فروردین ۱۳۹۵

احکام خانواده

تلقیح نطفه بیگانه

اهداء اسپرم و تخمک و خرید و فروش آن‌ها با توجه به منفعت عقلایی آن‌ها منع شرعی ندارد. لقاح تخمک زن و نطفه‌ی مردی که زن و شوهر نیستند فی‌حد‌نفسه اشکالی ندارد، چه در زن بی‌شوهر، چه در زنی که شوهرش نابارور است البته با رضایت زن و شوهر؛ و فرزند حاصل از چنین لقاحی حلال‌زاده است. با توجه به پیشرفت علم پزشکی، فرزند حاصل از لقاح نطفه‌ی مرد و تخمک زنی که زن و شوهر نیستند موضوع جدیدی است و با فرزند حاصل از لقاحِ نطفه و تخمکِ زن و شوهر متفاوت است. در موضوع قدیمی موضوع احکام تولد، نسَب، مَحرمیت و ارث پدر و مادر واحد هستند. اما در موضوع جدید پدر و مادر نسَبی یا تولدی با پدر و مادر شرعی و عرفی که موضوع احکام مَحرمیت و ارث هستند لزوما یکی نیستند. در موضوع جدید، پدری و مادریِ نسَبی با مَحرمیت ملازم است، اما به توارث نمی‌انجامد. پدری یا مادریِ قراردادی اگرچه تولید نسَب (امر ژنتیک) نمی‌کند، اما منجر به دو امرِ وضعی مَحرمیت و توارث می‌شود. فرزند با دو نفر هم‌زمان به عنوان مادر یا پدر مَحرم است، اما در هر صورت تنها با یک والدین رابطه‌ی توارث دارد. در موضوع‌شناسی جدید پدری و مادریِ عرفی و شرعی با هم متلازم هستند، اما لزوما با پدری و مادریِ نسَبی یا تولدی ملازم نیستند.

یادداشت

برسد به‌گوش حاکمیت مستبد

نامه‌ی تاریخی مهدی کروبی نشان می‌دهد که زندان خانگی نه تنها کمترین اثری در روحیه‌ی رهبران جنبش سبز نداشته بلکه باعث استحکام بیشتر و ارتقای مواضع آنها شده است. در مقایسه‌ی ادبیات این نامه با بیانیه‌های پیشین کروبی درمی‌یابیم که مواضع ضداستبدادی کروبی به مراتب شفاف‌تر، صریح‌تر، عمیق‌تر و تیزتر شده است. کروبی در مجموع آقای خامنه‌ای را به سه امر به شرح زیر متهم کرده است: اول. نقض قانون اساسی، دوم. به‌چالش کشیدن عدالت رهبری، سوم. به‌چالش کشیدن تدبیر رهبری. نامه‌ی کروبی به‌یک معنی استیضاح آقای خامنه‌ای به سه اتهام مشخص است. آقای خامنه‌ای در قبال فهرست اتهامات سنگینی که کروبی برشمرده سه راه در پیش دارد: راه اول راه خردپسندانه: رفع حصر غیرقانونی، آزادی زندانیان سیاسی و تغییر سیاست‌های نابخردانه‌ی گذشته. راه دوم راه میانه: تشکیل دادگاه صالحه‌ی علنی با حضور هیأت منصفه و امکان دفاع متهمان و وکلای ایشان یعنی اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی. راه سوم راه خردستیزانه‌: ادامه‌ بلکه تشدید سرکوب‌ها، تداوم درشت‌گوئی، ماجراجوئی، استبداد، خودکامگی و قانون‌ستیزی. اگر آقای خامنه‌ای راه اول را برگزیند، نام نیکی از خود در تاریخ باقی می‌گذارد. اگر راه دوم را برگزیند این دادگاه به محاکمه‌ی او و منصوبانش تبدیل خواهد شد و سوء تدبیر مفرط او زیر ذره‌بین افکار عمومی قرار خواهد گرفت و محاکمه‌ی موسوی و کروبی تبدیل به استیضاح آقای خامنه‌ای خواهد شد. اگر راه سوم را برگزیند کشور را به پرتگاه تفرقه، فرصت‌سوزی، بی‌قانونی و ادامه‌ی اتلاف سرمایه‌های مادی و معنوی ملی سوق خواهد داد. با توجه به سوابق و لواحق ایشان بعید می‌دانم ایشان به راهی جز راه سوم تن دهد. نامه‌ی تاریخی کروبی اثبات کرد که او صلاحیت رهبری جنبش سبز را دارد. باید به مهدی کروبی پسر احمد به دلیل این نامه‌ی تاریخی‌اش تبریک گفت و از همه‌ی نخبگان انتظار داشت به توصیه‌ی مهم او توجه کنند.

یادداشت

نیایش‌های رجبیه

در کتب دعا بهار عبادت این‌گونه معرفی شده است: ماه‌های رجب، شعبان و رمضان و دهه‌ی اول ذیحجه. این صد روز به دو عید بزرگ اسلامی ختم می‌شود: عید فطر (اول شوال) و عید اضحی (دهم ذیحجه). آن سه ماه ممتاز با ماه رجب آغاز می‌شود. ماه رجب ماه دعا، توبه، استغفار، روزه، نماز (خصوصا نماز شب)، عمره، قرائت قرآن، احسان و ثواب است. دو فرمایش منسوب به پیامبر در فضیلت ماه رجب و چهار نیایش زیبای رجبیه از قدیمی‌ترین منابع ادعیه‌ی شیعی انتخاب شده است: مصباح‌المتهجد شیخ‌الطائفه طوسی و إقبال الأعمال سید بن طاووس. شایسته است که در این ماه با خداوند این‌گونه راز و نیاز شود.

احکام خانواده

دست دادن زن و مرد

در خبرها آمده است که علت ابطال آراء منتخب سوم اصفهان مینو خالقی این بوده وی خارج از کشور با مردی مصافحه کرده است. به‌یاد رساله‌ی کوتاه فقهی افتادم که سیزده سال قبل در تهران درباره‌ی مصافحه با اجنبیه در تشریح فتوای جدید استادم مرحوم آقای منتظری تدوین کرده بودم. اکنون آن رساله با دو مقدمه بازنشر می‌شود. مقدمه اول نظر آقای بروجردی در این زمینه این است: اولا مصافحه با اجنبیه همانند نظر به وی در صورت عدم ریبه مجاز است. ثانیا حرمت مصافحه با اجنبیه برای حفظ حرمت اشخاص هرچند مسلمان نباشند ساقط می‌شود. ثالثا اگر عدم مصافحه با اجنبیه باعث هتک حرمت وی می‌شود، دست دادن مجاز است. مقدمه دوم: در دی ۱۳۹۱ در پاسخ به پرسشی نوشتم: دست دادن مرد و زن نامحرم به‌شرط عدم قصد لذت مجاز است. خصوصا دست دادن در محیط و شرائطى که مصافحه ضرورت‏ ‏عرفى داشته باشد یا ترک آن موجب وهن اسلام گردد یا هتک حرمت طرف مقابل محسوب شود، به شرط عدم التذاذ، جایز است. در تحلیل فتوای آقای منتظری در آذر ۱۳۸۲ آمده بود: فتواى جدید جواز مصافحه با زنان غیرمسلمان، زنان مسلمانى که‏ ‏خود را نمى‌پوشانند و عدم مصافحه را بى‌احترامى به خود مى‎دانند، و در‏ ‏محیط و شرائطى که مصافحه ضرورت عرفى داشته‌، و ترک آن موجب وهن‏ ‏اسلام گردد مبتنى بر مستندات متین از کتاب و سنت و عقل است و رافع‏ ‏بسیارى از مشکلات مسلمانان و شیعیان در جوامع غیراسلامى مى‎باشد و‏ ‏هم چنانکه فتواى مشهور براى مفتیان و مقلدانشان حجت شرعى است،‏ ‏فتواى جدید براى مفتى و مقلدانش حجت شرعى و عمل به حجت شرعى‏ ‏مجزى و مصاب است .

یادداشت

جمهوری اسلامی: آن‌که گفت آری، آن که گفت نه

من در فروردین سال ۱۳۵۸ مثل اکثر مردم ایران به جمهوری اسلامی رأی آری دادم. آن زمان یک جوان بیست ساله‌ی انقلابی بودم. اکنون سی و هفتمین سالگرد تاسیس جمهوری اسلامی است. چه می‌خواستیم و چه شد! در این مجال دو پیام را مرور می‌کنم، نخست پیام آن‌که گفت آری، و آن پیام مورخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ آقای روح‌الله موسوی خمینی با عنوان «اعلام جمهوری اسلامی ایران و تشکر از حضور گستردۀ مردم در رفراندم» منقول از جلد ششم صحیفه امام. دوم پیام آن‌که گفت نه، نامه‌ی مورخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ مصطفی رحیمی منتشره در روزنامه‌ی آیندگان مورخ ۲۵ دی ۱۳۵۷ با عنوان «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟» پیام اول، پیام مؤسس جمهوری اسلامی به‌مناسبت تأسیس جمهوری اسلامی است. پیام دوم، نخستین نامه‌ی سرگشاده‌ به شخص آقای خمینی و نقد جمهوری اسلامی است. نویسنده‌ی آن دکتر مصطفی رحیمی (۱۳۸۱-۱۳۰۵) حقوق‌دان، نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی است که مسلما به جمهوری اسلامی رأی نه داده است. نسل من نامه‌ی تاریخی مصطفی رحیمی را آن زمان نادیده گرفت، و از این بابت بسیار متأسفم. تاوان این غفلت را هم داریم می‌دهیم. این نامه نیازمند شرحی مستوفی است. اگرچه در یک روزنامه منتشر شده، اما یادداشت ژورنالیستی نیست، رساله‌ی حکیمانه حقوق‌دانی مجرب است. اکنون متن کامل هر دو را با هم منتشر می‌کنم، به این امید که در فرصتی دیگر به تحلیل تطبیقی آن دو بپردازم.

یادداشت

میراث فاطمه‌ی زهرا

از فاطمه زهرا (س) هیچ روایت معتبری درباره حجاب (پوشش بانوان) به‌چشم نمی‌خورد. روایتی که با این مضمون به فاطمه زهرا (ع) نسبت داده شده «برای زنان بهتر است که مردان را نبینند و مردان هم آنها را نبینند» مرسله، غیرمُسنَد و ضعیف است و قابل انتساب به فاطمه زهراء (س) نیست. مهم‌ترین میراث فاطمه‌ی زهرا (س) خطبه‌ی غرای او در مسجدالنبی (ص) در حضور ابوبکر، مهاجرین و انصار است، در اعتراض به انحراف از روش پیامبر (ص) و دفاع از علی بن ابی‌طالب (ع) نسبت به ظلمی که بر او رفت. راه و روش فاطمه را در خطبه‌ی مستند او باید یافت، نه در روایات بی‌اعتبار غیرقابل استناد. راه فاطمه‌ی زهرا دفاع از حق و اعتراض به ظلم است، همان راهی که زینب کبری هم ادامه داد.
در جمهوری اسلامی زنان مطلوب نظام را می‌توان در دوره‌های هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی یافت. این بانوان تساوی جنسیتی را به ضرر زنان ایران می‌دانند و بر این باورند که قانون‌گذار باید در حوزه‌ی مسائل زنان عینا از احکام شرع (به‌روایت رسمی) تبعیت کند. حضور این بانوان در مجلس کاملا تشریفاتی است، بود و نبودشان علی‌السویه است. آنان هرگز کلمه‌ای از حقوق زنان کشورشان دفاع نکرده‌اند. جمهوری اسلامی زنان نامطلوب شاخص را به زندان می‌فرستد، سه نمونه: زهرا رهنورد، بهاره هدایت و نرگس محمدی. جرم این زنان دفاع از حقوق بشر، مبارزه با بی‌عدالتی و پافشاری بر اجرای اصول معطله‌ی قانون اساسی است. این بانوان شجاع با اقتدا به فاطمه‌ی زهرا با ظلم مبارزه کرده‌اند. راستی اگر فاطمه‌ی زهرا امروز در قید حیات بود، در کدام صف می‌ایستاد؟ صف مبارزه با ظلم یا صف حمایت از ظالم؟ منصفانه باید شهادت داد که در تنها حوزه‌ای که در جمهوری اسلامی ایران استثنائا مساوات جنسیتی به‌طور کامل رعایت می‌شود، مجازات جرائم سیاسی است.

یادداشت

عزاداری‌های نامشروع

۱۱ فروردین شصت و چهارمین سالروز درگذشت سیدمحسن امین جبل‌عاملی (۱۳۷۱-۱۲۸۴ق) صاحب دائرة‌المعارف أعیان الشیعة است. وی یک از مصلحان جهان اسلام در قرن چهاردهم، شاگرد آخوند خراسانی، مجتهدی بصیر، نویسنده‌ای پرکار و از پیش‌کسوتان تهذیب آداب شیعی از خرافات است. سیدمحسن در سال ۱۳۴۸ق در رساله‌ی «التنزیه لأعمال الشبیه» جسورانه به حرمت افعالی از قبیل قمه‌زنی، زنجیرزنی، سینه‌زنی و نیز حرمت نقل احادیث جعلی درباره مصایب اهل بیت در کربلا فتوا داده است. فتوای تحریم عزاداری‌های خرافی منحصر به رساله‌ی تنزیه نیست. سید محسن امین آن را عینا در کتابهای دیگر خود تکرار کرده است از جمله در المجالس السنیة و اعیان الشیعة. رساله‌ی تنزیه سیدمحسن امین توسط جلال آل احمد با عنوان عزاداری‌های نامشروع در ۱۶ صفحه در آذر ۱۳۲۲ ترجمه و در تهران منتشر شد. این نخستین اثر آل احمد است. سیدمحسن امین در اعیان الشیعه از تنزیه و ترجمه‌ی فارسی آن یاد کرده است.

یادداشت

نامه‌های عبرت‌آموز وکیل و موکل

< ![CDATA[به مناسبت سومین سالگرد درگذشت احمد صدر حاج‌سیدجوادی دو سند تاریخی ناظر به تلاشهای آزادی‌طلبانه و خیرخواهانه‌ی او را با مقدمه‌ی تحلیلی مختصری شاهد می‌آورم. سند نخست نامه‌ای به‌قلم آقای سیدعلی خامنه‌ای به همراه امضای سه روحانی دیگر از تبعیدگاه ایران‌شهر مورخ ۱۳ خرداد ۱۳۵۷ خطاب به جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر است که احمد صدرحاج‌سیدجوادی شاخص‌ترین حقوق‌دان آن بوده، و سابقه‌ی چندین بار دفاع از آقای خامنه‌ای در دادگاه را نیز داشته است. نامه‌ی دوم نامه‌ی سرگشاده‌ی مورخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ احمد صدر حاج‌سیدجوادی (دو سال قبل از وفاتش) خطاب به موکل سابق خود آقای خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی است. این دو نامه مشترکات فراوانی دارند. نویسندگان هر دو نامه حداقل حقوق انسانی را از حکومت مطالبه می‌کنند. به‌عبارت دیگر صدر حاج‌سیدجوادی در سال ۱۳۹۰از آقای خامنه‌ای همان حقوقی را می‌طلبد که آقای خامنه‌ای ۳۳ سال قبل از آن برای احقاق آن حقوق از وی و همکارانش استمداد کرده بود. البته این دو نامه یک فرق اساسی هم با هم دارند. در نامه‌ی نخست نویسنده و مخاطب هر دو در یک جبهه علیه استبداد مبارزه می‌کنند. اما در نامه‌ی دوم نویسنده‌ی نامه از موکل سابق خود که اینک بر اریکه‌ی قدرت تکیه زده برای رعایت حداقل حقوق قانونی زندانیان و محصوران و آزادی آنها استمداد می‌کند. در نامه‌ی نخست نویسنده علاوه بر قانون اساسی به اعلامیه جهانی حقوق بشر تمسک کرده است و در نامه‌ی دوم وکیل سابق عباراتی از فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر از نهج‌البلاغه را شاهد گرفته با نقل حکایتی از گلستان سعدی سلطان را از ظلم پیشه کردن برحذر داشته است. ای کاش آقای خامنه‌ای نامه‌ی ۳۸ سال قبل خود را بخواند و خود منصفانه قضاوت کند که بر اساس موازین مورد قبول دیروز خودش امروز با منتقدانش چه می‌کند. ]]>

یادداشت

نامه‌های عبرت‌آمیز وکیل و موکل

به مناسبت سومین سالگرد درگذشت احمد صدر حاج‌سیدجوادی دو سند تاریخی ناظر به تلاشهای آزادی‌طلبانه و خیرخواهانه‌ی او را با مقدمه‌ی تحلیلی مختصری شاهد می‌آورم. سند نخست نامه‌ای به‌قلم آقای سیدعلی خامنه‌ای به همراه امضای سه روحانی دیگر از تبعیدگاه ایران‌شهر مورخ ۱۳ خرداد ۱۳۵۷ خطاب به جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر است که احمد صدرحاج‌سیدجوادی شاخص‌ترین حقوق‌دان آن بوده، و سابقه‌ی چندین بار دفاع از آقای خامنه‌ای در دادگاه را نیز داشته است. نامه‌ی دوم نامه‌ی سرگشاده‌ی مورخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ احمد صدر حاج‌سیدجوادی (دو سال قبل از وفاتش) خطاب به موکل سابق خود آقای خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی است. این دو نامه مشترکات فراوانی دارند. نویسندگان هر دو نامه حداقل حقوق انسانی را از حکومت مطالبه می‌کنند. به‌عبارت دیگر صدر حاج‌سیدجوادی در سال ۱۳۹۰از آقای خامنه‌ای همان حقوقی را می‌طلبد که آقای خامنه‌ای ۳۳ سال قبل از آن برای احقاق آن حقوق از وی و همکارانش استمداد کرده بود. البته این دو نامه یک فرق اساسی هم با هم دارند. در نامه‌ی نخست نویسنده و مخاطب هر دو در یک جبهه علیه استبداد مبارزه می‌کنند. اما در نامه‌ی دوم نویسنده‌ی نامه از موکل سابق خود که اینک بر اریکه‌ی قدرت تکیه زده برای رعایت حداقل حقوق قانونی زندانیان و محصوران و آزادی آنها استمداد می‌کند. در نامه‌ی نخست نویسنده علاوه بر قانون اساسی به اعلامیه جهانی حقوق بشر تمسک کرده است و در نامه‌ی دوم وکیل سابق عباراتی از فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر از نهج‌البلاغه را شاهد گرفته با نقل حکایتی از گلستان سعدی سلطان را از ظلم پیشه کردن برحذر داشته است. ای کاش آقای خامنه‌ای نامه‌ی ۳۸ سال قبل خود را بخواند و خود منصفانه قضاوت کند که بر اساس موازین مورد قبول دیروز خودش امروز با منتقدانش چه می‌کند.

یادداشت

کالبدشکافی دو تفکر

آن‌که در ۸ فروردین ۱۳۶۸ حذف شد، یک شخص نبود، یک تفکر بود. اختلاف نظر آقایان خمینی و منتظری در پاسخ به این سه پرسش اساسی در شیوه‌ی اداره‌ی کشور بود: چه‌کرده‌ایم؟ چه باید می‌کردیم؟ اکنون چه باید بکنیم؟ نظر آقای خمینی این بود: مدیریت کشور در دهه‌ی اول در مجموع موفق بوده است. همین شیوه هم باید ادامه پیدا کند. آقای منتظری در بهمن ۱۳۶۷ به این نتیجه رسیده بود: به شیوه‌ی مدیریت ما در دهه‌ی اول انتقادات جدی وارد است. باید تحول اساسی در مدیریت کشور ایجاد کنیم. آقای خمینی در موقعیتی غیرعادی (سرطان پیشرفته و کسالت مزمن قلبی در کبر سن) انتقادات دلسوزانه‌ی افضل شاگردانش را برنتافت، بلکه در نهایت خودشیفتگی او را به سه امر متهم کرد: ساده لوح، بلندگوی لیبرالها و منافقین، و آلت دست سیدمهدی هاشمی معدوم. هر سه اتهام کاملا خلاف واقع و گِل‌آلودکردن آب بود. نکته‌ی اصلی اختلاف این بود: رویکرد آقای منتظری «اصلاح ساختاری کشور در فضای باز» بود. حال آن‌که رویکرد آقای خمینی «اداره‌ی انقلابی کشور در فضای بسته» بود. خط امام پس از درگذشت مؤسس جمهوری اسلامی همان‌گونه که وی می‌خواست ادامه یافت: اداره‌ی انقلابی کشور در فضای بسته. و ملت هم‌چنان به دنبال اصلاح ساختاری کشور در فضای باز است.

اطلاعیه و نامه

تبریک عید نوروز

برآمد بادِ صبح و بویِ نــــــــــوروز           به کامِ دوســـــتان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال          همایون بادت این روز و همه روز
عید سعید نوروز و حلول سال نو بر همه‌ی‌هم‌وطنان و هم‌زبانان مبارک باد
در سال ۱۳۹۵:
۱) بیشتر کتاب بخوانیم، تا میانگین مطالعه‌ی ایرانیان در سال، با فرهنگ غنی این مرز و بوم تناسب داشته باشد.
۲) اخلاقی‌تر زندگی کنیم، تا اصلاح کشورمان را از خود و خانواده‌مان آغاز کرده باشیم.
۳) از پیامبرمان این سه نکته را فرا بگیریم:
– ارتباط برقرار کردن با کسی که از تو بریده است.
– اعطاء به آن‌که ترا از حقت محروم کرده است.
– بخشیدن آن‌که در حقت ظلم کرده است.
قال رسول‌الله (ص): ”یا علی ثلاثة مِن مکارم الاخلاق: تَصِل مَن قطَعَک؛ تُعطی مَن حرَّمّک، تَعفوُ عمَن ظلَمَک.”
۴) در سالی که گذشت، اسلام داعشی (در سوریه و عراق)، اسلام طالبانی (در افغانستان)، اسلام جمهوری اسلامی (در ایران) سه مدل ”پوستین وارونه“ در معرفی اسلام بودند.آنان‌که از رحمت بویی نبرده‌اند اسلام را نشناخته‌اند.