در ميان اولياء مذهب ما از هيچكس به اندازه امام حسين (ع) سخن گفته نشده است. از سوي ديگر نهضت حسيني بيشترين تأثير را در فرهنگ ما داشته، حركت و شور آفريده، سوز و اشك را باعث شده و به همدلي و تأسي منجر شده است. و از جانب سوم، آنچنانكه سرنوشت همه امور مردمي است، دست تحريف و زنگار و پيرايه به آن راه يافته، نهضتي كه يكپارچه حماسه و عزت و شعور است، در هاله أي از مسئله أي شخصي و تاريخي و عادتي براي كسب ثواب يا معاش فرو رفته است.
اگر چه به سيد الشهداء (ع) بيش از همه پرداخته ايم. اما هنوز نگفته درباره وي فراوان است. اگر چه هر مسلمان دوستدار اهل بيت (ع) در طول عمر خود ساعات فراواني را به ذكر و ياد حسين (ع) اختصاص داده است،اما بسياري از ابعاد قيام و راه و روش حسيني هنوز محتاج التفات، عنايت و توجه مجدد است. مكتب عاشورا هنوز درسهاي تازه أي براي حق جويان دارد، برگزاري عزاي حسيني خود هدف نيست، وسيله أي بيش نيست، وسيله أي براي دست يابي به معرفت و شناخت ديني. راهي براي تعميق ايمان و باور مذهبي و روشي براي توأم كردن شور و شعور.
براي آشنايي با عظمت نهضت كربلا و اقتدا به سيره حسيني چاره أي نداريم جز اينكه در قيد و بند تاريخ نمانيم و بكوشيم اصول و قواعد ثابت حسيني را كشف كنيم و با بصيرت بكار بنديم. نبايد در جزئيات شهادت مظلومانه ابا عبدالله (ع) و ياران باوفايش و نيز قساوت بيرحمانه يزيد و ابن زياد و شمر در جا بزنيم، نهضت حسيني منطقي قوي و بنيادي مستحكم و مبادي روشني دارد كه اشراف بر آنها وظيفه هر ديندار پاك نهادي است. مطمئن ترين منبع و معتبرترين روش در دستيابي به بصيرت حسيني آراء بجا مانده از اين امام شهيد است. بحمدالله از امام حسين (ع) خطبه ها، حكمتها، احكام و روايات كوتاه و بلند فراواني در دست است كه مطالعه روشمند آنها بهترين معرف اين نهضت اصيل است. اگر در محافل و منابر مذهبي ما به ميزاني كه مقتل و روضه بها داده شده است،به مجموعه روايات و احاديث بجا مانده از سيد الشهداء (ع) پرداخته شده بود، امروز با شوري با شعورتر و عاطفه أي عالمانه تر مواجه بوديم. سلوك بر راه و روش حسين (ع) بيشتر از آنكه نيازمند تهييج عواطف و احساسات باشد، محتاج تعميق معرفتي و علمي است. اگر عواطف و احساسات عزاداران و محبان حسيني معرفت و علم و بصيرت حسيني نباشد. دين به دنيا فروشان به راحتي از آن شور بي شعور سوء استفاده مي كنند و به نام امام حسين (ع) ترويج يزيد مي كنند.
در ميان ميراث علمي بجا مانده از سيد الشهداء (ع) خطبه أي است مشهور كه حسن بن علي بن شعبه حراني (متوفاي ۳۸۱) در كتاب شريف “تحف العقول” روايت كرده است. اگر چه متأسفانه صاحب تحف العقول سند هيچيك از روايات كتاب خود را نقل نكرده، اما فارغ از اعتبار فراوان كتاب و مؤلف آن، اين خطبه به ميزاني از متانت و استحكام محتوا است كه در ميان متخصصان فن به “خطبه عالية المضامين”مشهور شده و صدور محتوايي با اين عمق را جز از حضرات معصومين ممكن نمي دانند. برخي از قطعات اين خطبه شريفه از امير المؤمنين (ع) نيز روايت شده و در خطبه هاي ۱۰۶ و ۱۳۱ نهج البلاغه به چشم مي خورد.
امام حسين (ع) در اين خطبه انتظارات خود را از عالمان دين تشريح مي كند و با تذكرات قرآني درباره احبار، به تفصيل نگراني ها، دغدغه ها و انتقادات خود را از عالمان دين در عصر خود باز مي گويد، و در انتها اهداف چهار گانه قيام خود را ابراز مي كند. سيد الشهداء (ع) در عين ايجاز و اختصار عوامل انحطاط يك جامعه ديني را مورد تحليل قرار مي دهد و به ريشه يابي آفات و آسيب هاي متوجه به عالمان دين مي پردازد. اين خطبه در چهار چوب شرايط و مقتضيات قرن اول هجري باقي نمي ماند. ابا عبدالله (ع) در اين خطبه به نكاتي اشاره كرده كه فراتر از مسائل زماني خاص است. انتظارات امام حسين (ع) از عالمان دين منحصر به علماي دهه اول نيمه دوم قرن اول نيست. اين انتظار اولياء دين از همه علما و دين ياران و دين پژوهان در تمام تاريخ است. متأسفانه انتقادات حسيني نيز در عصر او متوقف نمي شود. آفات بر شمرده در اين خطبه نوعي آسيب شناسي عالمان دين در همه اعصار است. امام حسين (ع) در اين خطبه ضوابط و ملاكهايي را بدست دينداران مي دهد كه با آن ضوابط و معيارها عالمان دين را ارزيابي كنند. از آنجا كه در يك جامعه ديني، عالمان دين رفيع ترين جايگاه و منزلت را دارند، آفات و انحرافات آنها نيز خطرناك ترين آفات و سهمگين ترين انحرافات است. بنابراين طبيعي است كه اولياء دين به بهداشت و آسيب شناسي عالمان دين اهتمام ويژه داشته باشند. با عنايت به اين خطبه عالمان منصف و طلاب شائق فرصت آن خواهند داشت كه خود را با معيارهاي حسيني منطبق سازند وبا شاقول معصوم ميزان شوند. بهداشت و آسيب شناسي عالمان دين در ميراث علمي ديگر امامان (ع) نيز بسيار برجسته است از جمله اين موضوع در تعاليم امام باقر (ع) و امام صادق (ع) گسترده تر مطرح شده كه اميدوارم در مجال مناسب توفيق عرضه اين تعاليم ارزشمند نصيب شود.
ملا محسن فيض كاشاني نيز اين حديث را از “تحف العقول” در مجموعه با ارزش “وافي” در بحث امر به معروف و نهي از منكر نقل كرده است. براي بهره وري بيشتر از تعاليم حسيني، ابتدا ترجمه كامل اين خطبه شريف را از نظر مي گذرانيم، سپس به تحليل اجمالي مفاد بلند آن خواهيم پرداخت.
خطبه حسيني در انتظارات و انتقادات از عالمان دين
“أي مردم، از آن نكوهشها كه خداوند به منظور پند اولياء خود از احبار (عالمان دين يهود) كرده، عبرت بگيريد، آنجا كه مي فرمايد. “چرا علماي رباني و احبار مردم را از سخنان گناه آميز باز نمي دارند؟” (مائده /۶۳) و همچنين “آن گروه از بني اسرائيل كه كافر شدند به زبان داود (ع) و عيسي (ع) لعنت شدند. چرا كه سركشي كردند و تجاوز نمودند و از اعمال ناپسندي كه مرتكب مي شوند جلوگيري نكردند، چه ناپسند كارها كه كردند” (مائده /۷۹و۷۸). خداوند (اينگونه عالمان را) سرزنش مي كند، زيرا از ستمگراني كه در برابرشان بودند زشتي و تبهكاري را مي ديدند، اما آنان را از اين منكرات منع نمي كردند، چرا كه (به برخورداري هاي مادي و امتيازاتي كه) از جانب آنان به ايشان مي رسيد، رغبت داشتند و از عواقب اعتراضاتشان بيم داشتند. عليرغم اينكه خداوند فرموده است: “از مردم بيم نداشته باشيد، از من بترسيد.” (مائده /۴۴)، و نيز: “مردان و زنان با ايمان بعضي اولياء بعضي ديگرند، به نيكي امر مي كنند و از زشتي جلوگيري مي كنند” (توبه/۷۱). خداوند با امر به معروف و نهي از منكر به عنوان فريضه أي الهي آغاز كرده است، چه او آگاه است كه اگر (اين فريضه) انجام گيرد و اقامه شود، فرائض ديگر اعم از آسان و دشوار برپا مي گردند، چرا كه امر به معروف و نهي از منكر دعوت به اسلام است با باز ستادن حقوق ستمديدگان، و مخالفت با ستمگر، و تقسيم فيء و غنائم و گرفتن صدقات از مواضعش و صرف آن در جاي خود است.
پس شما، أي جماعت (عالمان)، أي جماعتي كه به علم مشهوريد، نامتان به نيكي ياد مي شود، به نصيحت و خيرخواهي معروفيد، بخاطر خداوند در نظر مردم صاحب هيبت هستيد، شريفان از شما حساب مي برند، ضعيفان احترامتان مي كنند، كساني شما را برخود مقدم مي كنند كه شما را بر آنها فضيلتي نيست و حتي بر ذمه آنان نداريد. آنجا كه حاجت حاجتمندان روا نشود، با وساطت شما پذيرفته مي شود، در راهها با هيبت سلاطين و كرامت بزرگان رفت و آمد مي كنيد.
آيا اين همه (عزت و احترام) براي اين نيست كه از شما انتظار دارند كه به حقوق الهي قيام كنيد؟ حال آنكه شما از بيشتر اين حقوق كوتاه آمده ايد. حق ائمه (ع) را كوچك شمرده ايد، حق ضعيفان و زير دستان را تضييع كرده ايد، اما آنچه را حقوق خود مي پنداريد مطالبه كرده ايد. شما (عالمان) نه مالي در راه خدا بذل كرده ايد، نه جاني (در راه او) بخاطر آنچه شما را آفريد به خطر انداخته ايد و نه با اقوام و خويشاوندتان در راه خدا در افتاده ايد. (با اين همه ) آرزوي بهشت خداوند و همنشيني با پيامبر و رهايي از عذاب را در سر مي پرورانيد؟!
أي آنان كه از خدا نابجا آرزوها كرده ايد، از آن مي ترسم كه به عذاب و انتقام الهي گرفتار شويد. چرا كه به لطف و كرم الهي از مزايا و امتيازاتي برخوردار شده ايد. اما آنان كه (واقعا) به خدا (پرستي و خدا ترسي) شناخته شده اند ارج نمي گذاريد، حال آنكه خودتان بنام خدا در ميان بندگانش اكرام مي شويد. به چشم خود مي بينيد كه پيمانهاي الهي (بدست ارباب قدرت) نقض مي شود و از شما صدايي بلند نمي شود، اما همين شما بواسطه بعضي ميثاقهاي پدرانتان فريادتان بلند است. قرار و ذمه پيامبر (ص) زير پا گذاشته شده، و نابينايان، ناشنوايان، زمين گيرها در شهرها بي پناه رها شده اند، شما به آنان ترحم نمي كنيد و با استفاده از موقعيت خود به نفع آنان قدمي بر نمي داريد، و به آنان كه به ايشان خدمت مي كنند اعتنا نمي كنيد، با بند و بست و سازشكاري با ستمكاران خود را تأمين كرده ايد همه اين رفتارها همان منكراتي است كه خداوند امر كرده مرتكب نشويد و از آنان نهي كنيد، (اما افسوس) شما از آنها غافليد.
مصيبت و گرفتاري شما (عالمان دين) از مصائب همه مردم بيشتر و بزرگتر است،چرا كه اگر متوجه باشيد منزلت و جايگاه (واقعي) عالمان را از شما باز گرفته اند، چرا كه در حقيقت جريان امور و احكام بدست عالمان خداترس است كه امين او در بيان حلال و حرامند، اما شما اين منزلت را از كف داده ايد، و اين سلب (منزلت رفيع) حاصل نشده جز بواسطه پراكنده شدن شما از گرد محور حق و اختلاف شما در سنت بعد از دلايل آشكار. اگر شما در برابر فشارها و آزارها براي خدا استقامت مي كرديد، امور الهي به نزد شما آورده مي شد، از شما صادر مي شد، و شما مرجع امور بوديد (نبض جامعه واقعا بدست شما بود)
اما افسوس كه ستمكاران را بر موقعيت خود مسلط كرده ايد، و امور الهي را به دست آنان سپرده ايد، تا بر اساس شبهات عمل كنند و در راه شهوتراني گام نهند، آنچه باعث پذيرش تسلط ستمكاران بر امور از جانب شما شد، اين است كه شما از مرگ گريزانيد و به اين زندگي (ننگين) ناپايدار دل خوش كرده ايد. مردم ناتوان را تسليم آنان كرده ايد، جمعي برده وار بي اراده و مقهورند و گروهي گرسنه و مغلوب، ستمكاران به دلخواه در امور مملكت تصرف مي كنند و با هوسراني رسوايي ها ببار مي آورند. سيره اشرار پيش گرفته اند و بر خداوند جبار دليري مي كنند. در هر شهر خطيبي سخنور بر منبر دارند، همه سرزمين را قبضه كرده اند و دستشان همه جا باز است. مردم همچون برده در برابرشان هيچ تقاضايي را رد نمي كنند. برخي جبار و سركش اند و برخي قدرتمداران بر ناتوانان سختگير. از كساني اطاعت مي شود كه خداوند آفريننده و بازگرداننده را نمي شناسند. شگفتا و چگونه تعجب نكنم كه زمين در قبضه كساني است كه يا خائن و ستمكارند، يا باجگير و نابكار، و يا حكمران مؤمنان نسبت به آنان بي رحم و بي انصاف. ميان ما و شما (عالمان فاسد) در آنچه نزاع داريم، داور خداوند است و او در آنچه مشاجره داريم قضاوت خواهد كرد.
خداوند تو مي داني كه آنچه (در اعتراض به ظلم و فساد و منكر) از جانب ما صورت گرفت، نه در طمع سلطنت و جاه بود نه در طلب ازدياد ثروت و مال، و لكن ما مي خواهيم نشانه هاي دينت را ارائه كنيم. شهرهاي ترا اصلاح كنيم، بندگان مظلوم تو احساس امنيت كنند، و به فرائض، سنن و احكام تو عمل نمايند.
اگر شما انصاف ندهيد و به ياري نشتابيد، ستمگران بر شما قوت خواهند يافت و در خاموش كردن نور پيامبرتان خواهند كوشيد، (با اين همه) خدا ما را بس است، بر او توكل كرده ايم، به درگاهش توبه آورده ايم و بازگشت همه بسوي اوست.”
مفاد اين خطبه شريفه را مي توان در سه محور مورد بحث قرار داد: اول انتظارات از عالمان دين و وظايف آنان. دوم، انتقاد از شيوه سلوك عالمان دين در آن عصر، سوم، اهداف قيام امام حسين (ع).
مهمترين وظايف عالمان دين
سيد الشهداء (ع) اهم انتظارات خود را از عالمان دين بر مي شمارد. اين انتظارات كه از وظايف عالمان دين است به شكل ذيل قابل تنظيم است:
اول: عالمان دين هر چه دارند از قبل دين است، هر منزلتي دارند بواسطه انتساب به خداست، لذا مهمترين انتظاري كه از يك عالم دين مي رود “قيام بحق الله” است، پافشاري بر “عهود الهي” است، پاسداري از “ذمه رسول الله” است “امانتداري در بيان حلال و حرام الهي” است. حق الله چيزي جز تكاليف و احكام الهي نيست كه قطعا شامل حقوق ديني مردم نيز مي شود و اتفاقا تكيه بحث بر همين بخش از حقوق و احكام الهي است. از عالمان دين انتظار مي رود احكام و تعاليم و معارف ديني را كامل و تام به مردم عرضه نمايند، چيزي از دين را فرو گذار نكنند. به آن نيفزايند، از آن نيز كم نكنند، امري را كتمان نكنند، تحريف نكنند، نه مسئله أي را بزرگتر از آنچه هست نمايش دهند، نه آنرا كوچكتر از آنچه هست بنمايانند.
ثانيا: پس از بيان معارف و تعاليم الهي نسبت به عمل و قيام به حقوق و احكام الهي اقدام كنند، نسبت به اقامه دين و رعايت ضوابط شرعي حساس باشند، در پاسداري از حقوق الهي همانقدر اهتمام داشته باشند كه در حقوق شخصي خود، بلكه بالاتر، هم خود عمل كنند، هم كوشش كنند در جامعه اين ضوابط پياده شود.
دوم: اجراي دقيق فريضه امر به معروف و نهي از منكر، اگر چه اين فريضه، فريضه أي همگاني است، اما مسئوليت و وظيفه عالمان دين در آن از همه سنگين تر است. فارغ از مسئوليت عمومي تك تك آحاد جامعه در امر به معروف و نهي از منكر، و شريك بودن عالمان دين در اين بخش آنان در بخش امر به معروف و نهي از منكر نسبت به ارباب قدرت و متصديان امور عمومي و حكمرانان مسئوليت مضاعف دارند. چرا كه تنها كساني امكان امر به معروف و نهي از منكر را در اين مرحله خطير دارند كه از منزلتي رفيع و پشتوانه أي قوي برخوردارند و در جامعه تنها عالمان دين هم بواسطه علم دين و هم بواسطه پشتوانه مردمي چنين موقعيتي را دارند. تنزل اين فريضه مترقي به معروف و منكر فردي و منحصر كردن آن در امور جزئي جفا در حق اين حكم عميق دين است. عالمان دين به منزله پاسبانان اين جامعه ناظر عمل حكمرانان باشند و اجازه ندهند ذره أي به مردم اجحاف كنند و از قدرت سوء استفاده كنند. عمل به اين فريضه در سطح ملي از سوي عالمان دين ضامن سلامت قدرت سياسي خواهد بود.
سوم: مسئوليت شديد عالمان دين در حمايت از ضعفا و ناتوانان، اگر چه عالمان دين نسبت به تمامي مردم در برابر خداوند مسئولند، اما نسبت به ضعفا و آنان كه فرياد رسي جز خداوند ندارند مسئوليت مضاعف دارند و موظفند در رفع حوائج آنان بكوشند و نگذارند ارباب قدرت نسبت به آنان اجحاف كنند و در دادخواهي ها به كمك آنان بشتابند. عالمان دين هم نسبت به جهل توده مردم و هم نسبت به فقر وفاقه آنها و هم نسبت به اشاعه فساد در ميان آنها مسئولند. در حقيقت علماي دين دادستان ضعفاي جامعه اند، و خداوند در آخرت از رعايت حقوق ضعفا و دفاع از آنها از عالمان دين جداگانه حساب مي كشد.
چهارم: استقامت در راه خدا و تحمل شدايد و فشارها وظيفه عالمان دين است. اقامه دين و عمل به فريضه امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از حقوق ضعفا قطعا با مقاومت زورمندان و ارباب قدرت مواجه خواهد شد. عالمان وارسته دين مي بايد خود را آماده مواجهه با مشكلات در راه خدا بنمايند. عالمان تن پرور و جبون نمي توانند پاسداران خوبي براي دين حنيف باشند. براي دفاع از حقوق الهي مردم شجاعت و تهور لازم است. عالم دين به عزت الهي مستظهر است او نبايد در مقابل ارباب قدرت، در راه انجام وظيفه از چيزي بترسد. آنان كه در اين راه صبر و شجاعت لازم را ندارند مطمئن باشند كه در اشاعه و دفاع از تعاليم ديني سربلند نخواهند بود.
پنجم: نتيجه منطقي عمل عالمان دين به وظايف الهي اين است كه جامعه بدون اشراف و نظارت عاليه عالمان دين قدمي بر نمي دارد. اينگونه عالمان خدا ترس و عامل كه نسبت به ارباب قدرت سختگيرند و نسبت به ضعفا و بيچارگان اهل تساهل و در اقامه دين از اصحاب صبر و استقامتند در چشم مردم جا دارند و جامعه با رضا و رغبت در نزاعهاي ملي و مسائل كلان رأي آنان را فصل الخطاب مي داند، اينگونه عالمان بصير وجدان بيدار جامعه اند و بركت دين. اين است معناي عبارت “و ذلك بان مجاري الامور و الاحكام علي ايدي العلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه” در اين صورت واقعا نبض تفكر و سلوك عملي جامعه در دست با كفايت عالمان بصير خواهد بود. و البته اين به معناي كليشه حقوقي نصب صنفي خاص به مديريت سياسي نيست، بلكه خبر از نتيجه منطقي عملكرد مثبت عالمان دين در يك جامعه ديني مي دهد. در عدم دلالت عبارت مذكور از اين خطبه شريفه بر ولايت عامه يا مطلقه فقيه در جاي ديگر بحث كرده ام، تكرار نمي كنم (رجوع كنيد به حكومت ولايي/۲۸۷-۲۸۲) در يك جامعه ديني انتظار است كه بطور طبيعي نه با اكراه و زور امور الهي از عالمان دين صادر شود و آنان مرجع رتق و فتق مسائل ديني باشند.
انتقاد امام حسين (ع) از عالمان عصر خود
اول: كوتاهي در اقامه احكام و تعاليم ديني، تقصير در رعايت پيمانهاي الهي و سنن نبوي، غفلت از زير پا گذاشته شدن احكام ديني. سكوت و انفعال در برابر ظلم و منكرات و فساد. شأن اصلي عالم دين حفظ و اشاعه دين و اقامه تعاليم ديني است، اگر كساني اين وظيفه اصلي را مرتكب نشوند به چه جرأتي عنوان رفيع عالم ديني را يدك مي كشند؟ عالم دين همچون سربازي است كه عمري استراحت كرده تا در لحظه جنگ از مملكت خود دفاع كند،اگر در همان لحظه أي كه به او احتياج است سنگر را ترك كند شايسته نام سربازي نيست. ساليان سال تعليم و تعلم براي بيان و اقامه دين بوده، آنكه در اين وظيفه اصلي كوتاهي مي كند نابجا به اين كسوت در آمده است.
دوم: عدم اجراي فريضه امر به معروف و نهي از نسبت به ارباب قدرت. سيد الشهداء با دقت و ظرافت به ريشه يابي علل آن تقصير و اين ترك فريضه مي پردازد. امام علي (ع) دو عامل را براي ترك فريضه امر به معروف و نهي از منكر نسبت به ارباب قدرت و نيز تقصير در بيان و اقامه دين ذكر مي كند كه بسيار مهم است: يكي برخورداري هاي مادي و امتيازات دنيوي كه از سوي ارباب قدرت در اختيار برخي عالمان دين قرار مي گيرد و به تدريج شاقول انديشه شان را به سوي منافع حكومت منحرف مي كند. چرب و شيرين دنيا و تمتع از حكمرانان عالم دين را فاسد مي كند. همين امتيازات و برخورداري ها چشم عالم دين را كور مي كند و ديگر انحراف از صراط مستقيم دين را نمي بيند، زبان او را بند مي آورد، آنكه وامدار ارباب قدرت است چگونه مي تواند زمان به انتقاد از او بگشايد. پيامبر (ص) مردم را نهي كرد كه از چنين عالماني كه به دربار سلاطين رفت و آمد مي كنند دينتان را اخذ نكنيد، آنان قابل اعتماد نيستند، آنها را متهم بدانيد. ديگر: ارعاب و ترس از ارباب قدرت، ترس از دست دادن منافع، بيم از به زندان افتادن و آزار ديدن. مرعوبان و مجذوبان صلاحيت بيان و اقامه دين ندارند. آنان كه در برابر ارباب قدرت و منكرات آنان يا به ترس يا بواسطه برخورداري از امتيازات مالي مماشات مي كنند عالم رباني نيستند و مشمول نگراني ها و انذارهاي امام حسين (ع) هستند.
سوم: عدم دفاع از حقوق ضعفا و بيچارگان. عالماني كه مردم بي پناه را در چنگال ارباب قدرت رها مي كنند تا استثمار شوند و آبرو و ناموسشان بر باد رود، يقين بدانند به وظايف دين خود عمل نكرده اند. اگر حق حيات، حق آزادي، حق مساوات و عدالت در جامعه رعايت نمي شود چه كساني جز عالمان دين مسئولند؟ بويژه اگر تجاوز به جان و آبرو و حقوق مردم به نام دين و مقدسات صورت بگيرد.
امام حسين (ع) با صراحت نهيب مي زند: “انتم اعظم الناس مصيبة” مصيبت اين عالمان سوء از مصيبت تمام مردم بالاتر است. هر كه بامش بيش برفش بيشتر. اگر در مسئوليت بزرگتر و منزلت رفيع تر تقصير و سوء تدبير رخ داد به مصيبت بزرگتر مي انجامد. لذاست كه در پل صراط دهها عامي مي گذرند و هنوز حسابرسي يك عالم به پايان نرسيده است. علت العلل اكثر مفاسد و عقب افتادگي هاي فرهنگي و سياسي و اقتصادي و اجتماعي تقصير و كوتاهي عالمان بويژه عالمان دين در انجام وظايف است.
اهداف نهضت حسيني
سيد الشهداء (ع) به اختصار چهار هدف را به عنوان اهداف قيام مقدس خود بر مي شمارد:
اول: ارائه معالم دين. معالم يعني نشانه ها. علائمي كه در راه نصب مي كنند تا رونده گمراه نشود. دين هم معالمي دارد. علائم و نشانه هايي دارد كه بدون آنها دين، دين نيست، قشري بي محتوا است. زماني كه دين در پيچ و خم حوادث زنگار گرفته و اصول و ضوابط آن از چشم دينداران مخفي مانده است، مصلحان و احياگران به اظهار و ابراز و نشان دادن معالم دين همت مي گمارند، تا دين در ميان انحرافات و بدعتها و تقصيرها مسخ نشود و از ياد نرود. ظلم ستيزي، امر به معروف نهي از منكر و اخلاص در عمل قطعا از معالم دين است.
دوم: اصلاح در شهرها. اصلاح مقابل فساد است. اصلاح فساد زدايي و رفع منكرات و زشتي ها است. چه فسادي بالاتر از سفك دماء و حراج آبرو؟ بالاترين فساد بي ارزشي جان آدميان بويژه مخالفان حكومتها و ارزان بودن آبروي آنان است كه چون ما نمي انديشند. جهل، فقر، فحشاء از مصاديق بارز فساد است، و اصلاح رفع همه اين مفاسد است. اين مفاسد مستقل از دين نيز قبيح و زشتند. هر عاقلي به محكوميت اين مفاسد رأي مي دهد لذا اصلاح نيز امري عقلايي است و احكام دين نسبت به آن مي تواند ارشادي باشد.
سوم: امنيت، بويژه امنيت ستمديدگان، بالاترين فساد كه فسادي زشت تر از آن متصور نيست، نا امني است. و والاترين نعمت كه خداوند به اعطاي آن بر مردم منت نهاده است، امنيت است. امنيت جاني، امنيت فرهنگي، امنيت مالي و اقتصادي و امنيت سياسي از مصاديق بارز امنيت است. نياز به امنيت امري ما قبل دين است. هيچ مصلح ديني نمي تواند نسبت به مقوله امنيت بي تفاوت باشد. در مجازاتهاي شرعي براي بر هم زننده امنيت مردم (محارب) سخت ترين مجازاتها پيش بيني شده است.
چهارم: عمل به فرائض و سنن و احكام الهي. چهارمين و آخرين هدف امام حسين (ع) عمل به احكام ديني است به ترتيب اين چهار هدف بنگريد، امام حسين ارائه نشانه هاي ديني و آشنايي مردم با علائم و ضوابط ديني، اصلاحگري و تأمين امنيت را بر عمل به احكام مقدم ذكر كرد. بيشك اگر سه هدف اول محقق نشود نوبت تحقق به هدف نهايي نمي رسد.
اميد آنكه عالمان دين در عصر ما با جامه عمل پوشانيدن به انتظارات سيد الشهدا(ع) از عالمان دين از جمله علماء بالله و امناء در حرام و حلال الهي باشند و با تحقق اهداف چهارگانه حسيني هرگز شاهد مصاديق انتقادات تلخ ياد شده نباشيم.
زندان اوين، فروردين ۱۳۷۹، (اول محرم ۱۴۲۱)