قتل

یادداشت

تسلیت به ملت مظلوم ایران

قتل دختر بیگناه مهسا امینی در بازداشتگاه پلیس به بهانه حجاب نامناسب لکه ننگی بر دامان جمهوری اسلامی است. جنایات جمهوری اسلامی علیه شهروندان خود خصوصا فشار بر زنان و دختران ایرانی برای تحمیل پوشش مورد نظر حکومت از هر نظر محکوم است. جمع کنید گشت ارشاد را که در حقیقت چیزی جز اضلال نیست. بس کنید این همه جرم و جنایت زیر لوای دین و مذهب. تسلیت به خانواده داغدار امینی. تسلیت به همه زنان و دختران ایران و افغانستان که قربانی قساوت و جهالت زمامداران مرتجع خود هستند.

چالش اسلام و قدرت

پاسخ به نقد کتبی دکتر سروش

ایضاح چالش اسلام و قدرت. نقدهای من محصول بررسی ده میزان علمی مشخص بوده است. در جلسه نخست سروش حداقل دو بار واژه خشونت را به خدا و قرآن و در نُه عبارت دیگر «خشونت عریان» (شکنجه، قتل، و سربریدن) را به پیامبر نسبت داده است. پیامبر واقعی یعنی پیامبری که در تاریخ اتفاق افتاده است، به دنبال «مواجهه انتقادی با متون تاریخی» هستم نه انکار تاریخ. راهش این نیست که دلسوزانْ خدا، پیامبر، اسلام و قرآن را به ناروا و توجیهات مخدوش به خشونت و اقتدارگرایی متهم کنند.

بخش اول: ارتداد و سبّ‌النبی

بخش پنجم: هیچ‌کس به‌صرف عنوان ارتداد به امر پیامبر و ائمه به قتل محکوم نشده است

کشتن افراد صرفاً به‌خاطر ارتداد به امر رسول اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و دیگر ائمه(ع) فاقد هرگونه مستند معتبر است. مواردی از قتل مرتدّ که در زمان خلفای ثلاثه و اموی و عباسی اتفاق افتاده، در مذهب اهل‌بیت(ع) فاقد حجّیّت شرعی است.

بخش اول: ارتداد و سبّ‌النبی

بخش هفتم: عدم حجّیّت خبر واحد در امور مهمّه

مهم‌ترین دلیل بلکه تنها دلیل حجّیّت خبر واحد ثقه، سیرۀ عقلاست. عقلا در امور مهمّه به خبر واحد ثقۀ ظنی که احتمال کذب در آن منتفی نیست اکتفا نمی‌کنند؛ بلکه در امور خطیره و مهمّه تحصیل قطع و یقین می‌کنند. به اعتبار دیگر، خبر واحد ثقه در امور مهمّه و خطیره فاقد حجّیّت است. جان آدمی یکی از امور خطیره و مهمّه است. بنابراین حکم به قتل آدمی به‌دلیل اهمیت، با خبر واحد ثقه قابل اثبات نیست.

خضر اسوه نیست

رعایت اخلاق انسانی و شرع زیبنده‌ی انسانهای متعارف است. خضر انسان متعارف نبوده است. ما آدمیان علمی محدود داریم و موظف به رعایت احکام اخلاق و شرع هستیم و مطلقا مجاز نیستیم به ایشان اقتدا کنیم. کشتن فرد بیگناه به دلیل اطلاع از انحراف وی در آینده مجوز قتل وی نیست و اگر چنین عملی مرتکب شویم قتل نفس محترمه و گناه کبیره مرتکب شده ایم.

عدم جواز کشتن دیگران مطلقا حتی به درخواست خودشان

مجاز نیستیم دوستمان را بکشیم، حتی اگر خودش چنین درخواستی بکند و اطلاعاتی هم در ذهن داشته باشد که نباید به دست دشمن بیفتد. شرعا و اخلاقا مجاز نیستیم به دلیل اجتناب از ضرر محتمل جان خودمان یا دیگری ولو به درخواست خودش بگیریم . به عبارت دیگر مطابق آیه ۳۳ سوره‌ی اسراء این کشتن «حق» نیست تا از حرمت قتل نفس خارج شود.

اتانازی (خودکشی از سر ترحم)

این جان نزد من امانت است، و مالک این جان کس دیگری است، او به من داده است، و زمانی هم که صلاح بداند، و او مصلحت بداند از من خواهد گرفت. در مورد رنج هم قرار نیست که ما هر رنجی را تحمل کنیم، اما الآن این رنج من در تزاحم با امر دیگری قرار گرفته است که باید دید کدام مهمتر است: رنج کشیدن یا خودکشی؟
اگر بپذیریم که انسان از آن حیث که انسان است کرامت دارد ، جان انسان قداست دارد و این نفس محترم است، بنابراین اگر من بخواهم – چه خودم و چه دیگری – این جان را بگیرم، در قبال اینکه من رنجی جانکاه می کشم، خوب من در این صورت دارم آن اصل مهمتر را که قداست نفس من است را نقض می کنم، من چنین اجازه ای ندارم.
مشکل ما در اتانازی این است که نفس بیمار لاعلاج محترم است، صرف اینکه رنج می کشد باعث نمی شود که احترامش ساقط شود، این محترم بودن نفس بیمار لاعلاج مشکل اساسی ما در اتانازی است، لذا قیاس اتانازی با شهادت و با مجازات اعدام قیاس مع الفارق است. دراین که مردن حق است من مناقشه دارم ، و معتقدم این رویکرد اخلاقی، دینی و فلسفی من حیات را حق می داند، ما داریم به جایی می رسیم که انسان عقلانیت خودش را حذف می کندِ یعنی با قبول خودکشی، یا تقاضای خود کشی مایه ای را فراهم می کند که دیگر انسان نیست، دیگر نمی تواند تصمیم بگیرد.
حداقل سه نوع اتانازی داریم، اختیاری و ارادی، غیر ارادی و بالاخره اجباری. در ممنوعیت اتانازی اجباری چه به لحاظ اخلاقی وچه به لحاظ دینی تردیدی نیست. اتانازی غیر اختیاری هم دو مصداق می تواند داشته باشد. فقط اتانازی غیراختیاری غیر فعال با شرائطی مجاز است.