انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاهها
نه انقلاب ۱۳۵۷ اهداف ایجابی شفاف و مشخصی داشت، نه تصرف سفارت آمریکا و نه پدیدهی انقلاب فرهنگی. اهداف کوتاه مدت و مقطعی سلبی می توان برای این اقدامات برشمرد، اما در حد اطلاع من برنامهریزی و پیشبینی درازمدتی درکار نبود. در اردیبهشت ۱۳۵۹ دانشگاهها کانون مبارزه با رژیم جوان انقلابی و لجستیک گروههای مسلح جدایی طلب در استانهای مرزی شدهبود. دانشجویان مسلمان انقلابی با هدف مقطعی و کاملا سیاسی تعطیل دفاتر گروههای سیاسی یادشده در دانشگاهها اقدام به بستن دانشگاهها کردند. اقدامی نادرست در مقابله با اقدام نادرست دیگری. اهداف دیگری از زبان مسئولان ارشد نظام در آن زمان ابراز شده از قبیل تصفیهی اساتید و دانشجویان غربزده و شرقزده (فعالان دگراندیش) و حاکم کردن جو اسلامی بر دانشگاهها برای تدریس علوم اسلامی و مستقل و بومی. آنچه انقلاب فرهنگی نامیده شد دانسته یا ندانسته گرته برداری از انقلاب فرهنگی در چین کمونیست بود که اهداف پاکسازی دانشگاهها از عناصر مخالف در میان دانشجویان و اساتید رابه سرعت محقق کرد و جو دانشگاه را با جو جامعه همسان نمود و ظواهر اسلامی را در دانشگاه به رخ کشید. اما در آن زمان و نیز تا سالها بعد هیچ ایدهی مشخص و شفافی دربارهی اسلامی کردن علوم از جمله علوم انسانی مطرح نشد یا حداقل من از آن بی اطلاعم. اسلامی کردن علوم به اضافه کردن چند درس عمومی اجباری درباره انقلاب اسلامی و معارف اسلامی و حذف برخی سرفصلها از دروس علوم انسانی محدود بود. حاصل این انقلاب تصفیه اساتید و دانشجویان دگراندیش، سیطرهی حکومت بر دانشگاهها، یک صدا کردن دانشگاهها، خفقان و فشار و حاکمیت جو امنیتی و پلیسی بر دانشگاهها، به حاشیه راندن علوم انسانی و اجتماعی، و ممانعت از رشد آموزشی و پژوهشی آنها به توهم ماهیت غربی آنها و پندار تدوین علوم انسانی اسلامی که هرگز محقق نشد. بحث علوم انسانی اسلامی تا اطلاع ثانوی بحثی فرضی و تخمینی است.