زندانی سیاسی

مصاحبه کوتاه

چرا این همه شدت عمل با دراویش گنابادی؟

چکیده: احکام صادره برای دراویش گنابادی حتی در عرف جمهوری اسلامی هم بسیار سنگین است. چرا با دراویش با چنین شدت عملی برخورد می شود؟ دراویش نعمت اللهی گنابادی مهمترین و پرجمعیت ترین فرقه صوفیه در ایران معاصر، و در میان دراویش شیعه نزدیک ترین صوفیه در عالم اسلام به تعالیم تشیع اثنی عشری در نظر و عمل هستند. سلسله دراویش نعمت اللهی گنابادی از جمله رقبای قدر جمهوری اسلامی محسوب می شوند که به دلیل سلوک اخلاقی از مقبولیت اجتماعی هم برخوردارند. آقای خمینی به علت سوابق عرفانی اجازه نداد تا فقیهان قشری متعرض دراویش شوند. بعد از درگذشت وی مراجع صوفی ستیز موقعیت را مناسب یافته به تخریب حسینیه های دراویش نعمت اللهی گنابادی اقدام کردند. جمهوری اسلامی در زمان آقای خامنه ای با قشریون همراهی کرد. بتدریج در این دوره دراویش به مهمترین رقیب جمهوری اسلامی بدل شدند. فارغ از رقابت تاریخی دراویش و قشریون اهل ظاهر، و تشدید آن در دوران زمامداری آقای خامنه ای عامل سومی هم نباید از نظر دور داشت، و ان بینش سیاسی و آزادیخواهانه دکتر نورعلی تابنده قطب دراویش نعمت اللهی گنابادی از سال ۱۳۷۵ است. تابنده حقوقدانی مبرز دارای سوابق روشن مبارزاتی قبل از انقلاب و منکر ولایت فقیه است. اما عامل چهارم که به احتمال قوی مهمترین دلیل شدت عمل جمهوری اسلامی با دراویش مذکور است مربوط به تعیین جانشین برای قطب ۹۱ ساله دراویش نعمت اللهی گنابادی است. جمهوری اسلامی آرزوی بر کرسی نشاندن قطبی دست نشانده و حداقل منفعل و ساکت را به دراویش گنابادی را در سر می پروراند. بحران دروایش از بهمن ۱۳۹۶ با پست بازرسی گذاشتن برای منزل قطب دراویش شروع شد. نیروهای امنیتی می خواستند رفت و آمدهای دفتر قطب دروایش را کنترل کنند تا از انعقاد جلسات مشورتی روند تعیین جانشین قطب جلوگیری کنند. این محدودیت با مخالفت تابنده و حضور دروایش در صحنه مواجه شد. متاسفانه در مقاومت مدنی دراویش چند نفر از ماموران انتظامی و دراویش به شکل مشکوکی کشته شدند. نورعلی تابنده از ۱۵ اسفند ۱۳۹۶ به شکل غیرقانونی در خانه خود محصور است. جمهوری اسلامی قطب مستقل و آزاده ای مانند نورعلی تابنده را برنتابیده با حصر خانگی او و صدور احکام شداد و غلاظ در صدد نقره داغ کردن دراویش است تا جرأت ادامه دفاع از حقوق شهروندی قطبشان را نکنند و نظام بتواند با خیال راحت مهندسی انتخاب قطب آینده را عملی کند.

یادداشت

عید قربان، علیرضا رجائی و بی دهان خندیدن

چکیده: بنا داشتم در عظمت عرفه چیزی بنویسم. قبل از اینکه قلم بدست بگیرم سری به اخبار زدم. خبر زیر متوقفم کرد: «پزشکان برای جلوگیری از پیشرفت بیماری علیرضا رجایی، که در دوران زندان به سرطان مبتلا شده بود، بخش هایی از فک فوقانی و عضلات صورت و همچنین چشم راست او را تخلیه کرده اند.» رجائی را از بیش از بیست سال قبل می شناختم. علیرغم نامهربانی های زمانه همیشه لبخند ملیحی بر لب داشت. یاد این شعر مولانا افتادم: چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا / زیرا از آن کم دیده‌ای، من صدصفت گردیده‌ام. در دیده من اندرآ، وز چشمِ من بنگر مرا / زیرا برون از دیده‌ها منزلگهی بگزیده‌ام. تو مستِ مستِ سرخوشی من مستِ بی‌سر سرخوشم / تو عاشقِ خندانْ لبی، من بی‌دهان خندیده‌ام.
به عکس نگاه می کردم، اما بیمارِ روی تخت خیلی با رجایی که من می شناختم فرق داشت.اکنون علیرضا چطور ممکن است بخندد؟ همان لبخند همیشگی محجوبانه اش. این بخش از شعر مولانا آتش به جانم زد: «من بی‌دهان خندیده‌ام». اعتراف می کنم تا حالا معنی این شعر را نفهمیده بودم. علیرضا رجایی با صورت مجروح و فک تخلیه شده، بی دهان می خندد. یاد احمد قابل افتادم. او هم در زندان در اعزامش به پزشک متخصص و بیمارستان تعلل شد و زمانی اعزام شد که دیگر دیر شده بود. نه قابل نالید نه رجایی می نالد. آنها ایوب وار رنج بیماری را به جان خریده اند و چون رضای دوست را در أنواع ابتلایی که به جانشان افتاده یافته اند با آرامش تحمل می کنند. اما زندانبان، بازجو، قاضی، رئیس قوه قضائیه، و بالاخره مقام رهبری که منصوبانش اینگونه آشکارا در حق منتقدان مسالمت جو ظلم می کنند، در دنیا و آخرت چه پاسخی دارند؟ شب عید قربان است. یکی از دو عید بزرگ اسلامی، بزرگتر از مبعث و غدیر. باید چیزی می نوشتم. می خواستم از سنت ابراهیم خلیل الرحمن بنویسم که به امر خداوند عزیزترینش را به مذبح برد: اسماعیل را. علیرضا رجایی هم سلامتیش را در راه خدا داد: یک چشم و بخشی از فک فوقانی و عضلات صورتش را. خدایا این قربانی را از او به احسن وجه بپذیر.

اعتراض به ضرب و جرح زندانیان سیاسی

من بسیاری از زندانیان سیاسی که امروز مورد ضرب و جرح قرار گرفته به سلول انفرادی منتقل شده اند را از نزدیک می شناسم و به مسالمت‌جویی، آزادگی و وطن خواهی آنها شهادت می دهم. از وضیعت پیش آمده برای این شخصیتهای زبده‌ی سیاسی و اجتماعی بسیار نگرانم.در اعتراض به ضرب و جرح و خشونت زندان‌بانان جمهوری اسلامی به زندانیان سرفراز جنبش سبز به افکار عمومی تظلم کنم، و اگر در مقامات جمهوری اسلامی گوش شنوایی یافت شد و حقوق زندانیان را رعایت کردند و زندانیان سیاسی را از جاسوسان و زندانیان غیرسیاسی جدا کردند چه بهتر. و اگر خدای ناکرده تجاوز و ظلم مضاعف به زندانیان سیاسی ادامه یافت شکایت به مجامع بین المللی قدم بعدی خواهد بود.

تسلیت به ابوالفضل قدیانی به مناسبت درگذشت مادر همسر

نامه های انتقادی شما از کنج زندان اوین به مقام رهبری از اسناد ماندگار دوران ماست. باعث بسی شرمندگی است که بنام علی بن ابی طالب (ع) که اسوه‌ی مدارا با مخالف و آزادی منتقد است شما را به جرم نصحیت به امام جائر مسلمین و نهی از منکر علیرغم سالمندی و بیماری به بند بکشند و از دسترسی متعارف یه مداوای پزشکی محروم کنند.

برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران بکوشید

در جهت اجرای آن بخش از وظایف مربوط به دفاع از حقوق‌بشر که مسئولیت دبیرکل سازمان ملل‌ متحد برعهده‌ی شما نهاده، برای آزادی تمامی فعالان سیاسی و کنشگران مطبوعاتی، دانشگاهی و مدنی و دیگر شهروندان بی‌گناه، که ماه‌هاست در زندان‌های جمهوری اسلامی به‌سر می‌برند و نیز درجهت اعاده‌ی حقوق سیاسی ـ اجتماعی آنان تلاش نمایید.

بخش دوم. یادداشت‌ها

شهید عزّت ایران، در سوگ هدی صابر

شهادت مظلومانه هاله سحابی در کنار جنازه پدرش و بواسطه ضرب و جرح مأموران امنیتی و شهادت مظلومانه هدی صابر بعد از اعتصاب غذا به دلیل اهمال زندان بانان و مسئولان قضائی برگ دیگری به پرونده سیاه و قطور جنایات جمهوری اسلامی افزود. رژیم جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر است که بشکل نهادینه حقوق زندانیان سیاسی را زیرپا می گذارد. راستی این چندمین زندانی سیاسی است که در زندانهای جمهوری اسلامی در همین چند سال اخیر جان می دهد؟ والیان جائر جمهوری اسلامی با فشار فزاینده بر زندانیان سیاسی و خانواده آنها می پندارند می توانند صدای حق طلبی ملت ایران را خاموش کنند. رهبر جمهوری اسلامی با ادعای ولایت مطلقه بدون هیچ نظارتی مسئول مستقیم این جنایتهاست.

درخواست وساطت برای آزادی زندانیان بیگناه سیاسی (نامه به آیت الله شببری زنجانی)

شما به عنوان فقیهی نزیه تنها به خانواده و آشنایان و همشهری های خود تعلق ندارید. اکنون ملتی به نفوذ کلام، اقتدار علمی و اقتضای رسالت دینی شما چشم دوخته است. خانواده مظلوم زندانیان بی‌گناه سیاسی که عزیزانشان ماه‌هاست بر خلاف حق و قانون و دین محبوسند از شما و دیگر مراجع معظم تقلید انتظار دارند وساطت کنید و این زندانیان بی‌گناه را آزاد کنید.

تراژدی آزادی مطبوعات

خلاصه: محسن کدیور در مجلس یادبود احمد بورقانی با طرح یک پرسش بحث خود را آغاز کرد: چرا بعد از یک قرن هنوز اندر خم

گنجی و نقد قدرت مطلق مادام العمر

به منظور پاسداشت آزادي و سلامتي اكبر گنجي، عصر روز پنج‌‏شنبه مراسم ويژه‌‏اي از سوي جبهه مشاركت ايران اسلامي در محل دفتر مركزي اين حزب