آبان ۱۳۹۶

اخبار

سخنرانی‌های ایام رحلت رسول خدا (ص) 

سخنرانی‌های ۲۸ صفر ایام رحلت رسول خدا (ص)؛ آخرین روزهای پیامبر (ص): بازخوانی وقایع هشتاد روز آخر حیات پیامبر (ص) بر اساس  قدیمی‌ترین منابع معتبر سنی و شیعه

سخنرانی

سهم قیام حسینی در تکوین هویت شیعی

چکیده:هویت شیعی یعنی آنگونه که در طول تاریخ شیعه به آن شناخته شده است. عاشورا نماد اصلی هویت شیعی است. در این مسئله شهادت مظلومانه امام حسین بیشترین تاثیر را داشته است. لوازم این هویت اصلی عبارتند از: ۱) ظلم ستیزی و شهادت طلبی؛ ۲) سنی ستیزی؛ ۳) قدیس‌سازی و غلّو؛ ۴) جزئیات تاریخی بر فراز ارزشهای دینی؛ ۵) تقدم عزاداری بر شادی؛ ۶) رواج فرهنگ عمومی خرافی مداحان و روضه‌خوانان؛ ۷) تطبیق واقعه بر سیاست روز. اطلاعات توده مردم از جزئیات عاشورا از هر امر دینی دیگری بیشتر است! آیا این همه تکرار وقایع تاریخی و نپرداختن به مباحث اصلی دینی صحیح است؟ دیگر ائمه اهل بیت چقدر بر اساس موازین قیام حسینی قابل ارزیابی هستند؟ اسلام و تشیع فقط امام حسین نیست! دیگر ائمه همانقدر نماد تشیع هستند که امام حسین! در حق واقعه عاشورا غلو نکنیم، و آن را ملاک منحصر حق و باطل نگردانیم. اگر کسی هر روز را عاشورا و هر جا را کربلا نکرد، قابل ملامت نیست! اجزای مذهب باید متناسب رشد کنند. در تشیع، عزاداری محرم رشد سرطانی داشته در حالی که دیگر مؤلفه های مذهب رشد چشمگیری نداشته‌اند.
در متون روایی ما دو دسته روایت هویتی به چشم می خورد. دسته اول: اگر بر حسين گريه كني و آب ديدگان تو بر روي تو جاري شود حق تعالي جميع گناهان صغيره و كبيره ترا مي آمرزد خواه اندك باشد و خواه بسيار. دسته دوم: با این‌که [تنها با زبان] با ما باشید از آتش رهایی نخواهید یافت، و بر خدا حجتی نخواهید داشت. هر که عملا از خدا اطاعت کند او ولیّ ماست، و هر که معصیت خدا کند، دشمن ماست. جز با عمل صالح و پرهیزکاری به ولایت ما نمی رسید. مطابق دسته اول دستگاه امام حسین با دستگاه خدا و پیغمبر فرق دارد. مبنای آن دستگاه گریه بر مصیبت حسین و معصیت شویی عزاداری است. دسته دوم ملاک فلاح ایمان و عمل صالح است. در دستگاه نخست عزاداری موضوعیت دارد، در حالی که در دستگاه دوم عزادری طریقیت دارد، اگر باعث تحول روحی شد ثواب دارد والا فایده‌ای ندارد. دسته اول بقدری در کتب روایی شیعه گسترده است که جراحی آن مثل سرطان بدخیم می ماند. اگر بخواهند تشیع را با تراز این روایات که متعلق به زمانه‌و شرایط دیگری است منطبق کنند جز ترسیم سیمایی خرافی و قدیس‌مآبانه (همانند مسیحیت مورد بازخواست قرآن) چه می‌ماند؟ یا چه مانده است!؟

نواندیشی دینی

سکولاریسم و نواندیشی دینی

چکیده:نواندیشی دینی از سکولاریسم به معنی جدایی نهاد دین از دولت دفاع می‌کند، و آن‌را به نفع دین و دولت هر دو می‌داند. لازمه‌ی سکولاریسم نفی هرنوع حکومت دینی، و انکار هرگونه حق ویژه‌ای برای دینداران یا صنفی از ایشان از قبیل فقیهان در قضاوت یا حق وتوی قوانین یا حق نظارت عالیه بر قانون‌گذاری، أمور اجرایی یا حتی فرهنگی جامعه است. هیچ مسلمانی نمی‌تواند به سکولاریسم ذهنی قائل باشد. ایمان به خداوند أساس مسلمانی است و سکولاریسم ذهنی یا فلسفی ضد اسلام است. سکولاریسم عینی یا سیاسی یعنی جدایی دولت از نهادهای دینی. «جدایی دین از سیاست» نه ممکن است نه مطلوب. تاثیر دین در سیاست امری فارغ از اراده و تمایل افراد است. محل نزاع در سکولاریسم «امتیاز حقوقی» نهاد دین در دولت است. این امتیاز حقوقی به دو سوال اساسی برمی‌گردد. سوال اول: آیا معتقدان دین یا مذهب خاص یا برخی أصناف آنها از قبیل فقیهان از حقوق یا امتیاز ویژه‌ای در هیأت حاکمه برخوردارند؟ سوال دوم: آیا نهادی دینی «حق وتو»ی قوانینی که نمایندگان مردم در مجلس قانون‌گذاری وضع کرده‌اند، دارد؟ آیا نهاد دینی «حق نظارت» بر تقنین و اجرائیات و فرهنگ کشور را دارد؟ اگر نژاد و رنگ منشأ هیچ امتیاز حقوقی نیست، اگر جنسیت نباید منشأ هیچ تبعیض منفی حقوقی و امتیاز حقوقی جنس مذکر بر جنس مونث بشود، معنای سکولاریسم این است که باور دینی و مذهبی هم نباید منجر به «امتیاز حقوقی» بشود. اگر نمایندگان مردم قانونی را تصویب کردند که به باور برخی علمای دین نادرست است و عالم دین از اقناع اکثریت شهروندان ناتوان بود، تحمیل نظر اقلیت بر اکثریت مجاز نیست. سکولاریسم به تنبلی ناشی از انحصار در بازار سیاست خاتمه می دهد و فعالان دینی و مذهبی را به کار بیشتر وامی دارد تا متاع دینی خود را روزآمد کنند و به افکار عمومی و دانش روز احترام بگذارند. سکولاریسم از مفاهیم و نهادهای مدرن است. در دوران پیشامدرن به دنبال آن نگردیم. سیاست جزء انتظارات از دین نبود تا شیوه حکومت پیامبر (ص) یا ائمه (ع) که متناسب با شرایط زمانی مکانی خاصی بوده در دیگر زمانها و شرایط متفاوت قرار باشد تکرار شود. دیانت را در جامعه مدنی می توان و باید در فضائی رقابتی و آزاد دنبال کرد. اما از دست‌درازی متشرعان به دولت و نیز دست‌درازی دولت به نهادهای دینی باید قویا جلوگیری کرد تا هر دو در سلامت به وظایف خود ادامه دهند.

مصاحبه تحلیلی

تعلیق سپنتا نیکنام، تبعیض مذهبی؟

سکوت معنی‌دار رهبر جمهوری اسلامی در قضیه تعلیق عضویت نماینده زردشتی شهر یزد توسط فقهای شورای نگهبان؛ اطلاق و عموم اصل چهار قانون اساسی با رعایت دیگر اصول قانون اساسی معنی پیدا می‌کند نه در خلأ؛ مقایسه اصل چهار قانون اساسی جمهوری اسلامی با اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه؛ سیطره تفکر شیخ فضل الله نوری بر جمهوری اسلامی؛ قدم بعدی فقهای شورای نگهبان: تعلیق عضویت زنان ، مگر ممکن است زنان نماینده مردان باشند؟! بدون جدایی نهاد دین از دولت این برداشتهای ارتجاعی از اسلام ادامه خواهد داشت؛ فقهای شورای نگهبان نسبت به حکومت قانون و لوازم آن جهل مطلق دارند

سخنرانی

بازخوانی خطبه پیامبر در غدیر خم

چکیده: در روز ۱۸ ذیحجه سال دهم هجری پیامبر (ص) ولایت علی بن ابی طالب (ع) را در غدیر خم رسما به مسلمانان اعلام کرده است. چگونه می‌توان به متن این خطبه دست یافت؟ همان متنی که پیامبر یقینا آن‌را بر زبان رانده است. متن این خطبه در قرن سوم در منابع معتبر شیعه و سنی از «چهار خط» تجاوز نمی‌کند. حال آن‌که طول این خطبه در منابع شیعی قرن ششم بیش از بیست صفحه است. طی چهار قرن متن خطبه غدیر خم «هشتاد برابر» شده است! برای دست‌یابی به متن مطمئنی از خطبه تاریخی غدیر خم بیست کتاب معتبر اقدم سنی و شیعه انتخاب کرده‌ام، از هر مذهب ده کتاب. شش کتاب معتبر اقدم اهل سنت اجمالا واقعه غدیر خم و خطبه پیامبر را روایت کرده‌اند: مسند احمد بن حنبل (م۲۴۱)، صحیح مسلم (م۲۶۱)، سنن ابن ماجه (م۲۷۵)، انساب الاشراف بلاذری (م۲۷۹)، سنن ترمذی (م۲۷۹) و السنن الکبرای نسائی (م۳۰۳). اینکه سیره ابن إسحاق (م۱۵۰)، سیره ابن هشام (م۲۱۸)، صحیح بخاری (م۲۵۶) و سنن ابی داود (م۲۷۵) خطبه پیامبر در غدیر خم را نقل نکرده اند، غدیر خم را زیر سوال نمی‌برد، اما تعصب مذهبی این نویسندگان را به عنوان احتمالی قوی در عدم نقل واقعه مذکور خاطرنشان می‌سازد. اینکه حدیث متواتری از خطبه پیامبر در کتاب صحیح امام بخاری نقل نمی‌شود، حال آن که حداقل بخشی از آن در صحیح امام مسلم نقل شده محقق منصف را به فکر فرو می برد. اینکه امام أبو داوود از حدیث متواتر و حداقل صحیح خطبه پیامبر (ص) در غدیر خم که در دست داشته تنها دو کلمه «اما بعد»! آن را نقل کرده و از خیر نقل بقیه گذشته است، معنایش چیست؟!
از ده کتاب اقدم معتبر شیعی چهار کتاب متعرض بحث غدیر خم و خطبه پیامبر (ص) در این روز نشده‌اند. من لایحضره الفقیه صدوق، نهج البلاغه سید رضی، و تهذیب و استبصار طوسی، که کتب فقهی یا ادبی بوده‌اند. شش کتاب گزیده شیعی که درباره غدیر خم بحث کرده‌اند عبارتند از: ایضاح فضل بن شاذان (م۲۶۰)، تاریخ یعقوبی (۲۸۴)، کافی کلینی (۳۲۹)، کمال الدین صدوق (۳۸۱)، ارشاد مفید (۴۱۳)، و امالی طوسی (۴۶۰). متن خطبه غدیر خم پیامبر (ص) در منابع مذکور سه گونه روایت شده است: گونه اول منحصر در اولویت پیامبر بر مردم نسبت به خودشان، اعلام ولایت علی بن ابی طالب و چند دعا؛ گونه دوم حدیث ثقلین به عنوان خطبه غدیر؛ و گونه سوم مجموع دو متن قبلی. در مجموع در دوازده کتاب اقدم معتبر سنی و شیعه در نقل مستند خطبه غدیر خم پیامبر (ص) بین سنی و شیعه اتفاق نظر کامل است! در هیچیک از کتب منتخب شیعه باب یا فصلی مخصوص خطبه پیامبر (ص) در غدیر خم منعقد نشده است. بر أساس منابع منتخب که اقدم کتب معتبر سنی و شیعه بودند می‌توان گفت: رسول خدا (ص) یقینا در حجة الوداع در غدیر خم در حضور انبوه مسلمانان خطبه خوانده است. مفاد اصلی این خطبه یقینا درباره ولایت علی بن ابی طالب (ع) بوده است. علاوه بر آن مطمئنا پیامبر درباره ثقلین – کتاب خدا و عترت و اهل بیتش – در حجة الودع بیش از یک بار سخن گفته از جمله در غدیر خم. یقینا مسلمانان خطبه پیامبر (ص) در این دو محور را شنیده‌اند. بنابراین در اصل صدور خطبه در حد فوق کمترین تردیدی نیست.
اکثریت مسلمانان یعنی اهل سنت مفاد خطبه پیامبر (ص) را به گونه‌ای معنی کردند که هیچ تاثیری در شاکله معرفت اسلامی و جانشینی پیامبر نداشت. شیعیان خطبه پیامبر (ص) را به گونه‌ای درک کردند که پیامبر در این این خطبه نه تنها شاکله معرفت اسلامی را از طریق معرفی ثقلین برای پیروانش تعیین کرده، بلکه سمت و سوی جانشینی سیاسی خود را نیز مشخص کرده است. فهم تشیع با خطبه پیامبر (ص) – مطابق تحقیق موجود – منطبق است، و به نظر می‌رسد اهل سنت به مفاد این خطبه مهم توجه و عمل نکردند. چرا؟ شیعه شرمنده نباشیم. ما به پیروی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) افتخار می‌کنیم و معتقدیم به وصیت رسول خدا (ص) در غدیر خم در تمسک به ثقلین عمل کرده و ولایت علی (ع) را پذیرفته‌ایم.

مصاحبه کوتاه

بدعت قانون‌گذاری فقهای شورای نگهبان

چکیده:بر أساس ابلاغیه بهار ۹۶ جنتی، شورای نگهبان نظر سابق خود در مورد تبصره ۱ ماده ۲۶ قانون شورها را«خلاف موازین شرع شناخت!» مدرکی که شورای نگهبان برای ادعای مذکور ارائه کرده‌سخنان آقای خمینی در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۵۸ است. این سخنان که دو ماه قبل از همه‌پرسی قانون اساسی ایراد شده است! حکم شرع محسوب نمی‌شود! مگر اینکه مصداق شارع به تفسیر فقهای شورای نگهبان توسعه یافته باشد! در هیچ شهر ایران اقلیتهای دینی اکثریت ندارند. بنابراین معنای این ابلاغیه محرومیت اقلیتهای دینی از عضویت شورای شهر است! لغو تبصره یادشده خلاف أصول متعدد قانون اساسی است، از جمله أصول ۱۹ و ۵۶. اقدام شورای نگهبان لغو یک تبصره نیست، عملا قانون‌گذاری است: محرومیت اقلیتهای دینی از عضویت شورای شهر. شورای نگهبان مجاز به قانونگذاری نیست. اما استناد به اصل چهارم قانون اساسی برای لغو عضویت عضو زردشتی شورای شهر یزد به توهم نقض قاعده نفی سبیل است. این استدلال مخدوش است، أولا اقلیت مذهبی اهل کتاب و مومن به دین الهی است و کافر محسوب نمی‌شود. ثانیاعضویت یک غیرمسلمان در یک شورای یازده نفره در هیچ تعریف مضیقی به معنای سیطره غیرمسلمان بر مسلمان نیست. آیا تصدی یک صادق خان به شهرداری لندن به معنای سیطره مسلمانان بر مسیحیان است؟! مشکل اساسی شورای نگهبان جهل مرکب نسبت به حکومت قانون است. آنها جعل حکم شرعی برای امت اسلامی را با وضع قانون برای دولت ملت اشتباه گرفته اند. اعضای امت الزاما مسلمانان هستند، اما اعضای دولت ملت شهروندان آن هستند که با هر دین و آئینی از حقوق مساوی برخوردارند. طریقی که فقهای شورای نگهبان پیش گرفته‌اند استحاله جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی است. اینگونه تفسیر قانون اساسی کردن نفی أصل جمهوریت نظام است. اگر اطلاق اصل چهار و ولایت مطلقه فقیه ملاک باشد اصولا دیگر نیازی به هیچ اصل دیگر قانون اساسی نیست! تصمیم فقهای شورای نگهبان قطعا خلاف قانون و مطمئنا خلاف شرع است. فقیه شورای نگهبان ادعا کرد برگرداندن تبصره «در حقیقت مقابله با اصل نظام جمهوری اسلامی ایران است» مطمئنا با نظامی که چنین تفسیر ارتجاعی و خردستیزی از شرع دارد باید مقابله کرد! اگر این قرائت فقهای شورای نگهبان به همه پرسی ملت ایران گذاشته شود اطمینان داشته باشید با ادبار قاطع اکثریت ملت ایران مواجه می‌شود. امتحانش مجانی است.