خودکشی

عدم جواز کشتن دیگران مطلقا حتی به درخواست خودشان

مجاز نیستیم دوستمان را بکشیم، حتی اگر خودش چنین درخواستی بکند و اطلاعاتی هم در ذهن داشته باشد که نباید به دست دشمن بیفتد. شرعا و اخلاقا مجاز نیستیم به دلیل اجتناب از ضرر محتمل جان خودمان یا دیگری ولو به درخواست خودش بگیریم . به عبارت دیگر مطابق آیه ۳۳ سوره‌ی اسراء این کشتن «حق» نیست تا از حرمت قتل نفس خارج شود.

اتانازی (خودکشی از سر ترحم)

این جان نزد من امانت است، و مالک این جان کس دیگری است، او به من داده است، و زمانی هم که صلاح بداند، و او مصلحت بداند از من خواهد گرفت. در مورد رنج هم قرار نیست که ما هر رنجی را تحمل کنیم، اما الآن این رنج من در تزاحم با امر دیگری قرار گرفته است که باید دید کدام مهمتر است: رنج کشیدن یا خودکشی؟
اگر بپذیریم که انسان از آن حیث که انسان است کرامت دارد ، جان انسان قداست دارد و این نفس محترم است، بنابراین اگر من بخواهم – چه خودم و چه دیگری – این جان را بگیرم، در قبال اینکه من رنجی جانکاه می کشم، خوب من در این صورت دارم آن اصل مهمتر را که قداست نفس من است را نقض می کنم، من چنین اجازه ای ندارم.
مشکل ما در اتانازی این است که نفس بیمار لاعلاج محترم است، صرف اینکه رنج می کشد باعث نمی شود که احترامش ساقط شود، این محترم بودن نفس بیمار لاعلاج مشکل اساسی ما در اتانازی است، لذا قیاس اتانازی با شهادت و با مجازات اعدام قیاس مع الفارق است. دراین که مردن حق است من مناقشه دارم ، و معتقدم این رویکرد اخلاقی، دینی و فلسفی من حیات را حق می داند، ما داریم به جایی می رسیم که انسان عقلانیت خودش را حذف می کندِ یعنی با قبول خودکشی، یا تقاضای خود کشی مایه ای را فراهم می کند که دیگر انسان نیست، دیگر نمی تواند تصمیم بگیرد.
حداقل سه نوع اتانازی داریم، اختیاری و ارادی، غیر ارادی و بالاخره اجباری. در ممنوعیت اتانازی اجباری چه به لحاظ اخلاقی وچه به لحاظ دینی تردیدی نیست. اتانازی غیر اختیاری هم دو مصداق می تواند داشته باشد. فقط اتانازی غیراختیاری غیر فعال با شرائطی مجاز است.