ایمان

اخبار

هسته سخت اسلام

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ: یکشنبه ۲۴ مرداد. زندگی مؤمنانه، جلسه سوم. هسته سخت اسلام یعنی چه؟ و با اسلام چه نسبتی دارد؟ آیا چنین هسته سختی اصلا وجود دارد یا ساخته و پرداخته ذهن ماست؟ اگر وجود داشته باشد اصلا قابل شناختن است یا فهم هر مسلمانی از آن بدون هیچ شرطی اسلام است؟ اگر شناخت هسته سخت اسلام شرایطی دارد، آن شرایط چیست؟ شناخت هسته سخت اسلام چه فایده ای یا چه تاثیری در زندگی مؤمنانه دارد؟ اجزای هسته سخت اسلام چیست؟ اجزاء غیرباور هم دارد؟

زندگی مؤمنانه

زندگی مؤمنانه

زندگی مؤمنانه معادل زندگی خردمندانه، اخلاقی، معنوی، عارفانه، و فقهی متشرعانه به تنهایی نیست. هیچکدام از این امور را نمی توان جایگزین «مؤمنانه» کرد. زندگی مؤمنانه در عین برخورداری از کلیه فضیلتهای مذکور چیزی بیشتر دارد، و آن ایمان به خدا و آخرت است. اشتباه محض است که کسی فکر کند چون مؤمن است در عرصه های دنیوی، عرفی و علمی از امتیازی برخوردار است. اینکه کسی فکر کند که در دوران مدرن دیگر اسلام و ایمان بی اعتبار است و باید فاتحه زندگی مؤمنانه را خواند، قابل پذیرش نیست.

اخبار

زندگی مؤمنانه

سخنرانی زنده همراه با پرسش و پاسخ: یکشنبه ۲۳ خرداد. سلسله جلسات ماهانه مجازی با جمعی از دانشگاهیان ایرانی مقیم آمریکای شمالی که دغدغه زیست مؤمنانه برای خود و فرزندانشان دارند برگزار می شود. جلسه اول: مباحث مقدماتی: چگونه در دوران مدرنیته مومن باقی بمانیم؟ با کدام رئوس اعتقادی، موازین اخلاقی و احکام شرعی؟ چگونه فرزندانمان را مؤمن تربیت کنیم؟ چرا هر زندگی اخلاقی یا معنوی یا خردمندانه یا عارفانه یا متشرعانه لزوما زندگی مؤمنانه نیست؟ آیا ایمان به خدا، آخرت و غیب در دنیای مدرن اصلا معنی دارد؟

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت ۱-۹ (چکیده)

لبّ بخش اول «چالش اسلام و قدرت» نقد شواهد قرآنی و روائی «ادعای پیامبر اقتدارگرا» در حدود یک بیستم متن اصلی تلخیص و در ضمن چهارده شاهد اصلی در اختیار علاقه مندان قرار می‌گیرد. این ادعا تغییر «معالم راه» است و «هندسه اسلام» را به کلی دگرگون می‌کند، لذا اهتمام بیشتری به نقد و بررسی آن کرده ام. این خلاصه امکان مروری دوباره به مدافعان و منتقدان ادعای مذکور می‌دهد تا درباره میزان قوّت ادله دو دیدگاه کاملا متضاد در برخی از مهمترین مباحث نواندیشی دینی معاصر به داوری بنشینند.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۶

انسان شناسی اسلام، دوگانه قرآنی حق و باطل، و شدت عمل با کفار هیچ تلازمی با اقتدارگرایی پیامبر ندارند، چرا که موازین اخلاقی و روا داری دینی از اجزای اسلام است. بازگشت به پیامبر اقتدارگرا رویکردی ارتجاعی است، رجعت به برساخته های خودکامگان اموی و عباسی. اینکه هرکس نافی ادعای اقتدارگرایی پیامبر بود «زیر فشار لیبرالیسم و فشار اندیشه‌های حقوق بشری» استدلال کرده است از جنس «رؤیاهای خطیبانه» است! مواجهه مدعی با منتقدان راه راست آزمایی دعاوی عرفانی و اخلاقی اوست. الگوی پیامبری هر کسی تعیین کننده مرام اوست.

اخبار

چالش اسلام و قدرت -۵

سخنرانی زنده با پرسش و پاسخ: یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹. آیا قانون‌گذاری ولو عادلانه معادل اقتدارطلبی است؟ این دیدگاه با آنارشیسم چه تفاوتی دارد؟ چرا تبیین وی از عدالت اشعری است؟! ادعای مسلمان کردن مردم توسط پیامبر با زور مبتنی بر کدام دلیل معتبر است؟ با ادعای انحصار اقتدارگرایی به دوران تاسیس اسلام اسوه بودن پیامبر چه می شود؟! چرا علوم رایج اسلامی که خالی از برساخته های عصر اموی و عباسی نیستند تبلور شخصیت پیامبر است، اما آراء متفکران متاخر با برچسب لیبرالیسم ربطی به شخصیت پیامبر ندارند؟!

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۴

متعلَق اسلام در قرآن «تسلیم خداوند شدن» است نه «تسلیم قدرت یا حکومت پیامبر شدن». از هیچ آیه قرآن به دست نمی آید که «پیامبر به دنبال تسلیم کردن مردم به حکومتش بوده، حتی اگر ایمان به خدا نداشته باشند». بر خلاف ادعای سروش ما پیامبر رحمت را بزرگ نکردیم! قرآن – که مطلقا تالیف پیامبر نیست! – محمد را به عنوان پیامبر رحمت بزرگ کرده است. اگر داستان موسی و خضر نمادین باشد، یعنی متعلق به عالم واقع و تکلیف نیست تا قبح قصاص قبل از جنایت مطرح شود.

آزادی بیان و ایمان مردم

ایمان واقعی آنگاه بروز می کند که فرد در محیط آزاد و در مواجهه با رقبا به ارزش ایمان خود را پی برده باشد. راستی آیا در جوامع آزاد مومن یافت نمی شود یا ایمان عامه‌ی مردم متزلزل شده است!؟ نه. راه صیانت از ایمان عامه‌ی مردم ارتقای زبان مبلغان دینی، ورود مقتدرانه در بحث آزاد و عامل بودن نمایندگان دین است.

لوازم عملی مسلمانی

هر که خود را مسلمان بداند و شهادتین را بر زبان جاری کرده باشد مسلمان می دانم. البته مسلمان می تواند فاسق باشد (یعنی تارک عمل صالح) و عامل یا مومن باشد، یعنی اولا شهادتین از زبانش به قلبش جاری شده باشد ثانیا در عملش هم رعایت حداقلی از واجبات و محرمات که در لسان متشرعه به «ضروریات دین» خوانده شده دیده شود.

غیرت زن و مرد و نسبت آن با کفر و ایمان

پرسش: چندي است يكي از حكمت‌هاي نهج‌البلاغه به طور خاص ذهن اين حقير را به خود مشغول ساخته است. علي(ع) مي‌فرمايد: غيرة المرأة كفر وغيرة الرجل

مباحث ایمانی در قرآن

دریافت فایل صوتی “قرآن و انسان معاصر (۱۰)” [podcast]https://kadivar.com/wp-content/uploads/2004/06/10.-840610.mp3[/podcast]

بهای آزادی
پلورالیزم دینی

مناظره ‌ پلوراليزم‌ ديني

به‌ نظ‌ر كديور حقيقت‌ امري‌ واحد است‌ كه‌ في‌الجمله‌ قابل‌ معرفت‌ انساني‌ نيز هست‌. هر دين‌، مذهب‌ و مكتبي‌ به‌ ميزان‌ بهره‌اي‌ كه‌ از اين‌ حقيقت‌ برده‌ بر صواب‌ است‌. مي‌توان‌ ديني‌ را فرض‌ كرد كه‌ بيش‌ از ديگر اديان‌ به‌ اين‌ حقيقت‌ واصل‌ شده‌ باشد و شامل‌ نكات‌ مثبت‌ ديگر اديان‌ باشد. لذا مقابل‌ تكثرگرايي‌ ديني‌، لزوما حصرگرايي‌ ديني‌ نيست‌، شمول‌گرايي‌ ديني‌ نيز مطرح‌ است‌

pdf

پلورالیزم دینی (قسمت اول)

در اين كه كثرتي بالفعل در عالم هست به ويژه كثرت در اديان، ترديدي نيست. كثرت اديان را به صورت يك واقعيت خارجي كسي نمي تواند انكار كند. در واقع بحث در تببين اين كثرت است. چرا اديان كثير هستند و حالا اگر كثير هستند چگونه بايد با اين كثرت برخورد كرد؟ در طليعه سخن لازم مي دانم بحث، «تساهل و تسامح» را با شيوه ورود و خروج در بحث «پلوراليزم ديني» از هم تفكيك كنم. مي توان قائل به انحصار خود در يك دين شد یا نظريه هاي ديگري را از قبيل «شمول دين حق» نسبت به اديان ديگر یا قول به اديان حق متعدد (يعني صراط هاي مستقيم) را پذيرفت. با همه اين ها در عمل و در رفتار اجتماعي قائل به «تساهل و تسامح» بود. لذا اين دو مسأله بايد از هم جدا شود

پلورالیزم دینی (قسمت دوم)

نمي توان در عالم حقيقت به «تكافؤادله» قايل بود و در عين حال يك دين دار هم باقي ماند. يعني سئوال جدي من از امكان سازگاري اين دو گزاره است. چگونه با آن تكافؤادله «برون ديني» مي توان به دليل حقانيت «درون ديني» قايل شد؟

پلورالیزم دینی (قسمت سوم)

اشكال اصلي قول به پلوراليزم ديني اين بود كه بنابر آن «حقانيت دين خاص» بلاموضوع مي شود. در پاسخ اين اشكال «حقانيت پلورالي» را سازگار با پلوراليزم دانستيد. پرسيدني است مراد از حقانيت پورالي چيست؟ آيا جز اين است كه هركس هر دين و مذهبي را به هر دليل و علت و معنايي پذيرفت، حق است. يعني حقانيت متكثّر است، وحدت و شمول و تشكيك ندارد.

پلورالیزم دینی (قسمت چهارم)

. مسئله وجود حقيقت متعالي واحد، امكان شناختن آن در حد بشري، وجه ميزان و معيار در تفكيك حق از باطل از مباحثي بود كه به چالش جدي با مسئله نسبيت برخاسته اند. دين داري عالمان دليل دارد، در اين زمينه دلیل راجح نيز وجود دارد. چه در حوزه ادله، چه در حوزه معنا مي توان از دليل راجح و معناي راجح سخن گفت، و نظريه تكافؤ ادله يا تكافؤ معنا را ناتمام دانست، كه هست.