اسفند ۱۳۹۵

اخبار

نوروز مبارک باد

برآمد باد صبح و بوی نوروز                  به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال          همایون بادت این روز و همه روز
عید سعید نوروز و حلول سال نو را به همه هم‌وطنان، ‌هم‌زبانان و همراهان عزیز تبریک عرض می کنم.
سالی پر از خیر و برکت برای همگان آرزومندم.
نوروز ۱۳۹۶

یادداشت

دفاع از مسلمانی مصدق!

چکیده: نیم قرن پیش در چنین روزی (۱۴ اسفند) دکتر محمد مصدق مایه افتخار هر ایرانی در حصر خانگی جان داد. (ولیّ حصر بخواند و عبرت بگیرد!) پنجاه سال از خاموشی یکی از نمادهای سیاستمداری سالم و مطلوب ایران می گذرد. دادگاه نظامی علنی دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر قانونی ایران را پس از کودتا به اتهام تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت محاکمه و به سه سال زندان انفرادی محکوم کرد. مصدق پس از زندان، به مدت یازده سال تا پایان زندگی در خانه اش در احمدآباد محصور بود. او در سن ۸۴ سالگی در حصر غیرقانونی دار فانی را وداع گفت. پیکر مصدق توسط دکتر یدالله سحابی غسل داده شد، و سیدرضا موسوی زنجانی بر پیکر وی نماز خواند. سید رضا زنجانی درپاسخ پرسشی درباره مصدق: «آن مرحوم بدون تردید مسلمان معتقدی بود و اسلام را بالاتر از آن می دانست که آن را وسیله پیش‌برد مقاصد سیاسی و جلب افکار قرار بدهد. در تعجبم که به چه مبنا این سوال مطرح شده است! کدامیک از نخست وزیران و وزیران قبلی و بعد کابینه ایشان مسلمان تر از ایشان بودند؟ او شخصیت سیاسی بود نه مبلّغ رسمی مذهب.» آقای خمینی چند ماه قبل گفته بود: «ما چقدر از این ملّیّت سیلی خوردیم. آن آدم که این همه از او تعریف می کنند [مصدق]، به اسلام سیلی زد.» چند ماه بعد آقای خمینی در دیانت مصدق هم تردید کرد: « او [محمد مصدق] هم مسلم نبود.» آشنائی سید رضا زنجانی با دکتر مصدق قبلا از طریق آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی صورت گرفته بود زیرا مادر مرحوم مصدق از بانوان مؤمنه و مقلد مرحوم حائری بود و وجوهات شرعیه خود را به ایشان می پرداخت. مهندس احمد مصدق از طرف پدرش وجوه شرعیه را به مرحوم زنجانی می داد. سید مرتضی پسندیده در نقد دو مدعای برادرش می گوید: من شخصا با مصدق رفت و آمد داشتم، وصیت نامه‌ی مصدق با دست‌خط خود وی نزد من است. او متدین، اهل مناسک، حج و زیارت بود. او در زمان ریاستش اهل خدمت به اسلام و مسلمین بود. و از همه مهمتر «هرکسی برخلاف بنویسد، نمی تواند ثابت نماید. إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست.» و آن که بر خلاف قواعد مسلم فقه اسلامی بدون بینه و شاهد، مسلمانی را نامسلمان اعلام کرد آقای خمینی بود. مسلمانی مصدق طبق اصل بود.

مقاله

وفات فاطمه زهرا به دو روایت

چکیده: نحوه درگذشت فاطمه زهرا (س) یکی از مسائل اختلافی تاریخی و از نقاط تیره تعصبات مذهبی بین شیعه و سنی است. واضح است که درگذشت پاره تن رسول الله (ص) هرچه سوزناک تر باشد حقانیت اهل بیت و شناعت دشمنان ایشان بیشتر آشکار می شود. مطابق نظر مشهور فاطمه زهرا (س) به دلیل جراحات شدید وارده به پهلو و سقط جنین ناشی از حمله مهاجمین به منزل ایشان به شهادت رسیده است. برخی از عالمان معاصر در صحت برخی جزئیات دیدگاه مشهور از دو زاویه تردید کرده اند. یکی از ناحیه سند روایات و دیگری ارزیابی متن روایات از منظر نقد تاریخی. در این مجال به مناسبت سوم جمادی الثانی سالگرد وفات زهرای مرضیه (س) به ترجمه و تحلیل مختصر دیدگاه دو عالم عراقی در این زمینه می پردازم: محمد حسین آل کاشف الغطاء و سید محمد حسین فضل الله. برخلاف برخی تبلیغات مغرضانه، هر دو عالم دگراندیش از محبان اهل بیت (ع) و مدافعان حقوق مغصوبه فاطمه زهرا (س) بوده اند. نظر آل کاشف الغطاء شامل دو قسمت است. قسمت اول استبعاد مطلق از هرگونه زدن و سیلی نواختن به صورت فاطمه زهرا  (س)، قسمت دوم تفکیک بین تازیانه زدن از روی لباس بدون تماس دست ضارب با بدن مضروب و سیلی زدن که لازمه آن تماس دست ضارب اجنبی با صورت مضروب است. او چندین استدلال بر نفی مطلق زدن فاطمه زهرا اقامه کرده است. پایه استدلال او در قسمت اول زدن مباشر توسط اجنبی نیست، زدن زن توسط مرد است که در عرب جاهلی ننگ و فضیحت شمرده می شد و اسلام هم آن را تایید و تاکید کرد. زدن زن در عرب ننگ است چه با تازیانه از ورای ثیاب چه با سیلی بر گونه. پسر مرجانه چه شرافتی بر قنفذ دارد که اولی از فرط ننگ تعرض به زن خویشتنداری می کند اما قنفذ چنین ننگ و فضیحتی را به جان می خرد؟ به نظر فضل الله اولا شکستن پهلوی فاطمه زهرا قضیه ای تاریخی و اختلافی است، از اصول دین نیست. ثانیا بجای پرداختن به شخصیت و پیام فاطمه زهرا که مسئله اصلی است، شیعیان سرگرم امری فرعی شده اند. با توجه به حضور علی بن ابی طالب در خانه چگونه غیرت علی راضی می شود که همسرش آن هم بضعة الرسول چنین لطماتی ببیند و او دم برنیاورد؟ اگر جای علی بودید و به همسرتان چنین تهاجمی می شد چه می کردید؟ دست زانو می زدید و استغفار می کردید؟! فضل الله سه قضیه جزئی زیر را از مظالم وارده به فاطمه زهرا بر أساس تواتر اجمالی روایات وارده مسلم دانسته است: الف. کشف دار (وابردن پرده خانه)، ب. حمله به خانه، ج. تهدید به آتش زدن خانه.
وی قضایای تاریخی زیر را در مورد فاطمه زهرا قابل بحث دانسته است: الف. آتش زدن خانه زهرا توسط گروه مهاجم، ب. شکستن پهلوی زهرا، ج. اسقاط جنین محسن، د. سیلی زدن به زهرا و و. کتک زدن به ایشان. فضل الله پنج قضیه جزئی تاریخی مذکور از ظلمهای وارده به فاطمه زهرا را أولا قابل اثبات نمی داند چرا که روایات آنها به لحاظ سندی یا متنی قابل مناقشه اند. ثانیا این قضایا را انکار هم نمی کند، چرا به نظر وی انکار هم دلیل معتبر می خواهد و به نظر وی ادله انکار هم همانند ادله اثبات قوی نیست. ثالثا او در این پنج قضیه در حقیقت توقف کرده و در مقابل آنها علامت سؤال گذاشته است.

مصاحبه تحلیلی

دادگاه ویژه روحانیت: نهاد غیرقانونی سرکوب

دادگاه ویژه روحانیت نهادی است خلاف بیّن اصول ۶۱ و ۱۵۹ و ۱۷۲ و ۱۹ قانون اساسی. قانون اساسی طبق اصول ۵۷ و ۱۷۷ و ۱۱۰ به مقام رهبری اجازه نداده نهادی دائمی آن هم بر خلاف قانون اساسی تاسیس کند. مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام یا مجلس نمی تواند نهاد خلاف قانون اساسی را قانونی کنند. قانونی شدن دادگاه ویژه روحانیت یک راه برای قانونی شدن بیشتر ندارد و آن بازنگری قانون اساسی است! راستی چرا در زمان بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ دادگاه ویژه روحانیت را به قانون اساسی اضافه نکردند!؟ آئین نامه دادگاه ویژه روحانیت توسط دادستان آن محمد محمدی ری شهری نوشته شده و در تاریخ ۱۴ مراداد ۱۳۶۹ به تصویب آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی رسیده است. این آئین نامه توسط محمد سلیمی دادستان دیگر آن بازنگری شده که در تاریخ ۲ آذر ۱۳۸۴ به تصویب رهبری رسیده است. دادگاه ویژه روحانیت راسا قانون وضع می کند، و قضاوت می کند. در این آئین نامه غیرقانونی دادستان و حکام شرع دادگاه ویژه روحانیت توسط رهبری نصب می شوند و در اموری که رهبری به آنها ماموریت می دهد انجام وظیفه می کند. جرم و مجازات و شیوه دادرسی در این دادگاه در اختیارقاضی و دادستان منصوب رهبری است. دادگاه ویژه روحانیت در زمان هر دو رهبر جمهوری اسلامی ابزاری برای سرکوب روحانیون مخالف و منتقد بوده و هست. این بیدادگاه نماد بارز «قضاوت پاندول سیاست» در جمهوری اسلامی است.

مقاله

ممنوعیت مراسم منتقدی که ترور شد

چکیده: ترور دکتر کاظم سامی در آذر ۱۳۶۷ «سرنخ» ترورهای داخل کشور است. جمهوری اسلامی از آغاز با شش سیاست مشخص به مقابله با منتقدان، مخالفان و رقبای مسالمت جو و قانونی خود پرداخت: الف. محروم کردن آنان از حقوق قانونی از قبیل شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی (از سال ۱۳۶۰)؛ ب. ترور شخصیت، تخریب، افترا، اهانت و خشونت گفتاری؛ پ. برهم زدن سخنرانی ها و تجمعات مسالمت آمیز و اشغال دفاتر توسط ماموران لباس شخصی با عنوان انصار حزب الله یا بسیج که ادامه چماقداران قبل از انقلاب بودند؛ ت. توقیف مطبوعات مستقل، خفقان و تحمیل فضای بسته؛ ث. انحلال احزاب و گروههای سیاسی منتقد؛ ج. بازداشت و زندانی کردن فعالان سیاسی منتقد. اما حذف فیزیکی و ترور حداقل در سطح چهره های شاخص سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور در دهه شصت جزء برنامه های نظام و دستگاههای امنیتی آن نبوده است. اگر ترور دکتر سامی توسط نظام یا جناحی از آن صورت گرفته باشد، تاریخ شروع قتلهای سیاسی در داخل کشور از ۱۳۷۳ به ۱۳۶۷ (یعنی شش سال زودتر) و از دوران رهبری آقای خامنه ای به هفت ماه آخر دوران رهبری آقای خمینی برمی گردد. اینکه آمران و مسببان ترورهای سیاسی دوران آقای خامنه ای همان تیم ترور دوران اقای خمینی بوده است نیازمند تحقیق است. آنچه در سه قسمت منتشرشده تحقیق اثبات شده نکات زیر است: یک. مخدوش بودن گزارش رسمی در سه محور. دو. گواهی پزشکی قانونی مبنی بر کشته شدن قاتل توسط فرد یا افرادی قبل از حلق آویز شدن. سه. گزارش احمد خمینی رئیس دفتر متنفذ بنیانگذار جمهوری اسلامی از گفتگویش با آقای منتظری قائم مقام وقت رهبری درباره ترور دکتر سامی در رنج نامه رد پای دو رویکرد مختلف درباره نحوه مواجهه با منتقدان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی را به دست می دهد. قسمت چهارم تحقیق به بحث و بررسی مباحث آذر ۱۳۶۸ تا آبان ۱۳۷۷ مرتبط با ترور دکتر سامی اختصاص دارد. آذر ۱۳۷۷ زمان قتلهای زنجیره ای است. در این دوران نُه ساله چند اتفاق مهم افتاده است که درک بهتری از ابعاد پرونده بدست می دهد: اول. نخستین مراسم سالگرد شهادت دکتر سامی در سالن کوچک انجمن اسلامی مهندسین در خیابان میرداماد با حمله انصار حزب الله به فرماندهی حاجی بخشی به هم ریخت و نخست وزیر موقت جمهوری اسلامی مهندس مهدی بازرگان از سخنرانی بازماند. مطابق خاطرات تیر ۱۳۶۸ هاشمی رفسنجانی حاجی بخشی زیر نظر نظام فعالیت می کرده است! دوم. مراسم سخنرانی سر مزار در ابن بابویه به مناسبت سالگرد تنها دوسال دوام آورد. و بعد از آن برای همیشه به دستور مقامات امنیتی متوقف شد. مراسم فاتحه خوانی جمعی سر مزار دکتر سامی با حضور سنگین ماموران آشکار و خفیه نظام صورت گرفت و دوربینهای فیلمبرداری ماموران امنیتی از کلیه حاضران فیلم گرفتند. سوم. وجه مشترک اکثر قریب به اتفاق مقالات و اشعار منتشره در دهه اول ترور که تراوش قلم شاخص ترین شخصیتهای سیاسی اجتماعی کشور در آن زمان است در اینکه قتل سیاسی بوده، آمرین و مسببینی داشته، و گزارش رسمی خلاف واقع بوده همداستان هستند. در برخی از مقالات و اشعار انگشت اتهام به سوی ارباب قدرت دراز شده است. عنوان این قسمت برگرفته از نکته اول و دوم فوق الذکر است: «ممنوعیت مراسم منتقدی که ترور شد». قضیه ترور دکتر سامی بعد از قتلهای زنجیره ای پائیز ۱۳۷۷ ابعاد جدیدی پیدا کرد. تحلیل انتقادی این ابعاد در نیمه دوم تحقیق در قسمتهای بعدی دنبال می شود.

یادداشت

زندان، عزت منتظری و ذلت نظام

چکیده: احمد منتظری به دنبال احضار به دادگاه ویژه روحانیت قم زندانی شد. در حقیقت دادگاه تجدید نظر مورخ ۱۹ دی ۱۳۹۵ اعتراض وی را نپذیرفته و حکم شش سال زندان به جرم «اقدام علیه امنیت ملی، افشای اسناد سری نظام و برهم زدن نظم جامعه با اقدامات خود» و«فعالیت تبلیغی علیه نظام اسلامی از طریق مصاحبه با رسانه های ضد انقلاب» را به مرحله اجرا درآورده است. جرائم منتسبه به دلیل انتشار فایل صوتی جلسه مورخ ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ آقای منتظری با کمیته مرگ تهران بوده است. اعتراض آقای منتظری به آقای خمینی بابت اعدام غیرقانونی ۲۸۰۰ تا ۳۸۰۰ زندانی از جمله مهمترین ادله عزل غیرقانونی آقای منتظری از قائم مقامی رهبری توسط آقای خمینی دقیقا یکصد روز قبل از درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی محسوب می شود. اینک احمد منتظری پسر و رئیس دفتر آقای منتظری به اتهام انتشار فایل صوتی پدرش که مفاد آن هجده سال قبل در زمان حیات پدرش منتشر شده بود زندانی شده است. به دنبال حکم اجرایی ترامپ رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اعمال محدودیت ورود شهروندان هفت کشور مسلمان (از جمله ایران) به این کشور به بهانه واهی مبارزه با تروریسم، دو قاضی فدرال دستور رئیس جمهور آمریکا را خلاف قوانین آمریکا دانسته آن را معلق کردند. دولت با عصبانیت به دادگاه تجدید نظر شکایت کرد. دادگاه تجدید نظر با شجاعت حکم قضائی دو قاضی را ابرام کرد و اعتراض دولت و شخص رئیس جمهور را وارد ندانست. این «شکوُه استقلال قضائی» است که قاضی با شجاعت حکم بالاترین مقام عالی کشور را معلّق می کند. راستی در تاریخ جمهوری اسلامی یک مورد سراغ دارید که یک قاضی جرأت کرده باشد حکم مافوق را نادیده بگیرد و مستقل از اراده شخص اول حکم کرده باشد؟! نتیجه این مقایسه «ابتذال دستگاه قضائی جمهوری اسلامی» و «پاندول سیاسی» بودن آن است. نظام جمهوری اسلامی حتی به اندازه رژیم شاه هم برای مراجع احترام قائل نیست. با اینکه مراجع قم آقایان وحید خراسانی و شبیری زنجانی و نیز فضلایی از قبیل محقق داماد مخالفت صریح خود را با زندانی کردن فرزند آقای منتظری به گوش مقامات عالی نظام رسانده اند، اما مصلحت نظام شرع و اخلاق و قانون نمی شناسد! اگر باب چون و چرا در یکی از تصمیمات رهبران نظام مفتوح شود، بحث در همان حکم و تصمیم باقی نمی ماند و به سرعت باب نقد و گفتگو درباره دیگر تصمیمات کلان سیاسی دو رهبر جمهوری اسلامی گشوده می شود. نظام جمهوری اسلامی با تقدیس رهبران خود باب نقد را از ابتدا مسدود کرد. اما احمد منتظری باید زندانی شود تا دیگر کسی جرأت نکند احکام حکومتی رهبران جمهوری اسلامی را نقد کند. البته وی شخصا چنین نکرده، او صرفا فایل صوتی نقد پدرش را منتشر کرده است. اگر احمد منتظری پس از انتشار نخستین فایل صوتی به زندان نمی افتاد، بتدریج فایلهای بعدی منتشر می شد. انتشار این فایلهای صوتی یعنی نقد مدیریت کلان نظام از سوی دومین معمار آن که در قامت فقیه عالیقدر مقبول مردم زبان به انتقاد گشوده است. نظام دو گونه دربرابر این انتقادات می توانست موضع بگیرد. اول موضع قانونی و پیش گرفتن سیاست باز کردن فضای باز نقد، و سپردن قضاوت به افکار عمومی. دوم موضع مشت آهنین و زندان، و مشت کوبیدن به دهان هر منتقدی تا دیگر بنی بشری جرأت انتقاد پیدا نمی کند. نظام ناتوان تر از آن است که جرأت تن دادن به موضع شرعی و قانونی نخست را پیدا کند. بناچار موضع دوم را اختیار کرد. اما زندانی کردن احمد منتظری به جرم انتشار فایل صوتی پدرش علیرغم دشواری زندان برای این برادر مظلوم در سن شصت و یک سالگی نشانه ذلت نظام جمهوری اسلامی است. زندان رفتن در این بیت بهایی بوده که پدر و پسران برای ابراز حق همواره به جان خریده اند. این زندان باعث گسترش دامنه عزت بیت منتظری است. محصول این زندان اقبال بیشتر مردم به روش و منش فقیه عالیقدر و درک مظلومیت خاندان سربلند ایشان است. زندانی کردن احمد منتظری به اتهام انتشار فایل صوتی جلسه پدرش دور از انتظار نبود. بویژه زمانی که آقای خامنه ای پیشنهاد مشفقانه «آشتی ملی» سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق را نپذیرفت و عملا اعلام کرد که نظام همچنان با «سیاست قهر ملی» به رویه خفقان و سرکوب ادامه می دهد. نظام در صورتی می تواند با اقتدار از تمامیت ارضی خود دفاع کند که حاکمیت ملی، حکومت قانون، و اجرای أصول معطله قانون اساسی را به رسمیت بشناسد، محصوران جنبش سبز همراه با احمد منتظری و دیگر زندانیان بی گناه را آزاد کند. زمامداران جمهوری اسلامی مطمئن باشند که بدون به رسمیت شناختن حقوق ملت بقای خودشان هم در خطر است.