آیت الله شریعتمداری، مرجع تقلیدی که در حصر درگذشت
جلال یعقوبی
روزنامه نگار
بیبیسی فارسی
به روز شده: ۱۴:۲۲ گرينويچ – ۰۶ آوريل ۲۰۱۴ – ۱۷ فروردین ۱۳۹۳
آیتالله کاظم شریعتمداری در نیمه فروردین ۱۳۶۵ در تهران درگذشت و شبانه و به صورتی پنهانی در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.
اگرچه آیت الله شریعتمداری در زمان مرگ خود از منتقدان آیت الله خمینی بود، اما پیش از پیروزی انقلاب، در محافظت از وی در مقابل حکومت نقشی مهم ایفا کرده بود. مطابق اسناد منتشر شده، پس از بازداشت آیتالله خمینی در سال ۱۳۴۲، آیتالله شریعتمداری بانفوذترین مرجعی بود که وی را مرجع تقلید دانست و مورد حمایت قرار داد.
آیتالله منتظری در خاطرات خود نوشته است: “چون صحبت بود که میخواهند آیت الله خمینی را محاکمه کنند و مطابق قانون اساسی آن زمان مرجع تقلید را نمیتوانستند محاکمه کنند، لذا بر حسب آنچه گفته شد، حضرات آیات آقای شریعتمداری، آقای میلانی، آقای مرعشینجفی و آقای حاج شیخ محمدتقی آملی، یک چیزی نوشتند و آیتالله آقای خمینی را به عنوان مرجع معرفی کردند تا از اعدام ایشان پیشگیری کنند.” (آیت الله منتظری، خاطرات، ص۲۳۸)
او که یکی از مراجع مشهور شیعه در قم بود، پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، برخلاف دیگر مراجع شیعه، فعالیتی گسترده در صحنه سیاسی داشت و این موضوع، موجب نگرانی هواداران آیتالله خمینی شده بود.
گزارش حاضر، بر مبنای مستندات ارائه شده در کتاب محسن کدیور اسلامشناس با عنوان “اسنادی از شکسته شدن ناموس انقلاب” تنظیم شده است.
تاسیس حزب
تنها یک هفته پس از اعلام موجودیت حزب “جمهوری اسلامی” که توسط شاگردان و اطرافیان آیتالله خمینی تاسیس شد، در هفتم اسفند ۱۳۵۷، گروهی جدید با عنوان “حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان” اعلام موجودیت کرد که مؤسسان آن از نزدیکان آیتالله شریعتمداری بودند.
درگیری و رقابت میان شاگردان دو مرجع مذهبی داستانی طولانی داشت و از سالهای پیبش از پیروزی انقلاب آغاز شده بود. شاگردان رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله شریعتمداری را رقیب استاد خود میدانستند و شیوه او در تعامل با حکومت شاه را سازشکارانه میدانستند.
پس از تاسیس حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان، حزب جمهوری اسلامی که در حال تصرف مراکز قدرت بود، به رویارویی با آن پرداخت. در نتیجه همین رویارویی، سرکوب هواداران آیت الله شریعتمداری، حتی پیش از سرکوب نیروهای چپ همچون حزب توده آغاز شد.
رقابت حزب نزدیک به دو رهبر مذهبی با ماجرای دستگیری صادق قطبزاده، وزیر امور خارجه قبلی ایران، و ادعای تلاش او برای بمبگذاری در خانه آیتالله خمینی به پایان خود رسید. در پی آن، آیتالله شریعتمداری متهم شد که از ماجرا باخبر بوده است و موجی از اهانتها و فشارها علیه او آغاز شد.
بعدها آیتالله منتظری در خاطرات خود نوشت: “روزی آقای حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سیدهادی نیز حضور داشت به نحو تهدید آمیز گفت: ‘امشب قطبزاده در تلویزیون مطالبی را راجع به آقای شریعتمداری میگوید، شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید!’ بعد شب مصاحبه آقای قطبزاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند، و من از صحت و سقم قضایا بیاطلاع بوده و هستم.”
آیت الله منتظری اضافه کرد: “بعدا شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ آقای قطبزاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شمارا عفو میکنند، ولی بالاخره او را اعدام کردند؛ و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام بکلی جعلی است و واقعیت نداشته است و منظور فقط پروندهسازی برای مرحوم آقای شریعتمداری بوده است.” (خاطرات آیتالله منتظری- ص ۴۸۵)
“خلع” از مرجعیت
انتشار اعترافات قطبزاده از تلویزیون، زمینه برخورد با آیتالله شریعتمداری را فراهم کرد. هاشمیرفسنجانی در خاطرات فروردین ماه سال ۱۳۶۱ نوشته است: “مطلع شدم که مردم قم، پس از نمازجمعه، علیه آقای شریعتمداری تظاهرات و دارالتبلیغ را اشغال کردهاند. تلفنهای طرفداران ایشان را قطع کردهاند.”
آیتالله شریعتمداری با انتشار نامهای از فشارهای ایجاد شده و اینکه امکان دفاع از خود را ندارد، شکایت کرده و نوشت: “هر تهمتی که به اینجانب بزنند و هر نسبتی را بدهند، امکان دفاع از خود و بیان حقیقت را ندارم و اکنون منزل اینجانب در محاصرۀ کامل و رفت و آمد ممنوع است و اگر این تبلیغات برعلیه اینجانب ادامه پیدا کند و در نمازهای جمعه و رسانههای گروهی و روزنامهها، مردم تهییج و تحریک شوند، حیات و زندگی ما و خانواده بیش از پیش مورد هجوم و تهدید قرار خواهد گرفت و به آقایان اعلام خطر میکنم و الی الله المشتکی.”
این نامه باعث کاهش فشار بر آیت الله شریعتمداری نشد و نه تنها اعضای خانواده او، بلکه خود این مرجع تقلید هم در معرض فشارهای غیرمنتظره برای کسب اعترافات اجباری قرار گرفت. فشارهایی که مسئولیت آن، عمدتا با محمد محمدی ری شهری ریاست وقت دادگاه انقلاب ارتش بود.
چندی بعد فیلمی از آیتالله شریعتمداری در تلویزیون دولتی ایران پخش شد که در آن از روی کاغذی که در دست داشت، نسبت به “قصور و یا تقصیر” خود به درگاه خداوند استغفار میکرد و همچنین ملتزم می شد که “در آینده امثال این امور تکرار نشود”.
پس از آن جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که توسط هواداران و شاگردان آیتالله خمینی تشکیل شده بود، در اقدامی بیسابقه در تاریخ شیعه او را از مرجعیت خلع کرد. آیتالله شریعتمداری همچنین محصور شد و تا پایان عمر در حصر ماند.
واکنش مراجع تقلید
ماجرای آیت الله شریعتمداری به درس عبرتی برای نهادهای سنتی مذهبی در قم و دیگر مدارس مذهبی در سراسر کشور تبدیل شد.
پس از انقلاب، چند مرجع تقلید دیگر همچون آیتالله محمدصادق روحانی، آیتالله محمد حسینیشیرازی و آیتالله حسن طباطباییقمی نیز به دلیل انتقاد از جمهوری اسلامی محصور شدند و به این ترتیب صدای هرگونه مخالفتی در مراکز مذهبی خاموش شد. سرکوب آیتالله شریعتمداری و هوادارانش اما اهمیتی دیگر داشت. اما اهمیت سرکوب آیتالله شریعتمداری، که نفوذی گسترده در آذربایجان داشت، بیشتر بود.
شدت عمل حکومت ایران با هواداران آیت الله شریعتمداری، تا فروردین سال ۱۳۶۵، زمانی که وی چشم از جهان فرو بست، کماکان ادامه داشت.
آیت الله رضا صدر، از روحانیون بلند پایه مذهبی ساکن قم و برادر امام موسی صدر، در جزوهای با عنوان “در زندان ولایتفقیه” که همان روزها منتشر کرد، بخشی از فضای سرکوب در آن روزها را ترسیم کرده است.
او در ابتدای این جزوه از ممنوعیت ملاقات آیتالله شریعتمداری با برخی از دوستان و بستگانش نوشته و پرسیده است: ” چرا چنین کردند؟ چرا عیادتش را ممنوع ساختند؟ اگر مردم از او عیادت میکردند چه میشد؟ او که قدرت بر سخن نداشت. چرا نگذاشتند پسرش در دقایق واپسین عمر پدر، چند کلمهاى با پدر سخن بگوید؟ اگر این پسر با این پدر سخن میگفت چه میشد؟ آیا این عدل اسلامى است؟”
آقای صدر همچنین با توصیف شرایط امنیتی حاکم پس از مرگ آیتالله شریعتمداری، تاکید کرده که ظاهرا، حکومت مصمم به اجرای تصمیماتی مشخص بعد از درگذشت این مرجع تقلید بوده، از جمله اینکه: “جنازه شریعتمدارى به بازماندگانش تحویل نشود”، “جنازهاش تشییع نشود”، “به وصیتش عمل نشود”، “از اقامهٔ مجالس ختم براى او ممانعت شود”، “اگر کسى براى او اقامه عزا کرد زندانى شود”، “کسى حق نداشته باشد به خانه مصیبتزدگان برود”، “مجلس هفت و چهل براى او تشکیل نشود” و “صداى گریه از خانهاش بلند نشود”.
آیت الله رضا صدر اجازه اقامه نماز بر آقای شریعتمداری را نیافت و در جریان مراسم بزرگداشت بازداشت شد.
چند روز بعد آیتالله حسن طباطبائی قمی از مراجع مذهبی مشهد که خود در حصر بود، نامهای خطاب به آقای صدر نوشت و در آن تاکید کرد: “عجبا! در کشوری که به نام جمهوریاسلامی نامگذاری شده، برای تشییع جنازۀ رهبر شوروی کافر که دشمن خدا و منکر خدا بوده، هیئتی فرستاده میشود، ولی عالم دینی و مرجعی که عدۀ زیادی در داخل و خارج کشور مقلد و پیرو دارد، رحلت مینماید، جنازۀ آن عالم بدون تشریفات لازمه حمل میشود و مانع میشوند از نماز خواندن جنابعالی بر جنازۀ آن مرحوم که برطبق وصیّت خود مرحوم، لازم بوده شما انجام دهید و مصداق ‘یَنهَونَ عَن المَعروف’ ظاهر میشود.”
آیت الله طباطبایی قمی افزود: “بالاتر آنکه شما برطبق اداءِ وظیفۀ تسلّی دادن به مصیبتزدگان، برای تسلیت دادن به بازماندگان، در منزل آن مرحوم تشریف میبرید، باکمال بیشرمی، جنابعالی را بازداشت نموده و مدتی در بازداشت نگاهمیدارند.”
از طرف دیگر آیتالله محمدرضا گلپایگانی، از مراجع سنتی قم نیز تلگرافی به آیتالله خمینی فرستاد و نسبت به وضعیت پیش آمده ابراز تاسف کرد. او خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت: “آنچه بین حضرتعالی و آیتالله شریعتمداری ـ طاب ثراه ـ واقع شده، حکومت واقعی با خداوند متعال و ظاهراً هم با تاریخ میباشد. […] فعلاً که خبر تأسفانگیز رحلت ایشان منتشر شده است، لازم دانستم ضمن ابراز نگرانی و تسلیت، از جریان تجهیز که بدون تشییع و احترامات لازمه و تدفین مخفیانه در محل غیرِمناسب واقع شده، ابراز تأسف شدید بنمایم. انتظار دارم اکنون هم در حد ممکن، اهانتهایی را که به ایشان و مقام مرجعیّت شده، شخصاً تدارک فرمایید.”
همچنین مهندس مهدی بازرگان در تلگرافی خطاب به آیتالله مرعشی نجفی درباره مرجع درگذشته نوشت: “آن مرحوم پس از چند سال محرومیت از آزادی و محدودیت در ملاقات و معالجه سرانجام تسلیم اجل مقدر گشته به دیار باقی شتافت. جنازهاش پنهان به خاک سپرده شد در حالی که بستگان، دوستان و مقلدینش نه موفق به ملاقات وداع شدند و نه توانستند مطابق وصیتش او را کفن و دفن نموده، نماز گذارند و در محلی که خواسته بود به خاک بسپارند و پس از آن نیز از برگزاری مجالس ختم و ترحیم محروم گشتند.”
پافشاری آیت الله خمینی
گویا آیتالله خمینی از شیوه برگزاری مراسم بزرگداشت آیتالله شریعتمداری بیخبر نبوده است.
آیتالله منتظری بعدها در خاطرات خود به مشکلاتی که در این ماجرا پیش آمده بود اشاره کرده و نوشت: “یک شب که ما با امام جلسه داشتیم در آن جلسه همه مسئولین، آقای هاشمی، آقای خامنهای، آقای موسویاردبیلی، آقای موسوی نخستوزیر و احمد آقا هم بودند، در ضمن صحبتها من این مطلب را به امام گفتم که: چه اشکال داشت طبق وصیت آقای شریعتمداری که به آقای صدر گفته بودند تو بر من نماز بخوان در آن نیمه شب اجازه میدادند آقای صدر بر آقای شریعتمداری نماز بخواند، این به کجای انقلاب لطمه میزد؟ ولی حالا که نگذاشتهاند آقای صدر همه این جریانات و جریان بازداشتش را در یک جزوه هفتاد هشتاد صفحهای نوشته است، خیلی هم محترمانه نوشته به کسی هم توهین نکرده است، اما این نوشته در تاریخ میماند و بعد در آینده حضرتعالی را محکوم میکنند، میگویند آقای خمینی نگذاشت به یک نفر مرجعی که رقیبش بود نماز بخوانند.”
آیت الله منتظری می افزاید: “وقتی من این حرف را زدم امام ناراحت شدند و جمله تندی راجع به آقای شریعتمداری گفتند که من خیلی تعجب کردم و حکایت از این داشت که ذهن ایشان را نسبت به آقای شریعتمداری خیلی مشوب کردهاند، گفتم بالاخره ایشان وصیت کرده بودند که این شخص بر او نماز میت بخواند و مانع شدند.” (خاطرات آیتالله منتظری- ج۱ -ص ۴۸۳)
سال گذشته محسن کدیور، پژوهشگر مذهبی ساکن امریکا، تحقیقاتی درباره نحوه برخورد حکومت ایران با مخالفان مذهبیاش انجام داد و اسنادی جدید از شیوه برخورد با آیتالله شریعتمداری نیز منتشر کرد.
او در اولین مقاله خود با عنوان ” اسنادی از مظلومیت آیتالله شریعتمداری” که سیزدهم آبان ۱۳۹۱ در سایت جرس منتشر شد، نوشت: “اموال تحت اختیار مرحوم آیتالله شریعتمداری در زمان حیاتش به دستور ولی فقیه یا عوامل تحت امر ایشان مصادره شده است و در اختیار حزب جمهوری اسلامی یا دفتر تبلیغات اسلامی گذاشته شده است.”
اما مهمترین بخش از تحقیقات کدیور، مربوط به بیماری آیتالله شریعتمداری و ممانعت جمهوریاسلامی ایران از معالجه او است. کدیور نوشته است: “بر اساس اسناد رسمی منتشر شده، سران نظام جموری اسلامی از اوائل سال ۱۳۶۱ از ابتلای آیت الله شریعتمداری به بیماری سرطان مطلع بوده اند و علیرغم درخواست وی و پزشک معالجش اجازهی اعزامش به بیمارستانهای تهران داده نشده است.”
در یکی از اسناد منتشر شده توسط وی آمده است: “مرحوم آیتالله حاج آقا رضا [صدر] کراراً برای رفع حبس آیتالله العظمی شریعتمداری و یا حداقل اجازه دادن رهبر انقلاب برای معالجۀ آن مرجع مظلوم و نجات جانشان از بیمارستان که مستلزم مداوا و عمل در خارج از کشور بود، توسط آیتالله آقای حاج سیّدعبدالکریم موسویاردبیلی و آیتالله آقای حاج سیّدمحمّدصادق لواسانی به آیتالله خمینی که جریان برخورد با ایشان را هدایت مینمود، پیغام میدادند، اما پاسخ منفی بود و بنابه نقل آیتالله صدر، حتی یک مرتبه، آقای خمینی گفته بود: شریعتمداری باید در خانهاش محبوس باشد تا با مرضش بپوسد و بمیرد!”
به تاکید محسن کدیور: “نظام جمهوری اسلامی از اعزام آیت الله شریعتمداری به بیمارستانهای مجهز تهران تا ۴ اسفند ۶۴ – که بیماری وی بسیار پیشرفت کرده و دیگر امکان درمان وجود نداشته – خودداری کرده و به معاینه پزشک معالج در منزل تحت حصر اکتفا کرده است. ایشان ۴۰ روز بعد از انتقال به بیمارستان در ۱۴ فروردین ۱۳۶۵ در سن ۸۱ سالگی دارفانی را وداع گفت.”
این، پایان کار مرجعی بود که ۱۵ پیش از روی کار آمدن آیت الله خمینی، در اعلام مرجعیت او و محافظتش از برخورد حکومت پهلوی، نقش مهمی را ایفا کرده بود.