اسلام نواندیش

حقّ‌النّاس: اسلام نواندیش و حقوق بشر

حقّ‌النّاس: اسلام نواندیش و حقوق بشر

هر امری را که اسلامی می‌دانیم امروز باید مطابق عقلانیت این دوران معقول، عادلانه، اخلاقی و نسبت به آموزه‌های رقیب کارآمدتر باشد. اینکه امروز زندگی کنیم اما درعقلانیت دیروز نفس بکشیم مشکل اصلی اسلام سنتی است، که با موازین حقوق بشر حداقل در شش حوزه ناسازگار است. می‌توان برداشتی از قرآن و سنت و روشی در اجتهاد و فقه داشت که با موازین حقوق بشر سازگار باشد. در مقدمه تحلیلی مبسوط ویرایش دوم، رویکرد نویسنده با آراء پنج متفکر اصلی این حوزه مقایسه و۹۰ صفحه به حجم کتاب افزوده‌شده‌است.

نواندیشی دینی

از «ملاک مسلمانی» تا «مؤلفه‌های اسلام»

کافر شدن مسلمان تنها از یک راه اثبات می شود: اعتراف بر خروج از اسلام با «دلالت مطابقی». ارتداد و کفر با دلالتهای تضمنی و التزامی اثبات نمی شود. هر کسی آزاد است نظری را ابراز کند که به باور رایج مسلمان «انحلال اسلام» محسوب می شود. از آن سو منتقدان هم بدون هیچ محدودیتی آزادند افراد یادشده را «نقد ساختاری» کنند. نقد ساختاری امور منتسب به اسلام (در الهیات نواندیش) هیچ ربطی به «نسبت تکفیرگری» که بحثی فقهی در اسلام سنتی در حوزه ایمان و کفر شخصی است ندارد.

مصاحبه تحلیلی

وضعیت اسلام در ایران کنونی

آینده اسلام در ایران به جمهوری اسلامی گره نخورده است. جمهوری اسلامی دیر یا زود ساقط می‌شود، اما اسلام می‌ماند. مدعیان حکومت اسلامی قابل سرزنش هستند، به دلیل معرفی امری عرفی به جای امر دینی. عدم موفقیت یا شکست این تفکر عدم موفقیت و شکست اسلام نیست، شکست انتظاری نابجا و برداشتی گزاف از کتاب و سنت است. تحولات سیاسی، اقتصادی اجتماعی وظیفه اسلام نبوده تا عدم ارائه آنها منقصتی برای اسلام به حساب آید. قرائت اقتدارگرا (جمهوری اسلامی) بیشترین اثر تخریبی را بر فرهنگ و جامعه ایرانی داشته‌است.

سخنرانی

حکومت اسلامی در تعالیم پیامبر و ائمه

چکیده: حداقل سه رویکرد درباره حکومت اسلامی مطرح است: «اسلام سیاسی» آقای خمینی: حکومت اسلامی از اجزای ضروری اسلام است و کوشش برای اقامه و حفظ آن شرعا بر همگان واجب است. رویکرد «اسلام سنتی»: حکومت اسلامی منحصر به زمان پیامبر و ائمه است. رویکرد «اسلام نواندیش»: حکومت و نظام سیاسی امری عرفی و از ضروریات زندگی اجتماعی است. این امر در زمره انتظارات از دین محسوب نمی شود، و اگر پیامبر و ائمه در مقطعی به این امر اقدام کرده اند یا سخنی گفته اند، از زمره امور موقت و موسمی محسوب می شود. (علی عبدالرازق، حائری یزدی، و مهدی بازرگان در دیدگاه متأخرش) چرا حکومت اسلامی فاقد دلیل معتبر بلکه مضر است؟ أولا کارویژه حکومت برقراری نظم و امنیت، و ارائه خدمات عمومی است. این کارویژه ربطی به هیچ دین و آئینی ندارد. کارآمدی دولت به کارشناسی در أمور مادی جامعه است. می توان به احکام سیاسی اجتماعی اسلام باور داشت اما حکومت اسلامی را غیرمفید یا غیرممکن دانست. ثانیا تاسی به حکومت پیامبر در مدینه نمی تواند دلیلی برای ضرورت حکومت اسلامی در دیگر زمانها باشد، چرا که ایشان متصل به وحی بود. در زمان انقطاع وحی این خلاء عمیق چگونه قرار است جبران شود؟ تفکر سنتی در اینجا حجت قوی دارد که اگر اقامه حکومت اسلامی ممکن و مفید باشد چرا غیبت اتفاق افتاد و استمرار یافته است؟ تاسیس حکومت تلازمی با نبوت یا امامت ندارد. مدینة النبی متوقف بر شرایط زمانی مکانی خاصی بوده است. چیزی که بر ائمه واجب نبوده چرا در غیاب ایشان ضرورت دارد؟! ثالثا فراهم کردن مقدمات برای دنبال کردن غایات متعالی دین و ارزشهای اخلاقی هیچ ربطی به حکومت ندارد. حکومت نه تاجر خوبی است، نه متولی خوبی برای اخلاق و معنویت و دیانت. با پلیس و دادگاه و قوه قهریه نمی توان ایمان و اخلاق را گسترش داد. رابعا اگر شریعت رعایت ارزشها و هنجارهای دائمی باشد، و قالب احکام متغیر و موسمی باشند، در این صورت اجرای احکام موقت و موسمی متعلق به شرایط زمانی مکانی گذشته در شرایط زمانی مکانی متفاوت نامش اجرای شریعت نیست. حکومت اسلامی نه امری مقدور است، نه مفید و نه مطلوب. برای سلامت دیانت و اخلاق و معنویت ضروری است که نهاد حکومت از نهاد دیانت مجزا باشد. در یک حکومت عرفی دنبال کردن اهداف دینی و ارزشهای اخلاقی و هنجارهای شرعی توسط مؤمنان علاقه مند در جامعه مدنی صورت می گیرد.