اجتهاد و تقلید

اجتهاد و تقلید

اجتهاد در اصول و مبانی

مراد از اجتهاد ساختاری بازبینی در اصول و مبانی اندیشه اسلامی می باشد. این نوع اصلاح باید بیش و پیش از اصلاح شریعت آغاز شود زیرا شریعت خود متفرع بر اصول و مبانی است که مقدم بر آن می باشند. دامنه‌ی اجتهاد تنها محدود به شریعت، فقه و دستورات عملی اسلام نمی شود، بلکه عرصه‌ی نظری تعالیم سنتی اسلام شامل الهیات (علم کلام)، اخلاق و تفسیرقرآن و گردآوری و تفسیر حدیث را نیز در بر می گیرد. اجتهاد سنتی بر مبنای دانشی بنام “اصول فقه” بنا شده که می توان آن را به مثابه “روش شناسی فقه ” در نظر گرفت. اصول فقه به بازنگری و تجدید نظر عمیق نیاز دارد نه اصلاح سطحی. باید مد نظر قرار داد که این اصول هر چند حاوی نکات بسیار ذی قیمت و ارزشمندی است اما در عین حال نیاز به اجتهادِ مستمر و موثر در درون خود دارد. در این مسیر می توان از فلسفه زبان، هرمنوتیک، نگرش تاریخی و تفکر انتقادی الهام گرفت. بازسازی اصول فقه یعنی «اجتهاد در اصول» تنها نیمی از مسیر اجتهاد ساختاری می باشد. نیمی دیگر را اجتهاد در مبانی همچون مبانیِ معرفت شناختی، جهانشناختی، وجودشناختی، انسان شناختی، جامعه شناختی، روانشناختی، کلامی، و اخلاقی اسلام تشکیل می دهد. درک و شناخت قرون وسطایی این مبادی نیاز به بازنگری و اصلاح دارد.قوانین اسلامی در عصر نزول چهار خصیصه داشتند. آنها بر حسب ذهنیت آن دوران عقلائی، عادلانه، اخلاقی و دارای کارائی بیشتر بودند. این در حالیست که مطابق با تلقی دوران مدرن اکثر احکام غیر عبادیِ شریعت، تقریبا تمامی یا برخی این خصایص را بر اساس ذهنیت دوران جدید دارا نیستند. قالب و صورت قوانین در غیاب این چهار خصیصه چیز با ارزشی نیست تا حفظ شود. باید بپذیریم که زمان و نتایج حاصل از اجتهاد سنتی به سر آمده است . فرآورده های آن نیازهای دوران مدرن را برآورده نمی کند. در مقابل، در مدرسه اجتهاد ساختاری، قوانینی که چهار مشخصه ی فوق الذکر را دارا نیستند یعنی مطابق ذهنیت امروز عقلائی، عادلانه، اخلاقی و دارای کارائی بیشتر نسبت به قوانین رقیب نیستند، به عنوان قوانین منسوخ تلقی می شوند.اکثر قریب به اتفاق مشکلات اسلام از احکام موقتی که تخته بند زمان و مکان و شرائط خاص خود بودند سرچشمه می گیرد. آنها بخش جدانشدنی و غیر قابل تغییر اسلام نبودند. اینکه این احکام موقت دائمی پنداشته شوند سوء فهم عمیقی است.

اجتهاد و تقلید

مقدمه‌ای بر آراء فقهی

فتوا، رساله‌ی عملیه یا توضیح المسائل، و مرجع تقلید یا مفتی هیچ تناسبی با روی‌کرد فقهی این بنده ندارد. در این روی‌کرد تقلید مطلقا بی‌معنی است، لزوم رجوع در تمام ابواب و مسائل به یک نفر به‌عنوان مرجع اعلم نیز بی‌معنی است. پرداخت وجوه شرعیه به ایشان نیز دلیل معتبری ندارد. رأی فقهی مثل هر رأی علمی دیگری نهایتا فهم صاحب آن است که حق نقد و بررسی آن برای هر صاحب نظری محفوظ است و افراد غیرصاحب‌نظر نیز در عمل به رأی هر صاحب نظری آزادند، مثل دیگر آراء علمی. فقه از حیث موازین ارتباط صاحب‌نظر و غیرمتخصص هیچ شیوه‌ و روش منحصربه فردی در مقایسه با دیگر علوم ندارد. فقه نیاز به پالایش ساختاری دارد نه حذف و ریشه‌کن کردن. اجتهاد در مبانی و اصول روش پالایش ساختاری فقه موجود است. نویسنده نه خود را مفتی می‌داند نه سودای مرجع تقلید شدن دارد. اصولا فتوا دادن و تقلید از مفتی را مفید نمی‌داند تا به آنها دست یازد. آراء فقهی منتشرشده در این وبسایت همان‌هاست که من خود به‌آنها عمل می‌کنم. از احدی نیز دعوت نکرده و نمی‌کنم تا به‌آنها عمل کند. البته اگر کسی این آراء را صائب دانست و به آنها عمل کرد، کار نادرستی انجام نداده است. اصلاح فکر دینی و اصلاح سیاسی را دو برنامه‌ی جداگانه می‌دانم، و از هیچ کدام برای دیگری هزینه نمی‌کنم. ابراز این آراء جا را برای احدی تنگ نمی‌کند. هرکه نمی‌پسندد نقد کند. من از نقد و بررسی آرائم استقبال می‌کنم.

اجتهاد و تقلید

اجتهاد و تقلید

شیوه‌ی اجتهاد مصطلح و رایج در جهان تشیع بلکه در جهان اسلام «اجتهاد در فروع» است. در مقابل این شیوه «اجتهاد در مبانی و اصول» قرار دارد، که معنای آن اجتهاد در مبانی معرفت‌شناختی، جهان‌شناختی، فلسفی، اخلاقی و کلامی از یک سو و اجتهاد در اصول فقه از سوی دیگر، قبل از اجتهاد در فروع فقهی است. مبانی و اصول یادشده نیاز به خانه تکانی جدی و پالایش و پیرایش و اصلاحات ساختاری دارد. اجتهاد در مبانی و اصول در میانه‌ی سنت و مدرنیته کوشش می کند از دستاوردهای علوم جدید در فهم روش‌مند علوم دینی استفاده کند.