دی ۱۳۹۶

یادداشت

زهی جوفروشان گندم نمای

چکیده: فایل تصویری سومین قسمت جلسه بعد از ظهر یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ساعاتی قبل منتشر شد. در این قسمت دو نکته حائز اهمیت است، یکی برنامه‌ریزی برای کتمان موقت بودن رهبری، و دیگری توصیه به مشورت با فقها و مراجع در امور مربوط به حاکم شرع به رهبر منتخب که معنایش پذیرش عدم اجتهاد رهبر است. اکثر اعضای مجلس خبرگان معتقد بودند که موقت بودن رهبر منتخب را از مردم کتمان نمایند. این یعنی تدلیس که از أفعال حرام است. خبرگان و رهبری مرتکب معصیت شده‌اند. از شرایط شرعی و قانونی رهبری عدالت و تقوی است. با توجه به معصیت یادشده آقای خامنه‌ای از عدالت ساقط شده است. سه نفر از خبرگان به رهبر منتخب توصیه می کنند که تصمیماتش را با مشورت با مراجع تقلید اتخاذ کند و شورایی از فقها تشکیل دهد تا در زمان تصمیم به عنوان حاکم شرع با آنها مشورت کند. به تعبیر ابراهیم امینی در این صورت آنچه آقای خامنه ای از آن وحشت داشت مرتفع می‌شود. وحشت آقای خامنه‌ای تصرف فرد فاقد صلاحیت شرعی در أمور مربوط به حاکم شرع است. این وحشت کاملا بجا بوده است. این همان تقوایی است که با نشستن بر کرسی رهبری از دست رفت. انعکاس پیشنهاد فوق در پیام تبریک دو نفر از مراجع تقلید به رهبری دیدنی است. در نامه‌ای که به عنوان آاقا محمد علی اراکی منتشر شده آمده است: «بدیهی است در متشابهات امور شرعیه و مسائل مهمه‌ی مملکتی مشورت با مراجع عظام و علمای اعلام ره‌گشای همه خواهد بود». تبریک آقای منتظری هم عبارت مشابهی دارد. معنای فقهی چنین تذکری عدم ولایت شرعی فرد فاقد شرائط علمی رهبری حداقل در حوزه‌ی امور مهمه است. آخرین نظر آقای منتظری درباره آقای خامنه‌ای:«حتى پس از بازنگرى و حذف شرط مرجعيت نيز در اصل ۱۰۹ درباره‌ی شرايط و صفات رهبر، بند يكم تصريح شده است: «صلاحيت علمى لازم براى ‏افتاء در ابواب مختلف فقه». اهل فضل و معرفت به‏‌خوبى بر اين امر واقف‌‏اند كه آقاى خامنه‏‌اى – علي‌رغم مراتب فضل واستعداد – فاقد شرط مذكور در اين اصل می‌باشند.» برای رفع نقیصه فقدان دانش فقهی قرار می‌شود جلسات فشردۀ بازآموزی فقهی برای آقای خامنه‌ای تشکیل شود تا به سرعت آموزش لازم را فرا گیرد. آقای خامنه ای هرگز به توصیه مشورت با مراجع و فقها عمل نکرد. شعر زیبای بوستان سعدی در معنای سفاهت نااهلان وصف حال اکثر اعضای مجلس خبرگان است.

یادداشت

سند افتضاح روحانیون حکومتی

چکیده: مقایسه اجلاسیه‌های خبرگان در سال ۱۳۶۴ که منجر به معرفی آقای منتظری به عنوان رهبر آینده شد، با رای گیری نود ثانیه‌ای! با عنوان تصنعی پذیرش استعفای ایشان از رهبری در ابتدای جلسه مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ سیمایی غیراخلاقی از اکثر اعضای مجلس خبرگان به نمایش می‌گذارد. فایل تصویری این اجلاسیه سند افتضاح روحانیون حکومتی است تا آنجا که این پرسش را به ذهن متبادر می‌کند: آقایان دین کیلویی چند؟! اکثریت قریب به اتفاق اعضای مجلس خبرگان افرادی بی اخلاق بوده‌اند که تابع سیاست روز تصمیم گرفته اند. نه تصمیم اولشان در قائم مقامی آقای منتظری سنجیده بود نه رای گیری نود ثانیه‌ای دومشان معقول و قابل دفاع است. چیزی که در هر دو تصمیم هرگز محور بحث نبوده قانونی بودن تصمیمات است. اکثر اعضای مجلس خبرگان افرادی نان به نرخ روز خور ترسیم می شوند، اعضای حزب باد که بادنمایی بر دستار خود نصب کرده‌اند تا به همان سو بروند که باد قدرت می‌وزد. اگر مصلحت نظام برتر از احکام شرع و موازین اخلاقی باشد، روحانیون حکومتی هم در استیفای مصلحت نظام که همان استمرار در قدرت بودن است نیازی به رعایت موازین اخلاقی و شرعی ندارند.
با دیدن این فایل تصویری یاد دو حدیث پرمغز افتادم. پیامبر: وقتی فقیهان از قدرت تبعیت می‌کنند از ایشان نسبت به دینتان حذر کنید. امام حسین: به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست دين دارند، و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى‌شوند. مشکینی رئیس مجلس خبرگان به دو اشکال اشاره می‌کند. اول مصوبه خبرگان در مورد رهبری آینده و اشکال دوم شرط مرجعیت بالفعل برای رهبری در قانون اساسی است. خبرگان قبلا برای زمان درگذشت رهبری پیش‌بینی کرده و جانشین وی را معرفی کرده است. قائم مقام رهبری با درگذشت رهبری خودبخود رهبر بالفعل جمهوری اسلامی است. اقدام آقای خمینی در برکناری رهبر آینده منتخب خبرگان وجاهت قانونی و شرعی نداشته است. آقای منتظری صریحا بر این باور بوده که استعفا نداده است. ولی فقیه شرعا و قانونا حق نصب و در نتیجه عزل رهبر را ندارد. اما مسئله دوم نفی مرجعیت بالفعل از مفاد اصل ۱۰۷ بود: مرجع بالقوة القریبه به فعل به نحوی که رساله عملیه‌اش حاضر باشد. یکی از مخالفان این تلقی شخص آقای خامنه‌ای بوده است. وی از مدافعان سرسخت شرط مرجعیت بالفعل رهبری بوده است!

مقاله

قانون اساسی مزاحم!

چکیده: زمانی که بنیان‌گذار احساس کرد در شرف رفتن است، با عجله تدارک بعد از خود دید، بی‌آن‌که ذره‌ای دغدغه‌ی نقض قانون اساسی داشته باشد. در سه ماه آخر ابتدا برخلاف قانون اساسی مصوبه‌ی سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری درباره‌ی رهبر آینده را نقض کرد و شاگردش آقای منتظری را با نامه‌ای عتاب‌آلود عزل کرد، چرا که می‌پنداشت قصد به‌قدرت رساندن لیبرال‌ها را در سر دارد، سپس برخلاف قانون اساسی فرمان بازنگری آن‌را صادر کرد، تا اولا اختیارات ولایت فقیه را گسترش داده، ولایت مطلقه را قانونی کند، ثانیا با تعبیر جدیدی از اجتهاد، ولایت فقیه را از حد مرجعیت و فقاهت مصطلح به مستوای روحانیِ سیاسیِ خودی تنزل دهد. آقای خمینی با وقوف به نا‌کارآمدی نظریه‌ی سیاسی خود شروع به تجدید نظر اساسی در آن کرد، از شرط مرجعیت، اعلمیت در استنباط و بالاخره فقاهت بالفعل خلع ید کرد تا نظام (اوجب واجبات در دستگاه فکریش) حفظ شود. آقای خمینی در شرائطی از دنیا رفت که عقدی که به‌نام قانون اساسی با مردم بسته بود، در امر خطیر رهبری نقض شد و ناکارآمدی «اصل ولایت فقیه» در عمل برای همگان ملموس شد. تنها مجوز قانونی در خرداد ۶۸، قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ بوده است و انتخاب جانشین بنیان‌گذار که فاقد شرائط الزامی در آن قانون بوده، غیرقانونی بوده است. «مؤمن مقلد» را به‌جای «فقیه جامع‌الشرائط» به ولایت بر خلایق گماشتن معنایی جز سقوط اخلاقی، دینی، قانونی و سیاسی ولایت فقیه ندارد. مطابق اصول ۵، ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ رهبر یا شورای رهبری از میان مراجع تعیین می‌شود. بر اساس مشروح مذاکرات مجلس بررسی تدوین نهایی قانون اساسی، مجمع عمومی مجلس خبرگان رهبری، تفسیر شورای نگهبان، و نظر آقای خمینی (حداقل تا اوایل بهار ۱۳۶۸) شرط اصلی دینی رهبر «مرجعیت بالفعل» بوده است. راه حل قانونی در آن زمان این بود که مجلس خبرگان، رهبری موقت یکی از مراجع یا شورای موقت رهبری متشکل از سه تا پنج نفر از مراجع اعلام می‌کرد، و بعد از تصویب و همه پرسی قانون اساسی جدید اقدام به انتخاب رهبر دائم از میان واجدان شرائط در قانون اساسی جدید (واجد صلاحیت افتاء و رهبری) می‌کرد. در نخستین خطبه‌ی جمعه‌ی تهران پس از درگذشت آقای خمینی هاشمی رفسنجانی گفت: «رهبر فوق قانون اساسی است. نادیده گرفتن قانون اساسی با اجازه‌ی رهبری مجاز است و بارها اتفاق افتاده است. اکنون نیز نقض قانون اساسی در لغو شرط مرجعیت رهبری با اجازه رهبری صورت گرفته است!»

یادداشت

شمس الدین: بجای ولایت فقیه، ولایت مردم بر خودشان

چکیده: محمد مهدی شمس الدین (۱۳۱۴-۱۳۷۹ش) فقیه و متفکر شیعه لبنانی از جمله منکران ولایت فقیه است. به مناسبت هفدهمین سالگرد درگذشت وی نگاهی اجمالی به اهم آراء ابتکاری او در حوزه فقه سیاسی می‌کنم. شمس الدین شاگرد آقایان محسن حکیم و ابوالقاسم خوئی بوده است. شمس الدین در ویرایش دوم کتاب نظام الحكم والإدارة في الإسلام در سال ۱۳۶۹ با انکار نظریه ولایت فقیه نظریه ابتکاری خود با عنوان «ولایة الامة علی نفسها» (ولایت مردم بر خودشان) را مطرح کرده است. احكامي كه براي تنظيم روابط مختلف اجتماعي اعم از اقتصادي‌، سياسي‌، روابط ‌خارجي لازم است‌، احكامي متغير و زمان‌مند هستند كه با از دست دادن‌مصلحت اجتماعي مقتضي آنها زمانشان به سر مي‌رسند. اين احكام مولود اراده جامعه در تنظيم امور خود است‌. اينها احكام شرعي نيستند. بيان احكام ثابت شرعي به عهده فقيهان است‌. در زمان غيبت‌ امام‌ فقيهان به منصب قضاوت منصوب شده‌اند اما فراتر از اين دو مورد، از جمله در سلطه سياسي و حاكميت دولت‌، ولايت عامه فقيهان‌ اثبات نشده‌است و ايشان در تدبير امور سياسي نايب امام معصوم‌ محسوب نمي‌شوند. فقيه بر مردم ولايت ندارد. در زمان غيبت امام، امت بر مقدرات سياسي خود درچهارچوب شريعت اسلامي و بر مبناي آن ولايت دارد. انسان در حيات‌ خود مسئول و جامعه وليّ خود است‌. از آنجا كه امت بر سرنوشت ومقدرات خود حاكم است‌. شكل نظام سياسي خود را كه در جميع مراحل‌ مبتني بر شوري است انتخاب مي‌كند. فقاهت از شرايط رئيس دولت‌ منتخب اسلامي محسوب نمي‌شود. دولت مي‌بايد از درون ملت بجوشد، به عقول مردم‌ ايمان داشته باشد و از تجربه بشري استفاده كند. آرمان استقرار دولت جهاني اسلام‌ (در عصر غيبت) اساس‌فقهي ندارد. برای ریاست و قضاوت مرد بودن شرط نیست و زنان به شرط واجد شرایط بودن می توانند کلیه مناصب سیاسی و قضایی در بالاترین سطح را به عهده بگیرند. نظریه ولایت مردم بر خودشان شمس الدین بر نظریه وکالت مالکان شخصی مشاع مهدی حائری یزدی و نظریه متأخر آقای منتظری تقدم زمانی دارد. این سه نظریه به ترتیب در سالهای ۱۳۶۹، ۱۳۷۴ و بعد از ۱۳۷۶ منتشر شده اند. نظریات شمس الدین و آقای منتظری شباهتهایی دارند. شمس الدین بر خلاف آقای منتظری به این دو امر قائل نیست: نظارت فقیه اعلم بر تقنین و شرط مرد بودن والی و قاضی.

مصاحبه تحلیلی

تحلیل اجلاسیه ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان

نطق غرای آقای خامنه‌ای در صحن علنی مجلس خبرگان در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۶۵: «این مجوز نمی‌شود که ما حالا جلوگیری از این فساد و اختلال و رخنه‌ی بزرگ در نظام جمهوری اسلامی نکنیم. ما باید از حالا جلوگیری کنیم و نگذاریم این مصوبه حتی به ذهن آیندگان خطور دهد که خبرگان امت در این زمان قائل بودند که مرجعیت بالفعل لازم نیست. انصافا از قانون اساسی جز این برنمی‌آیدکه آن کسی که رهبر هست بایست مرجع هم باشد.»نطق تاریخی آقای خامنه‌ای کمتر از سه سال بعد در صحن علنی مجلس خبرگان در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۶۸: «واقعا باید خون گریست در جامعه‌ی اسلامی که حتی احتمال [رهبر شدن] کسی مثل بنده در آن مطرح شود. حالا من نمی‌خواهم درباره‌ی این صحبت کنم. مسئله اشکال فنی دارد، اشکال اساسی دارد…. حالا غیر از اینکه خود من حقیقتا لایق این مقام نیستم و این را بنده می‌دانم و شاید آقایان هم می‌دانید، اصلا از لحاظ فنی اشکال پیدا می‌کند این قضیه [رهبر شدن من]، رهبری [من]، رهبری صوری خواهد بود نه رهبری واقعی. خوب، من نه از لحاظ قانون اساسی، و نه از لحاظ شرعی برای بسیاری از آقایان حرفم حجیت حرف رهبر را ندارد. این چه رهبری خواهد بود؟ [اشکال برخی حاضران] اجازه بفرمائید! قانون اساسی که می‌گوید مرجع، حالا یا مرجع شأنی یا مرجع فعلی، آن که حالا هیچی. از لحاظ شرعی هم، حجیت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که می‌خواهد به حرف او [رهبر] عمل کند او [رهبر] را فقیه و صاحب نظر در امور دین بداند، خوب الان در همین جلسه چند نفر از آقایان آمدند صحبت کردند و تصریح کردند که بنده صاحب‌نظر [در أمور فقهی] نیستم…. این دیگر ولایت فقیه نیست. ولایت عدول مومنین است.» آقای خامنه‌ای بعد از رهبر شدن هم معرف حضور همگان است…..  

مقاله

سندی بر تدلیس مقام رهبری و مجلس خبرگان

چکیده: روز گذشته فایل تصویری ۱۹ دقیقه آخر اجلاسیه سه ساعتی بعد از ظهر ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان که منجر به انتخاب آقای خامنه ای به عنوان «رهبر موقت» شده است منتشر شد. عبرتهای فایل تصویری مجلس خبرگان: اول. آقای خامنه‌ای در این جلسه خبرگان صادقانه إقرار می‌کند که شرع و قانون اساسی به او اجازه رهبری نمی‌دهد. صندلی قدرت این اعترافات واقع‌بینانه را در همان جلسه دفن می‌کند و خامنه‌ای جدیدی متولد می‌شود ۱۸۰ درجه بر خلاف این اعترافات که خود را مجتهد، ولی فقیه و مرجع تقلید معرفی می‌کند. آیا او فراموش کرده درباره خود چه گفته بود؟! دوم. کسی که در فقاهت او این‌قدر اما و اگر است و به فقدان مرجعیت فعلیه و شأنیه خود إقرار دارد، چگونه در نخستین ماههای رهبری بساط مرجعیت تقلید پهن می‌کند و فتوی می‌دهد و در وجوهات شرعیه تصرف می‌کند؟ آیا این همان «ابتذال مرجعیت شیعه» نیست؟ سوم. رهبر منتخب خبرگان به إقرار خود و تصریح برخی خبرگان فقیه نبود تا ولایت فقیه داشته باشد. آن‌چنان‌که خود پذیرفت رهبری او از باب ولایت عدول مؤمنین است، یعنی ولایت مؤمن مقلد که ولایت مطلقه و مرجعیت تقلید ندارد. آیا آنچه در ناحیه رهبری و مرجعیت مرتکب شده تعبیری جز تدلیس دارد؟ چهارم. اعضای مجلس خبرگان خصوصا کارگردان زرنگ آن اکبر هاشمی رفسنجانی در تدلیس رهبری نقش عمده داشته‌اند. آنها ولایت مومن مقلد را به عنوان ولایت فقیه به مردم قالب کردند. پنج. تدلیس دیگر مجلس خبرگان، هاشمی رفسنجانی و آقای خامنه‌ای کتمان «رهبری موقت» از ۱۴ خرداد تا ۱۵ مرداد ۱۳۶۸ است. آنها رهبر موقت منتخب خبرگان را «رهبر دائم» کشور معرفی کردند. شش. هاشمی رفسنجانی دنیا و آخرت خود را برای رهبری آقای خامنه‌ای فدا کرد. او فرد فاقد صلاحیت شرعی و قانونی را به رهبری رساند. خدا در آخرت به دادش برسد! اما دنیایش را هم فدا کرد. چرا که آقای خامنه‌ای از او مکارتر بود. وقتی از نردبان رفسنجانی و خبرگان بالا رفت نردبان را پرت کرد و دوست پنجاه ساله خود را که رهبریش را مدیون او بود حذف کرد. هفت. اعضای مجلس خبرگان با تصمیم تاریخی خود سیاست را بر دیانت، مصلحت را بر حقیقت و تدلیس را بر صداقت ترجیح دادند. آیا کسانی که اینگونه با ملت تزویر کرده‌اند قابل اعتمادند؟ انتشار مشروح مذاکرات کامل جلسه بعد از ظهر ۱۴ خرداد و نیز جلسه ۱۵ مرداد ۱۳۶۸ پرده از بسیاری حقایق دیگر برخواهد داشت.

مصاحبه

از کشف حجاب اجباری تا حجاب اجباری

اقدام رضا شاه در کشف حجاب اجباری اشتباه بود. اشکال در بکارگیری عنصر اجبار بود. گرایش بانوان در حجاب اختیاری تظاهرات دوران انقلاب ۱۳۵۶-۵۷ کاملا مشهود بود. اما بعد از استقرار نظام جدید حجاب اجباری شد. آقای خمینی دقیقا همان اشتباهی کرد که رضاشاه مرتکب شده بود. حجاب اجباری جمهوری اسلامی روی دیگر سکه کشف حجاب اجباری رضاشاه است. در هر دو اختیار زنان زیرپا گذاشته شده است. گویی زنان محجورند و توان انتخاب درست ندارند و زمامدار (شاه یا ولی فقیه) باید برایشان تصمیم بگیرد که مکشفه یا محجبه باشند! آنچه در اسلام مسئله اصلی در مورد پوشش است نجابت و عفاف است و این هم اختصاصی به زنان ندارد. به لحاظ شرعی موی زن تفاوتی با صورت او ندارد، هر دو زینت ظاهرند، و مطابق نظر شرعی اصح پوشش آنها به حکم اولی واجب نیست. اگر این مبنای فقهی آقای خمینی را بپذیریم که فقیه در فتوای خود باید مقتضیات زمان و مکان را لحاظ کند، تطبیق این قاعده در حوزه پوشش بانوان چیزی جز این نیست که بپذیریم که عرف حجاز قرن اول از ضروریات شرع نیست! سبک پوشش بانوان در هر زمان و مکانی تناسب با عرف محلی دارد. حکومتها حق ندارند سبک خاصی از پوشش را اجباری کنند. دست یازیدن به عنصر اجبار اثر معکوس دارد. فقهای سنتی و نیز قائلان به حکومت دینی می‌پندارند تدین به اجرای احکام شریعت بدون اجتهاد در مبانی و اصول است. نوعی قالب گرایی، ظاهرگرایی و قشری‌گری بر این رویکرد حاکم است. به جای پرداختن به موازین شریعت از قبیل عدالت اجتماعی ظاهری‌ترین احکام شرعی برجسته می‌شوند: حجاب زنان! در این انحراف فکر دینی نوعی مردسالاری هم نهفته است. اغلب قریب به اتفاق مفسران، محدثان، متکلمان و فقیهان مرد بوده اند و هرگز مسائل زنان برایشان ملموس نبوده است. رعایت حقوق زنان منحصر به مسئله حجاب نیست. تساوی حقوق در خون‌بها، شهادت، حضانت، طلاق، ارث و … نیز هست و اینکه زنان بتوانند قاضی، وزیر، استاندار و رئیس جمهور شوند. جمهوری اسلامی در مسئله حجاب کاملا ناموفق بوده است. چون بجای «عدالت مساواتی» به «عدالت استحقاقی» معتقد است و زن را همچنان موجود فرودستی می داند که صلاحیت انتخاب شخصی ندارد و باید همواره تحت قیمومت مردان باشد. وضیت پوشش بانوان در ایران در مقایسه با ترکیه، اندونزی، مالزی و تمام کشورهایی که در آنها حجاب اجباری نیست نشان می دهد الگوی حجاب اجباری کاملا شکست خورده است.

بیانیه های جمعی

درگذشت علی‌اکبر معین‌فر

پاک‌مرد آزاده‌ای از قبیله‌ی نیکان وطن‌دوست و آزادی‌خواه چشم بر جهان فروبست. مهندس علی‌اکبر معین‌فر از یاران قدیمی نهضت ملی ایران و دانشجویان فعال در جبهه ملی، سرپرست سازمان برنامه و بودجه پس از پیروزی انقلاب و وزیر نفت دولت موقت مهندس بازرگان به دیار باقی و پیشوایش دکتر محمد مصدق پیوست. مرحوم معین‌فر از نمایندگان اقلیت (ملی‌گرا) مجلس شورای اول ازجمله معدود نمایندگان منتقد اقتدارگرایی و سرکوب‌گری فزاینده پس از تکوین جمهوری اسلامی به‌شمار می‌آمد. زنده‌یاد معین‌فر از نخبگان و پیشگامان مهندسی زلزله و مقاوم‌سازی ساختمان‌ها در برابر زمین‌لرزه بود. عضو ارشد و پیشکسوت انجمن اسلامی مهندسین ایران و انجمن مهندسان محاسب کشور، سال‌ها عضو هیئت مدیره‌های «موسسه بین‌المللی زلزله» و «موسسه اروپایی مهندسی زلزله» بود. افسوس که استبداد دینی حاکم به‌خاطر دیدگاه‌های سیاسی و مواضع انتقادی وی، امکان استفاده از دانش و تخصص او را ـ چنان‌که شایسته مقام علمی وی بود ـ فراهم نساخت. با وجود تمام مصائب و محدودیت‌ها و تهدیدهایی که متوجه مهندس معین‌فر شد، او در تمام چهار دهه گذشته از ابراز صریح و جسورانه دیدگاه‌های انتقادی‌اش پا پس نگذاشت. وی ازجمله چهره‌های شاخص اردوگاه گفتمانی «ملی ـ مذهبی» در ایران بود که با نگاهی مومنانه و متأثر از آموزه‌های دینی پا به کنشگری اجتماعی گذاشته بود و همواره امیدوارانه به تحولات سیاسی می‌نگریست.

یادداشت

درسهایی از اعتراضات خیابانی اخیر

چکیده:پس از انقلاب این تعداد شهر همزمان هرگز تظاهرات خیابانی نداشته است. از حیث دامنه تا کنون دهها هزار نفر بوده است. گروهی از مردم که مطمئنا از تعداد تظاهرکنندگان بسیار بیشتر هستند و درصد آنها مشخص نیست، عمیقا از وضعیت موجود ناراضی هستند. این نارضایتی عمیق انباشته شده از حیث سلبی بسیار غنی است، به خوبی می داند چه نمی خواهد اما از حیث ایجابی نمی داند چه می خواهد. گروهی از ایرانیان، دیگر نه تنها به آقای خامنه‌ای، سپاه و روحانیت حکومتی کمترین اعتقادی ندارند، بلکه از اصلاح طلبان و جنبش سبز و اجرای بی تنازل قانون اساسی هم عبور کرده‌اند، آنها قانون اساسی منهای اصل ولایت فقیه و منهای حقوق ویژه برای روحانیون را می طلبند. کافی است همه پرسی آزاد و منصفانه ای برگزار شود تا مشخص شود جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه (یعنی مجموعه اصول گرایان و اصلاح طلبان) از پشتیبانی اکثریت مردم ایران برخوردار نیست. معنای اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی این است که اولا با انتخابات و روش مسالمت آمیز اصلاح طلبانه مدل خاتمی و همفکرانش نظام اصلاح نمی‌شود. ثانیا با مدل اجرای بی تنازل قانون اساسی تا وقتی اصل ولایت فقیه و روش زمامداری آقای خمینی الگو باشد نظام اصلاح نمی‌شود. ثالثا با هر نوع حکومت دینی و هرگونه امتیاز برای روحانیون یعنی بدون پذیرش جدایی نهاد دین از دولت نظام اصلاح نمی شود.
این اعتراضات ربطی به دسیسه خارجی ندارد. البته آقای خامنه‌ای در پائیز ۱۳۷۶ هم قتلهای زنجیره ای را به گردن سرویسهای جاسوسی بیگانه انداخت. قتلهایی که توسط ماموران وزارت اطلاعات خودش صورت گرفته بود! چرا آقای خامنه‌ای فکر می‌کند با دیگر دیکتاتورها فرق دارد!؟ آنها ساقط شدنی هستند و ایشان ساقط نمی‌شود؟ پاسخ اول: جهل مرکب. زمامداران جمهوری اسلامی که از علوم انسانی بی اطلاعند، و می پندارند این علوم توطئه استکبار جهانی است، حتی توان تحلیل حوادث را هم ندارند. درک بحران هم به حداقلی از دانش نیاز دارد. پاسخ دوم: قدرت از کلیه لذات دیگر مادی شیرین‌تر است. قدرت مطلقه مادام العمر نظارت ناپذیر صاحبش را کور و کر می کند. به پندار او امکان ندارد بدون توطئه خارجی کسی به او و نظامش اعتراض کند! امیدوارم آقای خامنه ای صدای اعتراض به حق مردم را شنیده باشد و بزرگوارنه کناره گیری کند. و الا باید بداند که نظامی نامشروع را رهبری می کند و مردم مجازند با روشهای اخلاقی ملی حتی الامکان مسالمت آمیز با او مبارزه کنند.

بیانیه های جمعی

حمایت از اعتراضات مردمی

ما این جریان وسیع و گسترده را خودجوش و برخاسته از درد و رنج های مردم می دانیم. از نظر ما، متصل کردن اعتراضات مردمی به کشورهای خارجی یا برخی گروه ها و گرایش های سیاسی عوام فریبی است و هرگونه بهره برداری از آن برای رقابت ها و تصفیه حساب های سیاسی داخل حکومت محکوم است. ما به جد معترضان را به پرهیز از خشونت و تخریب دعوت می کنیم. هموطنان عزیز نگذارید برنامه سرکوب وسیع و خونین شما اتفاق بیفتد. به هر کس که در جمع شما دست به خشونت می زند، به پرهیز از خشونت دعوت کنید. بهترین راه برای حاکمان به خصوص رهبر جمهوری اسلامی تن دادن به خواست های مردم به جای تیغ کشیدن به روی آنان است. با تغییر سیاست های داخلی در حوزه های مختلف و سیاست های توسعه طلبانه و پرهزینه خارجی و تامین آزادی و دموکراسی برای اینکه تمام اقشار اجتماعی بتوانند در صحنه اجتماع و سیاست و قدرت نمایندگان و سخنگویان اصیل خودشان را پیدا کنند، بیش از این مسئول تاریخی افتادن کشور به گرداب فجایع بیشتر نشوند.

یادداشت

چهار رویکرد به اعتراضات خیابانی اخیر

چکیده: اول. حمایت مطلق: بخشی از مردم ناامید از هرگونه اصلاح نظام در داخل، و برخی دول و جریانهای ایرانی برانداز خارج از کشور از هراقدامی به هر شیوه‌ای برای تغییر وضع موجود در ایران حمایت می‌کنند. دوم. تخطئه مطلق: بخش انتصابی نظام شامل رهبری و منصوبان لشکری و کشوری وی و مردم طرفدارشان ریشه اعتراضات را ضعف دولت در امور معیشتی مردم دانسته، اما مطالبات سیاسی تظاهرکنندگان را مطلقا تخطئه می‌کنند. سوم. تخطئه نسبی: طیفی از جریانهای اصلاح طلب، اعتدال گرا، و اصول گرای معتدل با قبول حق اعتراض مردم و وارد بودن برخی مطالبات سیاسی اقتصادی در مجموع به دلیل خشونت و تخریب اموال عمومی، اعتراضات را تخطئه کرده با باز کردن محدود فضای سیاسی موافق هستند. چهارم. حمایت انتقادی: بخشی از ایرانیان منتقد نظام جمهوری اسلامی تغییرات ساختاری را با حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران با روشهای اخلاقی حتی الامکان قانونی و مسالمت آمیز حق مسلم مردم می‌دانند. تظاهرات اعتراضی باید حمایت شود و همزمان نسبت به اصلاح نقاط ضعف آن اقدام گردد.
سه اصل رویکرد حمایت انتقادی: اول. نظام به مرز عدم امکان اصلاحات ساختاری از طرق قانونی رسیده است. اجرای قانون با تفسیر بخش انتصابی نظام چیزی جز ادامه وضع نابسامان موجود نیست. اجرای قوانین منوط به صحت آنها با توجه به موازین حقوق بین الملل است. دوم. اگر گروهی از شهروندان مبارزات مسالمت آمیز را ترک کرده به تخریب اموال عمومی و خشونت وارد شده باشند، عملا «روش بسیار پرهزینه‌ و کوتاه مدتی» را اختیار کرده‌اند. قبل از محکوم کردن آنها، باید ریشه‌هایی که جوان هموطن معترض را به این نقطه انفجار رسانیده است شناساند، خشکاند و محکوم کرد. اما ناپسندتر از تخریب اموال عمومی خیانت به اعتماد ملی و برباد دادن امید ملی به اصلاحات قانونی می باشد. مطمئنا خسارتی که نظام اقتدارگرا به اموال عمومی و سرمایه ملی زده هزارها برابر بیشتر از خسارتی است که جوانان سرخورده به اموال عمومی زده اند. سوم. استفاده از هر روشی را برای رسیدن به اهداف صحیح موجه نیست. برای وصول به اهداف مصلحانه نمی‌توان مطلقا از روشهای غیراخلاقی استفاده کرد. قتل عمد بشدت قبیح و مذموم است، چه از ناحیه ماموران انتظامی چه از ناحیه معترضان. زشتی گرفتن جان انسانها هرگز در سطح زشتی تخریب اموال عمومی نیست. اتکا به نیروی اجنبی امری مضر به منافع ملی و خلاف اهداف اصلاحات ساختاری است. ایران توسط ایرانیان و با سرمایه ایرانی قابل اصلاح است.

یادداشت

آسیب‌شناسی اعتراضات خیابانی ۹۶

چکیده: تظاهرات اعتراضی دی ۹۶ را نمی‌توان نادیده گرفت. اعتراض جوانان سرخورده‌ای که امید به اصلاح أوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه را از دست داده‌اند، به هیچیک از جناحهای سیاسی اعتماد ندارند، از دولت و مجلس همانقدر ناامیدند که از قوه قضائیه. ساختارشکنانه از همان ابتدا شخص اول و اصل نظام را نشانه رفته‌اند. هفت درخواست برحق: ۱) آزادی، ۲) استقلال، ۳) نفی حکومت آخوندی، دخالت روحانیون در همه جا و همه چیز، که لازمه آن نفی اصل ولایت فقیه از بنیاد است، ۴) نفی جمهوری اسلامی و حکومت دینی و دفاع از جمهوری دموکراتیک سکولار و برگزاری رفراندم، ۵) دفاع از هویت و فرهنگ ایرانی، و مقابله با نادیده گرفتن مفاخر ملی ایران باستان، ۶) دفاع از حقوق اساسی، پایه و شهروندی، ۷) انتقاد شدید از سوء تدبیر و بی‌کفایتی مقامات ارشد کشور خصوصا مقام رهبری و در درجات بعدی رؤسای قوای سه گانه. شعار‌های غیرقابل دفاع: ۱) شعارهای نژادپرستانه. ۲) تحسین نظام شاهنشاهی و حسرت بازگشت به آن دوران. ۳) خشونت‌های گفتاری از قبیل مرگ و دشنام. اگر معترضی از دیکتاتوری ابراز بیزاری می‌کند چگونه از دیکتاتور چکمه پوش می‌تواتد تجلیل کند؟! معترضانی که خواب رژیم گذشته را می‌بینند جوانانی هستند که تاریخ نخوانده‌، فجایع آن دوران را لمس نکرده‌اند. اما بزرگترین نقطه ضعف اعتراضات اخیر آسیب زدن به أموال عمومی است. تخریب أموال عمومی و اغتشاش بهانه دخالت به ماموران می دهد و سرکوب معترضان را برای افکار عمومی توجیه می‌کند. بعلاوه باعث می‌شود بسیاری از معترضان که تمایلی به اینگونه ماجراجوئی‌ها ندارند در تظاهرات شرکت نکنند و مانعی جدی برای گسترش تظاهرات می‌شود. ابراز شادمانی بدخواهان ملت ایران هرگز به معنی این نیست که اعتراضات خودجوش جوانان سرخورده ایرانی انگ آمریکائی، اسرائیلی، عربستان سعودی یا فرقه مجاهدین خلق بخورد. این منطق بی پایه جمهوری اسلامی است. درستی و نادرستی اعتراضات مردم را فارغ از اینکه چه کسی از آن ابراز حمایت می کند باید به خودی خود سنجید. مشکلات ایران بدست ایرانی قابل حل است و اتکا به اجنبی برای اصلاح راه به جایی نمی‌برد. مواضع رئیس جمهور در دفاع از حق اعتراض شهروندان ولو زبانی قدمی به پیش است. امیدوارم بزودی در عمل شاهد نهادینه شدن اصول قانون اساسی مرتبط با این حق باشیم. فیلتر شدن ولو موقت دو شبکه اجتماعی تلگرام و اینستاگرام در کشور اقدامی غیرقانونی و خدشه جدی به حق آزادی بیان است. نظامی که تنها در فضای بسته امکان ادامه حیات دارد محکوم به سقوط است.

یادداشت

آن مادام‌العمر با این مادام‌العمر چه فرقی دارد؟!

چکیده: در مستند خارج از دید: بازخوانی فتنه ۸۸، تولید مرکز بسیج صدا و سیما که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده مرا در زمره مدافعان ریاست جمهوری مادام العمر اکبر هاشمی رفسنجانی آورده‌اند! کارگردان آن سازنده فیلم تبلیغاتی ابراهیم رئیسی بوده است. آنچه در این به اصطلاح مستند به اینجانب نسبت داده شده از اساس و مطلقا کذب محض است. اینجانب نه در حوالی سال ۱۳۷۵، نه بعد از آن هرگز جزء حلقه اطرافیان یا پیروان هاشمی رفسنجانی نبوده‌ام. محدودیت دوران ریاست جمهوری به دو دوره در اصل ۱۱۴ از اصول مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی است. اگر مادام العمر بودن ریاست جمهوری مردود و فاسد است، به طریق اولی مادام العمر بودن مقام رهبری به دلیل اختیارات مطلقه مردودتر و افسد است. البته تمدید ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بعد از إتمام دو دوره مطالبه‌ای غیرقابل دفاع بوده است، با همین منطق چگونه ریاست جمهوری بیش از هشت ساله آقای خامنه‌ای ممنوع است، اما رهبری مادام العمر ایشان مشکلی ندارد؟! مقام مادام العمر فسادآور است، چه در ریاست جمهوری چه در رهبری، چه هاشمی رفسنجانی چه خامنه ای. «نخستین امارۀ استبداد و دیکتاتوری حکومت مادام‌العمر، و موقت و محدود نبودن دوران زمامداری است. ادواری بودن و گردشی بودن چرخۀ قدرت، بزرگ‌ترین مانع دیکتاتوری و استبداد است. جناب آقای خامنه‌ای اگرچه با انتخاب و رأی غیرمستقیم مردم به قدرت رسیده است، اما تا زمانی که حاضر نباشد برای بقایش بر سریر قدرت تن به رأی مردم دهد دیکتاتور خواهد بود. در حکومت آزاد و مردم‌سالار مقام مادام‌العمر جائی ندارد. مادام‌الشّرائط هم افسانه‌ای بیش نیست». (کتاب استیضاح رهبری، ۱۳۸۹)
گفتنی است جناب آقای خامنه ای در پنج قرن اخیر تاریخ ایران به لحاظ طول زمامداری در میان ۳۳ زمامدار پس از شاه تهماسب صفوی، ناصرالدین شاه قاجار، شاه عباس صفوی، محمد رضا شاه پهلوی، و فتحعلی شاه قاجار در ردیف ششم است. ایشان در سده اخیر در میان هفت زمامدار ایران به لحاظ طول سنوات حکومت نفر دوم است. رقیب آقای خامنه‌ای با رکورد ۲۸ سال و ۷ ماه، فتحعلی‌شاه قاجار با رکورد ۳۶ سال و ۸ ماه است. از جمله شعارهای تظاهرات خودجوش یکی دو روزاخیر ملت ایران این شعار مؤدبانه و نغز بود: آسید علی ببخشید! وقتش شده بلندشید. ملت ایران برای پایان دادن به بساط زمامداری مادام العمر و استبداد مطلقه دینی مصمم است.

یادداشت

صدای اعتراض مردم

چکیده: اگر تظاهراتی توسط توده های ناراضی حمایت شود – حتی اگر جرقه آن توسط جناحی از حاکمیت علیه جناحی دیگر زده شده باشد – باید به مطالباتش توجه نمود و از حق قانونی اعتراض شهروندان دفاع کرد. «سوء مدیریت کلان» مدیران جمهوری اسلامی در کنار «تبعیض ساختاری» مورد اعتراض اکثریت مردم است. شعار های «ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم!»، «کشور ما دزد خونه است، توی جهان نمونه است» و «یک اختلاس اگر کم بشه، مشکل ما حل می‌شه» یعنی در آستانه سی و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب نظام در تحقق اهداف اصلی انقلاب ناموفق بوده است. سخنان اخیر رهبری اعلام پیروزی ناخواسته جنبش سبز بود. آنچه رهبری گفت دقیقا شامل حال خودش هم می‌شود. شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» یعنی مردم خواستار اصلاح ساختاری نظام هستند. اعتراض به استفاده ابزاری از باورهای دینی مردم در این شعار نهفته است: «اسلام رو پله کردید، ‌مردم رو ذله کردید». با شعارهای «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن»، یا «نه غزه نه لبنان، جام فدای ایران» مردم از زمامداران می خواهند که تامین حداقل معیشت مردم ایران را دست کم در حد هزینه دفاع از حریم حرم دیکتاتور سوریه مهم بدانند! اینکه بزرگداشت کورش کبیر ممنوع باشد اما معیشت و رفاه ایرانیان «اولویت درجه دوم» بودجه واقعی جمهوری اسلامی باشد مورد اعتراض شدید اکثر شهروندان است. شعار سفارشی «مرگ بر روحانی» به سرعت جای خود را به شعار علیه روحانیت داد: «آخوندا حیا کنید، مملکتو رها کنید». در کنار شعار آشنای «مرگ بر دیکتاتور» گویاترین شعار این بود: «ملت گدایی می‌کنه، آقا خدایی می‌کنه».
با توجه به خواهای آشفته آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی برای ایران، جمهوری اسلامی دو راه پیش رو دارد: یکی ادامه سرکوب و فشار و خفقان شهروندان؛ و دیگری به رسمیت شناختن حق تظاهرات مسالمت‌آمیز، آزادی مطبوعات، أحزاب سیاسی و تشکلهای صنفی، به رسمیت شناختن استقلال قضائی، پیش بینی دیوان مظالم برای شکایت از تخلفات رهبری و منصوبانش، لغو امتیازات ویژه روحانیت در بودجه، و رفع حصر رهبران جنبش قبلی. بدون تحصیل رضایت شهروندان از طریق تامین حداقل معیشت و آزادی‌های قانونی مردم نمی‌توان استقلال کشور را حفظ کرد. تظاهرات دو روز اخیر می‌تواند شروع دوباره‌ جنبشهای رهایی‌بخش ملت ایران باشد، به شرط اینکه تظاهرکنندگان از تخریب أموال عمومی اجتناب کنند و رو به آینده دموکراتیک داشته باشد، نه اینکه خسته از استبداد آخوندی مفاسد استبداد وابسته شاهنشاهی را نادیده بگیرد.

سخنرانی

آخرین روزهای پیامبر (ص) – ۱

چکیده: یکی از مهمترین خطب پیامبر (ص) که حاوی اهم تعالیم اخلاقی و وصایای دینی ایشان است خطبه مِنَی در حجة الوداع است. موضوع خطیه مسجد خیف اخلاص در عمل، نصیحت به ائمه مسلمین و همراهی با جماعت مسلمانان است. سه چهارم خطبه مِنی توصیه‌های اخلاقی است: احترام جان و مال مردم؛ نهی از کم فروشی، وجوب امانت‌داری، تساوی حقوقی و فضیلت تقوی؛ عمل، نه نسب! پرهیز از انتقامهای جاهلیت؛ لغو ربای جاهلیت؛ در ماههای حرام دستکاری نکنید! رعایت حقوق زنان؛ حقوق بردگان؛ حقوق دینی؛ هیچ گناهی را کوچک نشمارید! مجازات فرد بیگناه دشمنی با خداوند است. یک چهارم باقیمانده مربوط به موازین باور اسلامی است: مسئولیت مردم، دو میزان راهنما پس از پیامبر (کتاب خدا و عترت او) و بالاخره جهاد ابتدائی که انتساب آن به پیامبر مردود است. ولایت علی بن ابی طالب در خطبه غدیر خم از احادیث متواتر به إقرار بزرگان اهل سنت است.
یکی از واپسین آرزوهای پیامبر فرستادن سپاه اسامه برای جنگ با روم بوده است. پیامبر بزرگان مهاجرین و انصار را به حضور فعالانه در این سپاه امر کرده بود. با توجه به بیماری پیامبر و احتمال رحلت ایشان بزرگان صحابه تمایلی به تنها گذاشتن پیامبر در چنین حالتی نداشتند و ترجیح می دادند در ان زمان حساس در مدینه باشند. اصرار مکرر و موکد پیامبر به اعزام سپاه همراه با سران مهاجرین و انصار قابل توجه است. پیامبر وقتی تثاقل صحابه خود را در اجرای فرمانش دید در حال بیماری بر تاکیدات خود بر تسریع در اعزام سپاه اسامه افزود. اما علیرغم اعلام خطر پیامبر این تثاقلها و تخلفها آنقدر ادامه یافت که پیامبر از دنیا رفت. عدم اطاعت از آخرین فرمان‌های پیامبر از جمله موارد اختلاف شیعه و سنی در قضیه جانشینی پیامبر است.
پیامبر در چه تاریخی رحلت کرد؟ در دوشنبه أواخر صفر یا اوایل ربیع الاول سال یازدهم هجری. به به روایت یعقوبی ۲ ربیع الاول؛ واقدی، کلینی، ابن رستم طبری، و مسعودی: ۱۲ ربیع الاول؛ شیخ مفید و شیخ طوسی: ۲۸ صفر، در حالی که هیچ مستند روایی ولو ضعیف بر قول اخیر در دست نیست! به نظر می رسد دوشنبه دوم ربیع الاول سال یازدهم به عنوان روز رحلت پیامبر خالی از قوت نیست. راستی چرا نباید بر روز واحدی به عنوان زمان رحلت پیامبر (ص) در جهان اسلام توافق کرد؟ زمانی که بنی هاشم مشغول غسل و کفن و دفن رسول الله (ص) بودند، سران مهاجرین و انصار مشغول مشاجره در امر خلافت بودند.

بیانیه های جمعی

درگذشت حسین شاه حسینی

حسین شاه‌حسینی، از فعالان استوار و صبور و آزاده‌ی نهضت ملی ایران به سرای باقی پیوست. شاه‌حسینی، کنشگر خستگی‌ناپذیر راه آزادی و دموکراسی و استقلال ایران برای افزون بر هفت دهه بود. مبارز فروتن و دریادل از همراهان صادق و یاران وفادار دکتر محمد مصدق، از فعالان نهضت مقاومت ملی پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از اعضای رهبری جبهه ملی ایران، و نیز از اعضای ارشد شورای فعالان ملی ـ مذهبی ایران بود. زنده‌یاد شاه‌حسینی از نزدیکان و معتمدان مرحوم آیت‌الله طالقانی به‌شمار می‌رفت. او در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان، ریاست سازمان تربیت بدنی را برعهده داشت. جز این، وی همواره در موقعیت کنشگری صبور و پیگیر و استوار، در متن جامعه مدنی فعال بود، و برای گسترش آزادی، ایثارگرانه می‌کوشید. در تلاش برای دفاع از حقوق اساسی ملت ایران و در مسیر سخت و دشوار مبارزه برای آزادی و دموکراسی، او پیش و پس از انقلاب بارها هدف احضار و بازداشت و تهدید امنیتی و خشونت و زندان قرار گرفت. زنده‌یاد شاه‌حسینی اما با وجود همه‌ی آزارها و رنج‌ها و محدودیت‌ها و فشارهایی که متوجه وی شد از راهی که برای ایران برگزیده بود، و باوری که به نهضت ملی و دکتر مصدق داشت پا پس نگذاشت. ساده‌زیستی و پاکدستی و زندگی اخلاقی آن مرد وطن‌دوست، در عین تمسک وی به ارزش‌های دینی و نیز رویکرد مداراجویانه و فروتنانه‌ی آن پیر آزاده، هم‌زمان با باورش به گفت‌وگو، از این مبارز دیرپای راه آزادی و دموکراسی، الگوی ارزشمند و کمیاب پدید آورد.
باورمندی و وفاداری شاه‌حسینی به اندیشه و راه و روش سیاسی دکتر مصدق به‌گونه‌ای بود که وی تا پایان زندگی عضو اصلی شورای حفظ و نگهداری قلعه احمدآباد و نیز مسئول و متولی برگزاری آیین‌های بزرگداشت رهبر نهضت ملی ایران بود.

مصاحبه کوتاه

تمایل روحانیت شیعه به استقلال

محمد یزدی در مصاحبه اخیرش از روند واکنش منفی مراجع بزرگ و طلاب حوزه قم در قبال نظام ابراز نگرانی کرده ثانیا کوشیده استقلال حوزه را نادیده بگیرد. نگرانی یزدی کاملا بجاست. هرچند تجویزش جای بحث دارد. از پانزده مرجع اصلی شیعه در حال حاضر تنها یک سوم آنها با شدت و ضعف همراه با حکومت هستند. اما درصد طلابی که در درس این مراجع حکومتی شرکت می کنند حداکثر یک پنجم طلاب است. تمام مراجع حوزه نحف و اکثر دروس پرطرفدار مراجع حوزه قم غیرحکومتی یا منتقد نظام هستند. بنابراین دور از واقعیت نیست اگر بگوئیم که مراجع و طلاب نسبت به روحانیون حکومتی حساسیت منفی دارند و معتقد به استقلال حوزه از حکومت هستند. روحانیت شیعه در مقایسه با روحانیت اهل سنت همواره به استقلال خود افتخار می‌کرد. بعد از انقلاب ظاهرا این تفاوت منتفی شده است. هر دو کارمند حکومت هستند و برای انجام وظایف دینی از حکومت حقوق می‌گیرند. یکی از ادله اقبال مردم به روحانیت قبل از انقلاب استقلال روحانیت و حوزه ها از حکومت بود. جمهوری اسلامی نماینده اقلیتی از روحانیت طرفدار نظریه ولایت فقیه است نه تمام روحانیت شیعه. بعد از انقلاب روحانیت شیعه باید تکلیف خود را با نظام تعیین کند. حوزه دارد نسبت به تجربه جمهوری اسلامی واکنش نشان می دهد. علیرغم تزریق فراوان بودجه و شغل و امکانات به حوزه‌ها مراجع، و طلاب آنها از حکومتی شدن استقبال نمی کنند! حوزه و مرجعیت راهی متفاوت از روحانیت حکومتی و نظام را برگزیده است. اکثریت مراجع روش جدایی حوزه و مرجعیت از دولت و حکومت (رویکرد آقای سیستانی) را بر اسلام حکومتی (رویکرد آقای خمینی) ترجیح می دهند. مسئله اصلی برای حوزه و مرجعیت و روحانیت نفوذ معنوی دین است نه حکومت اسلامی. یزدی از عدم همراهی مراجع با نظام و سکوتی که یقینا علامت رضا نیست! بسیار گلایه‌مند است. سه مدل ارتباط نهاد دین و حکومت: ۱) مدل جماران آقای خمینی: روحانیت نیمه حکومتی. ۲) مدل پاستور آقای خامنه ای: روحانیت تمام حکومتی. نتیجه اش سرازیر کردن امکانات فراوان مادی به حوزه و روحانیت وابسته به حکومت و کاهش شدید ضریب نفوذ معنوی مرجعیت و روحانیت حکومتی. ۳) مدل نجف آقای سیستانی: استقلال حوزه و روحانیت از حکومت، که نتیجه آن نفوذ بالای معنوی مرجعیت و روحانیت مستقل است.