مرداد ۱۳۹۶

یادداشت

دهه اول ذیحجه بهترین ایام نیایش

دلا    بسوز    كه    سوز   تو  كارها  بكند        دعاي نيم شبي دفع  صد  بلا   بكند
در کتب دعا بهار عبادت این‌گونه معرفی شده است: ماه‌های رجب، شعبان و رمضان و دهه‌ی اول ذیحجه. این صد روز به دو عید بزرگ اسلامی ختم می‌شود: عید فطر (اول شوال) و عید اضحی (دهم ذیحجه). در این ایام با فضیلت ترینشان ایام قدر و دهه اول ذیحجه است. روز عرفه روز ممتاز نیایش نیز در این دهه است. ذیحجه با عبادت بزرگ حج گره خورده است. بزرگترین وظیفه دینی در این ایام ذکر است: یاد خدا. از دیگر آداب این ایام روزه، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و دعاست. از جمله نیایشهای دهه اول ذیحجه دعای کوتاه پنج قسمتی است که جبرئیل آن را از جانب خداوند به عیسی روح الله (ع) هدیه داد تا در این ایام مبارک با خدا نیایش کند. زیباترین قسمت این نیایش بند اخیر آن است: خدا مرا بس است، دعایم را می شنود، ورای او کسی و چیزی نیست. برای آشنائی با شرح این دعای شریف و دیگر آداب دهه اول ذیحجه به کتاب المراقبات (اعمال السنة) تالیف میرزا جواد ملکی تبریزی یا ترجمه های فارسی آن مراجعه کنید. بدون مراقبت و برنامه عملی آدم نمی شویم! چهارشنبه اول شهریور امسال اول ذیحجه است.
دعاي گوشه نشينان بلا بگرداند     چرا به گوشه چشمي به ما نمي نگري

مصاحبه تحلیلی

حکومت ایران به داعش شبیه است، ولی خود داعش نیست

چکیده: هیچ‌کدام از دو وظیفه‌ی اسلامی «جهاد» و «امر به معروف و نهی از منکر» با شرایط دقیق‌اش با آنچه داعش و دیگر گروه‌های تروریستی انجام داده‌اند تطابق ندارد. داعش همان خوارج منفور صدر اسلام البته در قرن بیست و یکم است که نه اهل سنت آن‌ها را می‌پذیرد و نه تشیع. تفکر داعش در کدام کشور رای آورده است؟ هیچ‌کجا! تونس، ترکیه، اندونزی و سنگال حداقل چهار کشور با اکثریت مسلمان هستند که انتخابات آزادانه و عادلانه‌ی نسبی دارند. در هیچ‌کدام از این کشورها تفکر داعشی محلی از اعراب ندارد. هرچه میزان توسعه نیافتگی بیشتر باشد جهل و تعصب دینی و زمینه برای رشد مدارس وهابی و رادیکالیسم هم بیشتر است. تعداد وهابیون جهادی، به یک هزارم جمعیت کل مسلمانان هم نمی‌رسد. با کدام مبنای جامعه‌شناختی می‌توان گروهی به این اندکی را نماینده‌ی تفکر اسلامی معرفی کرد؟ در کل جهان اسلام حتی یک عالم شناخته شده نمی‌توانید پیدا کنید که از تفکر داعش حمایت کند.
قرار نیست ما هر دستگاه فکری را که نمی‌پسندیم با انگ داعشی آن را طرد کنیم! نقد تفکر سنتی با نقد بنیادگرایی معادل نیست. خیلی سطحی‌نگرانه است که هر‌کس قائل به اجرای حدود شرعی بود را بتوان داعشی خواند. بر این اساس همه‌ی فقهای اسلام از سنی و شیعه داعشی هستند! من شخصا معتقدم حدود شرعی احکام موقت منسوخ محسوب می‌شوند. اما وقتی می‌رسم به فقهای سنتی که قائل به اجرای حدود هستند از قبیل استادم آقای منتظری یا آقای گلپایگانی نمی گویم شما داعشی هستید! فقهای سنتی به اصولی معتقدند، دستگاه فکری دارند که البته قابل نقد است ولی داعش به کدام اصل جز قدرت و خشونت قائل است؟ من داعش را پدیده‌ی سیاسی می‌دانم که دین ویترین آن است. به خاطر احساس بسیار منفی که به جمهوری اسلامی به دلیل عملکردش داریم و این احساس به جای خود، حق هم هست، در قضاوت‌مان دچار اشکال نشویم و نگوییم هر فقیه سنتی داعشی است. حکومت ایران در نظر و عمل تندروی‌هایی کرده که مردم با لمس این تندروی‌ها اولین چیزی که به ذهن‌شان می‌رسد این است که این‌ها از تبار داعشی‌هستند! داعش در زمان ما «اسم عام هر نوع سواستفاده و تندروی مذهبی» است. واکنش به استعمار از اسلام، اسلام سیاسی می‌سازد. برای این‌که از اسلام سیاسی رهایی پیدا کنید از دست درازی به خارج از مرزهایتان دست بردارید. آمریکا در خلیج فارس چه می‌کند؟

مصاحبه تحلیلی

دستاورد اعتصاب غذای کروبی

اعتصاب غذای خشک مهدی کروبی جواب داد. با حضور وزیر بهداشت و معاون وزارت اطلاعات در بیمارستان و پذیرش کامل مطالبه اول (خروج ماموران امنیتی از خانه کروبی) و قول پیگیری مطالبه دوم (فراهم آوردن مقدمات برگزاری دادگاه اصل ۱۶۸ قانون اساسی) با اذعان اینکه مورد از محدوده اختیارات دولت خارج است، اعتصاب غذا در اتاق مراقبتهای ویژه بیمارستان قلب پایان یافت. در مجموع تا اینجا قضیه با پیروزی نسبی کروبی پیش رفته است. اگر دادگاه علنی اصل ۱۶۸ برگزار شود کروبی فرصت مناسبی برای دفاع از آرمانهای جنبش سبز بدست خواهد آورد. اگر جمهوری اسلامی در برگزاری دادگاه کاهلی کند  – که از قرائن چنین پیداست – شکست دیگری متوجه اردوگاه اقتدارگرایان شده است، زیرا شهروند معترض را نزدیک هفت سال بدون حکم دادگاه مجازات کردن و از برگزاری دادگاه طفره رفتن معنایی جز مجرم بودن زمامداران در افکار عمومی ندارد. آن را که حساب پاکست از محاسبه چه باک است.

یادداشت

اعتصاب غذا از بابی ساندز تا کروبی

چکیده: بابی ساندز مبارز مسیحی ایرلندی که برای استیفای حقوق قانونی خود در زندان انگلستان در بهار ۱۳۶۰ به اعتصاب غذا دست زد، مورد تجلیل آقای خامنه ای واقع شد، ایشان پیام ساندز را پیام سقوط قدرتها دانست: طاغوتها دیگر باید بروند! و به کسانی که در سراسر عالم علیه ظلم و استبداد قیام کرده اند پیام داد که مقاومت کنید و بدانید که پیروزید. ما هم آن روزگار را گذرانده ایم!
مهدی کروبی با منطق مشابهی در حصر غیرقانونی دست به اعتصاب غذای خشک زده است. دو خواست ساده مهدی کروبی: اول. خروج ماموران امنیتی از منزل؛ دوم، در صورت تداوم حصر مقدمات برگزاری دادگاه علنی را فراهم کنند.
ظرف یک هفته که حداکثر دوران دوام اعتصاب غذای خشک است نظام یکی از سه راه زیر را پیش رو دارد: الف. رفع حصر؛ ب. اعلام برگزاری محاکمه علنی مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی؛ ج. مرگ کروبی در حصر.
آیا آقای خامنه ای همان منطلق مترقی در قبال باب ساندز را تکرار خواهد کرد؟ این منطق عمومیت دارد. ظلم و استبداد از جانب هرکس سر بزند قبیح و زشت است، چه بریتانیایی چه ایرانی؛ و طاغوت رفتنی است چه صدام و قذافی و بن علی، و چه ترامپ و اسد و سید علی! آقای خامنه ای اخیرا: «نسل جدید ما فراموش نکند، ما دوره‌ی قبل از انقلاب را با همه‌ی وجودمان لمس کردیم، دیکتاتوری  را.» نیمه دیگر حقیقت که ایشان به آن اشاره نکرد این است: «بعد از انقلاب ما خودمان دیکتاتور شدیم! دیکتاتور دینی؛ و همان ظلم و استبداد و طاغوت را بنام دین ادامه دادیم، و شما با همه وجودتان این را لمس می کنید.» البته کدام دیکتاتور را سراغ دارید که به دیکتاتور بودن خود اذعان کند؟ آقای خامنه ای دیکتاتور قبل از انقلاب را لمس کرده، من و نسل من، هم دیکتاتور قبل از انقلاب و هم دیکتاتور بعد از انقلاب را با وجود خود لمس کرده و می کنیم. اگر ایشان می پندارد چون بر مسند قدرت قرار گرفته حق دارد هر کاری دلش خواست با منتقدانش انجام دهد، این معنایی جز دیکتاتوری و ظلم ندارد.
وظیفه هر آزاده ای حمایت از رفع حصر فوری کروبی، موسوی و رهنورد است. کمترین قدم حمایت از رفع حصر در شبکه های اجتماعی است. امیدوارم بزودی شاهد جشن ملی رفع حصر باشیم.

یادداشت

دهن کجی به جمهوریت نظام و آرای مردم

چکیده: حکم جدید رهبری در مورد مجمع تشخیص مصلحت نظام بار دیگر اثبات کرد که وی برای اراده ملی، افکار عمومی، جمهوریت نظام و آراء اکثریت ملت ایران نه تنها کمترین ارزشی قائل نیست، بلکه به آن دهن کجی می کند. این حکم کوشش مقام معظم برای بی اثر کردن انتخابات اخیر و تدارک لازم برای دوران جانشینیش بود. در این حکم ده نکته قابل توجه است: یک. در حکم مقام رهبری برای نمونه حتی یک بار هم به قانون اساسی اشاره نشده است! دو. محمود هاشمی شاهرودی که به مدت پنج سال به ریاست مجمع منصوب شد، از نامزدهای محتمل مقام رهبری بعد از درگذشت رهبر فعلی است. سه. افزودن دو نامزد شکست خورده ریاست جمهوری رئیسی و قالیباف یعنی در تشخیص مصلحت نظام رای مردم جایی ندارد. چهار. رهبری با تنزل مقام حسن روحانی از عضو حقیقی به عضو حقوقی عدم رضایت خود را از رئیس جمهور اعلام می کند. پنج. در حکم رهبری تنها دو نفر از فقهای «معزز» شورای نگهبان علاوه بر سمت حقوقی به صفت حقیقی عضو مجمع هستند: هاشمی شاهرودی و جنتی. شش. ابقای احمدی نژاد بعد از مباحث اخیر این گمانه زنی را به شدت تقویت می کند که رهبری به احمدی نژاد حق السکوت داد. هفت. از ۳۹ عضو ثابت مجمع تنها شش نفر اصلاح طلب یا اعتدال گرا هستند، یعنی تنها ٪۱۵. ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام دقیقا برعکس اراده ملی و رای اکثریت مردم ایران در انتخابات اخیر است. نظام در جهت عکس خواست و تمایل اکثریت ملت تصمیم می گیرد و پیش می رود. هشت. دو وظیفه جدید در حکم مذکور دست شورای نگهبان را برای رد مصوبات مجلس شورای اسلامی بازتر خواهد کرد، و در مقابل ریاست جمهوری و مجلس موانع بیشتری ایجاد خواهد کرد. نُه. با توجه به بیماری مقام رهبری و سن وی ترکیب این دوره مجمع به دو دلیل از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی سه وظیفه مهم مجمع در زمان مرگ رهبر و در ترکیب شورای موقت رهبری، و دیگری نقش مجمع در شورای بازنگری قانون اساسی. ده. معنای واضح حکم جدید رهبری این است: آراء اکثریت ملت ایران کمترین نقشی در تصمیمات و انتصابات رهبری ندارد و ایشان صلاحدید شخصی خود را بر سمت و سوی آراء اکثریت ملت ایران به هر قیمتی ترجیح می دهد. معنی مردمسالاری دینی و جمهوری اسلامی چیزی بیش از این نیست. رندان أساس میکده نیکو نهاده اند!

یادداشت

بدعتی بنام تنفیذ رای مردم و نصب ریاست جمهوری

چکیده:در هر دوازده دوره ریاست جمهوری، مقام رهبری رأی مردم را تنفیذ کرده و منتخب آنها را به ریاست جمهوری منصوب نموده است. در قانون اساسی نه از واژه تنفیذ رای مردم سخنی به میان آمده، نه از نصب رئیس جمهور از سوی رهبری! قانون اساسی یکی از وظایف مقام رهبری را «امضای حکم‏ ریاست‏ جمهوری‏ پس‏ از انتخاب‏ مردم» دانسته است. قانون اساسی تنها «نصب‏ و عزل‏ و قبول‏ استعفای» شش مقام عالی کشور را وظیفه رهبر دانسته، ریاست جمهور جزء آنها نیست! بین امضای حکم‏ ریاست‏ جمهوری با تنفیذ انتخاب مردم و نصب منتخب مردم به ریاست جمهوری تفاوت عمیقی است. امضای حکم ریاست جمهوری «وظیفه» مقام رهبری است، قانونگذار از باب احترام به مقام اول کشور وظیفه امضای حکم بالاترین مقام اجرایی را به او داده است. وی قانونا مجاز نیست حکم منتخب مردم را به عنوان ریاست جمهوری امضا نکند.
منشأ این بدعت نظریه نصب آقای خمینی است. ایشان بجای امضای حکم ریاست جمهوری بنی صدر چنین نوشت: « بر حسب آنکه مشروعیت آن باید به نصب فقیه جامع الشرایط باشد اینجانب به موجب این حکم رأى ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم.» در نظریه آقای خمینی ولایت انتصابی مطلقه فقیه، مشروعیت هر مقامی در حوزه عمومی به نصب ولی فقیه است. امضای حکم ریاست جمهوری بعد از انتخاب از سوی مردم و امضای حکم عزل وی بعد از طی یکی از دو راه کار قانونی «وظیفه» مقام رهبری است و حق امضا نکردن ندارد. به عبارت ساده تر این دو امضا کاملا «تشریفاتی» است.
آقای خامنه ای در ۸ حکم ریاست جمهوری که تا کنون صادر کرده أولا رای مردم را در انتخابات ریاست جمهوری تنفیذ کرده است، ثانیا منتخبان مردم را به ریاست جمهوری نصب کرده است، ثالثا تنفیذ و نصب خود را مشروط به «رعایت تعهّد به صراط قویم و مستقیم اسلامی و انقلابی» دانسته است، رابعا در هیچیک از احکام ریاست جمهوری هشت گانه از لزوم عمل به قانون اساسی مطلقا سخنی به میان نیاورده است. حکم ریاست جمهوری اخیر یک تفاوت با ۱۱ حکم قبلی دارد. رهبر هرگز پیروزی روحانی در انتخابات اریبهشت ۱۳۹۶ را به وی تبریک نگفت، چرا؟ نظام با اطمینان از انتخاب نشدن حسن روحانی وی را تایید صلاحیت کرده بود. ریاست جمهوری دوره دوم حسن روحانی برنامه نظام نبود. آقای خامنه ای خود را برای رئیس جمهور دیگری آماده کرده بود.

یادداشت

زجرکش کردن محصوران

چکیده: با سیاست ناجوانمردانه زجرکُش کردن محصوران یا مرگ خاموش آنها باید به سرعت و قاطعیت مقابله کرد. دغدغه خانواده های کروبی و موسوی درباره تعلل نظام در درمان عزیزانشان دغدغه ملی است. خلاصه تظلم اخیر خانواده های کروبی و موسوی: نظام جمهوری اسلامی حداقلهای پزشکی را در مورد محصوران سالمند بیمار رعایت نکرده و دارد محصوران را زجرکش می کند. با تعلل در تامین نیازهای ضروری درمانی محصوران، نظام سودای مرگ خاموش آنان را در سر دارد. به محصوران بیش از زندانیان سخت گرفته می شود. هدف از این سخت گیری به قیمت از دست دادن جان، یک چیز بیشتر نیست: وادار کردن محصوران به توبه، ندامت از انتساب تقلب در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸ و تقاضای عفو از مقام معظم رهبری. نظام صراحتا محصوران را بین مرگ و توبه مخیر کرده است!
نظام جمهوری اسلامی در زمینه حفظ جان و رعایت موازین حداقلی پزشکی محصوران، بد سابقه است؛ چه در زمان آقای خمینی چه در زمان آقای خامنه ای. بنیانگذار جمهوری اسلامی به مهمترین رقیبش آقای شریعتمداری نزدیک چهار سال اجازه مراجعه و بستری شدن در بیمارستان را نداد، حال آن که محصور سالمند مبتلا به سرطان بود و سران نظام یقینا از بیماری وی مطلع بودند. آقای منتظری برای اعزام به بیمارستان هموراه با محدودیت مواجه بود و زمانی از ایشان رفع حصر شد که پزشکان از ادامه حیات وی مایوس شده بودند. احمد آذری قمی در دست نوشته های خود به سه نکته تلخ اشاره کرده است: بی عاطفگی مقام رهبری، پَست بودن زندان بانان جمهوری اسلامی، و بی رحمی به محصوران بیمار و افراد خانواده بیمار. با مروری بر پرونده سیاه حصر در نظام جمهوری اسلامی باید نگرانی خانواده های کروبی و موسوی درباره درمان این سه رهبر جنبش سبز را بسیار جدی گرفت.
متاسفانه دولت روحانی تا کنون در این زمینه به وظایف قانونی خود عمل نکرده است. مامور حصر اگرچه به لحاظ صوری مامور دولت است، اما در حقیقت زیر نظر مقام رهبری انجام وظیفه می کند و منویات ایشان را عملی می سازد. بیشک وزیر اطلاعات و رئیس جمهور قانونا مسئول زیردست خود هستند و اما تا اطلاع ثانوی متهم اول حصر غیر قانونی و تضییقات پزشکی نسبت به محصوران شخص آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است . البته روحانی رئیس جمهور و علوی وزیر اطلاعات بی اختیاری شرم آور خود را در نصب مامور جزء اطلاعاتی باید به اطلاع مردم برسانند، والا شایسته شماتت ملی هستند.

مصاحبه تحلیلی

نگرش غالب در میان مسلمانان به سوی دموکراسی خواهد بود

چکیده: علم سیاست علمی سکولار، عرفی و بشری است. اگر مواردی مرتبط با سیاست در کتاب و سنت مشاهده شود صرفا از باب نمونه است و به معنای لزوم اخذ چارچوب، کلیات و جزئیات سیاسی از متون دینی نیست. دموکراسی امری مدرن است. میتوان مسلمان بود و به قرائتی از اسلام سازگار با دموکراسی قائل بود، اما لزوما دموکراسی از کتاب و سنت استنباط نمیشود. در سکولاریسم عدم دخالت دولت در امور دینی شهروندان و برخورداری شهروندان از آزادیهای دینی تضمین میشود. در مقابل دینداران هیچ حق ویژهای در حوزه عمومی ندارند. سیاستهای دولت به عنوان نماینده شهروندان بر اساس منافع ملی تنظیم میشود. اکنون مدلهایی از حکومت سکولار دموکراتیک حداقل در ترکیه و تونس و تا حدودی سنگال و اندونزی قابل مثال است. حکومت سکولار دموکراتیک در میان متفکران مسلمان در حال رشد فزاینده است. نگرش غالب در میان مسلمانان به سوی دموکراسی خواهد بود. طالبان و داعش نماینده اکثریت مسلمانان اهل سنت نیستند، آنها را باید به وهابیون و سلفیها نسبت داد. این گروههای تروریست خشک مغز قشری جاهل یادآور خوارج در صدر اسلام هستند، که مطرود سنی و شیعه بوده و هستند.
موارد شباهت دولت طالبان و داعش با جمهوری اسلامی، هر دو طرف: اولا در دوران مدرن طالب حکومت اسلامی هستند، ثانیا میپندارند احکام شریعتْ قانون چنین حکومتی است. ثالثا شریعت را به جای ارزشهای اخلاقی «نظام حقوقی» میپندارند. رابعا این احکام حقوقی را احکام ابدی فرازمانی و فرامکانی میدانند. خامسا میپندارند بدون إعمال زور و خشونت ایمان مردم حفظ نمیشود! سادسا تمدن غربی را مخالف ایمان اسلامی میپندارند. سابعا در منابع مشترک دینی و فقه فریقین مایههای سوء استفاده و کج فهمی برای خشونت ورزی کم نیست. اما موارد اختلاف طالبان و داعش با جمهوری اسلامی: أولا جمهوری اسلامی برخاسته از یکی از بزرگترین انقلابهای مردمی سده اخیر است که خصلت ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی داشت. در حالی که تأسیس هر دو گروه تروریستی طالبان و داعش به دولت آمریکا برمیگردد. ثانیا حضور رهبر کاریزماتیکی در حد بالاترین مقام مذهبی از دیگر شاخصهای جمهوری اسلامی بوده است. ثالثا جمهوری اسلامی یک دولت مستقر مقتدر در منطقه است، در حالی که طالبان و داعش دو گروه شورشی رو به زوال بیشتر نیستند. اگر جریانهای مستقل عدالتخواه و آزادی‌خواه اصیل در میان مسلمانان اهل سنت داشته باشیم، دکان کساد داعش و طالبان و دیگر گروهای تروریستی تخته میشود.

یادداشت

تحلیل انتقادی کتاب نامه های کروبی

چکیده: آیا زمان آن نرسیده که به این حصر غیرقانونی پایان داده شود؟ آیا سن بالا، بیماری های متعدد و هفت سال مجازات بدون محکومیت در دادگاه صالحه ادله کافی برای رفع حصر نیست؟ مروت کجایی؟!
متن کامل ۹۳ سند تاریخی که طی ۲۸ سال نوشته شده: مهدی کروبی، نامه ها (از بهمن ۱۳۶۷ تا فروردین ۱۳۹۵)، با مقدمه ای از حصر، مرکز مطالعاتی کرسنت، لندن، اردیبهشت ۱۳۹۶، ۴۷۷ صفحه. کروبی موفقیت جمهوری اسلامی را در وفاداری به خط امام می داند و معتقد است انحراف در جمهوری اسلامی از زمان وفات بنیانگذار و با فاصله گرفتن از روش و منش ایشان آغاز شد. کتاب نقد آقای خامنه ای و نهادهای انتصابی بر أساس تلقی وی از خط امام است. اطلاعات دست اول کروبی از زوایای مخفی نظام در بیش از سه دهه کتاب را به یکی از مهمترین اسناد دوران جمهوری اسلامی تبدیل کرده است.
کروبی درسه امر پیشتاز بوده است: یکی اعتراض به دخالت نهادهای قدرت در انتخابات خصوصا تصریح به نام مجتبی خامنه ای در سال ۱۳۸۴. دیگری اعتراض تاریخی به تعرض جنسی در بازداشتگاهها نسبت به پسران و دختران زندانی در مرداد ۱۳۸۸. سوم اعتراض به انحراف انقلاب از أصول اولیه و نقض نهادینه قانون اساسی. نامه اوایل ۱۳۹۵ با عنوان نانجیب کیست؟ از حصر از جمله مهمتمرین مباحث کتاب است.
برخی کاستی ها: کتاب حاوی تمام نامه ها و بیانیه های کروبی در مقطع مذکور نیست. ترتیب منطقی و زودیاب ترتیب تاریخی نامه ها و بیانیه هاست، نه تفکیک بر اساس مخاطب!
با منطق آقای خمینی اشکالی به آقای خامنه ای وارد نیست! آقای خامنه ای طابق النعل بالنعل خط آقای خمینی را – البته با تشخیص خود – دنبال کرده است. راستی آقای خامنه ای چه کرده که نمونه اعلای آن در زمان آقای خمینی انجام نشده باشد؟! اشکالی اگر هست – که حتما هست – مشترکا به آقایان خمینی و خامنه ای وارد است. آقای کروبی در زمان آقای خمینی در قدرت بود و لمس نکرد چگونه حقوق ملت، آزادی ها، حاکمیت ملی و حکومت قانون نقض می شود. در زمان آقای خامنه ای که از قدرت حذف شد این امور را با گوشت و پوست خود لمس کرد.
امیدوارم کروبی در خلوت حصر غیرقانونی از موقعیت ارادت به آقای خمینی به مقام نقد منصفانه میراث ایشان فایق آید، و از باور به ولایت فقیه خود را به نظریه «حکومت دموکراتیک سکولار» نزدیک کند.

نواندیشی دینی

انتظار از دین و نواندیشی دینی

چکیده: پرسش انتظار از دین پرسشی بسیار مهم است و بر همه پرسشهای دیگر درباره دین تقدم دارد. أمور زمان مند و مکان مند در زمره انتظارات ثابت از دین قرار نمی گیرد.
رئوس انتظارات آدمی از دین: اول ـ معنی‌ بخشی به‌ زندگی؛ دوم ـ آشنا کردن انسان با امر متعالی، شناخت مبدء؛ سوم ـ آشنا کردن انسان با معاد؛ چهارم ـ آشنائی با غیب و ملکوت؛ پنجم ـ ضمانت اخلاق، به این معنی که گزاره‌های اخلاقی توسط عقل آدمی قابل دست ‌یابی است و تعبدی نیستند؛ ششم ـ آموزش مناسک و عبادات؛ هفتم ـ آموزش شِبه مناسک، در خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، و امور جنسی چه آدابی را رعایت کنیم؟ هشتم – ذکر برخی مثالها و تذکر پاره ای أمور مهم حوزه اجتماعی از قبیل حرمت ربا و کم فروشی، ناپسندی تفرعن، لزوم مشورت.
بحث در چهار رشته سیاست، اقتصاد، مدیریت و حقوق متمرکز است. این أمور با عقل آدمی اجمالا قابل دسترسی هستند. اینها علومی عرفی هستند، و در ذات خود دینی نیستند. موارد اجتماعی مطرح در کتاب و سنت لزوما سرخطها یا برنامه ها یا اهم امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و حقوقی در همه زمانها نیستند. البته ممکن است اهم أمور یادشده در صدر اسلام بوده باشند. فلسفه سیاست، فلسفه اقتصاد، فلسفه مدیریت، و فلسفه حقوق از یک سو و نیز اخلاق سیاسی، اخلاق اقتصادی، اخلاق مدیریتی و اخلاق حقوقی با دین هم پوشانی دارند. مکتب سیاسی علم سیاست نیست، اخلاق اقتصادی علم اقتصاد نیست و بر همین منوال. به میزانی که این علوم متناسب با شرایط زمانی مکانی هستند از فهرست انتظارات از دین حذف می شوند، و اتفاقا هر چهار رشته آکنده از أمور زمان مند هستند. دین نظام سیاسی خاص، و روش سیاسی خاصی را تجویز نکرده است. دین علم اقتصادی بنام اقتصاد اسلامی یا مدیریت اسلامی تجویز نکرده است. حداقل در دو رشته حقوق جزا و حقوق بین الملل، دین حقوق خاصی به عنوان احکام دائمی تجویز نکرده است. احکام دینی در این دو رشته علی الاغلب موقت و موسمی هستند. اما در حقوق مدنی و حقوق تجارت بین دین و علم حقوق تعامل است. أحوال شخصیه و حقوق خانواده با رعایت تساوی حقوقی زن و مرد از این زمره است. احکام تجارت در فقه علی الاغلب ارتکازات عقلایی است که بسیاری از آنها به قوت خود باقی است.