نگین

در سوگ محمود عنایت

ایران یکی دیگر از خدمتگزارنش را در غربت از دست داد. من از اواخر دهه‌ی چهل عنایت را می شناختم. پدرم – که عمرش دراز باد – چند مجله مشترک بود: مکتب اسلام، یغما، راهنمای کتاب و نگین. دوران نوجوانی من با غوطه زدن در این مجلات طی شد. و در این میان نگین از جنسی دیگر بود. از مجله‌ی نگین بسیار آموختم، مقالاتش البته با سن و سال من نمی خواند و سنگین بود، اما در نیمه دهه‌ی پنجاه من از خوانددگان ثابت نگین شده بودم و آنچه قبل از همه نظرم را جلب می کرد سرمقاله‌های حمید عنایت بود: «راپرتها». سبک خاص عنایت، قلم سحّار او، طنز نجیب و انتقاد تیز و صمیمی او راپرتها را جذاب ترین بخش مجله کرده بود. خاطره‌ی شیرین نگاه انتقادی عنایت که متکی به تاریخ و فرهنگ گذشته‌ی این سرزمین بود هنوز در خاطرم زنده است. پس از انقلاب نگین که حقیقتا نگینی در تاریخ مجلات ایران بود با انتشار شیخ صنعای زنده یاد سعیدی سیرجانی توقیف شد.