حسین و دغدغه حضور دین در عرصه عمومی

خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران

سرويس: سياسي

محسن كديور، گفت: كار امام حسين (ع) حاضر‌كردن فعال و زنده‌ي دين در عرصه‌ي عمومي ولي توام با رضايت مردم بود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، وي كه در شب عاشورا در حسينيه‌ي ارشاد با عنوان “ حسين(ع) و دغدغه‌ي حضور دين در عرصه‌ي عمومي“ سخن مي‌گفت، به تبيين دو نوع مواجهه با نهضت حسيني پرداخت.

وي يك مواجهه را مواجهه‌ي سنتي كه در آن، كار امام حسين (ع) فرابشري تلقي مي‌شود، خواند و گفت: مواجهه‌ي ديگر، اسوه‌ي زندگاني مومنانه است كه مسلمانان ايراني تاكيدشان بر اين مواجهه است. اين مواجهه را مي‌توان مواجهه‌ي عالمانه با واقعه‌ي كربلا نام نهاد، البته هر دو مواجهه مستنداتي براي خود دارند.

كديور با بيان اينكه اگر چه كربلا واقعه‌اي كهن است، ولي هر روز مي‌توان سوالات جديدي روبه‌روي آن متن قرار داد، به برخي از اين پرسشها اشاره كرد و گفت: آيا وظيفه‌ي اصلي دين، پرداختن به سياست است يا نه؟ جايگاه اصلي دين كجاست؟ آيا مسلمانان همپاي مسيحيان پروتستان بايد عرصه‌ي عمومي را از دين بزدايند، كار دولت را از مناسبات دين خارج كنند و به ماورا و طبيعه متكي نباشند، هر چند دينداران هم آزاداند كه عبادت و فعاليت ديني كنند؟

اين مدرس دانشگاه با بيان اينكه الگوي جدايي بين نهاد دين از نهاد قدرت تجربه‌اي است كه در خارج از مرزهاي اسلام اتفاق افتاده، افزود: برخي ترديد كرده‌اند كه شايد راه صحيح آن باشد و ما هم ناچاريم آن را برويم.

وي در ادامه تصريح كرد: اگر بخواهيم ادبيات كربلا را بازخواني كنيم، اين ادبيات چه پاسخي به اين سوالات دارد؟ آيا مي‌توان در عرصه‌ي عمومي قدرت سياسي حساسيت ديني داشت؟.

كديور با بيان اينكه تا پيش از سال ۱۹۸۰، روند دموكراتيزاسيون جوامع بشري را سكولاريزاسيون تلقي مي‌كردند، نام آن را خصوصي‌سازي دين مي‌گذاشتند و مي‌گفتند كه عرصه‌ي عمومي را بايد به كلي به عقل انساني واگذاشت، گفت: در آن مقطع وقايعي اتفاق افتاد كه تئوري اوليه را تاييد نكرد.

وي به انقلاب اسلامي در ايران، جنبش همبستگي لهستان، ظهور مجدد بنيادگرايي در آمريكا و حوادث نيكاراگوئه اشاره كرد و گفت: پس از آن به اين نتيجه رسيدند كه سكولار شدن جوامع يك احتمال است و ممكن است در برخي جوامع محقق نشود.

اين محقق علوم ديني با بيان اينكه امروز با خيزش جهاني مسلمانان به ويژه جنبش شيعه كه نمونه‌اش پيروزي شيعيان در عراق است مواجهيم، ادامه داد: نقش دين بسيار برجسته‌تر از آن چيزي است كه سه دهه‌ي گذشته ارزيابي مي‌شد. البته اين نكته در ايران با ديگر كشورهاي اسلامي متفاوت است. تجربه‌ي ۲۵ سال گذشته در پاسخ به اين سوال تاثير داشته است كه آيا دين در عرصه‌ي عمومي و قدرت سياسي نظري دارد يا نه، مومن بايد نسبت به عرصه‌ي عمومي سكولار بينديشد و يا نسبت به اين مساله حساس باشد و تكليف ديني داشته باشد؟

وي سپس به با اشاره به برخي روايات به پاسخ امام حسين (ع) به اين سوالات پرداخت و گفت: جرقه‌ي قيام، پيشنهاد بيعت يزيد به امام حسين (ع) است. بيعت در اسلام امري اختياري است. قيام امام حسين (ع) با فشار حكومت براي گرفتن بيعت آغاز مي‌شود. امام حسين (ع) پيام مي‌دهد كه هيچ كس نمي‌تواند مجبور كند كه بيعت كنيم. در حالي كه يزيد مي‌گويد يا بيعت كن و زنده باش يا بجنگ و بمير. بيعت يعني ارتباط تو با حكومت چگونه است.

وي با اشاره به يكي از نامه‌هاي مردم كوفه به امام حسين (ع) كه در آن يكي از اشكالات حكومت يزيد را حكومت بدون توجه به افكار عمومي خوانده بودند، گفت: امام در پاسخ به اين نامه مي‌گويد رهبر حكومت اسلامي كسي نيست جز كسي كه اين چهار صفت را داشته باشد: عامل به كتاب الهي، قرآن باشد، ملاك دوم دولت در جامعه‌ي اسلامي رفتار به قسط و عدالت است، كسي كه به حق دينداري كند و حق را در عمل وفا كند. چهارم اينكه افرادي كه به عنوان كارگزار وارد عرصه مي‌شوند بايد ابتدا خود را تربيت كرده باشند.

كديور هم‌چنين با اشاره به نامه‌ي امام حسين (ع) به پنج نفر از سران كوفه، گفت: در آن نامه امام مي‌نويسد من به كتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت مي‌كنم. اكنون سنت مرده است.

كديور با اشاره به امتناع عبيدالله بن زياد از به قتل رساندن مسلم بن عقيل در منزل هاني، يكي از دلايل آن را به نقل از عبديالله بن زياد، فرموده‌ا‌ي با پيامبر با اين مضمون خواند: «ايمان زنجير ترور است، مومن ترور نمي‌كند»

كديور ادامه داد: وقتي كه امام مي‌شنود كه سفيرش – مسلم – را در كوفه كشته‌اند، مي‌گويد «شما مرا دعوت كرده‌ايد، اگر نمي‌خواهيد، باز مي‌گردم». اين عنصر اختيار در دعوت حسيني وجود دارد. مي‌گويد: «من به عهدهاي شما اعتماد كرده‌ام. اگر از حضور من كراهت داريد، بازمي‌گردم».

وي افزود: آنها كه فكر مي‌كنند حضور دين در قدرت سياسي ظرف يكبار مصرف است، بدانند امام حسين (ع) مي‌گويد: «يكبار دعوت كرده‌ايد اما اگر نمي‌خواهيد باز مي‌گردم».

كديور اين مساله را تابع رضايت استمراري دانست و ابراز عقيده كرد: صرف اينكه روزي مردم راي آري داده‌اند، كفايت نمي‌كند. بايد مجددا هم به آراي مردم رجوع كرد. وي ادامه داد: هيچ‌گاه امام حسين (ع) به اينكه منصوب خداست استناد نمي‌كند. حتي امام حسين (ع) از صلاحيت خود سخن گفته نه از انتصاب خود از سوي خدا.

كديور تاكيد كرد: مراجعه‌ي ما به معتبرترين اسناد نشان مي‌دهد كه در حسيني زيستن بايد نسبت به عرصه‌ي عمومي حساسيت داشت؛ يعني امر به معروف و نهي از منكر مثل وظيفه‌اي كه امام حسين (ع) داشت و به آن عمل كرد.

كديور در ادامه با بيان اينكه به جاي اخراج دين از عرصه‌ي قدرت بايد نحوه‌ي آنرا مورد بررسي قرار داد، گفت: دو قرائت از اسلام سياسي در دست است. اول اينكه براي مردم كمترين اختيار را قائل شوند. افرادي كه مي‌پندارند بهتر از مردم مي‌فهمند به نام مردم اقامه‌ي دين كنند. اين اسلام نام بنيادگرايي مي‌گيرد و در مقابل آن اسلام معتدل است. اسلام حسيني آن است كه دم به دم با رضايت مردم رابطه دارد و در آن حضور دين در عرصه‌ي عمومي تنها با رضايت اكثريت و به اندازه‌اي كه آنها مي‌خواهند ممكن است؛ با زور و اجبار هيچ‌وقت نمي‌توان اقامه‌ي دين كرد. كجا سراغ داريد كه پيامبر اكرم (ص) و يا امامان چنين كرده باشند؟.

وي در پايان گفت: اسلام سياسي معادل اسلام استبدادي نيست. از اين رو كار حسين حاضر كردن فعال و زنده‌ي دين در عرصه‌ي عمومي ولي توام با رضايت مردم بود. به گزارش ايسنا، هم‌چنين در اين مراسم، حبيب‌الله پيمان با تاكيد بر اصالت دستاورد در نفس عمل، گفت: اگر عملي انجام داديم كه بر اساس محاسبات باشد ممكن است نتيجه نگيريم اما وقتي عمل برگرفته از وجود حقيقي بود، در هر لحظه دستاوردي دارد و هيچ‌گاه ضرر نخواهد داشت. ايمان ديني نيز ما را به اين نوع عمل هدايت مي‌كند. اين عمل دستاوردش را همراه خودش دارد و خداوند پاداش همزمان به آن مي‌دهد.

وي ادامه داد: امام حسين (ع) و امثال او سرشار از شور زندگي هستند. حسين در برابر يك زندگي و يك مرگ قرار گرفت. او بايد براي حفظ زندگيش تسليم زور مي‌شد، ولي در آن صورت وجود حقيقي‌اش كشته يا به عبارتي دچار مرگ اخلاقي مي‌شد. در اينجا يا بايد مرگ زندگي حقيقي را بپذيرد يا بايد اين را هزينه‌ي زندگي حقيقي و پايدار خودش كند و امام راه خود را انتخاب كرد؛ لذا امام حسين (ع) هيچ‌وقت شكست نخورد.

________________________________________

تهران- خبرگزاري كار ايران

محسن كديور، پژوهشگر ديني گفت: وقتي عرصه عمومي را به گونه‌‏اي باشد كه هيأت حاكمه اطاعت شيطان پيشه كرده، فساد در زمين ظاهر، حدود الهي تعطيل و با اموال ملت معامله شخصي مي‌‏شود، تكليف است كه حسين‌‏وار وارد عرصه شده و شرايط را تغيير داد.

به گزارش خبرنگار “ايلنا”، محسن كديور در مراسم شب عاشوراي حسيني كه توسط انجمن‌‏هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه‌‏هاي تهران و سازمان دانش‌‏آموختگان ايران اسلامي(ادوار تحكيم وحدت) در حسينيه ارشاد برگزار شد، طي سخناني تحت عنوان” حسين(ع) و دغدغه حضور دين در عرصه عمومي” گفت: عده‌‏اي كار حسين(ع) را كار فوق بشري حساب مي‌‏كنند و عنصر عاطفه و احساس را در اين رويكرد افزايش مي‌‏دهند اما رويكرد ديگري وجود دارد كه حسين(ع) را اسوه زندگي مومنانه معرفي مي‌‏كند كه مي‌‏توان پا جاي پاي او گذاشت.

وي با بيان اينكه برگزاري مجالس محرم توسط اولياء عبرت‌‏گيري از وقايع اسلام و احياي دين است، گفت: كار حسين(ع) از لحاظ بشري قابل محاسبه است و هر انسان آزاده‌‏اي در آن شرايط بايد همان كاري كه حسين(ع) انجام داد، مي‌‏كرد؛ در اين رويكرد احياي دين به جاي شفاعت مي‌‏نشيند و ذاكر حسيني پيش از آن كه سرمايه‌‏اي براي گريستن داشته باشد، عقلي براي انديشيدن و دلي براي پي بردن به راه حسين(ع) دارد كه شيعيان ايران مواجهه‌‏اي عالمانه و از روي بصيرت با واقعه كربلا دارند.

كديور با طرح سوالي مبني بر اينكه آيا دين را بايد درگير امور متغير سياسي بكنيم يا نه؟ تصريح كرد: جوامع اروپايي سعي كردند عرصه عمومي را از دين بزدايند، كار دولت و قدرت سياسي را از مناسبات ديني خارج كنند، به كار دولت به شيوه علمي ومعقول سامان ببخشند و دين را از حوزه عمومي به حوزه خصوصي منتقل كنند؛ در حوزه خصوصي دينداران آزادند كه فعاليت ديني و مناسك ديني را به جا آورند اما هنگام ورود در مسائل سياسي و تشكيل دولت بايد فارغ از دين وارد شوند و كارشان مبتني بر احكام شرع نباشد.

وي افزود: امروز روند مدرنيزاسيون بشري، روندي سكولار است و اين به معناي ضد دين بودن نيست بلكه مراد اين است كه براي اداره قدرت سياسي، بهترين راه، كنار نهادن دين از قدرت سياسي است زيرا عرصه عمومي را نمي‌‏توان با امور فوق بشري تدبير كرد و سياست، نياز به عقل و تدبير بشري دارد.

كديور ادامه داد: اين تجربه‌‏اي است كه خارج از مرزهاي اسلامي اتفاق افتاده و در كشور ما كه حكومت اسلامي برقرار شده است، به علت سرخوردگي و ناكامي‌‏هايي كه از دولت ديني به وجود آمده، عده‌‏اي فكر مي‌‏كنند كه شايد راه صحيح همان باشد كه ديگران رفته‌‏اند و ما براي حفظ دين چاره‌‏اي جز اين تفكيك نداريم و بايد عرصه عمومي را از دست دينداران خارج كنيم.

وي افزود: متأسفانه به علت استفاده ابزاري از دين، جوانان به اين نتيجه رسيده‌‏اندكه بهترين راه، سالم‌‏سازي جامعه و كنار گذاشتن دين از عرصه عمومي است تا سايه سنگين تكليف‌‏هاي ديني بر سر آزادي‌‏هاي اجتماعي جامعه نباشد كه اين راه حل ساده است اما به جاي اخراج دين از حوزه قدرت بايد نحوه حضور دين در عرصه قدرت را مورد ارزيابي قرار دهيم.

اين روشنفكر ديني خاطر نشان كرد: با وجود انقلاب اسلامي ايران، ظهور جنبش همبستگي در لهستان و ظهور مجدد بنياد‌‏گرايي مذهبي در آمريكا نشان مي‌‏دهد كه روند سكولاريزاسيون با تأمل و سوال مواجه شده است و نقش دين كه احساس مي‌‏شد رو به افول نهاده، بار ديگر همه عوامل را تحت شعاع خود قرار مي‌‏دهد.

وي افزود: حركت‌‏هايي كه در منطقه و جهان معاصر اتفاق افتاده، بيانگر خيزش جهاني مسلمانان و جنبش شيعي در منطقه است، جنبش،هاي پروتستان, كاتوليك, بودا, هندو و يهوديان نشان مي‌‏دهد كه نقش دين برجسته‌‏تر از آن است كه تا سه دهه پيش تصور مي‌‏شد.

استاد دانشگاه تربيت مدرس با بيان اينكه اگر امروز بخواهيم ادبيات كربلا و نهضت عاشورا را بازخواني كنيم، بايد ببنيم قيام امام تا چه ميزان با حوزه عمومي ارتباط داشت و آيا دين لازم است كه در عرصه عمومي حاضر شود؟ خاطرنشان كرد: قيام امام حسين(ع) با فشار حكومت در گرفتن بيعت از ايشان ايجاد مي‌‏شود و مسأله بيعت مسأله‌‏اي مربوط به حوزه خصوصي نيست، بلكه نحوه ارتباط با دولت و حكومت را بيان مي‌‏كند.

كديور با اشاره به اينكه بزرگان زيادي، امام را نصيحت ‌‏كردند كه از جمله آنها “محمد بن حنيفه”، برادر ايشان است، گفت: حنيفه به امام حسين(ع) نمي‌‏گويد، بيعت كن، بلكه مي‌‏گويد از مدينه خارج شو و مردم را دعوت به بيعت با خود كن، اگر آنها با تو بيعت كردند، عليه يزيد قيام كن، از اين سخنان مشخص است كه حكومتي كه قرار است به نام دين تشكيل شود، عنصر اولش اختيار و رضايت مردم است.

وي افزود: در نامه‌‏اي نيز كه سران كوفه به امام مي‌‏نويسند، آمده است كه بني اميه بدون كسب رضايت مسلمانان و افكارعمومي برآنها حكومت مي‌‏كند و امام هم در نامه‌‏اي به مردم بصره مي‌‏نويسد كه اگر حامي داشته باشم، اقدام عملي خواهم كرد.

كديور اظهار داشت: امام حسين(ع) زماني كه مردم از او دعوت مي‌‏كنند، به سوي كوفه حركت مي‌‏كند و مي‌‏گويد؛ من به ميثاق‌‏ها و عهدهاي شما دل بسته‌‏ام و شما مرا دعوت كرده‌‏ايد، اگر اكنون مرا نمي‌‏خواهيد، باز مي‌‏گردم؛ اين عنصر اختيار است و ايشان در عرصه عمومي تابع رضايت استمراري است نه رضايت ابتدايي.

وي افزود: آنهايي كه مي‌‏پندارند حضور دين در عرصه عمومي ظرف يكبار مصرف است و روزي اگر مردم” آري” گفتند، ديگر كفايت مي‌‏كند و ديگر نيازي به آراي مردم نيست، بايد از امام حسين(ع) درس بگيرند كه درمقاطع مختلف به آراي عمومي مراجعه مي‌‏كرد.

كديور تصريح كرد: امام حسين(ع)، هرگز نگفت كه من منسوب خدا هستم و شما مكلف به اطاعت از من هستيد، بنابراين ديگران از اين مطالب عبرت بگيرند؛ حسين(ع) مسائل را به مردم واگذار مي‌‏كرد و به جاي اين كه اعلام كند كه من از جانب خدا نصب شده‌‏ام، از صلاحيت‌‏هاي خود سخن مي‌‏گفت و ملاك را رضايت مردم و مشورت با آنها مي‌‏دانست اما عده‌‏اي امروز معتقدند كه فقها از جانب خدا منصوب شده‌‏اند.

استاد دانشگاه تربيت مدرس با بيان اين مطلب كه اسلام در عرصه عمومي به دو صورت مي‌‏تواند وارد شود، گفت: اولين رويكرد اين است كه براي مردم كمترين اختيار را قائل نشوند و رضايت مردم ملاك حضور حاكمان نباشد؛ افرادي كه مي‌‏پندارند بهتر از مردم مي‌‏فهمند به عنوان متوليان وارد شده و به نام مردم اقامه دين كنند كه اين دين اجباري، غيراختياري و مساوي با بنياد گرايي است و در مقابل آن اسلام سكولار مطرح مي شود.

وي افزود: دومين رويكرد اسلام حسيني است كه با اختيار و رضايت مردم در هر لحظه ارتباط دارد و اگر دين مي‌‏خواهد در عرصه عمومي وارد شود، بدون در نظر گرفتن اختيار مردم و به صورت اجباري نمي‌‏تواند عمل كند، تا زماني كه اكثريت جامعه مسلمان هستند و اراده مي‌‏كنند كه ارزش‌‏هاي ديني حفظ شود، اين گونه خواهد شد، اگرچه ممكن است كه اراده آنها منطبق بر واقع نباشد كه در اين صورت، آنها مي‌‏توانند مردم را قانع كنند كه اشتباه مي‌‏كنند اما با زور نمي‌‏توان اقامه دين كرد.

وي ادامه داد: هر كدام از ما كه ادعاي تشيع داريم، بايد با پشتوانه مردمي وارد شويم و اگر از ما حمايت نكردند مثل امام حسن(ع) حكومت را كنار بگذاريم و مانند امام حسين(ع) وقتي ۱۸ هزار حامي داشتيم، حركت كنيم و زماني كه احساس كرديم ديگر حامي نداريم، بگوييم كه بازمي‌‏گرديم

________________________________________

روزنامه شرق ۳/۱۲/۸۳

. . . . . • محسن كديور: مبناى حكومت اسلامى رضايت مردم است

شب دوم مراسم در حالى شروع مى شد كه پلاكارد سر در حسينيه ارشاد شب گذشته آتش زده شده بود و شايد حضور نيروهاى انتظامى برخلاف شب گذشته به اين دليل بود. اولين سخنران شب عاشورا محسن كديور بود كه پس از مدتى غيبت در همايش ها و سخنرانى هاى انجمن هاى اسلامى و دفتر تحكيم وحدت به حسينيه ارشاد آمد تا از حضور دين در عرصه عمومى بنابر حركت حسين(ع) در قيام عاشورا دفاع كند. او در ابتدا دو مواجهه با نهضت حسين را تشريح كرد و گفت: مواجهه اول سنتى است و بيشتر توده شيعيان را در بر مى گيرد. در اين نگرش امام حسين(ع) از سرشتى متفاوت از ديگر انسان ها و نورى اعلى توصيف و حركت او ماموريت ويژه الهى خوانده مى شود. پيام حركت شهادت است و نتيجه آن ثواب در دنيا و شفاعت در آخرت و تنها دليل برگزارى مراسم عزادارى گريستن براى حسين(ع) است. در اين رويكرد حركت حسين(ع) بنابر عقل بشرى قابل محاسبه نيست و فرابشرى است كه پيكان تيز انتقادات مرحوم شريعتى به اين رويكرد بود. اما در رويكرد دوم امام حسين(ع) اسوه زندگانى مومنانه است و هر انسانى مى تواند جا پاى او بگذارد و غرض از برگزارى مراسم محرم عبرت گيرى از وقايع تاريخ اسلام و احياى اين دين است. حركت حسين قابل محاسبه عقلانى است و انسان هاى آزاده ديگر هم مى توانند كار حسين(ع) را انجام دهند كه در ميان شيعيان ايرانى مواجهه دوم در دهه هاى گذشته تقويت شده است.

كديور كه به سرعت مباحث خود را توضيح مى داد، افزود: اين واقعه كهن است ولى هر سال سئوالات جديدى در مورد اين متن تاريخى مطرح مى شود و برخى از سئوالات جديد برگرفته از دنياى جديد و تفكيك هاى عصر حاضر است و هر سال امكان دگرگونى دارد.

او در ادامه سير نگرش عقلانى به حادثه قيام حسين بن على(ع) را تشريح كرد و گفت: از دهه ?? در ايران مواجهه عقلانى با اين نهضت شروع شد. در ابتدا مجالس حسين(ع) با موضوع از قبل اعلام شده، برگزار مى شد و قرار بود نه فقط ثواب برند بلكه ذره اى هم به معرفت حاضرين در مجالس افزوده شود. اولين كارها را مرحوم دكتر آيتى، آيت الله مطهرى، آيت الله بهشتى و همفكرانش انجام دادند كه در قالب «گفتارهايى از عاشورا» منتشر شد و تحليل عقلانى واقعه عاشورا مدنظر گويندگان و سخنرانان قرار گرفت و پس از اين نگاه، حسين(ع) موتور محركه دين معرفى شد زيرا كه دين در آن مقطع رنگ و بويى نداشت كه مرحوم شريعتى مبدع اين نگاه بود و تلقى تازه اى از پيامبر(ص)، امام على(ع)، حسين(ع) و فاطمه(ع) در ميان جوانان و دانشجويان ايجاد كرد و اين نگاه را مى توان در حسين وارث آدم و شهادت ديد.

اين روشنفكر دينى از كتاب «شهيد جاويد» صالحى نجف آبادى به عنوان نگاه ديگر عقلانى به قيام عاشورا نام برد و در پاسخ به سئوالات آن عصر دانست و افزود: اين نگاه توانست يك تئورى براى حركت حسين ارائه كند و نكته اى را به ادبيات حسين بيفزايد. صالحى گفت كه امام براى استقرار حكومت اسلامى قيام كرده است كه در آن زمان از يك سو حكومت اسلامى در ميان متفكرين مطرح نبود و از سوى ديگر برخلاف نگرش سنتى كه حسين(ع) ماموريت شهادت داشت، بود و او با استنادات اصيل از سيدمرتضى، شيخ مفيد و شيخ طوسى اين تئورى را مطرح كرد كه با تعريضات و انتقاداتى شديد روبه رو شد.

او در ادامه « سئوال خود را كه «آيا دين بايد در عرصه عمومى به ويژه امر سياست دخالت كند يا نه؟» به عنوان سئوال عصر حاضر برشمرد و با سئوالاتى گوناگون اما مشابه با سئوالى ابتدايى مى خواست تا ذهن مخاطبان را به اين سئوال ترغيب و آشنا كند و با اشاره به تجربه مسيحيان پروتستان در جهت جدايى عرصه عمومى از دين و از سياست و ناكامى برخى مسلمانان از دولت هاى دينى، پاسخ سئوال خود را در دو مقطع زمانى قبل از ???? و پس از آن توضيح داد و گفت: در قبل از ???? روند مدرنيزاسيون، جوامع بشرى را سكولار كرد، البته مراد ضددينى نيست بلكه براى پاك نگه داشتن دولت و دين اين امر را تعبيه كرده بودند كه رشته اول اين حركت انقلاب كبير فرانسه بود. اين حركت با تفكيك آموزش از كليسا آغاز و به تفكيك از سياست ختم شد. خصوصى سازى دين كاملاً تاييد شده بود و تمام جوامع از آن پاسخ مثبت گرفته بودند كه دين در عرصه خصوصى افراد عمق و توسعه يافت و عرصه عمومى به عقل انسانى واگذار شد ولى پس از سال ???? به دليل شكل گيرى وقايع پى در پى تئورى سكولاريزه كردن جامعه با رويكردى جامعه شناختى مورد بازنگرى و تجديدنظر قرار گرفت. يك جامعه شناس فرانسوى چهار واقعه را علت اين امر دانست كه انقلاب اسلامى ايران، جنبش همبستگى در لهستان، جنبش هاى آمريكاى لاتين و ظهور بنيادگرايى مذهبى در آمريكا اين چهار واقعه بودند. نقش مذهب برخلاف انديشه سكولارها رو به افول نرفت بلكه به ثبوت رسيد و تمام عوامل را تحت الشعاع قرار داد و حتى يكى از مبدعين و تئوريسين هاى سكولاريزه كردن جوامع در كتابى به انتقاد از روند اول پرداخت و گفت كه وقايعى كه در دنيا اتفاق افتاده است، تئورى هاى ما را تائيد نمى كند و بايد بر اين امر تجديدنظر كنيم. لذا پروژه خصوصى سازى دين به سوى خصوصى زدايى از دين رفت.

محسن كديور چارچوب نظرى مباحث خود را صرفاً از زاويه دينى ندانست و سايه هايى از نظرات برون دينى را هم در آن به تصوير كشيد و برخى وقايع را در جوامع معاصر همچون جشن هاى شيعى در برخى كشورهاى اسلامى به ويژه پيروزى شيعيان در عراق، جشن هاى مسيحيان كاتوليك، بوداييان و يهوديان را نشان از برجسته شدن نقش دين نسبت به سه دهه گذشته در حوزه عمومى عنوان كرد و البته ايران را با ديگر كشورهاى اسلامى متفاوت دانست و بار ديگر براى چندمين بار سئوال «آيا دين در عرصه عمومى به ويژه قدرت سياسى نظر دارد يا نه؟» را مطرح كرد و گفت: اگر سيدالشهدا امروز مى خواست كه نهضت خود را برقرار كند، آيا تكليف احساس مى كرد يا نه؟ و پاسخ او در برابر اين سئوال چه بود؟ آيا لازم بود دين را در حد عرصه عمومى دخالت دهد يا نه؟

اين استاد دانشگاه تربيت مدرس بنابر تاريخ طبرى خواست كه پرسش را پاسخ دهد و نيز استنادات خود را مستند و اصيل برشمرد و بيعت گرفتن به زور يزيد بن معاويه از حسين(ع) را مربوط به حوزه خصوصى ندانست و گفت: اين مسئله برخورد دينى حسين(ع) در حوزه عمومى بود كه در گذشته بنابر تعليمات اسلامى كسى حق به زور بيعت گرفتن را نداشت و او به اين امر اعتراض كرد و آغاز حركت با اين امر سياسى آغاز شد و ترجيع بند ديالوگ امويان و علويان بود.

او با اشاره به دومين صحنه حضور دين در عرصه عمومى توسط امام حسين(ع)، نصيحت مشفقانه محمدبن حنفيه (برادر امام حسين(ع)) را بيان كرد و گفت: وى به حسين(ع) گفت كه اگر مى توانى مردم را به بيعت با خود دعوت كن وگرنه از مدينه خارج و مخفى شو. اين مطلب نشان از شرط اختيار و رضايتمندى مردم در امر حكومت است و در نامه اهل كوفه به امام حسين(ع) هم عدم رضايت مردم از حكومت معاويه بيان شده است كه امام در پاسخ به دعوت آنان چهار شرط رهبرى مسلمين را مطرح مى كند كه اولى عامل به كتاب الهى، دوم رفتار به قسط و عدل است و سوم شرط امام حسين(ع) كسى كه به حق در عمل وفا كند و بحق ديندارى كند و آخرين شرط ايشان اين است كه كارگزاران اين حكومت قبلاً خود را تربيت كرده و نفس خويش را به زنجير كشيده باشند. او سومين ادله حضور دين در عرصه عمومى توسط امام حسين(ع) نامه نگارى به سران بصره از سوى ايشان و دعوت از آ نان جهت حمايت از خود دانست و وظيفه ايشان را فقط عدالت طلبى و حق جويى ذكر نكرد، بلكه احياى دين را نيز بيان كرد.

او شاه بيت غزل بحث خود را خطبه امام حسين(ع) خطاب به مردم كوفه كه «شما مرا دعوت كرديد، اكنون اگر نمى خواهيد بازمى گردم» دانست و عنصر اختيار را در دعوت حسين(ع) پررنگ عنوان كرد و رضايت مردم را در حضور دين در امر سياست استمرارى ذكر كرد، نه ابتدايى و گفت: پيامبر(ص)، على(ع) و حسن(ع) حكومت را به رضايت مردم واگذار كردند و از صلاحيت سخن گفتند. نصب در عرصه وحى است و در امر حكومت اساس رضايت مردم است.

وى آخرين ادله خود را كه باز تاكيدى بر حضور دين در عرصه عمومى توسط حسين بن على(ع) است اتمام حجت او در حالت نيمه جانى دانست كه گفت «اى پيروان ابى سفيان اگر دين نداريد و از آخرت نمى ترسيد، لااقل در دنيا آزاده باشيد.»

اين استاد دانشگاه نتيجه گيرى بحث خود را فقط دغدغه حضور حسين(ع) در حوزه اخلاق و عبادت ندانست و به حوزه عمومى و سياسى هم مرتبط برشمرد و نامش را «امر به معروف و نهى از منكر» از حوزه دولت توسط شهروندان و آحاد مردم عنوان كرد و سئوالى ديگر تحت عنوان «امروز به عنوان پيرو حسين(ع) در اسلام سياسى چه تكليفى داريم؟» مطرح كرد و گفت: نبايد به جاى اخراج دين از عرصه عمومى و قدرت، نحوه حضور دين را در عرصه عمومى بررسى و ارزيابى كرد، نه اينكه صورت مسئله را ساده حل كنيم و براى حفظ دين آن را از دولت و سياست دور نماييم.

كديور دو قرائت از اسلام كه به حضور در عرصه عمومى مى انديشد را مطرح كرد و گفت: اولين قرائت، براى مردم كمترين اختيارى قائل نمى شود، رضايت مردم ملاك حضور نيست، دين اجبارى و غيردموكراتيك است كه در ادبيات معاصر نامش را «بنيادگرايى» مى گذارند و اسلامى «غيرحسينى» است.

وى دومين قرائت را قرائت حسينى از اسلام نام نهاد و آن را در هر دم با رضايت مردم مرتبط دانست و گفت: اين نگرش تا زمانى كه اكثريت مسلمانان نخواهند اجرايى نمى شود و حفظ ارزش ها با رضايت و اراده مردم است و تا آنجا رعايت مى شود كه مورد توجه مردم باشد و با زور و اجبار نمى توان اقامه دين و حق كرد. حسين زمانى كه احساس كرد، مردم كوفه با او هستند حركت خود را آغاز كرد و حسن بن على(ع) زمانى كه مردم از او حمايت نكردند، صلح كرد. دين بايد حضورى فعال، زنده، دموكراتيك و مردمسالار توأم با اختيار و رضايت مردم در عرصه عمومى به نمايش گذارد كه اگر اين شود به مقصود رسيده ايم.

حسين آمده به زندگى هاى بى روح، روح ببخشد. اما حسينى بودن و به سبك و سياق حسين زندگى كردن چه ويژگى هايى دارد.

از ديد حسين اگر چهار معنا در زندگى محقق شود، زندگى انسان باروح مى شود و زندگى از بى معنايى در مى آيد. همانطور كه گفتيم محور اول و كلمه اول در زندگى حسينى، ايمان به خداوند است.

در همين محور جمله اى را مى خوانم كه به احتمال قوى نشنيده ايد و كمتر در اين مجالس هم من شنيده ام. اين روايت غالباً از هشام ابن حكم از امام كاظم نقل شده است و در باب فضيلت عقل است. در اين روايت تكه اى است كه از امام حسين نقل شده است. امام حسين مى گويد: «تمام آن چيز هايى كه خورشيد بر آن مى تابد، از مشرق زمين تا مغربش، كوهش، بلندى اش و دره اش، همه اينها نزديك يك ولى الهى، يعنى كسى كه به معرفت خدا واصل شده باشد، مانند يك سايه بيشتر نيست.»

در فلسفه نيز افلاطون نظرى شبيه اين دارد. افلاطون مى گويد تمام جهان ماده سايه جهان مجرد است. در ادبيات دينى همه اديان آمده اند تا ما را به باطن جهان راهنمايى كنند و يادآورى كنند كه مردم فريفته اين ظاهر حيات دنيا نشوند.بعد امام حسين مى گويد: «آيا آزاده اى را سراغ داريد كه اين غذاى نيم خورده را به اهلش واگذارد؟ بهاى شما بهشت است، خود را به كمتر از بهشت نفروشيد.» اين جهان شناسى مى گويد آنچه در آن غوطه مى زنيد، ظاهرى است. سئوال اين است كه آيا عقل انسانى توان راهيابى به پشت متن زندگى را دارد؟ امام حسين مى گويد دنيا باطنى دارد. دوم ظاهر دنيا فريبنده است و سوم اينكه گذشتن از اين ظاهر دنيا آزادگى مى خواهد. امام حسين در انتها مى گويد: «هر كسى كه به اين ظاهر دنيا رضايت بدهد و باطن را رها بكند، از ما نيست.» مومن كسى است كه اين عظمت را براى هستى قايل است. براى حسين از ابوذر نقل مى كنند كه مى گويد: «من فقر را بيشتر از ثروت و بيمارى را بيشتر از سلامتى دوست دارم. نظر شما چيست؟» امام حسين مى گويد: «من در مكتبى پرورده شده ام كه با سپردن كار خودم به خدا پاسخ مى دهم. راضى ام به رضاى او. اگر محبوب فقر مى پسندد، به فقر راضى ام. اگر محبوب غنا مى پسندد، به غناى او دلخوشم. اگر محبوب مى پسندد كه مقابلش بيمار شوم تا مرا بيازمايد به بيمارى راضى ام و اگر سلامتى، به سلامتى.» خدا ركن اول زندگى مومنانه است. ركن دوم در زندگى حسين كرامت جويى يا بزرگى طلبى است. وقتى از حسين مى پرسند تو چيزى از پيامبر شنيده اى، جمله اى را نقل مى كند كه ديگرى از پيامبر نقل نكرده است. اين جمله نشان مى دهد كه حسين از ابتدا به دنبال اين كرامت جويى است. به دنبال علو طبع و عزت است. اين جمله در كودكى در ذهن حسين نقش بسته است. مى گويد من از پيامبر شنيدم: «خداوند امور عالى را دوست دارد و از امور پست نفرت دارد.»

وقتى كه به او پيشنهاد بيعت مى كنند، استدلال تكان دهنده اى مى كند.

حسين مى گويد: «مثل من با مثل تو بيعت نمى كند. من نفس خود را با ذلت به دست تو نمى دهم. خود را به مقام يك عبد فرو نمى كاهم من در دامن عزت متولد شده ام و به دنبال حفظ اين عزت هستم از من دور باد ذلت!»

ركن سوم در زندگى حسين، عدالت خواهى و حق جويى است. تمام پيام اجتماعى حسين ابن على در عدالت جويى و حق طلبى خلاصه مى شود.

در مقابل ظلم بايد عكس العمل مناسب نشان داد. گاهى از عكس العمل مناسب چنين تعبير مى شود كه ما در هر شرايطى واجب است كه اقدام مسلحانه كنيم. اين وصله هرگز به تن حسين بن على نمى چسبد. زيديه قايلند كه جهاد در تمامى شرايط واجب است. اين در مكتب حسينى پذيرفته نشده است. حسين به دنبال اين است كه اقدامش، در شرايط مناسب صورت بگيرد. حسين شهادت را انتخاب كرد كه به زندگى بالاترى دست يابد و اين زيستن را ترك كرد كه به ما بياموزد زندگى خط قرمز دارد. كسى كه نفس كشيدن به هر قيمتى را زندگى مى داند، حسينى نيست. كسانى كه به حقوق مردم تجاوز مى كنند، كسانى كه عدالت را نقض مى كنند، دين مانند پس مانده غذا در لاى دندان هاى آنها است. اكثر مردم تا زمانى كه دين شان مقابل دنيايشان قرار نگيرد، با دين مشكلى ندارند. حسين در زمان خودش آقازاده بود. مطابق آن روز بهترين زندگى را برايشان فراهم مى كنند. اما حسين اين راه را انتخاب نكرد تا به من و تو هم اين را بياموزد. حال اگر بگوييم حوزه عمومى ربطى به دين ندارد، در اين صورت بند سوم زندگى حسينى بى معنا مى شود. حسين با يك الزام دينى به اين حوزه آمد و از عدالت و حق سخن گفت: روى سخنم با انديشه اى است كه مى پندارد مشكلاتى كه جامعه ما با آن مواجه است، برخاسته از حضور دين در عرصه عمومى است. براساس اين انديشه براى اصلاح دين، چاره اى نداريم جز اينكه عرصه عمومى را دين زدايى كنيم. اهل دين اگر سخنى دارند در خلوت خود با خداى خود مطرح كنند. دينداران در پستوى خانه و يا در اخلاق اين ديندارى را متجلى كنند. عرصه عمومى جاى تجلى ديندارى نيست. بايد خاطر نشان كنم كه از زاويه دين به عرصه عمومى نگريستن، آنچنان كه در تلقى رسمى چنين است، به معناى قايل شدن حق ويژه براى دينداران نيست. معنايش منصوب شدن انسان عادى از جانب خداوند نيست. دين را مى توان مستبدانه و يا دموكراتيك وارد عرصه عمومى كرد. آنچه كه بايد مورد نقد باشد شيوه حضور دين در عرصه عمومى است و نه اصل حضور حسين در اين عرصه. سبك حسينى، به معناى بى كله وارد شدن نيست. حسين بن على بيش از همه ما تحليل داشته است. اسلام حسينى اسلام سياسى است اما اسلام ديكتاتورى نيست. برخى شيپور را از سر گشادش گرفته و مى دمند.آنها در واقع به يك مغالطه تاريخى دست يازيده اند و راه برون رفت از مشكلات كنونى دين را دين زدايى از عرصه عمومى مى دانند. جالب اينجاست از ايران كه خارج مى شويم، از دهه ۱۹۸۰ به اين طرف، گفتمان مسلط در حوزه علوم اجتماعى گفتمان سكولار نيست. شما به كار هاى ابتدايى كه برخى اش هم به فارسى ترجمه شده نگاه كنيد. به عنوان نمونه افول سكولاريسم پيتر برگر. دشوارى ما اين است كه ادبيات قبل از ۱۹۷۰ در ايران ترويج و ترجمه مى شود در حالى كه فضاى خارج از ايران مقابل اين ادبيات است. هابرماس به ايران آمد، اما چون سطح سواد فلسفى در جامعه در آن سطح نبود امكان گفتمان با وى فراهم نشد.هابرماس مى گويد گفتمان مسلط در دنياى ما گفتمان دينى است و من مى بايد با اين گفتمان وارد گفت وگو بشوم. اين در حالى است كه هابرماس خودش را لائيك مى داند. كسى كه مى خواهد سبك زندگى مومنانه با سياق حسينى داشته باشد، عنصر اجتماعى را نمى تواند از تفكر دينى اش حذف كند. در زمان امام حسين هم فراوان بودند كسانى كه براى امام حسين دعا مى كردند اما حاضر نشدند عمل اجتماعى انجام دهند. محور چهارم در زندگى امام حسين، ايثار و شجاعت است. براى مومن بودن، جرات اقدام لازم است. مومن بودن اكتفاى به اين نيست كه رابطه قلبى ات را با خدا حفظ كنى. اين شرط لازم است، اما كافى نيست. اين شيوه فرد بى عرضه را نمى پذيرد. شجاع باش. اهل ايثار باش. امروز در هر كوى و برزنى بگويى حسينى زيستن يعنى چه؟ به طور قطع بند چهارم را همه مى دانند: جرات اقدام داشتن براى احقاق حق و براى عدالت خواهى. مى دانيد كه در زمان معاويه، امام حسن مجبور به انعقاد يك صلح نامه شد و حسين تا زمانى كه معاويه در قيد حيات بود، صلح نامه امام حسن را رعايت مى كرد و نقض نكرد. حسين از مفاد اين قطعنامه انتقاد مى كرد اما آن را نقض نكرد. حسين در زمان معاويه مجبور به بيعت نشد و او هم مقابله اى نكرد. اما در زمان يزيد به بيعت مجبورش كردند. يا بيعت مى كنى يا مى ميرى. حسين گفت حاضر به بيعت نيستم. حج اش را ناتمام گذاشت. زمانى كه حسين فهميد قصد جانش را كردند حج اش را ناتمام گذاشت. در واقع او به دنبال جنگ نبود. مردم طلبيدند، دعوت كردند، او هم روانه كوفه شد تا دعوت مردم را اجابت كند. اگر به جايى رسيديم كه عقل خود- بنياد بشرى به جاى خدا نشسته است و خدا در وجود تو امرى تشريفاتى شده است، آن وقت بايد بنشينيم در برداشت هاى دينى خودمان تجديدنظر كنيم.مورد دوم در زندگى حسين كرامت جويى است. مورد سوم حق طلبى و عدالت جويى و عدم انحصار دين در حوزه فردى و شخصى است و مسئله چهارم، ايثار و شجاعت و توان اقدام داشتن است.