شرح داستان سلامان و ابسال
ابن سینا علاوه بر فلسفه و طب در عرفان نظری نیز پیشکسوت است. سه نمط آخر الاشارات والتنبیهات، رسالةالطیر، حی بن یقظان، سلامان و ابسال، قصیدة عینیة و رسالة فی العشق بخشی از کارنامهی پربار عرفانی شیخالرئیس است. اصل رسالهی سلامان و ابسال ابن سینا به زمان ما نرسیده است. خواجه نصیرالدین طوسی در شرح نمط نهم اشارات دو روایت از این داستان نقل میکند و روایت دوم را منسوب به ابن سینا معرفی میکند. روایت اول ترجمهی حنین بن اسحاق از یونانی به عربی است. سلامان و اسحاق در فرهنگ اساطیری هندی، یهودی، یونانی و عربی سابقه دارد. ابن سینا، ابن طفیل، فخرالدین رازی، نصیرالدین طوسی، اسماعیل ریزی و عبدالرحمن جامی دربارهی آن بحث کردهاند. سلامان و ابسال داستان عرفانی رمزی است. روایت نخست عشق نافرجام سلامان به دایهی خود ابسال است، و روایت دوم پاکدامنی یوسفگونهی ابسال نسبت به مکر زن برادرش سلامان. به تفسیر نصیرالدین طوسی در روایت دوم سلامان نماد نفس ناطقه و ابسال نماد عقل نظری است که تا عقل مستفاد به کمال میرسد. بعید است که مراد این سینا از سلامان و ابسال تفاسیر فلسفی خواجه نصیر بوده باشد. اینکه مراد این سینا از سلامان و ابسال چیست در گرو تحلیل مقامات عارفین در اشارات است.