چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت

چکیده چالش اسلام و قدرت را یک‌جا منتشر می‌کنم، تا افرادی که مایلند به‌طور دقیق در جریان نقد قرارگیرند این چکیده را مطالعه کنند، دیگر اینکه در معرکه‌گیری ضداخلاقی اخیر مدعی همگان بدانند که منتقد چه گفته و چرا بر سر نقد خویش استوار و محکم ایستاده است، ولا یخاف لومة لائم. قرآن را خوف‌نامه و ناقص، و مثنوی و دیوان شمس را کامل و طرب‌نامه خواندن، سُرنا را از سر گشادش زدن و از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در مثنوی است: از قیاسش خنده آمد خلق را.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت ۱۵-۱۰ (چکیده)

لبّ بخش دوم «چالش اسلام و قدرت» نقد «ادعای پیامبر اقتدارگرا» در حدود یک بیست و پنجم متن اصلی تلخیص و در قالب جدیدی در ضمن پنج مبحث اصلی به این شرح تنظیم شده است: نقد سروش متأخر، مثنوی و دیوان شمس کتب مرجع قرآن! تفاوت عمیق اقتدار و اقتدارگرایی، کاستی‌های بنیادی ادعای پیامبر اقتدارگرا، و نگاهی کلی به شواهد ادعا. برای مطالعه متن تفصیلی «چالش اسلام و قدرت» این ترتیب توصیه می‌شود: ابتدا قسمتهای ۱۵-۱۴ (نقد روشنفکری دینی)، سپس قسمتهای ۱۳-۱۰ (نقد ادعا)، و بالاخره قسمتهای ۹-۱ (نقد شواهد).

چالش اسلام و قدرت

نقد سروش متأخر (روشنفکر دینی)

قسمت آخر (پانزدهم). در مرحله پساقبض و بسط، سروش «تسلیم مطلق تغیر و تجدد» شد و «خودِ دین را امری بشری، متغیر، تابع معارف عرفی و عصری» معرفی کرد. مطابق منطق خود وی با کلمات خودش این شیوه «دینی باقی نمی‌گذارد» و باز عین کلمات خودش این «بی‌دینی» است. در سروش متاخر مشخصا از ۱۳۷۸ محمد دیگر «پیامبر» نیست، «پیام‌ساز» است. در آثار سروش متأخر هیچ نشانه‌ای دال بر حفظ «هسته سخت اسلام» یافت نمی‌شود. پروژه روشنفکری دینی مدل سروش پروژه سکولاریزه کردن و حذف تدریجی دین است.

چالش اسلام و قدرت

آب شوری نیست درمان عطش

قسمت چهاردهم، سروش متقدم را تقدیر می‌کنم، اما منتقد رادیکال و منصف سروش متأخر هستم. سروش متقدم (پژوهشگر فلسفه و عرفان و نواندیش دینی) سرگرم «اصلاح معرفت دینی» در مستوای ایران کارنامه‌ای پربار، قابل دفاع بلکه قابل تشویق دارد. از دهه دوم فعالیتهای فرهنگیش، عبدالکریم سروش (سروش متأخر) بتدریج مشغول «اصلاح اصل دین» شده، و به صامت بودن شریعت، تابعیت معرفت دینی نسبت به معارف بشری، بشری و تاریخی بودن «اصل دین»، تابعیت قرآن از شخصیت پیامبر، وحی: رؤیای محمد، و تعبیر قرآن به جای تفسیر آن قائل شده است.

چالش اسلام و قدرت

سوی سراب با غرر

قسمت سیزدهم. آنچه در طول تاریخ اسلام اتفاق افتاده معلول عوامل مختلف بوده است، نه تک عامل، آن هم شخصیت پیامبر. لازمه پدیدارشناسی عدم داوری است. ادعای پیامبر اقتدارگرا که در بنیاد آن داوری صریح نهفته است پدیدارشناسانه نیست. جمع رویکردهای صوفیانه و فلسفه تحلیلی در یک دستگاه فکری اندیشه‌ای ناسازگار را باعث شده است. زیگزاگهای فرااخلاقی مدعی: نسبی‌گرایی، اخلاق واقع‌گرا، و بار دیگر نسبی‌گرایی. آقای خمینی برای مدعی پلی شده تا بتواند شخصیت پیامبر را درک کند. ادعای پیامبر اقتدارگرا به منزله عقبه ایدئولوژیک اسلام طالبانی است.

چالش اسلام و قدرت

اقتدار و اقتدارگرایی

قسمت دوازدهم چالش اسلام و قدرت. اقتدارگرایی (یا قدرت‌پرستی، یا تقدم قدرت بر حقیقت) یعنی تسلیم و اطاعت کورکورانه به قدرت مرکزی غیرمسئول در برابر مردم که فرامین او از ترس مجازات رعایت می‌شود، از قبیل «شخصیت اقتدارطلب» فاشیسم. اگر یکی از دانشجویانم اقتدار را با اقتدارگرایی خلط کرده بود، به او نمره مردودی می دادم و موظفش می‌کردم چند درس پیش‌نیاز بگیرد تا دیگر چنین خطای فاحشی مرتکب نشود. استعمال مفاهیم مدرن از قبیل اقتدارگرایی در دوران پیشامدرن و از آنها نتیجه مدرن گرفتن «زمان‌پریشی» و مغالطه‌ای سهمگین است.

چالش اسلام و قدرت

پست و کژ شد از تو، معنی سنی

قسمت یازدهم. در مثنوی تقدم عشق بر زهد مسلم است، اما قرآن مدافع خوف زاهدانه منهای محبت الهی نیست! منطق مولانا در مورد جهنم، عذاب، غم، و گریستن با منطق قرآن فرقی ندارد. هدف جنگهای پیامبر در مثنوی کسب قدرت و تغلب نیست، نفی صریح اقتدارگرایی! «حکایت آن مؤذن زشت آواز، که در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد» در مثنوی زبان حال نسبت ادعای پیامبر اقتدارگرا و اسلام است: من همه‌ی عمر این چنین آواز زشت / هیچ نشنیدم درین دیر و کِنِشت.

چالش اسلام و قدرت

از قیاسش خنده آمد خلق را

چالش اسلام و قدرت، جلسه دهم. هیچیک از شواهد قرآنی و روایی ادعای پیامبر اقتدرگرا از بوته نقد سربلند درنیامد. اصناف دین ورزی سروش از جمله مدلهای انسان و اسلام «تک ساحتی» است، که پیچیدگی شخصیت انسان تحویل به تفکیک ساده اندیشانه، تک عاملی، و انتزاعی فقه و فلسفه و عرفان شده است. کمال اسلام در جمع ساحتهای مختلف عرفانی، اخلاقی، فلسفی و فقهی آن است. مقایسه قرآن با «کتب مرجع!» (مثنوی و دیوان شمس) و نه برعکس، از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در دفتر اول مثنوی است.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت ۱-۹ (چکیده)

لبّ بخش اول «چالش اسلام و قدرت» نقد شواهد قرآنی و روائی «ادعای پیامبر اقتدارگرا» در حدود یک بیستم متن اصلی تلخیص و در ضمن چهارده شاهد اصلی در اختیار علاقه مندان قرار می‌گیرد. این ادعا تغییر «معالم راه» است و «هندسه اسلام» را به کلی دگرگون می‌کند، لذا اهتمام بیشتری به نقد و بررسی آن کرده ام. این خلاصه امکان مروری دوباره به مدافعان و منتقدان ادعای مذکور می‌دهد تا درباره میزان قوّت ادله دو دیدگاه کاملا متضاد در برخی از مهمترین مباحث نواندیشی دینی معاصر به داوری بنشینند.

چالش اسلام و قدرت

شیپور را از سر گشادش زدن!

چالش اسلام و قدرت -۹. «الهیات شکنجه» روشنفکر خداناباور الگوی ادعای «پیامبر اقتدارگرا»ی روشنفکر دینی بوده است. بندگی خداوند اختیاری است، اما رکن بردگی مسلوب الاختیار بودن است. ادعای پیامبر اقتدارگرا در مورد خداوند تعمیم افکار لیبرالیستی به آخرت و خداوند و مبتنی بر نسبی گرایی معرفت شناختی و اخلاقی است. الهیات لیبرا‌ل‌مآب کلا با بندگی خدا سر سازش ندارد. اگر قرار است به همه اصول و موازین تفکر لیبرال مأب پابند باشیم نه اوامر و نواهی دنیوی خداوند قابل قبول است نه ثواب و عقاب اخروی و خصوصا عذاب جهنم.

چالش اسلام و قدرت

عذاب، عقاب و جهنم در «خوف نامه»

قسمت هشتم. خوف از خدا فضیلتی سازنده است که با محبت و رجا به رحمت او همراه است. ترس از خدای اقتدارگرا از جنس ترس از جانوران درنده و دیو افسانه‌هاست. این‌چنین خدایی با خدای اسلام و قرآن بیگانه است. جزئیات عذاب و جهنم ادعای اقتدارگرایی خدا را تایید می‌کند به‌شرطی که این جزئیات را در «جو لیبرالی و حقوق بشری معاصر» در نظر بگیریم، چرا که در این جو انسان هر جرمی – به هر بزرگی – هم مرتکب شده باشد، مجازات بدنی وی خلاف کرامت انسانی محسوب می‌شود.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۷

رحمان، رحیم، رئوف، ودود، و لطیف پنج اسم از اسمای حسنای خداوند سیمایی بسیار مهربان از پروردگار را به نمایش می گذارد. رحمت رحمانیه عام، مطلق، واسعه، نقد و بالفعل است، در حالی که غضب الهی خاص، مقید به عدم توبه، نسیه و بالقوه است و در آخرت نقد و بالفعل می شود. نسبت غضب و اخواتش به رحمت و اخواتش «یک به هفت» است. «تقدم و سبقت رحمت بر غضب الهی» شاکله قرآن کریم و سنن الهی است. «اسلام رحمانی» در تعارض تمام عیار با ادعای «پیامبر اقتدارگرا» است.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۶

انسان شناسی اسلام، دوگانه قرآنی حق و باطل، و شدت عمل با کفار هیچ تلازمی با اقتدارگرایی پیامبر ندارند، چرا که موازین اخلاقی و روا داری دینی از اجزای اسلام است. بازگشت به پیامبر اقتدارگرا رویکردی ارتجاعی است، رجعت به برساخته های خودکامگان اموی و عباسی. اینکه هرکس نافی ادعای اقتدارگرایی پیامبر بود «زیر فشار لیبرالیسم و فشار اندیشه‌های حقوق بشری» استدلال کرده است از جنس «رؤیاهای خطیبانه» است! مواجهه مدعی با منتقدان راه راست آزمایی دعاوی عرفانی و اخلاقی اوست. الگوی پیامبری هر کسی تعیین کننده مرام اوست.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۵

تنها وظیفه پیامبر حتی در دوران مدینه ابلاغ، بشارت و انذار بوده، حفیظ، وکیل، و مصیطر بر مردم بودن برای پیامبر ممنوع بوده ، دین اکراه بردار نبوده و ایشان مجاز به إعمال زور برای مسلمان کردن مردم نبوده است. زمامداری سمتی متباین با پیامبری بوده است. پیامبر در دوران مدینه اعمال قدرت مشروع کرده، اما هرگز اقتدارگرا نبوده است. انتساب رذیلت اقتدارگرایی به ایشان اشتباهی فاحش است. تنها بر مبنای اشاعره پیامبر واضع عدالت و اخلاق بوده است. نتیجه رویکرد اقتدارگرایی حذف محترمانه اسلام است، یعنی الفاتحة مع الصلوات!

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۴

متعلَق اسلام در قرآن «تسلیم خداوند شدن» است نه «تسلیم قدرت یا حکومت پیامبر شدن». از هیچ آیه قرآن به دست نمی آید که «پیامبر به دنبال تسلیم کردن مردم به حکومتش بوده، حتی اگر ایمان به خدا نداشته باشند». بر خلاف ادعای سروش ما پیامبر رحمت را بزرگ نکردیم! قرآن – که مطلقا تالیف پیامبر نیست! – محمد را به عنوان پیامبر رحمت بزرگ کرده است. اگر داستان موسی و خضر نمادین باشد، یعنی متعلق به عالم واقع و تکلیف نیست تا قبح قصاص قبل از جنایت مطرح شود.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۳

بزک کردن چهره اسلام همانقدر «خلاف اخلاق علمی» است که برجسته کردن برخی حواشی اجتماعی زندگی پیامبر «خارج از زمینه تاریخی آن »و «نادیده گرفتن اصول رفتاری ایشان». کفر و شرک در جنگ موضوعیت ندارد. تجاوز، تبعید، نقض عهد و کمک به تبعیدگران و عهدشکنان موضوعیت دارد. جهاد در اسلام، قرآن و سیره عملی پیامبر منحصرا دفاعی بوده و جهاد ابتدائی به این معنی که مسلمانان برای تغییر دین افراد به آنها حمله کنند و بین اسلام آوردن و مرگ قرارشان بدهند افترا به قرآن، پیامبر و اسلام است.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۲

اخبار آحاد ماموریت جنگ با مردم برای اسلام آوردن یا اخراج مشرکین از جزیرة‌العرب به دليل تعارض با محکمات قرآن قابل انتساب به پیامبر نیست. اشتباه سروش این است که مشرکین جزیرة‌العرب را با «کافر حربی» معادل دانسته، حرم – که مشرکین مجاز به ورود آن نبوده اند – را با تمام جزیرة العرب یکی گرفته است! جنگ پیامبر با کافران حربی «دفاع مشروع» بوده نه اقتدارطلبی! پیامبر با مشرکان غیرحربی پیمان عدم تعرض می‌بسته و مشرکان «با حفظ باور باطل خود»، از امنیت جانی و مالی برخوردار می ‌شده‌اند.

چالش اسلام و قدرت

پاسخ به نقد کتبی دکتر سروش

ایضاح چالش اسلام و قدرت. نقدهای من محصول بررسی ده میزان علمی مشخص بوده است. در جلسه نخست سروش حداقل دو بار واژه خشونت را به خدا و قرآن و در نُه عبارت دیگر «خشونت عریان» (شکنجه، قتل، و سربریدن) را به پیامبر نسبت داده است. پیامبر واقعی یعنی پیامبری که در تاریخ اتفاق افتاده است، به دنبال «مواجهه انتقادی با متون تاریخی» هستم نه انکار تاریخ. راهش این نیست که دلسوزانْ خدا، پیامبر، اسلام و قرآن را به ناروا و توجیهات مخدوش به خشونت و اقتدارگرایی متهم کنند.

چالش اسلام و قدرت

چالش اسلام و قدرت -۱

ادعا شده روحیه «اقتدارطلبی» پیامبر در دین، کتاب و پیروانش دمیده شده است. اهل سنت به آفتی مشابه آفت غلو در شیعیان مبتلا بوده اند: دخالت «قدرت سیاسی» در استحاله موازین اجتماعی اسلام. قدرتهای سیاسی بنی امیه و بنی عباس همه علوم اسلامی و تاریخ را مطابق میل قدرت‌مدارانه خود شکل داده اند. اصل در روایات عدم اعتبار است مگر اعتبارش بر اساس موازین انتقادی تاریخی اثبات شود. روایت من بدّل دینه فاقتلوه خبر واحد جعلی است نه حدیث متواتر بین الفریقین. پایه اول ادعای اقتدارگرایی پیامبر ویران شد.