱۳۶۰ سیداحمد ذوالمجد طباطبائی (میزبان جلسات مباحثه هنری کربن و علامه طباطبائی) شهادت علی قدوسی داماد علامه را در ییلاق اجاره ای در روستای جابان دماوند به ایشان تسلیت گفت. علامه در پاسخ گفت: «در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود.» ذوالمجد واقعه را برای دوستانش سیدمصطفی محقق داماد و علی وکیل نقل کرد و من از ایشان شنیده ام. محمدرضا حکیمی خلاصه عبارت حکیمانه مذکور را در کتاب «عقلانیت جعفری» خود در سال ۱۳۹۰ منتشر کرده است.

اخبار

آقای طباطبایی، انقلاب و نظام – ۲

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ، یکشنبه ۲۸ آذر: شواهدی تازه و نقد مصاحبه منسوب به استاد ابراهیمی دینانی با خبرگزاری تسنیم. حرف قبلی: «اندکی پیش از انقلاب بعضی از دوستان انقلابی ما گفتند جلسه کربن با علامه صلاح نیست ادامه پیدا کند. شما به علامه طباطبایی بگویید که جلسه را تعطیل کند.» حرف فعلی: «کسانی که موجب بر هم خوردن آن جلسات شدند، انقلابی نبودند، آدم‌های کلّه خشک بودند و در رأس آن‌ها آقای سیداحمد طیبی شبستری.» اما این فرد در مهر ۱۳۵۰ از دنیا رفته بود!

کتاب

کتاب انحراف انقلاب

در اواخر دهه پنجاه دو رویکرد با هم رقابت می‌کردند: ۱) رویکرد اصلاح تدریجی که قانون اساسی مشروطه منهای سلطنت را در شرائط انتقالی میثاق ملی می‌دانست و در اسلام رحمت و مدارا و حقوق انسانی را برجسته می‌یافت، و ۲) رویکرد انقلابی که به زیر و رو کردن تمام نظام سابق، اجرای شریعت ولو با إعمال زور و خشونت، و ولایت فقیه باور داشت. جمهوری اسلامی محصول رویکرد دوم است. شاخص ترین مجتهد قائل به رویکرد نخست سید ابوالفضل بود. این رساله نقد رویکرد دوم توسط رویکرد نخست است.

مقاله

نماد تقوی، فقه سنتی، مخالفت با انقلاب و انکار ولایت فقیه

چکیده: این مقاله که به ادای احترام به شخصیت علمی و تقوایی محقق خوانساری به مناسبت بزرگداشت سی و سومین سالگرد وفاتش نوشته شده، در آستانه سی و نهمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ منتشر می‌شود. مطالعه آن برای باورمندان اسلام سیاسی، انقلاب و مشی آقای خمینی پرسشهای تامل برانگیزی را مطرح می‌کند. آقا سید احمد خوانساری (۱۲۷۰-۱۳۶۳) یکی از بزرگترین فقیهان معاصر و از جمله سرآمدان علم و تقوا در قرن چهاردهم به حساب می آید. کتاب او «جامع المدارک» یکی از کتب تراز اول فقه امامیه در قرن اخیر است. وی به مدت سی و چهار سال مجتهد اول تهران بود و بعد از وفات آقای بروجردی در سال ۱۳۴۰ یکی از مراجع مسلم تقلید به شمار می رفت. تعبیراتی که آقای گلپایگانی در زمان وفات در حق ایشان نوشته منحصربفرد است و هیچیک از مراجع معاصر درباره مراجع متوفی از چنین تعابیر رفیعی استفاده نکرده اند. با اینکه مراجع به ندرت به آراء علمی معاصرین خود ارجاع می دهند، آقای خمینی زمانی در فتوای شطرنج به رأی آقای خوانساری استناد کرد. آقای خمینی به تقوی، علم و دقت نظر کسی شهادت داد که از ساکتین بلکه مخالفین انقلاب ۱۳۵۷ بوده و در انکار تمام انواع ولایت فقیه فتوا داده است. شاگرد آقای خمینی در بهار ۱۳۴۹ طی اطلاعیه‌ای آقایان شریعتمداری و خوانساری را سازشکار مرموز و روحانی‌نما! تعبیر کرد. وی بعدا مورخ رسمی نهضت امام خمینی شد! آقای خوانساری قبل از انقلاب از نفوذ خود برای گشایش أمور تبعیدیان و زندانیان سیاسی مکررا استفاده می کرد. موضع آقای خوانساری درباره همه پرسی جمهوری اسلامی: من موافق [جمهوری اسلامی] نیستم و اطلاعیه نمی دهم و تایید نمی‌کنم. پرسیدم: آیا واجب است ما رأی بدهیم؟ فرمود: بلکه بالعکس!» سید طالب رفاعی: «سیدنا! موضع شما درباره این انقلاب چیست؟ گفت: این مطلب صحیفه سجادیه را بخوان: «کل رایة رفعت قبل رایة الامام المهدی رایة ضلالة» هر پرچمی که قبل از قیام امام مهدی برافراشته شود پرچم گمراهی است. این نظر من است. شاهدی جز این نیست.» از جمله آراء او: جواز تصرف فقیه در امور حسبیه از باب قدر متیقن، کفایت اجتهاد متجزی بلکه علم تقلیدی در قاضی، و اعتراف ضمنی به جواز قضاوت زن در مترافعین زن. او اعدام بر اساس خبر واحد را مردود دانسته و با این احتیاط واجب مبنایی مستحکم برای حقوق بشر تدارک دیده است.

مقاله

این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است

آقای طباطبائی صاحب المیزان از مخالفان انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی، روش رهبری و مدیریت آقای خمینی و نظریه ولایت فقیه بوده است. به روایت محمد رضا حکیمی در کتاب عقلانیت جعفری علامه طباطبائی نه تنها گامی در راه انقلاب و تایید آن برنداشت، بلکه بشدت مخالف و «ضد انقلاب» بود و مخالفتش را نیز ابراز می کرد. وی منکر «درستی اصل این حرکت» بوده است. یکی از ابراز مخالفتهای منقول از ایشان این تعبیر تند است: «این انقلاب یک شهید دارد و آن هم اسلام است.» چه بسا ایشان به سقوط سلطنت پهلوی فکر نمی کرده، و بیشتر نگران اسلام بوده است. دغدغه ایشان زده شدن مردم از اسلام بعد از بدست گرفتن حکومت توسط مدعیان دینداری بوده است. به نظر ایشان انسان سازی یعنی اصلاح فرهنگی بر جامعه سازی یعنی انقلاب سیاسی تقدم قطعی دارد. میراث علمی یک متفکر ارث خانواده او نیست تا برای انتساب امری به آن عالم نیازی به اذن خانواده وی باشد، یا عدم قبول آنها تأثیری در صحت انتساب داشته باشد. «دفتر تنظیم و نشر آثار» که متولی و ردیف بودجه رسمی دارد متعلق به ارباب سیاست است. میراث علمی سلف صالح متولی رسمی ندارد. اینکه چرا حاضران در جلسه از مقامات ارشد قضائی در این سالهای طولانی به آن اشاره نکرده اند؟ بسیار ساده است: چون با مفاد این گفته موافق نبوده اند! در هر صورت عبارت «اولین شهید این انقلاب، اسلام بود» یا «این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است» سخن درستی است، حتی اگر صاحب المیزان نفرموده باشد.

یادداشت

اولین شهید این انقلاب، اسلام بود

چند روز بعد از ترور علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی در اواسط شهریور ۱۳۶۰ گروهی از اعضای ارشد قوه قضائیه برای عرض تسلیت شهادت وی خدمت آقای سید محمد حسین طباطبائی پدر همسر شهید قدوسی می رسند. صاحب المیزان بعد از مکثی طولانی ضمن تشکر به آنها یک جمله گفت و دیگر چیزی نگفت، و آن جمله این بود: «اولین شهید این انقلاب، اسلام بود.» این مسئله را مستقیما از فرزند شهید قدوسی و محقق داماد رئیس وقت سازمان بازرسی کل کشور از حاضرین در جلسه فوق شنیدم و به مناسبت سی و پنجمین سالروز درگذشت علی قدوسی منتشر می کنم.

فصل سوم: روایت مورخ رسمی «نهضت امام خمینی»

در این فصل ابتدا اظهارنظرِ نخستِ مورخ رسمی انقلاب و نویسندۀ کتاب «نهضت امام خمینی» سیدحمید روحانی زیارتی از اعضای موثر روحانیون مبارز نجف نقل و بررسی می‌شود، سپس روحانیون مبارز نجف از زبان خود آن‌ها معرفی شده، بعد از نقل و بررسی حکم آیت‌الله خمینی برای وی به‌عنوان مورخ انقلاب اسلامی اظهارنظر ثانوی نامبرده درباره‌ی سیدمحمد روحانی نقل و تحلیل شده است.

مقاله دوم: اسنادی از شکسته‌شدن ناموس انقلاب

اسنادی از شکسته شدن ناموس انقلاب

نه آیت الله شریعتمداری مطلقا سیاه بوده نه آیت الله خمینی مطلقا سفید. دنیای واقعیتها خاکستری است. اشخاص را مطلق نکنیم تا بتوانیم منصفانه و بیطرفانه داوری کنیم. ناموس انقلاب اسلامی اشخاص نیستند، موازین است، میزان های اخلاقی. رهبری ناموس انقلاب نیست تا با نقد او این ناموس مخدوش شود. ناموس انقلاب اسلامی عدالت و اخلاق بوده است. آیا آنها که نگران شکستن قداست آیت الله خمینی هستند، یک صدم آن به شکستن اعتماد مردم، و تَرَک برداشتن موازین اخلاقی و از همه مهمتر عدالت که مبنای همه‌ی اجتماعیات و سیاسیات اسلام است اندیشیده اند؟ آنچه نویسنده را به نگارش اسناد مظلومیت و این نوشتار کشانیده است دفاع از ناموس شکسته شده‌ی انقلاب یعنی اخلاق و عدالت و اعتماد مردم است. اگر برای جبران این سه بنیان ناموس انقلاب لازم باشد شخصیتهایی همانند آیت الله خمینی هم نقد شوند، چه باک اگر حاصل این نقادی بازگشت اعتماد مردم به اجرای عدالت و اخلاق به کشور باشد.
این مکتوب در پی اثبات تقصیر مقامات عالیه‌ی جمهوری اسلامی در عدم اعزام بموقع آیت الله شریعتمداری به بیمارستانهای مجهز در تهران علیرغم اطلاع از بیماری وی بر اساس اسناد موجود است. چهل و سه سند جدید درباره‌ی «شکسته شدن ناموس انقلاب» طی ده بخش ارائه شده است.