نقد و بررسي كتاب«زندگي و انديشه حكيم ابونصر فارابي»
خبرگزاری کتاب ایران (ibna). 26 مرداد ۱۳۸۷
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، در يكصد و چهل و ششمين نشست سراي اهل قلم، كتاب «زندگي و انديشه حكيم ابونصر فارابي» با حضور دكتر محسن كديور و دكتر نجفقلي حبيبي(كارشناس) و دكتر نصرالله حكمت(مؤلف كتاب) عصر روز دوشنبه بيست و يكم مردادماه در سراي اهل قلم برگزار شد.
در ابتداي اين نشست دكتر حكمت ضمن اشاره به عملكرد خود در گردآوري و تأليف اين كتاب گفت: اين اثر اولين قدمي است كه من در حوزه فلسفه اسلامي برداشته ام و ميخواهم پس از بررسي كارشناسان و نقد آن، درصدد اصلاح كتاب برآيم تا در ويرايش بعدي به طور كامل و جامعتر،زندگي فارابي را مورد بررسي قرار دهم.
وي ادامه داد: واقعيت اين است كه ما به تاريخ فلسفه اسلامي آنچنانكه بوده آشنا نيستيم و آنچه در مورد فلاسفه اسلامي وجود دارد و در بازار كتاب موجود است و مطالعه ميشود، عمدتا يا مربوط به نگارش و تحقيقات مستشرقان مي شود يا نوشتههاي مرتبط به مستشرقان است، كه ما اغلب آن را ترجمه يا از مستنداتشان استفاده كردهايم و تقريبا براي تمام فيلسوفان اسلامي به اين صورت است.
حكمت اضافه كرد: به اعتقاد من، سرزمين فلسفه و عرفان اسلامي سرزميني سوخته، متروك و غبار گرفته است و كمتر كسي در آنجا قدم نهاده و مطالعات جدي انجام دادهاست و اين انگيزه اصلي من بود تا به مطالعه فلسفه اسلامي و در گام اول فارابي بپردازم.
وي در ادامه تصريح كرد: در اين كتاب به زندگي فارابي پرداختهام و قرار است كه از روي اين كتاب فيلمنامهاي تهيه و فيلم ابونصر فارابي ساخته شود. در ادامه اين كتاب هم كتاب ديگري در دست تأليف دارم با عنوان نقش خيال در زندگي فارابي كه درآن به افكار فارابي پرداخته شدهاست.
دكتر حكمت گفت: متأسفانه شما با مراجعه به تاريخ ميبينيد كه شكار و تفريحات يك خليفه با جزئياتش ثبت شده ولي با كمال تأسف در مورد فلاسفه و به خصوص فلاسفه اسلامي مثل فارابي بايد به سختي جملهاي را بيابيد. بنده در حد توان خودم تلاش كردم آنچه از دست تاريخ رها شده، گردآوري كنم. در كتاب آوردم تنها شاگرد شناخته شده فارابي يعني يحيي ابن نديم هم چيزي در مورد فارابي نياوردهاست.
وي در پايان بخش اول صحبتهايش تصريح كرد: در برخي از قسمتهاي كتاب هم كه مستندات كافي نبود و جاي بحث بسيار است، از واژههاي «حدس ميزنم، گمان ميكنم، شايد، ممكن است، استناد و اجتهاد» بهره گرفتم و از روزنه خيال قضايا را بررسي كردم. در حال حاضر اين اثر شد كه ميبينيد. همينطور بايد به تعبير دكتر داوري در مورد فارابي به عنوان مؤسس فلسفه اسلامي اشاره كرد، كه بنده هم اين تعبير را قبول داشته و هم مطالب زيادي در اين باره دارم.
در ادامه اين نشست دكتر محسن كديور ضمن قدرداني از برگزار كنندگان جلسه و همينطور دكتر حكمت به خاطر تأليف كتابي درباره فارابي، به بررسي اين كتاب پرداخت و گفت: با توجه به قلت مطالبي كه توسط فلاسفه ما به فارسي نوشته شده، بايد به هر اثري در هر سطحي كه تأليف ميشود خوشامد گفت، حال ممكن است ترويجي يا توضيحي باشد يا سطحي و عمومي و يا كتابي براي كودكان تأليف شود. به طوريكه ما در مورد دكارت كتاب تحقيقي داريم و هم سطحي و عمومي، در ايران بهترين كتاب سطح اول كه شما ميتوانيد در مورد يك كار پژوهشگرانه و آكادميك به زبان فارسي پيدا كنيد، كتابهاي دكتر رضا داوري است، حال، دكتر حكمت براي تأليف سطح دوم را انتخاب كرد؛ يعني براي مخاطب عام، كه البته در كشور جاي خالي چنين كتابي در اين سطح بسيار حس ميشد و لازم هم هست و به منابع دست اول و قديمي هم بايد اشاره كرده باشند.
دكتر كديور در ادامه به بخشها و سطح كتاب براي ساخت فيلم اشاره كرد و گفت: كتاب از سه بخش تشكيل شده؛ بخش اول كه به ظاهر بخش اصلي زندگي فارابي است، بخش دوم كه مربوط به آثار فارابي است و بخش سوم كه انديشه فارابي را در بر ميگيرد. مجموعا كتاب براي يك خواننده عام خوشخوان است و مخاطب ميتواند به راحتي مطالب را درك كند. شش هفت منابع عربي دست اول هم ديده شده و براي حل تعارض هم در آن لحاظ شده، در مورد دين و مذهب تأمل بيشتري شده، حال بايد ديد كه اگر صدا و سيما بخواهد از روي اين كتاب فيلمي بسازد، مي خواهد بر سياق روزگار غريب بسازد يا سياق شهريار؟ البته فكر ميكنم كاري كه انجام شده، بيشتر به الگوي دوم نزديكتر است، چراكه به انديشه فارابي بسيار نزديك شده و به بعضي نكات كمتر.
وي ضمن اشاره به صحبتهاي دكتر حكمت درباره استفاده مؤلفان از اسناد مستشرقان تأكيد كرد: نگاه انتقادآميز مؤلف كه در صحبتهاي شفاهيشان هم به آن اشاره كردند، باعث شده كه سايه سنگين اين موضوع بر اين كتاب سايه بيافكند، من فكر ميكنم بهتراست به جاي واژه مستشرقان و اورينتال، اجازه بدهيد كه از تحقيقات بينالمللي استفاده كنيم. اجازه دهيد كه ببينيم كه در زمينه تأليفات درباره فارابي ما چه كردهايم و ديگران چه كردهاند.
دكتر كديور ادامه داد:بدون تعارف كسي نميتواند بدون خواندن و مطالعه تحقيقات ۳۰ ساله محققاني چون پروفسور محسن مهدي و پروفسور ابراهيم مطهور حرفي بزند و با قاطعيت اعلام ميكنم كه اين تحقيقات به حجمي و حدي از كيفيت است كه هيچكدام از مطالبي كه در ايران و شرق منتشر شده، توانايي برابري با همان مستشرقان را ندارد و اگر كسي در خواندن آن مستندات غفلت كند، اشتباه محض است كه كتابي تأليف كند . نميتوان منكر كار آنها شد و گفت كه آنها كاري نكردهاند. به هرحال مؤلف بايد قبل از سخن گفتن مطالب آنها را مطالعه ميكرد و بعد با رد يا قبول صحبتهاي آنها حرفي را ميزد. در كتاب اصلا به مقاله بزرگترين فارابي شناس يعني پروفسور محسن مهدي اشارهاي نشده كه يك مقاله منبع است و امروز اگر كسي بخواهد مطلبي در مورد فارابي منتشر كند، يا بايد آن را رد كند و يا بايد آن را قبول كند و به هيچوجه نميتوان آن را ناديده گرفت.
وي در ادامه به آثار نام برده شده فارابي در اين كتاب اشاره كرد و گفت: فارابي سواد فقهي اصولي دارد، و صرفا در زمينه رياضي، فلسفه و منطق متبحر نيست و اين را از احصاءالعلوم، كتاب المله و كتاب الحروف مي توان فهميد. ديدگاه فارابي در فقه يك ديدگاه استثنايي در تاريخ تفكر اسلامي است.او فقيه را مستنبط در فروع نميداند، او فقيه را مجتهد در دين ميداند، اعم از اصول و فروع و بسيار به قرآن نزديكتر است با اصطلاح رايج. براي من هميشه سؤال بود كه فارابي اين قوت برخورد با مسائل ديني را از كجا آورده. ابن ابي عثيبه اشاره ميكند كه فارابي مدتي در قضا مشغول كار بود و بعد از آن ،قضا را رها كرد و به فلسفه كامل پرداخت. اينها را ذكر كردم كه بگويم فارابي فقط به علوم ديني آشنا نبوده بلكه به عمق اين اصول آگاهي داشته در حدي كه در قرن سوم ميسر بوده. خوب فارابي چه زباني را ميدانسته؟ البته بايد اشاره كرد كه اگر مؤلف محترم به همان مقاله هايي كه اشاره كردم(پروفسور مهدي) توجه ميكرد، پي به اين ميبرد كه فارابي به زبانهاي يوناني و سرياني آشنا بوده كه در اين كتاب به آن اشاره نشدهاست. مهدي در بخشي از تحقيقاتش از كتابهاي فارابي و بخشي هم از هم عصرش به نام خطابي و … است. بيش از هفت كتاب شناسي بينالمللي فارابي به زبانهاي مختلف از جمله تركي، انگليسي، فارسي و عربي ترجمه شده كه كمتر در دنيا به آن پرداخته شده؛ مؤلف از بين صد اثر فارابي دوازده كتاب را اجمالي و چهار اثر را تفصيلي بررسي كرده، البته فكر ميكنم كه براي سطح كتاب تا اين حد كفايت ميكرده؛ ولي سؤالم اين است كه عدم اشاره به آثار اصلي فارابي و پرداختن به كتابهاي درجه دو و انتخاب كتابها در بخش اجمالي و تفصيلي به چه مفهومي است؟ فقط در بخش معرفي كتاب نيست ،فلسفه سياسي فارابي در تمام كتاب دكتر حكمت مورد غفلت نابخشودني قرار گرفته.
نفيا و اثباتا تمام كتاب اين استاد شهيد بهشتي را(دكتر حكمت) به حسرت رسيدن به مبحث فلسفه مدني فارابي بررسي كردم، چيزي نيافتم احتمالا به بخش كتاب ميخواهند انتقال دهند، فارابي عظمتش و شايد منحصر به فرد بودنش در فلسفه مدني است، غير از اينكه در متافيزيك و فلسفه نظري آراء بديعي دارد كه متأسفانه به هيچكدام از اين در كتاب اشاره نشده، مگر ميشود در مورد فارابي سخن گفت و درباره نظريه سعادت فارابي حرفي نزد؟ به عنوان مثال در صفحه ۱۹۰ ـ ۱۹۱ با احتمال اين پرسش را مطرح كرده كه فارابي به پابوس سيدالشهدا رفته است؟ و بعد خودش نتيجه گرفته است كه حتما چون شيعه بوده نه يكبار بلكه چندبار به پابوس هم رفته و روضه وداع هم آنجا خوانده، واقعا مي خواهم بدانم كه آيا اين در انديشه و زندگي يك فيلسوف مهمتر است يا اينكه اساس منظر فلسفه سياسي او چه بوده است؟ و اصولا اين فيلسوف سياسي بوده يا نبوده؟
فارابي اگر از بغداد به دمشق رفت، به خاطر اين بوده كه در دو كتاب آخرش هم اشاره كرده كه من نخواستم در مدينه فاسده زندگي بكنم. از لابلاي آثار فارابي مي شد بهتر از اين مطالب را استخراج كرد.
كتاب داوري و طباطبايي هنوز بعد از چهل سال قابل تأمل ترين آثار ايراني درباره فارابي است. به كتاب احصاءالعلوم كه از مهمترين آثار فارابي است، در كتاب دكتر حكمت هيچ اشاره اي نشدهاست.
حال سؤال من از دكتر حكمت اين است كه با تأليف اين كتاب چه حرف تازهاي زده؟ اگر قرار است كه از روي اين كتاب سطحي دو فيلم هم ساخته شود آيا براي فرزندان ما كه برايشان گفته شده قله فلسفه است، اين كتاب چه حرفي براي گفتن دارد؟
دكتر كديور ضمن انتقاد از غفلت دكتر حكمت در تأليف اين كتاب افزود: فقط به كتاب مدينةالفاضله به اجمال پرداخته شده و بايد گفت؛ به طور قطع نه حرف تازهاي زده شده و نه ميتواند براي فرزندان ما حرفي براي گفتن داشته باشد، دكتر حكمت در تأليف چنين كتابي در بسياري موارد غفلت كردهاست. درباره دو سوم آثار فارابي در اين كتاب غفلت صورت گرفته، بنابراين در آثار شناسي هم ايشان با نقيصههاي فراوان كتاب را تأليف كردهاند.
دكتر كديور در مورد عنوان انديشه در نام كتاب گفت: كسي اگر ميخواهد مستقل بنويسد و از مستشرقان وام نگيرد، بهتر است اول ببيند، وارد نقد شود و بعد مستقل بنويسد. تأليف اين كتاب نشان ميدهد كه دكتر حكمت اصلا هيچ سندي را نديده است. در اين كتاب در كمتر از يك هفتم(حدود ۵۰ صفحه) به انديشه فارابي ،آن هم به طور سطحي پرداخته شده و باز هم به طور سطحي به وحدت فلسفه و تقارب دين و فلسفه پرداخته شده، كه بهتر بود عنوان انديشه از نام كتاب حذف ميشد، البته باز هم تأكيد ميكنم كه شايستهتر اين بود كه ايشان مطالعه بيشتري ميكردند تا مطالب جامع و كاملي را ارائه دهند.
دكتر كديور در پايان بخش اول صحبتهايش، با ذكر دو سؤال از دكتر حكمت تصريح كرد: اين بحث و كتاب نياز به نگرش دوباره دارد. فارابي در مورد حكمت عملي حرفهاي اول و آخري دارد. چرا نويسنده محترم به فلسفه سياسي فارابي توجه نكرده؟ و ديگر اين كه چرا تحقيقات بينالمللي را به هيچ و اين قدر سبك انگاشته است؟ و دائم در لابلاي كتاب آورده كه من مي خواهم خود را از پارادايم مستشرقان استفاده نكنم.
دكتر حكمت در پاسخ به انتقادهاي دكتر كديور گفت: تشكر ميكنم از دكتر كديور كه با دقت كتاب را خواندند و با منت موارد نقدشان را گفتند، مجموعه اشكالات مطرح شده دكتر كديور ذيل يك اشكال نهفته است. ايشان به مسأله مستشرقان اشاره كردند كه بنده از روي عمد سراغ منابع و مستندات آنها نرفتم چراكه در همه جا موجود است و خودم در تأليف اين كتاب رياضت كشيدم.
من خودم به عمد به فلسفه سياسي فارابي نپرداختم چرا كه عظمت فارابي در علوم ديگري است نه فلسفه سياسي. اگر مستشرقان روي فلسفه سياسي فارابي تكيه كردند به خاط آن است كه انديشههاي مدني و فارابي در مقابل پيشرفت غرب كهنه است. اينكه ايشان(دكتر كديور) فرمودند كه فارابي به تقدم دين بر عقل قائل نيست، من اثبات ميكنم كه فارابي اساسا به تقدم وحي بر عقل قائل است، و تمام انتقادهاي ايشان به همين مسأله برميگردد.
ايشان ميفرمايد من اثرشناسي نكردم چه كسي اثرشناسي كرده؟ تقدم و تأثر آثار را چه كسي اثبات و كار كرده؟ ايشان فرمودند كه به انديشههاي فارابي پرداخته نشده، به خاطر اينكه در اين كتاب بيش از اين جايز نبود ولي در اثر بعدي خواهم آورد و نشان خواهم داد كه بررسي بسياري در اين زمينه كردهام.
وي ادامه داد: مستشرقان يا به تعبير دكتر كديور محققان بينالمللي ميخواهند بگويند كه ما در انديشه و فلسفه خودمان امروز حرفي براي گفتن نداريم و من ميخواهم بگويم كه داريم. فارابي در زمينه علم متافيزيك عظيم ترين سخن را گفته. فلسفه مدني فارابي در برابر طرح او درباره فلسفه اسلامي بسيار كمرنگ است، همه حرفهايي كه زدهشده حرفهايي است كه مستشرقان زدند، به عنوان مثال اولين بار نبودن كتاب «فصوص الحكم» فارابي را مستشرقان تشكيك كردند، تمام حكماي ما به فارابي بهواسطه «فصوص الحكم» تكيه كردهاند.
من ميخواهم بگويم كه فارابي در حال حاضر هم زنده و موجود است و بسياري از مسائل و مشكلات ما حتي در مديريت مملكت ريشه در امالمسائلي دارد كه فارابي مطرح كرده و آن رابطه فلسفه با دين است و رابطه عقل با وحي است.
ايشان كه ميگويند مرتبه عقل بالاتر از ديانت نزد فارابي است، حرفهايي است كه مستشرقان زدند كه در كل به نفع ديانت است چراكه بينيازي و استقناي از وحي را نشان مي دهد در حالي كه فلسفه فارابي و پس از او ابن سينا و ديگران براي تثبيت وحي است و براي معلوم كردن عقل و وحي است، من در اين كتاب براي بخش انديشه فارابي تأكيد كردم كه به صورت فهرستوار به آن پرداختم.
دكتر حكمت در ادامه به نوع نقدهاي دكتر كديور اشاره كرد و افزود: آقاي دكتر هم در بسياري موارد نقدهاي قابل تأملي كردند ولي در بخشهايي هم كمي تبليغات و كمكي هم چاشني «هو» هم داشت. من كجا گفتم كه فارابي به پابوس سيدالشهدا رفت؟ ولي ميگويم چون من دليل دارم، در جاي ديگر من گفتم كه فارابي عراق را براي حكومت عباسي ترك و به دمشق كه يك حكومت شيعي داشته عزيمت كرده. من يك سؤال دارم، كه مستشرقان اصلا اين سؤال را مطرح نكردند، اساسا در پارادايم مستشرقان پرسش وجود ندارد. مستشرقان اجازه سؤال را نميدهند، خودشان از قبل جواب سؤال را مطرح كردند.
وي ضمن اشاره به اعتبار پيامبر و فيلسوف نزد فارابي تأكيد كرد: براي فارابي دو تن قابل احترام بودند؛ يكي فيلسوف و ديگري دانشمند، چراكه هردو از حقيقت مي گويند، براي فارابي اهميت دارد كه اين دو چگونه به حقيقت دست پيدا كردند و به ديگران آن را ابلاغ كردند.
در پروژه اول سخن از فلسفه و دين يك چيز است؛ فيلسوف و پيامبر يك حقيقت را ميگويند، يعني فيلسوف به همان چيزي از راه عقل ميرسد كه پيامبر از راه وحي ميرسد و لذا سخن از عقل فعال ميگويد، سخن از فرشته وحي، سخن از روحالقدس. پيامبر از طريق فرشته وحي به حقيقت متصل ميشود و فيلسوف از راه عقل و فيلسوف بايد شصت ـ هفتاد سال بدود تا فيلسوف شود و پيامبر يك شبه پيامبر ميشود، از طرف ديگر مخاطب فيلسوف به خاطر دوندگي شصت ـ هفتاد سالهاش كساني هستند كه شصت ـ هفتاد سال دويدهاند ولي مخاطب پيامبر چون يك شبه به حقيقت رسيده و ميتواند يك شبه به حقيقت برسد، مردم عادي و عموم هستند.
در پروژه اول فارابي سخن از وحدت حقيقت و وحدت فلسفه ميگويد و بر اساس آن كتاب «الجعم» را نوشتهاست. «الجعم» عظيمترين كتاب فلسفه اسلامي است كه در طول تاريخ نوشته شده نه سابقه دارد نه لاحقه، حتي در دوران اسكندريه هم سابقه نداشته، اگر سلاطين اسكندراني افلاطون و ارسطو را جمع ميكردند، دقيقا با مقصد فارابي نبوده، فارابي با نوشتن كتاب الجعم روش نقد فلسفه عقلاني را پيريزي كردهاست، چيزي كه در قرن هيجدهم كانت مطرح كرده، چطور؟
سخن فارابي اين است كه اگر قرار است عقل عدل دين باشد، همرديف دين باشد، و فيلسوف در زمينه علم باشد بايد فيلسوفان با هم اختلاف نداشته باشند. همچنان كه پيامبران اختلاف نداشتند، جداي از زمان همگي مردم را دعوت به خدا كردند. اسولژيا در «الجعم» يك نقش فرعي دارد به دليل آنكه در كتاب «الجعم» چهار بار بيشتر نيامده، آن چهار بار هم كاملا فرعي است. اساسا طرح مباحث فارابي در فلسفهاش در متافيزيكش با بحث تمايز وجود ماهيت شروع ميشود و با اين بحث به اثبات وجود خدا مي رسد، بحث كلام نيست، مگر هركس به يك آيه و روايت استناد كرد مي شود كلام؟
خير. متن ديني براي فيلسوفي مثل فارابي افق گشايي ميكند، نه اينكه او متكلم باشد، كلام تعريف دارد، اساسا علم كلام يك علم سترون است در تاريخ ما كه صرفا براي شبههزدايي و دفاع از دين به وجود آمده، اما فارابي دارد طرح انديشه ميكند و بحث كلام نيست، پروژه دوم فارابي عبور از عقلانيت يوناني است. اينكه او را معلم ثاني نام نهادند، به خاطر اين است كه در مباحث منطقي بسيار به مباحث به صورت تفصيلي پرداخته ولي صحبت اين است كه اساسا طرح منطق چه از سوي فارابي و چه از جانب ابن سينا، اين به معناي اين نبوده كه اينها به منطق به اين معنا وفادار بودند كه با منطق ميتوان به تمام تفكرات دست يافت، خير طرح منطق براي هشدار بوده، براي اينكه تعريف منطق اين است؛ «آلة قانونية تعصم مراعاة ذهنه انأ خطأ في الفكر» يعني فكر ما خطا دارد، منطق و قواعد منطقي را درست كردند كه خطا در ذهن ما راه پيدا نكند، با تمام اين احوال ابن سينا در پايان منطق اشارات ميگويد: هيچ تضميني وجود ندارد كه در عين رعايت قوانين منطقي، خطا در فكر وارد نشود.
پس در واقع منطق يك هشدار است، آنوقت از ابن سينا بپرسيد كه خطا در آن راه پيدا نكند؟ ميگويد «حدس». باب حدس را ميگشايد در مقابل فكر منطقي. بنده همه حرفم اين است كه آنچه ايشان فرمودند دقيقا همان چيزي است كه شرق شناسان مطرح كردند، كه البته من برخي از آنها را قبول دارم، و بنده نظرم اين است كه آنچه شرقشناسان مطرح كردند كه اينها حلقات مختلفش است، صرفا براي اين است كه فارابي را از يك فيلسوف مؤسس متفكر، بنيانگزار يك تفكر عظيم و يك بناي شكوهمند، تقليل و تنزلش دهند به يك حاشيه نويس، يك كسي كه بر اساس اشتباه كتاب مينويسد، اينكه ايشان فرمودند كه «رساله فيما يسح و ما يسح من احكام النجوم» جزو چهار اثر آورديد، چون اين آثار در چارچوب پارادايم مستشرقان آثار بيارزشي است، ولي آنچه من ميگويم، خيلي اهميت پيدا ميكند، آن چيست؟
ببينيد فارابي حرفش اين است كه علم نميتواند عدل دين باشد، علم كه علي الدوام در حال ابطال و تكامل است، آن را كه كنار ميگذارد و با همان «رساله فيما يسح و ما يسح من احكام النجوم» كنار ميگذارد، اهميت رساله با اين نگاه معلوم ميشود و اگر بخواهيم با آن نگاه توجه كنيم ميشود يك رساله به دردنخور پيش پا افتاده. ولي من اين چهار اثر را كه آوردم، در يك نگاه خاصي چهار اثر ميشود. كه در نگاه مستشرقان چهار اثر بياهميت تلقي ميشود، توجه كنيد، كتاب «الجعم» را كه بر اساس يك اشتباه نوشته، رساله «رساله فيما يسح و ما يسح من احكام النجوم» را هم كه بياندازيد كنار، رساله «فصوص الحكم» هم كه مشكوك است انتصابش به فارابي، ميماند «كتاب الحروف» كه ما روي آن هيچ كاري انجام ندادهايم در حالي كه عظيمترين مباحث فلسفه اسلامي را، به خصوص مبحث راهيابي وجود را در فلسفه اسلامي ميتوانيد در اين كتاب بيابيد، اينكه ايشان بحث زبانها را مطرح كردند، فضلي نيست براي فارابي، از نظر من چهل زبان دانستن فارابي فضلي نيست ممكن است. ايشان يا ديگران براين باور باشند كه اهميت دارد، نميگويم اهميت ندارد شما متوجه هستيد من چه عرض ميكنم، اما اگر امر دائر بشود كه يك فيلسوف، بيست سال، ده سال و هشت سال از عمرش را بگذارد و برود زبان ياد بگيرد و يا برود راجع به ام المسائل تاريخ ما بيانديشيد، كدام را انتخاب ميكنيد؟ عرض بنده اينجا اين است كه در مقدمه كتاب هم به آن اشاره كردم كه تلاش كنيم براي اينكه فارابي را بشناسيم؛ شرط اول قدم اين است كه از پارادايم تحقيقات مستشرقان خارج بشويم، براي اينكه اكثر مستشرقان مغرضاند و ميخواهند ما را تخريب كنند و سه نقطه از ما را شناسايي و تخريب كردند كه در مقدمه هم آوردم.
ايران باستان، پذيرش اسلام توسط ايرانيان كه گفتند با ضرب و زور و شمشير گرفتند، ايرانيان باستان هم كه مشرك بودند روايت مانوي را به جاي توحيدنامه زرتشت و گاتاهاي زرتشت به ما تحميل كردند. حكما و عرفاي ما هم كه حرفهايشان را از غرب گرفتند از يونان و اسكندريه از افلاطين گرفتند، و چيزي از ما نميماند و همانجايي كه گفتند ما حرفي براي گفتن نداريم.
ما بايد امروز خودمان را ترك كنيم و با خودمان بيگانه شويم و برويم به سوي آنچه غربيان و مستشرقان ميگويند؟
سپس دكتر نجفقلي حبيبي به بيان نظرات خود پرداخت و گفت: من فكر ميكنم با اين فضايي كه به وجود آمده من حكم همان «الجعم» را دارم، انشاء الله جلسه با يك آشتي تمام بشود، خيلي سال پيش كه من در دانشگاه درس ميخواندم، اين كتابها مال آن موقع است كه الان اشاره شد، در سال ۱۹۷۵ ميلادي، در دانشگاه تهران يك همايش جهاني فارابي بود، از آن زمان دو كتاب پيش من مانده كه من فكر كردم بد نيست كه براي اين جلسه بياورم، يكي از آن «مصادرالعربيه الدراسة الفارابي» دكتر صلاح الدين المنجب، يكي ديگر هم دو شرح حال جديد كه ايشان آن موقع به دست آورده بودند از فارابي. مرحوم استاد مطهري هميشه ميگفت غربيها يك كار خوبي كه انجام ميدهند و ما از آنها غافليم، اين است كه هر مطلبي كه به ذهنشان مي رسد و پيدا ميكنند فورا آن را منتشر ميكنند، و براي بعد نميگذارند، ولي ما ميگوييم بگذاريم براي بعد تا ببينيم كه چه ميشود، خوب حال چه برخوردي با مستشرقان بايد بكنيم، اين است كه مستشرقان و يا هر تعبيري كه ميكنيم يك واقعيت خارجي است، قدرت هم دارند و بيان هم دارند، واقعا هم زحمت ميكشند، تحقيق ميكنند، هرچيزي هم كه ميخواهند بالاخره با تلاش و جست و جو راهشان را پيش ميبرند، من از يك جهت با دكتر حكت موافقم و آن اينكه ما بايد در باب بزرگان و فيلسوفان و … خودمان، خودمان فكر كنيم، اما اين هيچ برخورد ندارد با اينكه ما رأي آنها را بخوانيم و ببينيم چه گفتهاند و چه چيزي استدلال كردهاند.
خوب حالا اگر فكر ميكنيم كه اشتباه راهي را رفتهاند متفكرين ما بايد جواب آنها را بدهند. عامه مردم كه وظيفه اين را ندارند، پس ما نميتوانيم چشممان را به كار آنها ببنديم، آنها قدرت تعقلاتي هم دارند، انصافا هم زحمت ميكشند، همين كتاب دكتر حكمت، شايد قسمت اعظمي كه نقل كردند از مباحث تاريخي از آنها(مستشرقان) است، از همين والترز دهها مورد از كتابهاي ديگر، اشكالي هم ندارد، ولي نميتوانيم آنها را همينطور كه مستشرق هستند همينجوري دور بريزيم، بايد مستدل، محكم و منطقي بياييم بگوييم كه آقاي فلاني شما كه اين حرف را زديد بنا بر اين دلائل مطالب شما باطل است و يا به آن دليل درست است.
آن چيزي كه صحيح است مستدل بپذيريم و آنچيزي كه صحيح نيست، مستدل رد كنيم. والا ما نمي توانيم در فضاي زندگي امروز اصلا نميژتوانيم، حتي براي بچه هاي خودمان هم تفهيم كنيم، چون آنها مي گويند از اول شما گفتيد نه ،تا آخر هرچه شود مي گوييد نه. قطعا دكتر حكمت هم اين نظر را ندارند كه هيچ عاقلي اين كار را نمي كند و ما مي دانيم كه آنها آمدند تحقيق كردند، شما همان كلمان هومار را يادتان هست كه در آن زمان آمد گفت اين كلمات در قرآن عربي نيست و يا تعبيرات نهج البلاغه تعبيرات زمان حضرت علي(ع) نيست و از كجا آمده؟ و يا در سال ۴۰۰ هجري پيدا شده، حرف زده، همينطوري كه نمي شود گفت كه چرند مي گويي، بايد مستدل و مستند كنيم و اسنادش را پيدا كنيم، آن وقت است كه مي توانيم حرف خودمان را پيش ببريم والا با صرف انكار مستشرقان، بدتر خودمان را محكوم مي كنيم. پس بهتر است حرفهاي آنها را بخوانيم، تحقيقاتشان را هم ببينيم و يك زحمت هم خودمان بكشيم، من البته چون ارادت دارم به دكتر حكمت، از سر ارادت ايشان بپذيرند. مثلا ايشان در همين كتاب مطلبي را نقل مي كنند از ابن حوقل كه كتابش الان در اكثر كشورهاي اسلامي چاپ شده و در اختيار است، در عين حال اصلا ايشان خودشان نرفته اند از كتاب «المسالك»ابن حوقل را ببينند! بلكه از قول والترز نقل كردند، البته مي توانستند بروند ولي به هر دليلي نرفتند. من نمي خواهم به ايشان اعتراض كنم، من مي خواهم به خودمان اعتراض كنم كه ما كم زحمت مي كشيم، يعني آنها(مستشرقان) آن چيزي كه دارند به خاطر زحمتي است كه مي كشند، خوب طبيعي هم است كه آنها مي خواهند بگويند كه تمام تمدن توسط ما كشف شده و همه بايد به ما برگردد، حالا مستشرقان منصفي هم هستند كه اين مطالب را رد مي كنند، ولي به هرحال زحمت مي كشند، براي زدن حرفهايشان هم زحمت مي كشند.
وي اضافه كرد: چون اين كتاب براي فيلمي نوشته شده و يك كار تحقيقي نيست ،قانع شدم كه ايراداتي به كتاب وارد نكنم و به اشكالات بسياري كه به كتاب وارد است نپردازم. قرار هم نبوده يك كتاب عميق، تحقيقي بنويسند، از اين رو ايراداتم را پس مي گيرم. اصلا نميدانم با اين همه اشكالات آيا به درد ساخت فيلم هم ميخورد يا نه؟ اصلا نمي دانم كه كسي مي تواند از روي اين كتاب يك فيلمنامه بنويسد؟
البته فكر ميكنم خود دكتر حكمت هم قبول دارند كه كتاب اشكالات بسياري دارد. من قسمت انديشه كتاب را تورقي كردم و بقيه كتاب را خواندم. از دكتر حكت مي خواهم اگر خواست در جمع بندي كتاب مقاله هايي بنويسد، بگويند در اين كتاب چه نوآوري كرده اند. چون اينجور شرح حالها حدود سي ـ چهل سالي است كه در ايران خود ما هم نوشته شده به صورت خرده ريز. به عنوان مثال، آقاي پورحسيني معلم ثاني را كه ايشان هم استناد كردند ،خيلي وقت است كه تأليف شدهاست. غربي ها خيلي مطلب نوشته اند ولي ما اگر همه مطالبي كه نوشتيم را جمع كنيم فراتر از سيصد ـ چهارصد صفحه نمي شود.
در ادامه اين نشست دكتر كديور به صحبتهاي دكتر حكمت پاسخ داد و گفت: عدم حضور دكتر داوري فهميدني است. بعد از صحبتهاي دكتر حكمت الان ميتوانم بفهمم كه چرا سيما فيلم چنين متني را بايد به ايشان سفارش داده باشد. من اين را كاملا احساس مي كنم كه انديشه رسمي واقعا به اين توجيهات نياز دارد اما اينكه ما همه محققان معاصر را با يك چوب برانيم و فكر بكنيم كه همه آنها بر اساس يك تئوري توطئه آمدند و حس بكنيم كه بر خلاف علم و بر خلاف تحقيق ما را نشانه رفتند، ميتوانم بگويم از سر ناداني است، هيچ واژه ديگري جز اين ندارم، براي اينكه تنوع در بين تحقيقات بينالمللي بسيار جدي است و اينكه ما كتابي بنويسيم و تنها رفرنس انگليسي اش ترجمه انگليسي رساله ابن سينا باشد از گلمن، دو تا منبع انگليسي داشته باشيم يكي از آنها اين كتاب باشد ،صرف خواندن كفايت نميكند؛ اگرخوانديم بايد بگوييم كجاي آن اشتباه بوده و كجاي آن صحيح.
در ادامه دكتر حكمت در پاسخ به مطالب دكتر كديور گفت: من خيلي خوشحالم كه يك نشست نقد و بررسي واقعي برگزار شد و هميشه معتقدم كه بايد فرهنگ نقد جا بيافتد، به هر حال نقد به معناي رشد و پيشرفت است، اين بسيار پسنديده جالب است. مطالبي كه ايشان فرمودند و بعد من هم عرض كردم بايد بگويم كه من هم سابقه طلبگي دارم و به ايشان هم عرض كردم كه يك سوء سابقه اي دارم، واقعا با ايشان بحث طلبگي كرديم و مي كنيم و در خدمتشان هستم و هرجايي كه بفرمايند مي نشينيم و با ايشان بحث طلبگي مي كنيم، به هرحال مباحثه است ديگر. اما يك نكته اي در خاتمه صحبتهايشان فرمودند كه واقعا متأسف شدم؛اين كه ايشان رفتند پشت قضيه را دارند مي بينند و مباحث را سياسي مي كنند(اشاره به صحبتهاي دكتر كديور) و اينكه سيما فيلم اينجوري است كه به شما سفارش دادند، من اينجا يك مطالبي را نمي توانم بگويم. چه چيزي بوده كه سيما فيلم به من اين پيشنهاد داده؟ (رو به دكتر كديور) شما قدري صريحتر بگوييد تا من هم صريحتر جوابتان را بدهم، اين قشنگ نيست كه بحث طلبگي را به جايي بكشانيم و آلودهاش كنيم به يك اغراض ايدئولوژيك و يك انگيزه خواني و پشت چيزها را ديدن، اين پسنديده و قشنگ نيست. من اينها را كه عرض كردم زحمت كشيدم و ده ها مورد نوآوري داشته ام. (روبه دكتر حبيبي) خوب ايشان مي گويند نوآوري، ايشان نرسيده اند كه كتاب را بخوانند، من ده ها مطلب اينجا آوردم.
دكتر حبيبي در پاسخ گفت: خوب دسته بندي كنيد و ده مطلب نوآوري شده را نشان دهيد.
دكتر حكمت پاسخ داد: من به يكي از آنها اشاره مي كنم. فارابي چه سالي وارد بغداد شده؟ بنده اينجا مستند كردم كه در سن ۲۶ ـ ۲۷ سالگي وارد بغداد شده كه هيچ كس تا كنون چنين چيزي را نگفته، شما نخوانده ايد دكتر حبيبي.
دكتر حبيبي گفت: من خوانده ام، من تا بخش انديشه خوانده ااندم و بخش انديشه را هم مرور كردم(۹۰ درصد خوانده شده) در همين كتابهايي كه آوردم و به آن اشاره كردم آمده.
دكتر حكمت ادامه داد: بله گفتن، كرمن هم گفته ولي هيچكدام مستند نياورده اند، من مستند آوردم. ولي باز هم مي گويم كه از فرمايش اخير دكتر كديور به شدت آزرده شدم و انتظار نداشتم كه ايشان در يك بحث طلبگي و علمي، بحث ايدئولوژيك وارد كند.
در ادامه دكتر كديور گفت: در مورد آن مقاله يوناني بايد بگويم كه آن مقاله متعلق به زيبرمان است، آكسفورد ۱۹۸۱ منتشر شده، كه اشاره به كلمات يوناني در كتاب الحروف فارابي كرده است. نكته ديگر كه دوستان(از حضار) اشاره كردند اين بود كه تنها رشته اي كه فارابي به آن وارد نشد طب بوده. در مورد فارابي شناسان بين المللي بايد گفت كه آنها سه دسته هستند كه يكي دو مورد به فارسي ترجمه شده، دسته اول افلاطوني هستند مثل اشتراوس، دسته دوم ارسطويي هستند كه در صدر آنها پروفسور مهدي است و دسته سوم نوافلاطوني كه به والترز مي توان اشاره كرد. در مورد ابن سينا هم تحقيقاتي را از سرشناسي اش آماده كرده ايم و به زودي منتشر مي شود و در مورد فارابي هم مطالبي را بدون وام گرفتن از مستشرقان و با استفاده از منابع و نسخه هاي كاملا ايراني آماده دارم. (رو به دكتر حكمت) وقتي بحث مي شود و ايشان مي گويند «هو». بايد بدانند كه جواب «هاي، هوي» است و وقتي وارد بحث مي شويم جواب آن، اين است.
نشست نقد و بررسي كتاب زندگي و انديشه حكيم ابونصر فارابي كه از ساعت ۱۷ آغاز شد و قرار بود ساعت ۱۹ خاتمه يابد، ساعت ۱۹:۳۰ دوشنبه بيست و يكم مرداد در سراي اهل قلم به كار خود پايان داد.
خبرگزاری کتاب ایران (ibna)، ۲۶ مرداد ۱۳۸۷
—————
روزنامه همشهری ۲۶ مرداد ۱۳۸۷
فارابی هنوز زنده است
حکمتو فلسفه- محمدرضا ارشاد:
انجام برخي نشستهايي كه امروزه در ايران به انگيزه چاپ كتاب يا طرح مسئلهاي مهم در اينجا و آنجا صورت ميگيرد و بدينطريق انديشمندان و نويسندگان مختلف گردهم ميآيند و به بحث و تبادل نظر ميپردازند، ميتواند اميدواريهايي را در دل جامعه علمي و روشنفكري ما برافروزد.
از آن رو كه هم به قواعد گفتوگو پايبند ميشويم و هم ادب نقد و آستانه تحمل و انتقادپذيري خود را در بوته آزمون مينهيم.
نمونه چنين نشستي هفته گذشته در سراي اهل قلم اتفاق افتاد و ۳ پژوهشگر و فارابيشناس ايراني دور هم جمع آمدند تا درباره كتاب «زندگي، آثار و انديشه ابونصر فارابي» دكتر نصرالله حكمت به بحث و گفتوگو بپردازند. هم نويسنده و هم منتقدان وي در اين نشست نسبتاً نمره خوبي دريافت ميكنند؛ زيرا بدون كمترين جنجالآفريني و با رويي خوش- كه معمول چنين نشستهايي است- جلسه را ترك گفتند. در پي، چكيدهاي از گزارش اين نشست را كه با حضور دكتر نصرالله حكمت، دكتر محسن كديور و دكتر نجفقلي حبيبي برگزار شده بود، ميخوانيم:
با توجه به قلت آثاري كه در زمينه فيلسوفان اسلامي به فارسي نوشته شده بايد به هر اثري در هر سطحي خوشامد گفت. از اين رو ممكن است كتابهايي آكادميك نوشته شوند و يا در سطح عوام و حتي كودكان به نگارش درآيند. درباره فارابي كتابهاي دكتر داوري پس از گذشت ۴۰-۳۰ سال هنوز در زمره بهترين آثار آكادميك فارابيپژوهي جاي دارند. كتاب «زندگي و انديشه حكيم ابونصر فارابي» مخاطب عام را طرف توجه خود قرار داده است.
دكتر محسن كديور كه ميگفت همه كتاب را بهتمامي ودقت خوانده با بيان اين نكات، نخست ميخواست جايگاه كتاب دكتر حكمت را درميان آثار مشابه تعيين كند و آنگاه به نقد بخشهاي سهگانه كتاب؛ يعني: ۱- زندگاني فارابي ۲- آثار فارابي ۳- انديشه فارابي بپردازد. كديور در مجموع كتاب را خوشخوان و براي خواننده متوسط آسانياب توصيف كرد و استفاده نويسنده از قديميترين منابع موجود را ستود و درعينحال يادآور شد: «در اين كتاب تلاش شده تا تفاوتها و تعارضها و ابهامهاي موجود بين اين منابع حل شود. بهعلاوه به شهرهايي كه فارابي سفر كرده به تفصيل زياد اشاره شده است. نيز درباره دين، مليت و مذهب فارابي تأمل بيشتري شده است.»
اين سخنان، حاضران را در اين گمان فرو برده بود كه دكتر كديور تنها به توصيف كتاب خواهد پرداخت اما هنگامي كه يادآور نگاه منفي دكتر حكمت نسبت به پژوهشهاي شرقشناسان و يا به تعبير خودش، تحقيقات بينالمللي شد و از آن انتقاد كرد، بر همه كمابيش آشكار شد كه منتقد حاضر نه با دستي دور بر آتش بلكه با انباني نسبتاً پر ظاهر شده است؛ «با خواندن اين كتاب از خود ميپرسيم كه چرا نويسنده به تحقيقات بينالمللي در حوزه فارابيپژوهي بياعتنا بوده است؟ تنها كارهايي كه نويسنده از محققان بينالمللي استفاده كرده، مواردي است كه در كار فارسيزبانان وجود دارد و يا مورد اشاره قرار گرفته است.
بدون تعارف بگويم، امروزه كسي نميتواند بدون توجه و خواندن اين تحقيقات به زبانهاي انگليسي، آلماني و فرانسه سخن شايستهاي درباره فارابي بگويد. حتي هيچكدام از آثار عربي و فارسي توان برابري با اين آثار را ندارند. اگر كسي ميخواهد درباره زندگي فارابي سخن بگويد، بايد آثار فارابيشناسان بزرگي چون: والترز، اشتراوس، روزنتال و محسن مهدي را رد كند يا بپذيرد. غفلت نويسنده از اين آثار، سؤالبرانگيز و قابل نقد است.» نويسنده كتاب «نظريههاي دولت در فقه شيعه» در ادامه به نقد و بررسي بخش آثار و انديشه فارابي پرداخت و گفت: «در مورد آثار فارابي خوشبختانه بيش از ۷ كتابشناسي بينالمللي به زبانهاي مختلف منتشر شده است. مؤلف محترم از ميان ۱۰۰ اثر فارابي تنها ۱۲ اثر را معرفي اجمالي كرده و ۴ اثر را به تفصيل توضيح داده است.
پرسش من از نويسنده محترم اين است كه ملاك سنجش وي در اين معرفيها- چه اجمالي و چه تفصيلي- چه بوده است؟ نويسنده مهمترين كتابهاي فارابي را كه انتظار ميرفت معرفي كند، نياورده است، مثل كتاب «احصاءالعلوم» كه جاي آن خالي است. نيز كتابهاي مهم فارابي درباره فلسفه سياسي مورد غفلت نابخشودني قرار گرفته است، مثل اين است كه درباره ابنمسكويه چيزي بنويسيم اما از فلسفه اخلاق وي سخني به ميان نياوريم. نويسنده اصلاً درباره كتاب «آراي اهل مدينه فاضله» كه مهمترين كتاب فارابي درباره انديشه سياسي است حرفي نزده. اين غفلت نويسنده از سياست مدن، فلسفه اخلاق و فلسفه سياسي فارابي كاملاً در كتاب محسوس است.
نويسنده در كتاب آورده كه فارابي به «پابوس» سيدالشهدا رفت، من ميپرسم: آيا ذكر اين نكته درباره فيلسوفي چنين اثرگذار مهم است يا فلسفه سياسي وي؟ فارابي اگر به دمشق رفت به اين دليل بود كه نميخواست در مدينه فاسده (بغداد) باشد. من مايلم تا اكنون دكتر حكمت به ما بگويند كه پس از آثار مهم دكتر داوري و برخي از آثار دكتر سيد جواد طباطبايي درباره فارابي، چه سخن تازهاي براي ما آورده است؟ آيا اگر قرار باشد، فيلمي براساس اين كتاب ساخته شود و در آن گفته شود كه فارابي مؤسس فلسفه اسلامي است، چه حرف تازهاي براي فرزندان خود داشتهايم؟ نويسنده محترم دوسوم آثار فارابي را در معرفي اجمالي خود مورد غفلت قرار داده است.» نويسنده كتاب «سياستنامه خراساني» پس از بيان اين نكته كه در اين كتاب اثرشناسي دقيقي از آثار فارابي صورت نگرفته و حتي برخي از آثار مهم وي هم مطالعه نشده است، در نقد انگيزه اصلي كتاب دكتر حكمت چنين گفت: «تز اصلي كتاب اين است كه فارابي فلسفهاي مستقل از فلسفه يوناني آورده است. اين برخلاف رأي فارابي در كتاب «تحصيلالسعاده» است.
او در اين كتاب با تقسيم فلسفه به ۲نوع فلسفه واقعي و فلسفه كاذب، ميگويد براي شناخت فلسفه واقعي از فلسفه نما بايد از فلسفه يونان آغاز كنيم و آن هم فلسفه ارسطو. آيا مؤلف محترم اين نظر فارابي را مطالعه كرده كه ميفرمايد فلسفه وي از فلسفه يونان جداست؟ حتي فارابي ۲ كتاب مستقل يكي درباره فلسفه افلاطون و ديگري فلسفه ارسطو دارد و كتاب «الجمع بينالحكيمين» وي معروف است. لذا فارابي برخلاف نگاه دكتر حكمت سخت وامدار فلسفه يوناني است؛ در حكمت عملي به افلاطون و در متافيزيك به ارسطو نزديك است.» و در نهايت دكتر كديور معتقد بود كه كتاب دكتر حكمت بسيار كم به انديشه فارابي پرداخته و اي كاش اين واژه (انديشه) را از عنوان كتاب برميداشتند. وقتي از خواندن كتاب فارغ ميشويم، اين ۲ نكته در ذهن خواننده سنگيني ميكند كه چرا نويسنده اين مقدار به فلسفه سياسي فارابي بيمهري كرده و چرا تحقيقات بينالمللي را به هيچ انگاشته است؟ گرچه خود نويسنده در جاي جاي كتاب تذكر داده كه ميخواهم از پارادايم مستشرقين خارج شوم!»
خروج از پارادايم شرقشناسان، اولين گام براي شناخت فارابي پس از انتقادات دكتر كديور از كتاب «زندگي، آثار و انديشه ابونصر فارابي»، دكتر حكمت از حسننظر و اهتمامي كه دكتر كديور درباره كتاب داشت، سپاسگزاري كرد و اينگونه انتقادات را در پيشبرد كارهاي موفق بعدي مؤثر دانست. اما دكتر حكمت انتقادات دكتر كديور را بيپاسخ نگذاشت و كوشيد تا به تك تك آنها مستدل بپردازد. او در اينباره بهطور كلي گفت: «مجموعه اشكالاتي كه دكتر كديور درباره كتاب مطرح كرده، ذيل يك اشكال اساسي مندرج است و آن اين است كه تمام مطالبي را كه او بيان كرده، دقيقاً در چارچوب پارادايم مستشرقين است و حال آنكه من دقيقاً در اين كتاب ميخواستم اين كار را نكنم.
البته آثار پارهاي از مستشرقين را ديدهام؛ اما رياضت كشيدهام و خارج از فضاي مستشرقان مطالعه و پژوهش كردهام. اينكه دكتر كديور ميگويد چرا من از فلسفه سياسي فارابي غفلت كردهام، بايد بگويم كه عمداًً اين كار را كردم. عظمت فارابي در فلسفه سياسي وي نيست. عظمت وي در جاي ديگري است. اگر مستشرقان بر روي فلسفه سياسي فارابي تكيه كردهاند، براي آن است كه امروزه مطالعه انديشه سياسي در غرب پيشرفت كرده و ميخواهند بگويند كه اتفاقاً فارابي و در نهايت شما (ايرانيان) حرفي براي گفتن در اين زمينه نداريد.
بعضي ها اشاره ميكنند كه فارابي بر تقدم وحي بر فلسفه قائل نيست، من برعكس معتقدم كه هست. نيز گفته شد كه من اثرشناسي دقيقي در اين كتاب نكردهام، اصلاً چه كسي اثرشناسي كرده است؟ هيچكس تاكنون تقدم و تأخر آثار فارابي را در ايران مشخص نكرده است. بنده خواستم تنها قدمي در اين راه بردارم و انشاءالله در پژوهشهاي بعديام آن را تكميل ميكنم.» وي در ادامه با اشاره به اينكه اصلاً هدف مستشرقين پايين آوردن شأن فارابي است و بيجهت فلسفه سياسي وي را بزرگ ميكنند، افزود: «مسئله فارابي، مسئله امروز ماست. فارابي هنوز زنده است. ريشه بسياري از معضلات كنوني ما در فارابي است. اين كه دكتر كديور در ارتباط ميان عقل و فلسفه در انديشه فارابي، ديانت را باطن فلسفه ميداند، بايد عرض كنم كه اين ديدگاه در نهايت سر از نفي دين درميآورد.
حال آنكه فلسفه فارابي و ابنسينا براي تثبيت دين است. درباره نقد دكتر كديور درباره پابوسي فارابي از آستان سيدالشهدا بايد بگويم كه من لفظ «پابوسي» را بهكار نبردهام. گرچه حالا آن را درباره فارابي به كار ميبرم. آيا فارابي شيعه كه فساد دستگاه خلافت عباسي را ميديده و به مظلوميت علي(ع) پي برده، به زيارت حسين(ع) و علي(ع)بهعنوان دو مظلوم رفته يا نه؟ شما بگوييد؛ نه! اما من ميگويم، رفتهاست. او اساساً ميخواهد مدينه فاضلهاي بسازد كه در آن نهتنها امام شهيد نشود؛ بلكه امام در آن حاكم باشد..»
دكتر حكمت در پايان، مجموعه نظراتش درباره فارابي را اينگونه دستهبندي كرد: «من ميخواهم بدانم؛ اين كه فيلسوفي ۲۰سال يا كمتر برود زبان بياموزد مهم است يا آن كه بنشيند درباره مهمترين مسايل تاريخ ما بينديشد؟ اولين قدم براي شناخت فارابي خروج از پارادايم مستشرقان است؛، زيرا آنها مغرضاند و ميخواهند شأن فارابي را از مؤسس فلسفه اسلامي به يك حاشيهنويس و گزارشگر فلسفه يوناني تقليل دهند.»
سرزمين مهجورفلسفه اسلامي
دكترنصرالله حكمت: ما با تاريخ فلسفه اسلامي، آنچنان كه بوده آشنا نيستيم و آنچه درباره فيلسوفان اسلامي منتشر شده، ياحاصل كار شرقشناسان است و يا ترجمه آثاري است كه آنها نگاشتهاند. سرزمين فلسفه اسلامي، سرزميني سوخته، متروك و غبارگرفته است و كمتر كسي قدم به آنجا نهاده و مطالعات جدي در آن صورت داده است. اين بيان نيز بهخوبي انگيزه دكتر حكمت را در نگارش اين اثر آشكار ميكرد. او ميخواست بگويد كه جرأت اين را يافته كه به اين سرزمين متروك وارد شود اما اين كار نيازمند گامهاي بلند و استوارتري است؛ اين كتاب گام نخست در فارابيپژوهي من است و بيشتر بر زندگي وي متمركز است؛ اما در گام بعدي و تكميلي من كه نقش خيال در فلسفه فارابي نام خواهد گرفت، انديشه و فلسفه وي به بررسي گذاشته خواهد شد.
آنچه در تاريخ درباره زندگي فارابي آمده، بسيار كوتاه بوده و نگارنده كوشيده تا از لابهلاي صفحههاي پراكنده تاريخ، زندگي فارابي را بازيابي كند. در اين راستا برشگفتي ما هنگامي افزوده ميشود كه ميبينيم در تاريخ جز اشاراتي كوتاه بر زندگي يكي از بزرگترين و به تعبيري بزرگترين فيلسوفان اسلامي، چيزي نيامده است. حتي «يحيي بن عدي» تنها شاگرد شناخته شده فارابي نيز به زندگاني استادش توجه نكرده است.
جالبتر آنجاست كه ابننديم، نويسنده الفهرست كه معاصر فارابي بوده، راجع به «كندي»كه حدود ۱۰۰سال با وي فاصله داشته، ۷صفحه نوشته اما درباره فارابي تنها به ۵سطر بسنده كرده است. اين مسئله كار يك فارابيپژوه را دشوار ميسازد: «من درباره فارابي كوشيدم تا هرآنچه را كه از دست تاريخ رها شده بود، فراهم آورم و در جايجاي كتاب از حدس، گمان، استنباط و اجتهاد بهره گرفتم، روزنه خيال را گشودم و درمجموع حاصل كار همين است. لذا مباحثي در كتاب هست كه محل بحث است و با قيد «شايد و ممكن است» مشخص شدهاند.»
روزنامه همشهری، ۲۶ مرداد ۱۳۸۷
—————–
خبرگزاری مهر ، ۲۳ مرداد ۸۷
دو سوم آثار مهم فارابی در کتاب “زندگی و اندیشه فارابی” مورد توجه قرار نگرفتهاند
عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به اینکه کتاب زندگی و اندیشه فارابی اثر نصرالله حکمت ساده و روان بوده و برای مخاطب عام نیز قابل درک است ویژگی دیگر کتاب را تلاش برای رفع تعارض میان آثار قدیمی عنوان و تأکید کرد: دو سوم آثار مهم فارابی در این کتاب مورد توجه قرار نگرفته اند.
به گزارش خبرنگار مهر، در نشست نقد و بررسی کتاب “زندگی و اندیشه حکیم ابو نصر فارابی” اثر دکتر نصر الله حکمت که دوشنبه این هفته در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد دکتر محسن کدیور گفت: دکتر حکمت در این کتاب به مخاطب عمومی توجه کرده و از ویژگیهای مثبت کتاب استناد به منابع قدیمی و دست اول است و تلاش شده به منابعی که در مورد فارابی چیزی دارند مراجعه شود.
کدیور در ادامه گفت: کتاب سه بخش دارد و من هم صحبتهای خود را با توجه به این سه بخش تنظیم می کنم. بخش اول: زندگی فارابی است که قسمت اصلی کتاب را به خود اختصاص می دهد. بخش دوم: بررسی آثار فارابی است و بخش سوم مربوط به اندیشه فارابی است که کمترین حجم کتاب را گرفته است. این کتاب برای یک خواننده متوسط خوش خوان است ، با وجود اینکه کتاب درباره یک فیلسوف نوشته شده اما مخاطب عمومی می تواند آنرا بخواند و بفهمد و این برای کتاب یک حسن است. حسن دیگر کتاب این است که تلاش شده تعارض های میان آثار قدیمی ای که درباره فارابی وجود دارد ، حل شود.
وی سپس افزود: در این کتاب نکاتی که برجسته شده اند به روایت رسمی از اندیشه فارابی نزدیک تر هستند و به برخی نکات نیز پرداخته نشده است. نظر منفی نویسنده کتاب بر مستشرقین سایه سنگینی به کتاب افکنده است. این سئوال مطرح است که ما درباره فارابی چه کرده ایم و دیگران چه کرده اند؟ مؤلف تنها از ان دسته تحقیقات مؤلفان خارجی استفاده کرده اند که قبلا در کتب فارسی درج شده اند و این نقطه ضعفی برای این کتاب است.
کدیور افزود: امروزه نمی توان در مورد فارابی سخن گفت بدون اینکه به تحقیقات ۳۰ سال گذشته مراجعه کرد. آثار نوشته شده خارجی در این زمینه به قدری است که کتب داخلی نمی توانند در برابر آن مقاومت کنند. مهمترین فارابی شناس معاصر محسن مهدی است . وی در دهه هفتاد میلادی مقاله ای منتشر کرد که به صورت متن مرجعی درباره فارابی درآمده است به گونه ای که کسی نمی تواند درباره فارابی حرف بزند بدون اینکه درباره این اثر اتخاذ موضع کند.
این پژوهشگر فلسفه گفت: فارابی زبانهای فارسی، ترکی، و عربی را می دانسته است و بحث بر سر این است که او زبانهای یونانی و سریانی را بلد بوده یا خیر؟ دکتر حکمت در این کتاب گفته اند خیر در صورتی که شواهد بسیاری وجود دارد که بلد بوده است. محسن مهدی در مقاله ذکر شده با ادله ای قوی قاطعانه اثبات می کند فارابی یونانی می دانسته است. این مسئله در فهم درست فارابی بسار مهم است. برخی نکات مهدی برگرفته از آثار فارابی است که نشان می دهد او با لغات یونانی آشنائی داشته و مهمترین سند او از یکی از معاصران فارابی است به نام خطابی . نسخه خطی این کتاب در کتاب خانه ای در افغانستان وجود دارد. نکته ای که خطابی در کتابش ذکر می کند برگرفته از زندگینامه خود نوشت فارابی است.
کدیور در ادامه گفت: بر اساس این تحقیق فارابی ۸ سال در قسطنطنیه تحصیل می کند و اگر این ۸ سال در نظر گرفته نشود نمی توان گفت او فلسفه می دانسته است چون ابن یونس و یوحنا اساتید منطق او بوده اند و فارابی فلسفه و یونانی را در این ۸ سال خوانده است و این نکته در این کتاب مغفول مانده است. محسن مهدی می گوید فارابی نخستین مسلمانی است که کتاب برهان را خوانده است، اما زمانی که وی این کتاب را می خواند هنوز ترجمه نشده بود. پس یوحنا این کتاب را با چه زبانی به فارابی آموخته است؟ خود این امر نشان دهنده این است که فارابی کتاب را به زبان اصلی از یوحنا آموخته پس وی یونانی می دانسته است.
وی اظهار داشت: در مورد قسمت مربوط به آثار فارابی باید گفت، از حدود ۱۰۰ اثر فارابی در این کتاب ۱۲ اثر به صورت مختصر معرفی شده اند و ۴ کتاب نیز به طور مفصل بحث شده اند. سئوال من از مؤلف این است که مبنا برای انتخاب کتابها چه بوده است؟ چون بسیاری از مهمترین آثار فارابی مورد اشاره قرار نگرفته اند. احصاء العلوم کتابی بود که باید به طور مبسوط بررسی می شد. از طرف دیگر فلسفه سیاسی فارابی بسیار مهم است، اما در تمام کتاب دکتر حکمت مغفول مانده است و تمام کار این بوده که کتاب آراء اهل مدینه فاضله به طور مختصر معرفی شود، در صورتی که عظمت فارابی در فلسفه سیاسی اش است .
کدیور گفت: گذشته از این بسیاری از آثار فلسفی مهم فارابی نیز مورد بحث واقع نشده اند. آیا می توان از فارابی حرف زد اما درباره نظریه سعادت او چیزی نگفت؟ این نظریه محور اصلی آرای فارابی است.
وی گفت: هنوز بعد از ۴۰ سال کتاب دکتر داوری مهمترین کتاب درباره فارابی است و من این سئوال را از دکتر حکمت دارم که بعد از آثار دکتر داوری و سید جواد طباطبائی چه چیز جدیدی در کتاب خود آورده اند. کتاب المله که مهم ترین کتاب فارابی درباره رابطه فلسفه و دین از نظر فارابی است اصلا مورد بحث واقع نشده و این مانند این است که از ابن سینا حرف بزنیم اما از کتاب شفا سخنی به میان نیاوریم.
کدیور افزود: به طور کلی در این کتاب دو سوم آثار مهم فارابی مورد بحث واقع نشده اند. فصوص الحکم جزء چهار کتابی است که مفصلا بحث شده اند در صورتی که بر سر اینکه آیا واقعا این کتاب اثر فارابی است بحث است. در کتاب فصوص واژگانی آمده اند که با دیگر آثار فارابی هم خوانی ندارند بنابراین نمی توان صرفا با استناد به فصوص الحکم درباره فارابی چیزی گفت.
وی گفت: آنچه که در مورد اندیشه فارابی گفته شده حداکثر ۵۰ صفحه کتاب است یعنی یک هفتم از حجم کتاب، درصورتی که عنوان کتاب زندگی و اندیشه فارابی است. در این کتاب دو رأی از آرای فارابی بحث شده اند. یکی وحدت فلسفه و دیگری رابطه دین وفلسفه. در رابطه دین فلسفه نویسنده کتاب یک مبحث عرفانی انتخاب کرده و آن بحث خیال است و به نظر من این بحث نیاز به یک نگرش و بازبینی دوباره دارد. بحث دین وفلسفه متأخر است بر بحثهای اصیل فارابی .
خبرگزاری مهر ، ۲۳ مرداد ۸۷
——————
خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران (ایسنا)، ۲۲ مرداد ۱۳۸۷
سرويس: فرهنگ و ادب – كتاب
در نقد كتاب حكمت دربارهي فارابي عنوان شد:
فارابي در كشور ما هرگز تدريس نشده است
كتاب “زندگي و انديشهي حكيم ابونصر فارابي” نوشتهي نصرالله حكمت روز گذشته (دوشنبه، ۲۱ مرداد) در سراي اهل قلم نقد شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نصرالله حكمت با بيان اين مطلب كه دوست داشت استادش رضا داوري اردكاني در اين مراسم حضور داشته باشد، گفت: اين اثر در حوزهي فلسفهي اسلامي و تاريخ فلسفهي اسلامي، اولين گامي است كه برداشته شده و ميخواهم به ياري خداوند تعالي، گامهاي ديگري بردارم و اگر در اين نشست، نارساييهاي كارم آشكار شود، استقبال ميكنم و سعي ميكنم آنها را مدنظر داشته باشم.
او در ادامه افزود: واقعيت اين است كه ما با تاريخ فلسفهي اسلامي، آنچنان كه بوده است، آشنا نيستيم. آنچه دربارهي فلاسفهي مسلمان و تاريخ فلسفهي اسلامي موجود است و مطالعه ميشود، عمدتا يا مطالعات مستشرقان است يا تأليفاتي مستند به مطالعات مستشرقان، كه اين مسأله دربارهي همهي فيلسوفان وجود دارد.
استاد فلسفهي دانشگاه شهيد بهشتي متذكر شد: سرزمين فلسفه و عرفان اسلامي، سرزميني سوخته، متروك و غبارگرفته است و كمتر كسي به آنجا قدم نهاده و مطالعات جدي انجام داده است. اين انگيزه باعث شد بنده به مطالعاتي در زمينهي تاريخ فلسفهي اسلامي مشغول شوم و گام نخست را با فارابي آغاز كردم. آنچه در اين كتاب آمده، بيشتر به زندگي فارابي پرداخته و در گام بعدي، اثري در دست تأليف است، كه در آن با عنوان “نقش خيال در فلسفهي فارابي” به انديشه و فلسفهي اين انديشمند مسلمان ميپردازم. در عين حال، مقصد اصلي اين كتاب، زندگي فارابي بوده كه قرار است بر اساس آن، فيلمي تهيه شود و براي آشنايي بهتر با فارابي، بخشي را به آثار وي اختصاص و چند اثرش را توضيح دادهام و بخش كوتاه و فهرستواري را نيز به انديشهي فارابي اختصاص دادهام.
حكمت يادآور شد: آنچه در تواريخ دربارهي فارابي آمده، بسيار كوتاه است و شايد صفحههاي تاريخي كه به زندگي فارابي پرداخته است، از انگشتان دست تجاوز نكند؛ اما ما با هر شكلي ميبايست زندگي فارابي را كشف ميكرديم و به دست ميآورديم و بنده به حد توان خود تلاش كردهام آنچه را كه از دست تاريخ رها شده، به دست بياورم.
او در ادامه با انتقاد از شيوهي تاريخنويسي قدما كه به زندگي خلفا و سلاطين ميپرداختهاند، با آوردن شواهدي تاريخي، از ضعف مورخان در نگارش زندگي علما و فيلسوفان مسلمان ابراز تأسف كرد و گفت: من در تأليف اين كتاب به همراه مدارك و اسناد تاريخي، از حدس و گمان و اجتهاد بهره جستهام و همچنين روزنهي خيال را گشودهام و نتيجهي كار، همين اثري است كه منتشر شده، كه در آن، گوشهاي از زندگي و آراي فارابي را تبيين كردهام و خيلي از جاهاي كتاب، محل بحث است، كه بنده هم تنها با قيد “شايد”، “ممكن است” و “احتمال دارد”، آن مطالب را مطرح كردهام.
حكمت با بيان اين مطلب كه عنوان مؤسس فلسفهي اسلامي را براي اولينبار استادم رضا داوري اردكاني مطرح كرده است، افزود: بنده هم از اين تعبير استفاده ميكنم و سعي كردم مطالبي درخور براي اين مؤسس فلسفهي اسلامي گردآوري كنم.
او در پايان به ارائهي توضيحي كوتاه دربارهي معناي فلسفهي اسلامي پرداخت و با اشارهي اجمالي به آراي فارابي، مفهوم فلسفهي اسلامي را نزد اين فيلسوف تبيين كرد.
همچنين در ادامهي اين نشست، محسن كديور گفت: با توجه به قلت آثار نگارشيافته دربارهي فلسفهي اسلامي، از هر اثري كه تأليف ميشود، بايد استقبال كرد و به آن خوشامد گفت، كه اينها ممكن است برخي در سطح آثار آكادميك باشد، يا برخي از اين آثار در سطح ترويجي و توضيحي و يا در سطوح ديگر تأليف شود، كه در سطح آثار آكادميك، آثار تأليفشده توسط جناب داوري از بهترين آثار طي ۴۰، ۵۰ سال اخير است، كه در حوزهي فارابيپژوهي انجام شده است. اما اثر تأليفي آقاي حكمت در سطح آثار ترويجي – توضيحي است كه مخاطب آن، مخاطب عام است و از همينرو سعي كرده علاوه بر استفاده از زبان ساده در نگارش اثر، به منابع تاريخي كلاسيك هم رجوع كند و با توجه به اينكه اثر براي نگارش فيلمنامهاي از روي آن تدوين شده، به تكههايي از زندگي فارابي، كه ميتواند بيشتر مورد استفاده قرار گيرد، تأكيد شده است.
كديور با بيان اين مطلب كه بخش اصلي كتاب دربارهي زندگي فارابي است، يادآور شد: كتاب براي خوانندهي متوسط خوشخوان است و ميتواند اثر را به راحتي بخواند. حسن ديگر كتاب اين است كه به قديميترين منابعي كه دربارهي فارابي نوشته شده، استناد داده و شش، هفت منبع اوليه كه دربارهي زندگي فارابي بوده، همه ديده و كوشيده شده ابهامهاي زندگي فارابي برطرف شود و براي برطرف كردن اين ابهامها، از آثار نوشتهشده در دوران معاصر هم كمك گرفته است.
وي همچنين عنوان كرد: حكمت در اين اثر به بخشي از تاريخ و جغرافياي زمان فارابي نيز پرداخته و دربارهي دين، مليت و مذهب فارابي تأمل بيشتري كرده است. اگر قرار باشد فيلمي از روي اين اثر ساخته شود، قرار است بر اساس “روزگار قريب” ساخته شود يا بر اساس فيلم “شهريار” و “حضرت يوسف”؟ به نظر ميرسد، كار به الگوي دوم نزديكتر است، تا الگوي اول. نكاتي دربارهي فارابي در اين كتاب برجسته شده كه با قرائت رسمي از زندگي فارابي نزديكتر است و از سويي، نويسنده نظر منفي به تحقيقات مستشرقان دارد كه سبب شده است سايهاش بر كتاب باشد. من از عنوان تحقيقات مستشرقين استفاده نميكنم و ميگويم تحقيقات بينالمللي، كه بر اين اساس، محققان عرب را هم ميتوان در شمار محققان بينالمللي دانست.
كديور با تأكيد بر اهميت آثار مستشرقان، يادآور شد: امروز كسي دربارهي فارابي نميتواند سخن بگويد؛ مگر اينكه تحقيقات ۳۰ سال اخير انجامشده توسط مستشرقان را كه به زبانهاي فرانسه، آلماني و انگليسي منتشر شده است، بخواند. اين آثار به حدي از كيفيت است كه هيچكدام از آثار منتشرشده در ايران توان برابري با آنها را ندارد و اگر كسي به آنها توجه كرده باشد، نميتواند بگويد آنها كار بايستهاي انجام ندادهاند.
او در ادامه از تحقيقات پرفسور محسن مهدي – فارابيشناس معاصر – به عنوان تحقيقات مرجع در اين زمينه ياد كرد و افزود: اگر از كار مهمترين فارابيشناس معاصر – پروفسور محسن مهدي – غفلت كرده باشيم و مهمترين مقالهي وي را كه در سال ۱۹۷۰ منتشر شده است، مطالعه نكرده باشيم، نميتوانيم سخن بگوييم. درواقع، مقالهي منتشرشدهي وي دربارهي حيات فارابي از مقالات پژوهشي مرجع دربارهي زندگي اين انديشمند است، كه اگر كسي بخواهد حرف بزند، يا بايد آن را رد يا تأييد كند و نميتواند از آن چشم بپوشد.
اين پژوهشگر در ادامه به نگاه پروفسور مهدي دربارهي فارابي پرداخت و با انتقاد از اثر تأليفي حكمت كه در آن، زبانهايي را كه فارابي بر آنها تسلط داشته است، به زبان تركي، فارسي و عربي محدود دانسته، تصريح كرد: اما آنچه مورد بحث است، اين است كه فارابي يوناني و سرياني ميدانسته؛ ولي مؤلف كتاب ميگويد دليلي بر اين ادعا نداريم؛ در حاليكه اگر آثار مستشرقين را ميخواندند، متوجه ميشدند بسياري از مستشرقين تأييد كردند كه فارابي زبان يوناني ميدانسته است و مهدي با قاطعيت ميگويد فارابي يوناني يا سرياني را ميدانسته، كه اين در فهم فلسفهي فارابي بسيار مهم است و آنچه مهدي به آن اشاره ميكند، برگرفته از آثار فارابي است، كه او در آثارش به اصطلاحات يوناني كه فارابي استناد داده است، اشاره ميكند. اما مهمترين سندي كه عرضه كرده، فردي است به نام خطابي كه همعصر فارابي است كه نشان ميدهد وي به زبان يوناني احاطه داشته است.
كديور در ادامه با آوردن شواهدي ديگر از مستندات تاريخي، به اين پرداخت كه فارابي زبان يوناني را ميدانسته و از او به عنوان اولين مسلماني ياد كرد كه كتاب “برهان” ارسطو را به زبان اصلي خوانده است و افزود: اگر ما مدت هشت سال حضور او را در قسطنطنيه ناديده بگيريم، او هيچ استاد فلسفهاي نداشته است؛ در حاليكه اينطور نيست.
وي در نگاهي به بخش آثار فارابي در كتاب تأليفي توسط حكمت، گفت: از نزديك يكصد اثر فارابي، تنها ۱۲ اثر در اين بخش به طور اجمالي معرفي شده و دربارهي چهار اثر به طور تفصيلي صحبت شده، كه درواقع، در تمام كتاب تأليفي جناب حكمت، فلسفهي سياسي فارابي مورد غفلت نابخشودني قرار گرفته است. آيا ممكن است دربارهي فارابي سخني بنويسيم و دربارهي فلسفهي مدني فارابي سخني نگوييم؟ حكمت تنها با اشارهاي گذرا، به تبيين مدينهي فاضلهي فارابي پرداخت است. به هرصورت، فارابي منحصربهفرد بودنش در حوزهي فلسفهي مدني است؛ غير از اينكه در حوزهي مابعدالطبيعي، فيلسوفي شاخص است و در بخش سياست مدن، فلسفهي اخلاق و فلسفهي سياست، غفلت نابخشودنياي شده است. نظريهي سعادت فارابي، عمود فلسفهي اوست و كجاي كتاب در اينباره سخن گفته شده است؟ درواقع، از لابهلاي آراي فارابي، زندگينامهاي بهتر از اين ميشد تدوين كرد و اينها مسائل خيلي مهمي است كه به اصول فلسفهي سياسي فارابي پرداخته شود.
اين پژوهشگر افزود: به اعتقاد من، بعد از رضا داوري اردكاني و سيدجواد طباطبايي، كار جدياي در زمينهي فلسفهي فارابي صورت نگرفته، كه طباطبايي به جنبهي فلسفهي سياسي وي پرداخته است و داوري اردكاني هم به جنبهي مابعدالطبيعي فلسفهي فارابي، و جناب حكمت بگويد كه چه حرف تازهاي در اين كتاب زده است؟ اگر قرار است فيلمي بر اساس اين كتاب ساخته شود، ما براي فرزندانمان چه چيزي ارائه كردهايم و كسي كه معتقديم قلهي فلسفهي اسلامي در جهان اسلام است، چه چيز آن را براي فرزندان خود گفتهايم؟ حتا آثار فلسفي او را معرفي نكردهايم.
كديور در پايان گفت: ما در كشوري زندگي ميكنيم كه هرگز فارابي تدريس نشده است؛ نه در حوزهها و نه در دانشگاهها. فارابي كمنسخهترين فيلسوف در عالم اسلام است و فلاسفهي بعدي از فارابي به شدت دورند.
نصرالله حكمت در پاسخ كوتاهي به انتقادات مطرحشده از طرف محسن كديور، گفت: مجموعهي اشكالاتي كه از طرف شما مطرح شد، از يك اشكال عمده ناشي ميشود و آن اين است كه شما دقيقا در چارچوب پارادايم مستشرقان، اين انتقادات را وارد كرديد؛ در حاليكه من دقيقا ميخواهم اين كار را نكنم و در پارادايم مستشرقان صحبت نكنم.
او همچنين گفت: عمدا فلسفهي سياسي فارابي را مطرح نكردم؛ براي اينكه به اعتقاد من، عظمت انديشهي فارابي در جاي ديگري است.
در پايان اين مراسم، نجفقلي حبيبي با بيان اينكه فرصت نكرده است كتاب را مطالعه كند و تنها بخش انديشهي آن را تورقي كرده، از نصرالله حكمت خواست كه نوآوريهاي آمده در اين كتاب را در يك مقاله ارائه كند.
همچنين اعلام شد، رضا داوري اردكاني كه پيشتر بهعنوان سخنران برنامه معرفي شده بود، در سفر است.
كد خبر: ۸۷۰۵-۱۲۰۰۶
خبرگزاري دانشجويان ايران – تهران (ایسنا)، ۲۲ مرداد ۱۳۸۷