مصدق

یادداشت

پدرم به رحمت خدا رفت

پدرم منوچهر کدیور دار فانی را وداع گفت، و به سرای باقی شتافت. با عزت و شرافت زیست و با سکینه و طمأنینه به محضر حق شتافت. او معلم من در سه ارزش بنیادین خردورزی، دینداری و آزادگی بود. در هر دو زندان قبل و بعد از انقلاب بزرگترین پشتیبان پسرش بود. به زادگاهش فسا و کشورش عشق می ورزید. نُه کتاب از او به یادگار مانده است، از جمله خاطراتش «از روزگار گذشته حکایت»، در دو جلد. خدایش رحمت کند و در کنف مغفرت و رضوان خود مأوایش دهد.

بیانیه های جمعی

درگذشت حسین شاه حسینی

حسین شاه‌حسینی، از فعالان استوار و صبور و آزاده‌ی نهضت ملی ایران به سرای باقی پیوست. شاه‌حسینی، کنشگر خستگی‌ناپذیر راه آزادی و دموکراسی و استقلال ایران برای افزون بر هفت دهه بود. مبارز فروتن و دریادل از همراهان صادق و یاران وفادار دکتر محمد مصدق، از فعالان نهضت مقاومت ملی پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از اعضای رهبری جبهه ملی ایران، و نیز از اعضای ارشد شورای فعالان ملی ـ مذهبی ایران بود. زنده‌یاد شاه‌حسینی از نزدیکان و معتمدان مرحوم آیت‌الله طالقانی به‌شمار می‌رفت. او در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان، ریاست سازمان تربیت بدنی را برعهده داشت. جز این، وی همواره در موقعیت کنشگری صبور و پیگیر و استوار، در متن جامعه مدنی فعال بود، و برای گسترش آزادی، ایثارگرانه می‌کوشید. در تلاش برای دفاع از حقوق اساسی ملت ایران و در مسیر سخت و دشوار مبارزه برای آزادی و دموکراسی، او پیش و پس از انقلاب بارها هدف احضار و بازداشت و تهدید امنیتی و خشونت و زندان قرار گرفت. زنده‌یاد شاه‌حسینی اما با وجود همه‌ی آزارها و رنج‌ها و محدودیت‌ها و فشارهایی که متوجه وی شد از راهی که برای ایران برگزیده بود، و باوری که به نهضت ملی و دکتر مصدق داشت پا پس نگذاشت. ساده‌زیستی و پاکدستی و زندگی اخلاقی آن مرد وطن‌دوست، در عین تمسک وی به ارزش‌های دینی و نیز رویکرد مداراجویانه و فروتنانه‌ی آن پیر آزاده، هم‌زمان با باورش به گفت‌وگو، از این مبارز دیرپای راه آزادی و دموکراسی، الگوی ارزشمند و کمیاب پدید آورد.
باورمندی و وفاداری شاه‌حسینی به اندیشه و راه و روش سیاسی دکتر مصدق به‌گونه‌ای بود که وی تا پایان زندگی عضو اصلی شورای حفظ و نگهداری قلعه احمدآباد و نیز مسئول و متولی برگزاری آیین‌های بزرگداشت رهبر نهضت ملی ایران بود.

یادداشت

دفاع از مسلمانی مصدق!

چکیده: نیم قرن پیش در چنین روزی (۱۴ اسفند) دکتر محمد مصدق مایه افتخار هر ایرانی در حصر خانگی جان داد. (ولیّ حصر بخواند و عبرت بگیرد!) پنجاه سال از خاموشی یکی از نمادهای سیاستمداری سالم و مطلوب ایران می گذرد. دادگاه نظامی علنی دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر قانونی ایران را پس از کودتا به اتهام تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت محاکمه و به سه سال زندان انفرادی محکوم کرد. مصدق پس از زندان، به مدت یازده سال تا پایان زندگی در خانه اش در احمدآباد محصور بود. او در سن ۸۴ سالگی در حصر غیرقانونی دار فانی را وداع گفت. پیکر مصدق توسط دکتر یدالله سحابی غسل داده شد، و سیدرضا موسوی زنجانی بر پیکر وی نماز خواند. سید رضا زنجانی درپاسخ پرسشی درباره مصدق: «آن مرحوم بدون تردید مسلمان معتقدی بود و اسلام را بالاتر از آن می دانست که آن را وسیله پیش‌برد مقاصد سیاسی و جلب افکار قرار بدهد. در تعجبم که به چه مبنا این سوال مطرح شده است! کدامیک از نخست وزیران و وزیران قبلی و بعد کابینه ایشان مسلمان تر از ایشان بودند؟ او شخصیت سیاسی بود نه مبلّغ رسمی مذهب.» آقای خمینی چند ماه قبل گفته بود: «ما چقدر از این ملّیّت سیلی خوردیم. آن آدم که این همه از او تعریف می کنند [مصدق]، به اسلام سیلی زد.» چند ماه بعد آقای خمینی در دیانت مصدق هم تردید کرد: « او [محمد مصدق] هم مسلم نبود.» آشنائی سید رضا زنجانی با دکتر مصدق قبلا از طریق آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی صورت گرفته بود زیرا مادر مرحوم مصدق از بانوان مؤمنه و مقلد مرحوم حائری بود و وجوهات شرعیه خود را به ایشان می پرداخت. مهندس احمد مصدق از طرف پدرش وجوه شرعیه را به مرحوم زنجانی می داد. سید مرتضی پسندیده در نقد دو مدعای برادرش می گوید: من شخصا با مصدق رفت و آمد داشتم، وصیت نامه‌ی مصدق با دست‌خط خود وی نزد من است. او متدین، اهل مناسک، حج و زیارت بود. او در زمان ریاستش اهل خدمت به اسلام و مسلمین بود. و از همه مهمتر «هرکسی برخلاف بنویسد، نمی تواند ثابت نماید. إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست.» و آن که بر خلاف قواعد مسلم فقه اسلامی بدون بینه و شاهد، مسلمانی را نامسلمان اعلام کرد آقای خمینی بود. مسلمانی مصدق طبق اصل بود.

مقاله

سید رضا زنجانی و تکفیر خمینی؟!

چکیده: آقا سید رضا زنجانی و آقا سید روح الله خمینی شاگردان آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم بودند. هر دو فقیه با استبداد شاهنشاهی و استیلای اجانب مبارزه کردند، اما با دو خط مشی کاملا متفاوت. آقا سید رضا هرگز از وجوهات شرعیه استفاده نکرد و به شدت با ولایت فقیه، حکومت دینی و دخالت روحانیت در مناصب اجرایی مخالف بود. او مقرب ترین شاگرد آقا شیخ عبدالکریم استادش، نزدیک ترین روحانی به دکتر محمد مصدق قهرمان ملی شدن صنعت نفت، مؤسس نهضت مقاومت ملی پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ ، شاخص ترین روحانی مدافع جبهه ملی، و در زمره فعال‌ترین منتقدان روحانی آقای خمینی محسوب می شود. زنجانی بعد از اظهار نظر آقای خمینی درباره مصدق: «آن مرحوم بدون تردید مسلمان معتقدی بود و اسلام را بالاتر از آن می دانست که آن را وسیله پیش‌برد مقاصد سیاسی و جلب افکار قرار بدهد. کدامیک از نخست وزیران و وزیران قبلی و بعد کابینه ایشان مسلمان تر از ایشان بودند؟ او شخصیت سیاسی بود نه مبلّغ رسمی مذهب.» حکومت مطلوب زنجانی حکومت ملی یا حکومت قانون یا حکومت دموکراتیک بوده نه حکومت دینی. زنجانی همانند استادش آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی با ولایت سیاسی فقیه کاملا مخالف است و برای فقیه بیش از تصدی امور حسبیه آن هم از باب قدر متیقن قائل نیست. زنجانی از تصویب مذهب رسمی در قانون اساسی شجاعانه انتقاد می کند. تصویب چنین اصلی هیچ کمکی به تشیع نمی کند. کتابی که از سوی شورای عالی قضایی در سال ۱۳۶۴ منتشر شده بدون هرگونه سند و مدرکی زنجانی را متهم کرده که قصد داشته آقای خمینی را تکفیر کند! مسئولین قضایی کشور هر نقدی را تکفیر فرض کرده اند. آقای زنجانی از منتقدین جدی منش و روش آقای خمینی بوده است. آقا سید رضا زنجانی در اعلامیه ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ خود که در هیچ جریده جمهوری اسلامی امکان انتشار نیافته و برای نخستین بار منتشر می شود نوشته است: «هیأت حاکمه فعلی – در اثر ضعف درک سیاسی و غفلت از رعایت مقررات اسلامی و قانون اساسی که خود واضع آن بودند و اختلاف داخلی و عدم رعایت ارزشهای انسانی و آداب شرعی – ملت و مملکت را با خطرات وحشتنناکی مواجه ساخته اند.» «چنین احساس می شود که اهتمام هیأت حاکمه فقط به ادامه حیات و سلطه خود می باشد، به هر وسیله و به هر قیمت. کلمه‌ی مبارکه‌ی اسلام بدون رعایت محتوی و مقررات آن در عمل و قتل و حبس و تهدید و هتک و اخذ اموال بدون مجور شرعی و عرفی و تهمت ضدانقلاب و غیرها برای همین منظور به کار گرفته می شود.» زنجانی دو خطر را با توضیح بیشتر آورده یکی خطر شکست در جنگ تحمیلی و دیگری گروههای فشار. وی از علل شروع جنگ بر شعار «صدور انقلاب» به عنوان «اشتباه سیاسی» انگشت می گذارد. دیگری «خطر تسلط دسته‌جاتی بنام حزب الله (برعکس نهند نام زنگی کافور) – که از ناحیه‌ی بعضی شعبات حکومتی بطور غیرعلنی مورد حمایت قرار گرفته اند – بر جان و حیثیت و آزادی مردم». دهانهای ناپاکی در تشییع جنازه سید رضا زنجانی که ده سال از آقای خمینی مبارزه با آمریکا را زودتر آغاز کرده بود  شعار مرگ بر آمریکا سردادند. آنکه در خفقان آریامهری بر جنازه قهرمان ملی کردن صنعت نفت نماز خواند در جمهوری اسلامی آقای خمینی با شعار ضداسلامی «ملی گرا کافر است» به خاک سپرده شد. تف بر این روزگار سفله پرور. حزب اللهی که جنازه این عالم ربانی را با شعار مرگ بر منافق بدرقه کرد عمله شیطان بوده اند و خود خبر ندارند. اگر آقای خمینی بر خلاف موازین مسلم شرع مصدق را غیرمسلم نخوانده بود پیروان جاهل متجری او اینگونه به اوتاد زمانه اهانت نمی کردند. آقای خمینی در سوگ هم درس مبارز خود که یک دهه قبل از او مبارزه با استبداد و استیلای خارجی را شروع کرده بود تسلیت نداد و مجلس ترحیم برگزار نکرد. منش و روش آقای زنجانی به سیره علوی نزدیک تر از منش و روش آقای خمینی بوده است.

مقاله

جمهوری اسلامی از منظر برادر بزرگتر بنیانگذار

سید مرتضی پسندیده (متوفی ۲۲ آبان ۱۳۷۵) شش سال از برادرش سید روح الله موسوی خمینی بزرگتر بود، و هفت سال بعد از او هم از دنیا رفت. پسندیده دقیقا یک قرن عمر کرد. او با سه سلسله معاصر بود و دوران هفت زمامدار را درک کرد، از مظفرالدین شاه تا آقای خامنه ای. خاطرات قبل از انقلاب پسندیده منتشر شده است. اما خاطرات پس از انقلاب آقای پسندیده منتشر نشده، و بعید است به این زودی ها هم منتشر شود! به مناسبت بیستمین سالگرد خاموشیش هشت سند از اسناد اندک باقیمانده از دوران بعد از انقلاب وی را مرور می کنم. این اسناد نشان‌دهنده خط مشی متفاوت او با برادرش آقای خمینی است. مهمترین سند نامه پسندیده به برادرش آقای خمینی رهبر جمهوری اسلامی در انتقاد از اوضاع جاری کشور در سال ۱۳۶۲ است. سید مرتضی پسندیده از أوضاع بعد از انقلاب راضی نبوده است. عدم رضایت او حداقل سه محور داشته است: اول سوء مدیریت و ادامه ظلم  حکومت‌های قبل از انقلاب نسبت به مردم توسط زمامداران جمهوری اسلامی، خصوصا مصادره‌ها، دستگیری‌ها، حصرها و اعدامها؛ دوم بی تدبیری اولیاء امور در سیاست خارجی؛ و سوم نزدیکی خط مشی وی با زنده یاد دکتر محمد مصدق، جبهه ملی و نهضت آزادی و به اصطلاح ملی‌گراها و لیبرال‌ها. آقای پسندیده روحانی آزاده ای بود از جنس آقا سید رضا موسوی مجتهد زنجانی. مقایسه اظهارات دو برادر در باره محمد مصدق به وضوح نشان می دهد که آقای خمینی گفته أولا مصدق مسلمان نبود، ثانیا مدعی شده او در زمان صدارت خود به اسلام سیلی زده است. آقای پسندیده در نقد این دو مدعا می گوید: من شخصا با مصدق رفت و آمد داشتم، وصیت نامه‌ی مصدق با دست‌خط خود وی نزد من است. او متدین، اهل مناسک، حج و زیارت بود. مصدق در زمان ریاستش اهل خدمت به اسلام و مسلمین بود. و از همه مهمتر «هرکسی برخلاف بنویسد، نمی تواند ثابت نماید. إعلام خلافْ ناصحیح و جایز نیست.» و آن که بر خلاف قواعد مسلم فقه اسلامی بدون بینه و شاهد، مسلمانی را نامسلمان اعلام کرد آقای خمینی بود. پسندیده شرعا، اخلاقا و قانونا درست می گفت و برادرش آقای خمینی بر خلاف شرع ادعای نادرستی کرده بود. پسرش سید احمد خمینی هم در سال ۱۳۶۹ از عمویش می خواهد: «تقاضایم این است که شما از تمامی مصدقی ها که امام آنان را مسلمان نمی دانست، تبری جویید و دل امام را شاد فرمایید.» آقای پسندیده در آخر عمر حجت را بر همه تمام کرد و حقیقت را – به شکلی که نقل شد – گفت و از دنیا رفت. آقای خامنه ای رابطه مرحوم پسندیده با برادر کوچکترش پس از انقلاب را «همچون رعیت و پیروی مؤمن و فرمان‏پذیر و مطیع» ترسیم کرده است. این توصیف مطمئنا خلاف واقع است. اسناد هشت‌گانه همین مقاله بهترین مدرک نادرستی ادعای آقای خامنه ای است. اگر ایشان کمترین تردیدی در این نکته دارند، کافی است نامه سال ۱۳۶۲ آقای پسندیده به آقای خمینی را منتشر بفرمایند!

یادداشت

نگاهی به مناسبتهای تقویم رسمی ایران

در تقویم جمهوری اسلامی (سال ۱۳۹۵) مناسبتهایی کاملا بی اهمیت – چه در فرهنگ دینی و مذهبی و چه در فرهنگ ملی – به چشم می خورد، در عوض از بسیاری مناسبتهای بسیار مهم ایران معاصر و ایران باستان غفلت شده است. به عنوان مثال در روزهای مذهبی: سالروز وفات امام زاده صالح، شاهچراغ، ام البنین، علی اکبر، ابوالفضل العباس، زینب، خدیجه و وفات برخی ائمه به دو روایت! در مناسبتهای انقلابی: سالروز تاسیس حساب ۱۰۰ امام، سازمان تبلیغات اسلامی، شورای نگهبان، نهضت سوادآموزی، سازمان بسیج، بسیج اساتید، شورای عالی انقلاب فرهنگی، کانونهای فرهنگی هنری مساجد کشور و تولد بنیانگذار جمهوری اسلامی. برخی مناسبتهای ویژه: بزرگداشت برخی اعضای فدائیان اسلام و هیأتهای مؤتلفه اسلامی که به دلیل ارتکاب «ترور» قبل از انقلاب اعدام شده اند، روز راهیان نور، روز سربازان گمنام امام زمان و روز بصیرت و میثاق امت با ولایت. از مناسبتهای ملی ایران باستان تنها عید نوروز، شب یلدا و سیزده بدر (البته با تغییر نام آن به «روز طبیعت»!) تا کنون به دلیل فشار افکار عمومی باقی مانده است. اما اهم روزهایی که در جایشان در تقویم رسمی ایران خالی است: روز بزرگداشت کورش کبیر: بزرگترین شخصیت ملی ایران باستان یقینا کورش کبیر است. «استوانه کورش» از جمله نخستین اسناد بین المللی حقوق بشر است که در آن از رواداری مذهبی و آزادی دینی دفاع شده است. بزرگترین واقعه یکصد و بیست سال اخیر ایران نهضت مشروطه است. روز بزرگداشت رهبران و سرداران مشروطه از آخوند خراسانی، طباطبائی و بهبهانی تا ستار خان و باقر خان ادای دینی به روشن‌بینی آنهاست. بزرگترین شخصیت ملی ایران معاصر بدون تردید محمد مصدق است. ۱۴ اسفند سالروز درگذشت قهرمان ملی شدن صنعت نفت بعد از ده سال حصر غیرقانونی در احمدآباد تجدید عهد با استقلال ایران است. مناسبتهای مصوب شورای فرهنگ عمومی کشور در تقویم معرف تفکر حاکم بر نظام رسمی جمهوری اسلامی ایران است، تفکری قشری، اهل غلو در مذهب و مبتلا به کوررنگی مطلق در تاریخ ایران قبل از اسلام و تاریخ معاصر. این تقویم همانند نظام جمهوری اسلامی هیچ تناسبی با افکار عمومی ملت ایران و تاریخ واقعی آن ندارد. این تقویم مداحان کم‌سواد و روضه خوانان حکومتی است نه تقویم ملت ایران. مناسبتهای این تقویم نیاز به بازنگری اساسی توسط هیأتی از منتخبان فاضل مطلع از تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام دارد. یقینا بیش از نود درصد (۹۰٪) مناسبتهای رسمی فعلی تقویم رسمی مشمول حذف خواهد شد و مناسبتهای مهمی متناسب با تاریخ و فرهنگ غنی ایران قبل و بعد از اسلام خصوصا اهم وقایع قبل و بعد از انقلاب ۵۷ به آن اضافه خواهد شد.

دو خاطره از دکتر محمد مصدق

در نخستین بازجویی در دادسرای ویژه روحانیت درزمستان ۱۳۷۷ از جمله سؤالات بازجو پرسش از مسلمانی مصدق بود! و من کتبا نوشتم کسی که گفته مصدق دین ندارد باید شرعا اقامه دلیل کند. دفاع از دیانت قهرمان ملی شدن صنعت نفت مطابق کدام قانون جرم است؟