شهریور ۱۳۹۵

شرح گلشن راز

شرح گلشن راز، جلسه اول: دیباچه

شیخ محمود بن عبدالکریم شبستری از عرفای اوایل قرن هشتم است. گلشن راز یکی از شاهکارهای ادب فارسی و عرفانی است. کتابی موجز، با بیانی بدور از پیچیدگی مباحث عمیق عرفانی را تشریح کرده است. بهترین نسخه گلشن راز «مجموعه آثار شیخ محمود شبستری» به تصحیح صمد موحد و بهترین شرح آن «مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز»، تالیف محمد بن یحیی لاهیجی نوربخشی از عرفای قرن نهم است. گلشن راز ۱۰۰۴ بیت دارد. کتاب پاسخ به پرسشهای عرفانی است و بر أساس آن به بخشهایی تقسیم شده است. در این مباحثات اشعار گلشن راز به اختصار شرح، و به رموز عرفانی، فلسفی، و دینی آن به ایجاز اشاره می شود. غرض اصلی نقبی به معارف بلند نهفته در این کتاب است، تنبهی برای گوینده و احیانا فایدتی برای شنونده. موضوع جلسه اول دیباچه گلشن راز شرح ابیات ۱ تا ۳۱ است.

یادداشت

تأملاتی درباره‌ی توسل و دعای توسل

هیچ دلیل معتبری نداریم که توسل تنها راه استجابت دعاست و بدون توسل هیچ دعایی برآورده نمی شود. توسل در نهایت یک امکان است نه یک ضرورت. توسل حاشیه ای کوچک بر متن عریض توکل است. جای متن و حاشیه نباید عوض شود. امید واهی به آن بستن و از ایمان و عمل صالح و توکل کم گذاشتن یقینا مفید هیچ فایده ای نیست، بلکه مضر است. توسل در دو ناحیه اعم از شفاعت است: یکی در اینکه توسل منحصر در دفع ضرر نیست، جلب منفعت را هم شامل می شود. دیگر اینکه توسل منحصر در حاجت اخروی نیست، حاجات دنیوی را هم در بر می گیرد. قرآن کریم شفاعت را با شرائطی برای صاحبان گناهان کبیره در آخرین موقف قیامت از جانب پیامبر (ص) به رسمیت شناخته است. اینکه چه عملی، از چه شخصی، چه زمانی مشمول شفاعت ایشان می شود مشخص نیست. وسیله‌ی مورد نظر آیه ۳۵ سوره‌ی مائده «ایمان و عمل صالح» است. هیچ قرینه‌ی قرآنی در دست نیست که مراد از این وسیله مشخصا اولیاء و صالحین است. توسل به پیامبر و ائمه‌ فاقد مستند قرآنی است. دعای توسل معروف به لحاظ سندی مرسل، غیرمعتبر و غیرقابل انتساب به ائمه (ع) است.

دعا و مناجات

تاملی در دعای عرفه منسوب به امام حسین (ع)

دعای عرفه را نخستین بار سید بن طاووس در اقبال الاعمال نقل کرده است. سند دعای عرفه معتبر نیست، دو راوی نخست آن مجهول هستند و ابن طاوس هم سند خود را تا آن دو نقل نکرده است. متن دعا تعارضی با محکمات قرآن ندارد و با معارف پیامبر اهل بیت سازگار است. ذیل آن از نوشته های ابن عطاء الله اسکندرانی صوفی متوفی ۷۰۹ است که بعد از وفات سید بن طاووس به برخی نسخه‌های اقبال وی اضافه کرده‌اند.

مقاله

این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است

آقای طباطبائی صاحب المیزان از مخالفان انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی، روش رهبری و مدیریت آقای خمینی و نظریه ولایت فقیه بوده است. به روایت محمد رضا حکیمی در کتاب عقلانیت جعفری علامه طباطبائی نه تنها گامی در راه انقلاب و تایید آن برنداشت، بلکه بشدت مخالف و «ضد انقلاب» بود و مخالفتش را نیز ابراز می کرد. وی منکر «درستی اصل این حرکت» بوده است. یکی از ابراز مخالفتهای منقول از ایشان این تعبیر تند است: «این انقلاب یک شهید دارد و آن هم اسلام است.» چه بسا ایشان به سقوط سلطنت پهلوی فکر نمی کرده، و بیشتر نگران اسلام بوده است. دغدغه ایشان زده شدن مردم از اسلام بعد از بدست گرفتن حکومت توسط مدعیان دینداری بوده است. به نظر ایشان انسان سازی یعنی اصلاح فرهنگی بر جامعه سازی یعنی انقلاب سیاسی تقدم قطعی دارد. میراث علمی یک متفکر ارث خانواده او نیست تا برای انتساب امری به آن عالم نیازی به اذن خانواده وی باشد، یا عدم قبول آنها تأثیری در صحت انتساب داشته باشد. «دفتر تنظیم و نشر آثار» که متولی و ردیف بودجه رسمی دارد متعلق به ارباب سیاست است. میراث علمی سلف صالح متولی رسمی ندارد. اینکه چرا حاضران در جلسه از مقامات ارشد قضائی در این سالهای طولانی به آن اشاره نکرده اند؟ بسیار ساده است: چون با مفاد این گفته موافق نبوده اند! در هر صورت عبارت «اولین شهید این انقلاب، اسلام بود» یا «این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است» سخن درستی است، حتی اگر صاحب المیزان نفرموده باشد.

مصاحبه تحلیلی

اعدام هاي ۶۷ و فايل صوتي آيت الله منتظري

اعدام هاي جمعي مرداد ۱۳۶۷ شرعا ً محكوم است؛ این جنايت است و آقاي منتظري بعنوان یکی از مسئولان وقت نظام به اين اعدام ها اعتراض كرده و اين خيلي ارزشمند است. كساني كه مسبب ، آمر يا مباشر اين اعدام ها بودند همه شرعا ً به جرم قتل نفس عمدي افراد بيگناه بايد محاكمه بشوند. همه ما بايد كاري كنيم كه ديگر شاهد وقوع چنين فاجعه هائي نباشيم.

مقاله

چرا اولین شهید این انقلاب، اسلام بود؟

«اولین شهید این انقلاب، اسلام بود» عبارت تاریخی صاحب المیزان آقای سید محمد حسین طباطبائی در جلسه‌ی أواخر شهریور ۱۳۶۰ (دو ماه قبل از وفاتش) خطاب به سران وقت قوه قضائیه است که برای تسلیت «شهادت» دامادش علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی به دیدار او شتافته بودند. محمدحسین قدوسی در یادداشت مورخ ۱۴ شهریور ۱۳۹۵ خود صدورعبارت فوق را از پدربزرگش زیر سؤال برد. ایشان بر انکار خود سه دلیل أقامه کرده است: عدم امکان وقوعی از جهت سند و شواهد زمانی و مکانی، ناسازگاری با مواضع فکری فرهنگی علامه از نظر محتوائی، و ناسازگاری با رویه دقیق و حکیمانه از نظر بیانی. این مقاله در مقام اثبات دو نکته است: یکی وثاقت تاریخی واقعه فوق و دیگری صحت عبارت حکیمانه و موضع متین صاحب المیزان. در آن زمان دلیل برخورد بسیار سرد آقای خمینی با درگذشت آقای طباطبایی – عالمی که به نظرم اگر در تفسیر و حکمت از آقای خمینی برتر نبود از او کمتر هم نبود – را متوجه نمی شدم. من در بهار ۱۳۷۱ در قم از محمد حسین قدوسی واقعه فوق را شنیده و در دفترم یادداشت کرده بودم. سالها بعد جزئیات واقعه را از سید مصطفی محقق داماد رئیس وقت سازمان بازرسی کل کشور شنیدم که در جلسه یادشده شخصا حضور داشته است. مراد علامه در این جمله شش کلمه ای این است که انقلابی که به نام اسلام آغاز شد به نفع تحقق تعالیم اسلام نیانجامیده است، در ورای جنازه متعدد شهدا، به شهید اول انقلاب – خود اسلام – توجه کنید، که زیر پا گذاشته شده است.این عبارت ارزش شهادت شهدا را نفی نمی کند، اما تنبه می دهد که این انقلاب با تندروی ها، سوء مدیریت‌ها و بی اعتنایی به رعایت موازین شرعی و اخلاقی قبل از همه خود اسلام را شهید کرده است.

یادداشت

اولین شهید این انقلاب، اسلام بود

چند روز بعد از ترور علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی در اواسط شهریور ۱۳۶۰ گروهی از اعضای ارشد قوه قضائیه برای عرض تسلیت شهادت وی خدمت آقای سید محمد حسین طباطبائی پدر همسر شهید قدوسی می رسند. صاحب المیزان بعد از مکثی طولانی ضمن تشکر به آنها یک جمله گفت و دیگر چیزی نگفت، و آن جمله این بود: «اولین شهید این انقلاب، اسلام بود.» این مسئله را مستقیما از فرزند شهید قدوسی و محقق داماد رئیس وقت سازمان بازرسی کل کشور از حاضرین در جلسه فوق شنیدم و به مناسبت سی و پنجمین سالروز درگذشت علی قدوسی منتشر می کنم.

نقد کتاب ابتذال مرجعیت شیعه

گفتگوی عصر اندیشه با احمد منتظری

اصلاً آقای کدیور را نمی‎شود نماینده طرز تفکر آیت‎الله منتظری دانست. ایشان اصلاً ولایت فقیه را به کلی قبول ندارد، ولی آقای منتظری قبول داشت. من اگر بودم یک چنین مطالبی [کتاب ابتذال مرجعیت شیعه] را نمی‎نوشتم. چون این‌طور نیست که بگوییم این آقا مرجعیت را مبتذل کرده است. در واقع انگار خود مرجعیت در ذهن مردم مبتذل می‎شود. با این کتاب، کل مرجعیت زیر سوال رفته، یعنی مخاطبان ایشان که فقط روشنفکرها و فرهیختگان نیستند، توده مردم هم هستند. آن‌وقت مردم هم می‎گویند پس مرجعیت یک امر ضدارزش است.

فهرست نقدهای کتاب استیضاح رهبری

مشخصات کامل ۱۹ مقاله/ یادداشت/ مصاحبه و یک کتاب در نقد کتاب استیضاح رهبری، متن کامل ۱۸ مقاله در قسمت دوم کتاب استیضاح رهبری و متن کامل کتاب نقد قال مستقلا در همین صفحه در دسترس است.